جایگاه حج در فرهنگ ارتباطات

183 از نگاهی دیگر 184 میقات حج - سال دوم ـ شماره هشتم ـ تابستان 1373 جایگاه حج در فرهنگ ارتباطات سید رضا هاشمی آن جامه کز حروف بود تار و پود او * کی بر قد بلند نگارم رسا بود یکی از تازه ترین شاخه های علوم اجتماع


183


از نگاهي ديگر


184


ميقات حج - سال دوم ـ شماره هشتم ـ تابستان 1373

جايگاه حج در فرهنگ ارتباطات


سيد رضا هاشمي

آن جامه كز حروف بود تار و پود او * كي بر قد بلند نگارم رسا بود

يكي از تازه ترين شاخه هاي علوم اجتماعي كه كمتر از نيم قرن از عمر آن مي گذرد ، « فرهنگ ارتباطات » است . دانشمندان مربوطه در مراحل اوليه ، بررسي انديشه هاي انساني و محتواي آن ، به مباني نظري اين شاخه پرداختند و پس از تحوّلات ابزار ارتباطي و بهره گيري از وسائل الكترونيكي ، به مدل هاي ميكانيكي و رياضي توجه نمودند و بتدريج با نشانه گذاري و رمزيابي ها ، به الگوهاي مشخص جديدي به منظور كسب اطلاع و محتواي پيام و چگونگي انتقال آن به مخاطب دست يافتند و بر اساس دوگرايش اصلي ؛ يعني « انتقال پيام » و « اقناع مخاطب » مطالعات و تحقيقات تخصّصي را دنبال نموده و مي نمايند . البته تا مدتي قبل ، اين مطالعات عمدتاً در چهار چوب كارآيي هر چه بيشتر مقاصد اقتصادي بكار گرفته مي شد و ارتباطات تنها بعنوان يكي از مهم ترين عوامل كارآ ، در دگرگوني رفتار و ساختار اقتصادي انسان تلقي مي شد . ولي كم كم در دهه اخير كه متخصصان و محققان ارتباطي ، به نقش ارتباطات در ساختار اجتماعي و فرهنگي جوامع ، توجه بيشتري كردند و با كشف و تعميم شبكه هاي ارتباطي كه در تاريخ بشر با نمودها و نمادهاي گوناگون تجلي داشته ، توانسته اند به تازه ترين شيوه هاي انتقال پيام و اقناع مخاطبين دست پيدا


185


كنند ، تا امروز كه بعنوان يكي از قوي ترين و كارآمد ترين اهرم فشار و اعمال قدرت و انتقال ايدئولوژي بدست دول استعمارگر در ميدان رقابت جهاني بشمار مي رود و قطعاً در تز « نظم نوين جهاني » جايگاه و كارآيي ويژه اي را خواهد داشت و طبيعي است كه هر جبهه اي كه بتواند از قوي ترين متد و مدل ارتباط جهاني ، بيشترين بهره گيري را داشته باشد . در صحنه جهاني بيشترين و قوي ترين حضور را خواهد داشت بهمين جهت امروزه بيشترين سرمايه گذاري و صرف بودجه هاي استكبار جهاني به مسأله ارتباطات معطوف است و نه تبليغات صرف ؛ چرا كه تبليغات منهاي استفاده از كارآيي ارتباطي ، نقش بر آب زدن است . در دين حنيف اسلام كه پيام الهي به انسانهاي مخاطب منتقل مي شود تا در راستاي تحقق اهداف تكاملي ، انسان را از « بودن » به « شدن » برساند و بقرب حق و كمال مطلق واصل نمايد . بدون ترديد از قوي ترين متد ارتباطي و غني ترين شيوه و ابزار انتقال پيام ، بهره گيري شده است كه كشف و تبيين آن يكي از برنامه ها و اهداف متعالي رسولان الهي و ائمه معصومين (عليهم السلام) بوده و مهم ترين آرمان علماي اسلامي در گذشته و حال است ، از اين روي معتقديم يكي از بزرگترين وظايف دانشمندان و محققين اسلامي بويژه در جامعه شيعه در ايران انقلابي ، آن است كه با زباني نو و فرهنگي نوين به اقتضاي زمان و مكان ، رموز و نشانه هاي انتقال پيام الهي شناسايي و عرضه شود . از آنجا كه شرح پيرامون ارتباطات و شيوه هاي آن از حوصله اين مقال خارج است تنها به موضوع حج ، كه بعنوان يكي از بزرگترين وسائل انتقال پيام خدا در تحول همه جانبه انسانهاي مخاطب مي باشد ، اشاره اي گذرا و بسيار مختصر خواهيم داشت و در اين بيان فقط با استمداد از صراحت و منطوق آيات كريمه قرآن به خاستگاه و جايگاه و نقش حج در فرهنگ ارتباطات مي پردازيم . قبل از ورود در متن بحث ذكر چند نكته ضروري است .نكته اوّل : در مبحث عبادات ، نماز و روزه و حج جايگاه ويژه اي دارند ولي با تفاوتهاي خاصي ، نماز مجموعه افعال است و روزه مجموعه مناهي و حج مجموعه هر دو جهت است . هم داراي افعال است مانند احرام ، طواف ، سعي ، وقوف و غيره و هم داراي مناهي است مانند محرمات احرام ، از اين روي در نماز « اقامه » است و در روزه « امساك » و در حج « مناسك » حج به اعتبار اعمالي كه بايد انجام داد شبيه به نماز است و به اعتبار محرمات كه بايد انجام نداد شبيه روزه است . بنابراين حج از يكسو


186


داراي بار بالنده نماز است و از ديگر سوي ، بار سازنده روزه را داراست . و بهمين جهت در قرآن كريم از ويژگيهاي خاصي برخوردار است كه هيچيك از عبادات ديگر حتي جهاد ، چنين نيستند .نكته دوّم : اصول و فروع دين اسلام ، بي شك داراي ارتباطي تنگاتنگ هستند . يعني ساختار اعتقادي و عملي در توحيد ، نبوّت ، معاد ، حج ، جهاد ، نماز ، روزه و احكام و ... بصورت ارگانيزمي واحد در مكتب توحيدي اسلام مطرح مي باشند و بررسي هر يك از آنها بدون توجه به ارتباط با ديگر موضوعات ديني ، همانند تشريح قلب و كبد و ستون فقرات است در خارج از بدن . كه سلسله اعصاب و عروق فيما بين قطع گرديده و چيزي جز تكه اي گوشت و لخته اي خون و قطعه اي استخوان نخواهد بود ، آنهم سرد و بي تپش . بررسي هاي موضوعي ، بدون حفظ روابط فيما بين بررسي كاملي نخواهد بود . از اين روي مسأله حج در قرآن كريم همانند يگر موضوعات اسلامي ، در ميان بسياري از مسائل و معارف اسلامي ذكر گرديده نه بصورت بخشي مستقل ، دقت در آيات قبل و بعد از آيات مربوط به حج ، شامل معارف ارزشمند اسلامي است همانند ، امامت ، شهادت ، ابتلاء ، جهاد ، انفاق ، تاريخ اديان ، ايمان و شرك ، رسالت و ولايت ، معاد و جهان هستي ، حيات و مرگ و از اين قبيل موضوعاتي كه با آخرين كلمات آيات ، ارتباط ميان حج و كليه معارف اسلامي ، بخوبي بيان شده است . البته فهم قاصر و بضاعت مزجاة و حوصله تنگ اين مقال ما را از ورود به آنها معذور مي دارد .نكته سوّم : متخصصين فن ارتباطات ، عمده ترين محور مطالعاتي و بهره گيري و عملكرد خود را حول چهار محور متمركز كرده اند . 1 ـ موضوع پيام ، 2 ـ انتقال پيام ، 3 ـ گيرنده پيام ، 4 ـ هدف پيام . حج ، خود پيامي است از سوي خداوند تبارك و تعالي كه از رهگذر شعائر و آيات بيّنات در قالب مناسك ، به ناس منتقل مي گردد تا اهداف بس متعالي جامه عمل بپوشد . در اين مقال با توجه به مقدمات و نكات ياد شده ، سعي بر آنست كه پيام حج بر متد فرهنگ ارتباطي و با استناد به محكمات قرآني بيان شود ، و چون نخستين گام در اين باب است ، خالي از سهو و نقص نخواهد بود .به اين شوقي كه من بر كعبه مقصود ، رو دارمدلي از سنگ مي بايد كه گردد سنگ راه من


187


اوّل پيام حج و منبع آندر كتاب عزيز خدا ؛ قرآن كريم ، 56 آيه نازل گرديده كه صريحاً و منطوقاً پيرامون مسائل مربوط به حج است . « سوره بقره : 123 تا 133 و 158 و 194 تا 203 » « سوره آل عمران : 95 تا 97 » « سوره مائده 1 و 2 و 94 تا 98 » « توبه 19 و 28 » « انفال 34 و 35 » « ابراهيم 35 تا 41 » « حج 25 تا 37 و 67 » « نمل 90 » . از دقت در اين آيات نكاتي بس قابل تعمق و امعان نظر بدست مي آيد كه به اجمال بدانها اشاره مي شود ، البته مسائلي مربوط به شأن نزول ، سال نزول . مكي يا مدني بودن ، و نيز معارف و مطالب قبل و بعد آيات و ارتباط فيما بين را در اين مقالِ مختصر ، متعرض نشده ايم . * پيام حج ، از منبع ذات الهي و در دو مقام صادر شده يكي « الوهيت » و ديگري « ربوبيت » . در آيات مربوطه مذكور ، 55 بار « الوهيت » و 22 بار « ربوبيت » حقتعالي ذكر گرديده و از آنجا كه ربوبيت تجلّي الوهيت حضرت حق است ، مقام الوهي بيش از دو برابر آمده است . مقام الوهيت مطلقه كه مرتبه « لابشرطي » است ، واجد هر كمالي بطور مطلق مي باشد و ذات حق مستجمع جميع صفات جلال و جمال است و از آن جمله ، احديت ، واحديت ، قدرت ، حيات ، علم و خالقيت است كه از آثارش ، احياء ، اماته ، امداد ، هدايت ، مرجعيت ، امنيت و غيره است كه اين كمالات خداوندي در هيمن آيات حج كه از الوهيت سخن بميان آمده ، بيان گرديده است . و خلاصه به تعبير بزرگان ، همه جلوه هاي فيض اقدس خداوندي است . امّا مقام ربوبيت ، كه مرتبه « بشرط شيء » است . تعيّن صفات متعاليه و كماليه حقتعالي ملحوظ است كه از آن جمله مالكيت و قيمومت و اعطاء را واجد است و از آثارش ، انعام و تدبير و اصلاح و اتمام و نظم و تنعيم و اقامه و ادامه و تغذيه و ... مي باشد . كه اين اوصاف در همين آيات حج كه از ربوبيت سخن بميان آمده و ذكر شده است . و به تعبير بزرگواران همه جلوات فيض مقدس پروردگار است . پس حج داراي دو وجه پيام است ، وجه متعالي غيبي و وجه عيني و ظهور خارجي كه رابط و واسط ميان اين دو وجه ( « غيبي » و « عيني » ) دو مرحله فيض است ، يكي افاضه جعلي و ديگري افاضه وضعي ؛ توضيح اينكه در اين آيات 12 بار كلمه « جعل » و مشتقات آن آمده كه 5 مورد آن در مرتبه الوهي و 7 مورد آن در مرتبه ربوبي است ؛ يعني 5 مورد از موارد « جعل » در آياتي است كه الوهيت خداوند بيان شده و 7 مورد آن در آياتي است كه ربوبيت ذكر شده ، و يك مورد هم كلمه « وضع » آمده


188


است كه مبيّن فيض وضعي خداوند است .محتواي پيام حجاهميت و مفاهيم پربار « جعل » و « وضع » در امر حج با توجه به تفاوتي كه با ايجاد و ابداع و خلق و تكوين و احداث دارند ، روشن تر مي شود ؛ چرا كه ايجاد در مقام ابداع وجود است و خلق ايجاد بر كيفيت مخصوص است و ابداع ايجاد غير مسبوق است امّا جعل در جهت احداث تعلق و ارتباط مي باشد و وضع در جهت تقرير آثار و كيفيات ، « جعل اعم از فعل وضع است » . و چون در « جعل » تقدير و تقرير و تدبير بعد از خلق و تكوين است كه در احكام و تشريع جاري است ، خود مبيّن آن استكه ، حج و مناسك آن با عنايات الهي و افاضات ربوبي بعنوان روشن ترين راه الي الله با مناسب ترين و قوي ترين شيوه ، قرار داده شده است . از طرف ديگر با دقت و توجه در موارد استعمال « جعل » در اين آيات ، محتواي غني و عظمت پيام حج روشن تر مي گردد . پنج موردي كه مشمول افاضه جعل الوهي است عبارتند از : 1 ـ امنيت بلد ، در آيه 126 سوره بقره ، 2 ـ حرمت مسجد ، آيه 24 سوره حج ، 3 ـ عظمت كعبه ، آيه 97 سوره مائده ، 4 ـ تدوين مناسك ، آيه 34 سوره حج ، 5 ـ تعيين قبله ، آيه 143 سوره بقره . كه اين 5 مورد مشمول فيض الوهيت حق ، جلّ و علايند و در نشاه غيبي موجودند و امّا مواردي كه مشمول افاضه جعل ربوبي هستند : 1 ـ اثابه بيت 125 بقره ، 2 ـ هوي فؤاد 37 سوره ابراهيم ، 3 ـ اقامه صلوة آيه 40 سوره ابراهيم ، 4 ـ تسليم كامل 128 سوره بقره ، 5 ـ مقبوليت عمل 40 سوره ابراهيم ، 6 ـ تثبيت مقام امامت 124 سوره بقره ، 7 ـ امنيت بلد 35 سوره ابراهيم ، 8 ـ تدوين مناسك 67 سوره حج . كه اين موارد ، مورد عنايت جعل ربوبي حق تعالي است . * نكته جالب اينكه امنيت بلد و تدوين مناسك حج ، دو مورد استثنائي هستند كه علاوه بر آنكه هم در آيات دسته اوّل و هم در آيات دسته دوّم ذكر شده اند ، در آيات ديگري نيز اين دو مورد ، مشمول جعل الوهي و يا ربوبي مستقلاً و يا توأماً واقع شده اند ، در مورد مناسك به آيه 200 سوره بقره و 128 بقره نيز توجه فرماييد كه اوّلي در ميان الوهيت و ربوبيت خداوندي مذكور است و دوّمي تنها مشمول فيض ربوبي است . و نيز در مورد امنيت بلد علاوه بر آيات ذكر شده به آيات 3 سوره تين و 67 سوره عنكبوت و 97 سوره آل عمران و 125 سوره بقره توجه كنيد . و چون امنيت بلد و مناسك حج از هر دو سوي و در هر دو وجه تعيّن مي يابد ، از بالاترين درجه


189


عظمت در پيام حج برخوردارند و اين است كه معتقديم نه كسي را ياراي سلب امنيت و نه قدرتي را توان بر هم ريختن مناسك حج است كه هم در وجه غيبي الوهي مشمول عنايت حقتعالي هستند و هم در تعيّن و ظهور ربوبي . تك تك اين مفاهيم كه در آيات مربوطه بعنوان محور اصلي جعل الهي واقع شده ، داراي وسعت و عمق و علوّ خاصي هستند كه هر يك شرحي مبسوط را مي طلبد تا به قسمتي از محتواي پيام حج واقف شويم . قسمت ديگري از محتواي پيام حج را بايد در كلمات ديگر آيات بيابيم كه مختصراً يادآوري مي شود . در آياتي كه جنبه الوهيت حقتعالي ذكر شده ، موضوعات عميق از معارف اسلامي آمده است . مانند : شكر 1258/2 ، تقوا 194/2 ، تصديق 94/2 ، ابتلاء 94/5 ، عفو 5/95 ، حشر 96/5 ، هدايت 19/9 ، توحيد ذاتي 34/22 ، توحيد صفاتي 94/3 و از سوي ديگر عقاب 2/5 ، عذاب 94/5 ، انتقام 95/5 ، اضلال 19/9 ، نفي شرك 5/2 ، حج ذكر شده . و در آياتي كه جنبه ربوبيت آمده موضوعاتي همانند ، رزق 126/2 ، توبه 128/2 ، توحيد عبادي 35/14 ، غفران 36/14 ، رحمت 36/14 ، هدايت 67/22 ، ذكر شده است كه همه گوياي پربارترين ابعاد عقيدتي و اخلاقي است و انسان را در ساختار نظري و عملي هدايت مي كند ، و با توضيح و تبيين هر يك در رابطه با حج مي توان عمق و گستردگي پيام حج را دريافت و با پيام حج آشناتر شد . از آنچه تاكنون بدست آمده منبع و محتواي پيام بود ، اينك اشاره اي نيز به خاستگاه و ساختار و جايگاه پيام حج داريم .

خاستگاه پيام حج

پرواضح است كه تأثير و نفوذ هر پيامي را در رابطه با خاستگاه پيام بايد تفسير كرد ؛ چرا كه هر اندازه خاستگاه عميق تر و اصيل تر باشد ، تأثير و نفوذ پيام قطعي تر و روان تر است . آنچه ازآيات مربوطه بدست مي آيد ، اين است كه عناصرخاستگاه حج درانسانهاعبارتندازفطرت پاك ، قلب سليم ، نياز ذاتي ممكنات ازجمله انسان ، تمايلات عاليه ، تمايلات طبيعي ، كشش هاي روحي . انسانها فطرتاً به سوي مطلق گرايش دارند و طبيعتاً مايلند تمايلات متعالي فطري خود را به سرحد كمال اشباع كنند ، همانگونه كه طبعاً مايلند تمايلات طبيعي را نيز ارضا نمايند . و همين طلب و شوق اصيل انساني است كه بعنوان اساس خاستگاه حج ، در آيات مطرح است . كه به بعضي از آنها


190


اشاره مي كنيم : « وَاَذِّنْ في النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتوُكَ رِجالاً وَعَلي كُلِّ ضامر يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَج عَميق لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اِسْمَ الله في اَيّام مَعْلوُمات عَلي ما رَزَقَهُم مِنْ بَهيمَة الاْنْعامِ فَكُلوا مِنْها وَاَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقير ثُمَّ ليقضوا تفثهم وليوفوا نذورهم و ليطّوفوا بالَبيتِ العتيق » .آيات 27 تا 29 حج « ذلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَالله فَاِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلوُبِ » .32 حج « و ارزق اهله » 126 بقره ـ « تزوّدوا فانّ خير الزاد التقوي » . 197 بقره « ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلاً من ربّكم » 198 بقرهو خلاصه بررسي آيات بيان گر آن است كه در حج ، تمام خواسته هاي متعالي و درخواستهاي طبيعي و لازم تأمين مي شود و مگر نه اين است كه انسان فطرتاً در آرزوي تأمين مطالبات و مطلوبات خويش است ، و اين خود اصلي ترين عنصر خاستگاهي است . پس حج داراي خاستگاه قوي و اصيل است تا انسان ها هستند اين خاستگاه وجود دارد و حج نيز خواهد بود . آري همان بيان الهي است كه در آيه اي كوتاه مجموعه خواسته ها را در حج تبيين نموده و بعنوان اصلي ترين عنصر خاستگاهي معرفي مي فرمايد آنجا كه در آيه 201 سوره بقره در ميان آيات مربوط به حج آمده است . « و منهم من يقول ربّنا آتنا في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و قنا عذاب النار ، اولئك لهم نصيب مما كسبوا والله سريع الحساب » 202 بقرهكه باكلمات سريع الحساب ، پاسخي هم به روحيه شتابزدگي و انتظارات سريع داده شده است .

ساختار پيام

گلواژه هاي مصطلح در برنامه حج كه بدون استثنا از غني و عمق بايسته و قوي برخوردارند ، مبيّن عناصر لازم در ساختار اين پيام الهي اند . اذان است و مؤذن رسول و مأذنه بام كعبه ، فرا رفتن است نه فرو گشتن حج و قصد است نه ماندن و بي مقصدي سبيل الله است نه بي راهگي و ضلالت احرام و حرم و حريم است و خودشكني نه تحريم و محروميت و آئينه شكستن ميقات است ، وقت است در قالب مكان ، كه زمين و زمان و مكين و مكان باهمند و با تو همراهند و همه كائنات هم .


191


طواف است و طوفان زايي نه در طيف خود و طايفه ماندن صلواة است و دعا و عروج نه قعود و سقوط و هبوط كوشيدن است و سعي نه پوچيدن و سعايت عرفه است و عرفان و معرفت نه هياهوي معروف شدن افاضه است و هجرت نه افاده و تفاخر و ذلّت با ناس بودن است نه با وسواس و خناس شدن مشعر است و شعور نه شعر و شعار رمي است و ستيز نه رم كردن و گريز تقصير است و كوتاه كردن نه قصر نشيني و كوتاه آمدن حلق است نه حلق آويز شدن به ريسمان خلق هدي است و گرفتن قلاده نه هديه به ذي القلائد و خلاصه وقوف است و تفكّر نه توقف و تبختر و همه اين واژه ها كه پياپي حاجي بدانها مترنّم است و در چشم اندازش ، ركن و حطيم و ملتزم و مستجار و باب و حَجَر و حجر و مقام و صفا و مروه و عرفه و مزدلفه و مني و جبل نور « غار حرا » و ابوقبيس و مأذن بلال ، بَه كه چه بلند و والا است اين پيام و اين عناصر سازنده اش . امام صادق فرمود : « احرم عن كل شيء يمنعك من ذكر الله و طف بقلبك مع الملائكة حول العرش و اعترف و اعترف بالخطايا بعرفات و اذبح حنجرة الهواء و الطمع عندالذبيحه و ارم الشهوات و الخساسة و احلق العيوب الظاهرة و الباطنة ... » .

جايگاه پيام

پيام حج ، از آن سوي در افق اعلي و بيت المعمور متصل به قرب حقتعالي است و از اين سوي در بيت الله و افق دنيا ، متصل به ناس است و در درازاي تاريخ از آدم تا نوح و از ابراهيم تا محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و از علي تا امروز ، در گستره زمان و پهنه گيتي ، به فرمان حق و معماري همه خوبان ، پابرجااست كه فرمود : « اذ بوّ أنا لابراهيم مكان البيت » .خداوند آماده اش مي كند . همانجايي را كه از قبل بيت محرم ناميده بوده ، و ابراهيم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از بي زرعي مكان گله مند است و مي گويد : « ربّنا اِنّي اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بتيك المحرّم » . كه مفسرين از اين آيه استفاده كرده اند كه قبل از آنكه ابراهيم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به ساختنش بپردازد ، بيت بوده است و محترم هم بوده


192


است و اين نشان دهنده معماري آدم (عليه السلام) و نوح و ديگران مي باشد . پيام حج ، زنجيره متصلي است از خدا به مردم ، كه : « لله علي النّاس حج البيت » ، و بار عام الهي است كه فرمود : « سواء العاكف فيه و الباد » ، براي خدا است كه « اَتِمّو الحج و العمرة لله » ، و در عين حال براي مردم كه فرمود : « وُضع للناس » . پيام حج ، و طواف بيت . مشمول ربوبيت الهي است كه « رب هذا البيت » گفت و همه آنان كه اهل البيتند « 73/11 و 33/33 » همان فرياد را و همان پيام را تقويت مي كنند و دمادم مردم را مخاطب قرار مي دهند . مردمي كه قاصد و حاجي الي الله اند ، مردمي كه در اين آيات 11 بار از آنان ياد شده تا نشان دهد اين پيام از خدا بر مردم است . اذان بر مردم است « 27 حج » از نخستين خانه مردمي « 96 آل عمران » و اقامه از مردم است كه قاعدين به قيام آيند « 97 مائده » نمود عيني امامت بر امت « 124 بقره » و مأمن و پناهگاه مجتمهات مردمي « 125 بقره » در چشم انداز عروج مردم قبله است تا تابعين رسول از مرتجعين جهول جدا شوند « 142 ـ 143 بقره » تبلور اشتياق پر لهيب دل مردم « 37 ابراهيم » و نشان راهي كه مردم به ضلالت نروند « 36 ابراهيم » و سرانجام حق خدا است بر مردم « 97 آل عمران » پيامي كه جايگاهش عرش غيبي خدا و حرم عيني رب و عمق جان خلق خداوند تبارك و تعالي است . جايگاهي از خدا تا بخدا دارد .

دوّم ، انتقال پيام حج و علائم آن متخصصين علوم ارتباطي ، مهم ترين قسمت ارتباطات را بخش انتقال دانسته اند . بويژه در پيامهاي غير كلامي مكه كميت و كيفيت انتقال از طريق علائم و كدها و دقت و ظرافت در رموز و نشانه ها عملي مي گردد . علائم و نشانه ها سه دسته اند : اوّل : علائم ايكونيك eikonic علائمي هستند كه رابطه اي بين شكل و معنا وجود دارد


193


همانند مدل ها و ماكتها و نشانه هاي تصويري .دوّم : علائم افوديك Ephodic ، كه علائم قراردادي و نمادين هستند مانند مورس و الفباء .سوّم : علائم يونيك Younic ، كه علائم طبيعي و رفلكس هاي معمولي است همانند ضربان قلب و احتمال تب و يا دود و آتش . بمنظور سرعت انتقال و استفاده قوي و كامل تر از علائم ياد شده ، نمادهاي رمزي گوناگوني بصورت كد بندي مورد بهره برداري قرار مي گيرد كه معمولاً در پيامهاي غير كلامي ، اين نمادها ، تمثيلي « آنالوگ » هستند ، در صورتي كه در پيامهاي كلامي از نمادهاي رقمي « ديجيتال » استفاده مي شود . بنابراين رمزها و كدها مدخل ورود بميدان علائم و نشانه ها هستند و گيرنده را به وجود علامت هاي خاص هدايت مي كنند . در مراسم حج ، گوياترين و كامل ترين علائم و نشانه ها و زيباترين و جذاب ترين كدها و رموز تعيّن يافته . البته رمز خواني و نشانه شناسي « سميوتيك » خود يكي از دشوارترين مراحل است كه به تخصص هاي زيادي نيازمند است و سزاوار است بزرگان تفسير ما را راهنمايي كنند تا بتوانيم كاملاً علائم را شناسايي و تفكيك كنيم ولي با توجه به كلمات « شعائر » « آيات بنيات » « علامات و معلومات » كه در آيات ياد شده مذكور است ، شايد بتوانيم تا حد كمي آنها را بشناسيم .شعائر * صفا و مروه مدتها محل بت هاي « اساف » و « نائله » بوده كه اينك در مناسك حج براي آغاز و انجام سعي قرار داده شده و هدي و نحر براي قرباني به پاي بت ها ، هديه مي شده كه اينك مقرر است كه براه خدا هديه مي گردد ، پس هر دو علامت نمادين و قراردادي اند و به تعبيري « افوديك » مي باشند . كه فرمود : « ان الصفا و المروة من شعائر الله » . « والبدن جعلنا لكم من شعائر الله » . گرچه سراسر مناسك شعائرند بمعني صحيح و وسيع كلمه و در آيات مذكور شايد مِنْ تبعيضيه باشد ولي صراحت آيات شعائر بودن اين موارد است .آيات بيّنات


194


* بيت الله ، مقام ابراهيم و حجرالاسود و حجر اسماعيل و ركن و مستجار ( 1 ) و حطيم ( 2 ) باب كعبه و زمزم و امثال اينها ، در هميشگي تاريخ ، بيان روشني بر حضور و عمل و اقدام رسولان خدا بوده و هست ، سراسر علائم واضح و نشانه هاي گويائي هستند از بركت و هدايت و امنيت و ايمان كه فرمود : « ان اوّل بيت وضع للناس للذي ببكة مباركاً و هديً للعالمين ، فيه آيات بنيات مقام ابراهيم و من دخله كان آمنأ » .آل عمران 96 ـ 97 گرچه بيت الله مشمول وضع است ولي قرارداد اوّليه چنين بوده و از اوّلين لحظه ، وضعيت خانه براي همين منظور بوده نه اينكه بعداً قرارداده شود ، « اوّل بيت وضع للناس » است . مضافاً كه « بيت » است و محلّ قرار و بيتوته ، نه « دار » است و قرار داد . بنابراين خانه و من حَولَهُ ، نشانه هاي گويا و روشن هستند كه هر كدام انعكاسي از عنايات خدايي و الطاف الهي اند ، بدون آنكه تكلّفي و ابهامي داشته باشند و باصطلاح علائم « ايكونيك » هستند .علامات فرمود : علامات و بالنجم هم يهتدون فرمود : الحج اشهر معلومات فرمود : يشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم الله في ايام معلومات . زمان ، علامت است ، ماه و روز و شب ، علامتند ، علائمي طبيعي . ماهها و روزهاي حج مشخص اند ، گرچه خداوند براي حج مقرر فرموده ولي زمان في نفسه علامت زمان است ؛ يعني كه ماهها و روزهاي حج همه علائمي معلوم و نشانه هايي مشهودند ، همانگونه كه جاي جاي حرم علامت است . كه فرموده امام علي (عليه السلام) است كه : « جعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزته » . ( نهج البلاغه خ 1 ) * حرم و احرام : رمزِ دريافت علائم و كُد استفاده كامل از آيات و شعائر ، احرام است . همه جا حرم الهي است و محترم ، كه در شهر حرام ، با احرام ، تا مسجدالحرام و بيت الله الحرام و فيض مشعرالحرام كشيده شده و با زيباترين وجه ، مُحرم از سرتا بپا و از فرق تا قدم ، علائم را دريافت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستجار ، المحائط المقابل للباب دون الركن اليماني بقليل ، لاستجارة الناس عنده بالله من النّار .

2 ـ حطيم ، ما بين البيت « اولباب و الحجر » سمي به ؛ لازدحام الناس عنده للدعاء و استلام الحجر .


195


و از نشانه ها مي يابد آنچه را كه بايد . محرم كه بيش از 40 كامجويي برايش حرام ميگردد كه به ترتيب از سرتا پا عبارتست ، از : تراشيدن سر ، پوشانيدن سر ، سايه بر سر قرار دادن ، پوشاندن گوش ، شاهد عقد بودن ، عينك زدن براي زينت ، سرمه كشيدن ، نگاه در آئينه ، نگاه به زن با شهوت ، پوشاندن رو براي زن ، بيني گرفتن از بوي بد ، بوييدن عطريات ، بوسيدن زن ، دروغ گفتن ، قسم خوردن ، مفاخره نمودن ، فحش دادن ، اجراي عقد ، دندان كشيدن ، خوردن برخي معطرات ، صيد كردن ، لمس نمودن زن ، كشتن شپش و مانند آن ، ناخن گرفتن ، ذبح شكار ، كندن درخت و گياه ، كمك به صيد با اشاره ، انگشتر بقصد زينت ، گره زدن لنگ بگردن ، خوردن گوشت شكار ، پوشيدن روي پا ، گرفتن ناخن پا ، جماع ، استمنا ، لواط ، لباس دوخته بتن كردن ، زينت و زيور كردن ، روغن ماليدن ، خون بيرون آوردن ، اسلحه بستن ، عطر استعمال نمودن ، ازاله مو از هر كجاي بدن ، كه تا احرام نبندد و مُحرم نشود مُحرم نخواهد بود .حافظ هر آنكه عشق نورزيد و وصل خواستاحرام طوف كعبه دل بي وضو ببستشـعر * اعداد و ارقام اعداد و ارقام در مناسك حج و به اصطلاح علائم « ديجيتال » بدون شك داراي رمز و راز و نشان و علامتي هستند كه برايمان مخفي اند ، بويژه عدد 7 كه مجموعاً 12 و در مواردي 15 بار تكرار مي شوند .

3 بار در طواف بيت « طواف عمره و طواف حج و طواف نساء » 2 بار در سعي « سعي عمره و سعي حج » 7 بار در رمي جمار « روز 10 يكبار و روز 11 سه بار و روز 12 سه بار و در مواردي روز 13 سه بار » . البته در آيات قرآني عدد 7 بيش از اعداد ديگر مطرح و يادآوري گرديده كه هر يك ناظر به موضوعي و در رابطه با مطلبي بيان شده است . مثلاً 7 آسمان و 7 زمين « 12/65 » 7 دريا « 27/31 » 7 جهنم « 44/15 »


196


7 سنبله « 261/2 » 7 گاو « 43/12 » 7 راه « 17/23 » 7 شب « 7/69 » 7 جوان در داستان كهف « 22/18 » 7 روز روزه در كفارات حج در آيه 196 / بقره كه مي فرمايد : « فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام في الحج و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كامله » كه در اين آيه ارقام 3 و 7 و 10 ذكر گرديده مضافاً به اينكه عدد 10 با كلمه كامله توصيف شده است ؛ چرا كه عدد 10 اوّلين عدد دو رقمي و كامل ترين اعداد اوّليه است كه ديگر اعداد بالاتر از آن ، از جمع با عدد 10 يا ضريب آن حاصل مي گردند . گرچه براي عدد 7 كه بيشترين كاربرد را در مناسك حج داراست ، علل و تأويلات و توجيهات متعددي شده است ولي ، هوالعالم بالخفيات و الاسرار .

تبصره : توجه به تفسير آيات اوّليه سوره فجر نيز كه به برنامه ها و ايام حج هم تفسير شده لازم مي نمايد « والفجر وليال عشر و الشفع والوتر » كه مبيّن ارقام ده ، زوج ، فرد مي باشد .اشكال و اجسام « جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للناس » . سخني كوتاه در مكعب بودن بيت . استفاده از آرم ها و اشكال مختلف هندسي يكي از موضوعات مهم در فن ارتباطات است . جذابيت و ظرافت و سلامت قالب هايي كه براي علائم بكار مي رود . در انگيزندگي و گيرندگي پيام هاي غير كلامي از نقش فرآيندي برخوردارند ، هماهنگونه كه استخدام لغات و واژه ها در پيام هاي كلامي . اَشكال بهر اندازه طبيعي تر ، ظريف تر و با حجم كمتر و متناسب تر باشند ، در انتقال پيام گوياتر و مؤثرترند . به همين جهت در انتخاب و تعيين اشكال و اجسام هندسي ، از قوانين رياضي استفاده


197


مي شود . يكي از شاخه هاي رياضيات ، مكان شناسي يا تو پولوژي Topology مربوط به اجسام و اشكال هندسي است . كه به كشف ارتباطات و وضعيت زواياي مختلف اشكال در مكان مي پردازد . يعني ، در هر يك از اجسام هندسي ، تعداد رئوس و يالها و وجوه زوايا با يكديگر رابطه اي دارند . اين رابطه اوّلين بار توسط « ابوالوفاء » رياضي دان مشهور ايراني در قرن دهم ميلادي مطرح شد و توسط « رنه دكارت » رياضي دان فرانسوي در قرن 17 كشف گرديد و بوسيله « لئونار اولر » رياضي دان انگليسي به اثبات رسيد و به « رابطه اولر » در رياضيات معروف گرديد . مهم ترين مسأله اي كه در اين تحقيقات مسلم گرديد ، اينكه : در ميان اشكال هندسي ، مكعّب داراي ويژگيهاي خاصي است كه نه تنها در اشكال ديگر هندسي ، همه اين ويژگيها وجود ندارد بلكه ، چند وجهي هاي منظم ديگر نيز مشمول قوانين برگرفته شده از مكعب مي باشند . توضيح اينكه ، مكعب داراي 8 رأس و 12 يال يا ضلع و 6 وجه است كه با حروف Aو B و Cمشخص مي كنيم وقتي تعداد رأس به وجه اضافه شود 6+8مساوي خواهد بود با تعداد رأس + 2 و اين خاصيت يعني 2A+C=B+ در تمام چند وجهي هاي منظم ديگر نيز قابل اثبات است . البته تاكنون فقط و فقط 5 عدد چند وجهي منظم تصور شده است . كه عبارتند از 4 وجهي « هرم » ، 6 وجهي « مكعب » ، 8 وجهي ، 12 وجهي و 20 وجهي ، منظم ، كه غير از اين 5 مورد بقيه اشكال چند وجهي ها ، غير منظم خواهند بود . كه براي روشن تر شدن ويژگيهاي مكعّب به تعداد رئوس و يالها و وجوه اين چند وجهي هاي منظم اشاره مي كنيم .

ABC

چهار وجهي « هرم » 4 رأس 6 يال ( ضلع ) 4 وجه دارد

شش وجهي « مكعّب » 8 رأس 12 يال ( ضلع ) 6 وجه دارد

هشت وجهي6 رأس 12 يال ( ضلع ) 8 وجه دارد

دوازده وجهي20 رأس 30 يال ( ضلع ) 12 وجه دارد

بيست وجهي12 رأس 30يال ( ضلع ) 20 وجه دارد

در آغاز به نظر مي رسد كه اعداد اين سه ستون رابطه اي با يكديگر ندارند ولي پس از اندكي


198


مطالعه مي بينيم كه مجموعه وجه و رأس هميشه مساوي است با عدد يال +2 پس اين رابطه رياضي اثبات مي شود .

2A + C = B + يا 2 + ي = و + ر

بعلاوه با كمي دقت ، ويژگيهاي مكعب معلوم مي شود ، كه در بقيه چند وجهي ها بدينگونه ديده نمي شود . تنها مكعب است كه زواياي آن همه 90 درجه اي و سه برابر رأس است . مكعب داراي 24 زاويه 90 درجه اي است . مكعب تعداد رئوسش از تعداد وجوهش بيشتر است . مكعّب تعداد يال هايش دو برابر وجوهش است . البتّه در هرم با تغيير در مكان هر وجه جهت رأس هم عوض مي شود ولي در بقيه اَشْكال چنين نيست از طرف ديگر در هندسه فضايي ثابت است كه مكعّب در ترسيم محور مختصات ظاهراً داراي 16 رأس و 32 يال و 24 وجه خواهد بود و ليكن در فضا و زمان نامحدودند و ابعاد آن تا بي نهايت ادامه خواهد يافت و از هر طرف تا هر جا قابل كشش و امتدادند . بنابراين شكل كعبه « مكعب بودن » يكي از علائم نمادين و قرادادي است نه تصويري گرچه آنچه در او و كنار و متصل به اوست همه علائم تصويري هستند . شايد به همين جهت است كه در مورد خود بيت « وُضع للناس » آمده است و در مورد آنچه در مسجدالحرام است « آيات بنيات » . آري ، كعبه مكعب است ، فراگير است ، همه سويي است ، شكل آرامي است از هر سوي ممتد و كشيده است . از سوئي تا بيت المعمور و عرش الهي ، از سويي تا سدرة المنتهي ربوبي ، از سويي تا اوج هستي و فراز زمين و آسمان . و خلاصه از همه سو تا همه جا . و چه قابل تعمق است كه در آيه 97 مائده كه كلمه كعبه آمده است بدو نكته نيز اشارت رفته ، يكي اينكه در امتداد همه سويي كعبه ، انسان است كه بايد در گردونه جذبه هاي الهي از قعود به قيام آيد و ديگر آنكه ، توجه به كعبه است كه در چشم انداز انسان همه هستي را ، آسمان و زمين را تشخيص مي دهد . چرا كه كعبه محور بي نهايت لطف و فيض خدا و مركز هستي براي عنايت ربوبي حقتعالي است كه تا خدا و هر چه از اوست ، امتداد دارد . و اين است كه مي فرمايد :


199


« جَعَل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للناس و الشهرالحرام و الهدي و القلائد ذلك لتعلموا ان الله يعلم ما في السموات و ما في الأرض و ان الله بكل شيء عليم » . آري كعبه و آنچه در رابطه با اوست . انسان را به علم بي نهايت خداوند ، علم به بالا و پائين ، علم به آسمانها و زمين و آنچه در آنها است ، راهنمايي مي كند ؛ چرا كه كعبه است . البته كعبه و آنچه در حرم است ، كعبه و مكانهاي محترم ، كعبه و زمانهاي محترم . كعبه و موجودات در حرمش و حريمش ، براي محرم و آنكه درگردونه حرمتش گرفتار آمده است . آن كه در مدار مي چرخد و سراز پاي ناشناخته است .پا بكش چون كعبه در دامن كه در ملك وجودهر كه در دامن كشد پا قبله عالم شود آيات كريمه قرآن نيز ، بلنداي فرازين كعبه عزيز را كه تا ملكوت اعلي كشيده شده و در گستره هستي تا شرق و غرب عالم هستي ، ادامه دارد متذكر است . كه فرمود : « سيقول السفهاء من الناس ما ولاّهم عن قبلتهم التي كانوا عليها ، قل للّه المشرق و المغرب يهدي من يشاء الي صراط مستقيم » . ( بقره : 142 ) و نيز فرمود : « قد نري تقلّب وجهك في السماء فلنولينّك قبلة ترضيها فولّ وجهك شطرالمسجدالحرام » .كعبه يك سنگ بنائي است كه ره گم نشودحاجي احرام دگر بند ببين يار كجاست نكته ديگر اين كه : محل تلاقي اضلاع از سه طرف ، ركن كعبه ناميده شده و اين اركان كعبه هستند كه بسوي جهات اربعه « شمال ، جنوب ، شرق ، غرب » قرار دارند نه اضلاع آن همانند ديگر بيوت متداوله ، كه اين نيز علاوه بر افزايش قدمت و ماندگاري خانه و موقعيت جغرافيايي آن ، نمودي از امتداد وسيع اركان خانه خدا به اطراف جهان است . كه : « اينما تولّوا فثمّ وجه الله » .

ره مده در كعبه اي پير حرم « اقبال » را * * * هر زمان درآستين دارد خداوندي دگر

* * *

چون طهارت نبود ، كعبه و بتخانه يكي است * * * نبود خير در آن خانه كه عصمت نبود


200


حركات و سكنات

قال علي : « يا كميل ! ما من حركة الاّ وانت محتاج فيها الي معرفة » . ( الحياة ، ج1 ، ص35 ) گفتيم ، نشانه هاي طبيعي و ايكونيك ، علائمي هستند كه ميان صورت و مفهوم آن رابطه همجواري يا تماس مي باشد . اين قبيل نشانه ها به عكس نمادها و علائم قراردادي از واقعيت شكل مي گيرند . و اطلاعات تصويري و نمايشي از محيط هستند و چون واقعيت هاي محيطي اند ، ساده تر تفسير مي شوند و معنا مي پذيرند ، حالات چهره و حركات دست و پا در انتقال مفاهيم از قبيل ترس و غم و التماس و قدرت و خصومت و تقاضاو نياز ، نقش گويايي دارند . ما در ارتباطات روزمره خود از كدهاي غير كلامي زيادي استفاده مي كنيم و عمده ترين ابزار انتقال پيام از ديرباز تا كنون و مخصوصاً در ارتباط با مخاطبين كه فاصله زيادي دارند يا زبان كلامي آنها نامأنوس است ، همين روش هاي به اصطلاح بين المللي و حركتهاي به اصطلاح « پانتوميم » مي باشد . آزمايشات نشان مي دهد كه جانداران عموماً ، بيشترين ارتباط و بيشترين دريافتهاي اطلاعاتي خود را قبل از هر چيز با حركات و علائم غير صوتي و غير كلامي مبادله مي كنند كه نسبت به پيامهاي لفظي ، قابل اعتمادتر و سريع تر است . در برنامه حج ، از هر دو استفاده مي شود ، از يكسو الفاظ و اذكار در تلبيه و صلوة و ادعيه و از يكسو ، حركاتي مانند طواف و سعي و رمي و يا وقوف و سكوتي ، وجود دارد . بررسي حالات اين حركت ها و سكون ها ، اين دويدن ها و ايستادن ها ، اين گردش ها و جهش ها ، كه از كجا تا بكجا و چگونه است ، خود كمكي است به دريافت پيامهاي مربوطه . به نمونه اي اشاره مي كنيم .بعضي ويژگيهاي طواف در فرهنگ ارتباطات : از آنجا كه طواف در ميان اركان حج ، ركن ركين و حصن حصيني است كه در تعيّن و ظهور ، از فرآيندي بالا و والاتر برخوردار است ، بدان اشاره اي مختصر خواهيم داشت . در طواف سه نمود است . 1 ـ حركت است و رفتن .


201


2 ـ از سمت راست است .

3 ـ دوراني متمايل به بيضي است . كه هر يك قابل تعمق اند .اوّلاً حركت است : و تحرك ، رفتن و شدن ، كه بايد از بودن به شدن رفت ، نبايد ماند ، كه ماندن ركود است و سردي و پوسيدن و پوكيدن و نابودي . حركت خاصه پديده ها است ، از قوه به فعل ؛ چرا كه همه فقر ذاتي دارند و فقر ذاتي مساوق با حركت به سوي غني با لذات است . و اينجا كه محل عروج انساني و تعيّن عبوديت است كه فرمود : « سبحان الذي اسري بعبده ليلاً من المسجدالحرام الي المسجدالأقصي » . سير و هجرت و عبوديت و عروج از همينجا آغاز مي گردد . كه با هجرت عبوديت حاصل آيد و عبوديت ، لياقت عروج مي بخشد . و اين حركت است ، حركت در هجرت با تمام ابعادش . « احتراز ، فرار ، اعراض ، اجتناب ، اعاذه ، ورع ، وقايه ، تبتّل ، انقطاع ، وداع ، اعتصام ، نزع ، خلع ، قلع و قمع كه همه كلمات مصطلح قرآني و بيان ابعاد هجرتند . و تا اين بُريدن ها نباشد ، عبوديتي نيست ، و چون لباس عبوديت بتن كردي به معراج خواهي شتافت . و عروج تا مطلق ، تا قاب قوسين . و عروج در تمام زاويه ها . از ديار ، به يار از بت به فطرت ، از سيّئه به توبه . از اوهام به ذكر ، از شرك به توحيد ، از آداب به سلوك ، از بدعت به تفقد ، از وسواس به رب الناس ، از فكر به تفكر از اضطراب به امن ، از ترديد به انتخاب ، از خطورات به معرفت ، ازغفلت به انابه ازتعلقات به كمال . از تمنيات به خوف ، از ريا به خلوص ، از ابتلاء به تسليم از يأس به اطمينان ، از شك به قبول ، از اشتغال به رجوع ، از شبهات به ورع ، از غفلت به مراقبه ، از استقلال به فقر ، از خود به فراغ ، از قبض به فيض ، از عطش به عشق از مباحات به قتل نفس ، و خلاصه از شهود به تجريد و از آخرت به رضوان و از خلق به حق و از حق به حق حق رسيدن . و رهيدن از حرج و فزع و خوف و حزن .


202


كه همه اينها ، در قيام و ركوع و سجود متبلور است و همه در طواف خانه خدا . كه به ابراهيم خليل (عليه السلام) فرمان داد كه خانه را براي قائمين و راكعين و ساجدين آماده سازد تا در طواف آيند . و در برابر هم خداوند وعده انعام عام و شكر عميم و عنايت داد ، كه او بهر چيزي آگاه و گستره علمش بي انتها است . ( به آيه 158 بقره رجوع كنيد )

طواف كعبه زدي گرد يار گرديدي * * * نگه ، بخويش نه پيچيده اي ، دريغ ازتو

اقبال لاهوري

ثانياً حركت از سمت راست است . بر خلاف عقربه ساعت كه از چپ براست مي چرخد . در فيزيك نجومي ثابت است كه همه سحابي ها ، كهكشان ها ، حركت منظومه شمس به سمت ستاره « ولكا » ، حركت اقمار بدور يكديگر ، همه از راست به سمت چپ مي چرخند حركت الكترون ها بدور هسته مركزي ، و همه گردنده هاي فيزيكي و ميكانيكي و همه امواج ، از گردش امواج نوري « فوتون » تا چرخش طيف هاي نوري ، از پيچش حباب هوا تا نفوذ بخار و دود در روزن و جريان آب در ميزاب همه از راست بچپ است ( 1 ) حاجي در طواف كعبه از راست مي چرخد . از يمين الله في ارضه ، از حجرالاسود كه به دست راست خدا تعبير شده ، و به حجر خاتمه مي دهد ، از راست به راست . حاجي در طواف كعبه از اصحاب يمين است . در اينجا از راست ، از يمين الله در راه راست و به سوي يمين الله مي گردد كه تا بادست راست كتاب مرقوم و پرونده عمل به دست گيرد و در كنار اصحاب يمين مورد طواف كروبيان گردد . و در اين گردش چنان است كه قلبش به سمت كعبه است ، نه قالبش ، كه قلب مؤمن حريم است و قبله نما .

دل محال است زدلدار شود رو گردان * * * هر طرف قبله بود ، قبله نما مي گردد

« صائب »

حاجي در طواف ، مي گردد و بيت ثابت است ، متحرك بدور محرك مي چرخد و آنقدر مي چرخد تا صاحب خانه ، عنايات خاصه اش را بدور او بچرخاند كه گفته است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مي توانيد چرخش آب را بهنگام خروج از زيرآب در سطح مستوي ملاحظه كنيد .


203


پيش از اين پروانه مي گرديد اگر بر گرد شمع * * * شمع مي گردد كنون بر گرد سر پروانه را

خانه ثابت است و مطاف هم ، تا تو بگردي و در هر گردش ، گستره معرفت را بگستري .

گردش پرگار موقوف سكون مركز است * * * هر كه در دامن كشد پا آسمان پيماتر است

ثالثاً : حركت بيضي شكل است . مدار سيارات جهان هستي و همه آنچه قبلاً ياد شد از گردش الكترونها تا مدارات در جهان بالا و اجرام سماوي بدون استثنا بيضي هستند ، « گرچه در مورد مريخ دوراني دايره اي ذكر كرده بودند كه آنهم با تحقيقات جديد معلوم گرديد دايره متمايل به بيضي است » . و خانه خدا و حجر اسماعيل توأماً مطاف حاجي اند كه بهنگام طواف و بويژه در هنگامه ازدحام جمعيت ، طواف ، شكل بيضي مي يابد . بنابراين حركت و سمت حركت و شكل آن هر سه ، هماهنگ با حركات جهان پديده ها است ، كه اين ارتباط تنگاتنگ كه انديشه آدمي را به بيكران افق دور دست مي كشاند در كريمه قرآني مورد يادآوري است كه فرمود : آري اين حركات نمادين و گويا كه خود سراسر پيام است ، در كنار ديگر ابعاد كيفي همانند طهارت و بلوغ و عقل و ... در مجموع نمودي است از اينكه هر حركتي از مبدائي است كه محرك بالذّات است و نه خود متحرك ، و پديد آورنده بي نيازي كه زمام هر متحركي به دست اوست .

« فاعل لابمعني الحركات و الآلة » . ( نهج البلاغة ) خدايي كه آسمان و زمين در حركت خود ، كمال خضوع به پيشگاهش دارند و اين داوري فطرت سليم است كه ابراهيم را قرار داد تا همگان به پيروي نيك و تأسي صحيح از آن حضرت دعوت شوند ، و او هم حركت اختران و افول آنان و جمود بتان را شواهد گويايي بر مبدأيّت خلاق ، استنباط فرمود و اينكه متحرك و آفل نمي تواند ، رب و مدبر جهان باشد ، متحرك نمي تواند محبوب باشد . حركت نشانه طلب و محبت است ، انسان خود مقصد نيست كه مقصودي دارد . « اني وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض » .

همان كه هفتمين امام (عليه السلام) فرمود كه ، « و كل متحرك محتاج الي من يحركه او يتحرك به فمن ظنّ بالله الظنون هلك » . ( اصول كافي )


204


حركت در مطاف است ميان بيت و مقام ، در مدار هدايت و رحمت حق . و نه خارج ، كه در بيرون مقام ، قوام و استقامت و مقاومت و قيام و قيامتي نيست ، آنجا ديگر ، دستت به يمين الله نيست ، ديگر نه ابراهيم و هاجر و اسماعيل اند و نه پايگاه رفرف و براق و نه مولد امام علي و نه صداي بلال و نه ... آنجا ديگر تو تنهايي پايت به هيچ جا بند نيست ، ارباب متفرقه مي برندت ، سرگرداني و هر دم سر به آستان كسي مي سايي ، به ذلت مي افتي . پشت مقام نرو ، آنجا ديگر خبري نيست ، كسي نيست ، اينجا همه اعلام و علائم اند ، اين بيت و حجر و حَجَر و هاجر ، اين ابراهيم و اسماعيل ، اين آدم و نوح و ابراهيم ، اين موسي و شعيب و ثماني حجج ، كجا مي روي « فانّي تذهبون » چه چيز را طالبي « فاني تؤفكون » آنجا نيستي است ، نيستند همه و همين جا همه هستي است . از قالب برون آمدن و به قلب زدن و با سر رفتن و به سرّ رسيدن و اسرار شدن و سرالسرّ را به عين يافتن ، بگرد ، بچرخ ، برخيز ، خود برو ، نبرندت ، در ميان باش ، اين ابراهيم خليل ، استاد خانه توحيد است . ببين و لبيكش بگوي و همراهش برو ، كه پير است و بي پير به ظلمات نــزن .

چشم در صنع الهي باز كن لب را ببند * * * بهتر از خواندن بود ، ديدن خط استاد را

كه اگر نداني و نفهمي ، اگر بي معرفت آمده اي ، و اگر نمي داني كه كجايي ، و اگر همچنان در قيود و تعلقات گرفتاري و هنوز دربند جسمي و گرفتار پيكري و درگير با آرزوها و خواسته ها و هنوز خود هستي هيچ بهره اي نخواهي برد . سهل است كه زيان كاري . و به تعبير حضرت امام ـ قدس الله نفسه الزكيه ـ . « مگر ممكن است كه بدون كندن نعلين شهوت و غضب ! « اخلع نعليك » از پاي نفس و بدون ترك هوي و يكباره دل به حضرت مولا بستن . به طور قرب رسيد ؟ ! كه آنجا وادي مقدسي است و مقام شامخ اقدسي است . و كسي كه لباس جسمانيت پوشيده و رداي هيولاي ظلماني را بدوش افكنده است نمي تواند مقام مشيت الهي و كيفيت سريان مشيت و نفوذ و بسط و اطلاق آن را شهود نمايد . ( شرح دعاي سحر ، ص 156 ) آري چنان خواهد بود كه احرام بيوضو بسته و طواف بي خضوع .

حافظ هر آنكه عشق نورزيد و وصل خواست * * * احرام طوف كعبه دلي بي وضو ببست

* * *


205


يــا

چون طهارت نبود كعبه و بتخانه يكي است * * * نبود خير در آن خانه كه عصمت نبود

* * *

چگونه طوف كنم در قضاي عالم قدسكه در سراچه تركيب ، تخته بند تنمسوّم ، گيرنده پيام « و اذّن للناس بالحج » تاكنون به دو محور اصلي در رابطه با بحث « جايگاه حج در فرهنگ ارتباط . اشاره كرديم ، و هرچند بعلت ضيق مقال و بضاعت مزجاة و ضعف حال نتوانسته ايم ، آنچه را كه بايسته است بفهميم و نه آنچه را كه شايسته است بقلم آوريم ، اما :

ران ملخي نزد سليمان بردن * * * چه كند بينوا ندارد بيش

اينك به سوّمين قسمت يعني گيرنده پيام حج ، مي پردازيم و از خداوند تبارك و تعالي هم چنان استمداد كرده و از آيات الهي قرآن الهام مي گيريم .

پي نوشت ها :


| شناسه مطلب: 82850