گریه و حفظ آثار شخصیتهای مذهبی

131 میقات حج - سال سوم ـ شماره نهم ـ پاییز 1373 دو مسأله مهم عاطفی و اجتماعی در سنت رسول خدا گریه و حفظ آثار شخصیتهای مذهبی محمد صادق نجمی در بخش اول این مقاله ، که در شماره 8 این فصلنامه منتشر گردید ، در ضمن معرفی اجمالی از بیوگرافی عثمان


131


ميقات حج - سال سوم ـ شماره نهم ـ پاييز 1373

دو مسأله مهم عاطفي و اجتماعي در سنت رسول خدا

گريه و حفظ آثار شخصيتهاي مذهبي

محمد صادق نجمي

در بخش اول اين مقاله ، كه در شماره 8 اين فصلنامه منتشر گرديد ، در ضمن معرفي اجمالي از بيوگرافي عثمان بن مظعون و ابراهيم فرزند رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و بيان تاريخ و كيفيت سازگاي حرم و ضريح آنان ، با سنت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و عكس العمل پيامبر در مرگ اين دو عزيز ، كه تشييع و تدفين آنان با دستور و نظارت مستقيم شخص آن حضرت انجام پذيرفته ، با مطالب زير آشنا شديم :

1 ـ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بهنگام مرگ عثمان بن مظعون ، دوبار : يكي بهنگام مرگش و ديگري بهنگام كفن كردن پيكرش بشدّت گريه نمود ؛ بطوري كه گريه و ناله آن حضرت موجب گريه و ناله صحابه و ياران آن حضرت گرديد .

2 ـ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بهنگام دفن ابن مظعون ، براي حفظ اثر و ابقاي قبر او ، قطعه سنگي بر اين قبر نصب و اين عمل را با حضور دائمي خود در كنار آن و با جملاتي كه حاكي از اهتمام آن حضرت بر حفظ ياد و قبر ابن مظعون بود ، تأكيد فرمود .

3 ـ رسول خدا بهنگام وفات دردانه اش ابراهيم ( همانند عثمان بن مظعون ) در كنار جسد او سه بار گريه نمود ، بهنگام مرگ ، كفن كردن و دفن پيكرش . صحابه نيز به تأسي از آن


132


حضرت و با مشاهده گريه و اندوه او ، گريه نمودند ؛ همانگونه كه بانوان نيز در اين حادثه ، همراه رسول خدا گريه مي كردند .

4 ـ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دستور داد پيكر ابراهيم با تشريفات خاصي به مدينه منتقل و با تشييع صحابه ، در بقيع و در كنار قبر عثمان بن مظعون دفن شود .

5 ـ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نه تنها مانند قبر ابن مظعون ، بر قبر ابراهيم هم قطعه سنگي نصب فرمود بلكه دستور داد براي استحكام قبر وي ، يك مشك آب نيز ريخته شود و اين قبر بجاي خاك با خشت و گل پوشانده شود .

6 ـ و بالأخره رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در كنار اين روش و سنت خويش ، با خطابه و سخنرانيش از نفوذ بدآموزيهاي فكري و عقيدتي جلوگيري و راه صحيح توحيد و خدا شناسي را بر آنان تعليم فرمود .

اينك ادامه بحث :

اين بود عكس العمل رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بهنگام مرگ ابراهيم و عثمان بن مظعون و سنت آن حضرت در مراسم تدفين و به خاك سپاري پيكر آنان و اين بود آنچه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در جهت ابقاي قبر و حفظ اثر آنان با گفتار و عملش و بوسيله نصب كردن سنگ و گاهي با استحكام بخشيدن بوسيله ريختن آب بر قبر ، انجام داد .

بطوري كه ملاحظه فرموديد ، سنت و روش پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در هر دو مورد و نسبت به هر يك از ابراهيم ( فرزندش ) و عثمان بن مظعون مشابه بود و در هنگام مرگ ، تا آخرين مرحله مراسم تدفين ، درباره آنان يكسان عمل نموده است .

مجموع اين حركت و اين روش را مي توان در دو محور و بصورت دو بخش زير خلاصه نموده و نتيجه گيري كرد :

الف ـ گريه رسول خدا و مسلمانان در مرگ عثمان بن مظعون و ابراهيم فرزند پيامبر

اظهار غم و اندوه و گريه كردن در مرگ و فقدان عزيزان ، از لوازم عاطفه بشري و از آثار رقت و از مقتضيات رأفت انساني است و به مضمون گفتار رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) « انها رحمة وضعها اللّه في قلوب من يشاء وانما يرحم اللّه من عباده الرحماء » ؛ ( 1 ) « اين عاطفه و رأفت و رحمت از الطاف و نعمتهاي خداوندي است و در قلب هر يك از بندگانش كه بخواهد قرار مي دهد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ منابع اين حديث در بخش گذشته آمده است .


133


عاطفه هر چه بيشتر باشد ، طبعاً اثر آن نيز بيشتر ، و رحمت و رأفت دروني هر چه عميقتر شود تأثير و گريه شخص نيز به همان اندازه شديدتر خواهد گرديد .

اينجاست كه مرگ ابراهيم و عثمان بن مظعون در پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بيش از ساير افراد تأثير مي گذارد و حضرت در فقدان آنان ، آنچنان گريه مي كند كه حاضرين را نيز تحت تأثير قرار مي دهد و موجب گريه شديد آنان مي گردد .

رسول خدا در مرگ ابن مظعون دوبار گريه كرد : الف ـ بهنگام مرگ ـ ب ـ وقت كفن كردن . هنگامي كه پيكر ابن مظعون را كفن مي كردند ، حضرت در حالي كه بر پيشاني او بوسه مي زد ، اشگش بر سر و صورت وي سرازير بود .

و گريه پيامبر در مورد فرزندش ابراهيم در سه مرحله بوقوع پيوست :

الف ـ در كنار بستر او بهنگام مرگش بهمراه ماريه و سيرين ( مادر و خاله ابراهيم ) آنگاه كه اين جمله نيز ، كه بيانگر تأثر شديد آن حضرت بود ، به گوش مي خورد : « إنّ القلب ليحزن وانّ العين لتدمع ولانقول مالا يرضي به الرّب وانّا بك يا ابراهيم لمحزونون » .

ب ـ هنگامي كه پيكر ابراهيمِ شانزده ماهه ، بر كفن پيچيده مي شد ، دستور داد كه : « بر كفنش نپيچيد تا بار ديگر نگاهش كنم » ( 1 ) سپس در كنار جسد فرزندش نشست و خم شد و آنچنان مي گريست كه اثر آن ، در شانه ها و چانه آن حضرت مشاهده مي گرديد . ( 2 )

ج ـ بهنگام دفن ابراهيم و در كنار قبر وي بود كه همان جمله تأثّرانگيز : « ان القلب ليحزن . . . » را تكرار كرد و آنچنان گريه نمود كه صحابه رسول خدا نيز بشدّت متأثّر گشتند و گريه سر دادند و نه مردان بلكه بانوان نيز كه در اين مراسم شركت داشتند ، ناله سر دادند و كسي مانع و مزاحم آنان نمي گرديد .

و به تعبير ديگر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در فراق ابراهيم و ابن مظعون نه تنها گريه نمود و اشك ريخت بلكه كنار بستر و كنار قبر آنان را به مجلس ماتم و عزا مبدل ساخت كه شركت كنندگان در اين مجالس چهارگانه را ، صحابه و اقوام آن حضرت از مرد و زن تشكيل مي دادند كه در متن تاريخ از ميان اين بانوان به ماريه و سيرين تصريح شده است .

گريه از ديدگاه فقه شيعه

تا اينجا موضوع گريه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و صحابه را از ديدگاه تاريخ و حديث ، مورد بررسي قرار داديم ، اينك مناسب است اشاره اي داشته باشيم به حكم فقهي اين مسأله و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لاتدرجوه في أكفانه حتي انظر اليه .

2 ـ البدايه والنهايه ، ج 5 ، ص 310 .


134


چگونگي آن از ديدگاه فقهاي شيعه و اهل سنت :

گريه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مرگ ابراهيم و عثمان بن مظعون و در كنار قبر يكي از دخترانش ( 1 ) و همچنين بهنگام مرگ عده اي از صحابه و يارانش و در شهادت پسر عمويش جعفر بن ابيطالب ( 2 ) و عمويش حمزه ( 3 ) و دستور صريح و دعوت آن حضرت از بانوان مدينه ، جهت گريه نمودن براي حمزه ( 4 ) و به پيروي از روش اهل بيت عصمت و طهارت ؛ مانند گريه حضرت زهرا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در رحلت جانگداز رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ( 5 ) و بهنگام در گذشت خواهرش رقيه ( 6 ) و گريه ممتد و طولاني حضرت علي بن الحسين (عليه السلام) در شهادت پدر بزرگوارش . . . در منابع شيعه و اهل سنت بطور متواتر نقل گرديده است . آري بر اساس اين سنت قولي و عملي است كه فقهاي شيعه بر جواز گريه كردن ـ حتي با صداي بلند ـ فتوا داده و در موارد خاصي مانند گريه نمودن بر پيامبر و اهل بيتش قائل بر استحباب آن شده اند ، به شرط آن كه توأم با عمل و گفتار حرام ؛ مانند نوح به باطل و يا در منظر و حضور نامحرمان نباشد .

به عقيده نگارنده ، گفتار ( سيرين ) هم كه در صفحات قبل نقل نموديم ، دقيقاً به همين شرايط تطبيق مي كند كه مي گويد : « كلّما صحت أنَا و اُختي ماينهانا فلما مات نهانا عن الصياح » .

بهنگام مرگ ابراهيم ، تا مجلس خالي از اغيار و ديگران از مرگ وي مطلع نشده اند ، رسول خدا از ناله و شيون ماريه و سيرين مانع نمي گردد ولي پس از مرگ وي ، كه طبعاً افراد بيگانه و نامحرم حضور پيدا خواهند نمود ، بانوان را از « ناله و شيون » نهي مي كند نه از اصل « گريه » .

گريه از ديدگاه فقه اهل سنت

فقهاي چهارگانه و ائمه اربعه اهل سنت نيز در اصل گريه با فقهاي شيعه همگام بوده و بر جواز آن فتوا داده اند ، گر چه در كيفيت و بعضي جزئيات آن همانند فروع ديگر فقهي اختلاف نظر دارند :

جزيري مي گويد : گريه كردن بر مردگان با شيون و صداي بلند به فتواي مالكيها و حنفيها جايز نيست ولي شافعيها و حنبليها بر جواز آن ولو اين كه توأم با ناله و شيون هم باشد قائل شده اند . اما گريه كردن و اشك ريختن بدون سر و صدا به فتواي همه مذاهب چهارگانه ، مباح و جايز شمرده شده است . ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحيح بخاري ، ج 1 ، كتاب الجنائز باب 70 باب من يدخل قبرالمرأة ، ح 1277 .

2 ـ استيعاب ، ج 1 ، ص 275 .

3 ـ سيره حلبيه ، ج 2 ، ص 323 .

4 ـ وسائل الشيعه ، ج 2 ، باب 70 و باب 87 از ابواب دفن .

5 ـ سيري در صحيحين ، ج 2 ، ص 402 ـ 401 .

6 ـ جواهر الكلام ، ج 4 ، ص 394 .

7 ـ « يحرم البكاء علي الميّت برفع الصوت و الصياح عندالمالكية و الحنفية و قال الشافعية و الحنابله مباح ، اما هطل الدموع بدون صياح فانه مباح بإتفاق ( الفقه علي المذاهب الاربعة ، ج 1 ، ص 533 ) .


135


اختلاف نظر در مقام عمل :

بطوري كه ملاحظه فرموديد مسأله گريه كردن در مرگ و فقدان عزيزان ، يك موضوع عاطفي و از نظر تاريخ و حديث از سنن ثابت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و از مباحاتي است كه مورد اتفاق فقهاي شيعه و اهل سنت مي باشد . ولي در مقام عمل و در مرحله انجام ، اين سنت با اختلاف نظر مواجه بوده و شاهد دو بينش متضاد در ميان مسلمانان مي باشيم ؛ زيرا شيعيان اهل بيت (عليهم السلام) و پيروان واقعي سنت ، بر اساس تفكّر مذهبي و طبق راه و رسم نبوي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و فتواي فقها ، عملاً نيز گريه كردن را جايز و بلكه در فراق رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و در فقدان و مظلوميت پيشوايان ديني آن را جزء مستحبات مي دانند و اين عمل در طول تاريخ يكي از شعائر جهان شيعه و از مشخصات اين گروه از مسلمانان به حساب آمده و به صورت يك حقيقت تاريخي غير قابل ترديد و بشكل يك واقعيت عيني ملموس ، متجلي گرديده است .

ولي بيشتر اهل تسنن در اين مورد حالت انفعالي داشته و نه تنها گريه كردن در ميان اين گروه از مسلمانان يك عمل ناروا بحساب مي آيد بلكه شيعه را نيز از اين جهت متهم به عملي ناروا نموده و مورد نكوهش قرار مي دهند و گريه آنان را در مراسم عاشوراي حسيني  (عليه السلام) و در كنار قبر پيامبر و قبور اوليا بعنوان عملي حرام و غير مشروع و بدعت در آيين معرفي مي نمايند كه شعار « يا حاج حرام » مأمورين حكومت سعودي و نگاه خشم آلود آنان بهنگام گريه حجاج در كنار حرم پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ائمه بقيع (عليهم السلام) نموداري از اين نوع تفكر مي باشد . با اين كه مردم حجاز پيرو فقه حنبلي و از كساني هستند كه طبق فتوا ، حتي گريه كردن با صداي بلند و با ناله و شيون را جايز مي دانند .

خليفه دوم و مخالفتش با گريه :

انگيزه عمل جهان تسنن و عامل تفكر اين گروه از مسلمانان را در موضوع گريه ، علي رغم جواز آن از نظر سنت و حديث و از نظر فقهاي چهارگانه ، بايد در مخالفت عملي خليفه دوم در اين موضوع جستجو و ريشه يابي كرد ؛ زيرا وي نه تنها مخالف با گريه بود و بر عقيده خويش اصرار ميورزيد ، بلكه عملاً نيز از گريه كردن ممانعت و جلوگيري مي نمود ، گرچه به وسيله تازيانه و سنگ زدن بر گريه كنندگان و يا پاشيدن خاك و شن بر سر و صورت آنان باشد . و اين بود عقيده و روش خليفه در طول سالهاي خلافتش و همچنين در دوران


136


حيات رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .

و اينك به نقل چند نمونه از آنچه در اين زمينه ، در منابع اصيل اهل سنت آمده است مي پردازيم :

1 ـ بخاري در صحيح خود پس از نقل حديثي در مورد گريه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و صحابه آن حضرت در بالين سعد بن عباده مي گويد : « وكان عمر ـ رض ـ يضرب فيه بالعصاء و يرمي بالحجارة و يحثي بالتراب » . ( 1 )

2 ـ احمد بن حنبل و محدّثين ديگر ، از ابن عباس نقل نموده اند كه زنها در مرگ رقيه دختر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گريه مي كردند ، عمر آنها را با تازيانه مي زد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : بگذار گريه كنند . آنگاه خطاب به آنان فرمود : « ابكين و اياكن و نعيق الشيطان » ؛ « گريه كنيد ولي از صداي شيطان دور باشيد . » و گريه خود را با عملي حرام توأم نكنيد .

در نقل واقدي و ذهبي اين جمله نيز اضافه شده است : « عمر كه آنها را مي زد رسول خدا دست او را گرفت و فرمود آرام باش عمر ! بگذار گريه كنند ( فأخذ النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بيده فقال مهلاً يا عمر دعهن يبكين ) . ( 2 )

3 ـ باز احمد بن حنبل نقل مي كند كه عده اي از زنها در تشييع جنازه اي گريه مي كردند ، عمر آنها را منع نمود ، رسول خدا فرمود : به حال خودشان واگذار ؛ زيرا عزيز خود را تازه از دست داده اند ، قلبشان اندوهگين و چشمشان گريان است ( دعهنّ فان النفس مصابة والعين دامعة و العهد حديث ) . ( 3 )

4 ـ و بخاري در صحيح خود اشاره اي دارد به عكس العمل خليفه دوم در مورد زناني كه در مرگ ابوبكر گرد آمده بودند . او مي گويد : « وقد أخرج عمر اخت ابي بكر حين ناحت » . ( 4 )

مشروح اين جريان را طبري چنين نقل مي كند : در مرگ ابوبكر عايشه مجلس عزايي بر پا نمود ، عمر شخصاً به درب خانه او آمد و شركت كنندگان را از گريه كردن بر ابوبكر منع كرد ، آنها چون به گفتار عمر گوش ندادند ، به هشام بن وليد دستور داد وارد خانه شود و دختر ابي قحافه را به نزد وي بياورد . عايشه به هشام گفت : « بخدا سوگند در اين صورت خانه را بر سرت ويران خواهم كرد » عمر مجدداً به هشام دستور داد كه داخل خانه شود و او امر خليفه را اجرا و امّ فروه ، خواهر ابوبكر ، را در نزد وي حاضر نمود . عمر چند ضربه تازيانه بر پيكر امّ فروه نواخت كه ساير شركت كنندگان با ديدن اين صحنه مجلس را ترك نموده و متفرق شدند ( فاخرج أمّ فروه أخت أبي بكر الي عمر فعلاها بالدرة فضربها ضربات . . . ) ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحيح بخاري ، كتاب الجنائز ، باب البكاء ، عندالمريض ، ذيل حديث 1242 .

2 ـ مسند احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 335 ؛ طبقات ، ج 8 ، ص 73 ؛ سير اعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 252 ؛ وفاء الوفا ، ج 3 ، ص 894 .

3 ـ مسند احمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 333 .

4 ـ صحيح بخاري ، ج 3 ، ص 243 ، كتاب الخصومات ، باب اخراج اهل المعاصي .

5 ـ تاريخ طبري ، حوادث پس از مرگ ابوبكر ( سال 13 ) .


137


ابن ابي الحديد مي گويد : اوّلين كسي كه عمر در دوران خلافتش با تازيانه زد « امّ فروه » دختر ابي قحافه بود ؛ زيرا وقتي ابوبكر از دنيا رفت ، زنان بر وي گريه و شيون مي نمودند ، عمر چندين بار آنها را نهي نمود و چون آنان به گريه خود ادامه دادند ، ام فروه را از ميانشان بيرون كرد و با تازيانه بر وي زد ، زنان ديگر با ديدن كتك خوردن امّ فروه متفرق شدند . ( 1 )

و اين بود چند نمونه از مخالفت عملي خليفه دوّم با گريه كرن مسلمانان در مرگ عزيزان و در فقدان اقوام و خويشانشان و طبعاً كساني كه فرصت بررسي بيشتري دارند مي توانند نمونه هاي ديگري در اين زمينه به دست آورند .

از اين بررسي كوتاه ، دو مطلب بدست مي آيد :

1 ـ اين سختگيري خليفه ، در ارتباط با يك موضوع عاطفي همگاني و مورد ابتلاي عموم و انعكاس قطعي آن در منابع و مآخذ معمول و رايج از حديث و تاريخ كه در طول قرنها مورد استفاده مستقيم و غير مستقيم اهل سنت قرار گرفته است ، در ميان اين گروه از مسلمانان همان بينش و فرهنگ را بوجود خواهد آورد و همان اثر را از خود بجاي خواهد گذاشت كه امروز شاهد آن هستيم .

بنابر اين اگر گروهي از مسلمانان ، گريه كردن را عملي زشت و ناپسند و گريه كنندگان را مرتكب عمل غير مشروع و ناروا و افرادي دور از واقعيات مي پندارند ، يك امر طبيعي است و از آثار و ثمرات همان حقيقت تاريخي است .

2 ـ از اين حقيقت تاريخي و سختگيري خليفه ، علت ايجاد بيت الأحزان در كنار بقيع و انگيزه انتخاب اين محل براي گريه كردن حضرت زهرا (عليه السلام) روشن مي شود ؛ زيرا بديهي است كسي كه خواهر ابوبكر را بجرم گريه كردن در مرگ خليفه اول مورد ضرب قرار مي دهد و كسي كه در حضور رسول خدا با ضرب تازيانه از گريه بانوان جلوگيري مي كند در غياب آن حضرت اجازه نخواهد داد بانويي در فراقش گريه و بر وي نوحه سرايي كند كه :

« يا ابتاه الي جبرئيل ننعاه يا ابتاه ، جنة الفردوس مأواه . » ( 2 )

ماذا علي من شم تربة احمد * * * ان لايشم مدي الزمان غوالياً

صبت علي مصائب لوانها * * * صبت علي الأيام صرن ليالياً ( 3 )

ب ـ اهتمام رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر حفظ ياد و نگهداري قبر فرزندش ابراهيم و عثمان بن مظعون

دومين مطلبي كه از سيره و سنت رسول خدا در مراسم دفن ابراهيم و عثمان بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شرح نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 181 .

2 ـ صحيح بخاري ، كتاب المغازي ، باب آخر ماتكلّم به النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ؛ سنن نسائي ، ج 4 ، ص 13 باب البكاء علي الميت .

3 ـ سير اعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 134 .


138


مظعون به دست ميآيد و بعنوان يك وظيفه براي تمام مسلمانان ارائه و ترسيم شده است . اهتمام بر حفظ ياد و نگهداري آثار و قبور شخصيتهاي مذهبي و كساني است كه با رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پيوند و ارتباط دارند ؛ زيرا بطوري كه در مورد ابراهيم و ابن مظعون ملاحظه گرديد ، روش شخص پيامبر اكرم قولاً و عملاً و با گفتار و كردارش توجه به اين جنبه و عنايت خاص به اين خصوصيت بوده است :

بكار بردن جمله : « ادفنوا عثمان بن مظعون با لبقيع يكن لنا سلفاً » بهنگام مرگ وي و تكرار اين جمله پس از مرگ ابراهيم و به فاصله هشت سال : « الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون » و نصب كردن قطعه سنگ به دست مبارك خويش بر قبر ابن مظعون و تأكيد بر اين مطلب كه : « يكون علماً ليدفن اليه قرابتي » و همچنين « لاجعلنك للمتقين اماماً » نموداري از اهتمام آن بزرگوار بر حفظ ياد ابن مظعون بعنوان « سلف صالح » و نمونه اي از ياوران با وفاي آن حضرت كه بايد براي همه انسانها در طول قرنها بصورت الگوي زهد و تقوا و مبارزه و استقامت باقي بماند . همانگونه كه قبر او بايد به وسيله علامتي مشخص و اثري پايدار و بعنوان سمبلي گويا از اين حقايق حفظ شود .

و باز انتقال پيكر ابراهيم از محله بني مازن به داخل مدينه با آن تشريفات و به وسيله امير مؤمنان (عليه السلام) با دستور رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اجراي مراسم تغسيل و تكفين و تشييع و تدفين وي با نظارت مستقيم آن حضرت و نصب كردن سنگ و ريختن آب بر قبر او ، همه حاكي از علاقه پيامبر  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر حفظ و ابقاي قبر ابراهيم و جلب توجه مسلمانان به سوي آن بوده است .

رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دستور داد جسد اين طفل شانزده ماهه ، به بقيع منتقل شود در صورتي كه صحابه آن حضرت فكر مي كردند پيكر او را در گورستان عمومي بني مازن در خارج شهر و يا طبق فرهنگ آن روز و شرايط سني ابراهيم ، در گوشه باغي و يا در زير درخت خرمايي به خاك بسپارند ولي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون . »

آري او بايد در بقيع و در گورستان رسمي شهر مدينه ، كه در آينده پيكر هزاران نفر از صحابه و ياران پيامبر و شخصيتهاي علمي و محدثان و قاريان و تاريخ سازان را در آغوش خواهد گرفت ، دفن شود تا ياد او در خاطره ها زنده و اثر قبر او در مرئي و منظر مسلمانان باقي بماند .


139


و اين است شريعت و قانون رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و سنت آن حضرت در مورد فرزند شانزده ماهه اش ابراهيم و در مورد يكي از يارانش به نام ابن مظعون .

پيروي مسلمانان از سنت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

مسلمانان هم بر اين اساس و به پيروي از اين سنت ، از قرنهاي اوّل اسلام براي حفظ ياد و آثار بزرگان دين و شخصيتهاي مذهبي بر حفظ قبور آنان همت گماشتند و با اين درك و بينش كه رسول خدا همانگونه كه در موضوع خسوف آفتاب در روز وفات ابراهيم ، آنگاه كه موجب تفكر بي اساس در ميان بعضي از مسلمانان گرديد ، ايستاد و با ايراد خطبه اي از نفوذ بدآموزيهاي فكري عقيدتي جلوگيري نمود وليكن در جهت حفظ آثار و قبور عملاً مسلمانان را بر اين امر هدايت و راهنمايي فرمود .

آري مسلمانان با الهام گرفتن از راه و رسم رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي اين كه آثار و قبور متعلّق به بزرگان دين و آيين و فرزندان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و شهداي اسلام با مرور ايام و گذشت زمان از بين نرود و از حوادث مختلف مصون و محفوظ بماند ، بر روي چنين قبور احداث ساختمان و آنها را براي آيندگان حفظ و مشخص نمودند . و بطوري كه در تاريخ حرم ائمه بقيع اشاره گرديد ، علاوه بر اين كه همانند پيكر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اجساد مطهر اين امامان چهارگانه ، از ابتدا در داخل ساختمان و در خانه متعلق به عقيل دفن شده اند اين قبور و همچنين مشخصاً قبر حضرت حمزه از اواسط قرن دوم هجري داراي حرم و زيارتگاه عمومي بوده است كه تاريخ صريح مبيّن اين حقيقت و گوياي اين واقعيت مي باشد .

مسلمانان در مورد ساير شخصيتهاي مذهبي نيز مانند قبور ائمّه چهارگانه اهل سنت از همين فكر پيروي نمودند و اين سنت در طول تاريخ مورد عمل قرار گرفت و در اين درك و بينش و در اين اعمال و برنامه ها كوچكترين مخالفتي ديده نشده بود تا اين كه در اواخر قرن هفتم هجري شخصي بنام « محمد بن تيميه » ( 1 ) كه داراي عقايد انحرافي در مسائل اساسي و در اصول و فروع اسلام بود به وجود آمد او بطوري كه در اصل توحيد داراي انحراف فكري و معتقد به تجسم بود احترام بر قبور بزرگان دين و آيين و ساختن گنبد و بارگاه در روي اين قبور و احداث مسجد در كنار آنها و مسافرت نمودن بقصد زيارت ، حتي زيارت قبر رسول خدا  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را ، نه تنها حرام و غير مشروع بلكه كفر و الحاد پنداشته و هر مسلمان كه اين اعمال را انجام دهد كافر و خارج از اسلام و در صورت عدم توبه ، واجب القتل دانست و از بين بردن اين قبور و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن تيميه براي اثبات عقايد انحرافيش كتابهايي نيز تأليف نمود كه علماي آن روز بر تأليفاتش پاسخ نوشتند و با خود وي به بحث و مناظره پرداختند و بر انحراف او فتوا صادر نمودند . علماي اسلامي از مصر ، حجاز ، عراق و شام بر ضد او قيام كردند . ابن تيميه پس از چند بار زنداني شدن در سال 728 ، در زندان دمشق از دنيا رفت .


140


گنبد و بارگاهها و حتي ويران ساختن مساجدي را كه در كنار آنها ايجاد شده است واجب معرفي نمود .

عقايد وي كه از سوي علما و دانشمندان جهان اسلام بعنوان عقايد انحرافي و مغاير با اعتقادات صحيح اسلامي محكوم شده بود ، با مرگش و مرگ شاگردش ابن قيم به بوته فراموشي سپرده شد و نام وي توأم با نفرت و انزجار و افكار او جزء افكار ضد اسلامي و مخالف با اصول مسلم و ثابت ، مطرح مي گرديد ولي پس از گذشت شش قرن ، عقايد وي مجدداً به وسيله شخصي بنام « محمد بن عبدالوهاب » در « نجد » مطرح شد گرچه او هم مانند خود « ابن تيميه » از سوي علماي اسلام مورد طرد قرار گرفت و در ردّ عقايدش كتابهايي به وسيله علماي اسلامي و حتي كتابي به وسيله برادرش « سليمان بن عبدالوهاب » ( 1 ) تأليف و منتشر گرديد ولي همسويي او با بعضي از رؤساي قبايل عرب و پشتيباني بعضي از كشورهاي غربي كه از طرفداران اين فكر بودند ، موجب گرديد اين گروه در منطقه حجاز به قدرت برسند كه يكي از اقدامات اوليه آنان ، پس از تسلط ، تخريب و انهدام آثار و گنبد و بارگاههايي بود كه در طول قرنها به وسيله مسلمانان به وجود آمده بود ؛ آثاري كه در مكه و مدينه به شخص رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و خاندان گراميش متعلق بود ، گنبد و بارگاههايي كه در بقيع و معلي و در شهر طائف از آن فرزندان و عشيره و اقوام و صحابه و ياران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود همه و همه با خاك يكسان گرديد ، بطوري كه اگر وحشت و ترس از قيام مسلمانان سراسر جهان نبود ، گنبد و بارگاه و قبر مطهّر حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز از اين جسارت مستثني نمي شد . بهر حال اگر سنگ قبري كه به وسيله رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر قبر عثمان بن مظعون نصب شده بود براي مروان بن حكم قابل تحمل نبود و بر قبر عثمان بن عفان منتقل نمود . وجود آثار و ضريح قبور فرزندان و اقوام رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي اين پيروان خط مروان ، آنچنان سخت و غير قابل تحمل بود كه نه تنها اين آثار را به محل دلخواه خود منتقل ننمودند و يا بعنوان ارزشمندترين آثار مذهبي تاريخي و قديمي ترين آثار هنري اسلامي ، در يكي از متاحف و موزه هاي دنيا نگهداري نكردند بلكه همه آنها را به آتش كشيده و يا قطعه قطعه نمودند كه اينك كوچكترين اثري از اين آثار گران بها باقي نيست .

اشكال و پاسخ آن :

در اينجا مطلبي است كه ممكن است پيروان ابن تيميه آن را مستمسك خويش قرار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عنوان اين كتاب « الصواعق الإلهيّة في الرّد علي الوهّابيه » و يكي از بهترين تأليفات در ردّ عقيده وهابيان است در تاريخ 1306 هـ . براي اولين بار در 64 صفحه چاپ و در سال 1396 هـ . در استانبول بصورت افست تجديد چاپ شده است . در كتابخانه عمومي حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي در قم در ضمن مجموعه اي از چند جلد كتاب و رساله در رد وهابيان موجود است .


141


دهند و انديشه و عمل خود را با آن توجيه نمايند :

اشكال : و آن اين كه : گرچه عملكرد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حفظ قبر ابن مظعون و ابراهيم از نظر حديث و تاريخ مسلّم و ثابت است و جاي انكار نيست وليكن عمل آن حضرت يك كار بسيط و ساده اي بيش نبوده است ؛ زيرا پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر روي قبر خاكي و معمولي قطعه سنگي نصب نمود و يا با ريختن آب بر استحكام آن افزود ولي در اين قبرها نه از گچ و آجري خبري بود و نه از گنبد و بارگاه و نه از شمع و چراغ ، بنابراين ، وضع موجود در حرمها و زيارتگاهها كجا ؟ و آن عمل رسول خدا و قبرهاي موجود در زمان آن حضرت كجا ؟

پاسخ : پس از ثابت شدن مشروعيت حفظ قبور و ابقاي آثار شخصيتهاي مذهبي و بلكه استحباب آن به وسيله عمل رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و تحقّق اصل موضوع از نظر حديث و تاريخ ، كيفيت و جزئيات آن قهراً تابع شرايط زمانها و مكانها خواهد بود و از اينجاست كه در دوران سخت اقتصادي آن روز ، نيل به اين هدف بيش از آنچه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انجام داد متصور نيست ؛ زيرا در شرايطي كه بجاي كفن كردن بر پيكر تك تك شهداي اُحد پيكر دو شهيد را در يك قطعه كفن مي پيچند . ( 1 ) در جايي كه براي پيكر شخصيتي مانند حضرت حمزه (عليه السلام) تنها از يك قطعه نمد كوچك استفاده مي كنند و در اثر كوتاه بودن آن پاهاي مباركش را با علفهاي بياباني مي پوشانند . ( 2 )

هنگامي كه ميهماني به رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد مي شود ، تمام همسران آن حضرت اظهار مي دارند : در حجره آنان غذايي بجز آب وجود ندارد و آنگاه كه اين مهمان با دعوت بعضي از صحابه به خانه او وارد مي شود منحصراً با غذاي مختصري كه جهت اطفال تهيه شده است ، پذيرايي و براي اختفاي اين سرّ ، چراغ منزل خاموش مي شود و همه اعضاي خانواده با شكم گرسنه شب را سحر مي كنند . و آيه شريفه : « و يؤثرون عَلي أنفسهم ولو كان بهم خصاصة » بهمين مناسبت نازل مي گردد و . . . ( 3 )

آري در اين شرايط سخت اقتصادي كه در دوران حيات رسول خدا بر مردم مدينه حاكم بود ، پرداختن به جزئيات بيشتر ، امكان پذير نبود ، همانگونه كه در مورد مسجدالنبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و قبر شريف آن حضرت كه از اهميت بالايي برخوردار بودند توجه به جزئيات امكان پذير نبوده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن جابر بن عبدالله انّ رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) « كان يجمع بين الرجلين من قتلي أحد في ثوب واحد » . صحيح البخاري ، كتاب المغازي ، ح 3851 .

2 ـ و كفن حمزة في نمرة إذا تركت علي رأسه بدت رجلاه و اذا غطي رجلاه بدارأسه فجعلت علي رأسه و جعل علي رجليه شئ من الأذخر . اسدالغابه ، ج 2 ، ص 49 .

3 ـ صحيح بخاري ، كتاب فضائل الصحابه ، حديث 3587 .


142


نگاهي به چگونگي مسجد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و قبر شريف آن حضرت :

براي روشن شدن اين مطلب نگاهي گذرا داريم به چگونگي ساختمان مسجدالنبي  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و بساطت و سادگي آن در زمان آن حضرت تا دوران عثمان ، همچنين نگاهي بر چگونگي قبر شريف رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از رحلت آن بزرگوار :

خلاصه آنچه از تاريخ و حديث ( 1 ) در كيفيت ساختمان مسجد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به دست مي آيد اين است كه ساختمان اين مسجد در مرحله اول عبارت بود از يك ديوار كوتاه يك خشتي و بدون سقف كه پس از جنگ خيبر و با افزايش مسلمانان ، مسجد تجديد بنا گرديد و توسعه يافت . در اين مرحله ديوارهاي آن نيز بجاي يك خشت با دو خشت خام بالا رفت و كف آن را بجاي فرش و حصير ، شنهاي نرم پوشانده بود و طبق مضمون احاديث متعدد در بعضي از فصول سال ، تابش مستقيم آفتاب سوزان مدينه نماز گزاران را شديداً ناراحت مي نمود . بطوري كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با جمله « اذا اشتد الحرّ فابردوا عن الصلوة » ( 2 ) اجازه داد اقامه نماز تا فروكش كردن گرما و برگشت سايه به تأخير افتد .

ولي بازهم فشار گرما موجب گرديد كه صحابه آن حضرت درخواست كنند براي مسجد سقفي ايجاد شود و آن حضرت هم با اين درخواست موافقت نمود و دستور ايجاد سقف بر روي مسجد را صادر فرمود . ( 3 ) اينجا بود كه چند ستون از درخت خرما در كف مسجد نصب و روي آن با برگ خرما و علفهاي بياباني پوشانده شد و چون بهنگام بارندگي ، آب به داخل مسجد فرو مي ريخت صحابه مجدداً عرضه داشتند : يا رسول الله : « لو امرت بالمسجد فطين » ؛ « دستور بدهيد روي سايه بان مسجد ، گل اندود شود » رسول خدا فرمود : « لا ، عريش كعريش موسي » ( 4 ) نه ، سايه باني باشد مانند سايه بان موسي (عليه السلام) .

در روايتي آمده است : براي حفظ برگها و علفهاي خشك سايه بان مسجد ، در مقابل باد و طوفان در بعضي قسمتهاي آن خاك رس ريخته شد ، بطوري كه بهنگام باران شديد ، همان خاكها بصورت گل به داخل مسجد فرو مي ريخت و شخص رسول خدا  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در ميان آب گل آلود نماز مي خواند و اثر گل در پيشاني مباركش ديده مي شد .

شن ريزي كف مسجد :

در سنن ابوداود با سند از ابي الوليد چنين نقل شده است كه از عبدالله بن عمر سؤال كردم علت اين كه كف مسجد با شن مفروش گرديده است ، چيست ؟ عبدالله پاسخ داد كه يك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در اين بخش علاوه بر منابعي كه در موارد متعدد اشاره شده است ، از البداية و النهايه ، ج 3 ، ص 219 ـ 215 و وفاءالوفا ، ج 1 ، ص 34 ـ 322 استفاده شده است .

2 ـ اين مطلب در صحيح بخاري ، ج 1 ، باب 8 از مواقيت الصلوة در ضمن 4 حديث و همچنين در سنن ترمذي ، ج 1 ، ص 105 و 106 آمده است .

3 ـ ثمّ اشتدّ عليهم الحرّ فقالوا يا رسول الله لو أمرت بالمسجد فظلل قال نعم . »

4 ـ وفاء الوفا ، ج 1 ، ص 336 .


143


شب در مدينه باران شديدي آمد و كف مسجد را گل فرا گرفت . بعضي از نمازگزاران براي اين كه آلوده به گِل نشوند مقداري شن به همراه خود آوردند و به زير پاي خود ريختند . رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از اتمام نماز با مشاهده اين عمل فرمود : « ما احسن هذا ؟ » ؛ « عجب كار خوبي بود ! » ( 1 )

ولذا ساير صحابه نيز از اين عمل پيروي و بدين طريق كف مسجد شن ريزي گرديد .

بهر حال تا وفات رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مسجد با همان ديوار خشتي و سايه باني از شاخ و برگ خرما و علفهاي بياباني بجاي سقف باقي ماند و طبق مضمون روايات ، در دوران ابوبكر و عمر نيز با اين كه در مسجد و سقف آن تغيير و تجديد به عمل آمد ولي همين وضع ادامه يافت تا اين كه در دوران خلافت عثمان كه مسجد توسعه پيدا نمود در اساس بنا و در كيفيت سقف آن هم تغيير داده شد .

اين موضوع در صحيح بخاري و سنن ابي داود از عبدالله بن عمر چنين نقل شده است كه : مسجد پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در دوران آن حضرت خشت خام و سقف آن از شاخ و برگ خرما بود . در دوران ابوبكر در اثر فرسودگي بعضي از قسمتهاي آن ، با همان وضع سابق تعمير و مرمت گرديد ؛ همانگونه كه عمر نيز در دوران خلافتش چنين كرد و در كيفيت آن تغييري نداد ولي عثمان كه خواست مسجد را توسعه دهد ديوارهاي آن را با سنگ و آجر و سقفش را با تخته هاي محكم بنا نمود . ( 2 )

روشنايي مسجدالنبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) :

در سنن ابن ماجه از ابوسعيد خدري نقل مي كند كه او مي گفت : « اول من اسرج في المساجد تميم الداري » ؛ ( 3 ) « اوّلين كسي كه روشنايي و چراغ را در مساجد معمول داشت تميم داري بود . » از اين روايت معلوم مي شود كه در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مسجد آن حضرت داراي چراغ و روشنايي نبود قرائن حديثي و تاريخي ديگر نيز مؤيد اين معنا است ، زيرا تا آنجا كه ما بررسي نموديم در اين مورد هيچ مطلبي بجز آنچه در باره تميم داري نقل گرديد ، بدست نيامد و بطوري كه ملاحظه فرموديد شرايط زماني و كيفيت ساختمان مسجد نيز همين را ايجاب مي كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سنن ابوداود ، ج 1 ، ص 108 باب في حصي المسجد .

2 ـ صحيح بخاري ، ج 1 ، كتاب المساجد ، ح 435 سنن ابوداود ، ج 1 ، ص 106 باب في بناءالمسجد .

3 ـ سنن ابن ماجه ، كتاب المساجد ، ح 760 ؛ اصابة ، ج 1 ، ص 184 . تميم بن اوس داري از مسيحيان فلسطين بود . در سال نهم هجرت وارد مدينه گرديد و اسلام را پذيرفت . او از قصّاصان است و در زمان عمر در مسجد به مردم قصه مي گفت در زمان عثمان داستان سرايي او بيشتر گرديد و پس از وي به شام منتقل و در سال چهل بدرود حيات گفت . الاصابه ، ج 1 ، ص 182 استيعاب ، ج 1 ، ص 184 ؛ سير اعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 448 .


144


و اما كيفيت قبر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) :

در سنن ابوداود به طريق عمرو بن عثمان از قاسم ( 1 ) نقل مي كند كه بر عايشه وارد شدم و گفتم يا اُمَّه اجازه بده قبر رسول خدا و دو صحابه اش را از نزديك ببينم . او قبر را به من نشان داد كه نه چندان مرتفع بود و نه چسبيده به زمين و روي آنها با شنهاي بياباني قرمز رنگي پوشيده بود ( فكشفت لي عن ثلاثة قبور لامشرفة ولا لاطئة مبطوحة ببطحاء العرصة الحمراء ) . ( 2 )

اين بود اجمالي از كيفيت ساختمان مسجد رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تا دوران خليفه سوم ، و اين بود كيفيت قبر شريف آن حضرت كه تدريجاً و به تناسب هر دوراني متحول گشته و توسعه و استحكام يافته و زيباسازي مسجد و حرم شريف نبوي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به وضع كنوني رسيده است و امروز اين مسجد از نظر وسعت و زيبايي و از نظر استحكام و ظرافت در ميان تمام مساجد و معابد دنيا اولين مسجد مي باشد . همانگونه كه حرم شريف نبوي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با آن عظمت و شكوه و با آن مأذنه هاي سر به فلك كشيده اش و با آن گنبد سبز و فيروزه اي رنگش چشمها را خيره و دلها را به سوي خود جلب نموده است .

خلاصه پاسخ اين كه : اگر سادگي قبور در زمان حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دليل بر نفي وضع موجود و متداول در حرمهاي شخصيتهاي اسلامي باشد بايد در مسجدالنبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و همه مساجد و معابد نيز از اين روش و از اين نوع تفكر پيروي نمود و تحول و تغيير اين مسجد را كه در طول چهارده قرن به وسيله بزرگان و شخصيتهاي اسلامي و با نظارت مستقيم علما و دانشمندان تكامل يافته است ، تخطئه و بجاي توسعه و زيباسازي اين بناي باشكوه بر تخريب و انهدام آن اقدام و حالت اوليه اش را حفظ نمود .

آيا پيروان ابن تيميه مي توانند اين فكر و انديشه را بپذيرند و اين راه و روش را تأييد نمايند ؟ !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وي فرزند محمد بن ابوبكر و برادرزاده عايشه است .

2 ـ سنن ابي داود ، ج 2 ، كتاب الجنائز ، ص 192 .


145


پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 82862