2 ـ حج و برائت از
مشرکان

29 میقات حج - سال ششم - شماره بیست و دوم - زمستان 1376 حج و برائت از مشرکان محمّد تقی رهبر برائت از دشمنان خدا و آنچه مانع رشد و تکامل انسان و سدّ راه سعادت اوست ، قبل از آن که بُعد سیاسی ـ اجتماعی داشته باشد ، جنبه اعتقادی و تربیتی دارد و مؤ


29


ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و دوم - زمستان 1376

حج و برائت از مشركان

محمّد تقي رهبر

برائت از دشمنان خدا و آنچه مانع رشد و تكامل انسان و سدّ راه سعادت اوست ، قبل از آن كه بُعد سياسي ـ اجتماعي داشته باشد ، جنبه اعتقادي و تربيتي دارد و مؤمن ، به حكم انگيزه ايماني و با تأسّي به خدا و رسول ، مي بايست از هرچه كه سدّ راه خدا است و هر كس كه در مقام خصومت با خلق اوست ، تبرّي جويد و عُلقه روحي و عملي خود را قطع كند و با دشمنان خدا طرح دوستي نيفكند . قرآن به اين اصل مهم ايماني اهتمام ورزيده و بارها آن را متذكّر شده است . از جمله خطاب به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :

{ لا تَجِدُ قوماً يؤمنُون بالله و اليَوم الآخر يوادّون من حادّ الله و رسوله و لو كانوا آبائهم أو أبنائهم أو اِخوانهم أو عشيرتهم ، اولئك كتب في قلوبهم الإيمان و أيّدهم بروح منه و يدخلهم جنّات تجري مِنْ تحتها الأنهار خالدين فيها ، رضي الله عنهم و رضوا عنه ، اولئك حزب الله ألا إنَّ حزب الله هم المفلحون } . ( 1 )

« هيچ گروهي را كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند ، نخواهي يافت كه با دشمنان خدا دوستي كنند هرچند پدران ، فرزندان ، برادران يا خويشاوندانشان باشند . خداوند ايمان را در دلهاي اينان تثبيت كرده و با عنايت خاص خود تأييدشان نموده است و در بهشت برين جاي مي دهد . خدا از آنها خشنود و آنها از خدا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجادله : 22


30


خشنودند ، اينها حزب خدا هستند و حزب خدا رستگارانند » .

نكته شايان توجهي كه در آيه بدان اشاره شده و نبايد از آن به سادگي گذشت ، ويژگي « حزب خدا » يعني جامعه مؤمن و متشكّل اسلامي است كه عبارت است از « برائت از دشمنان خدا و قطع رابطه مودّت با آنها . » تنها در چنين صورتي است كه شاهد پيروزي بر احزاب و شياطين خواهند بود ؛ چه ، دوستي با دشمنان خدا جز ذلت و حقارت براي مسلمانان ببار نخواهد آورد و مع الأسف امرزه شاهد چنين سرنوشتي براي اغلب كشورهاي اسلامي كه با كفار طرح دوستي افكنده اند ، مي باشيم . همچنين قرآن كريم در مقام نقل سخن حضرت ابراهيم با آذر و گروه بت پرست چنين مي گويد :

{ وَ اِذ قال ابراهيمُ لأبيهِ و قَومِهِ اِنَّني بُرَآءٌ مما تعبدون } . ( 1 )

« و آنگاه كه ابراهيم به پدر خود ( 2 ) و قومش گفت من از آنچه شما پرستش مي كنيد بيزارم » .

و مؤمنان را به تأسّي جستن به ابراهيم و همراهانش فرا خوانده و مي فرمايد :

{ قَد كانَتْ لَكُمْ اُسوةٌ حسنةٌ في اِبراهيم و الّذين معه اذ قالوا لقَومِهم اِنّا بُرَءَآؤُا منكم و ممّا تعبدون من دون الله كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء أبداً حتي تؤمنوا بالله وَحْدَهُ . . . } . ( 3 )

« براي شما در ( سيره ) ابراهيم و يارانش سرمشق نيكويي است آنگاه كه به قومشان گفتند ما از آنچه جز خدا مي پرستيد بيزاريم ، نسبت به شما كافريم و ميان ما و شما دشمني و كينه پديد آمده تا به خداي يگانه ايمان آوريد . . . » .

چنانكه ملاحظه مي كنيم ، ابراهيم باني كعبه و حج و پيامبري كه آيين حنيف او اساس و معيار در آيين اسلام است ، در مسأله برائت اسوه و سرمشق قرار گرفته و اين برائت تا بدانجا پيش مي رود كه به صورت كينه اي آشتي ناپذير نسبت به مشركان درمي آيد تا هنگامي كه آنان به صراط مستقيم توحيد بازگردند .

بدين ترتيب بر مؤمنان وحج گزاران و اهل قبله است كه قهرمان توحيد ، ابراهيم ( عليه السلام ) را به عنوان اسوه حسنه سرمشق سازند و برائت از دشمنان خدا و بتهاي زمان و اقطاب شرك را كه كمر به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زخرف : 26

2 ـ پدر ابراهيم تارَخ بود و آذر عموي ابراهيم بود و از آن رو كه تربيت و سرپرستي ابراهيم را داشته به عنوان پدر ناميده شده است . بنگريد به تفسير برهان ، ج2 ، ص443 نشر مؤسسه البعثة و مجمع البيان و . . .

3 ـ ممتحنه : 4


31


نابودي اسلام و به ذلت كشيدن مسلمانان بسته اند طرد و نفي كنند و خطرشان را دست كم نگيرند و همانگونه كه در طواف و سعي و ساير مناسك ، قدم جاي قدم ابراهيم مي نهند ، همچون ابراهيم نقاب از چهره نمروديان زمان برافكنند و با شرك و بت پرستي و دجال هاي قرن ، در هر چهره اي كه هستند بستيزند و از آنها اعلام برائت كنند و قلب خويش را از كينه آنان لبريز سازند و تا هنگامي كه ريشه فتنه و فساد بركنده نشود از پاي ننشينند .

باري ، در بحث برائت ـ به عنوان سياست اصولي حج ـ چند مطلب را بايد به بررسي نهاد :

1 ـ برائت در آيين محمد ( صلّي الله عليه وآله )

برائت ابراهيمي در آيين جهانشمول اسلام همچنان استمرار يافته و به شكل نهايي خود مي رسد . ابراهيم مبارزه با اقطاب شرك و انديشه بت پرستي را آغاز مي كند و محمد ( صلّي الله عليه وآله ) به تكميل آن مي پردازد . بت ها را از كعبه بيرون مي ريزد و خانه خدا را پاكسازي مي كند و با بت پرستان و مشركان به نبرد برمي خيزد و برائت از آنان را با بانگ بلند در موسم حج اعلام مي دارد .

آيات متعددي از قرآن به برائت از كافران و مشركان و نبرد با دشمنان خدا و بيزاري از اعمال و جرائم آنان فرمان مي دهد . از جمله در آغاز سوره مباركه ممتحنه ، كه به اسوه بودن ابراهيم در امر برائت اشاره دارد ، و همچنين در پايان آن سوره ، مؤمنان را از دوستي با دشمنان خدا و آنان كه مورد غضب خداوند قرار گرفته اند برحذر داشته است .

در آغاز مي گويد :

{ يا اَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذوا عدوّي و عدوَّكم أولياء تلقون اِلَيهم بالمودّة و قد كفروا بما جائكم من الحقّ } .

« اي كساني كه ايمان آورده ايد دشمن من و دشمنان خود را دوستان نگيريد و با آنها طرح دوستي نيفكنيد ، در حالي كه آنها به آيين راستين شما كفر ورزيده اند » .

و در پايان مي فرمايد :

{ يا اَيُّهَا الّذين آمَنوا لا تَتَوَلَّوْا قوماً غضب الله عليهم قد يَئِسوا من الآخرة كما يئس الكفّار من أصحاب القبور } . ( 1 )

« اي ايمان آوردگان ، با آن گروه كه مورد خشموغضب خداهستنددوستي نكنيد ، آنها از آخرت مأيوسند همانگونه كه كفار از اهل قبور نااميدند » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ممتحنه : 13


32


هرچند مصداق بارزِ غضب شدگان ، به قرينه موارد ديگر قرآن ، يهوديانند اما مورد ، مخصِّص نيست و دليلي ندارد كه ساير غضب شدگان از اهل كتاب ، كفار ، منافقان ، مشركان و يا ساير دشمنان اسلام را شامل نباشد ؛ زيرا « الكفر ملّة واحدة » در هر حال اين آيات با صراحت و قاطعيت مؤمنان را از دوستي با دشمنان خدا برحذر داشته و بر آن تأكيد ميورزد .

آيات ديگري نيز در قرآن به چشم مي خورد كه پيامبر را به برائت از اعمال مشركان و مجرمان فرمان مي دهد ، مانند :

« فَاِن عصوك فقُل اِنّي بريءٌ ممّا تَعْملُون » . ( 1 )

« پس اگر از فرمان تو سرپيچي كردند ، بگو من از اعمال شما بيزار و روي گردانم » .

و :

« و اَنَا بريءٌ ممّا تجرمون » . ( 2 )

« و من از جرائم شما برائت مي جويم . »

وبدين ترتيب برائت دراعتقاد و عمل ، مورد توجه قرآن قرار گرفته و به آن فرمان داده است .

2 ـ قطعنامه برائت

علاوه بر آياتي كه در قرآن به صورت عام ، در مسأله برائت وجود دارد و بخشي از آن از نظر گذشت ، در سوره مباركه « برائت » و يا « توبه » ـ كه مي توان آن را « قطعنامه برائت » ناميد ـ برخورد صريح و قاطع و اعلام جنگ با مشركان و پيمان شكنان را فرمان داده است و آيات برائت در اجتماع عظيم حج كه مسلمانان و مشركان در موسم حضور داشتند و در عيد قربان يا عرفه ، كه قرآن حج اكبرش ناميده ، به صورت رسمي به امر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با بيان اميرمؤمنان ، علي ( عليه السلام ) تلاوت شد :

{ برائة من الله و رسوله اِلي الّذين عاهدتم من المشركين فسيحوا في الأرض أربعة أشهُر و اعْلَموا انّكم غير معجزي الله و انّ الله مخزي الكافرين . و أذان من الله و رسوله يوم الحجّ الأكبر اِنَّ الله بريءٌ من المشركين و رسولُه . . . } . ( 3 )

« اين است برائت خدا و پيامبرش از مشركاني كه با آنان پيمان بسته ايد . اينك چهارماه مجال داريد در زمين سير كنيد و بدانيد كه شما خدا را ناتوان نتوانيد كرد و خداوند خوار كننده كافران است . و اين اعلامي است از سوي خدا و پيامبر او بر مردم در روز حج اكبر كه خداوند و پيامبرش از مشركان بري و بيزارند » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شعراء : 216 و نيز يونس : 41

2 ـ هود : 35

3 ـ هود : 3 ـ 1


33


درباره اين آيات و آيات بعدي ، نكاتي را بايد متذكر شد :

1 ـ اين سوره بر خلاف سوره هاي ديگر ، بدون « بسم الله » نازل شده و چنانكه در روايات آمده ، دليل آن اين است كه بسم الله مبشّر رحمت و امان است در حالي كه اين سوره به منظور رفع امان و اعلام جنگ و تهديد به عذاب نازل گرديده است . ( 1 )

2 ـ آغازگر برائت ، خدا و پيام آور اوست و تنها يك امر سياسي و مقطعي نيست بلكه برگرفته از مصدر ربوبي است و براي مؤمنان بايد به عنوان يك حقيقت ايماني همواره و در هر عصر سرمشق باشد .

3 ـ مفهوم برائت ، از بيزاري كه يك امر قلبي و عاطفي باشد ، فراتر رفته و مستلزم كناره گيري ، منزوي ساختن و طرد عملي مشركان و توطئه گران است و همانگونه كه مفسّران گفته اند : به معناي رفع امان و سلب مصونيت و عدم تعهد در برابر مشركان و حتي جنگ با آنان مي باشد ، چه ، آنان آغازگر توطئه بوده و نقض عهد كرده و مهلت و مدت پيمانشان به پايان رسيده است .

4 ـ با اين حال به مشركان چهار ماه مهلت داده شده تا مجال تفكّر و انتخاب داشته باشند و از گذشته خويش توبه كنند تا از امان و عطوفت اسلامي برخوردار گردند ؛ زيرا هدف از برائت و جنگ و مبارزه همانا هدايت انسان ها و بازگرداندن آنها به راه حق و طريق سعادت آنها است نه انتقام جويي و كينه توزي و هرگاه بازگردند و تسليم آيين حق شوند ، برادراني هستند كه با صلح و صفا در كنار ساير مؤمنان مي توانند زندگي كنند .

5 ـ سوره برائت در سال نهم هجرت و در مدينه نازل شد كه دعوت اسلام گسترش چشمگيري يافت و دولت اسلامي مستقر شد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از موضع قدرت با دشمن برخورد نمود تا حساب كار خود را بكند كه اسلام از اين پس توطئه كفر و شرك را به هيچوجه تحمل نخواهد كرد .

6 ـ اعلام برائت ، آغاز يك جنگ رواني تبليغي عليه كفر و شرك و زمينه ساز جنگهاي ميداني و تهاجمي به منظور مقابله با استكبار و فساد بود و سياست خارجي اسلام با جهان كفر را در صحنه تبليغ و جهاد و جنگ سرد و گرم مشخص مي كند : چنانكه آيه { فاذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم . . . } ( 2 ) بيانگر است .

7 ـ برائت در روز حج اكبر ( قربان يا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير تبيان و مجمع البيان از سخن علي ( عليه السلام ) .

2 ـ توبه : 5


34


عرفه ) كه مسلمانان و مشركان حضور داشتند ، با بانگ بلند « اذان » اعلام شد تا به گوش همه مردم از مسلمان و غير مسلمان برسد و تكليف مسلمانان نيز روشن شود و خبر آن را قبائل عرب بشنوند و اين در تاريخ اسلام نقش تعيين كننده داشت و زمينه گسترش اسلام و عقب نشيني سركشان را فراهم ساخت كه به دنبال اين هشدار هيأت هاي نمايندگي عرب ( وفود ) يكي پس از ديگري رهسپار مدينه شدند و با پيامبر به مذاكره پرداختند و موجوديت اسلام را باور كردند .

8 ـ آيات برائت ، خطر منافقان را ، كه لحن ظاهرفريب و دلي آكنده از كينه و عداوت دارند ، هشدار داده تا مؤمنان بيدار باشند و فريب نيرنگشان را نخورند ؛ چراكه اگر آنان برنده اين مصاف شوند به هيچيك از اصول و تعهّدات انساني پايبند نخواهند بود .

9 ـ به مقاتله با مشركان بهويژه با اقطاب كفر و سردمداران شرك و تعقيب و مجازات آنها فرمان مي دهد ؛ زيرا اينها آغازگر توطئه و خيانت بوده و پيامبر و پيروان او را از خانه خود آواره كرده و كمر به نابودي اسلام بسته اند .

10 ـ به مؤمنان توصيه مي كند كه از دشمن نهراسند و تنها از خدا پروا كنند كه خدا به دست مؤمنان ، نكبت و عذاب را بر دشمن مي فرستد ، تا تشفّي دل مؤمنان باشد .

11 ـ و بالأخره اين آزمايشي است براي مؤمنان و مجاهدان صادق كه جز خدا و رسول را پناه و همراز ، اتخاذ نكنند .

3 ـ علي ( عليه السلام ) و اذان برائت

قطعنامه برائت را ، كه مشتمل بر بخشي از آيات سوره توبه ( 1 ) و كلماتي چند از قول پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در خصوص روابط آينده مسلمين و مشركين بود ، علي ( عليه السلام ) به امر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اعلام نمود . در اين مطلب مفسّران و مورّخان و محدّثان اتفاق نظر دارند ، هرچند در جزئيات آن ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد . برخي از مفسّران مي گويند : چون سوره برائت نازل شد ، پيامبر اوّل آن را به ابوبكر سپرد و سپس ( به امر خداوند ) از او گرفت و به علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) داد . به دنبال اين مأموريت ، علي ( عليه السلام ) بر ناقه پيامبر بنام « عضباء » سوار شد و خود را در « ذوالحليفة » به ابوبكر رسانيد و پيام رسول خدا را در خصوص تحويل دادن آيات به او ابلاغ نمود . ابوبكر كه از اين امر ناراحت بود نزد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در اينكه چند آيه از سوره توبه بوسيله علي ( عليه السلام ) در موسم قرائت شد ميان مفسّران اختلاف نظر وجود دارد . برخي 10 آيه ، برخي 13 آيه و برخي 16 و برخي 28 و برخي تا 30 و 40 آيه را ذكر كرده اند . به تفسير مجمع ، تبيان ، طبري ، فخر رازي ، قرطبي ، و . . . بازگشت شود .


35


پيامبر بازگشت و علّت را از آن حضرت جويا شد . پيامبر فرمود : اين پيام را كسي جز من يا مردي از خاندان من نبايد ابلاغ كند . اين را « حاكم » به اسناد خود از انس بن مالك نقل كرده است » . ( 1 )

فخر رازي مي گويد : هنگامي كه سوره برائت نازل شد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) علي ( عليه السلام ) را مأمور ساخت كه به موسم برود و آن را بر مردم قرائت كند . خدمت پيامبر عرض شد چرا اين مأموريت را به ابوبكر واگذار نكرديد ؟ فرمود : جز مردي از ( خاندان ) من آن را ابلاغ نكند . آنگاه علي ( عليه السلام ) در روز عيد قربان نزديك « جمره عقبه » ايستاد و گفت :

« اَيُّهاالناس ! من فرستاده رسول خدا به سوي شما هستم . سپس سي يا چهل آيه و به قول مجاهد سيزده آيه ، سوره توبه را تلاوت فرمود و اضافه نمود كه : من مأمورم چهار مطلب را اعلام كنم :

* از اين سال به بعد ، مشركان حق نزديك شدن به خانه كعبه را ندارند .

* كسي نبايد برهنه طواف خانه كند .

* جز مؤمن داخل بهشت نگردد .

* با هركس عهد و پيماني هست بدان وفا مي شود » . ( 2 )

قريب به اين را ابن كثير از احمد بن حنبل از انس بن مالك آورده است . ( 3 )

ابوبصير از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند : علي ( عليه السلام ) در حالي كه شمشير خود را از غلاف بيرون كشيده بود ، خطبه اي خواند و خطاب به مردم فرمود : « لا يطوفنّ بالبيت عريان ، و لا يحجَّنَّ البيت مشرك ، و من كان له مدّة فهو الي مدته و من لم يكن له مدة فمدّته أربعة اَشهر » . ( 4 )

« برهنه حق ندارد طواف خانه كند ، مشرك نبايد به حج بيايد ، كسي كه پيماني دارد تا مدّت معين معتبر است ، و كسي كه مدت معين ندارد تا چهار ماه مهلت دارد » .

طبرسي از زيد بن نقيع نقل كرده است كه گفت : از علي ( عليه السلام ) پرسيدم شما براي ابلاغ چه چيزي اعزام شديد ؟ پاسخ داد : چهار چيز :

« مشرك وارد خانه كعبه نشود ، برهنه طواف نكند ، هركس با پيامبر عهد و پيماني دارد تا زمان مقرر مجال دارد و به هركس ندارد تا چهار ماه مهلت داده مي شود » . ( 5 ) و نيز طبرسي گويد : علي پس از اعلام اين چهار مطلب ، در نزديكيِ جمره عقبه ، سيزده آيه از سوره برائت را تلاوت كرد . ( 6 )

به طور خلاصه منابع فريقين با اندك تفاوتي به نقل واقعه پرداخته اند ، در پاره اي از اين منابع پس از آن كه پيامبر آيات را به ابوبكر داد جبرئيل نازل شد و از آن حضرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع البيان ، ذيل آيه كريمه .

2 ـ التفسيرالكبير ، ج15 ، ص318 دار احياءالتراث العربي ، بيروت .

3 ـ البداية و النّهايه ، ج5 ، ص38

4 ـ مجمع البيان ، ج5 ، ص7

5 ـ همان .

6 ـ همان .


36


خواست كه آيات را از وي گرفته به علي ( عليه السلام ) بسپارد . ( 1 ) اين مطلب را ابن شهرآشوب از جماعتي از محدّثان عامه همچون طبري ، بلاذري ، ترمذي ، واقدي ، قرطبي ، سمعاني ، احمد حنبل ، ابو يعلي ، ابن بطه و جمع ديگري از اهل حديث آورده است . ( 2 ) شايد نكته مطلب اين باشد كه اين امر مهم و اساسي اسلام را بايد كسي در ميان جمع مسلمين و مشركين اعلام كند كه لحظه اي شرك نورزيده است تا در نفوس تأثير بيشتري بگذارد و آن كس جز پيامبر يا علي ( عليهما السلام ) نيست ، همانگونه كه روايات فريقين گواهي مي دهد .

4 ـ برائت ، سياست اصولي اسلام

در هر حال ، « اعلان برائت » يكي از وقايع مهم تاريخ عصر رسالت ، در اواخر عمر شريف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود . بدينوسيله دولت اسلامي تثبيت شد و دعوت جهاني اسلام نيز آغاز گرديد و پيام ها و پيك هاي آن حضرت به سران دول و ملل گسيل شدند . اين وقايع چهارچوب سياست اسلامي و خط مشي مسلمانان را در رابطه با مشركان و منافقان و توطئه پردازان براي هميشه تاريخ مشخص مي كرد و براي استقرار نظام اسلامي بايد به عنوان يك دستورالعمل اصولي تلقّي گردد .

بدين ترتيب بنيانگذار اعلام برائت ، شخص رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است و سيره نبوي براي امت سرمشق جاوداني است ( و لكم في رسولِ الله اُسوةٌ حَسنة ) . ( 3 )

توحيد ابراهيمي و نظام مقدّس اسلامي جز با برائت قوام نخواهد گرفت ؛ زيرا برائت جنبه منفي توحيد و ولايت است و اين دو از يكديگر قابل تفكيك نيستند .

دكتر محمد حسين هيكل در كتاب خود « حيات محمد ( صلّي الله عليه وآله ) » پس از طرح مسأله برائت و اعلام آن بهوسيله علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) مي نويسد :

« از آن روز بود كه پايه و اساس دولت اسلامي استقرار يافت . اساس معنوي يك دولت نوپا كه آيات برائت بر آن تكيه مي كند و علي ( عليه السلام ) تنها به خواندن آن در موسم بسنده نكرد بلكه آن آيات را به طور مكرر براي مردم در هر كجا كه بودند تلاوت مي نمود » .

وي سپس مي نويسد : « هرگاه با دقت به اين آيات بنگري ، به حق آن را بنياد معنوي در قوي ترين شكل آن براي دولت نوپاي اسلام خواهي يافت . اگر توجه كنيم كه نزول آيات برائت هنگامي بود كه جنگهاي پيامبر پايان يافته و طائف ، حجاز ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ البحراني ، البرهان في تفسيرالقرآن ، ج2 ، ص729 و 730

2 ـ همان ، ص737

3 ـ فضائل الخمسه من الصّحاح الستّه ، ج1 ، ص224 و 225 از قصص ثعلبي ، درالمنثور سيوطي ، تاريخ بغداد ، ابن عساكر ، نورالأبصار شبلنجي .


37


تهامه ، نجد و بسياري از قبائل جنوب شبه جزيره به اسلام گرويده بودند ، حكمت تاريخي نزول اين آيات ، كه شالوده معنوي دولت را سامان مي دهد ، روشن خواهد شد . يك دولت نيرومند بايد داراي ايده و اعتقادي باشد كه همه بدان ايمان آورده و با تمام توان از آن دفاع كنند و كدام عقيده برتر از ايمان به خداي يگانه اي كه شريك ندارد و كدام عقيده همچون اعتقاد به بالاترين مظاهر هستي ، كه جز خدا را در آن سلطنتي نيست و جز خدا را به ضمير راه نمي دهد ، مي تواند نفس را بدينگونه مسخّر كند ؟

حال اگر كساني بخواهند در برابر اين اعتقاد كه زيرساز دولت اسلامي است ايستادگي كنند ، اينان تبهكاراني هستند كه هسته مركزي ارتجاع و فتنه و فساد را تشكيل مي دهند و از اينرو عهد و پيماني ندارند و دولت بايد با آنها بجنگد تا ريشه فتنه و فساد بركنده شود » . ( 1 )

حضرت امام در پيام تاريخي برائت چنين مي گويد :

« حاشا كه خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسّر شود و كدام خانه اي سزاوارتر از كعبه و خانه امن و طهارت و « الناس » كه در آن به هرچه تجاوز و ستم و استثمار و بردگي و يا دون صفتي و نامردمي است عملا و قولا پشت شود و در تجديد ميثاق « أَلَسْتُ بِرَبِّكُم » بت الهه ها و اربابان متفرّق شكسته شود و خاطره مهمترين و بزرگترين حركت سياسي پيامبر در « و اَذانٌ مِنَ الله و رسوله اِلي الناس يَوْمِ الحجّ الأكبر » زنده بماند چراكه سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اعلان برائت كهنه شدني نيست و نه تنها اعلان برائت به ايام و مراسم حج منحصر نشود كه بايد مسلمانان فضاي سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملي نسبت به دشمنان خدا لبريز كنند و به وسوسه خنّاسان و شبهات ترديدآفرينان و متحجّرين و منحرفين گوش فرا ندهند و لحظه اي از اين آهنگ مقدّس توحيدي و جهان شمولي اسلام غفلت نكنند » . ( 2 )

سپس با اشاره به اين كه : اعلان برائت متناسب با هر عصر و مبارزه با چهره هاي شرك و نفاق امري است اجتناب ناپذير ، مي فرمايد :

« خلاصه ، اعلان برائت مرحله اول مبارزه و ادامه آن مراحل ديگر وظيفه ماست و در هر عصر و زماني جلوه ها و شيوه ها و برنامه هاي متناسب خود را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حيات محمد ، ص296 و 297

2 ـ صحيفه نور ، ج20 ، ص111


38


مي طلبد و بايد ديد در عصري همانند امروز كه سران كفر و شرك همه موجوديت توحيد را به خطر انداخته اند و تمامي مظاهر ملي و فرهنگي و ديني و سياسي ملت ها را بازيچه هوس ها و شهوت ها نموده اند چه بايد كرد ؟ آيا بايد در خانه نشست و با تحليل هاي غلط و اهانت به مقام و منزلت انسان ها و القاي روحيه ناتواني و عجز در مسلمانان ، عملا شيطان و شيطان زادگان را تحمل كرد و جامعه را از وصول به خلوص ، كه غايت كمال و نهايت آمال است ، منع كرد و تصور نمود كه مبارزه انبيا با بت و بت پرستها منحصر به سنگ و چوب هاي بي جان بوده است و نعوذبالله پيامبراني همچون ابراهيم در شكستن بت ها پيش قدم ، امّا در مصاف با ستمگران صحنه را ترك كرده اند ؟ و حال آن كه تمام بت شكني ها و مبارزات و جنگ هاي حضرت ابراهيم با نمروديان و ماه و خورشيد و ستاره پرستان مقدمه يك هجرت بزرگ و همه آن هجرت ها و تحمل سختي ها و سكونت در وادي غير ذي ذرع و ساختن بيت و فديه اسماعيل مقدمه بعثت و رسالتي است كه در آن ختم پيام آوران ، و سخن اولين و آخرين بانيان و مؤسسان كعبه را تكرار مي كند و رسالت ابدي خود را با كلام ابدي « اِنّني بريءٌ ممّا تشركون » ابلاغ مي نمايد كه اگر غير از اين تحليل و تفسيري ارائه دهيم ، اصلا در زمان معاصر بت و بت پرستي وجود ندارد و راستي كدام انسان عاقلي است كه بت پرستي جديد و مدرن را در شكل ها و افسون ها و ترفندهاي ويژه خود نشناخته باشد و از سلطه اي كه بتخانه هايي چون كاخ سياه بر ممالك اسلامي و خون و ناموس مسلمين و جهان سوم پيدا كرده اند خبر نداشته باشد » . ( 1 )

و در بخشي ديگر از اين پيام آمده است :

« فرياد برائت ما فرياد برائت امتي است كه كفر و استكبار به مرگ او در كمين نشسته اند و همه تيرها و كمان ها و نيزه ها به طرف قرآن ها و عترت عظيم نشانه رفته اند و هيهات كه امت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان ، به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن دهند و هيهات كه خميني در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن و عترت رسول خدا و امت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و پيروان ابراهيم حنيف ساكت و آرام بماند و يا نظاره گر صحنه هاي ذلت بار و حقارت مسلمانان باشد ! » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص112

2 ـ همان ، ص113


39


5 ـ اذان برائت ، مكمّل اذان حج

خلاصه ، حج نمايش يك جامعه اعتقادي و نمونه توحيدي است كه اسلام مي خواهد در جهان بنا كند ؛ يعني با خدا در ميان خلق بودن و كاملترين نمونه حركت جمعي است ، حركت به سوي خدا همگام با خلق ، حركتي حساب شده و آگاهانه به سوي كمال مطلق و ابديت و روي گرداندن از قصرهاي قدرت و گنجينه هاي ثروت و معبدهاي ضرار و ذلت ، بنابراين در اين رود عظيم و درياي پرخروش انسان ها ، بايد زنده ترين شعارها كه همانا تجديد پيمان با خدا و توحيد خالص و نفي شرك و تبري از مشركان است بلند شود ؛ زيرا شرك بزرگترين مانع بر سر راه كمال و همبستگي انسان ها است و اعلام برائت از بزرگترين گامها در جهت دگرگوني جامعه شرك آلود به جامعه موحد و بازگشت به هويت مستقل اسلامي و رهايي از وابستگي به قدرتهاي استكباري است ؛ اين آفت عظيمي كه امت اسلامي را طي قرن ها از خود بيگانه ساخته و به دنباله روي بيگانگان كشانده است . برائت بذر خشم و تنفر از بيگانگان را در دلهاي مسلمانان مي پرورد كه از وابستگي به قدرت هاي استكباري نجات يافته و روي پاي خود بايستند و سلطه كافران را بر مسلمانان نفي كنند ؛ چنانكه قرآن نفي كرده است : { لَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلكافرين عَلَي المؤمنين سبيلاً } . ( 1 ) و امت اسلام كه مي خواهد امام و اسوه و شاهد بر ديگر امت ها و ملت ها باشد ، هنگامي شايسته چنين رسالتي است كه با ابراهيم همگام شود و در صراط مستقيم اسلام رهپوي شريعت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) گردد . و اين جز با استقامت در توحيد و تبرّي از شرك و نفاق ، ميسّر نيست .

گفتني است كه : برائت نه تنها از مشركان و منافقان بلكه از « انديشه شرك و نفاق » است و تا انديشه شرك در جهان هست برائت نيز هست ؛ همچنانكه تا انسان در كره خاكي وجود دارد حج نيز خواهد بود . پس حج بي برائت حج نيست . اذان برائت مكمل اذان حج است كه يكي بهوسيله ابراهيم ( عليه السلام ) و ديگري بهوسيله محمد ( صلّي الله عليه وآله ) انجام شد و اين دو جاودانه مي ماند .

6 ـ رمي جمرات ، نماد برائت

يكي از مناسك حج رمي جمرات و سنگ زدن به تنديس شياطين است . اين حكم نيز همانند ساير مناسك ، برگرفته از سنت و سيره ابراهيم خليل است كه هنگام عزيمت به منا به منظور قربان ساختن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نسا : 141


40


اسماعيل ، با وساوس ابليس روبرو شد و او را رجم كرد و راه خود را پيمود و زيباترين نمايش ايمان و عشق را متجلي ساخت . ( 1 ) برخي روايات ، رمي شيطان در جمرات را به آدم ( عليه السلام ) نيز نسبت داده است كه بدينوسيله ابليس را از خود راند ( 2 ) و بدين ترتيب ابراز تنفر از شيطان همزمان با تعبد و تسليم در برابر خداي يگانه از آغاز تاريخ آدميان در تار و پود حج تعبيه شده و از آن جدا شدني نيست .

نكته اساسي ، توجه حج گزاران به فلسفه رمي جمره و رجم شياطين است . آيا مفهوم واقعي رمي ، همان سنگ زدن به ابليس و مجسمه سنگي اوست يا مفهوم وسيع تر و عميق تري وراي اين عمل نمادين نهفته است ؟

بديهي است كه بينش اسلامي و حكمت الهي عميق تر از آن است كه رمي جمره را به رمي ستون هاي بي جان و حتي خود شيطان محدود سازد ! بلكه مي توان گفت : صف آرايي و نبرد مؤمنان را در برابر شيطان و صفات و مظاهر شيطاني و ابليس صفتان ، در اين مصاف ملحوظ داشته است .

براي توضيح مطلب ، ببينيم فرهنگ قرآن از واژه « شيطان و شياطين » چه خواسته و از چه كساني به عنوان شيطان و ياران شيطان ياد مي كند ؟

هرچند مقصود از شيطان در كاربرد اوليه اين واژه ، همان ابليس و سپاهيان او هستند اما به لحاظ صفات و ويژگي هاي شيطاني به انسان هايي نيز تعميم داده مي شود كه كانون شيطنت و استكبار و صفات رذيله اند و با وسوسه ها و افسون ها ، راه رشد و كمال را بر بني آدم سد مي كنند و قرآن گاهي آنها را « اولياي شيطان » و گاه « حزب شيطان » و گاه « برادران شيطان » ناميده است . مانند اين آيات :

1 ـ « الّذين آمَنُوا يُقاتِلُون في سبيل الله و الّذين كفروا يقاتِلُون في سبيل الطاغوت فقاتلوا اولياءَ الشيطان اِنَّ كَيْدَ الشيطان كان ضعيفاً . » ( 3 )

« آنان كه ايمان دارند در راه خدا مي جنگند و آنان كه كافرند در راه طاغوت ، پس با ياران شيطان نبرد كنيد كه توطئه و نيرنگ شيطان سست و ناتوان است » .

اين آيه دلالت بر اين دارد كه هركس براي خشنودي غير خدا عملي انجام دهد ، در مسير طاغوت گام برداشته كه تعبير ديگر آن ، شيطان است و ياران طاغوت ياران شيطانند . ( 4 )

2 ـ « اسْتَحْوَذَ عليهم الشيطان فأنساهم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ رجوع به مجمع البيان ، تفسير سوره والصافات . من لا يحضره الفقيه ، ج2 ، حديث 2135 و 2136

2 ـ علل الشرايع ، 401

3 ـ نساء : 76

4 ـ فخر رازي ، التفسيرالكبير ، ج5 ، ص189


41


ذكر الله اولئك حزب الشيطان اَلا اِنَّ حزب الشيطان هم الخاسرون . » ( 1 )

« شيطان بر آنها چيره شده و خدا را از يادشان برده است ، آنها حزب شيطانند ، بدانيد كه حزب شيطان زيانكارانند . »

از اين آيه استفاده مي شود كه هركس خدا را از ياد ببرد در جرگه شياطين به حساب مي آيد .

3 ـ « اِنَّ المُبذِّرين كانوا اِخْوان الشياطين و كانَ الشيطانُ لِربِّهِ كَفُوراً » . ( 2 )

« آنان كه ولخرجي و اسراف مي كنند برادران شيطانند و شيطان نسبت به خداي خود كفرپيشه است » .

از اين آيه بر مي آيد كه اسراف و تبذير عمل شيطاني است و كفران نعمت خداوند است . كساني كه دارايي خود را در راهي كه بر خلاف رضاي خدا است خرج مي كنند كفران نعمت كرده ، همانند شيطانند كه فضل و نعمت الهي را كفران نمود . و بطور خلاصه : اسراف كاران شيطان هايي هستند در قالب انسان .

4 ـ « وَكذلك جَعَلْنا لِكلّ نبيّ عدوّاً شياطين الانس و الجنّ يوحي بعضهم اِلي بعض زخرف القول غروراً . . . » . ( 3 )

و نيز براي هر پيامبري ، از شيطان هاي انس و جن ، دشمني قرار داديم كه برخي به برخي ديگر سخنان فريبنده القا مي كنند .

مفهوم اين آيه اين است كه هر پيامبري را دشمناني هست از انسان ها و جنّيان كه خداوند آنها را رها ساخته تا آزمايش الهي عملي گردد و انسان ها به حسن اختيار و اراده خود راه خدا را انتخاب كنند و در هر حال آن عده از انسان ها كه به عداوت و دشمني با پيامبران مي پردازند ، شيطانند در چهره انسان كه با كلمات ظاهرفريب و گمراه كننده مي كوشند راه سعادت را بر بندگان خدا سدّ كنند و به گمراهي و شقاوت بكشانند .

5 ـ « و اذا لَقُوا الَّذين آمنوا قالوا آمنا و اذا خَلَوا اِلي شَياطينِهِم قالوا اِنّا مَعَكُم اِنَّما نَحْنُ مُستَهْزِؤُن » . ( 4 )

« و آنگاه كه با مؤمنان روبرو شوند ، گويند ايمان آورده ايم و چون با شيطان هاي خود خلوت كنند گويند ما با شماييم ، در حقيقت ما آنان را مسخره مي كنيم » .

اين آيه در وصف منافقاني است كه به مؤمنان دروغ مي گفتند و در پرده با سردمداران كفر و نفاق كه عنصر شيطنت و عامل اصلي فساد بودند ، ( 5 ) تماس داشته ، نقش منافقانه بازي مي كردند و سردمداران اين توطئه يهوديان بودند . بنابراين شيطان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجادله : 19

2 ـ اسراء : 27

3 ـ انعام : 112

4 ـ بقره : 14

5 ـ فخر رازي ، التفسيرالكبير ، ج1 ، ص77 و مجمع البيان ، ج1 ، ص140 « قيل رؤسائهم من الكفار عن ابن عباس و قيل هم اليهود الّذين امروهم بالتكذيب » .


42


همانگونه كه اهل لغت و تفسير گفته اند « به هركس كه تمرد بر خدا كند اطلاق مي شود ، خواه از انسان ها باشد خواه از جنّيان » . ( 1 ) و چنانكه در آيات گذشته ملاحظه كرديم ، شياطين با صفات ويژه و در چهره هاي گوناگون ظاهر مي شوند ؛ در چهره نفاق ، اسراف و تبذير ، فساد در زمين ، مكر و استهزاي اهل حق ، ياري دادن به طاغوت ها ، اغفال از ذكر خدا و قرار گرفتن در حزب طاغوت و . . . .

با اين حال ، رمي جمرات و برائت از شياطين ، متضمن انزجار و تنفر قلبي و واكنش عملي در برابر شيطان صفتاني است كه با نفاق و نيرنگ و توطئه در مقام خصومت با مؤمنانند و رهروان راه ابراهيم و امت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) بايد با خشم آشتي ناپذير خود آنان را رمي كنند و از اعمال آنها بيزاري جويند و براي نفي آنها و كوتاه كردن دستشان از حريم اسلام ، چاره اي بينديشند . و بدون ترديد در عصر ما ، سران شياطين و اقطاب كفر و مراكز توطئه در لانه استعماري امپرياليسم و صهيونيسم جاي گرفته و همه توطئه ها را هدايت مي كنند .

اگر در عصر ابراهيم ، شيطان مي خواست راه فداكاري در طريق عبوديت حق را بر ابراهيم و اسماعيل ببندد ، امروز شبكه هاي استعماري و استكباري و مراكز توطئه آمريكايي و اسرائيلي با در دست داشتن هزاران ابزار ماهواره اي ، تلويزيوني ، راديويي ، مطبوعاتي ، خبررساني ، عوامل جاسوسي و مزدوران بومي و غير بومي خود مي كوشند راه مسلمانان را به سوي قرآن و قبله سدّ كنند و از حقيقت اسلام دور سازند و با فرهنگ قرآن بيگانه نمايند تا از اسلام تنها اسمي بماند و بس و آنها بتوانند مقدرات كشورهاي اسلامي و فرهنگ و سياست و اقتصاد آنها را در قبضه گيرند و ثروتهاي خداداده امت مسلمان و مستضعفان و ملل محروم را به چپاول و غارت برند و با اين همه ، مسلمانان از خود و سرنوشت خود غافل باشند و در سرزمين مقدس منا تنها خشم خود را متوجه سنگهاي بي جان كنند و از شياطين زنده و توطئه گران واقعي غافل باشند و سرچشمه شيطنت و فساد را نشناسند .

از اين رو در پيام حضرت امام ( قدس سره ) به زائران خانه خدا آمده است :

« مسلمانان بايد به فكر رمي استعمار از كشورها و سرزمين هاي اسلامي خود باشند و براي بيرون راندن جنود ابليس و برچيدن پايگاههاي نظامي شرق و غرب از كشورهاي خود تلاش بنمايند و نگذارند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الطوسي ، تفسيرالتبيان ، ج1 ، ص23


43


دنياخواران از امكانات آنان در جهت منافع خود و ضربه زدن به كشورهاي اسلامي استفاده كنند » . ( 1 )

7 ـ « جدال » و « برائت »

يكي از سفسطه هايي كه عوامل ارتجاع به منظور غير مشروع جلوه دادن اعلان برائت از دشمنان اسلام در موسم حج مطرح ساخته اند ، خلط كردن مسأله برائت به مسأله جدال در حج است آنها آيه شريفه « لا جدال في الحج » را دستاويز ساخته و كوشيده اند برائت را از مصاديق جدال ممنوع قلمداد كنند و اين شعار زنده و جاودانه اسلام را در اين عصر ، كه تيرهاي زهرآگين دشمنان به سوي اسلام نشانه مي رود ، مشوه ساخته و از آن مانع شوند . هرچند اينجا در صدد تفصيل سخن در اين مقال نيستيم ( 2 ) اما از ذكر اين نكته مهم و توضيحي كوتاه ناگزيريم كه : جدال به هيچوجه از مصاديق برائت نيست و اين دو از نظر مفهوم و مصداق و احكام كاملا متغايرند . اعلان برائت ، چنانكه بحث مشروح آن گذشت ، به معناي بيزاري ، ابراز تنفر و انزجار از كفار ، مشركان و مفسدان است كه قرآن پايه گذار آن بوده و سنت و سيره نبوي سند غير قابل انكاري بر مشروعيت و ضرورت آن است . اما جدال ، از نظر لغت به مفهوم : « محاجه ، مناقشه و مجادله » مي باشد . در كليات ابوالبقاء آمده است : « و الجدال عبارة عن دفع المرء خصمَهُ بحجّة أو شبهة و هو لا يكون اِلاّ بمنازعة غيره و النظر قد يتمُّ به وحده » . ( 3 )

جدال عبارت از اين است كه شخص طرف مخاصمه ، خود را با حجّت و دليل يا شبه دليل دفع كند و اين جز با منازعه نيست . . . » .

مفسّران نيز همين مفهوم را در تفسير آيه لحاظ كرده و جدال را به معناي محاجه ، منازعه ، مشاجره و خصومت گرفته اند ( 4 ) و هيچيك از مفسّران يا فقيهان اعم از شيعه يا سني ، برائت را از مصاديق جدال ندانسته است .

در اينجا به نقل چند مورد از اقوال عامه مبادرت مي كنيم :

فخر رازي هفت قول از اهل تفسير در معناي جدال آورده كه هيچيك از آنها به بحث برائت ارتباط ندارد . از كتاب « موطأ » مالك نقل مي كند كه نهي از جدال اشاره است به مجادله قريش در عصر جاهليت كه در مشعرالحرام وقوف كرده و از وقوف به عرفات خودداري نمودند و با آنان كه به عرفات رفته بودند در اين باره بحث و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحيفه نور ، ج20 ، ص114

2 ـ تفصيل اين بحث را در كتاب : « در راه برپايي حج ابراهيمي » نوشته عباسعلي عميد زنجاني ملاحظه فرماييد .

3 ـ كليات ابوالبقاء ، ماده جدل ، ص325 . و في معجم الوسيط : جادله : ناقشه و خاصمه .

4 ـ به تفسير تبيان ، ج2 ، ص165 و مجمع البيان ، ج1 ، ص523


44


مجادله مي كردند و آنان نيز با اينها در جدال بودند . قرآن از اين كار نهي كرد و به پذيرش حكم الهي فراخواند . و از قاسم بن محمد نقل مي كند كه جدال ممنوع عبارت است از بحث و گفتگو در تعيين روزهاي حج ، بدون اين كه به رؤيت هلال و ادلّه شرعي تكيه شود . و بالأخره جدال ممنوع ، بنا به اين اقوال جدال در روزها ، ماه ها ، موقف حج و مقبوليت و عدم مقبوليت آن است . ( 1 )

قرطبي نيز در تفسير خود به نقل شش قول پرداخته ، نظير آنچه از تفسير رازي نقل شده است . علاوه بر اين ، از قول ابن مسعود ، ابن عباس و عطاء آورده است كه گفته اند :

« جدال ، جرّوبحث با مسلمان است كه به خشمگين ساختن او و ناسزاگويي اش منتهي شود . قتاده جدال را به معناي دشنام دادن گرفته است » . ( 2 )

بيضاوي جدال را به مراء و كشمكش با همسفران و خدمتگذاران تفسير كرده است . ( 3 ) سيوطي و نحاس از قول ابن عباس و ابن مسعود و عطا و قتاده آورده اند : جدال آن است كه با دوست و همسفر خود جروبحث كني تا او را به خشم آوري ؛ « و الجدال ان تماري صاحبك حتي تغضبه » . ( 4 )

صابوني يكي از مفسّران معاصر اهل سنت همين معنا را در جدال لحاظ كرده و مي گويد : « المخاصمة و المجادلة مع الرفقاء و الخدم و غيرهم » ؛ ( 5 ) « جدال ، كشمكش و مجادله با دوستان همسفر و خدمه و ديگران است » .

سيوطي از ابن عباس و او از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آورده است كه : « و الجدال جدال الرّجل صاحبه » ( 6 ) وي اختلاف در حج را نيز نقل كرده است . ( 7 ) ابن عربي نيز جدال را به معناي جدال در زمان حج گرفته و به حديثي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) استناد كرده است كه بر اختلافات جاهليت خط بطلان كشيده و ملاك اعمال حج را همان موازين اسلامي و سير ماه و ايام حج قرار داده و فرموده است : « فان الزمان قد استدار كهيئته يوم خلق السماوات و الأرض » ( 8 ) براي تأييد اين نظريه مي توان صدر آيه را نيز قرينه گرفت : { الحج أشهر معلومات . . . } .

مفسّران شيعه نيز به تفاسير فوق و نظاير آن اشاره دارند در عين حالي كه تفسير اهل بيت ( عليهم السلام ) را در معناي جدال آورده اند كه بنابه فرموده آنان : « جدال عبارت است از گفتن « لا والله » و « بلي والله » و در يكي از اين روايات از امام موسي بن جعفر ( عليه السلام ) « مفاخره » نيز اضافه شده است : « لا والله و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التفسيرالكبير ، ج5 ، ص166 ـ 165

2 ـ نكـ : الجامع الاحكام القرآن ، ج2 ص410 و نيز الدُرّالمنثور سيوطي ج1 ص397 ـ 395

3 ـ تفسير بيضاوي ، ج1 ، ص179

4 ـ الدُّرالمنثور ، ج1 ، ص396 . معاني القرآن ، نحاس ، ج1 ، ص131

5 ـ احكام القرآن ، ج1 ، ص254

6 ـ همان ، ج1 ، ص395

7 ـ همان ، ص397

8 ـ احكام القرآن ، ج1 ، ص135 . از ابي بكر محمد بن عبدالله المعروف به ابن العربي . و نيز معاني القرآن نحاس ، ج1 ، ص134


45


بلي والله ، و المفاخرة » . ( 1 )

به طور خلاصه : هيچيك از مفسران ؛ اعم از شيعه يا سني اعلام برائت را از مصاديق جدال ندانسته اند و چنانكه پيش از اين از نظر گذشت ، اعلام برائت ، سنت و سيره ابراهيم ( عليه السلام ) است كه با نداشتن عده و عُدّه به بت پرستان صريحاً گفتند : « انا بُرَاءُ منكم . . . » و سنت و سيره نبوي دليلي غير قابل انكار بر مشروعيت اعلام برائت از مشركان و مفسدان در موسم حج و اجتماع حاجيان است و هيچگونه دليلي وجود ندارد كه آن را به عصري خاص محدود كند بلكه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) اسوه حسنه اي هستندكه قرآن براي پيروان آيين حنيف معرفي فرموده است ، بنابراين هرگاه بيم آن باشد كه كفار و مشركان و توطئه گران ، با مسلمانان به خصومت برخيزند وظيفه مسلمانان است كه با تأسّي به رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در جمع جهانشمول اسلام از آنان اعلام برائت كنند و توطئه هاي آنان را افشا نمايند و روابط خود را با آنان قطع كنند . و بنابراين آنچه از پاره اي آخوندهاي درباري شنيده مي شود كه ، اعلام برائت را از مصاديق جدال در حج قرار داده اند ، هيچگونه مستند شرعي ندارد و ديكته شده از سوي استكبار جهاني و كساني است كه خواسته اند حج را از مفهوم سياسي اش تهي كنند و بي روح و بي رنگ سازند تا حجاج خانه خدا در برابر جناياتشان ، لب فروبندند و نظاره گر غارت و هجوم آنان بر ارزشهاي اسلامي و سرمايه هاي مادي و معنوي مسلمانان باشند .


* پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسيرالبرهان ، ج1 ، ص430 . از عياشي و نيز وسائل الشيعه ، ج9 ، ص282



| شناسه مطلب: 83049