بخش 12
کتابشناسی تاریخ مدینه
171 |
ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و سوم - بهار 1377
نقد و معرّفي كتاب
172 |
كتابشناسي تاريخ مدينه
حسين محمد علي شكري / عبدالمحمّد آيتي
به سال 1417هـ ، چاپ جديدي از كتاب « الدرة الثمينة في اخبار المدينه » تأليف امام حافظ ، ابو عبدالله محمد بن محمود بن نجّار بغدادي ( م643هـ ) ، به كوشش يكي از محقّقان مدينه منوّره ( آقاي حسين محمد علي شكري مدني ) منتشر گرديد كه اميد بسياري را در انتشار محقّقانه تواريخ مدينة النّبي ، تازه كرد ؛ بويژه كه در مقدّمه نخست اين تحقيق ( به قلم سيد محمد بن علوي بن عباس مالكي حسني ) ، اشاره شده است كه محقّق نامبرده مصمّم است تا كار تحقيق تواريخ مدينه را ادامه دهد و « اين ، اولين كتاب است در سلسله كوششهاي مبارك ايشان » .
اين طبع از تاريخ مدينه ابن نجّار ، داراي دو مقدّمه افزوده است : مقدمه نخست به قلم سيد محمد مالكي حسني كه آن را در بيان فضايل حرم مدينه از كتاب و سنّت ، سامان داده است ؛ و مقدّمه ديگر به قلم آقاي شكري ، كه آن را در سه بخش ( الف ـ كتابشناسي تاريخ مدينه : معرّفي كتب كهن و معاصر در تاريخ ، جغرافيا ، رجال و خاندانهاي مدينه ـ ب ـ معرّفي ابن نجّار و برجستگي هاي كتاب وي : الدرة الثمينه ـ ج ـ بيان روش تحقيق و شناساندن نسخه هاي اين اثر ) به پايان برده اند .
آنچه پس از اين مي آيد ، ترجمه مقدّمه محققانه آقاي شكري بر كتاب ابن نجّار است .
173 |
الف : كتابشناسي تاريخ مدينه
مدينة الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) همواره مورد توجه دانشمندان ؛ اعم از مورخان و محدثان بوده است . بعضي از ايشان « تاريخ مدينه » يا « فضايل مدينه » را هر يك در كتابي جداگانه آورده اند و بعضي در « تاريخ مدينه » كتاب بزرگي نوشته اند و « فضايل مدينه » را در ضمن آن نقل كرده اند .
در اين مختصر ، دوست دارم كه از اين آثار ياد كنم و به معرفي آنها بپردازم و محققان صاحب همت را ترغيب نمايم كه اين نسخه هاي خطي را به چاپ برسانند . دوست داشتن مدينه و سكونت در آن ، ايجاب مي كند كه هر كس در خود توان علمي يا توان مالي سراغ دارد در بيرون آوردن اين گنجينه تاريخي ( بويژه تاريخ مدينه منوره ) سهيم شود .
من اين تأليفات و آثار را بر حسب تسلسل تاريخي تا آنجا كه بتوانم و بدان راه يابم معرفي مي كنم و درباره برخي از آنها يا در شرح حال مؤلفان آنها مختصري كه مفيد فايدتي باشد مي نويسم .
تواريخ كهن مكّه
1 ـ تاريخ المدينه از ابن زَباله ؛
محمد بن حسن بن زَباله مدني ، كتاب خود را در سال 199هـ ، يعني يك سال پيش از وفاتش به پايان آورده . وي در سال 200هـ ، ديده بر جهان فرو بسته است . ابن زَباله از اصحاب امام مالك ( رضي الله عنه ) به شمار است .
كتاب ابن زَباله در اين زمان مفقود است . از كساني كه آن را ديده اند ، يكي سَمهودي است كه در كتاب خود « وفاء الوفا » از آن نقل كرده . اين كتاب ، منبع معلومات همه كساني است كه بعد از ابن زباله تاريخ مدينه را نوشته اند .
وستنفلد ( خاورشناس ) روايات ابن زَباله را از منابعي كه از آن كتاب نقل كرده اند ، گرد آورده و به سال 1864 ، زير عنوان « تاريخ المدينة لابن زَباله » به چاپ رسانده است . گمان مي رود كه اصل كتاب در آتشي كه در كتابهاي سَمهودي افتاده است ، سوخته باشد .
2 ـ تاريخ يحيي بن جعفر العبيدي النسابه ؛ حاج خليفه ، صاحب كشف الظنون ، از آن ياد كرده است .
3 ـ امر المدينه ، از علي بن محمد مدايني ؛ ابن شَبّه محقق تاريخ از آن نام برده است .
4 ـ اخبار المدينه ، از زبير بن بكّار ، او
174 |
را كتاب ديگري است به نام « اخبار وادي العقيق » . زبير بن بكار در سال 256هـ ، درگذشته است .
5 ـ اخبار المدينة المنوره ، از عمر بن شَبّه ؛
وي عمر بن شَبّه نُميري بصري است و در سال 262هـ . وفات كرده است . ديگر از آثار او ، كتاب « امراء المدينه » است .
همه كتاب « اخبار المدينة المنوره » به دست ما نرسيده . او تاريخ مدينه را در خلال شرح حال اشخاص آورده و از برخي مكانها نيز ياد كرده ؛ همچنين تاريخ خلفاي چهارگانه ( رضي الله عنه ) را نوشته . برخي از آن كه به ما رسيده ، چاپ شده است .
6 ـ اخبار المدينه ، از يحيي بن حسن ابن جعفر ؛ او در اواخر قرن دهم مي زيسته .
7 ـ فضائل المدينه ، از مفضل جندي ؛
وي : مفضل بن محمد بن ابراهيم بن مفضل جندي يمني است . به سال 308هـ ، وفات كرده . كتاب او كتابي است كم حجم كه تنها بر ذكر فضائل مدينه و فضيلتِ سكونت در آن و ذكر بعضي بقاع آن بسنده كرده . اين كتاب چاپ شده است .
8 ـ الانباءُ المبينه عن فضل المدينه ، از قاسم بن عساكر دمشقي ، متوفّاي 600هـ .
9 ـ الدرة الثمينة في اخبار المدينه ، از ابن النّجار ؛
وي : امام حافظ ابوعبدالله محمد بن محمود بن نجّار بغدادي ، متوفّاي سال 643هجري است ، كه درباره او و كتابش ، پس از اين ، به تفصيل سخن خواهيم گفت .
10 ـ اتحاف الزائر و اطراف المقيم السائر ، از ابي اليمن بن عساكر ؛
وي : عبدالصمد بن عبدالوهاب بن عساكر است . متوفّي به سال 686هـ . مؤلف در بيشتر اين كتاب ، اهتمامش به امر زيارت و اخباري است كه بدان تعلق دارد و همچنين در ذكر بنا و فضيلت مسجد نبوي .
11 ـ بهجة النفوس و الاسرار ، از مُرجاني ؛
وي : عبدالله بن محمد بن عبدالملك مرجاني بكري است ، متوفي به سال 699هـ . كتاب او از جمله كتابهاي مفصل در اين موضوع به حساب است . در ذكر اخبار مدينه بسيار قلمفرسايي كرده ، ولي در آن مطالبي است خارج از موضوع كتاب . يكي از محققان دانشگاه امّ القري اين كتاب را تصحيح و تحقيق كرده است .
12 ـ الروضة الفردوسية و الحظيرة القدسيه ، از آق شهري ؛
وي : محمد بن احمد بن امين بن مُعاذ آق شهري است ، متوفّي به سال
175 |
739هـ . كتاب او آنچنان كه سخاوي وصف كرده ، منقسم بر پنج باب بوده در : زيارت و احكام آن ، درباره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و پسران و دخترانش ، درباره وقايع ، درباره صحابه ، درباره كساني كه در مدينه وفات كرده اند از معاريف .
13 ـ التعريف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجره ، از مطري ؛
وي : محمد بن احمد بن خلف مطري است ، متوفي به سال 741هـ . كتاب او به مثابه ذيلي است بر كتاب ابن النجار . پاره اي از مطالب را كه از كتاب ابن النجار فوت شده آورده و برخي از مسائل مهمي را كه در عصر او بوده ، ذكر كرده است .
14 ـ الاِعلام بمن دخل المدينة من الاَعلام ، از مطري ؛
وي : عبدالله بن محمد بن احمد مطري است ، متوفّي به سال 765 . سخاوي از اين كتاب ياد كرده ، ولي گفته است كه خود بدان دست نيافته .
15 ـ نصيحة المشاور و تعزية المجاور ، از ابن فرحون ؛
وي : عبدالله بن محمد بن فرحون يعمري مالكي است و به سال 769 وفات كرده . كتاب او از همه كتابهاي پيشينيان مفصلتر و دربرگيرنده تر است و آن ، تصوير و تاريخ سياسي و اجتماعي و فرهنگي مدينه منوره است در عهد مؤلّف . وي در اواخر عمر خود به تاليف اين اثر پرداخته و اوضاع و احوال زندگي در مدينه را در عصر خود بيان داشته است .
16 ـ تحقيق النصره بتلخيص معالم دارالهجره ، از مراغي ؛
وي : ابوبكر بن حسين بن عمر مراغي است ، متوفّي به سال 816هـ . كتاب او تلخيصي است از كتابهاي ابن النّجار و مطري . البته بر آن دو كتاب ، مطالبي افزوده است . كتاب مراغي به چاپ رسيده است .
17 ـ المغانم المطابة في معالم طابه ، از فيروز آبادي ؛
وي : محمد بن يعقوب بن محمد فيروزآبادي است . متوفّي به سال 817هـ . از آنجا كه فيروز آبادي علامه لغوي است ، در كتاب خود به شناخت اماكن توجه خاص دارد ، و نيز به پاره اي شرح حالها . بخشي از اين كتاب كه در ذكر مواضع جغرافيايي است به چاپ رسيده است .
18 ـ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفه ، از سخاوي ؛
وي : محمد بن عبدالرحمان بن محمد سخاوي است ، متوفّي به سال 902هـ . كتاب او عبارت است از تلخيصي از
176 |
« السيرة النبويه » كه در آغاز كتاب جاي داده شده . سپس بقيه كتاب عبارت است از شرح حال اشخاص . كتاب سخاوي به چاپ رسيده است .
19 ـ وفاء الوفا في اخبار دار المصطفي ، از سَمهودي ؛
وي : علي بن احمد سمهودي است . متوفي به سال 911هـ . اين كتاب ، مفصل ترين تاريخ مدينه منوره است . سمهودي در اين كتاب بر همه مصنفات قبل از خود كه درباره مدينه نوشته شده و بيشتر آنها فعلا مفقود هستند ، نظر داشته است . كتاب وفاءالوفا بارها چاپ شده ؛ همچنين مختصر آن مرسوم به ( خلاصة الوفا ) .
20 ـ الجواهر الثمينة في محاسن المدينه ، از محمد كبريت ؛
وي : محمد بن عبدالله بن محمد حسني است ، متوفّي به سال 1070هـ . بر كتاب او جنبه ادبي و شعري و ذوقي غلبه دارد .
21 ـ نتيجة الفكر في خبر مدينة سيد البشر ، از خليفتي ؛
وي : محمد بن عبدالله عباسي خليفتي است ، متوفي به سال 1130هـ . ( 1 ) كتاب او همان گونه كه دكتر عاصم همدان ( 2 ) وصف كرده است ، شامل پنج باب است : در فضيلت مدينه ، در فضيلت مسجد مدينه ، در كساني از صحابه كه در مدينه مدفونند ، در مشاهد و آثار تاريخي مدينه ، در فضيلت مجاور شدن در آن .
22 ـ نزهة الناظرين في تاريخ مسجد سيد الاولين و الآخرين ، از برزنجي ؛
وي : جعفر بن اسماعيل بن زين العابدين برزنجي است ، متوفي به سال 1317هـ . كتاب او ويژه مسجدالنبي است و به چاپ رسيده .
منابع رجال و خاندانهاي مدينه
اما مصنفاتي كه به تاريخ علما و خاندانهاي مدينه اهتمام دارند ، عبارتند از :
1 ـ تحفة المحبين والاصحاب في معرفة ما للمدنيين من الانساب ، از انصاري ؛
وي : عبدالرحمان بن عبدالكريم بن يوسف انصاري است ، متوفّي به سال 1197هـ . اين كتاب او به ذكر انساب خاندانهاي مدينه منوره و ريشه هاي آن اهتمام دارد . همچنين به ذكر آثار علمي افراد در اين برهه از زمان .
2 ـ تحفة الدهر و نفحة الزّهر في اعيان المدينة من اهل العصر ، از داغستاني ؛
وي : عمر بن عبدالسلام داغستاني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در تاريخ وفات ، در منابع اين شرح حال ، اختلاف است و آنچه ما آورده ايم ارجح اقوال است .
2 ـ المدينة المنورة بين الادب والتاريخ ، ص106 .
177 |
انصاري است ، متوفّي بعد از سال 1201 . در كتاب او جنبه ادبي در ذكر تراجم احوال غلبه دارد و عبارات كتاب در اسلوبي ادبي نگارش يافته . دكتر عاصم حمدان گفته است كه به تصحيح آن اشتغال دارد .
تك نگاري ها در حوادث مدينه
و نيز كتابهايي كه به ذكر برخي حوادث خاص مدينه منوره پرداخته اند ، عبارت اند از :
1 ـ ذيل الانتصار لسيد الابرار ، از سمهودي ؛
وي : عمر بن علي سمهودي است ، متوفي به سال 1158هـ . اين كتاب تاريخ فتنه و جدالي است كه ميان ساكنان مدينه منوره و اغوات پديد آمد و قبيله حرب براي ياري اغوات وارد جنگ شد .
2 ـ النفح الفرجي في فتح جته جي ، از برزنجي ؛
وي : جعفر بن حسن بن عبدالكريم برزنجي است ، متوفي به سال 1184هـ . اين كتاب اختصاص به ذكر فتنه اي دارد كه در آن بعضي از قبايل حرب بر راه حجاج مسلط شدند و اطراف مدينه منوره را مورد دستبرد قرار دادند ، تا آنگاه كه خداي تعالي سردار علي جته جي را بر آنان پيروزي داد و او با اين قبايل جنگيد و كيدشان را باز گردانيد .
3 ـ الاخبار الغريبة فيما وقع بطيبة الحبيبه ، از جعفر هاشم ؛
وي : جعفر بن حسين بن يحيي بن هاشم است ، متوفي به سال 1342هـ .
اين كتاب در جنگها و فتنه هايي است كه در خلال قرن دوازدهم در مدينه واقع شده . دكتر عاصم همدان خلاصه آن را در كتاب خود ، « المدينة المنورة بين الادب والتاريخ » آورده است . كتاب به چاپ رسيده .
اين بود شماري از تاليفات كهن در تاريخ مدينه منوره و آنچه بدان متعلق است از جنبه هاي اجتماعي و سياسي و تاريخي كه ما بدان دست يافتيم . و ملاحظه مي شود كه مؤلفان يا معاصر يكديگرند ، يا فاصله زندگي آنها دور از يكديگر نيست . گاه نيز كه فاصله زماني آنها از يكديگر بسيار است ، به نظر من ، سببْ آن نيست كه در آن برهه از زمان كتابي در تاريخ مدينه تأليف نشده ، بلكه ما از آنها اطلاعي نداريم .
كتابهاي معاصران در تاريخ مدينه
در زمان ما نيز آثاري از مؤلفان معاصر ( كه به نوشتن در باب مدينة منوره اهتمام
178 |
ورزيده اند ) به ظهور رسيده و از آن جمله است :
1 ـ تاريخ معالم المدينة المنورة قديما و حديثا ، از احمد ياسين الخياري ؛
2 ـ فصول ، في تاريخ المدينه ، از علي حافظ ؛
3 ـ المدينة المنورة بين الماضي و الحاضر ، از ابراهيم عياشي ؛
4 ـ آثار المدينة المنوره ، از عبدالقدوس انصاري ؛
5 ـ الدر الثمين في معالم دار الرسول الامين ، از محمد غالي شنقيطي ؛
6 ـ فضائل المدينة المنوره ، از خليل ملا خاطر ؛
7 ـ رسائل في تاريخ المدينه ، به كوشش حمد جاسر ؛
8 ـ الاحاديث الوارده في فضائل المدينه ، صالح رفاعي ؛
9 ـ التاريخ الشامل للمدينة المنوره ، از عبدالباسط بدر ؛
همواره مدينه منوره مورد توجه و اهتمام محققان بوده است و خواهد بود . و آثاري كه در زمان ما به عرصه ظهور مي رسد بر كسي پوشيده نيست . سپاس خدا را و درود و سلام ما بر سيد ما محمد و بر همه خاندان و يارانش .
ب . اين كتاب ( الدرة الثمينه ) :
الدرة الثمينه كتابي است در تاريخ شهر محمد مصطفي ( صلّي الله عليه وآله ) و دومين كتابي است كه به ما رسيده از كتابهايي كه مورخان از آن نقل كرده ، بر آن اعتماد نموده اند .
اين كتاب را امام حافظ ابو عبدالله محمد بن محمود النجار ( متوفي به سال 643هـ . ) تأليف كرده . هنگامي كه براي زيارت به مدينه منوره آمد ـ چنان كه خود گويد ـ بعد از آنكه با جماعتي از مردم مدينه ديدار كرد :
« آنها از من خواستند از فضائل مدينه و اخبار آن سخن گويم . من نيز از آنچه در خاطر داشتم در آن باب ، چيزهايي گفتم . از من خواستند كه آنها را در اوراقي بنويسم . . . »
مؤلف هر چه مي گفت ، از حافظه مي گفت ؛ زيرا به هنگام سفر به مدينه منابع و مصادر خود را همراه نداشته است . گويد : « من معذرت خواستم كه از حفظ گفتن و نوشتن ، سبب افزون و كاست مي شود . اگر كتابهايم به همراهم بود ، در اين باب ، كتابي گرد مي آوردم كه شفابخش نفوس باشد . . . »
مؤلف ( رحمه الله ) مي خواسته كتابي كافي و شافي در تاريخ مدينه بنويسد . اگر كتابهايش در دسترسش مي بود ، در تاريخ مدينه
179 |
مفصل تر از آنچه نوشته كتابي مي نوشت . همان گونه كه ذيلي بر تاريخ بغداد نوشته و ذهبي درباره آن گويد كه « آن كتاب در دويست جزء است و حاكي از قدرت حافظه و وسعت دانش او . . . »
اين كتاب نسبت به كتابهاي پيش از او در تاريخ مدينه كتابي يكتا و جامع است . مثلا قديمترين كتابي در تاريخ مدينه كه به ما رسيده ، تاريخ ابن شُبّه است كه كامل نيست و تنها جزئي از آن يا نصف آن را در دست داريم . كتاب ابن شبّه به شيوه محدثان تأليف شده و اخبار آن در همه جوانب وسعت ندارد ؛ بلكه سيري است گذرا در حوادثي كه در مدينه جريان داشته و مطالب اندكي از حوادث را در بردارد .
سپس كتاب فضائل المدينه ابن جندي است ؛ كتابي كوچك كه مصنف آن تنها به ذكر فضائل بعضي از اماكن و بقاع مدينه و ساكنان آن پرداخته است .
اما ابن النجار آنچه را از مدينه و تاريخ قديم و پيدايش آن از زمانهاي كهن و حوادثي كه در خلالِ سالهايِ دور اتفاق افتاده ، مي دانسته در تاريخ خود آورده است . سپس در ضمن آن اخبار و تواريخ ، آنچه را از مشايخ خود و از مردم اين شهر ( هنگام پرس و جو از برخي اماكن و بناها ) شنيده است درج كرده .
نظر به اهميت اين كتاب و به اعتبار يكتا بودن در روش تأليف ، معلوم شد كه مطري ( متوفي به سال 741هـ . ) ذيلي بر آن نوشته و كمبودهاي آن را جبران نموده و بعد از او ابوبكر مراغي ( متوفي به سالِ 816هـ . ) نيز بر آن دو كتاب ، ذيلي نوشته و اشتباهات و كمبودهاي آنها را زايل كرده است .
همانگونه كه اين كتاب ـ به اعتبار اينكه از ابن زَباله و زبير بن بكّار نقل كرده ـ از مصادر اساسي است ، مي بينيم كه سمهودي مطلبي را از مؤلف نقل كرده و در اسناد خود اشارت مي كند كه آن را از زبير بن بكار و ابن زباله نقل كرده ؛ حال آنكه سمهودي به ظن غالب ، خود ، كتاب تاريخ ابن زباله را ديده است .
كتاب ابن النجار رشته سخن و روايت را تا زمان خود ادامه مي دهد ؛ مثلا مي بينيم كه در پايانِ مطلبي مي گويد : « تا به امروز » و گاه مطلب را به اتكاي معاينه و رؤيت خود نقل مي كند . همچنين به تحديد حدود بعضي از اماكني كه آنها را ديده است و وصف مكان و موضع آن مي پردازد . مطري نيز از او تقليد مي كند .
در خاتمه از خواننده بزرگوار مي خواهم
180 |
كه در صفحات اين كتاب نيكو بنگرد تا به اهميت آن در حفظ تاريخ مدينه منوره مباركه پي ببرد و در آن مطالبي را بيابد كه در بسياري ديگر از منابع نتواند يافت .
شرح حال مؤلف ( 1 )
ابو عبدالله محب الدين ، محمد بن محمود بن حسن بن هبة الله بن محاسن بغدادي ، معروف به ابن النجّار ، به سال 578 متولد شد ؛ در ده سالگي به سماع حديث پرداخت و در پانزده سالگي خود به طلب حديث برخاست . از ابوالفرج عبدالمنعم بن كليب و يحيي بن بوش و ذاكر بن كامل و مبارك بن المعطوش و ابوالفرج بن الجوزي سماع حديث نمود . او در اين اثر خود ، بيش از همه ، از اينان روايت مي كند .
همچنين در شام و مصر و حجاز و اصفهان و حرّان و مرو و هرات و نيشابور هم در سفري كه بيست و هفت سال مدت گرفت ، سماع حديث كرد . او از هر كس ـ چه بلند مرتبه و چه فرومايه ـ چيزي آموخت از انواع حديث و نثر و نظم ، تا آنجا كه در شهر خود مشهور و معروف شد و شاگردان گردش را گرفتند .
مشايخ او سه هزار مرد هستند و چهار صد زن .
او خود درباره خود گويد : « مطولات را خواندم و حافظان قرآن و حديث را ديدم ؛ در اخبار فضلاي بغداد و كساني كه به بغداد مي آمدند تتبع بسيار مي كردم » و شايد همين مهارتها سبب شده كه بر كتاب « تاريخ بغداد » خطيب بغدادي ، ذيلي بنويسد .
از آثار اوست : القمر المنير في المسند الكبير ؛ كنزالامام في السنن و الاحكام ؛ المؤتلف و المختلف ؛ المتفق والمفترق ؛ انتساب المحدثين الي الآباء و البلدان ؛ جنة الناظرين في معرفة التابعين ؛ العقد الفائق .
وفات او ( رحمه الله ) در پنجم شعبان سال 643 واقع شد .
ج . روش ما در تحقيق اين اثر :
سپاس و ستايش خداي را و تمامترين درود و سلام بر سيد ما محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و بر همه خاندان و اصحابش .
نام دقيق اين كتاب ، « الدرة الثمينة في اخبار المدينة » است ـ اثر ابن النجار ـ كه براي نخستين بار با دو چاپ پيشين و سه نسخه خطي آن ، مقابله و از روي آنها تصحيح شده است و با اين كيفيّت ، منتشر مي گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ منابع شرح حال : سير اعلام النبلاء 23 : 131 ؛ طبقات الشافعيه از ابن قاضي شهبه 1 : 454 ( 424 ) ؛ طبقات الشافعيه از سبكي 8 : 98 ( 93 : 1 ) طبقات الشافعيه از اسنوي 2 : 502 ( 1199 ) .
181 |
چاپ اول كتاب را استاد صالح جمال به سال 1366هـ ، از روي نسخه خطي پرغلطي به انجام رسانيده و خود ـ كه خدايش بيامرزد ـ در مقدمه كتاب به اين معنا اشاره كرده است .
چاپ دوم را هيئتي از علما و ادبا ـ همچنان كه بر روي جلد كتاب نوشته شده ـ در سال 1376هـ ، با اتكا به دو نسخه خطي و نيز نسخه چاپي استاد صالح جمال به طبع رسانده اند .
من اين دو نسخه چاپي را با هم مقابله كردم ؛ ميانشان اختلاف بسيار و تكرار غلطها و تصحيفهاي بسيار ديدم كه شرح آن به طول مي انجامد . پس خود در پي يافتن نسخه هاي خطي كتاب برآمدم . تنها يك نسخه در كتابخانه « عارف حكمت » ، منسوخه به خط شيخ ابراهيم حمدي « مسئول كتابخانه » يافتم كه چنان كه از عبارت ورق اول بر مي آمد ، از روي نسخه كتاب آل مظهر در مدينه منوره استنساخ شده بود .
اين دو نسخه را با هم مقابله كردم و اختلافات را ثبت نمودم ؛ سپس به نسخه ديگري دست يافتم كه آن نيز به خط شيخ ابراهيم حمدي بود ، كه قسمتهاي نانوشته و افتادگيهاي آن بسي كمتر بود و در پايان كتاب ، از نسخه هايي كه اين نسخه از روي آنها نوشته شده ، ذكري آمده بود . معلوم شد همه آنها از نسخه اي كه استاد صالح جمال از آن استفاده كرده و نسخه سومي كه ورقهايي از اوّل و وسط و آخر آن افتاده ( از نسخه هاي عكسي كتابخانه چستربتي ) رونويسي شده اند .
پس از مقابله و ثبت تفاوتها ، به منابعي كه مؤلّف از آنها نقل كرده است ( مانند صحيحين ) نيز مراجعه كردم و براي تأكيد بر صحت نامها و تسلسل اِسنادها و براي تصحيح سقطها و تحريفهاي بسياري كه در نسخ چاپي و خطي بود ، به منابع لازم مراجعه نمودم ؛ ولي خود را ملزم به ضبط همه اختلافها ننمودم ؛ زيرا اين اختلافها فراوان بود و تفاوتها فاحش و سقطها متعدّد .
از خداي بزرگ مي خواهم كوششي كه با اخلاص تمام براي رضاي خداوند كريم در تصحيح اين كتاب به كار برده ام ، پذيرفته آيد و همه كساني كه در آن مي نگرند و غلطهايي را كه در آن راه يافته ، تصحيح مي كنند ، به ثواب عمل خود نايل آيند ؛ و نيز مي خواهم كه همه ما را محبت و حسن ادب در جوار اين سرور بزرگ ( سيد و سرور ما محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) ) عنايت نمايد .
182 |
بار خدايا ، تو منزّهي ؛ سپاس و ستايش ، تو را ؛ و درود و سلام بسيار بر سرور ما محمد و بر خاندان و اصحاب او باد !
حسين محمد علي شكري
مدينه منوّره ـ 12/11/1416هـ .
* پي نوشتها :