بخش 14

دیداری کوتاه از مؤسسه رابطة العالم الإسلامی


191


ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و سوم - بهار 1377

از نگاهي ديگر


192


ديداري از « رابطة العالم الإسلامي »

سيدمحمّدباقر حجّتي

در مكّه مكرّمه ، روز يكشنبه ، دوم ذي الحجه 1416 ـ 2/1/1375 هـ . ش ، پس از تأخيري كه پيش آمد ( ! ) ، حدود ساعت يازده و نيم صبح ، همراه دو تن از دوستان بزرگوار ( آقايان دكتر عبدالوهاب طالقاني و حجة الاسلام والمسلمين رسول جعفريان ) عازم مؤسسه « رابطة العالم الإسلامي » شديم ؛ مؤسسه باز و آزادي كه دربان و نگهبان بر آستانه ورودي نداشت و لذا مركب ما بدون نياز به اذن و رخصتِ ورود ، به محوطه داخلي آن درآمد و در جايگاهي از فضاي بي سقف آن ـ براي تفتيده شدن ـ جا خوش كرد .

از اين سو به آن سو جابه جا مي شديم و علي رغم گستره گسترده اي كه موجب سرگرداني افراد ناآشنا در وصول به محل مورد نظر مي گشت ، در معيّت آقاي دكتر طالقاني ـ از اين نظر ـ با مشكلي مواجه نشديم ؛ چون ايشان را از قبل ، سابقه اي با اين مؤسسه بود . مؤسسه اي بود بس بزرگتر از حدّ نياز كه مسجدي بسيار وسيع ( با سقفي بلند و بر فرازيده ، با يك مأذنه مرتفع ) را در ميان داشت .

امّا چون ورود ما به اين مؤسسه ، نزديك وقت نماز ظهر بود ، دوستان وضو ساختند ؛ لكن چون مرا پيش ساخته وضويي بود ، پيش از آنها به مسجد درآمدم . دو ـ سه صف از مأمومين در انتظار به پاخاستنِ دكتر عبدالله عبيد ( دبيركل رابطة العالم الاسلامي ) براي اقامه نماز ظهر به سر مي بردند كه من


193


فرصت را غنيمت شمرده و از دو مصحفي كه در ميان رحلي در كنار ستوني از مسجد ، در انتظار قاري ، چهره برهم نهاده بودند ، يكي را برداشتم و با گشودن آن ، سوره حجر را بر دامنه صفحه چپ يافتم و به تلاوتِ اين سوره آغاز كردم و بدان ادامه مي دادم كه . . . تلاوتِ پايانه اين سوره ، با آغاز نماز جماعت ظهر همزمان گشت .

در صف چهارم ، ميان چند تن از نمازگزاران رده شدم و . . . نماز به پايان رسيد . خواستيم ملاقاتي با امامِ جماعتِ يادشده داشته باشيم كه بايد نامه اي را درباره اوضاع لبنان بدو تسليم مي نمودم ؛ لكن دوستان بر آن بودند كه قبلا چنين نامه اي براي او ارسال شده و بدين كار نيازي نيست و علاوه بر اين ، فرصت ما نيز تا تعطيل شدنِ اين مؤسسه ، كوتاه است .

بعد از نماز ، وارد سالن نسبتاً عريض و طويلي شديم كه قبل از ورود ما ، كنفرانسي در آن به پايان رسيده بود و خبرنگاري از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ( به نام آقاي بابان ) را ديديم كه براي كسب اخبار در آنجا حضور به هم رسانده بود .

بخش ترجمه قرآن

در بخش ترجمه قرآن ، تنها با رئيس آن قسمت ديدار داشتيم كه « سيد عنايت الله شاه » ، نام داشت و مي گفت : من سرپرستي ترجمه هاي فارسي و اُردو و پشتوي قرآن كريم را به عهده دارم . ترجمه هاي اردو و پشتوي قرآن ، چاپ و منتشر شده است ؛ ولي ترجمه فارسي قرآن هنوز به چاپ نرسيده است ؛ با اين كه متجاوز از يك سال قبل نويدِ چاپ و انتشارِ آن را داده بودند .

از آقاي سيد عنايت الله سؤال شد : ترجمه فارسي قرآن كريم به زبان فارسي ايراني است يا آنكه به زبان فارسي دَريِ ( افغاني ) ؟ پس از تأمل و درنگ ، پاسخ داد : به فارسي افغاني ، كه اين كار به صورت جمعي و گروهي ، متشكلِ از كارشناسان در زبان و تفسير قرآن انجام گرفته است .

پرسيدم براي اين كه برگردان قرآن از لغزش و خطاهاي غير قابل گذشت مصون باشد ، از چه كتابهايي در تفسير بهره جستيد ؟ گويا پاسخ قاطع و آماده و مشخصي در اختيار نداشت ؛ لذا بعد از دوبار پرسش ، جواب داد : از تفسيرهاي ابن كثير [ يعني : تفسيرالقرآن العظيم ] و نيز تفسير ديگري به همين نام ، و تفسير آلوسي [ يعني : روح المعاني في تفسير القرآن والسبع المثاني ، سيد محمود آلوسي بغدادي ] و چند


194


تفسير ديگر كه احتمالا از حضورِ ذهن درباره آنها برخوردار نبود .

خداي داند ترجمه فارسي قرآن كريم به سرپرستي جناب سيد عنايت الله شاه ـ كه از مردم پاكستان بوده و زبان فارسي را نمي دانسته است ـ چه شكل و شمائلي را از محتواي قرآن ترسيم مي كند . گفتم : چرا در اين كار ، از ترجمه دهلوي استفاده نكرديد ( ترجمه اي كه بارها چاپ و منتشر شده و از بهترين و صحيح ترين ترجمه هاي قرآن به زبان فارسي در جهان اسلام به شمار است و علاوه بر اين ، براي فارسي زبانان همه ديار ، اعم از هندوستان و پاكستان و افغانستان و جمهوري اسلامي ايران مأنوس است ؟ چرا از اين ترجمه در اين كار استفاده نكرديد و نيز از ترجمه هاي فارسي قرآن كه كارشناساني كارآمد در زبانشناسي و تفسير در جمهوري اسلامي ايران چاپ و منتشر كرده اند ؟ چرا حدودِ بيست ترجمه فارسي قرآن را كه طي دهه هاي اخير در جمهوري اسلامي ايران فراهم آمده و به صورت بديعي سامان يافته ، در امر ترجمه قرآن به زبان فارسي در مؤسسه « رابطة العالم الإسلامي » به عنوان منابعِ مطمئن در مدّ نظر قرار نداديد ؟ لَحْن پاسخِ ايشان به اين سؤال ، بيانگر اين حقيقت تلخ و غيرقابل اغماض بود كه نه تنها از نهضت و رواجي كه پس از انقلاب شكوهمند اسلامي پديد آمده سخت در بي خبري به سر مي برد ، بلكه از ترجمه دهلوي ـ كه از هم ميهنان او است ـ نيز هيچ گونه اطلاعي ندارد و گويا نام « ترجمه دهلوي » به گوش او نرسيده است ؛ و چنين فردي را كه از زبان فارسي و شايد زبانهاي پشتو و اردو ، بيگانه مي نمود ، به سرپرستي ترجمه هاي قرآن به زبانهاي يادشده گمارده اند !

معترض شد كه چرا در جمهوري اسلامي ايران در دهه اخير در امر ترجمه قرآن ، فردي عمل كرده اند و به صورت جمعي و گروهي به اين كار روي نمي آورند و كارهاي فردي حامل چه فوائد و عوائدي است ؟ پاسخ داديم : رقابت در امر ترجمه قرآن كريم ، به بهينه سازي اين كار مدد مي رساند و سرانجام با ترجمه هاي مطمئن تري بيش از پيش بارور مي گردد . گذشته از آن ، كار گروهي و جمعي در مسأله ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي ، در جمهوري اسلامي ايران نيز در چند مركز جريان دارد .

روي ميز تحرير آقاي سيد عنايت الله شاه ، قرآني در قطعِ بياضيِ بزرگ ( تقريباً دو برابر قطعِ متعارف ) وجود داشت كه در هر


195


صفحه آن ، متن قرآن كريم و ترجمه آلمانيِ آن در كنار هم چاپ شده بود .

نكته اي كه در اين برخورد ـ كه گرم و صميمانه بود ـ نظرم را به خود جلب كرد ، اين بود كه گذشته از شتابزدگي و سراسيمگي مشهود و ملموسي كه از يك سرپرست انتظار نمي رفت ، كمبود و نارسايي هايي در گفتارش راجع به كاري كه سرپرستي آن را به عهده داشت ، او را در سطحي نازل تر از چنين پايگاهي وانمود مي ساخت و چنان مي نمود كه در خور آن نبوده است كه نظارت بر چنين مهمي را وام گيرد .

بخش تحقيقاتِ « اعجاز علمي قرآن »

سيد عنايت الله شاه را به عنايت الهي سپرده ، او را وداع گفتيم و به سوي بخش مربوط به « اعجاز علمي قرآن » راه درازي را در سالن پشت سر نهاديم ، و نزد آقاي عبدالعزيز المنصور ( سرپرست اين بخش ) حضور به هم رسانديم . ايشان صميمانه ورود ما را تهنيت گفته ، پذيراي ما شدند و شايد گفتگوي با چند تن از مراجعان را قطع كردند . پس از معارفه كوتاه ، از ايشان سؤال كرديم آيا در اين مؤسسه درباره وجوهِ ديگر اعجاز قرآن كريم ـ جز وجه علمي اعجاز ـ تحقيقاتي صورت نمي گيرد ؟ پاسخ دادند : فعلا در اين بُعد پژوهشهايي انجام مي گيرد كه تاكنون به بحث و كاوش در اعجاز علمي قرآن كريم محدود بوده كه بايد اعجاز علمي در « سنت » را نيز بدان افزود . و يادآوري كردند كه تا حال ، هيجده اثر در موضوع اعجاز علمي قرآن پديد آورده اند كه از سوي « هيئة الإعجاز العلمي في القرآن والسنة » منتشر شده است :

1 ـ نوار ويدئويي تحت عنوان « إنّه الحق ؛ قرآن كريم حق است » به زبانهاي عربي ، انگليسي ، فرانسوي و اردو .

2 ـ كتاب « إنّه الحق » كه مكتوبي از همان نوار يادشده به زبان عربي است .

3 ـ كتاب « علم الأجنة في ضوءِ القرآن والسنة ؛ جنين شناسي در پرتو قرآن و حديث » به زبان عربي .

4 ـ كتاب « المصب والحواجز بين البحار في القرآن الكريم ؛ مصبّ و موانعِ به هم آميختن آبهاي ميان درياها از نظر قرآن كريم » به زبان عربي .

5 ـ كتاب « تأصيل الإعجاز العلمي في القرآن والسنة ؛ ارائه بنياد و اساس اعجاز علمي در قرآن و حديث و اصالتِ آن در اين دو منبع ديني » به زبان عربي .


196


6 ـ كتاب « مشاريع البحوث الطبية ؛ طرحهاي تحقيقات پزشكي » به زبان عربي .

7 ـ كتاب « الأهداف والوسائل : اهداف و طرق و روشهاي ( مربوط به اعجاز علمي قرآن و حديث ) » به زبان عربي .

8 ـ كتاب « الإعجاز العلمي في الناصية : اعجاز علمي در پيشاني انسان » به زبان عربي .

9 ـ « أبحاث العدوي والطب الوقائي في الإسلام : كاوشهايي مربوط به مسري بودن برخي بيماريها و پيشگيري در اسلام » به زبان عربي .

10 ـ « أوجه الإعجاز العلمي في عالم النحل ، اللبن و تركيبه الكيمياوي ، الحبة السوداء ؛ چهره هاي اعجاز علمي در جهان زنبور عسل ، شير و تركيب و فرمول شيميايي آن ، سياه دانه » به زبان عربي .

11 ـ جنين شناسي در پرتو قرآن و حديث ، به زبان انگليسي .

12 ـ مفهوم ژئولوژيك و جغرافيايي كوهها در قرآن و حديث ، به زبان انگليسي .

13 ـ طرحهاي تحقيقات و كاوشهاي پزشكي ، به زبان انگليسي .

14 ـ « اعجاز القرآن الكريم في وصف أنواع ( الرياح ـ السحاب ـ المطر ) ؛ اعجاز قرآن كريم در وصف و گزارش انواع ( بادها ، ابرها ، و باران ) » .

15 ـ « الصيام معجزة علمية ؛ روزه يا معجزه علمي » .

16 ـ « الخمر داء و ليس بدواء ؛ خمر و مسكرات ، درد و بيماري زاست ، و درمان كننده نيست » .

17 ـ « الإعجاز العلمي في آيات السمع والبصر في القرآن الكريم : اعجاز علمي در آياتِ مربوط به حس شنوايي و بينايي در قرآن كريم » .

18 ـ « تأملات في الإعجاز العلمي في القرآن والسنة حول الإنسان في الارتفاعات العالية بالالم ، بين الطب والقرآن : درنگها و دقتهايي در اعجاز علمي قرآن و حديث ، پيرامون انسان در ارتفاعات بلند ، و بررسي احساس درد از رهگذر حس لامسه ، به منظور مقايسه ميان علم پزشكي و قرآن كريم » .

چنانكه ملاحظه مي كنيم ، نمي توان گفت محصول كوششها و تحقيقاتِ بخش مربوط به اعجاز علمي قرآن و حديث به هيجده اثر مي رسد ؛ بلكه شمار 1و2 ، مجموعاً يك اثر مي باشد كه اوّلي با ويدئو به زبانهاي مختلف ضبط شده و دومي محتوايِ مكتوبِ اولي است . و نيز شماره 3


197


و11 نيز يك اثر را مي پردازد كه سومي به زبان عربي و يازدهمي به زبان انگليسي است ، و همچنين شماره 6 و13 را بايد يك اثر برشمرد كه ششمي به زبان عربي و سيزدهمي به زبان انگليسي مي باشد و بايد گفت شمار اين آثار از رقم پانزده فراتر نمي رود ؛ علاوه بر آنكه ـ به قرينه يكي از اين آثار كه به ما اهدا كردند و از هشتاد و هشت صفحه در قطع جيبي تجاوز نمي كند ـ بايد ساير آثارِ مربوط به اعجاز علمي قرآن و سنت ، بدين سان كمّاً و كيفاً در همين سطح نازل باشد . كتابچه جيبي يي كه به ما اهدا كردند ، تحت عنوان « مِن أوجُه الإعجاز العلمي للقرآن الكريم في عالم البحار » تدوين شده و مجموع آن اگر در قطع وزيري و حروف عادي و متوسط به چاپ مي رسيد ، از ده پانزده صفحه فراتر نمي رفت . حدود چهارده صفحه آن را تصاويري اشغال كرده و يا عنوان بحث در پاره اي از آنها منعكس شده كه روي هم رفته چنگي به دل نمي زند و نمي دانم ، شايد مفسّراني غواص ( ! ) و دانشمنداني ژرف نگر و كارآمد و درياشناساني با بينش ، قعر درياها و مسائل مربوط به امواج ، چنين كتاب سترگي را فراهم آورده اند ؟ ! در تدوين اين « كُتَيِّب » شيخ عبدالمجيد بن عزيز زنجاني ، و استاد محمد ابراهيم سمره ، و دكتر دركاربرسا داراو ، مساهم و شريك يكديگر بوده اند .

در مقدمه اين كتابچه ، همان سخني كه مفسرانِ قرآن كريم در تفسير آيه 53 سوره الفرقان از ديرباز ياد كرده و مي كنند ، كمابيش تكرار شده است ؛ پس از بسمله و حمدله ، مي گويد : « قرآن كريم كه بيش از 1400 سال پيش نازل شد ، حاوي پاره اي از اطلاعاتِ مربوط به پديده هاي دريايي است كه جز در زمان معاصر ، آن هم به مدد وسائل پيشرفته ، كسب اين اطلاعات امكان پذير نمي نمود ؛ در آيه : { و هوالذي مرج البحرين هذا عذب فرات و هذا ملح أجاج و جعل بينهما برزخا و حجراً محجوراً } . ( 1 ) وصف و گزارشي درباره نظام و سازمان « مَصبّ » ، و توضيحي راجع به امتزاج و درهم آميختن آب شيرين و گوارا با آب گَس و تلخ و شور دريا و بيان وجود حاجز و مانعي ميان آب شيرين و دريا جلب نظر مي كند و اين كه منطقه امتزاج ، سدها و بندهايي [ نامرئي ] در برابر آبي كه بر دريا وارد مي شود و يا از آن خارج مي شود ، وجود دارد . علم جديد خواص و ويژگيهاي اين مصب را مبرهن و مستدل ساخته و دليل آن را كشف كرده است ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فرقان : 53 .


198


چنانكه علوم زيست شناسي جديد به مدد براهين علمي ثابت كرده است كه اين منطقه ، منطقه اي است محصور كه در آن جانوراني ويژه چنين محيطي زندگاني مي كنند [ و حصار و باره ميان اين دو آب ، همان جانوران ديوارساني هستند كه مانع طغيان يكي از آن دو بر ديگري مي گردند ؛ نه آب شيرين آب تلخ و شور را شيرين مي سازد ، و نه آب تلخ و شور ، آب شيرين را به سان خود تلخ و شور مي گرداند ] .

اضافه بر بيان اين موانع [ متشكل از جانوراني ذره بيني ] ميان آب شيرين رودخانه ها و آب تلخ و شور درياها ، قرآن كريم وجود موانعي همانند موانع يادشده را در خود درياها خاطر نشان مي سازد . خداوند متعال مي فرمايد : { مرج البحرين يلتقيان . بينهما برزخ لايبغيان } ( 1 )

اين حواجز و موانع ، شبيه و همانند مرزهاي آبي ميان آبهاي اقيانوس اطلس و درياي مديترانه ، و ميان درياي سرخ و خليج عدن و در جايگاههاي ديگري از درياهاي جهان مي باشد » . ( ص2 و3 كتاب « من أوجه الاعجاز العلمي للقران الكريم في عالَم البحار » )

مجموع اين كتابچه ، در پيرامون آياتي بدين مضمون ، بحث را مي گستراند و با معايير علمي روز ، مفردات و تركيبِ چنين آياتي را در ترازوي مقايسه و سنجش مي كشد ، و چنان كه در فهرست آثار « هيئة الإعجاز العلمي في القرآن والسنة » ديديم ، بحثهاي موضعي درباره اعجاز علمي قرآن ، در اين آثار مطرح شده است .

كاوش در بُعد علمي قرآن ، دستاويز ديرينه اي در روايات صدر اسلام دارد ؛ چنانكه ابن مسعود مي گفت : « ففي القرآن علوم الأوّلين و الآخرين لمن تدبّر فيه » . و كمابيش در تفاسير قرآني ، اين بعد مطرح بوده است و سرانجام ، ابوحامد غزالي با طرحي كه ارائه كرد ، سراسر قرآن كريم را سرشار از علوم نشان داد .

در دوران اخير ـ پس از رويداد انقلاب صنعتي در انگلستان و فرا رسيدن عصر رنسانس در اروپا و سپري گشتن زندگاني قرون وسطايي ديار فرنگ و اطلاع مسلمين از پيشرفتهاي خيره كننده آنها ـ علماي اسلامي احساس كردند كه با مشاهده اين پيشرفتها و اطلاع مسلمانان از آنها تدريجاً ارزش اسلام و قرآن كم رنگ مي گردد و براي اين كه جاذبه هايي در قرآن به هم رسانند ، شماري از مفسرين ، با اهدافي معصومانه ـ به صورت آكادميك ـ به تفسير علمي قرآن روي آوردند كه قهراً

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الرحمن : 19 ، 20


199


تفسيرشان با كهنه شدن علوم وقت ، در هاضمه مرور زمان بلعيده شد ؛ و لذا هم اكنون مسلمين چنين تفسيرهايي را به دست فراموشي واسپرده اند .

نگارنده ، انگيزه « رابطة العالم الاسلامي » در گزين كردن اعجاز علمي قرآن از ميان وجوه ديگر اعجاز قرآن را درست باز نيافته است . آيا محدود ساختن عنايت و اهتمام به قرآن در بيان اعجاز علمي قرآن و بسيج كردن نيروهاي انساني و توان اقتصادي در جهت وانمود ساختن ابعاد علمي قرآن ، گره از كار مي گشايد ؟ يا چنين طرحها و تحقيقات ـ باتوجه به تطوّر علوم و دگرگونيهاي شگرفي كه در چشم اندازهاي علمي پديد مي آيد ـ به سرنوشت تفاسيري دچار مي آيند كه با پيشرفت علوم به موريانه گرفتار شدند و كهنگي ، فراموشي آنها را به ارمغان آورده است ؛ سرنوشتي كه هرگز دامنگير قرآن كريم نگشته و آن را از انظار به دور نمي افكند ؛ قرآني كه حديث و نو و بلكه « أحسن الحديث » در هر عصر و زمانه و روزگاران بوده و هست ، و دستگاه گوارش مرور اعصار و قرون و تطوّر علوم نمي تواند آنرا در كام خود فرو برد و چشم اندازهاي ديده نواز و دلربا و بخردانه اش را پژمرده و دل آزار گرداند .

قرآن كريم از همان آغاز نزولش ، هم آوازي و دمسازي و همدمي خود را با علم و دانش ، در طليعه نخستين آواي الهي خود اعلام كرده و راه ناسازگاري با علم را در پيش نگرفته و دنبال نكرده است ، و بلكه هيچ نعمتي را بالاتر از علم نشناسانده و خشيت و خداآشنايي را ويژه علما دانسته ، و نزولش را با چاشني علم آغاز كرده ، و در خلال نزولش نه تنها هيچگاه از علم روي برنتافته ، بلكه با نزول آيه { واتقوا يوماً ترجعون فيه الي الله . . . } فرجام هر كوششي را كه شايسته احراز عنوان علم باشد ، عبارت از بازگشت به خدا مي داند ( كه بازده بايسته و شايسته هر علمي است ) .

نگارنده را مقالتي است كه در لابلاي آن ، در اين مقوله ، « قيل و قالي » نسبتاً مبسوط است ؛ مقالتي كه شايد و شايد در مجله ارزشمند و گرانقدر « بينات » به چاپ رسد ، لذا در اين مجال ، عنان بنان را از توسني باز مي دارم .

باري ، اهدافي كه « هيئة الإعجاز العلمي في القرآن والسنة » آنها را پي مي گيرد ، عبارتند از :

1 ـ وضع قواعد و ضوابط و روشها و راه و رسم كاوش علمي كه اجتهادها و


200


استنباطها را در جهت بيان اعجاز علمي قرآن و حديث سامان مي دهد .

2 ـ تربيت و آفرينش نسلي از علما و محققان براي بررسي مسائل علمي و حقايق جهان هستي در پرتو مطالبي كه در قرآن و حديث آمده است .

3 ـ رنگ آميزي علوم مربوط به عالم وجود با صبغه ايماني ، و نفوذ بخشيدن مضامين بحث ها و كاوشهاي علمي موثق در روشهاي تعليم ( در مؤسسات علمي و مقاطع مختلف تحصيلي ) .

4 ـ كشف و پرده برداري از چهره معاني دقيق آيات كريمه و احاديث نبوي ـ كه به نوعي با علوم پيوند مي خورند ـ در پرتو اكتشافات جديد علمي و وجوه دلالت لُغوي و مقاصد شريعت اسلامي ، عاري از هرگونه تكلف و تعسف و تحميل بر آيات و روايات !

5 ـ همياري و امداد وعاظ و دعوت كنندگان به اسلام در جهان ، به كمك بحثها و تحقيقات موثق تا بتوانند به تنهايي و يا در مؤسسه هاي مربوط ، فراخور خود از آنها بهره جويند .

6 ـ نشر اين بحث و بررسي ها در ميان مردم ، به صورتي كه با سطح علمي و فرهنگي آنها متناسب باشد و نيز ترجمه آنها به زبانهاي مسلمين و لغات زنده در جهان .

در بند چهارم اين اهداف ، نمي دانيم چه مقاصدي از شريعت اسلامي در مدّنظر مي باشد ؛ ظاهراً مقاصدي همسو با هدف نهايي اين مؤسسه مطرح است و همه مكاتب و مذاهب ـ جز وهابيت ـ در اين اهدافِ مرحله به مرحله ، بيگانه از توحيد و احياناً شرك آلود وانمود مي گردند .

آقاي عبدالعزيز منصور ، درباره تفسير علمي ، براي ما ـ كه اهل بخيه بوديم ـ به توضيح واضحات پرداخت و راجع به : { او كظلمات في بحر لجّي يغشاه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض إذا أخرج يده لم يكد يراها . . . } . ( 1 ) با هيجان داد سخن سر مي داد ؛ گويا نه در كلاس درس ، بلكه پشت ميز كارش خطابه مي خواند و شايد درصدد بود تا دامنه سخن را به درازايي نه در خور مجال بكشاند كه من در اثناي آن ، ميان حرفهايش دويدم و گفتم با توجه به اينكه مضامين و محتواي قرآن كريم ، ثابت و خلل ناپذير است و دگرگوني بدان راه ندارد ، و علوم همواره و به گونه اي متصاعد در حال تطوّر و پيشرفت اند ، آيا با عنايت به اين نكته ، تحقيق در اعجاز علمي را تأييد مي كنيد ؟ پاسخ داد كه : در مورد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نور : 40 .


201


ثابتات علمي قابل تأييد است . ( در حالي كه مي دانيم ثابتاتي در علوم وجود ندارد و علم ما نيز حتي در مورد محسوسات ، نسبي است و آنچه در قرآن كريم آمده ، شايان احرازِ عنوان علم مطلق است و بايد آن را خط نهايي آگاهي دانست كه تا ابد بشر هر چند كه در علوم پيش تازد ؛ نمي تواند به چنين علمي دست يازد .

از من سؤال كرد ، بحث درباره اعجاز علمي قرآن مورد تأييدتان نيست ؟ من به خاطر اينكه اطاله سخن ، از هدفمان ( كه كسب اطلاعات متنوع درباره مؤسسه رابطة العالم الإسلامي و علماي شاغلِ در آن بود ) بازنمانيم ، به مجامله پناه آوردم و در مورد ثابتات ( ! ) بدو پاسخ مثبت دادم و پس از دريافت كتاب « من أوجه الإعجاز العلمي للقرآن الكريم في عالم البحار » با او توديع كرديم و به سراغ « المجمع الفقهي الإسلامي » رفتيم .

المجمع الفقهي الإسلامي

در اين مجمع ، به علت ضيق مجال ، چندان طرفي نبستيم و به شخصي به نام مختار محمد عيسي برخورديم كه كتابي در « ادعيه قرآن كريم » سامان داده بود و تورق و خواندن بخشي از آن ، با توجه به قحطي فرصت ، زمان ارزشمندي ( هر چند كوتاه ) را از ما ربود . در اين كتاب ، چندي از آيات به چشم مي خورد كه به هيچ وجه با ادعيه قرآن كريم ارتباط نداشت ؛ لذا مؤلّف در برابر اين سؤال ما پاسخي در اختيار نداشت و افزون بر اين ، رفتار و گفتارش براي ما چنان پريشان مي نمود كه سعي كرديم از چنگ او بگريزيم .

آنچه از « المجمع الفقهي الاسلامي » موسسه رابطة العالم الإسلامي دستگيرمان شد ، يكي مصوبات دوره چهاردهم آن ( مورخ 1416هـ . ق . ) بود كه به امضاي اكثر اعضاي مجمع رسيده بود و در بحث و مناقشه مربوط به آنها تني چند از علماي ديگر نيز سهيم بوده اند ( كه نام دكتر وهبه مصطفي زُحَيْلي در رأس آنها جلب نظر مي كرد ) . مصوبات و يا قطعنامه يادشده به موضوعاتي كه از اين پس گزارش مي شود مربوط مي شد :

1 ـ مسئوليت اوليا و اوصيا نسبت به زيردستان و مراقبت از آنها و تصرفات كساني كه تحت ولايت و مراقبت آنان به سر مي برند .

2 ـ مسئوليت راجع به آسيب هاي مربوط به حيوان و بنا و هر چيزي كه حراست آن عنايت ويژه اي را


202


درخواست مي كند .

3 ـ حكم فقهي محل سعي [ ميان صفا و مروه ] پس از توسعه ، مبني بر اين كه احكام سابق در آن جاري است ، و يا حكم آن همان حكم مربوط به مسجد است .

4 ـ حكم فقهي خريد سهام شركتها و بانكها در صورتي كه در پاره اي از معاملات آنها ربا و بهره وجود داشته باشد .

5 ـ آيا سود و بهره صاحب مال در شركت مضاربه اي ، به تعداد معيني از مال محدود است .

6 ـ مقدار مسئوليت مضارب در خسارتهاي وارد شده .

7 ـ بررسي بليت هاي بخت آزمايي كه در اين نشستها در زمره قمار معرفي شده است .

8 ـ ضوابط كشف عورت در اثناي معاينه و درمان بيمار .

اعضاي اين نشست در دوره چهاردهم ( از شعبان 1415 ) عبارتند از : عبدالعزيز بن عبدالله بن باز ، رئيس « المجمع الفقهي الإسلامي » ؛ دكتر احمد محمد علي ، نائب رئيس مجمع ياد شده ؛ محمد بن جبير ؛ عبدالله عبدالرحمن بسّام ؛ عبدالرحمن حمزه مرزوقي ؛ دكتر بكر عبدالله ابو زيد ؛ و دكتر مصطفي احمدالزرقاء ؛ دكتر صالح بن فوزان بن عبدالله فوزان ؛ محمد بن عبدالله سبيل ؛ دكتر رشيد راغب قبّاني ؛ محمد سالم عدود ؛ دكتر يوسف قرضاوي ؛ محمد حبيب بن خوجه ؛ مبروك مسعود عوادي ؛ دكتر احمد فهمي ابوسنة ؛ ابوالحسن علي حسني ندوي ؛ محمد شاذلي نيفر .

مدير و منشي مجمع ، دكتر احمد محمد مقري است .

اين مصوبات فقهي ، به سال 1415هـ . ق . مربوط است كه در سال 1416هـ . ق . چاپ و منتشر شده است .

دفتر ديگري كه در اختيار ما قرار گرفت و آن را به ما اهدا كردند شماره نهم مجله « المجمع الفقهي الاسلامي » ( سال هفتم ) بود كه مربوط به سال 1416هـ . ق . است و هر نيم سال يك مجلد از آن را « مجمع الفقه الإسلامي » مؤسسه رابطة العالم الإسلامي چاپ و منتشر مي سازد . در اين مجله ، مقالاتي مربوط به مصوبات يادشده آمده ، و مطالب ديگري نيز در آن جلب نظر مي كند .

سه ديگر ، شماره 374 مجله « الرابطة » ( شماره ويژه حج ) بود .

چهارمي ، شماره 12مجله « Journal Muslim The » بود كه آن نيز شماره ويژه حج به زبان انگليسي است .


203


و پنجمي ، كتابچه « منسك النساء » از محيي الدين ابي زكريا نَوَوي است كه با تحقيق و تعليق اداره مجمع الفقهي الاسلامي و حواشي بن باز در 24صفحه به چاپ رسيده است .

به هنگام ورود به محل كنفرانس ، روي ميز پذيرش ، هفته نامه اي را دريافت كرديم كه هر هفته توسط اداره مطبوعات و انتشارات مؤسسه رابطة العالم الإسلامي ، تحت عنوان « العالم الإسلامي » به سان روزنامه چاپ و منتشر مي شود .

در اين هفته نامه ، با ديدنِ عنوان « الجامعة الإسلامية العالمية تقيم برنامجاً خاصاً لتأبين الغزالي وجاد الحق » مبني بر اين كه دانشگاه جهاني اسلاميِ « اسلام آباد » برنامه خاصي براي مجلس ختم محمد غزالي ، دانشمند بزرگ و برجسته معاصر و نيز جادالحق برپا مي كند ، اندوهي به من دست داد ؛ چرا كه در جلساتي چند با استاد محمد غزالي مأنوس بودم و پس از سخنراني در بيست و دومين كنفرانس انديشه اسلامي در 1367هـ . ق ، اجازه روايت به اين جانب اعطا كرد و همواره مشمول عنايت ايشان بودم .

فراموش نمي كنم كه آن مرحوم از علاقه مندان به انقلاب اسلامي ايران و طرفدار بي رياي آن و فردي با شهامت و پارسا و متعبد بود . بامدادانِ هر روز در هتل « الأوراسيِ » الجزائر ، پس از اقامه نماز ، با يكي از شركت كنندگان در اين كنفرانس كه هم سن و سال ايشان مي نمود ، تا لحظاتي كه براي صرف صبحانه در سالن غذاخوري بايد حضور يافت ، پيوسته به تلاوت قرآن كريم با آمد و شد ميان درازاي راهرو هتل مشغول بود .

او از حفظ قرآن را در حال راه رفتن مي خواند و دوست همراهش از قرائت او پيروي مي كرد ، و تا وقتي كه در هتل به سر مي برديم ، همه ساعات بامدادان را تا چندي پس از طلوع آفتاب ، با قرائت قرآن پشت سر مي نهاد و از ذوق و بيانِ دلچسب و شيوايي برخوردار بود و محتواي سخنانش در تعقيب سخنرانان ديگر بس پرمحتوا به نظر مي رسيد . با اين كه به خاطر قرارداد « كمپ ديويد » به حالت قهر به الجزائر كوچيد و در قسطنطينه الجزائر مقيم گشته بود ، يكي از روزها ـ كه شاذلي بن جديد در جلسه عمومي كنفرانس حضور داشت ـ با كمال كدورت و با آميزه اي از شهامت ، به مناسبتي ، ضمن تعقيب سخنراني يكي از سخنرانان ، با اشاره و نگاه به شاذلي بن جديد گفت :


204


« تمام دردها و گرفتاريها و بدبختيهاي امتهاي اسلامي ، زير سر شما زمامداران كشورهاست كه نسبت به رعاياي خود دلسوز نيستيد . »

باري ، در صفحه هفتم هفته نامه « العالم الإسلامي » تحت عنوان « الشيخ الغزالي و موت العلماء » به قلم محمد عبدالله ، چنين آمده است .

« وقتي خبر درگذشت برادر و دوست خود استاد محمد غزالي را شنيدم ، روايتي از عبدالله عمروعاص به ذهنم خطور كرد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « خداوند ، خود علم را از مردم نمي گيرد ؛ بلكه از رهگذر بر گرفتن علما ، علم و دانش را از دست آنها مي گيرد ؛ تا آنجا كه وقتي عالم و دانشمندي را باقي نمي گذارد ، مردم رؤساي نادان و بي اطلاع را بر مي گزينند ؛ علمايي كه مورد پرستش قرار مي گيرند و در پاسخ ، آرايي را عاري از علم و آگاهي ارائه مي كنند ، و خود به بيراهه افتاده ، ديگران را نيز به بيراهه مي كشانند » .

اين يك گزارش نبوي و راستين است كه در اين روزگاران به ما چهره مي گشايد ، و چنان گشت كه ظرف حيات و زندگاني از وجود علما ، رو به كاهش نهاد ، تا عرصه براي مدعيان علم و جواناني ـ كه غرور و خودبيني ، بيني آنان را دچار زكام ساخته ، آنچنان كه جهل ، خرد و انديشه آنها را دچار آسيب نموده است ـ خالي شود . چنين جوانان خودباخته و فريب خورده ـ بدون اينكه درك و احساس كنند ـ سخن پيامبر راستين منطبق با حال آنهاست كه فرمود : « المتشبع بما لم يُعْطَ كلابس ثوبي زوز » ؛ آنكه خود را سير و برخوردار از چيزي مي نماياند كه بدو اعطا نشده است ، همانند كسي است كه براي به كرسي نشاندن رأيش دو جامه باطل و بي محتوا در بر مي كند ؛ تا خودي بنماياند ؛ در حالي كه دستش از آن چيز يعني علم و دانش ، تهي است .

در ميان ما تراكم و تورمي از علماي دنباله رو ديگران وجود دارد كه متون و هوامش و شروح را به خاطر سپرده اند و محفوظاتشان را دستاويزي در ساير علوم قرار مي دهند . لكن در همين روزگاران ، نزد ما گروهي از علماي دين وجود دارند كه خداوند متعال گستره اي گسترده در افق فكري و شجاعت و شهامت در رأي ، و ثبات و پايداري بر حق ، و رويارويي و مقابله با باطل و صلابت و سرسختي در غيرت ديني ، و بي اعتنايي به مظاهر زندگاني به آنان موهبت داشته است . استاد غزالي ـ به حق ـ يكي از اينان بود و


205


عمرش را به جهاد با بنان و بيان و خامه و قلم و زبان گذراند و قامت راست و استوار شخصيتش خم نگشت و عزم و اراده مصمم او سستي را پذيرا نشد و سرش را زير شنهاي بي تفاوتي نسپرد تا از دست باد و توفان حوادث ، جان سالم به در بَرَد ، و به سخن شاعر عربي تمثل نجست كه مي گفت : « إذا الريح مالت ، مال حيث تميل » ؛ فلاني به گونه اي است كه وقتي باد به سويي ميوزد ، به همان سو مي گرايد .

* پس از درگذشت « نكرومه » فرمانرواي غنا ، در حالي كه من در انتظار آمدن استاد غزالي در كتابخانه به سر مي بردم ، وزارت خارجه از آن رو كه غزالي مدير مساجد بود ، با غزالي تماس گرفت تا مسجد « عمر مكرم » را براي نكرومه آماده سازند ؛ چون صلاح ديدند مجلس ختمي در اين مسجد براي نكرومه منعقد گردد . اما استاد سيد سابق ، تلفني پاسخ داد كه استاد غزالي در كتابخانه حضور ندارد . من نيز خداي را سپاس گفتم ؛ زيرا اگر استاد غزالي در كتابخانه مي بود و درخواست وزارت خارجه را رد مي كرد ، توفاني از انتقاد ، غزالي را به يورش مي گرفت . وقتي استاد غزالي به كتابخانه درآمد و از جريان امر اطلاع يافت ، دچار هيجان گشت و سوگند ياد كرد كه به چنين كاري ـ هرچند مستلزم هر حادثه ناگواري مي شد ـ تن در نمي داد . خانواده و بازماندگان نكرومه از اين پيشنهاد حاتموار كه سياست آن روزِ مصر آن را اقتضا مي كرد طرفي نيستند ؛ لذا مجلس ختم در كليساي « شيرا » منعقد گشت .

* به اطلاع استاد غزالي رساندند كه در يكي از مساجد ، اختلاف و درگيري پديد آمد و نزديك بود به زد و خورد بينجامد . چون ميان نمازگزاران نزاعي رخ داد كه در پايان اذان شرعي مي توان صلات و سلام بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) را افزود و يا هرگونه اضافه ، بدعت به شمار است . آن گروهي كه چنين اضافه اي را مدعي بود و بدان فرا مي خواندند ، غافل از آن بودند كه اين كار همزمان با حيات آن حضرت و نيز در زمان خلفا و همچنان در سه قرن نخستين ـ پس از اذان شرعي ـ معمول نبوده است . استاد غزالي طرفين درگير را به اجتماع فراخواند و پس از القاي خطابه اي بليغ به آنان گفت : من حذف و الغاي اذان را در اين مسجد بر پديدآمدن اختلاف و درگيري ميان شما ترجيح مي دهم . اذان مستحب است ؛ ولي وحدت و همبستگي و اخوت اسلامي ، فريضه و واجب مي باشد .

خداي ، غزالي را مشمول رحمت و مهر خويش قرار دهاد ! او عرصه اي را رها كرد


206


كه اين عرصه را ديروز بدو نيازي فراوان بود . تنها تسلّي ما اين است كه او كتابخانه هاي اسلامي را از رهگذر به جاي نهادن آثارش با انديشه هاي اصيل اسلامي غني ساخته كه بايد آن را به منزله مدرسه و مركز آموزش براي نسل معاصر و آينده برشمرد .

آيا مي توانيم ـ نه از سوي وزارت فرهنگ مصر ؛ بلكه از ناحيه « الأزهر » ـ اين اميد را در سر بپرورانيم كه كارهاي كامل و بدون نقص استاد غزالي را با نرخهاي متون درسي مقرر كند تا راه براي فرهيختگان در نگاهباني از افكار اين استاد گرانقدر گشوده شود .

آن گونه كه من و همه آگاهان به شخصيتِ علمي و روحي استاد غزالي آشنايي به هم رسانديم ، با از دست دان او در جهان اسلام ، معاني و حقايق فراواني از دست ما ربوده شد كه او روح تازه اي به آنها مي داد ؛ دانشمندي كه چشم اميد به دُعات و غناي علمي و فرهنگي و حقوقي يي كه در عهده آنها قرار داشت و نيز به اخلاص آنها در عمل دوخته بود ، و به كارهايي كه از اوّليت و اولويت در امر تبليغ دين برخوردار بود ، كارشناسي كارآمد و كم نظير بود ، و نمونه كاملي از دانشمند و عالمي عامل به شمار مي رفت كه با مردم درباره مسائلي كه در شؤون حيات خود بدانها نيازمند بودند ، به گفتگو مي نشست و كلمه حق را بر زبان مي آورد و از سرزنش هيچ ملامتگري به خود هراس و نگراني راه نمي داد .

خوشبختانه علماي بيدار و هشيار جهان اسلام درصدد برآمدند آثار اين دانشمند بزرگ و بزرگوار را در كنار كتبي كه هم اكنون در دست ترجمه است ، به زبانهاي متعددي برگردان و منتشر سازند .

ذوق ، خلق و خوي لطيف و برخورد متواضعانه و در عين حال متين اين عالم ديني و سخنان شيواي او كه توفيق استماع آن بارها نصيب اين بنده شده بود و اهداي كتابها و آثارش به اين جانب با توشيح خود كه درخور آن نبودم و نيز اعطاي اجازه روايت به اين بنده و از همه بالاتر ، اصالت روح ديني و غيرت و حمايت بي دريغ و فداكارانه اين عالم بزرگوار از انقلاب اسلامي همگي خاطره هايي است كه در مكه با شنيدن خبر درگذشت ايشان در ذهنم تجديد شد و مي شود ؛ خاطره هايي فراموش ناشدني كه گزارش آنها سخني گسترده تر را درخواست مي كند .


207


به خاطر مي آورم كه استاد محمّد غزالي ، در كنفرانس الجزائر ـ به منظور حمايت از انقلاب اسلامي ـ در ميان گروه بسياري از برجستگان علم و دين و سياست ، از جايگاه خويش برخاست و مسافت دور و درازي را پشت سر نهاد و دو مجلد كتاب خود را كه موشح به امضاي ايشان بود ، به اين بنده تسليم نمود و دوباره با چنان سن و سالي به جايگاه خود بازگشت و اين امر ، خود اشارتي ضمني بر تأييد جمهوري اسلامي ايران بود ، تا آنجا كه فرصت سخنراني اين بنده ( كه بايد در ده دقيقه به پايان مي رسيد ) بر اثر تشويق حاضران و تأييد هيئت رئيسه ، از نيم ساعت فراتر رفت و هنوز هم غلغله اي در ميان جمع كم نظير اين كنفرانس برقرار بود كه خطابه ام را بيش از آن ادامه دهم و ناگزير پنج دقيقه بر مدت سخنراني ام افزودم ؛ اما چون مي دانستم سخنرانان ديگر را فرصتي بيش از پنج دقيقه نيست ، گفتارم را ـ در حالي كه احساس مي كردم حاضران تشنه ادامه آن هستند ـ به پايان بردم .

تشويق و تأييد مرحوم استاد محمد غزالي ، در اين جريان ، خالي از اثر نبود . خداي رحمتش كناد و مساعي نستوهانه و مخلصانه اش و فداكاري اش را در نشر دين و گسترش آن در بسيط عالم ، پاداشي عظيم و اجراي جزيل جزاي دهاد !

هرچند نتوانستيم به بازديد همه جانبه مؤسسه « رابطة العالم الإسلامي » توفيق يابيم ـ چون فرصت مابازديدوبررسي بخشي از آن بسيار كوتاه مي نمود ـ به هر حال اطلاعاتي نسبتاً جالب در مورد فعاليتهاي درون مرزي اين مؤسسه نصيب ما گشت و از قرار مسموع فعاليتهاي برون مرزي آن در مورد دعات و مساجد و مراكز ديني و جز آنها در جهان اسلام و ممالك ديگر ، بسي گسترده و حساب شده است كه بازده آن ، نشر مكتب وهابيت و مآلا از هم گسيختن مسلمين و اتّحاد جهان اسلام مي باشد .

علاقه مند بوديم فرصت مناسبتري را براي كسب اطلاعات بيشتر و دقيقتر به بازديد اين مؤسسه اختصاص دهيم كه گفتند مؤسّسه از روز دوشنبه سوم ذي الحجه 1416هـ . ق . تا هفدهم ذي الحجه ، به خاطر مصادف بودن اين ايام با موسم حج ، تعطيل مي باشد .

اميد است خداوند متعال همه مسلمين را در راهي ارشاد فرمايد كه اين راه


208


به اتحاد و همبستگي آنان بارور گردد و همه موانع اتحاد را از ميان بردارد تا شاهد سيادت و عزت و سعادت را در دنيا و آخرت در آغوش گيرند !

سيد محمد باقر حجتي

مكه مكرّمه ـ قصر حسن العابد ( بعثه مقام معظم رهبري )

چهارشنبه 5 ذي الحجه 1416هـ . ق . ـ 5/2/1375 هـ . ش .

* پي نوشتها :


| شناسه مطلب: 83074