بخش 8
* تقیّه مداراتی
151 |
ميقات حج - سال هشتم - شماره سي ام - زمستان 1378
تقيّه مداراتي
محمّد رحماني
پيشگفتار
« تقيه » از موضوعاتي است كه ريشه در كتاب و سنت دارد و درباره آن بحث ها و گفتگوهاي بسيار صورت گرفته است .
زيرا كه تقيه افزون بر نقش كليدي اش در مباحث فقهي ، اهميت به سزايي در مباحث سياسي و اجتماعي ، بهويژه در ارتباطات جهان اسلام دارد . وبايد گفت كه به اهداف مهمي چون وحدت ، عزت ، مودّت ، قدرت و شوكت اسلامي نمي توان رسيد جز از راه به كاربستن آن .
اين مطلب هنگامي روشن مي شود كه مبناي فقهي امام خميني ( قدس سره ) در باره « تقيه مداراتي » تبيين و ترويج شود .
اين مقاله كه بنا است در فصلنامه « ميقات حج » به مناسبت بزرگداشت يكصدمين سال تولد آن فقيه كم نظير چاپ ومنتشر شود ، در اين راستا و با اين هدف نوشته مي شود .
پيش از آغاز بحث ، يادآوري نكته اي ضروري است و آن اينكه مباحث مربوط به اصل تقيه فراوان است و در يك مقاله نمي گنجد ، ازاين رو تنها برخي از مباحث فقهي « تقيه مداراتي » را جهت بررسي برگزيديم ؛ از جمله :
الف ـ مفهوم تقيه از نگاه لغت
ب ـ تعريف تقيه در اصطلاح فقيهان
152 |
ج ـ تقسيمات تقيه
د ـ اختلاف فقها در بحث « تقيه مداراتي »
هـ ـ ادلّه تقيه مداراتي :
دسته اول از روايات
دسته دوم
دسته سوم
دسته چهارم
و دسته پنجم
و ـ روايات معارض
ز ـ قلمرو اخبار تقيه مداراتي
ح ـ تقيه مداراتي در موضوعات
ط ـ گستره آثار تقيه مداراتي
ك ـ شرط عدم مندوحه
و مباحثي از تقيه مداراتي كه بحث نشد به قرار ذيل است :
الف ـ جريان تقيه در معاملات به معناي اعم
ب ـ جريان تقيه در مستحبات
ج ـ ترك تقيه موجب بطلان عمل است يا خير ؟
د ـ مواردي كه جاي تقيه نيست
هـ ـ اشكالات اهل سنت بر تقيه مداراتي
الف ـ مفهوم تقيه از نگاه لغت
بي گمان ، روشن شدن معناي لغوي تقيه ، پيش از آغاز مباحث فقهي آن ، امري ضروري است ؛ از اين رو رجوع به كتاب هاي لغت ، درصورتي كه ميان كارشناسان در مفهوم تقيه اختلاف باشد ، لازم است .
الخليل در كتاب العين ، مفهوم تقيه را « تحفظ وجلوگيري » مي داند وي در اين باره مي نويسد :
« وكلّ ما وَقي شيئاً فهو وقاء لَهُ وَوقاية . . . والتقوي في الأصل وقوي فلما فتحت ابدلت تاء فتركت في تصريف الفعل في التقي والتقوي والتقاة والتّقيّة » . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ خليل فراهيدي ، كتاب العين ، ج 5 ، ص 238 ، چاپ دارالهجره .
153 |
علامه فيوي در كتاب « مصباح المنير » تقيه را اسم براي فعل « وقي » و به معناي حفظ كردن دانسته است . وي مي نويسد :
« وقاه الله السوء يقيه وقاية بالكسر حفظه . . . والتقية والتقوي اسم منه والتاء مبدلة مِن واو والأصل وَقوي من وقيت » . ( 1 )
ابن اثير تقيه را از فعل « وقي » و به معناي پوشاندن و مصون كردن دانسته است :
« وقا فوقي أحدكم وجهه النار وقيت الشيء اقيه اذا صنته وسترته عن الأذي . . . و منه الحديث علي كنا اذا احمرّ البأس اتقينا برسول الله صلّي الله عليه وآله أي جعلناه وقاية لنا مِنَ العدوّ » . ( 2 )
صاحب « قاموس قرآن » به نقل از راغب ، آورده است كه : فعل « وقي » به معناي حفظ است :
« وَقي وِقاية و وقاءً ، حفظ شيء است از آنچه اذيت و ضرر مي رساند . » ( 3 )
جمع بندي
از مجموع آنچه از اهل لغت آورديم ، روشن مي شود كه آنان در مفهوم تقيه اختلاف نظريه ندارند و در معناي تحفظ و مصونيت و مرادف آن براي تقيه هم عقيده اند .
ب ـ تعريف تقيه در اصطلاح فقها
در فقه براي تقيه تعريف هاي گوناگون شده است ؛ در اينجا دو تعريف را از فقهاي صدر اول و فقهاي متأخر مي آوريم :
شيخ مفيد در تعريف تقيه مي نويسد :
« تقيه مخفي كردن حق و پوشاندن عقيده حق است و نيز مخفي كاري و ترك آشكارسازي با مخالف در مورد چيزهاي است كه ضرر ديني و يا دنيايي را درپي دارد . » ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ علامه فيومي ، مصباح المنير ، ج 2 ، ص 922
2 ـ ابن اثير ، النهايه ، ج 5 ، ص 217 ، چاپ مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان .
3 ـ سيد علي اكبر قرشي ، قاموس قرآن ، ج 5 ، ص 236 ، چاپ دارالكتب الاسلاميه .
4 ـ شرح عقايد صدوق ، ص 246
154 |
شيخ انصاري در تعريف تقيه مي نويسد :
« مقصود از تقيه در اينجا ، جلوگيري از ضرر بر ديگري است بهوسيله هماهنگي با مخالفِ حق ، با گفتار و يا در رفتار . » ( 1 )
نقد و بررسي
همانگونه كه ملاحظه مي شود ، ميان اين دو تعريف از جهاتي تفاوت وجود دارد :
1ـ شيخ مفيد در تعريف تقيه گفت : افعالي است كه موجب تحفظ از ضرر مي شود . به خلاف شيخ انصاري كه تقيه را به خود تحفظ تعريف كرد .
2ـ شيخ مفيد تقيه را به كارهاي سلبي ؛ مانند كتمان ، نهانكاري و ترك آشكارسازي تعريف كرد ، ولي شيخ انصاري تعريف آن را به گونه اي آورد كه با افعال ايجابي سازگار است .
3ـ بر اساس تعريف شيخ مفيد و با توجه به توضيحي كه وي درباره تقيه مي دهد ، تقيه منحصر در موارد خوف از ضرر نيست بلكه گاهي تقيه به جهت اصلاح است . بنابر اين تقيه مداراتي ، بر اساس نظر شيخ مفيد ، قسمي از تقيه به شمار مي آيد .
وامّا شيخ انصاري ، تقيه را منحصر به تقيه ترس از ضرر كرد .
هرچند ميان اين دو تعريف از جهاتي اختلاف به چشم مي خورد وليكن به نظر مي رسد در مقصود و هدف اين نوشته تأثيرگذار نيست . از اين رو نقد و بررسي اين دو نظريه ضرورتي ندارد ، به ويژه اينكه اگر بخواهيم حقيقت مطلب روشن شود بايد اقسام تقيه نيز تبيين گردد .
ج ـ تقسيمات تقيه
تقيه ، مانند هر مقوله اجتماعي ديگر ، از جهاتي قابل تقسيم است و ممكن است حكم هر قسم از تقيه با قسم ديگر متفاوت باشد .
براي روشن شدن جايگاه تقيه مداراتي ، كه موضوع اين نوشته است ، بررسي تقسيمات تقيه ، هرچند مختصر لازم است . حضرت امام در آغاز بحث تقيه مي فرمايد :
« چون تقيه از عناويني است كه در ارتباط با متقي ( تقيه كننده ) ومتقي منه ( شخص ويا اشخاصي كه از آنها تقيه شده ) و متقي فيه ( امري كه از آن تقيه شده است ) مي باشد ، به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شيخ انصاري ، وسائل فقهيه ، ص 71 ، اعداد لجنة تحقيق ثرات الشيخ الاعظم .
155 |
حسب اين امور وذات آن ، به اقسامي تقسيم مي شود :
الف ـ به لحاظ ذات تقيه تقسيم مي شود به « خوفي » ، « مداراتي » ، « كتماني » و « اكراهي » .
تقيه خوفي نيز گاهي به خاطر ورود ضرر به جان يا آبرو و يا مال متقي و وابستگان او است و گاهي به خاطر احتمال وقوع ضرر بر افراد ديگر مؤمنان است و گاهي هم احتمال وقوع ضرر بر كيان اسلام است ؛ مثلا ترس از اختلاف و تفرقه مسلمان ها ، سبب تقيه مي شود .
تقيه مداراتي عبارت است از جلب دوستيِ مخالف ، به خاطر وحدت كلمه ، بي آنكه ضرري از سوي او شخص را تهديد كند و تقيه كتماني ، تقيه اي است كه به خودي خود داراي ارزش است و در برابر افشاي سرّ قرار دارد . اما تقيه اكراهي كه بحث آن در مكاسب محرّمه ، آمده ، عبارت از تقيه اي است كه ضرورت و اضطرار سبب آن مي شود .
ب ـ تقيه به لحاظ فرد تقيه كننده ، تقسيم مي شود به اينكه : تقيه كننده ، گاهي فردي عادي است و گاهي از افراد سرشناس است ؛ مانند پيامبر ( اگر تقيه براي او روا باشد ) و ائمه ( عليهم السلام ) و فقها و مانند آنها ، حكم تقيه در هريك از اين دو مورد ، تفاوت دارد .
ج ـ تقيه از جهت افرادي كه از آنها تقيه مي شود ، چند قسم است : تقيّه از كفار ، حكمرانان اهل سنت ، فقها و قضات اهل سنت ، مردم عادي از اهل سنت و سلاطين يا مردم عادي شيعه .
د ـ تقسيم تقيه به لحاظ فعلي كه تقيه در آن انجام مي گيرد ، بدين صورت است :
« فعل حرام ، ترك واجب ، ترك شرط ، ترك جزء ، انجام فعلي كه مانع و يا قاطع است و يا عملي كه طرف مخالف ، عقيده به حجّيت آن دارد . » ( 1 )
افزون بر تقسيم حضرت امام تقسيمات ديگري نيز براي تقيه كرده اند . اينك به نمونه اي از آنها اشاره مي شود :
حضرت آية الله خويي ( رحمه الله ) تقيّه را با نگاهي ديگر به سه قسم تقسيم كرده است . ايشان پس از اينكه تقيه را به معناي تحفظ از ضرر و خوف دانسته ، در تقسيم آن مي نويسد :
الف ـ تقيه گاهي در معناي عام ؛ يعني تحفظ از هر ضرر احتمالي ، هرچند در امور تكويني ، استسعال مي شود ؛ مانند اينكه گفته مي شود جهت جلوگيري از درد ، با خوردن دواي آن ، دوري كن .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الرسائل ، ص 174
156 |
ب ـ گاهي نيز در مفهوم خاص به كار مي رود و آن عبارت است از تقيه از اهل سنت . اين معنا ، همان تقيه اصطلاحي است .
ج ـ همچنين گاهي تقيه از خدا است كه عبارت است از بجا آوردن واجبات وترك محرّمات . اين تقيه وجوب عقلي دارد نه حكم شرعي . ( 1 )
شيخ انصاري ( رحمه الله ) تقيه را با توجه به احكام تكليفي ، به پنج قسم تقسيم كرده است . او در اين باره مي نويسد :
تقيه به لحاظ حكم پنج قسم است :
1ـ واجب ، و آن عبارت از تقيه اي است كه به خاطر دفع ضرر صورت مي گيرد و مثال هاي آن فراوان است .
2ـ مستحب ، و آن تقيه اي است كه تركش ، به تدريج منتهي به ضرر مي شود ؛ مانند ترك مدارا و دوري گزيدن از معاشرت با اهل سنت .
3ـ مباح ، وآن موردي است كه دوري كردن از ضرر و يا نكردن آن مساوي باشد ؛ مانند تقيه نسبت به اظهار كلمه كفرآميز .
4ـ مكروه ، و آن تقيه اي است كه ترك آن و نيز تحمّل ضرر آن ناشي از اين ترك ، بهتر باشد ؛ مانند ترك كلمه كفرآميز از سوي اشخاصي كه رهبر و مقتداي مردم اند .
5 ـ حرام ، و آن تقيه در مورد دماء است . ( 2 )
جمع بندي
بي گمان برخي از مطالب و مثال هايي كه در اين تقسيمات مي آيد ، مورد اشكال است ؛
به عنوان نمونه : سخن مرحوم شيخ انصاري در تقيه مكروه ، كه گفت : مقصود از مكروه چيزي است كه ضد آن افضل است ؛ زيرا پر واضح است ترك چيزي كه افضل است و بهتر ، در همه جا مكروه نيست و نيز مثال تقيه مستحب به ترك مدارا ؛ زيرا پس از اين خواهد آمد كه نفس جلب محبت اهل سنت مطلوب است ، هرچند ضرري درپي نباشد ، وليكن چون هدف از گزارش تقسيمات نقد و بررسي و بيان صحيح و باطل آنها نبوده ، بلكه هدف آشنايي با اقسام تقيه و روشن شدن محل بحث ؛ يعني تقيه مداراتي است ، از اين رو از نقد و بررسي اين تقسيمات خودداري مي كنيم و تنها اشاره اي مي كنيم به اين مطلب كه تقسيم حضرت امام از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنقيح في شرح عروة الوثقي ، ج 5 ، ص 254 ، مؤسسه آل البيت .
2 ـ شيخ انصاري ، رسائل فقهيه ، ص 73
157 |
جهات فراواني نسبت به ديگر تقسيمات برتري دارد ؛ از جمله جامعيت و منطقي بودن را مي توان نام برد .
د ـ اختلاف فقها در تقيّه مداراتي
نگاه و باور فقها به تقيه مداراتي از جهات گوناگون و متفاوت است . سزاست پيش از آغاز بحث ، اين اختلاف روشن شود . براي پرهيز از طولاني شدن نوشته ، تنها به بيان نظريات شيخ انصاري و حضرت امام ( رحمهماالله ) نسبت به تقيه خوفي و مداراتي مي پردازيم :
1ـ شيخ انصاري تقيه خوفي را مَقْسَم و تقيه مداراتي را بخشي از آن مي داند . بنابر اين ، از نگاه شيخ انصاري ، تقيه مداراتي قسمي از تقيه خوفي است و در نتيجه تقيه مداراتي در طول تقيه خوفي است نه در عرض آن .
حضرت امام به خلاف نظريه شيخ انصاري ، تقيه مداراتي را قسيم و در عرض تقيه خوفي مي داند . ايشان در مقام بيان تقسيمات تقيه ، آن را با صرف نظر از ارتباطش با امور ديگر و به اصطلاح في حدّ ذاته ، تقسيم مي كند به « خوفي » ، « مداراتي » ، « اكراهي » و « كتماني » ( 1 ) .
2ـ مرحوم شيخ انصاري تقيه مداراتي را از نظر حكم مستحب مي داند . ( 2 )
و اما حضرت امام آن را واجب مي داند . ( 3 )
3ـ شيخ انصاري در ماهيت تقيه مداراتي ، ضرر را شرط كرد . ولي مي فرمايد :
« ضرر تدريجي » ( 4 ) و اما حضرت امام در ماهيت تقيه مداراتي جز جلب محبّت و ايجاد وحدت كلمه چيزي را شرط نمي كند . ( 5 )
بنابر اين ، نگاهِ حضرت امام بانگاه شيخ انصاري به تقيه مداراتي ، از نظر حكم و ماهيت و جايگاه و رتبه با همديگر تفاوت دارد .
اين اختلاف مبنا و ديد ، نسبت به تقيه مداراتي آثاري را پي دارد و از همه مهمتر آن است كه جايگاه و اهميت تقيه مداراتي روشن مي شود .
هـ ـ ادله تقيه مداراتي
مهمترين دليل بر تقيه مداراتي روايات است و از آنجا كه روايات فراوان و با مضامين مختلف وارد شده و نقد و بررسي تمامي آنها به طول مي انجامد ، در اينجا به چند نمونه از هر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رسائل ، ص174
2 ـ رسائل فقهيه ، ص 2
3 ـ الرسائل ، ص 174
4 ـ همان .
5 ـ همان .
158 |
مضمون بسنده مي كنيم :
دسته اول :
شيخ حرّ عاملي در كتاب شريف وسائل الشيعه ، بابي را با عنوان « باب وجوب عشرة العامة بالتقيه » گشوده و در آن چهار روايت آورده است ؛ از جمله آنها كه مورد استدلال امام راحل بر تقيه مداراتي قرار گرفته ، روايت هشام الكندي است كه مي گويد :
« قال سمعت أبا عبدالله ( عليه السلام ) يقول إيّاكم أن تعملوا عملاً نعير به فانّ ولد السوء يعير والده بعمله كُونوا لمَنْ انقطعتم اليه زيناً ولا تكونوا عليه شيناً ، صلّوا في عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم ولا يسبقونكم إلي شيء الي الخير من الخير فأنتم أولي به منهم والله ما عُبد الله بشيء أحبّ إليه منَ الخبأ ، قلت : وما الخبأ ؟ قال : التقيّه » ( 1 )
« شنيدم امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمود : بپرهيزيد از كاري كه ما با آن كار سرزنش مي شويم . همانا فرزند بد با كار بدش ، پدر خويش را در معرض سرزنش قرار مي دهد . نزد آنان كه با شما قطع رابطه كرده اند ، زينت ( دوست ) باشيد نه بدخلق و دشمن . با آنها درميان قبيله هايشان ( 2 ) نماز بگزاريد . مريضان آنها را عيادت كنيد . در تشييع جنازه مردگانشان حضور يابيد . آنان نبايد در كارهاي نيك بر شما پيشي بگيرند ؛ زيرا شما نسبت به كارهاي نيك سزاوارتريد . سوگند به خدا ، پروردگار به چيزي بهتر از خبأ پرستيده نشد . پرسيدند خبأ چيست ؟ فرمود تقيه . »
دلالت اين روايت بر تقيه مداراتي تمام است و مطالبي از آن استفاده مي شود :
1ـ حضور در مجالس و مساجد و مدارا كردن و عيادت مريض ها و تشييع جنازه مردگان آنان مطلوب ائمه ( عليهم السلام ) بوده و مورد تأكيد آنها است .
2ـ بر اساس اين روايت مدارا كردن با اهل سنت و شركت در مراسم عبادي ـ اخلاقي آنان ، تقيه ناميده شده است .
گفتني است كه سند روايت نيز بي اشكال و صحيح است .
حضرت امام در مقام بيان دلالت اين روايت مي نويسد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شيخ حرّ عاملي ، وسائل الشيعه ، ج11 ، باب 26 ، از ابواب الأمر والنهي ، ج2 ، ص471
2 ـ « عشاير » جمع عشيره ، در كتابهاي لغت به معناي برادران و قبيله آمده است .
159 |
« ظهور روايت ، در مقامِ تشويق انجام عمل برطبق نظريات آنها و خواندن نماز در مساجد ايشان است و بي شك خواندن نماز در مساجد آنها مستلزم ترك برخي از اجزاء و يا شرايط و يا انجام برخي از موانع است با اين وصف حضرت فرموده اين عمل بهترين عبادت است و اين عبادت دفع استبعاد و صحت عمل است . »
حضرت امام افزون بر اين روايت ، به روايت سوم همين باب نيز تمسك جسته اند . جز حضرت امام ، بسياري از فقهاي ديگر نيز دلالتِ اين روايت را بر تقيه مداراتي ، دست كم در مورد روايت ؛ يعني شركت در نمازهاي جماعت آنان پذيرفته اند ؛ از جمله حضرت آية الله خويي با اينكه تقيه مداراتي را به عنوان يك قاعده كلّي در تمام ابواب فقه مورد خدشه قرار داده ، پس از گزارش اين روايت مي نويسد :
« از اين روايت استفاده مي شود حكمت تشريع تقيه در مورد شركت در نماز جماعت و مانند آن ، مبتني بر ترس از ضرر نيست بلكه حكمت مداراكردن با آنان و رعايت مصلحت نوعيّه و اتّحاد كلام مسلمانان است ، بي آنكه ترك شركت در نماز جماعت ضرري را در پي داشته باشد ؛ زيرا در آن روزگار ياران امام به « تشيّع » معروف بودند . بنابر اين امر امام ( عليه السلام ) به شركت در نماز آنان ، به جهت شناخته نشدن اصحاب نبوده بلكه براي مؤدب شدن به اخلاق نيكو بوده تا با اين رفتار ، شيعه با اوصاف زيبا و دور از تعصب و عناد و لجاجت شناخته شوند و گفته شود خدا رحمت كند جعفر را كه اصحاب خوبي تربيت كرده است . » ( 1 )
خلاصه اينكه ، بر اساس مفاد اين دسته از روايات ، ائمه ( عليهم السلام ) ما را ترغيب و تشويق كرده اند كه با اهل سنت ارتباط داشته باشيم و از راه هاي مختلف ؛ از جمله شركت در نماز آنها ، محبت آنان را به دست آوريم .
دسته دوم
روايات فراواني دلالت دارد بر مطلوب بودن شركت در نماز جماعت اهل سنت ؛ بهويژه اينكه در صف اوّل ايستادن مورد تأكيد قرار گرفته است . صاحب وسائل بابي را با عنوان « استحباب حضور الجماعة خلف من لا يقتدي به التقية و القيام في الصف الأول معه » گشوده و در آن ، يازده روايت آورده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنقيح ، ج 4 ، ص 316
160 |
حضرت امام ( قدس سره ) پنج روايت از اين روايات را نقد و بررسي كرده است . به لحاظ اهميت و نقش اساسي اين گونه روايات در بحث تقيه مداراتي ، آنها را مي آوريم :
روايت اول :
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« عن حماد بن عثمان عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) إنّه قال من صلّي معهم في الصفّ الأوّل ، كان كمن صلّي خلف رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) في الصفّ الأوّل » .
« هركس با اهل سنت ، در صف اول آنها نماز بگزارد ، مانند كسي است كه پشت سر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، در صف اول نماز گزارده است . »
حضرت امام در مقام تقريب دلالتِ روايت بر « تقيه مداراتي » مي فرمايد :
« نماز با رسول خدا صحيح و داراي فضيلت فراوان است ، پس نماز با اهل سنت ، در حال تقيه ، صحيح و داراي ثواب زياد است . » ( 1 )
سند روايت صحيح است .
روايت دوم :
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : يحسب لك إذا دخلت معهم وإن كنت لا تقتدي بهم مثل ما يحسب لك إذا كنت مع من تقتدي به » . ( 2 )
« اگر با اهل سنت وارد نماز شوي ، گرچه به آنان اقتدا نكني ، همان اندازه فضيلت براي تو نوشته مي شود كه پشت سر كسي كه اقتدا به او صحيح است نماز گزارده باشي ! »
آية الله خويي درباره اين روايت مي فرمايد :
« اين روايت نيز دلالت دارد بر اينكه در تقيه مداراتي در مورد نماز ، ترس از ضرر لازم نيست بلكه ملاك مدارا و مجامله با اهل سنت است . » ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الرسائل ، ص 198
2 ـ وسائل الشيعه ، ج5 ، ص381 ، ح3
3 ـ تنقيح ، ج4 ، ص316
161 |
روايت سوم :
اسحاق بن عمار گويد :
عن اسحاق بن عمّار قال : « قال لي أبوعبدالله ( عليه السلام ) يا اسحاق أتُصلّي معهم في المسجد ، قال صلّ معهم فانّ المصلّي معهم في الصفّ الأوّل كالشاهر سيفه في سبيل الله » . ( 1 )
« امام صادق ( عليه السلام ) از اسحاق پرسيد : آيا با اهل سنت در مسجد نماز مي خواني ؟ عرض كردم بله ، فرمود : با آنان نماز بخوان ؛ زيرا نماز خواندن با آنان در صف اوّل ، مانند كسي است كه شمشيرش را در راه خدا تيز كرده باشد . »
روايت چهارم :
« عن عليّ بن جعفر في كتابه ، عن أخيه موسي بن جعفر ( عليه السلام ) قال : صلّي حسن و حسين خلف مروان و نحن نصلّي معهم » . ( 2 )
علي بن جعفر در كتاب خود از برادرش امام موساي كاظم ( عليه السلام ) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود : « امام حسن و امام حسين ( عليهما السلام ) پشت سر مروان نماز خوانده اند و ما نيز با آنها نماز مي خوانيم . »
روايت پنجم :
عن سماعة ، قال سألته عن مناكحتهم ، والصلاة خلفهم ، فقال . . . قد أنكح رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) وصلّي علي ( عليه السلام ) وراءهم » . ( 3 )
سماعه گويد : « از امام ( عليه السلام ) درباره ازدواج و نماز خواندن پشت سر اهل سنت پرسيدم ، فرمود : پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با زنان اهل سنت ازدواج كرده و علي ( عليه السلام ) پشت سر آنها نماز خوانده است . »
دلالت اين از روايات بر اعتبار تقيه مداراتي تمام است و سند آنها نيز بي اشكال و معتبر است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنقيح ، ج 4 ، ص 316
2 ـ وسائل الشيعه ، ج 5 ، ب 5 از ابواب صلاة الجماعه ، ج 9
3 ـ همان ، ح10
162 |
دسته سوم
روايات فراواني دلالت مي كندكه در نماز جماعت اهل سنت نيز همچون نماز جماعت شيعيان برائت از مأموم ساقط است . صاحب وسائل الشيعه اين روايات را با عنوان باب « سقوط القراءة خلف مَنْ لا يقتدي به مع تعذّرها والاجتزاء بادراك الركوع مع شدّة التقية » آورده است .
از جمله اين روايات كه مورد استدلال حضرت امام نيز واقع شده ، عبارت از روايت اسحاق بن عمار است كه مي گويد :
في حديث قال قلت لابي عبدالله ( عليه السلام ) إنّي أدخل المسجد فأدخل المسجد فأجد الإمام قد ركع و قد ركع القوم فلا يمكنني أن أؤذن وأقيم وأكبّر ، فقال لي فإذا كان ذلك ، فادخل معهم في الركعة واعتد بها فانّها من أفضل ركعاتك . . . » ( 1 )
« به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : من وارد مسجد ( اهل سنت ) مي شوم و مي بينم كه امام جماعت همراه با مأمومين به ركوع رفته اند . در اين هنگام برايم ممكن نيست كه اذان و اقامه و تكبير بگويم و نماز خودم را بخوانم .
حضرت فرمود : همراه با آنان به ركوع رفته ، آن را يك ركعت به شمار آور ؛ زيرا آن ركعت از بهترين ركعات نماز تو مي باشد . »
پر واضح است سقوط قرائت دلالت دارد بر اينكه تقيه مداراتي حجت و لازم است و موجب صحت عمل مي باشد . گفتني است ، سند روايت نيز بي اشكال است .
دسته چهارم
چندين روايت دلالت مي كند كه اگر كسي نمازش را فرادا بخواند و پس از آن در جماعت اهل سنت شركت كند ، ثواب و فضيلت فراوان دارد . شيخ حرّ عاملي برخي از اين روايات را در بابي با عنوان « استحباب ايقاع الفريضة قبل المخالف أو بعده وحضورها مَعَه » گزارش كرده است ؛ از جمله :
عن عبدالله بن سنان عن ابي عبدالله ( عليه السلام ) إنّه قال ما من عبد يصلّي في الوقت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، باب 34 ، ج 5 ، ص 431
163 |
ويفرع ثمّ يأتيهم ويصلّي معهم وهو علي وضوء ، إلاّ كتب الله له خمساً وعشرين درجة » .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « هيچ بنده اي نيست مگر اينكه نمازش را در وقت مي خواند ، سپس در حالي كه وضو دارد ، با اهل سنت در نماز جماعت شركت مي كند ، خداوند براي وي بيست و پنج درجه مي نويسد . » ( 1 )
اين روايت نيز دلالت مي كند كه تقيه مداراتي مورد تأكيد و تشويق ائمه ( عليهم السلام ) بوده است . سند روايت هم بي اشكال است .
دسته پنجم
رواياتي دلالت دارد كه هركس تقيه را به عنوان شعار و علامت خويش قرار ندهد از ما نيست اين روايات فراوان است از جمله :
قال سيّدنا الصادق ( عليه السلام ) عليكم بالتقيّه فإنّه ليس منّا من لم يجعلها شعاره ودثاره مع من يأمنه لتكون سجيّة مع من يحذره » . ( 2 )
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « بر شما لازم است انجام تقيه ؛ زيرا از ما نيست كسي كه تقيه را شعار و دثار ( 3 ) خود با كساني از آنها كه در امان است قرار ندهد .
آية الله خويي درباره اين دسته از روايات مي فرمايد :
« رواياتي كه دلالت دارد از ما نيست هركس تقيه را شعار و دثار خويش قرار ندهد ، ناگزير بايد حمل شود بر تقيه مداراتي ؛ مانند حضور در مجالس آنان و شركت در نمازشان ؛ زيرا در تقيه مداراتي ترس از ضرر شرط نيست و ممكن نيست اين گونه از روايات بر تقيه خوفي حمل گردد ؛ چرا كه چنين تقيه اي مشروط به وجود ترس از ضرر است و پر واضح است ، از كسيه نسبت به او امان هست ، ترس وجود ندارد . » ( 4 )
با بيان آية الله خويي دلالتِ روايت بر مدعا روشن مي گردد و نياز به توضيح بيشتر نيست .
سند روايت تمام است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، باب 6 ، ج 5 ، ح 2 ، ص 383
2 ـ همان ، باب 24 ، ج 11 ، ح 28
3 ـ « دثار » در لغت ضد « شعار » است و به جامه زير كه چسبيده به بدن است گفته مي شود . و در اينجا كنايه از آن است كه تقيه بايد هميشگي باشد .
4 ـ تنقيح ، ج 4 ، ص 318
164 |
جمع بندي
طبق آنچه تا اينجا گفتيم ، برخي از روايات در مورد تقيه مداراتي وارد شده و از نظر سند ، جز روايت آخر ، بي اشكال اند و بيشتر آنها از نظر اصطلاح رجالي صحيح مي باشند . و از نظر دلالت نيز بر لزوم رعايت تقيه دلالت دارند ، و بي شك اين تقيّه مداراتي است ؛ زيرا حمل آنها بر تقيه خوفي وجهي ندارد ؛ چون مورد آنها ، بلكه صَريح برخي از آنها جايي است كه ترس هيچ گونه ضرري نمي رود .
دلالت اين روايات بر مدعا ، نه تنها از نگاه حضرت امام خميني ( قدس سره ) تمام است بلكه از نظر كساني كه تقيه مداراتي را قبول ندارند ، همانند آية الله خويي ( رحمه الله ) نيز پذيرفته شده است . ايشان در رابطه با دلالت اين روايات مي نويسد :
اگر در ترك تقيه ضرري بر جان خود و يا ديگري مترتب نباشد بلكه تقيه براي جلب منفعت ؛ يعني مودّت و دوستي و مجامله با اهل سنت صورت گيرد ، چنين تقيه اي انگيزه براي ارتكاب عمل حرام و يا ترك واجب نمي شود ؛ زيرا مفهوم تقيه صادق نيست ، بله اين تقيه درخصوص نماز رواست به اينكه در مساجد آنان حاضر و براي مدارا و مجامله با اهل سنت ، با آنان نماز بخواند بي آنكه بر ترك اين تقيه ترس از ضرري نسبت به خود و يا ديگران باشد . دليل اين مطلب اطلاق رواياتي است كه امر به اين عمل ( خواندن نماز با آنها ) مي كند ؛ زيرا رواياتي كه دلالت دارد بر اينكه نماز با آنها در صف اول ، مانند نماز پشت سر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) مي باشد ، مقيد به صورتي نيست كه ضرر بر ترك آن مترتب است . بلكه روشن شد كه حمل اين گونه روايات بر صورت ترس از ضرر ، حمل بر فرد نادر است . . .
و ظاهر اين روايات ، ترغيب و حثّ بر اظهار موافقت با آنان در نماز و غير نماز ، از اعمال با قدرت واختيار است نه از روي ترس و تقيه » ( 1 )
هـ ـ روايات معارض
در برابر ادله اي كه دلالت داشت بر اعتبار و اجزاء عمل تقيه اي ، رواياتي هم وجود داردكه دلالت دارد بر مجزي نبودنِ آن . براي تمام و كامل شدن بحث ، ناگزير از نقد و بررسي اين دسته از روايات هستيم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنقيح ، ج 4 ، ص 315
165 |
روايت علي بن يقطين :
سألت أبا الحسن ( عليه السلام ) عن الرجل يصلّي خلف من لا يقتدي بصلاته والامام يجهر بالقرائة ، قال اقرأ لنفسك وان لم تسمع نفسك ، فلا بأس » . ( 1 )
« از امام رضا ( عليه السلام ) درباره مردي پرسيدم كه پشت سر كسي كه به او اقتدا نمي شود نماز مي خواند ، در حالي كه امام جماعت قرائت را بلند مي خواند . حضرت فرمود : قرائت را براي خودت بخوان هرچند خودت نشنوي . »
سند روايت صحيحه است و اما دلالت ربطي به تقيه ندارد ؛ زيرا راجع به امام جماعت فاسق شيعه است و مانند اين روايت بسيار است .
روايت فقه رضوي :
ولا تصلّ خلف أحد إلاّ خلف رجلين أحدهما من تثق به وتدين بدينه وورعه ، آخرٌ من تتّقي سيفه وسوطه وشرّه وبوائقه » . ( 2 )
« پشت سر هيچ كس جز دو شخص نماز جماعت نخوان 1 ـ كسي كه به دين و پرهيزكاري او ايمان داري 2 ـ كسي كه از شمشير و شلاق و شرّ و دشمني او تقيه كني . »
دلالت روايت بر مدعا تمام است ؛ زيرا امام جماعت در تقيه مداراتي نه مصداق شقّ اول است و نه مصداق شقّ دوم ، چون گفته شد كه در تقيه مداراتي خوف از ضرر نيست تا از آن جهت تقيه محقق گردد .
اشكال در سند روايت است ، چون ثابت نشده است كتاب فقه رضوي كتاب روايي باشد تا تا بحث از اعتبار سند آن شود .
روايت دعائم الاسلام
عن أبي جعفر ( عليه السلام ) لا تصلّوا خلف ناصب ولا كرامة أن تخافوا علي أنفسكم . . . » . ( 3 )
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « پشت سر ناصبي و كرامتي نماز نخوانيد مگر اينكه ترس از جانتان داشته باشيد . . . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل الشيعه ، ج 5 ، باب 33 از ابواب صلاة الجماعه ، ج 1 ، ص 427
2 ـ حاج ميرزا حسين نوري ، مستدرك الوسايل ، ج 6 ، باب 9 از ابواب الجماعه ، ح 1 ، ص 422 ، مؤسسه آل البيت .
3 ـ دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 151
166 |
دلالت روايت بر اينكه پشت سر ناصبي نبايد نماز خوانده شود مگر از باب تقيه خوفي تمام است وليكن ربطي به بحث ما ندارد ؛ زيرا ناصبي محكوم به كفر بلكه از نظر برخي فقها نجس است و از موضوع تقيه مداراتي خارج مي باشد ثانياً ـ ممكن است گفته شود اين روايت مخصوص روايات تقيه مداراتي است و نتيجه اين خواهد بود كه تقيه مداراتي در مورد ناصبي روا نيست ثالثاً ـ اين روايت مرسله است و قابل اعتماد نيست .
روايت زراره
سألت أبا جعفر ( عليه السلام ) عن الصلاة خلف المخالفين ، فقال ما هم عندي إلاّ بمنزلة الجدر » . ( 1 )
از امام صادق ( عليه السلام ) درباره نماز جماعت پشت سر اهل سنت پرسيدم . حضرت فرمود : « آنان در نظر من همانند ديوارند . »
روايت ابن راشد
قال قلت لأبي جعفر ( عليه السلام ) إنّ مواليك قد اختلفوا فأصلّي خلفهم جميعاً ، فقال : لا تصلّ إلاّ خلف من تثق بدينه » . ( 2 )
ابن راشد مي گويد : « از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : دوستان شما درباره نماز خواندن پشت سر مخالفان ( اهل سنت ) اختلاف كرده اند ، آيا پشت سر آنها نماز بخوانم ؟ حضرت فرمود : « نماز نخوان جز پشت سر كسي كه به دين او اطمينان داري . »
روايات بسياري به اين مضمون وارد شده است كه به جهت طولاني شدن ، از آوردن يكايك آنها خودداري كرده ، در پاسخ اين گونه روايات ، كلام دو فقيه بزرگ را مي آوريم :
حضرت امام ( قدس سره ) پس از بيان رواياتي كه دلالت دارد تقيه مداراتي موجب مجزي بودن عمل است ، درمقام ردّ روايات معارض مي نويسد :
« پاسخ رواياتي كه دلالت دارد خواندن نماز جماعت پشت سر اهل سنت جايز نيست و آنان به منزله ديوار هستند و جز پشت سركسي كه به دينش اطمينان داري نبايد نماز بخواني ، عبارت است از اينكه اين روايات ناظر به بيان حكم اوّلي مي باشد و منافاتي ميان اين دو دسته از روايات نيست ( چون رواياتي كه دلالت دارد عمل تقيه مداراتي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل الشيعه ، ج 5 ، باب 33 از ابواب الجماعه ، ج 10
2 ـ همان ، باب 10 ، ج 2 ، ص 389
167 |
مجزي و صحيح است ، به عنوان ثانوي است و اين روايات ناظر به عنوان اولي است ) در هر حال جاي هيچ گونه شبهه اي در صحيح بودن نماز و ديگر عبادات كه به صورت تقيه مداراتي انجام مي گيرد نيست . » ( 1 )
حضرت آية الله خويي پس از تفصيل ميان عمل تقيه اي كه امر خاصي ندارد و مورد ابتلا نيست و عمل تقيه اي كه مورد ابتلاي مردم است و پس از اينكه قسم دوم را مجزي از مأمور به واقعي مي داند ، مي نويسد :
« در هيچ روايتي از روايات ما ، امر به اعاده و يا قضا ، هرچند از باب استحباب ، وارد نشده است . گرچه صاحب « وسائل الشيعه » بابي را تحت عنوان « استحباب وقوع نماز واجب پيش از جماعت با مخالف و يا پس از آن » منعقد كرد وليكن در هيچ روايتي از روايات گزارش شده ، امر به اعاده و يا قضاي عمل تقيه اي ، هرچند از روي استحباب ، ندارد . »
قلمرو دلالت اخبار
از جمله مباحث مهم در بحث تقيه آن است كه آيا فعلي و عملي كه از باب رعايت تقيه ، موافق اهل سنت و بر خلاف نظر فقهي شيعه انجام شده ، مجزي است ؟ تفصيل اين بحث در تقيه خوفي آمده و از بحث ما خارج است . آنچه كه با تقيه مداراتي ارتباط دارد ، اين است كه فقها اختلاف كرده اند ، برخي از آنان عمل بر طبق تقيه مداراتي را مجزي از مأموربه واقعي نمي دانند و مهمترين دليل آنان اين است كه نماز با آنان ، نماز واقعي نيست بلكه صورت نماز است ؛ زيرا در روايات عنوان اقتدا نيامده است . آية الله خويي پس از نقد و بررسي روايات مربوط به تقيه مداراتي در ذيل عنوان « تنبيه » مي نويسد :
« نماز با اينان مانند نماز پشت سر امام عادل نيست بلكه بر اساس آنچه از روايات استفاده مي شود صورت نماز است كه اهل سنت آن را نماز مي پندارند ، از همين جاست كه در روايات عنوان اقتدا وارد نشده بلكه تنها خواندن نماز با آنها مورد تأكيد است . بنابر اين نمازگزار بايد با آنها وارد نماز شود و اذان و اقامه و قرائت را براي خودش ، به گونه اي كه صدايش را ديگران نشنوند ، بخواند . هيچ روايتي دلالت ندارد كه نماز با آنها واقعي است بلكه در برخي از روايات آمده است نماز پشت سرِ آنها به منزله نماز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الرسائل ، ص 99
168 |
پشت سر ديوار است . » ( 1 )
نقد و بررسي
به نظر مي رسد اين نظريه درست نباشد ؛ زيرا با دقت در روايات وارده ، درباب ، كه مورد قبول حضرت ايشان نيز مي باشد ، مي توان گفت كه شركت در نماز جماعت اهل سنت تنها شكل و صورت نماز نيست بلكه نماز واقعي و مجزي است . البته اين بررسي صرف نظر از روايات معارض و بحث لزوم و يا عدم لزوم مندوحه است ؛ زيرا اين دو بحث ، پس از اين مورد رسيدگي قرار خواهد گرفت .
بر اين مدعا شواهد فراواني مي توان بيان كرد ؛ از جمله :
1ـ در ذيل صحيحه هشام بن حكم مي خوانيم : شركت در نماز جماعت اهل سنت از بهترين عبادات است ، به ويژه حضرت سوگند ياد مي كند كه : « والله ما عبدالله بشيء أحبّ اِلَيه من الخبأ » روايت از جهت انجام وظيفه مانند خواندن قرائت اطلاق دارد آيا شكل نماز و به عبارت ديگر نماز باطل با اين سوگند و تأكيد امام كه از بهترين عبادات است ، سازگار مي باشد ؟ !
اگر گفته شود مقصود نماز جماعتي است كه مكلّف وظيفه خودش را انجام دهد ، در پاسخ بايد گفت : از اين جهت روايت مطلق است و اگر چنين چيزي بود با توجه به نياز و ابتلاي مردم بايد بيان مي شد .
2ـ روايات فراواني دلالت داشت كه نماز با آنها مانند نماز جماعت پشت سر رسول الله است . آيا نماز صوري و باطل مانند نماز جماعت پشت سر رسول خدا است ؟ ! امام ( عليه السلام ) در اينجا نفرمود : اين نماز ثواب نماز رسول خدا را دارد ، بلكه مقتضاي تشبيه آن است كه افزون بر ثواب از جهات ديگر ازجمله صحيح بودن نيز مانند نماز پشت سر رسول الله باشد .
3ـ در موثقه اسحاق بن عمار ، كسي از امام ( عليه السلام ) مي پرسد : من به قرائت امام جماعت نرسيده ام ، چه كنم ؟ حضرت مي فرمايد : با آنها به ركوع برو . و حضرت آنگاه جهت دفع مقذّر تصريح مي كند كه اين ركوع را يك ركعت به شمار آور و پس از آن ، جهت رد اين گونه اشكالات مي فرمايد : اين ركعت از بهترين ركعات نماز تو مي باشد . آيا چنين عباداتي با نماز باطل و شكلي و صوري سازگار است ؟ !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنقيح ، ج 5 ، ص 313
169 |
اگر در نماز جماعت با آنها ، مكلف بايد قرائت را خودش بخواند ، چرا در اينجا امام ( عليه السلام ) تصريح مي كند كه لازم نيست و با آنها به ركوع برو . و همچنين اگر اين نماز باطل است چرا امام مي فرمايد : اين ركعت از بهترين ركعات است . بنابر اين روايت كه از نظر سند نيز اعتبار دارد ، به خوبي دلالت مي كند نماز با آنها نماز حقيقي است نه شكلي و صوري .
4ـ در روايت عبدالله بن سنان ، امام ( عليه السلام ) مي فرمايد : اگر كسي نمازش را فرادا خوانده ، و پس از آن ، در حالي كه وضو دارد با آنان نماز جماعت بخواند خداوند براي او بيست و پنج درجه مي نويسد ، سؤال اين است كه اگر نماز با اهل سنت تنها شكل نماز است نسبت به فردي كه نمازش را خوانده و مي خواهد شكل و صورت نماز را انجام دهد شرط داشتن وضو معنا ندارد . بيوضو نيز مي توان نماز صوري را خواند . آيا شرط وضو در مورد تكرار نماز ، دلالت ندارد كه نماز با آنها واقعي است ؛ و اگر نماز را نخوانده بود از نماز واقعي مجزي بود . و روايت عمربن يزيد نيز به همين مضمون است ( 1 )
5 ـ از همه اينها گذشته ، اگر پيامِ اين گونه روايات ، با آن شدت كه : اگر كسي تقيه نداشته باشد از ما نيست و يا عبارت : هركس تقيه ندارد ، دين ندارد ( و در حالي كه مستشكل محترم پذيرفته است كه اين روايات در مورد تقيه مداراتي است ) در مورد شركت در نماز جماعت براي صورت و شكل نماز باشد ، نقض غرض خواهد بود ؛ زيرا غرض و هدف از اين شركت جلب مودّت ، محبت ، وحدت كلمه ، شوكت و در زمان ما ردِّ اين توهّم كه شيعه اهل نماز نيست ، مي باشد .
پُر واضح است اگر تمام شيعيان بخواهند در نماز جماعت آنها شركت كنند و تمام آنها نيز اين نماز را باطل بدانند مگر اينكه وظايف خويش را انجام دهند اين مطلب براي آنها ( مخالفان ، سرانجام ) روشن خواهد شد ، چون چنين امري كه هميشه مورد ابتلا است و از تمام افراد نيز سر مي زند ، بر آنها مخفي نخواهد ماند و ثمره آن اين مي شود كه بگويند شيعه اهل نفاق و دروغگويي است ! با كمال تأسّف يكي از اتهاماتي كه در مناطق سني نشين به شيعه زده مي شود همين است .
6ـ هرچند عنوان اقتدا در روايات نيامده است ، ليكن در بسياري از روايات « الصلاة معهم » به مفهوم اقتدا است از باب نمونه :
« عن سماعة عن أبي بصير قال سألته عن رجل صلّي مع قوم وهو يري انّها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، باب 6 ، ج 1
170 |
الأولي وكانت العصر قال فليجعلها الأولي وليصلّ معهم . » ( 1 )
در اين روايت ، عبادت « صلي مع قوم » بي شك به معناي اقتدا است ، چون اگر صرف هماهنگي با آنها باشد ، جايي براي اين پرسش نيست و سؤال و جواب لغو است .
اين گونه روايات در ابواب صلاة جماعت فراوان است . ( 2 )
پس اشكال به اينكه عنوانِ « اقتدا » در روايات نيامده ، به نظر مي رسد ناتمام باشد .
7ـ فقها در بحث اجزاء و كفايت نمازي كه با تقيه خوانده شده از نماز واقعي ، اين بحث را مطرح كرده اند كه آيا وجود مندوحه طولي و يا عرضي لازم است يا نه ؟
اگر نماز واقعي نباشد و مكلف بايد وظايف خودش را انجام دهد ، اين بحث لغو و بي معنا خواهد بود .
8ـ به نظر مي رسد كه روايات تقيه مداراتي مانند روايات امتناعيه است و شارع مقدس از باب امتنان براي حفظ مصلحتِ اهم ؛ يعني وحدت كلمه و عزّت و شوكت مسلمانان ، اين نماز هرچند ناقص را به عنوان ثانوي به جاي نماز واقعي اوّلي پذيرفته است و نظير اين مطلب در فقه اسلامي در عبادات و غير عبادات فراوان است .
9ـ با توجه به اينكه اين مطلب ( خواندن قرائت و انجام ديگر وظايف ) مورد ابتلا و نياز بوده است ، بايد از سوي شارع به گونه صريح بيان گردد . با اين وصف روايتي كه دلالت كند ائمه ( عليهم السلام ) در نماز جماعت با آنها وظايف را خودشان انجام مي داده اند و يا دلالت كند مكلف بايد خودش قرائت را بخواند ، ديده نشده است .
ممكن است اشكال طرح شود كه هرچند روايات تقيه مداراتي ما را به شركت در نماز جماعت با آنان ترغيب و تشويق مي كند وليكن مفهوم آن صحت نماز نيست ، بلكه بايد پيش از آن و يا بعد از آن ، نماز اعاده و يا قضا شود ؛ شاهد بر اين مطلب رواياتي است كه صاحب وسايل تحت عنوان « استحباب ايقاع الفريضة قبل المخالف أو بعده » ( 3 ) گشوده است .
حضرت امام در مقام پاسخ اين اشكال مي فرمايد :
« منافاتي ميان صحّت نماز تقيه اي با رواياتي كه دلالت دارد بر خواندن نماز واجب قبل از جماعت و يا بعد از آن ، نيست ؛ زيرا اين دسته از روايات بر استحباب حمل مي شود و چون آن روايات نص هستند در صحت و اين روايات ظهور دارند بر لزوم اعاده و قضا . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسايل الشيعه ، ج 5 ، باب 53 ، ح 4
2 ـ از باب نمونه ، به باب 53 ، ح 2 و 5 مراجعه شود .
3 ـ وسائل الشيعه ، ج 5 : باب 6 از ابواب جماعت
171 |
افزون بر اين پاسخ ، آية الله خويي نيز از اين روايات جواب مي دهد كه در هيچ روايتي از روايات كه در اين باره گزارش شده ، امر به اعاده و يا قضا ، هرچند به گونه استحباب نيامده است .
و از آن جا كه اين پاسخ پيش از اين در مبحث روايات معارض آمد ، از نقل دوباره آن خودداري مي شود .
جمع بندي
از مجموع قرائن و شواهد ، اين مطلب روشن مي شود كه ادلّه تقيه مداراتي دلالت دارند كه عمل از روي تقيه شكلي و صوري نيست بلكه صحيح و امري واقعي است ، وليكن واقعي ثانوي . و شارع مقدس از باب رعايت حفظ مصلحت اهم كه مربوط به اصل و كيان اسلام و مسلمانان است ، اين عمل ناقص را به جاي مأمور به واقعي كامل پذيرفته است و در ابواب فقه شبيه آن فراوان است .
بنابر اين مستفاد از روايات صحّت عمل مورد تقيه است ، دست كم اين مطلب در صلاة با شرايطي كه پس از اين بحث مي شود پذيرفته شده است . جاي شگفتي از مستشكل بزرگوار است كه در جاي جاي كتاب تنقيح به اين مطلب اشاره كرده و آن را پذيرفته اند ، اما با اين وصف ، اشكال مي كنند . ازجمله ايشان پس از اينكه مي فرمايد : اگر عمل مورد تقيه امر به خصوص نداشته باشد ، بايد تفصيل بدهيم ميان اينكه عمل مورد تقيه مورد ابتلاي مردم است يا نه ، اگر از قسم اول باشد ، مانند تكتّف در نماز و شستن پاها در وضو مي فرمايد :
« چاره اي نيست از ملتزم شدن به صحت و اجزا و عدم وجوب اعاده و قضا ؛ زيرا ردع نكردن از چيزي كه سيره بر آن واقع شده ، قوي ترين دليل بر صحت و اجزاء است و اگر تقيه در اين موارد مفيد اجزاء نباشد ، با توجه به اينكه عمل مورد ابتلاي مردم است ، بايد از سوي ائمه ( عليهم السلام ) بيان شود . . . و از سوي ديگر در هيچ روايتي امر به اعاده و يا قضاي عمل مورد تقيه هرچند به گونه استحباب وارد نشده است .
گرچه صاحب وسائل الشيعه بابي را تحت عنوان « استحباب خواندن نماز واجب قبل و يا بعد از نماز جماعت » آورده وليكن هيچ روايتي از اين روايات امر به اعاده و يا قضا هرچند از باب استحباب ندارد . بلكه در بعضي از روايات كه جاي اشكال در دلالت آنها
172 |
نيست ، دلالت بر اجزاء دارد ؛ مانند رواياتي كه دلالت دارد نماز با آنان مانند نماز پشت سر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است . آيا كسي احتمال مي دهد نماز پشت سر رسول خدا مجزي از مأموربه اولي نباشد . . . ؟ ! » ( 1 )
ح ـ تقيه مداراتي در موضوعات
روشن شد كه عمل به تقيه مداراتي ، موجب اجزاي عمل مي شود و قدر متيقّن از اين اجزا ، در احكام ، آنهم در « صلاة » است . به دنبال اين مطلب ، اين پرسش مطرح خواهد شد كه : آيا تقيه مداراتي ، افزون بر احكام ، در موضوعاتي مانند وقوف در عرفه نيز جاري است يا نه ؟ به نظر مي رسد كه ملاك و معيار در تقيه مداراتي ، در برخي از موضوعات باشد بنابر اين تفاوتي ميان شركت در نماز جماعت آنان ، با شركت در وقوف در عرفه ، كه در نظر آنها روز نهم و در نظر شيعه روز هشتم و يا دست كم مشكوك باشد ، نخواهد بود . شاهد بر اين مطلب آن است كه در طول تاريخ پس از رسول خدا ائمه و ياران آنها با اهل سنت مراسم حج را انجام مي دادند و به گونه قطع ، برخي از سالها اختلاف در ميان آنها نسبت به روز نهم بوده است ، با اين وصف از ائمه چيزي كه دلالت كند بر مخالفت ، گزارش نشده است . حضرت امام ( قدس سره ) در اين باره مي نويسد :
« از جمله چيزهايي كه گواه است بر اينكه تقيه مداراتي در موضوعات ، از جمله وقوف در عرفه و مشعر در غير زمان آن دو ، مجزي است ، آن است كه پس از رحلت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ائمه ( عليهم السلام ) و پيروان آنها به رعايت تقيه مبتلا بودند و در مدت دويست سال با اين حجج كه از سوي خلفاي جور نصب شده بودند و تعيين زمان وقوف در اختيار آنها بود ، مراسم حج را انجام مي دادند و بي گمان اختلاف در زمان وقوف بسيار اتفاق مي افتاد ، با اين وصف چيزي از آنها مبني بر جواز مخالفت و يا لزوم اعاده حج در سال هاي بعد و يا درك وقوف عرفه و مشعر به گونه مخفي همانگونه كه برخي از شيعيان جاهل انجام مي دهند ، گزارش نشده است و اگر يكي از اين امور از سوي ائمه اتفاق مي افتاد ، به طور مسلّم گزارش مي شد ، چون داعي فراوان است و اين بهترين دليل بر اجزاء عمل تقيه اي در موضوعات است . » ( 2 )
بنابر اين سيره مستمره ميان ائمه ( عليهم السلام ) و شيعيان ، دليل بر اجزاء عمل تقيه اي در حج است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنقيح ، ج 4 ، ص 289
2 ـ الرسائل ، ص 196
173 |
همين مضمون را آية الله خويي ( رحمه الله ) نيز بيان كرده اند . ( 1 )
دليل ديگر بر جاري بودن تقيه مداراتي در موضوعات ، اطلاق ادلّه است ؛ زيرا اطلاق ادله شامل احكام و موضوعات مي شود .
ممكن است اشكال شود كه اطلاق و عموم اخبار از موضوعات انصراف دارد . ( 2 )
در پاسخ گفته مي شود : وجهي براي اين انصراف نيست ؛ زيرا همانگونه كه احكام ، مربوط به شارع و مصداق براي اطّلاعات و عمومات است ، همچنين موضوعات شرعي مربوط به شارع مي شود ؛ به ويژه اطلاق رواياتي مانند « ايّاكم أن تعملوا عملا نعيّر به » ؛ ( 3 ) « بپرهيزيد از كارهايي كه موجب سرزنش ما گردد . »
البته جاي اين بحث هست كه جريان تقيه مداراتي در موضوعات ، درصورتي است كه شك داشته باشيم و يا با فرض علم به خلاف نيز جاري است . قدر متيقّن صورت اول است ، برخي مانند حضرت آية الله حكيم باور دوّم را پذيرفته اند . آية الله حكيم پس از آن كه در اجزاء تفصيل مي دهند ، ميان فعل تقيه اي كه ناقص باشد و ميان ترك واجب مي فرمايد :
« بله ، حج با وقوف در روز هشتم از باب اعتماد بر حكم حاكم اهل سنت ، مصداق اتيان فعل ناقص تقيه اي است و همچنين است افطار پيش از غروب . . . و از اينجا مجزي بودن حج درصورتي كه با اهل سنت وقوف شود و اين وقوف در روز نهم نباشد ، روشن مي شود و در اين مطلب فرقي ميان اينكه علم به مخالفت با واقع باشد و يا شك ، وجود ندارد . » ( 4 )
البته ايشان پس از اين ، تفصيلي دارند ميان اينكه حج در همان سال استطاعت باشد و يا پس از آن ، و جوابي از اين اشكال مي دهند . افزون بر تمام اينها ، روايت ابي الجارود بر اين مطلب دلالت دارد . او مي گويد :
سألتُ أباجعفر ( عليه السلام ) انّا شكلنا في سنة في عام من تلك الأعوام في الاضحي فلمّا دخلت علي أبي جعفر ( عليه السلام ) وكان بعض أصحابنا يُضحي فقال الفطر يوم يفطر النّاس والاضحي يوم يُضحي النّاس والصوم يوم يصوم النّاس » . ( 5 )
« در يكي از سالها نسبت به عيد قربان شك كرديم ، چون به امام صادق ( عليه السلام ) برخورديم ، برخي از ياران را ديديم كه عيد گرفته اند . پس حضرت فرمود : عيد فطر روزي است كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنقيح ، ج 4 ، ص 292
2 ـ اين اشكال از شيخ انصاري است ، مطالب ، مسأله تقيه ، ص 321
3 ـ وسايل الشيعه ، ج 11 ، ابواب الامر و النهي باب 26 ، ح 2
4 ـ آية الله حكيم ، مستمسك العروة الوثقي ، ج 2 ، ص 407 ، دارالكتب الحليه
5 ـ وسائل الشيعه ، ج 4 ، ب 57 از ابواب ما يمسك عند الصائم ، ح 7 ، ص 95
174 |
مردم ( اهل سنت ) عيد مي گيرند و عيد قربان روزي است كه مردم عيد مي گيرند و روزه روزي است كه مردم روزه مي گيرند . »
دلالت حديث بر ثبوت موضوعات با تقيه روشن است . اشكال در سند حديث است كه راوي ابن جارود است و عقيده اش فاسد است . البته شيخ مفيد او را توفيق كرده است .
ط ـ گستره آثار تقيه مداراتي
مطلب ديگري كه شايسته است به گونه مختصر مورد توجه قرار گيرد اين است كه آيا تقيه مداراتي و يا غير مداراتي كه موجب جايگزيني عمل تقيه اي به جاي مأمور به اوّليِ واقعي مي شود ، در تمامِ آثار است يا نه .
توضيح : آثار دو قسم است : برخي آثار فعل مكلف است و بعضي آثار فعل مكلف نيست ؛ مثلا اگر متنجّسي كه دوبار بايد شسته شود و يا بايد خاك مالي گردد ، از باب تقيّه يك بار شسته شود و يا خاك مالي نشود و با آن از باب تقيه نماز بخوانند ، در اينجا تنها نماز صحيح است و نجاست متنجّس باقي است ؛ زيرا متنجس شدن لباس از آثار ملاقات با نجاست است نه از آثار فعل مكلف تا با تقيه مداراتي برداشته شود .
نظير اين مطلب در بحث از حديث رفع بيان آمده است كه با آن تنها آثار فعل مكلف برداشته مي شود . بنابراين اگر مكلّف ازروي اضطرار دستش به نجس بخورد ، با حديث رفع نجاست آن برداشته نمي شود .
ك ـ شرط عدم مندوحه
ازجمله مباحث مهم تقيّه اين است كه : جريان تقيه و اجزاء عمل تقيه اي از مأموربه واقعي ، مشروط به نبود مندوحه عرضي و يا طولي هست يا نه ؟ !
پيش از بحث لازم است مقصود از مندوحه عرضي و طولي روشن گردد .
مندوحه عرضي ؛ يعني مكلّف بتواند در همان زماني كه بايد تقيه شود ، عمل واقعي را به صورت صحيح واقعي انجام دهد و مقصود از مندوحه طولي عبارت است از اينكه مكلّف بتواند عمل تقيه اي را پس از زمان تقيه ، به صورت صحيحِ واقعي انجام دهد .
پس از روشن شدن اين دو اصطلاح ، به نظر مي رسد اين بحث در تقيه مداراتي راه
175 |
ندارد ؛ زيرا هدف و حكمت تقيه مداراتي جلب محبت و مودت و وحدت كلمه مسلمانان است و به اين معنا دست پيدا نمي شود مگر انجام عمل برطبق نظر آنها و در جمع آنان . حضرت امام پس از اينكه تفصيل مي دهند ميان اينكه دليل تقيّه مطلقات و عمومات اضطرار باشد در اين صورت عدم مندوحه شرط است و ميان اينكه دليل تقيه روايات خاص باشد ، در اين صورت عدم مندوحه شرط نيست ، مي فرمايد :
« ظاهر اين است كه عدم مندوحه در تقيه مستفاد از اخبار خاصه ( مداراتي ) شرط نباشد ، بنابراين اگر كسي مي تواند نمازش را به غير صورت تقيه بخواند بر او واحب نباشد بلكه بهتر اين است در حضور اهل سنت و با رعايت تقيه خوانده شود و نيز رعايت حيله لازم نيست به جهت اطلاق و تأكيد اخبار نسبت به حضور در جماعت آنها . » ( 1 )
* پي نوشتها :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الرسائل ، ص 203