بخش 9

* حَدْ و حکمت مدارا


178


ميقات حج - سال هشتم - شماره سي ام - زمستان 1378

حَدْ و حكمت مدارا

( تأملي در خصائص نگرش فقهي حضرت امام خميني درباره « مدارا با عامه » )

سروش محلاّتي

مقدمه

تقيّه ، از مسائل مهم فقه است كه ريشه در قرآن كريم ( 1 ) دارد و عقل و خرد انساني نيز حكمت و ضرورت آن را درك مي كند . يكي از اقسام تقيه ، مداراكردن با فرقه هاي اسلامي است كه « تقيه مداراتي » نام گرفته است .

بي شك ، نوع رابطه مسلمانان با يكديگر و پيوندهايي كه امت اسلامي را به يكديگر نزديك مي كند متأثر از اين بحث است و به خصوص شيوه برخورد شيعيان با اهل سنت درهمين جا تبيين و ترسيم مي گردد .

متأسفانه اين مسأله كه به شهادت روايات فراوان در دوران 250 ساله امامت ائمه ( عليهم السلام ) يك موضوع مهم و جدي تلقي مي شده و پيوسته مورد توجه قرار داشته است ، در اعصار بعد از دو جنبه جايگاه واقعي خود را در بحث هاي فقهي از دست داده و درنتيجه تأثير اجتماعي آن كاهش يافته است :

* يكي آنكه بسياري از ابعاد و زواياي آن ، مورد تأمل فقهي و بحث و تحقيق قرار نگرفته است ؛ مثلا صاحب جواهر در مسأله وقوف ، تصريح مي كند كه : « اين مسأله از مسائل ديگر بيشتر مورد نياز است كه اگر روز ترويه از نظر ما ، برطبق حكم حاكم آنها « عرفه » اعلام شود ، شيعه چه وظيفه اي دارد ؟ ولي فقهاي شيعه ، چيزي در اين باره مطرح نكرده اند ! »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران : 28


179


« نعم يبقي شيء مهم تشتدّ الحاجة اليه وكان اولي من ذلك كلّه بالذكر وهو انّه لو قامت البيّنة عند قاضي العامة وحكم بالهلال علي وجه يكون التروية عندنا عرفة عندهم فهل يصحّ للامامي الوقوف معهم ويجزي لأنّه من احكام التقيّة والعسر التكليف بغيره أو لا يجزي لعدم ثبوتها في الموضوع الّذي محلّ الفرض منه ؟ اجد لهم كلاماً في ذلك » .

* * و ديگر آنكه ، ما از آنجا كه اين نوع تقيه ، جنبه « مدارا » دارد و مدارا « انعطاف پذيري رفتاري » در همراهي با مسلمانان ديگر و استحكام پيوندهاي يگانگي دربرابر بيگانگان است ، لذا در اعصار و ازمنه مختلف ، محورهاي مودّت و مدارا بايد تبيين شده و با تغيير اوضاع و احوال اجتماعي ، مورد بازبيني قرار گيرد . تقيه مداراتي ، به عنوان يك « اصل » ، راهنما و مبناي عمل براي راهكاري مشاركت امت اسلامي است ، درحالي كه اين اصل راهگشا و رهايي بخش ، كه بايد مولّد پيوستگي مسلمانان ، باشد ، در تنگناي بسياري از قيود فلج كننده قرارگرفته و بجاي پويايي و تحرّك مذهبي ، گاه بر ترديد و تحيّر افزوده و ايستايي و توقف را بدنبال آورده است .

از اين رو ، ضروري است كه اين موضوع مهم ، بر مبناي متون و مدارك معتبر ، مورد وارسي و تحليل عميق قرار گيرد تا به عنوان منبع انس و الفت ، نقش واقعي خود را در جامعه اسلامي بازيابد .

از معدود تحقيقات ارزشمند درباره تقيه كه بطور مستقل نگارش يافته ، رساله اي است از حضرت امام خميني كه با روشن بيني و نگرش عميق مؤلف ، نكات بديعي ارائه مي كند . اين رساله نشان مي دهد كه حضرت امام در سال ها پيش از آغاز نهضت اسلامي و حدود سه دهه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ، يكي از نيازهاي اصلي امّت اسلامي را مورد توجه و تحقيق قرار داده و آنچه را كه در دهه هاي بعد درباره « وحدت اسلامي » و دوري از عوامل تفرقه و جدايي مطرح ساخته اند ، دقيقاً برخاسته از مباني فقهي خاصي است كه در حوزه بحثهاي فقهي ، بدان دست يافته اند .

اين مقاله تلاش دارد تا ويژگي هاي انديشه امام را درباره تقيه مداراتي ارائه كند و ضمن مقايسه با برخي آراء و نظريات ديگر ، تفاوت و برجستگي آن را آشكار سازد .


180


شاخصه هاي مدارا در دو گرايش فقهي

فقهاي شيعه ، درباره « مدارا با عامه » نگرش يكساني نداشته اند ، برخي آنها را در حد « ضرورت و اضطرار » تلقّي كرده اند و برخي ديگر مدارا با ايشان را به عنوان يك قاعده عمومي پذيرفته اند ، عده اي آن را مستحب شمرده و عده اي ديگر واجب دانسته اند ، برخي به موارد منصوص منحصر ساخته و بعضي در قالب كلّي مطرح كرده اند و . . .

از اين رو ، با طرح برخي از شاخصه هاي مدارا در گرايش فقهي رايج ، به بيان ديدگاه هاي حضرت امام خميني ( قدس سره ) پرداخته و تفاوت هاي دو گرايش فقهي را آشكار مي سازيم :

1ـ مدارا و خوف ضرر

واژه « تقيه » در اصل از « وقايه » مأخوذ است كه به معناي « صيانت و نگهداري » است . عالم محقق مير سيدشريف جرجاني ( م 816 ) ، تقيّه و تقاء را به « پرهيز كردن » ترجمه كرده است ( 1 ) و در « لسان التنزيل » ( تأليف قرن چهارم يا قرن پنجم ) نيز « پرهيزگاري » برابر آن نهاده شده است . ( 2 ) در « جواهر القرآن » ، كه از تأليفات قرن هفتم هجري است ، به همان معناي پرهيزگاري آمده است . ( 3 ) و در « فرهنگ نامه قرآني » كه بر اساس 142 نسخه خطي كهن ، استخراج و تنظيم شده است ، « تقاه » به پرهيزيدن ، پرهيزكردن و رهايي جستن ترجمه شده است . ( 4 ) ولي فقها در بحث هاي فقهي خود ، « قيد » خاصي را در مفهوم تقيه اخذ كرده اند و سپس برمبناي اين قيد ، بحث هاي فقهي خويش را بنا نهاده اند ؛ مثلا شيخ انصاري تحفظ از « ضرر ديگري » را در مفهوم تقيه دخيل دانسته و آن را چنين تفسير كرده است :

« المراد هنا التحفظ عن ضرر الغير بموافقته في قول أو فعل مخالف للحق » . ( 5 )

و برخي ديگر از فقيهان « التحفّظ عن الضرر » را معني آن دانسته اند . ( 6 ) با توجه به اين برداشت مفهومي و تفسير لغوي ، فقها معمولا تقيه را به « موارد ضرر » اختصاص داده و بدان محدود كرده اند .

حضرت امام خميني ، هرچند در رساله تقيّه خويش اين موضوع را از ديد واژه شناسي مطرح نساخته اند ، ولي در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مير سيد شريف جرجاني ، ترجمان القرآن ، ص 29

2 ـ مؤلفي ناشناخته از قرن پنجم و چهارم هجري ، لسان التنزيل ، ص 199

3 ـ محمدبن محمدبن بخارائي ، جواهرالقرآن ، ص 49

4 ـ آستان قدس رضوي ، فرهنگ نامه قرآني ، ج 2 ، ص 525 ،

در معجم مقاييس اللغه ( ج 6 ، ص 131 ) آمده است : « وقي كلمة واحدة تدلّ علي دفع شيء عن شيء بغيره » . و فيروزآبادي در القاموس المحيط ( ج 4 ، ص 401 ) آورده است : « التوقيه : الكلاءة و الحفظ ، تقيته تقية و تقاة : حذرته . »

5 ـ شيخ انصاري ، رساله تقيه ، ( مكاسب ، ص 320 )

6 ـ ميرزا علي غروي ، شرح عروة الوثقي ( تقريرات آية الله خوئي ) ، ج 5 ، ص 221


181


تقسيم تقيّه به « خوفيّه » و « مداراتيه » چنان مشي كرده اند كه در مَقْسم ـ تقيه ـ چنين قيدي را ملحوظ نديده اند ؛ زيرا اين قيد را تنها مربوط به يك قسم تقيه ـ تقيه خوفيه ـ تلقي نموده اند . در تقيه خوفي « ترس و واهمه » از « ضرر ديدن » جان يا مال و يا آسيب ديدن حوزه اسلام مطرح است ، درحالي كه در تقيه مداراتي ، « وحدت مسلمانان » مورد نظر است ، بدون آنكه « نگراني از ضرر » وجود داشته باشد :

« و المطلوب فيها ـ المداراة ـ نفس شمل الكلمة وجرّ مودة المخالفين من غير خوف ضرر » . ( 1 )

در حقيقت ، فقهاي ديگر حتي در مشروعيت و جواز تقيّه مداراتي نيز وجود نوعي خطر و ضرر را لازم ديده اند و بدون اين احساس خطر ، مماشات با مخالفين را خارج از دايره حقيقيِ تقيه شمرده اند . لذا شيخ انصاري بر اين عقيده است كه ملاك تقيه مداراتي آن است كه شخص در « معرض خطر » يا « ضرر » قرار مي گيرد و در اثر رعايت نكردن تقيه ، به مرور ، خساراتي از ناحيه مخالفان متوجه او خواهد شد . ( 2 ) برخي ديگر نيز درباره اين نوع تقيّه تصريح كرده اند كه « بدون ضرر بالفعل » بر ترك تقيه ، مصداق تقيه تحقّق نمي يابد :

« التقيّة متقوّمة بخوف الضّرر الّذي ترتّب علي تركها و مع العلم بعدم ترتّب الضرر علي ترك التقية ، لا يتحقّق موضوع التقيّة » . ( 3 )

و بر اين اساس ، آنها ، « مدارا با عامه » را از « اقسام تقيه » خارج دانسته اند . ( 4 ) و اين سخن شگفت آور است . ( 5 ) ولي بر اساس تحليل حضرت امام ، جواز يا لزوم مدارا با عامه ، بر « خوف ضرر » متوقّف نيست ؛ چرا كه مصلحت كلي جامعه اسلامي ، موجب تشريع اين نوع تقيه مي گردد هرچند كه شخص كاملا در امان بوده و هيچ گونه نگراني از ترك تقيه ، بر خود و ديگري نداشته باشد :

« لا يتوقف جواز هذه التقيّة بل وجوبها علي الخطر ، بل الظاهر أنّ المصالح النوعيّة صارت سبباً لإيجاب التقيّة عن المخالفين فتجب ولو كان مأموناً وغير مخالف علي نفسه وغيره » . ( 6 )

2 ـ گستره ضرر

اگر تقيه دائر مدار « خوف ضرر » باشد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امام خميني ، رساله تقيه ، ( الرسائل ، ج 2 ، ص 174 )

2 ـ شيخ انصاري ، هماه ، ص 320

3 ـ ميرزا علي غروي ، همان ، ص 225

4 ـ همان ، ص 275

5 ـ چگونه ممكن است كه از صحيحه هشام كه مربوط به مداراي با عامه است و در آن تصريح به « تقيه » شده است « صلّوا في عشائرهم . . . و الله ما عبد الله بشيء أحبّ اليه من الخباء ، قلت و ما الخباء قال التقية » از يك سو استفاده مي شود كه در مدارا با عامه ، مصلحت نوعيه « اتحاد كلمه مسلمين » است و ترتب ضرر بر ترك آن تأثيري ندارد و از سوي ديگر گفته مي شود كه در « تقيه » ، « احتمال ضرر » لازم است و لذا اين قسم خارج از تقيه است ؟ « هذا القسم خارج من المقسم لعدم اعتبار احتمال الضرر في تركه » ( ج 5 ، صص 274 و 275 )

6 ـ امام خميني ، همان ، ص 201


182


و به طور كلي به منظور جلوگيري از ضرر و زيان تشريع شده باشد ، ضرر و خسارت را چگونه بايد تفسير كرد ؟ و با چه مقياسي بايد سنجيد ؟

برخي تعبيرات فقهي نشان مي دهد كه « مجوز مدارا با عامه » جلوگيري از « ضرر شخصي » است ، چرا كه اگر شخص مدارا و مماشات با آنها را رها كند و از معاشرت با ايشان دوري گزيند « متضرر » مي شود .

« ترك المداراة مع العامّة وهجرهم ينجرّ غالباً اِلي حصول المباينة الموجب لتضرّره منهم » . ( 1 )

و اگر در اين باره « توسعه اي » قائل شده اند ، با محور قرار دادن « خوف شخصي » آن را از « شخص تقيه كننده » به « هر شخص ديگري » گسترش داده اند و فراتر از آن را ، با تعبير ترديد آميز « لا يبعد » ، بدان ملحق كرده اند . ( 2 )

حضرت امام ، هرچند « خوف ضرر » را فقط در « تقيه خوفيّه » پذيرفته اند و اساساً تقيه مداراتي را دائر مدار خوف ضرر ندانسته اند ، در عين حال ، خوف ضرر را در شعاعي بسيار گسترده تر مورد توجه قرار داده و آن را در سه بخش مطرح ساخته اند :

الف ) نگراني از ضرر به « خود » ( ضرر به جان ، مال ، يا آبرو ) .

ب ) نگراني از ضرر به ديگر « شيعيان »

ج ) نگراني از آسيب رسيدن به حوزه « اسلام » در اثر بروز اختلاف بين « مسلمانان » .

تارة تكون التقية خوفاً واُخري تكون مداراة .

و الخوف قد يكون لأجل توقّع الضرر علي نفس المتقي أو عرضه أو ماله أو ما يتعلّق به .

و قد يكون لأجل توقّعه علي غيره من اخواته المؤمنين .

و ثالثة لأجل توقّعه علي حوزة الإسلام بأن يخاف شتات كلمة المسلمين بتركها و خاف وقوع ضرر علي حوزة الاسلام لأجل تفريق كلمتهم . ( 3 )

با توجه به اين تفسير روشن و متين ، تقيه را در « حفظ هويت مذهبي » نبايد محدود ساخت و از « مصلحت امت اسلامي » ، كه گاه با رعايت نكردن تقيه مورد تهديد قرار مي گيرد ، نبايد غفلت ورزيد . متأسفانه به اين نكته مهم و اساسي در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شيخ انصاري ، همان ، ص 220

2 ـ همان ، ص 324

3 ـ امام خميني ، همان ، ص 174


183


بحث هاي بزرگاني مانند شيخ انصاري كه به تفصيل به موضوع پرداخته اند ، توجّهي ديده نمي شود . آيا مي توان گفت كه اين غفلت در پديد آمدن شكاف هاي بزرگي كه امت اسلامي را با خطرهاي جدّي در مقابل بيگانگان مواجه ساخته است ، بي تأثير بوده است ؟

شگفت آورتر آنكه ، درحالي اين خلأ و كمبود در بحث هاي فقهي پيشينيان رخ داده است كه در متون اصيل مذهبي ، به اين موضوع سرنوشت ساز كاملا توجه شده است و پيشوايان معصوم بدان تذكر داده اند ؛ مثلا حضرت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) حضور اجتماعي و همكاري حكومتي خود را پس از وفات پيامبرخدا و غصب خلافت ، بر همين اساس تبيين فرموده است كه : اگر « نگراني » از « آسيب رسيدن به اسلام » نبود ، دست ياري و مشاركتم را همچنان كنار مي كشيدم ، ولي مگر مي توان از خوف ضربه به پيكر ديانت ـ حتي با عدم مشروعيت حكومت ـ با مسامحه گذر كرد و بر سرنوشت اسلام بي تفاوت ماند ؟ مگر مصيبت آسيب ديدن اسلام نبوي از مصيبت آسيب ديدن ولايت علوي كمتر است ؟

« . . . فامسكت يدي حتّي رأيت راجعة الناس قد رجعت عن الإسلام يدعون الي محق دين محمد ( صلّي الله عليه وآله ) فخشيت ان لم أنصر الاسلام وأهله أن أري ثلماً او هدماً تكون المصيبة به عليّ اعظم من فوت ولايتكم . . . » ( 1 )

3ـ استحباب مدارا

تقيه به احكام تكليفي پنج گانه ( وجوب ، حرمت ، اباحه ، استحباب وكراهت ) تقيسم شده است ، و « مدارا با عامه » را در رديف تقيه هاي « مستحب » قرار داده اند . شيخ اعظم تقيه را در صورتي واجب مي داند كه براي دفع ضرري كه بالفعل واجب است ، صورت گيرد ، ولي اگر ترك تقيه « تدريجاً » به ضرر و خسارت منجر شود ، تقيه را مستحب مي داند و با اين ملاك ، چون ترك مدارا با عامه و دوري از معاشرت با آنها را غالباً منجر به ايجاد فاصله بين شيعه با آنها و متضرر شدن از ايشان تلقي مي كند ، لذا تقيه مداراتي را مستحب مي شمارد :

« و المستحب ما كان فيه التحرّز عن معارض الضرر بأن يكون تركه مضيا تدريجاً الي حصول الضرر كترك المداراة مع العامّة . . . » ( 2 )

برخي از فقهاي متأخر ، كلام شيخ را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه ، نامه 62

2 ـ شيخ انصاري ، همان ، ص 320


184


از اين جهت مورد مناقشه قرار داده اند كه چون تقيه متقدّم به خوف از ضرر در صورت ترك آن است ، لذا درصورتي كه « علم به عدم ترتب ضرر » داشته باشيم ، موردي براي تقيه ـ ولو مستحب ـ وجود ندارد . ( 1 )

و البته چنين اشكالي ـ با صرفنظر از ايراد مبنايي به آن ـ متوجه شيخ اعظم نيست ؛ زيرا شيخ انصاري هرگز فرض « علم به عدم ترتب ضرر » را مطرح نكرده و تقيه مداراتي را بر آن منطبق نساخته است . بلكه او چون منطقه فراخي براي تقيه مداراتي ـ در خارج از چارچوب تقيه خوفيه ـ قائل است ، لذا تقيه خوفيه را به موارد ضرر بالفعل ، و تقيه مداراتيه را به موارد ضرر تدريجي اختصاص داده است ، از اين رو در نظر او ، در هر دو قسم « خوف از ضرر » وجود دارد و اساساً موضوع به عدم ترتب ضرر ، در كلام او مطرح نيست .

ولي در عين حال ، اين بيان شيخ ، نمي تواند « استحباب تقيه مداراتي » را اثبات و « وجوب » آن را نفي كند ؛ زيرا :

اولاـ تقيه مداراتي داراي نصوص خاص روايي است و در اين روايات ، اثري از « خوف از ضرر » و يا « در معرض ضرر بودن » به چشم نمي خورد . از اين رو تحليلي كه از اين نوع تقيه ارائه شده است ، نوعي اجتهاد در مقابل نص است .

ثانياً ـ عده اي از نصوص روايي ، بر « لزوم » اين تقيه دلالت دارد :

ـ « لا ايمان لمن لا تقيّة له » . ( 2 )

ـ « لو قلت أن تارك التقية كتارك الصلاة لكنت صادقاً » . ( 3 )

لذا برخي از فقها با توجه به اين تعبيرات اكيد گفته اند : چه تعبيري از اين تعبيرات بر « وجوب » ، دلالت بيشتري دارد .

درحالي كه ائمه ، رعايت نكردن تقيه را به عنوان نفي ايمان تلقي كرده و چنين شخصي را مانند تارك الصلاة معرفي نموده اند با اينكه در روايات ديگر نماز حدِّ فاصل بين كفر و ايمان دانسته شده است .

ثالثاًـ اگر ترك تقيه بگونه اي است كه شخص را در معرض ضرر قرار مي دهد ـ با صرف نظر از نصوص خاصه ـ باز هم بايد چنين تقيه را واجب شمرد و اقدام به عملي كه در نزد عقلا ، خطرآفرين است و منجر به ضرر خواهد شد ، نمي تواند جايز شمرده شود ، لذا درباب روزه نيز فقها بين روزه اي كه « بالفعل » موجب ضرر مي گردد و روزه اي كه « منجرّ » به ضرر مي شود ، تفاوتي قائل نيستند و هيچ يك را مجاز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ميرزا علي غروي ، همان ، ص 225

2 ـ الحرّ العاملي ، وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 461

3 ـ همان ، ج 11 ، ص 466


185


نمي دانند .

حضرت امام خميني ( قدس سره ) با تصريح با اينكه تقيه مداراتي ، دائر مدار خوف نيست ، آن را « واجب » مي دانند .

« . . . الظاهر أنّ المصالح النوعيّة صارت سبباً لإيجاب التقيّة عن المخالفين « فتجب التقية » وكتمان السر ولو كان مأموناً وغير خائف علي نفسه وغيره » . ( 1 )

لذا در پيام هاي خود به حجاج بيت الله الحرام نيز بر « لزوم » روش هاي مبتني بر مدارا تأكيد نموده و بي اعتنايي بدان را مجاز ندانسته اند :

لازم است برادران ايراني و شيعيان ساير كشورها از اعمال جاهلانه كه موجب تفريق صفوف مسلمين است احتراز كنند و لازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند . » ( 2 )

4ـ مدارا و تنگناي موارد

آيا تقيه مداراتي با عامه « اختصاص » به « موارد منصوص » از قبيل عيادت از بيماران و نماز در مساجد آنها دارد و در غير از آن مطلوب نيست و يا اينگونه موارد به عنوان مصاديق روشني از يك « اصل كلي » در روايات بيان شده است و مورد را نبايد مخصّص دانست ؟

شيخ انصاري ، تقيّه مداراتي را محصور در اين چند مورد مي داند و همراهي و مماشات با ديگر فرق اسلامي را در موارد ديگر مجاز نمي داند :

« اما المستحب مِنَ التقيّة فالظاهر وجوب الاقتصار فيه علي مورد النص وقد ورد الحثّ عَلي المعاشرة مع العامّة وعيادة مرضاهم و تشييع جنائزهم والصلاة في مساجدهم والأذان لهم فلا يجوز التعدّي عن ذلك الي ما لم يرد النص من الأفعال المخالفة للحق كذمّ بعض رؤساء الشيعة للتحبّب اليهم » . ( 3 )

اين سخن شيخ ، با مبناي وي ناسازگار است كه مي فرمود : « المستحب ما كان فيه التحرّز عن معارض الضرر بأن يكون تركه مفضياً تدريجاً اِلي حصول الضّرر كترك المداراة . . . » ( 4 ) زيرا شيخ در اين مبنا ، يك ملاك كلي را در استحباب تقيه پذيرفته است ، لذا در هر مورد كه اين ملاك تحقق يابد و شخص با ترك مدارا در معرض ضرر ـ ولو تدريجاً ـ قرار گيرد ، تقيّه برايش مجاز خواهد بود و نيازي به يافتن « نص »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امام خميني ، همان ، ص 201

2 ـ امام خميني ، صحيفه نور ، ج 9 ، ص 176

3 ـ شيخ انصاري ، همان ، ص 320

4 ـ همان .


186


در تك تك موارد و استناد به آن وجود ندارد . و اگر از اين مبنا صرف نظر شود و در معرض ضرر قرار گرفتن ، ملاك تقيه مداراتي نباشد ، شعاع تقيه مجاز بايد توسط روايات تعيين گردد و البته در روايات اين نوع تقيه اختصاص به چند مورد نيافته است بلكه قاعده اي كلي در اين باره مطرح شده است و گستره تقيه بسيار فراتر از آن است :

« التقية في كلّ شيء الاّ في النبيذ والمسح علي الحفّين » . ( 1 )

و در برخي روايات موارد فوق ، به عنوان مثال ، و پس از ذكر يك دستورالعمل كلي بيان شده است ؛ مثلا در صحيحه هشام آمده است :

« ايّاكم أن تعملوا عملا تعير به فان ولد السوء يعير والده بعمله كونوا لمن انقطعتم اليه زينا ولاتكونوا عليه شيناً صلّوا في عشائرهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم . . . » ( 2 )

همچنين در نصّ معتبر ديگري يك « قاعده كلي » وارد شده است :

« . . . كّل شيء يعمل المؤمن بينهم لمكان التقية ممّا لا يؤدّي اِلي الفساد في الدين فانّه جائز » . ( 3 )

و نيز از روايات عام ، حديث معتبري از حضرت صادق ( عليه السلام ) است كه فرمود :

« ما صنعتم مِنْ شيء أو حلفتم عليه من يمين في تقيّة فأنتم عنه في سعة » . ( 4 )

امام خميني ( قدس سره ) ، تقيه مداراتي را به عنوان يك قاعده پذيرفته اند و با توجه به نصوص فوق ، آن را به چند مورد ، محدود نكرده ، بلكه در يك برداشت كلّي آورده اند :

« الظاهر منها الترغيب علي العمل بطبق آرائهم واهوائهم واتيان الصلاة في عشائرهم وكذا سائر الخيرات » . ( 5 )

از اين رو بايد گفت كه مدارا با عامه ، يك اصل كلّي تلقي مي شود ؛ لذا اوضاع و احوال اجتماعي هر عصر و شرايط زماني و مكاني هر شخص ، در يافتن مصاديق و موارد آن مؤثر است و با توجه به تغييراتي كه به ملاحظه شرايط اجتماعي و روابط مسلمانان با يكديگر رخ مي دهد ، مصاديق تقيه مداراتي انعطاف پذير و قابل قبض و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الحرّ العاملي ، وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 468

2 ـ همان ، ص 471

3 ـ همان ، ج 16 ، ص 134

4 ـ همان ، ج 16 ، ص 134

5 ـ امام خميني ، رساله تقيه ، ( الرسائل ، ج 2 ، ص 195 )


187


بسط است و نمي توان بر مصاديق روايي جمود داشت .

مدارا و حيله رفتاري

بر اساس يك نگرش فقهي در روابط با عامه ، قبل از تقيه مداراتي ، بايد از شيوه هاي غلط انداز كه مخالفين را به اشتباه وامي دارد ـ حيله ـ استفاده كرد و در صورتي كه امكان بكارگيري روش هايي كه با حفظ موازين مذهب ، موافقت ظاهري با آنها را هم نشان مي دهد ، وجود نداشته باشد ، نوبت به « تقيه » مي رسد . لذا پيش از تقيه ، بايد تلاش كرد كه در قالب هاي مخالف پسند به مقررات خاص فقهي عمل نمود تا در اثر « مشابهت صوري » با عامه ، آنها ما را موافق خود بپندارند هرچند كه در واقع موافقت و همراهي وجود ندارد .

نمونه اين حيله رفتاري آن است كه فرد شيعي درهنگام وضوگرفتن ، آب را از پايين به بالا بريزد ، ولي هنگامي كه دست را از بالا به پايين مي كشد ، نيت وضو كند . بدين ترتيب ، هرچند از نظر صوري موافقت با عامه انجام گرفته ، ولي در حقيقت برطبق احكام فقهي شيعه ، عمل انجام شده و در حفظ موازين فقهي ، كوتاهي نشده است .

همچنين اين امكان وجود دارد كه شخص با حضور در نماز جماعت عامه ، قصد جماعت نكند و درحالي كه قرائت و اذكار را شخصاً و به آرامي انجام مي دهد ، بگونه اي وانمود كند كه ديگران متوجه نماز فراداي او نشده و گمان برند كه او نيز مانند ديگر نمازگزاران اقتدا كرده و نماز خود را به جماعت مي گزارد .

بر اين مبنا هيچ مكلّفي حق ندارد كه با امكان حيله ، به تقيه رو آورد و هركس كه مي تواند با اِعمال حيله ، خود را از همراهي واقعي با عامه برهاند ، وظيفه دارد كه احكام مذهب خود را دقيقاً رعايت كند . امام خميني ( قدس سره ) نه تنها به كارگيري چنين روش هايي را واجب نمي داند ، بلكه آن را مرجوح مي شمارد ؛ زيرا ائمه ( عليهم السلام ) مدارا با عامه را بگونه اي مطرح ساخته اند كه با بكارگيري حيله منافات دارد :

« لازم نيست كه افراد به اِعمال حيله متوسل شوند و با حيله خود را از حضور در جماعت آنها خلاص كنند ؛ زيرا برخي از روايات صراحت در آن دارد كه حضور در جماعت آنها و اقامه نماز با آنها فضيلت داشته و همچون نماز با پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است . بدون ترديد ، اينگونه تشويق ها و ترغيب ها از سوي ائمه با


188


اِعمال حيله منافات دارد ؛ مثلا در روايت امام صادق ( عليه السلام ) پس از امر به نماز خواندن با آنها ، آمده است : « خداوند به بهتر و محبوب تر از تقيه عبادت نشده است » پس مراوده با آنها و جلب محبتشان مطلوب بوده و نماز خواندن با ايشان محبوب تر است ، اين گونه روايات ، با اِعمال حيله ، ناسازگار است . » ( 1 )

از جمله حيله هايي كه برخي از فقها مطرح كرده اند ، « جماعت صوري » است بدين معني كه نمازگزار درعين آنكه پشت سر امام جماعت قرار مي گيرد و در صفوف جماعت حاضر مي شود و اعمال نماز را با آنها بجاي مي آورد ، ولي به امام اقتدا نكرده و قرائت نماز را خود انجام مي دهد . مرحوم آيت الله خويي بر اين عقيده است كه :

« انّ الصّلاة معهم ليست كالصلاة خلف الإمام العادل وانّما هي علي ما يستفاد من الروايات صورة صلاة يحسبها العامّة صلاة وائتماماً بهم و من هنا لم يرد في الروايات عنوان الإقتداء بهم بل ورد عنوان الصلاة معهم . . . فلا دلالة في شيء مِنَ الروايات علي انّها صلاة حقيقةً » . ( 2 )

اولين پرسشي كه در اين باره مطرح است ، اين است كه چرا از چنين نمازي كه همه قيود فقهي در آن رعايت شده و نمازگزار قرائت را نيز انجام داده است به « صورة صلاة » و نه « صلاة حقيقي » تعبير كرده اند . اگر مقصود نماز صوري باشد ، همراهي در حركات نماز كافي است و نياز به رعايت شرايط واقعي نماز وجود ندارد . مگر نه اين است كه در روايات معتبر وارد شده است كه هركس فريضه را در وقت خود انجام دهد و سپس « با وضو » در جماعت آنها شركت كند ، خداوند بيست و پنج درجه برايش ثبت مي كند ، ( 3 ) آيا « صلاة صوري » احتياجي به « وضو » دارد ؟ و آيا عامّه مي توانند تشخيص دهند كه فردي بدون وضو در جماعت حاضر شده تا اين دستور بر ضرورت عدم كشف خلاف حمل شود ؟

پرسش ديگر اين است كه روايات معتبري كه نماز با آنها را در صف اوّل ؛ مانند نماز پشت سر پيامبر در صف اول مي داند ( 4 ) چگونه با اين توصيه سازگار است ؟ مفاد اين روايات صحت صلاة و صحّت جماعت و اقتدا است . مگر نماز پشت سر پيامبر « جماعت صوري » است ؟ آيا در اين روايات فُرم جماعت ؛ مانند جماعت با پيامبر ـ يعني عالي ترين و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص 203

2 ـ ميرزا علي غروي ، همان ، ص 271

3 ـ الحرّ العاملي ، همان ، ج 5 ، ص 383 از امام صادق ( عليه السلام ) « ما من عبد يصلّي في الوقت و يفرغ ثمّ يأتيهم و يصلّي معهم وهو علي وضو ؟ ؟ ؟ الاّ كتب الله له خمسا و عشرين درجة » .

4 ـ الحر العاملي ، همان ، ص 381


189


بافضيلت ترين جماعت ـ دانسته شده است ؟

پرسش سوم اين است كه چطور براي اثبات صحّت جماعت ، به دنبال دليلي با لفظ و تعبير « اقتدا » هستند و دلالت « الصلاة معهم » را بر جماعت كافي نمي دانند ، درحالي كه در موارد ديگر نيز معمولا از اين تعبيرات براي جماعت استفاده شده است ؛ مثل « خلف » ، « في جماعة » .

قابل توجه است كه در برخي از روايات ، بر لزوم اعاده نماز پس از جماعت با آنها ، و يا اداي نماز قبل از جماعت با آنها ، تأكيد شده است ، ولي حضرت امام با بررسي آنها ، هيچ يك را از نظر سند و دلالت تمام ندانسته و لذا فرموده اند كه در قبال رواياتي كه جماعت با آنها را صحيح مي داند ، معارضي وجود ندارد . ( 1 )

نگرش مجدد

تقيه مداراتي هر چند در فقه شيعه مورد توجه قرار گرفته ، ولي غالباً با سخت گيري هايي توأم بوده است كه براي عوام شيعه كمتر جاذبه داشته و آنها ترجيح مي داده اند كه خود را از صحنه تقيه مداراتي خارج ساخته و حتي الامكان اَعمال عبادي خود را به شكل انفرادي و دور از چشم عامه و با اطمينان خاطر به صحت آن و رعايت حدود خاصّ آن ، انجام دهند .

چرا كه از يك سو فقيهي مانند صاحب مدارك ، جواز تقيّه را مشروط به « عدم مندوحه » و ناچاري تلقي مي كند و در نتيجه با وجود گريزگاه و مفرّي از خطر ، آن را مجاز نمي داند ( 2 ) با اين نگرش ، شيعه پيوسته بايد براي تقيه كردن به محاسبه ضرر و خطر بپردازد و با بررسي گريزگاه ها و راه هاي فرار ، چنانچه راهي براي فرار از جماعت عامه دارد و مي تواند بگونه اي خود را معذور جلوه دهد و يا بهانه اي براي خود بتراشد ، از صفوف جماعت جدا شود .

از سوي ديگر فقهي ، مانند صاحب مصباح الفقيه ، جواز تقيه را مربوط به « عصر ائمه » مي داند كه شيعه به رابطه داشتن با عامه « مضطر » بوده و اگر اين رابطه و مراوده را حفظ نمي كرد ، مورد اذيت و آزار قرار مي گرفت . از اين رو ادلّه جواز تقيه از اعصار ديگر كه آنان شوكت و اقتدار خود را از دست داده اند ، « جزماً » ، « انصراف » دارد . ( 3 ) با اين برداشت ، در عصر حاضر ، تقيه وجهي ندارد و موضوع آن منتفي ، و اَمَدش به سر آمده است . چه اينكه شيخ انصاري در يك برداشت مشابه ، تقيه را در چارچوب اضطرار قرار مي دهد و آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امام خميني ، همان ، ص 199

2 ـ سيد محمد عالمي ، المدارك ، ج 1 ، ص 223

3 ـ حاج آقا رضا همداني ، مصباح الفقيه ، كتاب الطهاره ، ص 166


190


را چاره « انسان مضطر » مي بيند . ( 1 )

از سوي ديگر ، در مقام تقيه كردن ، پيوسته به شكل وسوسه آميز و ترديد آفريني ، « احتياط » به شيعه تلقين شده و چنين وانمود شده است كه « ترك تقيه » ، موافق « احتياط » است . از اين رو كسي كه اعتنايي به مدارا با عامه ندارد و در اجتماع مسلمين از قبيل موسم حج ، بر انجام وظايف خويش به شكل فردي ولو مخفيانه و همراه با حيله مقيّد است ، از قدس و تقواي بيشتري برخوردار است ؛ به خصوص كه چون تقيه مداراتي ، حداكثر « مستحب » است ، به خاطر رعايت يك دستور استحبابي ، نمي توان اعمال واجب را دست و پا شكسته انجام داد !

با توجّه به اين گونه آموزه هاي فقهي ، مي توان حدس زد كه مدارا با عامه چه وضعي پيدا مي كند و در چنين فضاي فكري چه اميدي به الفت مسلمين و اخوت اسلامي مي توان داشت ، و آيا چنين رُلي ؟ ؟ ؟ از تقيه مداراتي ، قادر به تأمين حكمتِ اساس آن مي باشد ؟

راستي چرا پس از رحلت پيامبر خدا و در طول دوران امامت ، كه پيشوايان معصوم و شيعيان به حج مي رفتند و كار هدايت و رهبري حج نيز بدست مخالفان بود و رؤيت هلال توسط آنان اعلام و عيد قربان از سوي ايشان مشخص و وقوف به دستورشان انجام مي گرفت ، هرگز ائمه تخلف نمي كردند و شيعيان خود را به رفتار ديگري راهنمايي نكرده و به اعاده عمل با رعايت موازين ، فرمان نمي دادند ؟ و چرا در عصر ما اينگونه جرياناتي باب شده و به تعبير امام خميني ( قدس سره ) « شيعيان جاهل عصر ما » بدين روش ها روي آورده اند ؟

« و ليس بنائهم ( عليهم السلام ) علي ادراك الوقوف خفاءً كما يصنع جهّال الشيعة في هذه الأزمنة » . ( 2 )

آيا اينگونه رفتارهاي جاهلانه ، ريشه در فتاواي مبهم و يا احتياط هاي خلاف احتياط ، در رساله هاي عمليه ندارد ؟

حضرت امام خميني در پنجاه سال قبل ( 1373 قمري ) به بررسي مسأله تقيه پرداخت ، تا علاوه بر بررسي عميق يك مسأله فقهي ، بدين وسيله يك معضل اجتماعي جهان اسلام را حل كند ، لذا او در عصر غربت و مظلوميّت اسلام و مسلمانان ، با تبيين حكمت تقيه مداراتي ، عموم مسلمانان را به هوشياري دربرابر دسيسه هاي دشمنان اسلام دعوت كرد و فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شيخ انصاري ، همان ، ص 323

2 ـ امام خميني ، همان ، ص 196


191


چه بسا سرّ اين تقيه آن است كه با وحدت كلمه مسلمانان و دوري شان از پراكندگي و تفرقه ، اوضاع امت اسلامي سامان يابد و آنان در زير امت ديگر ملتها ذليل و اسير نباشند و تحت سلطه كفار و سيطره بيگانگان قرار نگيرند . . . » ( 1 )

و با همين ديد بلند و نگرش وسيع اسلامي بود كه وقتي به تشكيل حكومت اسلامي توفيق يافت ، همان درك حقيقي از مكتب را در پيام به زائران خدا ، مطرح نمود :

« دشمنان اسلام ، با تمام قوا سعي در ايجاد تفرقه و اختلاف ميان جوامع اسلامي دارند و به هر نام و هر وسيله كه شده مي كوشند تا با درگيري ميان مسلمانان زمينه را براي تسلّط كامل و مجدد خود بر همه كشورهاي اسلامي و چپاول و غارتگري خود مساعد سازند و به همين جهت لازم است از هرگونه عمل تفرقه انگيز خودداري كنند كه يك وظيفه شرعي و الهي است . » ( 2 )

* پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص 200

2 ـ امام خميني ، صحيفه نور ، ج 14 ، ص 276



| شناسه مطلب: 83168