1 ـ نماز تراویح ، سنّت یا
بدعت ؟

17 میقات حج - سال نهم - شماره سی و پنجم - بهار 1380 فقه حجّ 18 نماز تراویح ، سنّت یا بدعت ؟ نجم الدین الطبسی / ترجمه و تلخیص : محمّدتقی رهبر سخن مترجم : در کتب فقهی و حدیثی شیعه و سنّی برای ماه مبارک رمضان نمازهای مستحبی بس


17


ميقات حج - سال نهم - شماره سي و پنجم - بهار 1380

فقه حجّ


18


نماز تراويح ، سنّت يا بدعت ؟

نجم الدين الطبسي / ترجمه و تلخيص : محمّدتقي رهبر

سخن مترجم :

در كتب فقهي و حديثي شيعه و سنّي براي ماه مبارك رمضان نمازهاي مستحبي بسياري نقل شده كه برخي از آنها به هزار ركعت مي رسد .

صلاة تراويح نيز از جمله نمازهايي است كه اهل سنّت آن را مستحب دانسته و در هر شب از ماه مبارك رمضان نزديك به بيست ركعت ، آن را به جماعت اقامه مي نمايند .

گرچه نماز عبادتِ برتر است و نمازهاي مستحبي و مندوب در شرع مقدس محدوده خاصي ندارد ، اما آيا به جز نمازهاي فريضه يا مواردي كه مشروعيت آن به جماعت ، با دليل قطعي از پيامبر و ائمه معصوم ( عليهم السلام ) به ثبوت رسيده باشد ، مي توان نمازهاي مستحبي مثلا نوافل را به جماعت خواند ؟ ! در اين مسأله ميان شيعه و سني اختلاف هست و اين اختلاف نظريه ، در نماز تراويح نيز مطرح است .

از چندي پيش در صدد بودم كه در اين باره تتبّعي كرده ، مطلبي را بنويسم و بدين منظور يادداشت هايي را از برخي منابع روايي و فقهي تهيه كردم ، امّا در خلال بررسي ، به نوشتاري برخوردم كه فاضلي از افاضل حوزه مقدّس قم ، با تتبّع فراوان ، موضوع تراويح را به بحث گذارده و با نظم و نسق كامل و زيبا ، آماده چاپ كرده بود و اين ما را از تحقيق و تفحّص مجدّد بي نياز مي ساخت ؛ از اين رو بهتر آن ديدم كه وقت بيشتري را مصروف اين كار نكنم و همان متن را ترجمه كرده ، در فصلنامه


19


« ميقات حجّ » تقديم خوانندگان گرامي نمايم .

گفتني است از آنجا كه تحقيق و نگارش ياد شده ، به جز فهرست هاي كتاب ، به حدود نود صفحه مي رسيد و اين فراتر از ظرفيت يك مقاله در فصلنامه بود ، بر آن شدم كه آن را تلخيص كرده در قالب اين مقاله ، كه برگرفته از متن عربي است ، به صورت گزيده ، با اندك تصرف ، به خوانندگان گرامي تقديم كنم . جا دارد از مساعي نگارنده محترم كه زحمت پژوهش و نگارش را متحمّل شده اند سپاسگزاري شود .

واژه « تراويح »

« تراويح » جمع « ترويحه » و معناي اصلي آن ، نشستن است . بعدها آن را به نشستن به منظور استراحت پس از چهار ركعت نماز ( مستحبي ) در ماه رمضان ، اطلاق كرده اند و از آن پس به هر چهار ركعت نماز ياد شده ، « تراويح » گفته اند . البته مجموعه اين نماز را هم كه به بيست ركعت مي رسد ، تراويح مي گويند . ( 1 )

كحلاني مي نويسد : نامگذاري اين نماز به تراويح ، شايد مستند به روايتي باشد كه بيهقي از عايشه نقل كرده كه گفت : « پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از هر چهار ركعت به استراحت مي پرداخت . » اگر اين حديث به ثبوت برسد ، مستند اصلي است براي نشستن امام در نماز تراويح . ( 2 )

اشكال در روايت همان است كه بيهقي بدان اشاره كرده كه تنها راوي حديث « مغيرة بن دياب » است كه مورد تأييد نيست . ( 3 )

نمازهاي ماه رمضان در احاديث شيعه و سني

در صحاح و سنن و مدارك و جوامع روايي ، روايات بسياري از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه ( عليهم السلام ) درباره نافله هاي ماه رمضان ، اصل مشروعيت ، تعداد ركعات و چگونگي آن رسيده است كه از مجموع آن ها ، اصل مشروعيت آن به اجماع و اتّفاق نظريه استفاده مي شود .

مسأله مورد اختلاف اين است كه آيا اين نافله ها را مي توان به جماعت خواند يا بايد فرادي خوانده شود ؟ در اين تحقيق ، به تفصيل در باره اين موضوع بحث خواهد شد .

در اينجا ، به دليل رعايت اختصار ، از كتب اهل سنّت به آنچه بخاري آورده و از كتب اماميه به آنچه شيخ طوسي در تهذيب نقل كرده است بسنده مي كنيم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : بحار الأنوار ، ج1 ، ص363 ؛ فتح الباري ، ج4 ، ص294 ؛ ارشاد الساري ، ج4 ، ص694 ؛ شرح الزرقاني ، ج1 ، ص237 ؛ النهايه ، ج1 ، ص274 ؛ لسان العرب ، قاموس و . . .

2 . سبل السلام ، ج2 ، ص11

3 . السنن الكبري ، ج2 ، ص700


20


و در پانوشت ها به ديگر مصادر روايي كه احاديث مربوط را ثبت كرده است ، اشاره مي كنيم :

الف ـ روايات اهل سنّت

1 ـ يحي بن بكير ، از عقيل ، از ابن شهاب روايت كرده كه امّ سلمه مرا خبر داد كه ابوهريره گفت : از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) شنيدم كه در باره ماه رمضان فرمود :

« كسي كه از روي ايمان و اخلاص به نماز بايستد ، خداوند گناهان گذشته او را بيامرزد » ؛ « مَنْ قَامَهُ إِيمَاناً وَاحْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ » . ( 1 )

2 ـ به طريق ديگر از ابوهريره نقل شده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « مَنْ قَامَ رَمَضان إِيمَاناً وَاحْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ » .

ابن شهاب گويد : پيامبر خدا رحلت كردند و تا زمان ابوبكر و اوايل خلافت عمر امر به اين منوال بود . ( 2 )

شوكاني گويد : از نووي نقل شده كه قيام رمضان ، با نماز تراويح تحقق مي پذيرد ولي منحصر به تراويح نيست . و سخن كرماني را كه گفته است قيام رمضان جز به تراويح محقّق نمي شود ، دور از واقعيت دانسته است . ( 3 )

3 ـ بنا به نقل بخاري ، از عايشه روايت شده كه گفت : « إِنَّ رَسُول الله صَلّي وَذلِكَ في رَمَضان » . ( 4 )

4 ـ يحيي بن بكير ، از عقيل ، از ابن شهاب ، از عروه روايت كرده كه عايشه بر من خبر داد كه رسول خدا در نيمه شبي به مسجد رفتند و گروهي با نماز آن حضرت نماز خواندند و اين خبر منتشر شد و در پي آن جمعيت بيشتري آمدند و با پيامبر نماز گزاردند ، صبح شد و خبر نماز پيغمبر زبان به زبان گشت و در شب سوّم نيز با نماز آن حضرت نماز خواندند و چون شب چهارم فرارسيد ، مسجد گنجايش جماعت را نداشت تا اينكه مردم براي اداي فريضه صبح اجتماع كردند و پيامبر پس از نماز صبح شهادتين گفته ، سپس فرمودند : از تنگي مكان بيم نداشتم ، ليكن ترسيدم كه اين نماز بر شما واجب شود ؛ ( خَشيتُ أَنْ تَفْرِضَ عَلَيكُمْ . . . ) و از انجام آن ناتوان شويد . پيامبر رحلت نمودند و امر بدين منوال بود . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بخاري ، ج1 ، ص343 ؛ مسلم ، ج1 ، ص523 ؛ موطأ ، ج1 ، ص113 و . . .

2 . بخاري ، ج1 ، ص343

3 . نيل الأوطار ، ج3 ، ص51

4 . بخاري ، ج1 ، ص343

5 . بخاري ، ج1 ، ص343


21


شوكاني گويد : نوري گفته است : از اين روايت چنين استفاده مي شود كه نافله را مي توان به جماعت خواند ، امّا به نظر من بايد نافله را فرادي خواند ، به جز نوافل مخصوص ؛ مانند عيد ، كسوف ، استسقا و تراويح ، به نظر اكثر فقها » . ( 1 )

اين نظريه از چند جهت مردود است :

اوّلا : روايت پيشين دليل بر اين نيست كه آن نماز كه پيامبر گزاردند ، تراويح بوده و در ماه رمضان اقامه شده است ، تا بتوان بر مشروعيت تراويح استدلال كرد .

ثانياً : فقهاي اهل سنّت در اينكه مضمون روايت مبيّن جماعت در نافله باشد ، تأمّل دارند و جز در مواردي خاص ؛ مانند عيد و استستقا و . . . فرادي خواندن را ترجيح داده اند . چنانكه از قول شوكاني خواهد آمد .

ثالثاً : سند روايت جاي تأمّل دارد ؛ زيرا يحيي بن بكير را كه همان يحيي بن عبدالله ابن بكير است ، برخي علما مانند نسائي و ابن حاتم ضعيف شمرده اند .

نسائي گويد : « ضعيف است و در مورد ديگر گويد ثقه نيست . »

ابي حاتم نيز گويد : حديث او ثبت مي شود امّا به آن استدلال نمي توان كرد . ( 2 )

5 ـ اسماعيل گويد ، مالك برايم نقل كرد از سعيد مقبري ، از ابي سلمه پسر عبدالرحمان كه از عايشه پرسيد : نماز پيامبر در ماه رمضان چگونه بود ؟ پاسخ داد : در رمضان و نه غير آن ، بر يازده ركعت مي افزود . چهار ركعت مي خواند كه از زيبايي و طولاني بودنش مپرس ، سپس چهار ركعت ديگر مي خواند كه از زيبايي و طولاني بودنش مپرس . آنگاه سه ركعت ديگر مي خواند . پرسيدم : يا رسول الله آيا پيش از نماز وتر به خواب مي رويد ؟ پاسخ مي دادند اي عايشه ، ديدگان من به خواب مي روند امّا قلب من بيدار است . ( 3 )

تفسير « خَشِيتُ أَنْ تَفْرِضَ »

نكته قابل ذكر در روايت فوق ، جمله « مي ترسم بر شما واجب شود » است ؛ زيرا چگونه ممكن است مواظبت به يك عملِ مستحب ، سبب وجوب آن شود ؟ ! و به گفته علاّمه مجلسي ( رحمه الله ) : مواظبت بر عمل خير و اجتماع بر يك فعل مندوب ، هرگز سبب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نيل الأوطار ، ج3 ، ص50

2 . تهذيب الكمال ، ج20 ، صص40 و136 ؛ سير اعلام النبلاء ، ج10 ، ص612

3 . بخاري ، ج1 ، ص343


22


وجوب آن نمي شود ؛ چرا كه خداي تعالي از وجود مصالح و مفاسد افعال غافل نيست تا اجتماع مردم آن را كشف كند ! . . . اگر پيامبر از واجب شدن نماز نافله در شب ، با عمل مردم ، بيم داشت چرا امر كرد در خانه هاي خود بخوانند ؟ و چرا آنها را از انجام نوافل به دليل بيم از واجب شدن آن نهي نكرد ؟ ! مناسب با تعليل مذكور در روايت فوق اين بود كه بفرمايد : « مي ترسم جماعت خواندن نافله بر شما واجب شود » نه اينكه « نافله شب واجب گردد » ، همانگونه كه در برخي رواياتشان آمده است . در حالي كه آنها معتقدند در برخي نوافل مانند نماز عيد ، كسوف ، استسقا و نماز ميّت ، جماعت خواندن مستحب است و از جماعت خواندن آنها نهي نرسيده است . بنابراين ، اگر روايت مذكور صحيح باشد بايد بر اين مطلب حمل كرد كه چيزي را كه خداوند امر نفرموده ، نبايد در آن مرتكب تكلّف شد و مثلا نماز شب را نبايد واجب شمرد ؛ چرا كه موجب بدعت در دين خواهد بود . پس اين روايت به وضوح دلالت دارد كه عمل آنها ( جماعت خواندن نافله ) ناپسند است و بسا موجب عقاب گردد و حال كه چنين است پس از اينكه رابطه وحي قطع گرديد ارتكاب آن جايز نخواهد بود . ( 1 )

ب : روايات اماميّه

1 ـ شيخ طوسي به اسناد خود از مسعدة بن صدقه از حضرت صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود : « روش پيغمبر در ماه رمضان اين بود كه بر نمازهاي نافله پيشين مي افزود و از اوّل ماه تا بيستم ، بيست ركعت بجاي مي آورد ، هشت ركعت پس از مغرب ، دوازده ركعت پس از عشا و در دهه آخر هر شب سي ركعت مي خواند . دوازده ركعت پس از مغرب ، هجده ركعت پس از عشا و به دعا و تجهّد اهتمام بليغ مي فرمود و در شب بيست و يكم صد ركعت و در شب بيست و سوّم صد ركعت مي خواندند و به شب زنده داري مي پرداختند » ( 2 )

2 ـ ونيز شيخ طوسي به اسناد خود از مفضل ، از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود :

« يُصَلَّي فِي شَهْرِ رَمَضَانَ زِيَادَةُ أَلْفِ رَكْعَة » ( 3 )

« در ماه رمضان بيش از هزار ركعت نماز خوانده مي شود . »

مفضل مي گويد : چه كسي قادر به انجام اين نمازهاست ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : بحار الأنوار ، ج31 ، ص12

2 . التهذيب ، ج3 ، ص62 ح1 ؛ الاستبصار ، ج1 ، ص462 ح1791 ؛ وسائل الشيعه ، ج8 ، ص29 ، ح2

3 . التذهيب ، ج3 ، ص68 ، ح21 ؛ وسائل الشيعه ، ج8 ، ص29 ، باب 7 ، ح1


23


امام مي فرمايد : چنين نيست كه تو پنداري . آيا در ماه رمضان بيش از هزار ركعت خوانده نمي شود ؟ بدين ترتيب : در هر شب بيست ركعت ، در شب نوزدهم صد ركعت ، در شب بيست و يكم صد ركعت و در شب بيست و سوم صد ركعت و در هشت شب باقي مانده دهه آخر ، سي ركعت ، كه اين نهصد و بيست ركعت مي شود . . . . » ( 1 )

روايات ديگري نيز با همين مضامين از ائمّه معصوم ( عليهم السلام ) رسيده و بيانگر آن است كه در هر شب از ماه مبارك رمضان تا بيست شب بيست ركعت خوانده مي شود و در هر شب از دهه آخر سي ركعت به تفصيلي كه گذشت .

آراء فقها در نافله ماه رمضان

كسي كه در كتب فقهي ما امعان نظر كند و ابواب نمازهاي مستحب را بررسي نمايد ، به بابي مي رسد با عنوان « نافله هاي رمضان » كه از اثبات مشروعيت و دلائل آن سخن مي گويد و چنين به دست مي آيد كه از امور مسلّم و غيرقابل انكار ، كه مورد اجماع اماميّه است ، مشروعيت و جواز نافله اين ماه است ؛ همانگونه كه اهل سنّت نيز بر مشروعيّت و جواز آن اتّفاق نظريه دارند . و اگر كسي جز اين را به اماميّه نسبت دهد ، نشان بي اطلاعي او از مباني اماميه و آراء و كتب و دلائل آنها است . ( 2 )

در اينجا به نقل گفتار علاّمه عاملي ، بسنده مي كنيم ؛ سيّد عاملي گويد : مشهور در ميان اصحاب ما ( فقهاي اماميّه ) استحباب نافله ماه رمضان است ؛ همانگونه كه در كتاب هاي مختَلَف ، مقتصر ، غاية المرام ، الروض ، مجمع البرهان ، كفاية ومفاتيح و جز اينها آمده است . بلكه مي توان گفت اين مسأله اجماعي است ؛ همانگونه كه در فوائدالشرايع ، مجمع البرهان ، الرياض آمده و كسي منكر آن نيست . صدوق نيز موافق جواز آن مي باشد . بنابراين ، مسأله مورد اتّفاق عموم فقها است ؛ چنانكه در « مصابيح الظلام » آمده و عقيده اكثريت فقها است و همچنين در معتبر ذكر شده و در روايات نيز مشهور است ، بدانگونه كه در شرايع ، نافع ، ذكري و روضه آمده است . و در مختلف است كه روايات بسياري در اين خصوص وجود دارد . و در البيان است كه نافله ماه رمضان مشروعيت دارد ، بنابه اشهر و كسي كه آن را نفي كند با روايات نزديك به متواتر و عمل اصحاب مخالفت كرده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . التهذيب ، ج3 ، ص62 ، ح6 ؛ الإستبصار ، ج1 ، ص462 ، ج1796 ؛ وسائل ، ج8 ، ص29 ، باب 7 ، ح2

2 . سرخسي مي گويد : امّت اجماع بر مشروعيت نوافل رمضان و نماز تراويح دارند و احدي از اهل دانش جز رافضي ها منكر آن نيست . المبسوط ، ج2 ، ص1452 . ( سرخسي ميان نوافل رمضان و نماز تراويح خلط كرده است . اصل نوافل رمضان را فقهاي اماميّه منكر نيستند ، چيزي كه مورد اعتراض اماميّه است ، به جماعت خواندن آن مي باشد ، « مترجم »


24


در ذكري آمده : فتاوي و اخبار فراوان دال بر مشروعيّت آن مي باشد پس به قول نادر مخالف اعتنا نبايد كرد .

در معتبر آمده : عمل مسلمانان ـ عموماً ـ دال بر استحباب نوافل است .

در منتهي آمده است : اكثر اهل علم به استحباب افزودن نافله ماه رمضان بر ديگر ماه ها قائل اند و نيز گويد : به جز معدودي بر اين امر اجماع دارند .

در سرائر مي خوانيم : اختلافي نيست كه هزار ركعت مستحب است و جز ابو جعفر ابن بابويه ، با اين قول مخالفي نيست و مخالفت وي مضر به اجماع علماي متقدم و متأخر وي نمي باشد . ( 1 )

نگارنده گويد : كلام صدوق در كتاب « الفقيه » دالّ بر نفي مشروعيت نافله ماه رمضان نيست بلكه ظاهر گفته او نفي تأكيد بر استحباب است ، چه او تصريح مي كند : باكي نيست كه به آنچه در اخبار وارد شده عمل شود . ( 2 )

افزون بر اين ، در امالي صدوق آمده است : كسي كه بخواهد بر نمازهاي نافله در هر شب نيفزايد ، هر شب بيست ركعت بخواند ، هشت ركعت بين مغرب و عشا دوازده ركعت پس از عشا تا بيست شب از ماه رمضان و سپس در هر شب سي ركعت بجا مي آورد . ( 3 )

تعداد ركعت هاي نافله رمضان

اهل سنّت در عدد اين نافله ها اختلاف شديد دارند . اين اختلاف بدان جهت است كه نصّ صريح از پيامبر گرامي در اين خصوص موجود نيست .

مشهور نزد جمهور بيست ركعت است . برخي ديگر سي و شش ركعت گفته اند و برخي ديگر بيست و سه ركعت و گروهي شانزده ركعت ، گروه ديگر سيزده ركعت . بعضي بيست و چهار و بعضي سي و چهار و بالأخره پاره اي چهل و يك ركعت برشمرده اند .

و امّا مشهور نزد ما ( اماميّه ) ، به رغم اختلاف روايات ، بيست ركعت در شب است تا شب بيستم رمضان ، سپس سي ركعت در دهه آخر به علاوه صد ركعت در هر يك از ليالي قدر ؛ نوزدهم ، بيست و يكم و بيست و سوّم كه بدين ترتيب جمعاً هزار ركعت مي شود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفتاح الكرامه ، ج3 ، ص255

2 . نكـ : الحدائق الناظره ، ج10 ، ص509

3 . امالي صدوق ، ص747 ؛ مجلس ، ص93 ، به نقل مفتاح الكرامه ، ج3 ، ص255


25


* خلاصه سخنان فقهاي عامّه

1 ـ ابن قدامه مي گويد : نظر ابو عبدالله ـ رحمه الله ـ در اين خصوص بيست ركعت است كه همين قول را نوري و ابوحنيفه و شافعي برگزيده اند . و مالك سي و شش ركعت گفته و پنداشته كه از دير زمان چنين معمول بوده است . وي به عمل اهل مدينه استناد كرده است . ( 1 )

نگارنده گويد : دليل آنها بر بيست ركعت ، عمل ابيّ بن كعب است كه عمر مردم را به نماز خواندن با وي ترغيب كرد . و از اينجا معلوم مي شود كه در اين خصوص نصّ صريحي از پيامبر در مورد تعداد ركعات نرسيده است . بلكه ظاهر برخي روايات نيفزودن نافله هاي رمضان بر ديگر ماه هاست ؛ يعني يازده ركعت نافله شب . آنها همچنين براي اثبات بيست ركعت به آنچه به علي ( عليه السلام ) نسبت داده شده كه آن حضرت مردي را به اقامه بيست ركعت در رمضان نصب فرمود ، استدلال كرده اند . ( 2 )

2 ـ محمّد بن نصر مروزي ، مدعاي ابن قدامه را نقد كرده كه صحابه به بيست ركعت اجماع نموده اند . او گويد : روايات بسياري در حدّ تواتر از پيامبر خدا رسيده كه در رمضان بر يازده ركعت اضافه نمي كردند . پس صحابه چگونه بر خلاف سيره رسول الله اجماع نموده اند ؟ پس بهتر آن است كه فعل پيامبر ملاك عمل قرار گيرد . ( 3 )

3 ـ قسطلاني گويد : معروف ، كه اكثريت عمل مي كنند ، بيست ركعت است با ده سلام و پنج ترويحه ( استراحت ) . بنابراين ، هر ترويحه چهار ركعت است با دو سلام به جز وتر كه سه ركعت مي باشد . و سخن عايشه را كه گويد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در رمضان و ديگر ماه ها بر يازده ركعت نمي افزود ، اصحاب حمل به وتر نموده اند . . .

4 ـ سرخسي گويد : به جز وتر ، به نظر ما بيست ركعت است و مالك گويد : سنّت سي و شش ركعت مي باشد . ( 4 )

5 ـ العيني نيز به اختلاف شديد اقوال در مسأله اشاره كرده است ( كه به دليل اختصار ، از نقل آن خودداري مي شود ) . ( 5 )

6 ـ موصلي حنفي گويد : شايسته است در هر شب از ماه رمضان ، پس از عشا ، امام جماعت پنج ترويحه براي مردم اقامه كند . هر ترويحه چهار ركعت با دو سلام ، و ميان هر ترويحه مقداري براي استراحت بنشيند و پس از ترويحه پنجم نماز وتر را به جاي آورد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المغني ، ج2 ، ص167

2 . نكـ : المغني ، ج2 ، ص167 ؛ السنن الكبري ، ج2 ، ص699 ، وافزوده اسناد اين روايت ضعيف است .

3 . حاشيه المغني ، ج2 ، ص167

4 . المبسوط ، ج2 ، ص145

5 . عمدة القاري ، ج11 ، ص127 و . . .


26


ابيّ بن كعب چنين كرد و اين روش مردم حرمين ( مكّه و مدينه ) بوده است . ( 1 )

7 ـ بغوي گويد : از جمله سنّت ها نماز تراويح در ماه رمضان است كه عدد آن بيست ركعت است با ده سلام . ( 2 )

8 ـ ماوردي نيز بيست ركعت را با پنج ترويحه برگزيده است . ( 3 )

9 ـ الجزيري نيز بيست ركعت را برگزيده به جز نماز وتر . ( 4 )

از مجموع اين سخنان استفاده مي شود كه قول به بيست ركعت در نزد اهل سنّت اجماعي است ؛ چنانكه ابن قدامه و ديگران ادعا كرده اند و رأي جمهور ( اكثريت ) است چنانكه عسقلاني مدعي شد . و همان است رأي ابوعبدالله ، نوري ، ابوحنيفه و شافعي و حنبلي ها كه ترمذي از اكثر اهل علم نقل كرده و همين منقول است از علي ( عليه السلام ) و عمر و ساير صحابه و تابعين ؛ مانند اعمش و ابن ابي مليكه و حارث همداني و اهل كوفه و . . .

* آراي فقهاي اماميّه

مشهور نزد اماميه هزار ركعت در ماه رمضان است كه در هر شب بيست ركعت تا شب بيستم و سي ركعت در شب هاي دهه آخر خوانده مي شود ، با تفصيلي كه در كتب فقهي آمده است . در اينجا به نقل گفتار سيّد مرتضي ، شيخ طوسي ، حلبي ، حلّي ، نراقي ، عاملي و طباطبايي بسنده مي كنيم :

1 ـ سيّد مرتضي گويد : « عقيده اماميّه در ترتيب نوافل ماه رمضان اين است كه هر شب بيست ركعت بخواند ، هشت ركعت پس از نماز مغرب ، دوازده ركعت پس از نماز عشا و چون شب نوزدهم رسد صد ركعت و در شب بيستم همان بيست ركعت و شب بيست و يكم صد ركعت و در شب بيست و دوم سي ركعت ، هشت ركعت آن را پس از مغرب و بقيه را پس از عشا . ( 5 )

2 ـ شيخ طوسي گويد : طول ماه رمضان هزار ركعت ، افزون بر نافله هاي ساير ماه ها بخواند . در بيست شب اوّل ، هر شب بيست ركعت ، هشت ركعت ميان مغرب و عشا و دوازده ركعت پس از عشا و در دهه آخر هر شب سي ركعت و در شب هاي نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوّم هر شب صد ركعت . ( 6 )

3 ـ ابوالصلاح حلبي نيز به همان ترتيب فرموده است . ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاختيار ، ج1 ، ص95

2 . التهذيب في فقه الشافعي ، ج2 ، ص368

3 . الحاوي الكبير ، ج2 ، ص368

4 . نكـ : عمدة القاري ، ج11 ، ص127 و . . .

5 . الإنتصار ، ص55

6 . الخلاف ، ج1 ، ص530 مسأله 459

7 . الكافي في الفقه ، ص159


27


4 ـ ابوالحسن حلبي ، گفته است : علاوه بر نوافل يوميه ، در ماه رمضان هزار ركعت خوانده شود ؛ به اين ترتيب كه از شب اوّل تا شب پانزدهم بيست ركعت در هر شب و پس از آن بر بيست ركعت بيفزايد . ( 1 )

5 ـ علاّمه حلّي نيز هزار ركعت در ماه ، هر شب بيست ركعت تا شب بيستم و از آن پس سي ركعت را فرموده است . ( 2 )

6 ـ فاضل نراقي ، هزار ركعت را اجماعي دانسته و در ترتيب آن دو صورت را مطرح نموده است :

الف : در هر شب بيست ركعت ، هشت ركعت پس از مغرب و دوازده ركعت پس از عشا ـ يا به عكس ـ و در دهه آخر هر شب ده ركعت بيفزايد و در شب هاي قدر صد ركعت بيفزايد .

ب : همان ترتيب ، مگر آنكه در شب هاي قدر به صد ركعت اكتفا كند . ( 3 )

7 ـ سيّد عاملي گويد : در هر شب بيست ركعت و اين اجماعي است ، همانگونه كه در انتصار و خلاف و كشف اللثام و منتهي آمده است . ( 4 )

8 ـ سيّد طباطبايي ، با اشاره به اختلاف روايات ، اجماع فقها را بر استحباب هزار ركعت ، افزون بر نوافل ديگر آورده است . وي اشاره به قول صدوق نموده كه گفته است : در رمضان زايد بر نوافلِ ديگر ماه ها نافله اي نيست ، آن را قول شاذّ دانسته ( 5 ) و كيفيت انجام آن را به ترتيب سابق ذكر كرده است . ( 6 )

همانگونه كه پيشتر گفته شد ، كلام صدوق در فقيه دالّ بر عدم مشروعيّت نيست بلكه تأكيد آن بر استحباب را نفي مي كند و به طور صريح آورده است : عمل به آنچه در روايات وارد شده . ( 7 )

* اقوال مخالف در مسأله تراويح

در برابر آنچه جمهور فقهاي عامّه به سنّت بودن بيست ركعت تراويح قائل اند ، برخي آن را انكار كرده اند :

1 ـ كحلاني مؤلّف « سبل السلام » آن را مورد انكار قرار داده ، مي گويد : روايت صحيحي درباره آن نرسيده و تنها يازده ركعت در روايت صحيح آمده است و آنچه عمل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اشارة السبق ، ص105

2 . قواعد الأحكام .

3 . مستند الشيعه ، ج6 ، ص379

4 . مفتاح الكرامه ، ج3 ، ص255

5 . من لا يحضره الفقيه ، ج2 ، ص139

6 . رياض المسائل ، ج4 ، ص197 . نكـ : جواهر الكلام ، ج12 ، ص187

7 . نكـ : حدائق ، ج1 ، ص509


28


مي شود ( بيست ركعت ) بدعت مي باشد ، شوكاني نيز در نيل الأوطار راه كحلاني را پيموده است .

كحلاني در عين حال جماعت خواندن نافله را انكار نكرده وبه عمل عمر استناد كرده است كه چون ديد مردم متفرّق به نماز ايستاده اند ، آنها را به جماعت فراخواند . و سپس به روايتي كه عامّه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كنند كه « بر شما باد به سنّت من و سنّت خلفاي راشدين بعد از من » اشاره كرده و مي گويد : مقصود از سنّت خلفا راه و روش پيامبر در برابر دشمنان اسلام و تقويت شعائر دين و امثال آن است . و مي افزايد اين حديث هر خليفه راشدي را شامل است و به شيخين ( ابوبكر و عمر ) اختصاص ندارد و اين از قواعد شريعت است كه خليفه راشد حقّ ندارد طريقه اي را بر خلاف سيره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بنيان گذاري كند . حتّي عمر كه خود مؤسس جماعت نافله در شب هاي رمضان بود ، آن را بدعت ناميد و نگفت سنّت است . افزون بر اين ، صحابه در موارد مختلفي با شيخين مخالفت نموده اند و اين نشانه آن است كه آنها حديث مذكور را دالّ بر سنّت بودن تراويح ندانسته اند . ( 1 )

2 ـ شوكاني بر اين باور است كه : از روايات اين باب مشروعيّت نافله در رمضان به جماعت و يا فرادي استفاده مي شود ، بنابراين منحصر نمودن آن به تراويح و عدد معين و با قرائت بخصوص از سنّت دليلي ندارد . ( 2 )

3 ـ علاّمه مجلسي گويد : از روايات اهل سنّت بر مي آيد كه پيامبر بيست ركعت به عنوان تراويح اقامه نكردند بلكه سيزده ركعت بجا مي آوردند و روايات آنها نيز هيچگونه دلالتي بر استحباب بيست ركعت ندارد تا چه رسد به جماعت خواندن آن ، هر چند بهترين عبادت است و كم يا زياد آن مانعي ندارد امّا قول به استحباب عدد خاصّ و در وقت مخصوص و به شيوه اي خاص ، بدعت و گمراهي است در حالي كه سنّتي كه آنها ( عامّه ) روايت مي كنند به صورت مؤكّد است و با عنوان شعائر دين تراويح را بپا مي دارند . ( 3 )

نماز تراويح با جماعت ، بدعتي از خليفه دوم

ظاهر پاره اي نصوص اين است كه نخستين كسي كه جماعت در نافله رمضان را سنّت كرد ، عمربن خطاب بود و در زمان پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) و دوره خلافت ابوبكر چنين چيزي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : سبل السلام ، ج2 ، ص11

2 . نيل الأوطار ، ج3 ، ص53

3 . نكـ : بحار الأنوار ، ج29 ، ص15


29


وجود نداشت . امّا عمر با استحسان به اين امر رأي داد ومردم را بدان ترغيب كرد و خود معترف بود كه اين بدعت است امّا مي گفت بدعت خوبي است ! و خود به آن ملتزم نبود و در خانه فرادي مي خواند . به اين مطلب قسطلاني و قلقشندي و ابن قدامه و ديگران تصريح كرده اند كه سخنانشان را خواهيم ديد .

روايت بخاري

ابن شهاب از عروة بن زبير ، از عبدالرحمان بن عبدالقاري نقل كرده كه گفت : شبي از شب هاي رمضان با عمربن خطاب به مسجد رفتيم ، مردم متفرق بودند و هركس براي خود نماز مي خواند و بعضاً مردي با اقوام خود به نماز مشغول بود . عمر چون اين بديد گفت : به عقيده من اگر اينها را با يك امام گرد آوريم بهتر است . و در پي اين تصميم ابيّ بن كعب را به امامت گماشت . شب ديگر به اتفاق به مسجد رفتيم و مردم به جماعت نماز مي خواندند ، عمر گفت : « نعم البدعة هذه » اين بدعت خوبي است ! البته نمازي كه پس از خوابيدن بخوانند ؛ يعني آخر شب از اينكه اوّل شب اقامه شود بهتر خواهد بود . » ( 1 )

علماي عامّه چه مي گويند

1 ـ قسطلاني مي گويد : اين نماز را عمر بدعت ناميد ؛ زيرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دستور نداده بود كه به جماعت بخوانند و همچنين در عهد ابوبكر ، در اوّل شب نبود و همه شب اقامه نمي شد و عدد ركعات آن اين مقدار نبوده است . ( 2 )

2 ـ ابن قدامه گفته است : تراويح را به عمر نسبت داده اند ؛ زيرا مردم را مأمور ساخت با ابيّ بن كعب به جماعت بخوانند و او چنين كرد . ( 3 )

3 ـ العيني گويد : عمر آن را بدعت ناميد ؛ چرا كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را سنّت نكرد و در زمان ابوبكر نيز بدان عمل نمي شد . او مي افزايد : بدعت دو گونه است ؛ اگر زير عنوان عمل پسنديده در شريعت باشد بدعت نيكو است واگر ناپسند باشد بدعت ناپسند است . ( 4 )

نگارنده گويد : خواهيم گفت كه بدعت يك نوع بيش نيست و آن هم ضلالت است و حرام .

4 ـ قلقشندي گويد : يكي از ابتكارات عمر اين بود كه نماز تراويح را براي نخستين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بخاري ، ج1 ، ص342 ؛ عبدالرزاق ، ج4 ، ص258

2 . ارشاد الساري ، ج4 ، ص657

3 . المغني ، ج2 ، ص166

4 . عمدة القاري ، ج11 ، ص126


30


بار در ماه رمضان سنّت كرد و مردم را به اقامه آن با امام واحد فراخواند و اين در سال چهاردهم هجرت بود . ( 1 )

الباصي ، سيوطي ، سكتواري و ديگران نيز گفته اند : اوّلين كسي كه تراويح را سنّت نمود عمربن خطاب بود و نيز تصريح كرده اند كه اقامه نوافل به جماعت در ماه رمضان از بدعت هاي عمر است . ( 2 )

ابن سعد و طبري و ابن اثير گفته اند : اين موضوع در سال چهاردهم بود و در مدينه براي مردم و امام قرار داد يكي براي مردان و ديگري براي زنان . ( 3 )

الباصي ، ابن التين ، ابن عبدالبرّ ، كحلاني و زرقاني نيز همين مطلب را گفته اند و كحلاني درباره اين سخن عمر كه گفت : اين بدعت خوبي است ، مي گويد : بدعت هيچگاه پسنديده نيست بلكه همواره گمراهي و ضلالت است . ( 4 )

اينها بخشي است از گفتار فقهاي فريقين در مسأله تراويح و همين هاست كه موجب شده است در مشروعيت آن به بحث بپردازند .

حكم جماعت در نافله رمضان

همانگونه كه ملاحظه كرديم ، در دوران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نوافل رمضان به جماعت تشريع نشده و خليفه دوم آن را اختراع كرده است و همين امر منشأ اختلاف فقهاي اسلام شده است . اماميّه مشروعيّت آن را به استناد دلائل محكم رد كرده اند و متأسفانه برخي از عامّه موضع شيعه را نفهميده و تصوّر كرده اند اصل مشروعيّت نافله مورد انكار آنها است ، در حالي كه چنين نيست . آنچه مردود است جماعت خواندن نافله است نه اصل نافله ؛ چرا كه به اعتراف خليفه دوّم بدعت است .

برخي از عامّه نيز نظري موافق و نزديك به اماميّه دارند ؛ مانند شافعي كه جماعت خواندن نافله را مكروه دانسته و برخي ديگر گفته اند بهتر است فرادي و در خانه خوانده شود . بنابراين مسأله مورد اتّفاق علماي عامّه نيست هر چند اكثريت به مشروعيّت جماعت قائل شده اند .

* آراي فقهاي عامّه

1 ـ عبدالرزاق از ابن عمر نقل كرده كه گفت : نماز نافله در ماه رمضان به جماعت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مآثر الانافه في معالم الخلافه ، ج2 ، ص337

2 . محاضرات الاوائل ، ص149 و شرح المواقف .

3 . طبقات ابن سعد ، ج3 ، ص281 ؛ تاريخ طبري ، ج5 ، ص22 ؛ كامل ، ج2 ، ص41 ؛ تاريخ عمربن خطاب ابن جوزي ، ص52

4 . نكـ : سبل السلام ، ج2 ، ص10 ؛ بداية المجتهد ، ج1 ، ص210 و شرح فرقاني و . . .


31


خوانده نشود . ( 1 )

و نيز از مجاهد ـ كه گفت مردي نزد ابن عمر آمد و گفت در رمضان جماعت مي خوانم ـ پرسيد آيا قرائت مي خواني ، پاسخ داد : آري ، گفت : آيا همچون حمار سكوت مي كني ! برو در خانه ات نماز بخوان . ( 2 )

2 ـ سرخسي از شافعي نقل كرده كه گفت : مانعي نيست هر نمازي به جماعت خوانده شود ؛ چنانكه مالك گفته و قائل به استحباب آن شده است ، امّا به نظر ما مكروه است .

سرخسي مي افزايد : شافعي نافله را به فريضه قياس گرفته است ، در حالي كه به نظر ما اصل در نوافل پنهان داشتن و پرهيز از ريا و خودنمايي است . به عكس فرايض كه اصل در آنها اعلان است و جماعت چنين ويژگي را دارد . ( 3 )

و نيز در فصل دوم كتاب خود گويد : طحاوي از معلي و ابو يوسف و مالك نقل كرده كه گفته اند : حتّي الامكان در خانه اقامه كند . و شافعي گويد : تراويح به صروت فرادي افضل است ؛ زيرا دور از تظاهر است . عيسي بن ابان و بكار بن قتيبه و مزني از شافعيه و احمد بن علوان قائل به افضل بودن جماعت اند مطابق مشهور اكثريّت علما .

سرخسي سپس به حديث اباذر استناد كرده ، مي گويد : گروهي از اهل بدعت منكر جواز اقامه آن به جماعت در مسجد شده اند ولي چون اين شعار اهل سنّت است لذا از شعائر اسلامي به حساب مي آيد ! ( 4 )

در حاشيه سخن سرخسي

نگارنده گويد : نمي دانم سرخسي به چه كسي گوشه مي زند و كدامين را نكوهش مي كند ! و مقصود او از اهل بدعت كيست ؟ با اينكه خليفه ( عمر ) گفت : اين بدعت خوبي است ! و شافعي قائل به كراهت جماعت است و آن را اصل در نوافل دانسته يا اينكه به امثال بغوي گوشه مي زند كه قائل به افضل بودن انفراد است و به عمل و سيره پيامبر استناد كرده كه فرمود : « در خانه هايتان نماز بخوانيد » . يا بر اماميّه تعريض مي زند كه قائل به عدم مشروعيت جماعت نوافل در مواردي هستند كه دليل وجود ندارد ؟ !

و بالأخره چرا اقامه نافله به جماعت ، شعار اهل سنّت شده ؟ با اينكه عمر اقرار به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المصنف ، ج5 ، ص264

2 . همان .

3 . المبسوط ، ج2 ، ص144

4 . همان ، ج2 ، ص145


32


بدعت بودنش دارد و خود او ترجيح مي داد تنها بخواند و در عهد پيامبر خوانده نشد و نيز در خلافت ابوبكر و بخشي از دوران عمر و گروهي از اعلام و بزرگان اهل سنّت چون مالك و ابو يوسف و برخي شافعيه به پيروي او ، قائل به كراهت اند ، آيا اينها به زعم سرخسي اهل سنّت نيستند كه شعار اهل سنّت ( جماعت تراويح ) را ترك كرده اند ! ( 1 )

اگر پيامبر آن را شعار اسلام و سنّت قرار نداد و صحابه نيز آن را شعار سنّت نشناختند ، چگونه و به چه دليل و از كجا اين شعار سنّت شد ؟ تا عامل امتياز آنها از ساير مذاهب باشد ؟ آيا اين از مصاديق بارز بدعت نيست ؟

به علاوه ، چگونه مي توان چنين بدعتي را به جماعت در فرائض قياس كرد ، با اينكه مشروعيت جماعت در فرايض جاي سخن نيست ! باري ، منشأ تشريع جماعت در تراويح ، رأي شخصي و اجتهاد بدون دليل و صرفاً استحسان است ؛ چرا كه خليفه دوم گفته است : به نظر من اگر يك امام با اين جماعت نماز بخواند بهتر خواهد بود ! و جز اين مستندي ندارد .

موصلي ، بغوي ، قسطلاني و ديگر فقهاي عامه نيز به بحث در باره اين موضوع پرداخته و ديدگاه هاي مختلفي ابراز كرده اند ؛ از جمله قسطلاني با نقل قول برخي فقها در افضليت اقامه نافله در خانه و به صورت فرادي ، آن را مستند به فعل رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) نموده كه آن حضرت در خانه و فرادي به جا مي آوردند و اعتراف عمر را نيز به همين ترتيب آورده و اختيار اين قول را به مالك و ابويوسف و برخي شافعيه نسبت داده و از زهري نقل كرده كه مي گفت رسول خدا درگذشت و سيره بر اين جاري بود كه نافله را هر كسي در خانه اش فرادي بخواند تا اينكه عمر آمد و مردم را توصيه كرد كه با ابيّ بن كعب به جماعت برگزار كنند و اين شيوه بعد از آن معمول گرديد . ( 2 )

همچنين شوكاني از قول مالك و ابو يوسف و برخي شافعيه و ديگران نقل كرده كه گفته اند : افضل فرادي و انجام نافله در خانه است ، به دليل قول رسول الله كه فرمود : « افضل صلوة المرء في بيته إلاّ المكتوبة . » ، افضل اين است كه شخص نماز خود را در خانه بخواند بجز نمازهاي واجب . شوكاني اضافه مي كند كه اين حديث مورد اتفاق است و اين در حالي است كه عترت ( اهلبيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) نيز گفته اند كه جماعت خواندن نافله بدعت است . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علاّمه حلّي گويد : جماعت در نمازهاي فريضه است نه مستحب ، جز نماز استسقا و عيدين . تذكرة الفقهاء ، ج4 ، ص235

2 . ارشاد الساري ، ج4 ، صص661 ـ 654

3 . نيل الاوطار 3 / 50 ؛ مستند الامام زيد ، الهامش 139


33


فتواي علماي اماميّه

عموم فقهاي اماميه با جماعت خواندن نافله را بدعت مي دانند ؛ از جمله آنها سيّد مرتضي است كه مي گويد : امّا تراويح ، بدون شبهه بدعت است ، همانگونه كه در روايت نبوي است كه فرمود :

« أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الصَّلاةَ بِاللَّيْلِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مِنَ النَّافِلَةِ فِي جَمَاعَة بِدْعَةٌ » .

« مردم ! نماز نافله شب را در ماه رمضان به جماعت خواندن بدعت است . » ( 1 )

و روايتي نيز هست كه عمر در يكي از شب هاي ماه رمضان وارد مسجد شد ، ديد چراغ ها را براي نماز جماعت روشن كرده اند . پرسيد : قضيّه چيست ؟ گفتند : مردم براي نماز مستحبي اجتماع كرده اند . عمر گفت : « بِدْعَةٌ فَنِعْمَةِ الْبِدْعَة » ؛ « بدعت است امّا بدعت خوبي است ! »

چنانكه ملاحظه مي كنيم عمر به بدعت بودنش معترف بود و از قول نبي اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است كه فرمود : « كُلُّ بِدْعَة ضَلالَةٌ » ؛ « هر بدعتي گمراهي است » . روايت ديگري در اين خصوص وجود دارد كه مردم كوفه در مسجد اجتماع كرده بودند و از اميرمؤمنان ، علي ( عليه السلام ) خواستند كسي را به امامت برگزيند تا نافله ماه رمضان را با وي اقامه كنند و حضرت آنان را نكوهش كرد و فرمود : اين خلاف سنّت است . ( 2 )

سيّد مرتضي ( از فقهاي اماميّه ) نيز مي گويد : ادّعاي قاضي القضاة كه نافله گزاري با جماعت ، در ماه رمضان ، در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وجود داشته و سپس آن حضرت ترك نموده است ، مغالطه اي بيش نيست ؛ چرا كه ما نافله ماه رمضان را به صورت فرادي منكر نيستيم بلكه جماعت خواندن آن را قبول نداريم و اگر كسي مدعي شود كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در زمان خود به جماعت خواندند ، اين ادعا نوعي زورگويي است كه كسي به آن تن نداده است و اگر چنين بود ، عمر نمي گفت : « إِنَّها بِدْعَةٌ » ؛ « اين يك بدعت است . »

سيّد مرتضي ، همچنين مي فرمايد : « به نظر مي رسد كه اماميّه در ممنوعيّت اقامه جماعت در نافله هاي ماه رمضان منفرد اند و آن را ناپسند مي دانند و بيشتر فقهاي عامّه نيز با اين رأي موافق مي باشند .

معلي از ابويوسف نقل مي كند كه گفت : اگركسي بتواند در ماه رمضان نافله را در خانه خود اقامه كند ، همانگونه كه امام مي خواند ، به نظر من بهتر آن است كه چنين كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص137 ، باب الصلاة في شهر رمضان

2 . تلخيص الشافي ، ج1 ، ص193


34


مالك نيز مي گويد : ربيعه و بسياري از علماي ما ، هنگامي كه نافله به جماعت اقامه مي شد مسجد را ترك مي كردند و با جماعت نماز نمي خواندند و من نيز چنين مي كردم ؛ چرا كه پيامبر نافله را جز در خانه اقامه نكرد .

شافعي هم مي گويد : به نظر من نماز فرادي در نافله رمضان بهتر است .

اينها مطالبي است كه طحاوي در كتاب « الاختلاف » نقل كرده است . بنابراين ، موافقين اماميّه در اين مسأله بيشتر از مخالفان هستند .

دليل ما در اين مسأله ، يكي « اجماع » است و ديگري « طريق احتياط » ؛ زيرا كسي كه در خانه فرادي بخواند به اجماع همه نه بدعت گذار است و نه گنهكار ، در حالي كه اقامه آن به جماعت ، مظنّه گناه و بدعت مي باشد .

سيّد مرتضي سپس مي افزايد : عمر نيز خود معترف بود كه خلاف سنّت است و حكم بدعت را دارد و خود آنها ( عامّه ) روايت مي كنند كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « كُلُّ بِدْعَة ضَلالَةٌ وَكُلُّ ضَلالَة فِي النَّارِ » ؛ « هر بدعتي گمراهي است و هر گمراهي در آتش جاي دارد . » ( 1 )

* * *

موضوع تراويح در اصل مقاله ، با بحث هاي روايي و فقهي دنبال شده و دلائل روايي بسياري ، از منابع اماميّه ، در خصوص بدعت بودن تراويح نيز آمده است . همچنين جرح و تعديل دلايل فريقين در مسأله مورد بحث ، همچنان ادامه دارد كه خوانندگان را به مطالعه اصل مقاله توصيه مي كنيم و براي ترجمه و تلخيص همين مقدار را كافي مي دانيم .

* پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الإنتصار ، ص55



| شناسه مطلب: 83221