سفرهای حج
محدث قمّی ( نوّرالله مرقده )

165 میقات حج - سال دهم - شماره سی و هشتم - زمستان 1380 خاطرات 166 سفرهای حج محدث قمّی ( نوّرالله مرقده ) رضا مختاری محدث بزرگوار و نامدار سده اخیر ، حاج شیخ عباس قمی ( حدود 1294 ـ 1359ق . ، از مردان موفق و از خدمتگزاران بزرگ


165


ميقات حج - سال دهم - شماره سي و هشتم - زمستان 1380

خاطرات


166


سفرهاي حج محدث قمّي ( نوّرالله مرقده )

رضا مختاري

محدث بزرگوار و نامدار سده اخير ، حاج شيخ عباس قمي ( حدود 1294 ـ 1359ق . ، از مردان موفق و از خدمتگزاران بزرگ دين و آيين تشيع است . او با حداقل امكانات ـ بلكه امكاناتي در حد صفر ـ و بدون بهره جستن از بيت المال و تصدّي مسؤوليت هاي حسّاس ، منشأ خدمات و آثار بسيار بود .

در خطابه و منبر وعظ ، از خطيبان درجه اول تشيع و از كساني بود كه در حوزه مشهد و قم و نجف ، عالمان بزرگ و زهاد و وارستگان و مخلصان جزء مستمعان او بودند و گاهي براي استفاده از منبر او از شهري به شهر ديگر مسافرت مي كردند . ( 1 ) در مشهد به دعوت مرحوم آية الله حاج آقا حسين قمي ( قدس سره ) ، در قم به دعوت مؤسّس حوزه ، مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائري ( قدس سره ) ، و در برخي شهرهاي ديگر به دعوت بزرگان آن شهرها منبر مي رفت . منبرش شيفتگان زيادي داشت و تأثيرگذاريِ زيادتري . از ميان كساني كه در نجف پاي منبر او حاضر مي شدند ، مي توان از اين بزرگان ياد كرد : حضرات آيات : شيخ محمد حسين كاشف الغطا ، سيد عبدالهادي شيرازي ، شيخ محمّد حسين اصفهاني ، شيخ محمد علي كاظميني ، شيخ موسي خوانساري ، سيد جمال گلپايگاني ، سيد هادي ميلاني ، سيد ابوالقاسم خويي و گاهي هم آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني ( قدّس الله اسرارهم ) . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مانند آخوند ملا عباس تربتي ( رحمه الله ) كه در ماه رمضاني كه محدث قمي در مسجد گوهرشاد منبر مي رفت ، از تربت يه مشهد مسافرت كرد . نكـ : سيماي فرزانگان ، ص153

2 . نكـ : مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص383


167


در حوزه درس اخلاق او درمشهد ، حدود يكهزار نفر از فضلا و طلاب شركت مي كردند و به شدت تحت تأثير قرار مي گرفتند . ( 1 ) مقبول خاص و عام بود و زهد و ورع او زبانزد همه .

حضرت آية الله بهجت ( دامت بركاته ) درباره ايشان مي گويند :

من با حاج شيخ عباس زياد مصاحبت داشتم و از ايشان قضايايي دارم ؛ يكي از آنها اين است كه وقتي در نجف به ايشان عرض كردم : شرح اصول كافي ، تأليف ملا صالح مازندراني را كسي دارد و مي خواهد بفروشد ، مي خواهيد براي شما بخرم ؟ فرمودند : بلي . رفتم و كتاب را از كتابفروش ، كه مالك نزد او براي فروش گذاشته بود ، به صد و پنجاه فلس خريدم و براي ايشان آوردم . حاج شيخ خيلي خوشحال بود ، هم از مطالب كتاب و هم از خط آن .

خيلي هم از من تشكر كرد ، ولي به من فرمودند : برو ببين ، نكند صاحبش در معامله مغبون و از فروش پشيمان شده باشد و مي خواهد پس بگيرد يا پول بيشتري مي خواهد . رفتم پيش كتابفروشي و سؤال كردم و او گفت : صاحبش فروخت و رفت ، به همان قيمت هم راضي بود ؛ چون قيمت كتاب همان بود .

حاج شيخ اين طور دقت داشت كه نكند طرف مغبون شده باشد و مي خواهد كتاب را پس بگيرد و يا پول بيشتري مي خواهد ؛ اگر چنين است ، پول بيشتري به او مي دهيم كه نكند فرداي قيامت گرفتار باشيم ؛ حتي وقتي به ايران رفته بودند باز براي من پيغام دادند كه اگر صاحب كتاب پيدا شد و ديديد مغبون و پشيمان است ، به من خبر دهيد .

آية الله بهجت آن گاه با حالتي خاص فرمودند : « لا اله الا الله ، سابقاً چه افرادي بودند ! » ( 2 )

استاد محمود شهابي ( رحمه الله ) درباره تأثير سخن ايشان گفته اند :

مرحوم حاج شيخ عباس قمي ، بي اغراق و مبالغه ، خود چنان بود كه براي ديگران مي خواست و چنان عمل مي كرد كه به ديگران تعليم مي داد . سخنان و مواعظ او چون از دل خارج مي شد و با عمل توأم مي بود ، ناگزير بر دل مي نشست و شنونده را به عمل وا مي داشت . هركس او رابا آن حال صفا و خلوص مي ديد ، عالم بود يا جاهل ، عارف بود يا عامي ، بازاري بود يا اداري ، فقير بود يا غني ، و سخنان سر تا پا حقيقت را از او مي شنيد ، بي اختيار انقلابي در حال وي پديد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفوائد الرضوية ، ص « د » ، مقدمه مرحوم شهابي .

2 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص380


168


مي آمد و تحت تأثير بيانات صادقانه و نصايح مشفقانه او واقع مي شد و به فكر اصلاح خويش مي افتاد . ( 1 )

آية الله آقا باقر سلطاني ( رحمه الله ) نيز درباره منبر محدث قمي گفته اند :

منبر ايشان به سبكي بود كه اگر انسان دل مي داد و به مطالب ايشان توجه مي كرد ، منقلب مي شد . نحوه گفتارشان طوري بود كه مستمع را عوض مي كرد . وقتي عوالم قيامت و عالم برزخ را بيان مي كرد ، موضوع را مجسم و شخص به خواب غفلت رفته را بيدار و متنبه مي كرد . منبري انسانساز داشت . چقدر افراد كه به بركت نصايح ايشان منتبه شدند و به راه صلاح و هدايت آمدند ! واقعاً كلامش در قلب اثر مي كرد . البته اين به سبب واقعيت و معنويتي بود كه درخودش وجود داشت . اصلا آن سبك ساده زندگي كردن و وضع لباس و طرز رفتار ايشان ، خود ، مؤدِّب انسان و الگويي براي اهل علم بود . ( 2 )

علاوه بر عرصه منبر و وعظ و خطابه ، در ميدان تأليف نيز يدي طولا داشت و به رغم عمر نه چندان طولاني اش ( 66 سال ) آثاري تأثير گذار و بس پربركت از خود به جاي گذاشت كه در جاي جاي عالم تشيع منتشر شده و شيفتگان بسياري يافته است ؛ از جمله : مفاتيح الجنان ، منتهي الآمال ، نفس المهموم ، سفينة البحار و تتمّة المنتهي . دو كتاب اول را كسي نمي داند تا كنون چند بار و چه تعداد چاپ شده است ؛ شمارگان مفاتيح از ميليونها نسخه گذشته و آثارش از زمان حيات تا كنون مورد استفاده خواص و عوام بوده است كه اين توفيق كم نظير است .

باري ، ايشان به رغم تنگدستي و زهد و احتياط فوق العاده و كثرت كار و اشتغال دائمي به تأليف ، مردي سيّاح و اهل سفر و زيارت بود ؛ به طوري كه در مدت عمر ، چهار بار به حج ، بيش از بيست بار به زيارت عتبات ( در ايام اقامت در مشهد و قم ) ، دفعات بسيار به زيارت امام رضا ( عليه السلام ) ، چهار بار به بعلبك ، شش بار به شام و يك بار به هند عزيمت كرد . اما آنچه اينجا مدّ نظر است ، سرگذشت سفرهاي حج اوست كه با استفاده از يادداشتهاي خود ايشان تقديم مي شود . گفتني است كه عمده منبع ما در اين مقاله ، كتاب سودمند مفاخر اسلام ، ج11 و12 يعني : « محدث نامي حاج شيخ عباس قمي چهره درخشان روحانيت شيعه » است كه نويسنده پر كارِ معاصر ، حضرت حجّة الاسلام والمسلمين آقاي دواني ( دامت افاضاته ) ، تأليف كرده اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفوائد الرضوية ، ص « ج ، د » ، مقدمه مرحوم شهابي .

2 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص381


169


سفرهاي حج محدث قمي به ترتيب در اين سالها بوده است :

1 . 1318 ق . از نجف اشرف ، تقريباً در 24 سالگي ، پيش از تأهل .

2 . 1329 ق . از قم ، تقريباً در 35 سالگي ، ظاهراً پيش از تأهل .

3 . 1341 ق . از مشهد ، تقريباً در 47 سالگي ، پس از تأهل .

4 . 1347 ق . از مشهد ، تقريباً در 53 سالگي ، پس از تأهل .

پيش از شرح سفرهاي حج محدث قمي ، ذكر شهرهاي اقامت ايشان در طول عمر مناسب است :

الف ) محدث قمي در حدود سال 1294 ق . در شهر مقدس قم متولد شد و مقدمات علوم ديني را در اين شهر گذراند .

ب ) در سال 1316 ق . براي تحصيل علم ، روانه نجف اشرف گرديد و تا سال 1318 كه حج گزارد مقيم نجف بود ، اما پس از سفر حج ، به قم باز گشت .

ج ) در سال 1319 ق . مجدداً از قم به نجف رفت و تا سال 1322 در آنجا بود .

د ) سال 1322 ق . به قم بازگشت و تا سال 1329 مقيم قم بود و دوباره به حج مشرف شد و سپس به قم بازگشت .

هـ ) درسال 1332 ق . به مشهد تشرف يافت و بيست و دو سال ؛ يعني تا سال 1354 ، در همين شهر بود .

و ) در سال 1354 ق . بر اثر اوضاع پيش آمده در ايران ـ از جمله حوادث مسجد گوهرشاد و كشف حجاب و تبعيد مرحوم آية الله حاج آقا حسين قمي ( رضوان الله عليه ) به عراق و انس زياد و حشر و نشر محدّث قمي با ايشان ـ راهي نجف اشرف شد و تا هنگام وفات ؛ يعني ذي حجه 1359 ق . ساكن نجف اشرف بود . در اين مدت ، بر اثر بيماري تنگي نفس و ناسازگاري هواي گرم نجف با ايشان ، تابستانها به بعلبك مسافرت مي كرد ؛ اما در سال 1359 به دليل رخداد جنگ جهاني دوم نتوانست به بعلبك برود و بر اثر بيماري در نجف اشرف درگذشت .

سفر اول حج

پيشتر گذشت كه محدث قمي در سال 1318 ق . از نجف اشرف به حج مشرف شد .


170


به طور دقيق روشن نيست كه از چه راهي به مكه سفر كرده ، ولي نحوه بازگشتش را خود توضيح داده است ؛ از جمله اينكه در جدّه حدود چهل روز در انتظار كشتي بوده و اين مدت طولاني را با ناراحتي زياد به سر آورده است . وي در نامه اي خطاب به پدرش ـ كه به وسيله حجاج قمي كه قبل از او نوبت حركت داشته اند ، به ايران فرستاده ـ مي نويسد :

فدايت شوم ! اليوم ، كه جمعه 24 شهر محرم الحرام است ، در شهر جدّه به سلامتي مشغول دعا هستم و اين جمعه چهارم است كه بر ما گذشته در اين شهر . و [ اين شهر ] بسيار بد آب و هواست و معلوم نيست كي از اين شهر خراب بيرون خواهيم رفت . كشتي نيست نقداً ، تا كي بيايد . بايد كشتي بنشينيم ، در روي دريا سير كنيم تا قريب بيست روز به ايران برسيم ، به بوشهر و شيراز و اصفهان و كاشان و قم . چه كنيم ؟ جاي اَحِبّا خالي است .

الحال در عجم ، مردم تمام به تعزيه داري و روضه خواني اشتغال دارند . در اينجا ما در ميان اين سنّيان گرفتاريم و شب و روز صداي دايره مي شنويم ، چه كنيم ؟ !

همچنين در نامه اي خطاب به برادرش ، شيخ مرتضي ، نوشته است :

الآن چهل روز است كه در اين شهر جدّه گرفتاريم . . . نه آبي . . . نه درختي . . . نه بهاري . روزي نيم قِران پول آب مي دهيم ، نمي شود خورد . از حشرات و چرك لباس نزديك است بميريم . نه مي ميريم كه جانمان خلاص شود ، نه به يك آب و هواي خوبي مي رسيم كه لااقل چشممان باز شود . چه بگويم ؟ دنياست ! ( 1 )

او سرانجام ، با كشتي ، به سوي ايران حركت كرد و از راه بوشهر و فارس و اصفهان و كاشان ، به قم بازگشت . در مسير بازگشت ، به اماكن زيارتي شيراز نيز مي رفت . وي اين نكته را در چند جاي آثارش ياد كرده است ؛ از جمله در منتهي الآمال در بحث از فرزندان امام كاظم ( عليه السلام ) مي نويسد :

. . . و اين حقير در سنه هزار و سيصد و نوزده در مراجعت از بيت الله الحرام از شيراز برگشتم و در آن بلده ، تربت پاك او [ شاه چراغ ] را زيارت كردم و از باطن آن بزرگوار استمداد نمودم . ( 2 )

همچنين در تحفة الأحباب ، ذيل نام احمد بن موسي بن جعفر ( عليهم السلام ) گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص50 نيز نكـ : ص344

2 . منتهي الآمال ، ج 2 ، ص304


171


. . . و اين احقر در چند سال قبل كه از بيت الله مراجعت كردم ، از طريق شيراز به قم آمدم و در آن بلده ، تربت پاك شاه چراغ را زيارت كردم . . . . ( 1 )

نيز در الكني و الألقاب ، ذيل نام حافظ مي نويسد :

. . . دفن في شيراز عند باب البلدة و قبره معروف هناك و اتّفق مروري به سنة 1319 في رجوعي من بيت الله الحرام الي قم المحروسة علي طريق شيراز . ( 2 )

همچنين هنگام ورود به اصفهان ، به مدرسه صدر مي رود و در مجلس درس جهانگير خان قشقايي ( قدس سره ) حضور مي يابد . وي در اين باره نوشته است :

اين احقر در سنه 1319 ، كه از حج بيت الله مراجعت كردم ، به اصفهان رسيدم . چنان به خاطرم مي رسد كه به آن مدرسه رفتم . آن مرحوم را ديدم كه با كلاه پوست در يكي از حجرات نشسته و فضلا بر دور او احاطه كرده اند و مشغول تدريس است . در سنه 1328 رحلت فرمود . ( 3 )

سفر دوم حج

سفر دوم محدث قمي ، به سال 1329 ق . و از شهر قم بوده است . ( 4 ) در اين سفر در بازگشت با كشتي ، از جدّه به هندوستان رفته و در بمبئي كتابهايي ، از جمله كامل بهايي را خريده است . در همين سفر به زيارت عتبات عاليات مشرّف شده و در ماه ربيع الآخر سال 1330 ، در سامرّا در منزل مرحوم آية الله حاج آقا سيد حسين قمي ( قدس سره ) بوده است . ( 5 ) محدث قمي در سرگذشت محبّ الدين طبري گويد :

كامل بهايي در بلده بمبئي به طبع رسيده ولكن بسيار كمياب است و من درچندين سال قبل ، كه به آن شهر عبورم افتاد ، يك نسخه از آن به دست آوردم ؛ لكن افسوس كه تصحيح نشده و بسيار سقيم است ؛ به حدّي كه براي غير مطّلع خبير ، انتفاع از آن عسير است . ( 6 )

همچنين به مناسبتي گويد :

. . . چقدر شايسته است كه تمام مسلمين ، خصوص اهل علم ، در احترامات فوق العاده قرآن مجيد و بر تلاوت آن فرقان حميد بكوشند و ملاحظه كنند اهل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تحفة الأحباب ، ص31 ، ش 36

2 . الكني و الألقاب ، ج 2 ، ص167

3 . الفوائد الرضويه ، ص88

4 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص77 ، 222 ، 226 و 345

5 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص58

6 . الفوائد الرضوية ، ص112


172


سنت را كه چقدر در اين باب اهتمام دارند : در سنه 1329 ، كه به مكه معظمه مشرّف گشته بودم ، در مراجعت به كشتي سوار بودم . فراموش نمي كنم يكي از محترمين اهل سنت را كه با ما مجاور بود ؛ هر گاه كه مي خواست تلاوت كلام الله كند ، مصحف شريف را به دست مي گرفت و به مردم ارائه مي داد . پس امر مي كرد كه هر كس در اطراف او بودند ، به جهت احترام قرآن ، از مكان عالي كه بودند نزول كنند . پس كساني كه بر روي صندوقها نشسته بودند يا مكانشان از آنجايي كه قرآن در دست او بود بلندتر بود ، پايين مي آمدند و به خضوع مي نشستند و خود او نيز از مكان عالي خود نزول مي كرد . چون از تلاوت كلام الله فارغ مي گشت ، هر كس به جاي خود بر مي گشت . . . . ( 1 )

در اين سفر كه حدود شش ماه طول كشيده ، با دوستش مرحوم آقا شيخ مرتضي عيدگاهي از عالمان مشهد مقدّس همسفر بوده است . ( 2 )

سفر سوم حج

اين سفر از مشهد مقدّس و در سال 1341 ق . بوده است . محدث قمي روزي براي خريد گوشت از خانه بيرون مي رود ، نزديك دكّان قصّابي مي بيند كه چند نفر سوار اتومبيل سواري هستند . يكي از آنها مي گويد : « حاج شيخ ، خوب است حالا گوشت نخريد و تا بيرون شهر به بدرقه ما بياييد » . در سه فرسخي شهر به وي مي گويند : « ما پول زيادي به شما مي بخشيم كه از همين جا با ما حركت كنيد » . محدث قمي از همانجا نامه اي به آية الله حاج آقا حسين قمي مي نويسد و پيغام مي دهد : « نمي دانم چه كنم ؟ آمده بودم براي خريد گوشت و سپس بدرقه ، و اينها چنين مي گويند » . آية الله قمي ، كه عموي همسر محدّث قمي بوده است ، پيراهن و ديگر لباسهاي لازم او را برايش مي فرستد و مي نويسد : « سفر خوبي است ، برويد . التماس دعا » .

آن اشخاص به منزل محدث قمي مي روند و گوشت و پول را تحويل مي دهند و بر مي گردند و به همراه ايشان و بقيه زوّار ، كه در سه فرسخي مشهد بوده اند ، راهي حج مي شوند . محدث قمي در اين هنگام در بيرون شهر ، در ورقي مطالب ذيل را با مداد مي نويسد و آن را به منزل مي فرستد :

نسخه عروة الوثقي در اتاق زير است ، مال جناب حجة الاسلام آقاي صدر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفوائد الرضوية ، ص212

2 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص77


173


[ آية الله سيد صدرالدين صدر ] است . در كتابهايش گذاشته شود . از جناب حجة الاسلام آقا [ آية الله حاج آقا حسين قمي ] ( دام ظلّه العالي ) نزد احقر است : جلد نهم ، جلد ششم بحار ، مقامع الفضل ، مناسك ، هر سه بالا خانه است . خدمت ايشان داده شود . مناسك را مرحمت فرمايند به حاجي جعفر يا هر كه ملحق شود ، به داعي برسد . و از همه التماس دعاي لازم دارم . ( 1 )

ايشان برخي حوادث اين سفر را يادداشت كرده است ؛ از جمله در آغاز نسخه اي از وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفي ، تأليف سمهودي نوشته است :

. . . قد دخل في نوبتي ، و أنا العبد عبّاس القمي ، و ذلك بمكّة المعظّمة في 17 ذي الحجّة 1341 .

در آخر جلد اول همان كتاب ، قصيده اي در مدح مدفونين قبرستان ابوطالب نوشته و در پايان آن افزوده است :

كُتِبَ عند قبر أبي طالب ( عليه السلام ) بمكّة المكرّمة في يوم 22 ذي الحجة سنة 1341 . عبّاس القمي . ( 2 )

محدث قمي در بازگشت از اين سفر ، به شام و حلب مي رود و به زيارت اماكن مقدسه آنجا نايل مي شود . روز 13 صفر 1342 را در حلب به سر مي برد . كتابهاي امالي سيد مرتضي ( رضوان الله عليه ) ، الاُنس الجليل بتاريخ القدس و الخليل و جلد اول صحيح مسلم را از بازار حميديه مي خرد ( 3 ) و در شهر حمص ، مرقد قنبر ( قدس سره ) را زيارت مي كند . وي در سرگذشت سديدالدين حمصي مي نويسد :

. . . و قبر قنبر ، غلام حضرت امير ( عليه السلام ) ، و قبور اولاد جعفر بن ابي طالب در آنجاست و بالجمله من از آن عبور كرده ام . ( 4 )

محدث قمي همچنين در سرگذشت احمد بن منير عاملي گويد :

ابن خلّكان گفته كه « قبرش در جبل جوشن در حلب است » و من زيارت كرده ام قبر او را و ديدم بر لوح مزارش نوشته بود :

مَنْ زار قبري فليَكُنْ مُوقِناً * * * أنّ الذي ألْقاه يَلْقاه


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، صص72 ـ 70

2 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص211

3 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص211 و 230 و 231 . محدّث قمي در آغاز نسخه اي از امالي سيد نوشته است : « اشتريته بحلب من حامل كتب في جامع زكريا ( عليه السلام ) يوم 13 صفر 1342 بخمسين قروش سوري و سبع قروش لبناني . الأحقر عبّاس » . همچنين در آغاز جلد اول صحيح مسلم و الأُنس الجليل نوشته است : « اشتريته في الشام من السوق الحميدية عند الجامع الأموي . الأحقر عباس القمي . 1342 » .

4 . الفوائد الرضوية ، ص661


174


فَيرْحَمُ اللهَ امرءاً زارَني * * * و قال لي : « يَرْحَمُكَ اللهُ » ( 1 )

نيز درباره مشهد السقط و جبل جوشن ، كه معروف است در آنجا فرزندي از حضرت سيد الشهدا ( عليه السلام ) از مادر سقط شده است ، گويد :

من به زيارت آن مشهد مشرف شده ام و به حلب نزديك است و در آنجا تعبير مي كنند از او به « شيخ مُحَسِّن » ـ به فتح حاء و تشديد سين مكسوره ـ و عمارتي رفيع و مشهدي مبني بر سنگهاي بزرگ داشته ، لكن فعلا خراب شده به جهت محاربه اي كه در حلب واقع شده . ( 2 )

محدث قمي پس از زيارت اماكن مقدس شام ، در بازگشت ازشام به عتبات مي رود و درنجف اشرف كتاب إبصار العين مرحوم سماوي را كه تازه چاپ شده بود ، مي خرد .

همچنين در پايان مجموعه اي نوشته است :

اين مجموعه شريفه را در سنه 1342 ، كه از سفر حجاز مراجعت كرده بودم ، در طهران به دست آوردم . ( 3 )

سفر چهارم حجّ

چهارمين و آخرين سفر حج محدّث قمي ، از مشهد و به سال 1347 بوده است . وي با وجود اينكه دوازده سال پس از آن در قيد حيات بود ، ولي ديگر به حج نرفت . در بازگشت از اين سفر نيز به شام ، حمص ، حلب و سپس عتبات عاليات رفت و بعد از زيارت اين اماكن به مشهد باز گشت . وي پيش از اين سفر ، در صفحه اي از دستنويس سفينة البحار چنين نگاشته است :

. . . مسوّده تتمه مجلّدات سفينة البحار است . ان شاء الله كه از سفر حج مراجعت كنم ، مبيّضه نمايم . و اگر مُردم جناب آشيخ هادي بيرجندي مبيّضه مي نمايد . ان شاء الله .

و پس از مراجعت از سفر حج ، به دنبال يادداشت بالا نوشته است :

الحمدلله به سلامتي مراجعت كردم و شروع نمودم به مبيّضه كردن في 4 شنبه ، 24/ ج 2/1348 . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفوائد الرضوية ، ص37

2 . منتهي الآمال ، ج 1 ، ص598 ، فصل ششم .

3 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص211و 212 و 231

4 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص273


175


در اين سفر از آثار خود ، الأنوار البهيه ، نفس المهموم و نفثة المصدور را به همراه داشته و در آغاز الأنوار البهيه نوشته است :

من كتب الأحقر الأقلّ : عباس القمي . و كان معي في سفر الحجّ . و ألتمس الدعاء من القارئين .

نيز درآغاز نفس المهموم نوشته است :

اليوم ، كه 16 محرم است ، در شام مي باشم .

امروزكه يوم جمعه بيستم شهر محرم 1348 است ، در حرم مطهّر حضرت زينب بنت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) نشسته ، مشغول مطالعه اين كتاب مي باشم .

امروز ، كه يوم شنبه 22 محرم است ، در شام در منزل مرحوم حاج علي آقاي . . . [ خوانده نمي شود ] جناب مستطاب سيد العلماء العظام آقا سيد محسن [ امين عاملي هستم ] . ( 1 )

محدث قمي در اين سفر در شام مرقد حجر بن عدي را در مرج عذرا زيارت مي كند و در سرگذشت وي مي نويسد : « قبر شريفش درعَذراء دو فرسخي ( 2 ) دمشق واقع است » . ( 3 ) همچنين به مناسبتي درباره اين سفر مي نويسد :

من توفيق يافتم كه براي چهارمين بار به حج بروم . و از خداوندمتعال اميد دارم كه به اين دليل مرا از فشار قبر ايمن بدارد ؛ زيرا وارد شده است كه « مَنْ حَجَّ أربعَ حجج لم تُصِبْه ضَغْطة القبر أبداً . » ( 4 )

* * *

در پايان تذكر چند نكته مناسب است :


( 1 )

محدث قمي مطالبي درباره بعضي از مشاهدات سفرهاي حج خود ـ بدون تصريح به سال آن ـ ذكر كرده است . از اين رو معلوم نيست مربوط به كدام سفر اوست ؛ از جمله در سرگذشت احمد بن محمد بن يوسف بحراني مي نويسد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص214 ـ 215

2 . برخي از عالمان سوري فاصله مرج عذراء تا دمشق را بيش از بيست كيلومتر دانسته اند .

3 . تحفة الأحباب ، ص 85 ، ش 116 ؛ مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص 231 .

4 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص346 . نيز ر ك : ص229 . اين حديث شريف در فقيه ( ج 2 ، ص139 ـ 140 ، ح 606 ) و از امام رضا ( عليه السلام ) و در خصال ( ص238 ، باب الأربعة ، ح 37 ) از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده است . ظاهراً محدث قمي با توجه به اين حديث شريف ، درصدد بوده كه چهار بار به حج مشرف شود . به همين دليل پس از حج چهارمين ، با اينكه بيش از ده سال زنده بود ، ديگر به حج نمي رود .


176


اين شيخ احمد ، غير از شيخ احمد بن زين الدين احسائي بحراني . . . صاحب شرح حكمت عرشيه ملا صدرا . . . و رساله هاي بسيار است كه در اوائل سنه 1243 در سفر حج وفات كرد و در ظَهْر بقعه مباركه ائمه بقيع ( صلوات الله عليهم أجمعين ) به خاك رفت و من بر سر قبر او رفته ام . بر لوح مزارش نوشته بود :

لِزَيْن الدين أحمدَ نورُ علم * * * يُضيءُ به القلوبَ المُدْلَهِمَّهْ

يُريدُ الجاهلونَ ليُطْفِؤوه * * * و يَأبَي اللهُ إلاّ أنْ يُتِمَّه ( 1 )

( 2 )

محدث قمي دانشمندي خوش ذوق و با سليقه بوده و بسياري از خاطرات سودمند سفرهاي خود را مي نوشته است ؛ از جمله :

. . . بنده خدا ، عباس بن محمد رضا قمي ( عُفي عنه ) ، مي گويد : من در روز دوشنبه سيزدهم ماه رجب سال 1340 حضرت موسي بن جعفر و ابوجعفر جواد ( عليهما السلام ) را زيارت كردم . سپس مشرف شدم به كربلاي مشرفه و در نيمه دوم شب سه شنبه به آنجا رسيدم . در آنجا تا نيمه رجب ماندم و آن حضرت ( سلام الله عليه ) را زيارت كردم . سپس از آنجا بيرون آمدم و آخر آن روز به بغداد رسيدم و از آن پس به سامره رفتم و روز پنج شنبه شانزدهم به آنجا رسيدم و هم اكنون عصر جمعه هفدهم ماه رجب است كه در حرم مطهر ، سمتِ سر مبارك هستم . اين چند سطر را بعد از نماز ظهر نوشتم ، در حالي كه غير از من كسي در حرم مطهر نيست . . . ( 2 )

خاطرات مذكور مربوط به سفري است كه محدث قمي به سال 1340 ق . مشهد را به قصد عتبات ترك گفته بود .

از ديگر خاطرات اين سفر اينكه : در 25 ماه رجب همين سال ، سيد محمد علي ، پسر علامه سيد شرف الدين عاملي ( رحمه الله ) ، كتاب الفصول المهمه ، تأليف پدرش را به محدث اهدا كرد . محدث در همين سفر ، رساله نَسَب حضرت عبدالعظيم ( عليه السلام ) را در ماه رجب 1340ق . در حرم عسكريين ( عليهما السلام ) مي نويسد . در همين سال در بازگشت از عتبات كتاب المحجّة البيضاء نصيب او مي شود و از اين رو مي گويد : « خدايا ! چگونه شكر نعمت تو را گزارم ؟ » . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفوائد الرضوية ، ص37

2 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص229

3 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص230


177


( 3 )

روشن است كه در آن روزگاران ، اين گونه سفرها مشقت زيادي داشته است . محدث قمي خود به پاره اي از مشكلات سفرهايش اشاره كرده است ؛ از جمله هنگامي كه به سال 1322 از عتبات ، از راه خسروي و قصر شيرين عازم ايران مي شود ، در صفحات آغازين كتابش ، فيض القدير ، مي نويسد :

اليوم ، كه شنبه 27 شهر ربيع الأول است . . . ما را قرنطينه كردند و مدت آن شش روز ديگر است كه مجموع هفت روز مي باشد . 1322 .

اليوم ، كه يكشنبه 11/ع2/1322 است ، در كرمانشاهان هستم و ناخوش . « وبا » هم مي باشد و غالب مردم از خود فراموش ، در فكر آخرت خود هستند .

بيماري ايشان در كرمانشاهان شدّت مي يابد ، به طوري كه از زندگي مأيوس مي شود . از اين رو در صفحه آخر الفوائد الرجبية مطالبي را به عنوان وصيت مي نويسد :

. . . اسبابهاي حقير به جناب آقاي رضي قمي برسد . ايشان برسانندبه والدم در قم . در جوف پشتي قباي بركي هست دو تومان در كيسه . . . آن دوخته ام . از آن خرج من شود و مابقي را به والدم برسانند و اين پول تفصيلي دارد : اصل آن پول كتابت قراردادي است كه در نجف شده . و قرار نموده ام كه اگر آن نسخه را نخواستند ، پول را به ايشان رد نمايم و جناب شيخ آقا بزرگ طهراني ساكن نجف ، كه كتابهاي من نزد ايشان است ، مطلع هستند و پدرم اگر مرحمت كند تمام كتب مرا و اگر نه ثلث آن رابه طلاّب فقرا بدهد به مقابل نماز و روزه و ردّ مظالم و . . . يك حج ميقاتي بگيرد براي آن كسي كه من نايب او شدم و مكّه نرفتم . ديگر حالم مساعد بيش از اين نيست . عقايد خود را مفصلا نوشته ام . في ليلة ثالث عشر من ع2/1322 . ( 1 )

مرحوم شيخ احمد آخوندي نقل كرده اند كه : در دوره رضا خان پهلوي با اتوبوس از مشهد به تهران مي آمدم . در بين راه از دور ديدم شيخي دركنار جاده نشسته و بساطي گسترده است . وقتي نزديك شديم ، ديدم حاج شيخ عباس است كه عبايش را روي زمين انداخته و اوراقش را پهن كرده و مشغول نوشتن است . تعجب كردم كه وي در اين بيابان ، تك و تنها چه مي كند ؟ ! به راننده گفتم نگه دارد . ايستاد . رفتم پايين و گفتم : آقا ! اينجا تك و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص56 و 57


178


تنها چكار مي كنيد ؟ حاج شيخ پاسخ داد :

من با ماشين جلويي آمدم . ماشين اينجا پنچر كرد . شوفر گفت : « چون آخوند در ماشين هست ، هي پنچر مي كند » و به من گفت : « بايد پياده شوي ، ما نمي توانيم هي پنچري بگيريم ! » مسافرين هم گفتند : « راست مي گويد تا شما هستي اين طور مي شود ؛ پياده شويد ! » من هم پياده شدم . گفتم چرا بيكار بنشينم و وقتم را هدر دهم . عبايم را پهن و دستمالم را باز كردم . شروع به نوشتن كردم تا اين كه خداوند متعال برايم فرجي برساند كه حالا شما رسيديد ! ( 1 )

( 4 )

چنان كه گذشت محدث قمي در نهايت تنگدستي و زهد روزگار مي گذرانده است . سفرهاي حج او ـ جز سومين سفر از مشهد ، كه بذلي و براي خودش بوده ـ ظاهراً به نيابت و استيجاري بوده است . يادداشتي از خود ايشان كه در بند چهارم نقل شد ، مُشْعِر به اين موضوع است .

( 5 )

محدث قمي به سال 1346 ق . زندگينامه كوتاهي از خود به خواهش دوستش ، مرحوم واعظ خياباني ( قدس سره ) ، براي درج در كتاب علماء معاصرين نوشته كه در آن كتاب چاپ شده است . در اين زندگينامه خود نوشت ، كه قبل از چهارمين سفر حج او بوده ، به سه سفر حج خود و اينكه با وجودسفرهاي بسيار ، تأليفات فراواني دارد اشاره كرده و گويد :

. . . در خلال اين حال ، مكرّر به زيارت ائمه عراق ( عليهم السلام ) و سوم بار به زيارت بيت الله مشرف شدم و عمرم از پنجاه گذشته ، با وجود اين كتب كثيره از من بروز كرده است و ختم مي كنم كلام را به تمثّل به اين ابيات :

از روش اين فلك سبز فام * * * عمر فزون گشته ز پنجاه عام

در سر هر سالي از اين روزگار * * * خورده ام افسوس خوشيهاي پار

باشدم از گردش گردون شگفت * * * كانچه مرا داد همه پس گرفت


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفاخر اسلام ، ج 11 ، ص411


179


قوّتم از بازو و زانو برفت * * * آب ز رخ رنگ هم از مو برفت

عِقْد ثرياي من از هم گسيخت * * * گوهر دندان همه يك يك بريخت

آنچه به جا ماندْ و نيابد خلل * * * بار گناه آمد و طول امل

بانگ رحيل آمد از اين كوچ گاه * * * همسفران روي نهاده به راه

آه ز بي زاديِ روز معاد * * * زادْ كم و طول مسافت زياد

بار گران بر سر دوشم چو كوه * * * كوه هم از بار من آمد ستوه

اي كه برِ عفوِ عظيمت گناه * * * در جلوِ سيل بهار است كاه

فضل تو گر دست نگيرد مرا * * * عصمتت ار باز گذارد مرا

جز به جهنّم نرود راه من * * * در سقر انداخته بنگاه من

بنده شرمنده نادان منم * * * غوطه زنِ لجّه عصيان منم

خالق بخشنده عصيان تويي * * * فرد و نوازنده به غفران تويي

كتبه بيُمناه الوازرة : عباس بن محمد رضا القمي ( عفي عنه ) . سنه 1346 هجري ( 1 ) .

* پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علماي معاصرين ، ص181



| شناسه مطلب: 83263