عرفان عرفه

5 میقات حج - سال دهم - شماره سی و هشتم - زمستان 1380 اسرار و معارف حج 6 پدیده حج از دیدگاه جامعه شناختی حسن ضیقه / موسی دانش پیشگفتار قدرت نظامی ، سیاسی و اقتصادیی که نظام کنونی غرب در قرن های اخیر بر ضد جامعه اسلامی به کار گ


5


ميقات حج - سال دهم - شماره سي و هشتم - زمستان 1380

اسرار و معارف حج


6


پديده حج از ديدگاه جامعه شناختي

حسن ضيقه / موسي دانش

پيشگفتار

قدرت نظامي ، سياسي و اقتصاديي كه نظام كنوني غرب در قرن هاي اخير بر ضد جامعه اسلامي به كار گرفت ، در دوره پس از جنگ جهاني اول به اوج خود رسيد . چه ، نظام غربي در اين دوره توانست با نيروي مستقيم و يا نيروي سياسي بومي دست نشانده اش ، سلطه خود را بر بخش بزرگي از جامعه اسلامي تحكيم بخشد و طبيعي بود كه [ در چنين وضعيتي ] مكتب هاي فكري در چهار گوشه جهان اسلام ، رشد كند و شكوفا شود كه اين نظام زورگو و سركوب گر را توجيه ، پشتيباني و ترويج كند . بالطبع اين امر ، بدان معنا نيست كه اسلام به كلي نابود شد ، بلكه منظور آن است كه از گسترش و پيشرفت باز ماند و در عين حال ، به مداواي زخم هاي عميق خويش پرداخت و كوشيد تا درس هاي اين نبرد بزرگ را فراگيرد ، نبردي كه به شكست جهان اسلام در برابر قدرت جامعه امروزي غرب انجاميد .

همچنين ، اسلام زمينه را براي يك نهضت جديد آماده كرد كه به تدريج از وضعيت مقاومت پراكنده در اين جا و آن جا ، به حالت قيام فراگير و در تمامي سطوح انتقال يافت . قيام فراگير ، بدين معنا كه قدرت جهان اسلام در يك خيزش تكامل يافته اسلامي تبلور يافت كه مي تواند الگوي اسلامي اصيل خويش را در سطح تمامي مبارزه طلبي هايي كه فرد و يا امت با آن رو به رو است پياده كند .

از جمله نشانه هايي كه بيان گر اين جنبش تكامل يافته اسلامي است ، آن است


7


كه جهان اسلام براي فعاليت نوين توحيدي خويش در زمينه علوم انساني ، آغاز جديدي را بنياد كرده است كه روند انديشه اسلامي را به جايگاه طبيعي اش باز مي گرداند و حالت سستي و ناتواني گذشته و يا حالت مقاومت منفي را پشت سر گذاشته ، به سوي حالت پيشرفت و شكوفايي مثبت ـ كه روز به روز رشته هاي فرمان برداري و آزادي بيشتري را پيرامون محور توحيد و اسلام به هم در مي پيوندد ـ گام بر مي دارد . سپس براي اين كه گام هاي بلندتري در اين راه بردارد ، بر ضد فلسفه هاي بت پرستي معاصر مي شورد ، آن ها را تكذيب مي كند ، تضادهايشان را بر ملا مي سازد و اين فلسفه ها را پشت سر گذاشته ، به سوي توحيد خالص روي مي آورد .

تثبيت حركت و روي كرد اسلامي و گسترش آن به سطح امت ، اطلاعات فكري فراواني را در اختيار نسلي قرار مي دهد كه ما جزو آن هستيم . اين اطلاعات ، ما را تشويق مي كند كه افق هاي فكري خود را تا آن جا بالا ببريم كه باخيزش ونهضت مبارك امت اسلامي ، همخواني و هماهنگي داشته باشد .

هيچ چيزي مانع از اين نمي شود كه ما خود را وقف جست و جو و بررسي روي كرد اسلامي رو به رشد كنيم كه فرياد زندگي را سر مي دهد و در فرايند رهاندن شخصيت فكري امت اسلامي از بندهاي انديشه بت پرستي معاصر ، سهمي هر چند اندك بر عهده بگيريم و آنان را به خطّ يكتاپرستي و عدالت كه همان خط بندگي خدا و قيام بر ضد طاغوت ها است رهنمون شويم .

مبارزه و رويارويي ما با زهرها ، آفت ها و نابساماني هايي كه فلسفه هاي غربي معاصر ؛ اعم از ليبراليسم ، ملي گرايي ، سوسياليسم و كمونيسم ، آن ها را در دل هاي امت اسلامي كاشته اند ، بايد ژرف و متمركز شود . آن هم نه تنها در سطح عقيدتي و فلسفي ، بلكه در سطحي كه بيان گر خيزش امت و نهضت او در سنگرهاي مختلف علوم انساني باشد ، تا نبرد را در دو سو به پيش بريم :

1 ـ تمامي راه هاي نفوذ ، حتي كوچك ترين آن را كه ممكن است بت پرستيِ معاصر از آن نفوذ كند ببنديم .

2 ـ در رويارويي و مبارزه با طغيان انديشه فرعوني معاصر ، همه ابزارهاي نبرد فكري را تكامل بخشيم .

از اين جا مي بينيم كه درك عميق ما از پديده حج ، با اين هدف كه افق گسترده اي بهوجود آوريم ، روزنه بزرگي را در ذاكره فكري مي بندد و به سرشت نوآورِ اسلامي حالتي مي دهد كه به پيش حركت كند ، تا در گرماگرم رويارويي با تمامي انديشه هاي ناپاكي كه بت پرستي معاصر آن را در لابه لاي پيكر اسلامي راجع به عقيده ، انديشه و شخصيت او منتشر كرده است ، شخصيت ما را نگهداري و از نيروي آن پشتيباني كند .


8


جامعه توحيدي

جامعه توحيدي ، جامعه اي است كه اصول و پايه هاي كلّي وجودش را از قرآن كريم مي گيرد و تلاش مي كند كه در عقيده ، عبادت ، قوانين ، نظام و اخلاق و رفتار خوش با اين كتاب پيوند داشته باشد . چنان كه اين جامعه ، روش و انديشه اي را از قرآن مي گيرد كه به وسيله آن ها با مسايل گوناگونش رو به رو مي شود و بر طبق رهنمون آن ها با ديگران برخورد مي كند .

اين عقيده و روش قرآني ، جامعه توحيدي را به انديشه اي مشخص درباره انسان ، امت ، وجود ، جهان هستي و مسايل گوناگوني كه دارد ، مجهّز مي سازد .

از اين رو ، جامعه توحيدي ، صرفاً عبارت از مجموعه اي از « مسلمانان » نيست ، بلكه از اين مجموعه فراتر رفته ، به يك حالت عمومي ، اجتماعي و تاريخي مي رسد كه در زمينه ها و صحنه هاي مختلف عقيدتي ، فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي ، هنري و حقوقي عرض اندام مي كند . « چه ، انديشه اسلامي درباره خدا ، جهان هستي ، زندگي و انسان ، انديشه اي است كامل و در عين حال ، واقعي و مثبت » .

لا اله الاّ الله :

اين كلمه به معناي آن است كه مسلمانان در تمامي امورشان ، حاكميت را از آن خدا مي دانند و كساني را كه اين حق را براي خويش ادّعا مي كنند و بر حاكميت الله تجاوز مي نمايند ، از خود مي رانند . آنان حاكميت الله را در دل ها و احساساتشان و در وضعيت ها و رفتار هايشان مي پذيرند :

« فرمان جز براي خدا نيست ، دستور داده كه جز او را نپرستيد . اين است دين درست » . ( 1 )

« كساني كه به موجب آن چه خدا نازل كرده ، داوري نكرده اند ، آنان خود كافرانند » . ( 2 )

« پس هرگاه در امري اختلاف نظر يافتيد ، آن را به [ كتاب ] خدا و [ سنت ] پيامبر [ او ] عرضه بداريد » . ( 3 )

« و هر چيزي را كه آفريده و بدان گونه كه در خور آن بوده ، اندازه گيري كرده است » . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يوسف : 40

2 . مائده : 44

3 . نساء : 59

4 . فرقان /2 .


9


نخستين اشكال

1 ـ مسلمانان قرآن كريم را وحي الهي مي دانند كه نظامي فراگير و جامع را براي زندگي آنان طرح ريزي مي كند . ليكن جامعه تاريخي اسلامي در گفتوگوي خويش با نصّ قرآني ، دو چهار چوب را مدّ نظر قرار مي دهد :

چهار چوب نخست ، مجموعه عقايد و اصول كلي و پايه ها را در بر مي گيرد .

چهار چوب دوم ، تمامي واجبات و قوانين جزئي را در خود دارد .

بنابراين ، براي هر پژوهش گري اين پرسش مطرح مي شود : مسلمانان با عقايد ، كليات و اصول همگاني چگونه برخورد داشته اند ؟

مسلمانان مي بينند كه اشكال تنها در مورد واجبات و قانون گذاري ها است ليكن اين اشكال در خصوص چهار چوب نخست ؛ يعني درباره مجموعه عقايد ، كليات و پايه ها نيز مطرح مي شود ؛ زيرا چگونه براي مسلمانان در هر زمان و مكان ، اين امكان وجود دارد دارد كه قوانين جزئي زمان را از اين كليات استخراج كنند ؟

2 ـ مسلمانان مي دانند كه تجربه تاريخي محمدي ، بهترين شكل براي گفتوگو ميان مسلمان و كليات نصّ قرآني است . چه ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در فراخواني و عمل كردهاي مختلف خويش ، روش و قوانين تاريخي را به نمايش گذاشت و تبلور بخشيد كه مسلمانان در هر زمان و مكان به اين روش و قوانين رجوع مي كنند ، تا از طريق پيوند با نص قرآني و با برترين شكلي كه در تاريخ اسلام شناخته شده ، شيوه ، عقيده و رفتاري را تشكيل دهند .

بنابراين ، واسطه ارتباط ميان مسلمانان در شرايط مختلف تاريخي آنان و نصّ قرآن كريم ، از لحاظ قانون گذاري و روش و رفتار ، تجربه محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) است .

بدين سبب ، جامعه توحيدي در حلّ مشكل ارتباط ميان شرايط زماني و مكاني ( تاريخي ) و كلي و مطلق و همگاني ( قرآن كريم ) گام هاي بلندي را به جلو برمي دارد .

3 ـ مسلمانان پرسشي را درباره چگونگي حلّ مشكلاتي مطرح مي كنند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با اين مشكلات رو به رو نبود و بعدها مسلمانان با آنها رو به رو شدند . در اين جا مسلمانان به دو مقوله اجماع و اجتهاد رجوع مي كنند .

4 ـ اجماع : هم رأي شدن مجتهدان [ = صاحب نظران ] اين امت در يكي از عصرها بر يك حكم شرعي است و معناي هم رأي شدن ، همان شركت و هماهنگي در باور ، يا


10


نظرگاه و يا عمل است .

5 ـ اجتهاد : [ = به دست آوردن حكم شرعي ] در شرايط زماني و مكاني بر اساس نص قرآني ، اجماع و سنتي است كه پيش تر بيان شد . البته ، اين كار بايد بر طبق شرايط و معيارهايي مشخص صورت گيرد .

حج به عنوان يك پديده

حج به سان يك فريضه ، در ساختار و حركت جامعه توحيدي ، جايگاه خاصي دارد ؛ زيرا اين فريضه يكي از اركان اسلام به شمار مي رود و مسلمانان ، حج را فريضه اي مي دانند كه بر هر مرد و زن مسلمان تا روز قيامت واجب است ، هر چند شرايط تغيير كند و اوضاع دگرگون شود :

« و براي خدا ، حجّ آن خانه ، بر عهده مردم است . [ البته بر ] كسي كه بتواند به سوي آن راه يابد و هر كه كفر ورزد ، يقيناً خداوند از جهانيان بي نياز است » . ( 1 )

حج با منظومه عبادات مسلمانان پيوند دارد ، مجموعه عباداتي كه از نماز و روزه آغاز مي شود و با حج زينت مي يابد ، ليكن اين عبادات به رغم اين كه ويژگي هاي مشترك دارند ، هركدام از آن ها ويژگي هاي فردي نيز دارد كه ايجاب مي كند ، شخص پژوهش گر براي مشخص ساختن اين ويژگي ها بينديشد و تحقيق كند . از اين رو ، درباره پديده حج مي توانيم چنين بگوييم :

حج در عين حال كه جزئي از يك نظام كلي عبادات است ، منطق و قواعد و وظايف مخصوص به خود را دارد . ليكن ما مي خواهيم در همين وقت ، به كشف ابعاد ، خصوصيات و ويژگي هاي اين پديده ، به دليل پيوندي كه با ديگر عبادات دارد از يك سو و به دليل اهميت و برجستگي آن از سوي ديگر ، بپردازيم .

اين منظومه عبادات در وهله نخست ، براي پژوهش گر مجموعه اي از عبادات جدا از يكديگر و پراكنده كه هيچ نقطه مشتركي آنها را گرد نمي آورد به نظر مي رسد و چنين برداشت مي شود كه بنابراين ، مي توانيم با اين عبادات به عنوان اعمالي فردي برخورد كنيم كه از يك روش شخصي و فرهنگي سرچشمه گرفته است و يا اين كه اين عبادات ، ادامه تجربه جامعه در سطح ايدئولوژي در يك مرحله مشخص از تاريخ است . بنابراين ، يا ما

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران ، /97 .


11


اين مجموعه را يك پديده تاريخي مي دانيم كه با پايان يافتن مرحله اي كه آن را به وجود آورده است ، پايان مي يابد و يا اين كه آن را ادامه برخي از شعاير و باورهايي مي دانيم كه در يك مرحله مشخص از تاريخ جامعه اي ، كه اين عمل را به وجود آورده ، حاكم بوده است .

ليكن رجوع به دستاوردهاي اوضاع زندگي مسلمانان و غير مسلمانان و داده هاي دوران هاي مختلف تاريخي ، براي ما آشكار مي سازد كه حج از يك سو نشانه هاي استمرار تاريخي را دارد و از سوي ديگر از ابعاد متعدد اجتماعي برخوردار است و اين پديده ، از جمله پديده هايي به شمار مي رود كه در طي اشكال مختلف آن ، انديشه كلي و يا اصول كلي در آن گرد آمده است كه تمامي مصالح ساختمان جامعه توحيدي ؛ از قبيل اعتقادات ، فقه ، اقتصاد ، سياست ، هنر و مقررات فردي و اجتماعي زندگي را سامان دهي مي كند . به بياني روشن تر : پديده حج پديده اي است كه چندين بعد دارد : بعد عقيدتي ، اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي ، رواني و هنري كه مي توانيم آن ها را به تفصيل مورد بررسي و پژوهش قرار دهيم . چنان كه مي توانيم براي تعيين ساختار اين پديده و عناصر مختلف تشكيل دهنده آن ، خواه به لحاظ محتوا و خواه به لحاظ صورت و خواه در حالت ايستا و خواه در حالت پويايي و تحول ، گام تازه اي برداريم .

با توجه به موقعيت و جايگاهي كه پديده حج در ساختار كلي اجتماعي دارد و نيز با استفاده از ارتباطات ، فعاليت ها و اصول برجسته اي كه از نشانه هاي اين پديده است ، مي توانيم از يك سو وجود و بقاي جامعه اسلامي را به عنوان يك مجموعه تقويت كنيم و از سوي ديگر « وضعيت اسلامي » را در سطح افراد و گروه ها ، در جامعه تاريخي مشخصي كه پديده مزبور را در خود دارد ، ادامه دهيم .

آنچه بيان شد ، به ما امكان مي دهد كه از روش هاي حاكم در عرصه هاي روان شناسي غربي رهايي يابيم . اين شيوه ها به پديده حج به سان يك عمل عبادي و فردي و جدا از ديگر صحنه هاي زندگي مي نگرد و آن را در حاشيه ساختار اجتماعي مسلمانان قرار مي دهد . نيز بيان قبلي به ما اجازه مي دهد كه با حج به عنوان يكي از اركاني برخورد كنيم كه نشانه ها و ويژگي ها و ساختار كلي جامعه اسلامي را تشكيل مي دهد ؛ چه ، حواله دادن اين پديده به مجموعه اي از مراسم و شعايري كه پيرزنان و بي سوادان آنها را انجام مي دهند ـ چنان كه در بسياري از نوشته هاي اجتماعي و يا در ديدگاه عمومي ديده


12


مي شود ـ نشان دهنده ديدگاهي ايدئولوژيكي است كه هم نادرست است و هم خصمانه . اين ديدگاه مي خواهد اين پديده را تجزيه كند و آن را نوعي داده فرهنگي و يا سنتي قرار دهد كه جزء ساختار فرهنگ عمومي جامعه محسوب مي شود .

مكتب ماركسيسم و مكتب اجتماعي فرانسوي ( آگوست كنت و دوركهايم ) از اين نظرگاه هم فراتر مي روند ؛ چه ، ماركسيسم پديده حج را يك نوع عقب افتادگي فكري و پديده عجز علمي مي داند كه به گذشته تاريخ تعلق دارد و بر اثر عادت و يا عقب افتادگي اجتماعي ادامه مي يابد و مانع از رشد فكري عمومي مي شود . بنابراين ، بايد اين نوع پديده ها را از ميان برد .

اين ديدگاه به دو لغرش گاه خطرناك براي پيروان و يا هواداران مكتب ماركسيسم منجر شده است :

1 ـ اين ديدگاه سبب شده است كه ماركسيست ها داراي انديشه اي شوند كه بر اساس آن براي نابودي پديده حج تلاش كنند .

2 ـ نوعي ايدئولوژي سياسي براي آنان پيدا شود كه با الهام گرفتن از آن ، مواضع و فعاليت هاي سياسي خصمانه بر ضد مسلمانان داشته باشند .

اما مكتب اجتماعي فرانسوي ( آگوست كنت و دوركهايم ) ديدگاهي دارد كه بر اساس آن ، پديده حج ، يا انديشه غير علمي است و يا انديشه اي مي باشد كه رنگ اجباري دارد و جوامع ، آن را بر افراد خويش تحميل مي كنند و شخصيت فرد در رويارويي با جبر عمومي اجتماعي ، رخت بر مي بنند و از ميان مي رود .

آري ، اين شيوه ها و يا تكيه كردن به آنها در بررسي پديده حج ، موجب مي شود كه انسان پژوهش گر و يا انديشمند به صورت يك ابزار فرمانبر در آيد و از ديدن واقعيت دور شود و در عمل ، تنها خود را ابراز كند ، آن هم در حالي كه از هيچ كدام از دستاوردهاي تاريخي كه جوامع بشري چه در قالب تلاش هاي فردي و چه در قالب تلاشهاي جمعي فراهم آورده اند و با آنها مي زيند تصور و انديشه اي ندارد .

پس از آن كه به انديشه و روشي كه با بررسي پديده هاي مختلف در جامعه توحيدي و يا حالت توحيدي ـ در صورت نبودن جامعه كامل توحيدي ـ سازگاري دارد ، دست يابيم ، مي توانيم به گردآوري و توجيه عناصر مختلف و جزئيات پديده توحيدي و از



13


آن جمله پديده حج بپردازيم . اكنون بر ماست كه به منظور شناخت آن چه پيش تر گفته آمد و همان گونه كه در واقعيت تاريخي وجود دارد ، گامي ديگر به جلو برداريم ؛ چراكه پديده توحيديِ حج ، بر وفق ويژگي هاي جامعه اسلامي كه مورد پژوهش قرار گرفته ، شكل هاي مشخص و مفاهيم خاص خود را در زمان ها و مكان ها را پيدا مي كند .

در واقعيت تاريخي ـ به رغم دوران هاي مختلفي كه دارد ـ پديده حج ، با يك سري داده ها و پديده هاي فراوان ديگر ، در حال تعارض و جدال و تأثيرگذاري بر يكديگر است . اين پديده ها به چهارچوب ها و منابع مختلف تاريخي اي وابسته است كه با همديگر به سر مي برند ، مي جنگند ، شكل مي گيرند و به نظام كلي توحيدي شكل مي دهند .

به عنوان مثال ، وابستگي هاي نژادي ، ملّي ، حكومتي و ديگر پديده ها بر واقعيت موجود ، تأثير خويش را مي گذارد ؛ زيرا در ارتباط هايي كه با پديده هاي مختلف توحيدي در سطح فرد ، گروه و امت دارد ، هم تأثير مي گذارد و هم تأثير مي پذيرد و موجب مي شود كه آن پديده توحيدي ، شكل واقعي اش را پيدا كند .

از اين رو ، ما از طريق ابزارهاي فكري و معنوي ، اين توان را پيدا خواهيم كرد كه واقعيت و حركت آن پديده را با تمامي ابعاد و تضادهايي كه در يك مرحله معين تاريخي دارد ، بشناسيم و ثبت كنيم و نيز از همين طريق مي توانيم به برداشت هايي دست يابيم كه بيان گر واقعيت تجربه و يا پديده موضوع پژوهش باشد و آن را به اذهان ما نزديك سازد .

اين تلاش به مسلمانان اجازه مي دهد كه از طريق رويارو شدن با تجربه تاريخي خود و تحليل و ارزيابي آن ، روياروي خودشان قرار گيرند ؛ زيرا تجربه تاريخي جامعه اسلامي داراي ويژگي تقدس نيست ، چنان كه تجربه اي منحرف و بر خلاف توحيد هم نمي باشد . در اين كه منبع تجربه تاريخي جامعه اسلامي ، همان الگوي توحيدي است ترديدي وجود ندارد . امّا آن چه از اين الگو فراتر مي رود ، تجربه اي است كه تحت تأثير چند الگوي فاسد قرار گرفته است كه عبارتند از : فرمانروايي ، قدرت ، تبه كاري ، ستم ، نژاد پرستي و . . . .

غور كردن در فهميدن ابعاد و پيامدهاي اين واقعيت ، راه را براي به دست آوردن درس هاي فكري ، اعتقادي و سياسي مي گشايد و به خواسته هاي نهضت اسلامي معاصر


14


از طريق پيوند دادن آن با الگوي توحيدي ، خدمت مي كند و باعث تصفيه عوامل نا به ساماني و ازهم پاشيدگي مي شود كه پيش از هر چيزِ ديگر به تجربه خاص جامعه اسلامي باز مي گردد . به رغم اين كه باور داريم كه وضعيت كنوني مسلمانان اساساً بر اثر روابط حاكم بين المللي به وجود آمده است ، ليكن پروژه نهضت اسلامي خود را مسؤول مي داند كه در آن واحد ، هم روياروي استعمار قرار گيرد و هم روياروي نابه ساماني هايي كه به تجربه تاريخي اسلامي بر مي گردد . چه ، دست گذاشتن روي نقاط ضعف و انحراف ، هيچ زياني به اسلام نمي رساند بلكه مسلمانان را از بسياري بت پرستي ها و انحرافات رها مي سازد كه با تجربه تاريخي و نخستين آنان همراه بود و برنامه هايي را بهوجود آورد كه به طرح ها و برنامه هاي قدرت خارجي اجازه نفوذ داد و زمينه مناسب را براي تأسيس پايگاه هاي حكومت آن در درون جامعه اسلامي فراهم ساخت .

حج پديده اي جهاني

در هر يك از اديان ، جايگاه هاي مقدسي وجود دارند كه پيروان اين دين بر طبق تقليدها و راه و رسم مشخص در مناسبت هاي مختلف به سوي اين جايگاه ها روي مي آورند . به عنوان نمونه اديان يهوديت و مسيحيت ، بيت المقدس و آثار و مشاهد پيرامون آن را مركز اصيل معنوي خود مي دانند .

در « دائرة المعارف اليهوديه » ( 1 ) چنين آمده است :

« حج بيت المقدس كه به نام زيارت ياد مي شد ، در زمان فرا رسيدن سه عيد صورت مي گرفت : عيد حصاد ، عيد فصح يهودي ، و عيد مظال . حج بر تمامي يهوديان فرض بود البته به استثناي كودكاني كه هنوز به سنّ بلوغ نرسيده بودند و زنان و نابينايان . شريعت حضرت موسي بر حاجي و يا زائر واجب مي كرد كه با خودش هديه اي براي پروردگار ببرد . در بيت المقدس ، مشاهد ، بارگاه ها و جايگاه هايي هستند كه مردم از هر كشور و شهري به سوي آن ، بارِ سفر مي بندند » .

همچنين در دين مسيحيت ، حج ( 2 ) « نام سفري است كه انسان به وسيله اين سفر به زيارت مشاهد مقدس مي پردازد ؛ نظير زيارت گاه سرور ما عيسي ( عليه السلام ) در فلسطين يا مراكز رهبران مقدس ديني در « روم » و يا مكان هاي مقدسي كه به نام زاهدان و شهيدان مورد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوالحسن ندوي ، الأركان الأربعه ، ص279

2 . همان ، ص282


15


قبول جامعه خوانده مي شود » .

« زيارت مشاهد روم از قرن سيزدهم به عنوان زيارت سرزمين مقدس ، رواج يافت ، هر چند به كلي موجب قطع زيارت سرزمين مقدس نشد و « روم » دومين شهر مهم پس از بيت المقدس به شمار مي رفت » .

اما آيين هاي هندي نظير بودايي و برهمايي ، داراي مشاهد و معبدهاي فراوانند .

« بيش ترين اين مشاهد و مكان هاي مقدس در كنار رود « گنگ » مقدس قرار دارند .

جمعيت بسيار از مردم اين كشور ، در اين مكان ها گرد هم مي آيند ، تا در اين رود مقدس غسل كنند . برخي از اين مردم سالانه و يا چند بار در سال در آن جا گردهم مي آيند » . ( 1 )

پديده حج و زيارت از ديدگاه هر كدام از اين اديان و ديگر اديان ، با توجه به موقعيتي كه در نظام كلي آن دين مشخص دارد ، از ويژگي ها و علايم معيني برخوردار است . همچنين ، اين پديده در هر يك از اديان ياد شده و در ميان امت ها و يا ملت هاي پيرو اين اديان ، نقش هاي چندي را بازي مي كند كه سطح ها و قسمت هاي مختلف اجتماعي را كه ساختمان كلي اجتماعي را تشكيل مي دهد در بر مي گيرد .

حج در جامعه توحيدي

« و در ميان مردم براي [ اداي حج ] بانگ بر آور ، تا [ زائران ] پياده و [ سوار ] بر هر شتر لاغري كه از هر راه دوري مي آيند به سوي تو روي آورند » . ( 2 )

منظومه سامان دهنده فقهي

انجام عمل حج ، يك كار خود سرانه نيست كه شخص مسلمان با توجه به سليقه هاي شخصي اش و يا با تأثير پذيري از فضاي حقوقي و قانوني كه روابط مختلف اجتماعي را در كشور متبوعش تنظيم مي كند هرگونه كه بخواهد آن را انجام دهد و يا آن را براساس راه و رسمي كه در ميان قبيله و يا طايفه او حاكم است به جاي آورد .

حج از يك سري اصول و قواعد دقيق فقهي تبعيت مي كند كه از ديدگاه مسلمانان اين قواعد ، همان شروط الهي و مكتبي است كه هيچ فرد ، يا گروه و يا ملتي در هيچ يك از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 285

2 . حج : 29 ـ 27


16


مراحل تاريخ و در هيچ نقطه اي از نقاط زمين حق ندارد آن را تغيير دهد . حال ، موقعيت اين فرد و يا گروه در حكومت و يا اجتماع هر چه باشد ، تفاوت نمي كند .

اين نظام فقهي يك نظام تكامل يافته است كه انديشه اي تكامل يافته و مستقل بر آن حكومت مي كند ؛ زيرا اين انديشه فراتر از روابط افراد ، گروه ها و ملت هاست . اين نظام فقهي كه خواه ما كليات آن را مورد بررسي قرار دهيم و يا جزئياتش را ، به پديده حج بعد فقهي توحيدي مي دهد و اين بعد فقهي از مجموع انگزه ها ، باورها و اعمال حاجيان فراتر مي رود ، بدون آن كه رابطه اش با عمل حج قطع شود و يا با آن در تضاد باشد بلكه اين نظام ، نقطه آغاز و رسيدن به حالت « فطري انساني » را تشكيل مي دهد .

اين حالت ، منظومه فقهي مزبور را به وجود مي آورد و معيار فطرت انساني است و انسان رفتار فردي و اجتماعي خويش را بر اساس همين منظومه فقهي تنظيم مي كند و از آن آغاز و بدان رجوع مي كند ؛ زيرا مسلمانان باور دارند كه با اين كار در مسير رشد و شكوفايي شخصيت وزندگي خود درطول تاريخ ـ بر وفق شيوه توحيدي ـ گام بر مي دارند .

غور كردن در فهميدن معاني و مفاهيم منظومه فقهي كه پديده حج را سامان مي بخشد فوايد علمي فراواني دارد كه شاخه هاي مختلف علوم انساني مربوط به قانون را مي توان در ميان آن ديد : فلسفه قانون ، علم قوانين ، علم سياست ، جامعه شناسي قانوني ، قانون تاريخي مقارن . و اين ، در حالي است كه فلسفه قانون غربي و عرفي بر پايه اصل قدرت و چيرگي مادّي استوار است .

قانون از ديدگاه غربي به معناي فرض حدود و تعادل هايي است كه بر پايه نيروي مادي استوار است . حال ، اين نيرو قبيله باشد ، يا گروه اجتماعي ، يا ثروت و يا حكومت . به بياني روشن تر : نا به ساماني در نقطه آغاز اين حدود به چشم مي خورد ؛ زيرا حدودي كه در اين جا فرض شده است ، همان حدود نيروي حاكم مادي است و « توازني » كه فرض شده ، توازن هاي منافع نيروهاي پيروز مي باشد ، به گونه اي كه اصل برابري در اين جا كه به بخشي از اجتماع تعلق دارد ، خويش را به عنوان سامان دهنده اصول كلي و اجتماعي مطرح مي كند . [ = اقليت بر اكثريت حاكم است ] . بنابراين ، وحدت پيرو اصلي است كه پايه اش چيرگي با قدرت و نيرو مي باشد . در حالي كه مي بينيم اسلام توحيد و وحدت را به عنوان يك اصل و هدف مطرح مي كند و لذا در مفهوم اسلامي اش به معناي وحدت


17


نيروي كوچك و حاكم بر اكثريت نيست ، بلكه به معناي وحدت مدار هستي انسان است و نابه ساماني ، عنصري است كه بعدها بر آن عارض مي شود .

و اين وحدت هستي و فطري ، اجباري نيست ؛ زيرا ساختمان آن بر پايه اقليت استوار نيست ، بلكه از همان آغاز به جلوه گاه محور توحيدي وابسته است .

با توجه به آن چه گفته آمد ، باب نقد و سؤال درباره بسياري از موضوعات فكري حاكم بر جهان باز مي شود : راجع به اصول قانون گذاري و موقعيت انسان نسبت به آن ، تاريخ نظام قانوني و رابطه آن با حركت مردم و ملت ها در زمان حاضر . چه ، استمرار نظام فقهي اسلامي و پايداري مدار اين نظام ، طرفي ديگر از سكه تلاش هميشگي براي آزاد شدن از ذلت بردگي است . بنابراين ، شريعت اسلامي ـ اگر اين بيان درست باشد ـ با اين معنا ، به طور هميشه و پايدار مسأله آزادي از وحدت بت پرستي و رفتن به سوي وحدت توحيدي را مطرح مي كند . و پايداري بدين معنا ، عيناً همان حركتي است كه انسان را به سوي وابستگي به ارزش هاي والاي توحدي سوق دهد : « اي انسان ، حقا كه تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي و او را ملاقات خواهي كرد » . ( 1 )

بعد عقيدتي : توحيد و دوري از زشتي ها

اسلام به عنوان يك باور در انديشه و عمل پيروانش ، « انديشه اي را » درباره آفريدگار تثبيت مي كند كه مفاد آن چنين است : خداوند بالاتر از تمامي صفات و همانندي هايي است كه ممكن است انسان مسلمان آنها را در تجربه و واقعيت عيني زندگي اش ببيند ، بدين معنا كه مجسم كردن خداوند بر وفق شكل و پديده اي مشخص محال است و اين ، بر خلاف آن چيزي است كه انسان در ارتباطش با خدا بدان پناه مي برد ، تا آن را واسطه اي ميان خود و خدا قرار دهد و اين واسطه ممكن است به شكل هاي مختلفي باشد : تصويرها ، بت ها ، تنديس ها ، طبقه كاهنان و يا بشر كه به صورت فرد باشد ، يا طبقه و يا طايفه و يا هر شكل اجتماعي ديگر و اين ، همان چيزي است كه آيه قرآن بدان تأكيد مي كند : « و هرگاه بندگان من ، از تو درباره من بپرسند ، [ بگو ] من نزديكم و دعاي دعاكننده را ـ به هنگامي كه مرا بخواند ـ اجابت مي كنم . پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند ، باشد كه راه يابند » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انشقاق : 6

2 . بقره : 186


18


اسلام پيروانش را ملزم مي سازد كه به منظور ارتباط با خداوند بلند مرتبه ، از هر واقعه اي كه موجب مي شود آنان از وقايع مادّي و بشري و از سلطه آفريدگان آزاد و رها شوند ، دوري گزيند . ليكن اين پيوستن به كمال مطلق بدين معنا نيست كه آفريدگار جهان ، جدا از هستي است ، بلكه نشانه هاي او در سراسر هستي پراكنده است و از اين جا انسان مسلمان به ايجاد تعادل در رابطه توحيد با محيط طبيعي و مادّي اش مي پردازد ، بدون اين كه هيچ كدام از اين پديده هاي هستي را با آفريدگار بلند مرتبه اش مقايسه كند بلكه وي در اين پديده ها نسبيت ، محدوديت ، دگرگوني و جزئيت را مي بيند ، در حالي كه خداوند نامتناهي و مطلق است و اين ويژگي ها در او راه ندارد .

از آن جا كه خدا مطلق است ، راه نيز پايان ندارد و اين راه همان راه انسان به سوي خدا است . او به اندازه پيشرفت واقعي كه به سوي خدا دارد ، در حال نزديك شدن دايم به اوست . ليكن اين نزديكي ، نسبي است و انسان گام هايي را به سوي خدا برمي دارد ، بدون اين كه بتواند آن را طي كند . به بياني روشن تر : انسان زمينه ابداع و خلاقيت و زمينه پيمودن راه تكامل تا بي نهايت را دارد . ( 1 )

مجموعه شعايري كه مسلمانان به انجام آنها مي پردازند ، در همين فضاي اعتقادي قرار مي گيرد ؛ زيرا هدف آنان از انجام اين شعاير آن است كه به خدا نزديك شوند و او را تعظيم كنند و بر ضدّ هر آن چه مانع از اين حركت توحيدي مي شود ، بشورند ؛ چراكه انجام شعاير به معناي تعظيم خود چيز نيست ، بلكه باعث نزديكي شخص به خداوند مي شود : « اين است [ فرايض خدا ] و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت ، آن [ حاكي ] از پاكي دل هاست » . ( 2 )

با اين معنا ، شعار حج ، مفهوم و شيوه توحيدي فراگير پيدا مي كند كه انسان مسلمان در ظاهر و صورت و با زحمات از طريق رفتار سياسي و اقتصادي و با نگاهي كه به خود و ديگران دارد آن را در پيش مي گيرد .

حج عامل تزكيه و تعادل رواني ، فكري و عاطفي

« ولي كساني كه ايمان آورده اند ، به خدا محبت بيشتري دارند » . ( 3 )

« بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالي كه گرد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمّد باقر صدر ، مقدّمات في تفسير الموضوعي للقرآن ، دار التوجيه الاسلامي ، سال 1980 ، ص152

2 . حجّ /32 .

3 . بقرة /165 .


19


آورده ايد و تجارتي كه از كسادش بيمناكيد و سراهايي را كه خوش مي داريد ، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وي دوست داشتني تر است ، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [ به اجرا در ] آورد . و خداوند گروه فاسقان را راهنمايي نمي كند » . ( 1 )

اسلام به انسان ـ چه به معناي فردي و چه به معناي اجتماعي آن ـ با اين ديد مي نگرد كه هميشه به مجموعه اي از روابط و موقعيت هاي اجتماعي كه او را در ميان گرفته است ، وابسته است ؛ چرا كه انسان موجودي مطلق و فراتر از نظام مادّي و علتّ ها و عوامل عيني و واقعي نيست ليكن او مي تواند از جبر طبيعي ، وراثت ، تاريخ و جامعه بهره برداري كند و اداره كننده دنياي مادّي باشد ؛ يعني بر جهان هستي حكم براند و اين مسير علمي ، از خاك تا خدا را طي كند و در اين مسير است كه مي توان فلسفه ساختن ذات انسان و جهت و فلسفه آن را پيدا كرد . ساختن ذات در اسلام به معناي « رياضت منفي » نيست بلكه به معناي « تربيت مثبت » است . ( 2 )

حج به عنوان شيوه اي فردي و اجتماعي مي خواهد وضعيت انسان مسلمان را از يك پديده منفي ـ كه محصول مشكلات خانوادگي و يا طبقاتي و ديگر روابط مختلف اجتماعي است ـ به يك پديده مثبت مبدل سازد كه مي تواند با الهام گرفتن از عقيده توحيدي و بنيادهاي مختلف توحيدي كه اداره تكامل يافته اي را تشكيل مي دهد ، اين وضعيت را فراگيرد و آن را پشت سرگذارد .

با اين معنا ، حج در فرايند ساختن ذات مسلمان ، موقعيت برجسته اي دارد ؛ زيرا از اهداف مشخص و ابزار تاريخي مشخص برخوردار است .

بنابراين ، حج مي خواهد روابط و كارهاي مشخصي را تثبيت كند كه از حدود روابط و كارهاي شخص مسلمان در يك جامعه و محيط معين فراتر برود .

به عنوان مثال وقتي كه انسان مسلمان تصميم مي گيرد كه فريضه حج را انجام دهد ، در حقيقت در مسيري گام نهاده است كه بايد آگانه به يك سري مقررات عمل كند . اين مقررات از به اجرا گذاشتن شرايط حج و بايسته هاي آن از قبيل پرداختن خمس و زكات و مراقبت هوشيارانه از رفتارش آغاز مي شود ؛ زيرا وي از سوي خودش و جامعه اي كه او را در برگرفته است ، وجدانش را مراقب قرار مي دهد و اين حالت جديد ، در لحظه اي كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه : 24

2 . دكتر علي شريعتي ، خود سازي انقلابي ، از كتاب انقلاب ايران : الجذور الايديولوجيه . گرد آوري دكتر ابراهيم دسوقي شتا ، الوطن العربي ، سال 1979 ، شماره 89


20


وي راهي حج مي شود ، در اثناي حج و در مراحل بعدي كه تا پايان عمر ( 1 ) و در تمامي روابطش با مردم كشيده مي شود ، به او دست مي دهد .

اين تصميم آگاهانه اداي حج ، مستلزم مجموعه كارهايي آگاهانه در مراحل مختلف حج است .

سفر و خستگي ها و دوري از خانواده و اجتماعي كه انسان مسلمان در آن قرار دارد ، حالت جديدي در وي ايجاد مي كند : او از فشار سختي هاي موجود رها مي شود و به عمليات آزاديبخش مي پردازد و در هنگام رويارويي با پرستش بت هاي مختلف ؛ همچون قدرت ، ثروت و مقام ، بندگي خويش به خدا را در جايگاه نخست قرار مي دهد . به عنوان نمونه در هنگام احرام ، لباسش را بيرون مي آورد و همانند ديگر حاجيان جامه محلي و گروهي خويش را كنار مي گذارد . بيرون آوردن جامه در اين جا داراي مفهوم نمادين است و تأكيد مي كند كه شخص حاجي بايد امتيازهاي حكومتي و يا مالي را ـ كه اين جامه نشان گر آن است ـ كنار بگذارد و تنها به وابستگي اش به خدا و برابري كاملش با ساير مسلمانان پاي فشارد .

همچنين خودداري حاجي از مقداري از نيازهاي رواني و بيولوژيكي ( آميزش و ازدواج ) مفاهيمي چون تعادل ، توانايي تحمل محروميت و توانايي بر فداكاري و ايثار را در ذهن فرد مسلمان جاي مي دهد و اراده و تن را در برابر نيازهاي مختلف مادّي و رواني مقاوم مي سازد ؛ يعني وي بر شيوه اي تربيتي فردي و اجتماعي بر وفق قانون توحيدي پاي مي فشارد و عمل مي كند و مي تواند حالت نا به هنجاري را كه انسان در برابر نيازمندي ها و دارايي هاي گوناگونش در آن به سر مي برد ، پشت سرگذارد .

در حج ، نيروهاي عاطفي به هنجار نسبت به ديگران رشد مي كند و ثابت مي شود كه انسان مي تواند عواطف فردي خويش را زيرپاگذاشته ، آن را نثار جامعه كند و اين آثار حج ، همان مفاهيم و پيام هاي داستان ابراهيم خليل و همسرش مي باشد و نيز پيامد تجربه اي است كه اين دو بزرگوار در مراحل مختلف هجرت به سوي اين مكان دور ( مكه ) در سعي هاجر براي به دست آوردن آب و در تصميم ابراهيم بر سر بريدن فرزندش اسماعيل ، انجام دادند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . درانديشه رايج مي بينيم كه اگر حاجي مرتكب خطايي شود مردم به شدت از او انتقاد مي كنند ، در حالي كه اگر يك فرد معمولي همين خطا را مرتكب شود ، آنان چندان توجهي به او ندارند .


21


داستان ابراهيم در قرآن

« ابراهيم در خانه يكي از بزرگ ترين خادمان شهر ، چشم به جهان گشود كه بت ها را مي تراشيد و آنها را مي فروخت و از بت بزرگ نگهباني مي كرد و از طريق عقيده و نيز از طريق خادمان با آن تماس مي گرفت » .

ليكن در همين فضاي حاكميت بت پرستي ، ابراهيم به نابود كردن بت ها پرداخت ؛ رويدادهايي كه در پي اين بت شكني به وقوع پيوست ، به سفر او به سرزمين شام انجاميد و از اين جا ، وي مأمور شد كه راهي درّه تنگي شود كه كوه هاي صاف از هر سو آن را در ميان گرفته است و گرسنگي ، سخت بر او فشار آورد . نيز ابراهيم مأمور مي شود كه همسر و نوزادش را [ در آن درّه ] رها كند و به اين فرمان تن در دهد . تشنگي بر كودك غلبه مي كند و مادر را وا مي دارد كه به جست وجوي آب بر خيزد ، در حالي كه مي داند : در جستجوي اسباب ، هيچ گونه تضادي با ايمان و اعتماد به خدا ندارد . اين مادر ، در عين اين كه نگران است ، نا اميد نيست و ايمانش كامل است » . ( 1 ) چه ، حركت هاجر در اين جا آميخته اي از ايمان و اعتقاد به خدا و اتكاي به خود است و براي يافتن آب تلاش مي كند .

در اين داستان ، مفاهيم متعدد رواني ، عاطفي و فكري به چشم مي خورد و نقطه اوج آن در وجود بانويي ديده مي شود كه در سرزميني دور دست و خشك قرار دارد .

همچنين در داستان مي بينيم كه ابراهيم به سربريدن فرزندش اسماعيل تصميم مي گيرد و بدان اقدام مي نمايد و سپس به جاي او قرباني مي كند ؛ زيرا هدف سر بريدن اسماعيل نبوده بلكه هدف سر بريدن محبتي بوده كه با محبت الهي كشمكش و تضاد داشته است و اين محبت با قرار دادن كارد بر گلوي اسماعيل ، سر بريده شد . اسماعيل به دنيا آمد ، تا زندگي كند ، شكوفا شود و فرزند بياورد و در ميان فرزندان او ، آخرين پيامبر ، گام در عرصه هستي بگذارد . ( 2 )

داستان هاي مختلفي كه در قرآن آمده است ، خط پيوندي را منعكس مي كند كه اسلام ميان مكتب محمدي و خط توحيد و قيام بر ضد بت پرستي و حكومت و پرستش بت ها ـ خواه اين بت ها به صورت اجسامي بي جان باشند و يا به صورت انسان ـ كشيده است .

خط توحيد در نگاهي كه به تاريخ دارد ـ آن گونه كه داستان ابراهيم و ديگر داستان ها بيان مي كند ـ شيوه روشني را تثبيت مي كند كه بر پيوند دوره هاي گوناگون تاريخ گذشته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص253

2 . همان ، ص 254


22


بشري استوار است . بنابراين ، اسلام هم خودش را به كلي از تجربه ها و وقايع پيش از خود ، بريده و جدا نمي داند ، بلكه خود را نتيجه و پايانه خط برخوردها و درگيري ها با بنيادهاي گوناگون و رسوم و عادت هايي مي داند كه مي خواسته به خط توحيد ضربه وارد كند و خط شرك و بت پرستي بر قرار سازد ، خطي كه خودش را با اشكال گوناگون عرضه مي كند و نقطه مشترك همه اين اشكال شرك آن است كه بت ، يا فرد و يا گروه مشخصي را مركز جهان هستي و منبع قدرت آن بسازد .

ديدگاه اسلامي درباره حركت تاريخ و در پرتو آن چه پيش تر گفته شد ، تقسيم بندي تاريخ به چند مرحله مشخص را ردّ مي كند . اين تقسيم بندي از يك معيار تجزيه گرايي نشأت مي گيرد و هر مرحله بعدي را نابود كننده مرحله قبلي اش مي داند و همچنين براساس ويژگي هايي كه بر پايه واقعيت تجربه صنعتي در جامعه معاصر غربي وجود دارد ، يك خط تكاملي براي حركت تاريخ ترسيم مي كند .

مكتب ماركسيم ، سطح تحول نيروي تكنولوژيك را معيار پيشرفت و عقب افتادگي مي داند . در حالي كه مكتب جامعه شناسي بر اين باور است كه حالت فكري معيار تكامل تاريخي مي باشد .

بر اين اساس ، براي معيارهاي پيشرفت و عقب افتادگي ، ديدگاه نابه ساماني به وجود مي آيد كه معيارهاي عدالت را از معيارهاي نيرو ( تكنولوژي و علوم ) جدا مي سازد و حتي پا را از اين فراتر مي گذارد ؛ زيرا معيارهاي عدالت را وابسته و يا پيرو معيارهاي نيرو قرار مي دهد . از اين جا مي فهميم كه اين مكتب به تدريج ، آلت دست جوامع صنعتي در هنگام رويارويي آنان با جوامع عقب افتاده قرار گرفته است كه سياست تخريبي و ويران گري جوامع پيش رفته را در حق جوامعي كه از لحاظ نيرو و ثروت به پايه آن ها نمي رسند ، توجيه مي كند ، تا آن جا كه انسان مي بيند كه فلسفه هاي معاصر غربي ، معيارهايي را پذيرفته اند كه ويژه جامعه صنعتي است و همين معيارها را معيار حق و عدالت ( حق و عدالت خود ) قرار داده اند .

از اين جا در مي يابيم كه چه قدر اين ايدئولوژي ها به سادگي به زباني تبديل مي شود كه خشونت جوامع صنعتي در رويارويي با جوامع عقب افتاده را توجيه مي كند . مگر نه اين است كه فرانسه با شعار انقلاب فرانسوي مصر را اشغال كرد ؟ و آيا اتحاد جماهير


23


شوروي با شعار پيشرفت و سوسياليزم ، به افغانستان تجاوز نكرد ؟ اين فلسفه ها پس از آن كه از شعارهاي خويش سپر محكمي براي نگهداري از تن خود مي سازد ، در بين راه آنها را مي خورد . به عنوان نمونه ، بلعيدن اصل « برابري » در انديشه ليبراليستي و اصل « از ميان بردن استثمار » در انديشه ماركسيستي از سوي اين دو مكتب بر روي ميزِ بازي ابزاركار و بازار آزاد انجام شد ؛ زيرا برابري و آزادي در اين جا به معناي آزادي مالك ابزار كار و مالك بازار است .

در هيچ حالتي امكان ندارد كه انديشه اسلامي با اين گونه فلسفه ها سازش كند ؛ زيرا در هيچ حالتي امكان ندارد كه مسلمانان جامعه فرعوني را پيشرفته تر از جامعه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) بدانند ، آن هم به اين دليل كه جامعه فرعوني از قدرت و ثروتي بيش تر برخوردار است .

چنان كه امكان ندارد كه مسلمانان جامعه عباسي و اموي را ـ كه پيش از آن بوده است ـ يك الگوي پيشرفته تر از حكومت مدينه بدانند كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را بينان نهاد و دليل آن هم اين باشد كه اين دو جامعه از لحاظ مادي و تكنولوژي از جامعه مدينه پيشرفته تر بوده اند . چه ، مسلمانان حكومت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را الگويي مي دانند كه حكومت هاي آينده را بر اساس آن قرائت مي كنند و به مقدار نيرويي كه حكومت مدينه و يا هر حكومت ديگر از آن برخوردار است ، كاري ندارند .

در اين جا معيارهاي عدالت و توحيد و تقوا باقي مي ماند و همين معيارهاست كه عنصر پايدار در قرائت سرشت پيوستگي اجزاي پديده حج است . بالطبع اين سخن به هيچ وجه بدين معنا نيست كه اسلام اصلي را مطرح مي كند كه در تضاد هميشگي با ديگر معيارهاست بلكه واقعيت آن است كه اسلام معيار توحيد را محور سامان دهنده و حاكم بر معيارهاي نيرويي مي داند كه بر اساس خط توحيد و عدالت سنجيده مي شود و لذا اين معيارها يا با معيار توحيد پيوند دارد ، يا با آن متفاوت است و يا ناقض آن مي باشد . بدين سبب ، مي توانيم بفهميم كه چرا مسلمانان تجربه مدينه را معيار قرائت و شناخت تجربه هاي بعدي مي دانند ؟ دليل اين نظرگاه مسلمانان آن است كه تجربه مدينه معيار عدالت و توحيد است ، هر چند اين معيار با معيارهاي مدنيّت و نيروهاي مادّي تفاوت دارد .


24


بدين ترتيب ، اسلام انديشه اي را ارائه كرده است كه در هيچ حالتي به افراد مسلمان يا به قرآن امت اسلامي و يا به جهان مستضعفين در سطح جهاني ، خيانت نمي كند .

به دلايلي كه گفته شد ، مي گوييم : اسلام آن چه را كه پيش از او بوده است و در نتيجه ، غير خودش را نفي نمي كند بلكه ديدگاهي را براي پيروانش به وجود مي آورد كه در برخورد با ديگران به آنان اجازه دهد كه تجربه توحيدي را از تجربه بت پرستي جدا سازند و شيوه توحيدي را فرا گيرند و شيوه بت پرستي را طرد كنند .

از جمله چيزهايي كه اين شيوه و اين ديدگاه را توجيه مي كند ، وضعيت حج در زمان پديدار شدن اسلام و برخورد اسلام با آن است . به عنوان نمونه قريشيان در آن زمان به همراه حاجيان وارد عرفات نمي شدند بلكه در حرم درنگ مي كردند و مي گفتند : ما خانواده خداوند در شهر او ؛ و ساكنان خانه او هستيم و نيز مي گفتند : ما « حُمس » هستيم . هدف آنان از اين رفتار ، اين بود كه از ديگران جدا شوند و موقعيت دوران جاهليت خويش و مقام و برتري را كه داشتند ، حفظ كنند .

از اين رو ، خداوند اين امتياز جاهلي آنان را از ميان برد و به آنها دستور داد كه همانند ديگر مردمان عمل و در عرفات وقوف كنند و فرمود : « سپس به طريقي كه همه مسلمانان باز گردند ، برگرديد » . ( 1 )

از نشانه هاي حج در دوران جاهليت اين است كه حج يكي از اعياد مردم اين دوره و نيز جايگاهي براي مباهات به نژادهاي قبيله اي و آثار پدران و سرگرمي و دشمني بوده است . از اين رو ، قرآن اين رفتار را رد كرده ، در آيه اي مي گويد : « در اثناي آن جماع نكند و فسقي از او سر نزند و جنگ نكند » . ( 2 )

نشانه هاي اين روش در چيرگي شيوه شرك و بت پرستي ، از آن جا آشكار مي شود كه اعمال مشخصي را استوار مي سازد و اعمال ديگري را كه در قبل رايج بوده است ، دور مي افكند ، تا مسير خالص توحيدي را ترسيم كند و ويژگي هاي تجربه ابراهيم و آثار او را جاودانه سازد و نيز دعوت و آموزه هاي او را از لحاظ اعتقادي و عملي تجديد كند .

اين پيوند حج با خط توحيدي مكتب اسلام در گذشته ، پس از گذشت سيزده قرن ، از سوي مسلمانان در قرن بيستم نيز ادامه دارد . به عنوان نمونه ، محمد اسد در توصيف تجربه خويش در حج مي گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 197

2 . بقره : 197


25


« وقتي روي آن تپه ايستادم و به پايين به سمت دشت عرفات كه آن را نمي ديدم چشم دوختم ، احساس كردم كه گويي زميني تيره رنگ پيش روي من است ، زميني كه چند لحظه پيش مرده بود و اينك با حركت امواج انساني در آن ، زندگي از نو آغاز شده است . فضاي عرفات مالامال از صداهاي شگفت انگيز ميليون ها زن و مردي است كه در قالب بيش از هزار و سي صد حج ، فاصله ميان مكه و عرفات را پياده ويا سواره پيموده اند . چرا كه صداها و گام هاي آنان و نيز صداها و گام هاي حيواناتشان ، بيدار و از نو شنيده مي شود : من آنان را مي بينم كه راه مي روند ، سوار مي شوند و گرد هم مي آيند ؛ يعني تمامي آن ميليون ها حاجي با لباس هاي سفيدشان در طي هزار و سي صد سال . برادراني دارم از سمت راست و برادراني دارم از سمت چپ و هيچ كدام آنها را نمي شناسم ، ليك هيچ كدام از آنان با من بيگانه هم نيست » . ( 1 )

در تجربه حج ديگر چنين مي خوانيم : « انسان وقتي كه در مكه مكرّمه ، خاستگاه اسلام و در مدينه منوره ، جايگاه نخستين حكومت اسلامي حضور مي يابد ، از خاطرات اين سرزمين ها درس هاي معنوي بزرگي مي گيرد : در اين جا وحي فرود آمده و از اين جا پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) برخاسته است ، در حالي كه انسان ها را فرا مي خوانده و مژده و بيم مي داده است . در اين مكان ها نخستين دعوت كنندگان اسلامي شكنجه شده و برخي از آنان در رويارويي با طاغوت به شهادت رسيده اند و از همين مسير ، مسلمانان از مكه به مدينه هجرت كردند » . ( 2 )

همان گونه كه تجربه حج با شيوه توحيدي در تاريخ پيوند دارد ، پس از فراخواني اسلامي درگيري ميان خط عمل توحيدي و خط بت پرستي و حكومت ادامه دارد .

از اين رو ، در تاريخ اين پديده و واقعيت فعلي آن ، مجموعه اي از پديده ها و عملكردهايي را مي بينيم كه تلاش مي كند بر اين تجربه ضربه بزند و يا دست كم آن را تضعيف كند و به صورت يك عمل ظاهري و بدون محتوا در آورد .

به عنوان نمونه در بسياري از دوران هاي تاريخي پس از مرحله نخست اسلام مي بينيم كه نابه ساماني عمومي در ساختار جامعه اسلامي بر پديده حج بازتاب هايي داشته است ؛ زيرا تعيين مسؤول حج از سوي سلاطين و امتيازات و فعاليت هاي مختلف ديگري كه از بايسته هاي اين مسؤوليت مي باشد ، موجب مي شود كه اين مقام فرصتي را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد اسد ، الطريق الي مكه ، دار العلم للملايين ، ص 404

2 . محمد خنسه ، مجلّة الحكمه ، شماره 4 ، ص 701


26


براي پيشرفت ، گردآوري ثروت و توجيه شرعي در آمدها و منافع گوناگون پيش آورد . چنان كه نابه ساماني عمومي در دوره هايي مشخص ، موجب شده است كه چندين مسؤول براي حج تعيين شود و در نتيجه ، فاصله جغرافيايي يا نژادي و يا مذهبي ميان حاجيان بهوجود آيد .

افزون بر اين نابه ساماني ها ، گروه هاي بسياري در ميان راه به كاروان هاي حاجيان هجوم مي آورند و اموال آنان را به يغما مي برند . همچنين ، بازرگانان و عرب هاي بياباني در مكه تلاش مي كنند كه حيوانات را با قيمت گزافي به آنان بفروشند .

در حال حاضر ، ما شاهد محدوديت هاي سياسي از سوي كشوري هستيم كه مسلمانان در آن زندگي مي كنند كه مانع از آزادي در اعمال حج مي شود ، به ويژه محدوديت هايي را كه خود كشوري كه مكه در آن واقع شده ايجاد مي كند .

چه ، در آن جا محدوديت ها ، مراقبت هاي امنيتي و سياسي و دخالت هايي به چشم مي خورد كه اجازه نمي دهد حاجيان آن گونه كه مي خواهند حج را برگزار كنند .

با اين وجود ، پديده حج همچنان زنده است و هر سال نيرومندتر و گسترده تر مي شود . تعداد حاجيان در سال 1980 نزديك به يك ميليون رسيد ، در حالي كه در سال 1914 هفتاد هزار بوده است . ( 1 ) سرانجام ، درگيري ميان اين پديده و تمامي پديده ها و روابطي كه مانع از برگزاري آن به اين و يا آن شكل مي شود همچنان ادامه دارد .

بعد سياسي حج

قبايل وقتي كه در موسم حج عازم مكه مي شدند ، هركدام از آنها نشان هاي خاص ، بت ها و جامه هاي خويش را با خود حمل مي كردند و بدين وسيله بر برتري قبيله اي و برتري مقامش در ميان ديگر قبايل پاي مي فشردند . ليكن حج پس از اسلام ، بنياد تازه اي را استوار ساخت كه با تمامي اين اعمال و شعارها در تضاد بود و حتي آنها را از ميان برد و يك وضعيت توحيدي خالص را به وجود آورد كه مسلمانان را قادر ساخت تا در برابر همبستگي هاي مختلف از قبيل مليت و قبيله و امثال آن مقاومت كنند .

از اين رو ، آن گونه كه ملّي گرايي ، ديگر ملت ها را بلعيده اند مسلمانان را نمي بلعند و اينان قرباني آن نمي شوند و كشورهايشان كه بر حسب انگيزه فطري ، عاطفي و نژادي آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دائرة المعارف الاسلاميه ، شماره 103 ، سال 1975 ، قاهره ، مادّه « حج » .


27


را دوست مي دارند ـ قبله اي نيست كه به سوي آن روي آورند و كعبه اي نيست كه آن را زيارت كنند ، بلكه مسلمانان را يك قبله هست كه شرقي و غربي ، عربي و غير عربي به سوي آن رو مي كنند و اين قبله ، همان كعبه است كه هندي و افغاني و اروپايي و آمريكايي . . . آن را حج مي كنند . از اين رو ، حج پيروز شدن بر ملي گرايي هاي ميهني ، نژادي و زباني است كه گاهي برخي از ملت هاي اسلامي زير فشار عواملي بسيار ، طعمه آن مي شوند . در حج تمامي ملت هاي اسلامي از تمامي جامه ها و لباس هاي منطقه اي خويش كه برخي از برخي ديگر تشخيص داده مي شوند و گروه هايي نسبت به آن تعصب نشان مي دهند ، برهنه مي شوند و همگي يك لباس را مي پوشند كه از آن در زبان دين وقفه و در اصطلاح حج و عمره به نام « احرام » ياد مي شوند . كوچك و بزرگ ، رييس و مرئوس ، ثروتمند و فقير سرهايشان را برهنه مي كنند و همگي با يك زبان يك سرود را مي خوانند :

« لَبَّيْك ، اَللَّهُمَّ لَبَّيْك ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنّـِعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْك ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك » . ( 1 )

از ديدگاه امام خميني ( قدس سره ) طواف پيرامون كعبه ، رمز آن است كه گردش پيرامون هر اصلي حرام است ، مگر پيرامون اصول الهي و سنگ زدن به شيطان ، رمز آن است كه بايد تمامي شياطين آدمي و جنّي در زمين را از خويش راند .

اي حاجيان ! اين پيام پروردگارتان را به ملت هايتان با خود ببريد كه « جز خداي را نپرستيد و جز او در برابر هيچ كس سر فرود نياوريد » . ( 2 )

حج يكي از گردهمايي هاي مسلمانان است و از لحاظ فراگيري و گستردگي ، مهمترين و زيباترين آن ها به شمار مي رود و اين گردهمايي ها عبارتند از :

1 ـ گردهمايي كه در سطح يكي از محله هاي يك شهر برگزار مي شود و روزانه پنج بار تكرار مي گردد ؛ يعني نماز جماعت كه خداوند آن را سنت نهاده است .

2 ـ دومين گردهمايي درسطح يك شهر و در هر هفته يك بار تشكيل مي شود و خداوند براي انجام اين گردهمايي نماز جمعه را وضع كرده است .

3 ـ سومين گردهمايي در سطح تمامي جهان اسلام برگزار مي شود . ( 3 ) زيرا در اين گردهمايي ، مسلمانان از نقاط مختلف كره زمين با يكديگر ديدار مي كنند ، تا با همديگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوالحسن ندوي ، الاركان الاربعه ، ص 263 و 264

2 . نامه امام خميني ( قدس سره ) به حجاج ، سال 1399 هجري .

3 . دكتر محمد سعيد رمضان بطوئي ، مقدّمه كتاب مناسك حج وعمره ، ص12


28


آشنا شوند و به تبادل ديدگاه ها و تجربه ها بپردازند و يگانگي خود را بر ديگر يگانگي ها ؛ نظير وابستگي هاي مختلف تاريخي ، اجتماعي و فرهنگي چيره سازند .

احمد شلبي از تجربه خويش در حج اطلاعات ارزنده اي ارائه مي دهد و به نقاط زيرا اشاره مي كند :

ـ حج گردهمايي مسلمانان است كه در آن نمايندگاني برگزيده نشده اند كه برحاجيان احساس برتري كنند و به جدال بپردازند بلكه در به روي هركس كه بتواند در اين گردهمايي بزرگ شركت كند باز است .

بنابراين ، حاجيان نمايندگان تمامي شهرها و حتي تمامي روستاها هستند و نيز از جانب همه فرهنگ ها و طبقات نمايندگي مي كنند .

ـ از آثار حج ، آشنايي طوايف مختلفي است كه از چهار گوشه جهان اسلام آمده اند . هر زمان كه در حال انجام اين فريضه بودم و با دوستان از اين جا و آن جا مي نشستم ، به بررسي مشكلات جهان اسلام مي پرداختيم . ( 1 )

ـ از آثار مهم حج كه من از طريق ارتباط با كشورهاي مختلف در جهان اسلام به عمق آن پي بردم آن است كه در بسياري از اين كشورها ، براي نام « حاجي » كه نام كسي است كه اين فريضه را انجام داده باشد ، ارزش خاصي قائلند . اهميت اين نام به آن جا مي رسد كه حتي پسران آن را از پدران و اجداد خود به ارث مي برند ، چنان كه اين موضوع در كشورهايي چون اندونزي ، مالزي و سودان رايج است . شخصي كه به حج رفته و سپس اين نام را پيدا كرده است ، هرگز فراموش نمي كند كه بايد به پاكي و درستكاري روي آورد تا سزاوار اين نام باشد . ( 2 )

مفاهيم مختلف سياسي كه اين پديده در جامعه اسلامي آنها را در خود دارد ، ويژگي هاي خاص اين جامعه را در بر دارد ؛ زيرا سياست يك بنياد مستقل و جدا از ساير جوانب و ابعاد زندگي فردي و اجتماعي نيست بلكه سياست در ضمن يك عمل فراگير و داراي ابعاد مختلف قرار دارد كه اين عمل به شيوه سياسي اسلامي بعد توحيدي مي دهد .

از اين جا متوجه خواهيم شد كه برخي از تحليل گران و پژوهشگران در فهميدن مفاهيم حج در دو موضوع دچار خطا شده اند :

1 ـ موضوع نخست اين كه سعي مي كنند حج را به پديده اي صرفاً تعبدي مبدل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 163

2 . همان ، 162


29


سازند و به اجراي برخي از احكام و واجبات بسنده كنند ، آن هم با اين ديدگاه كه اين احكام اعمالي است كه هيچ ارتباطي با ساير ابعاد زندگي اجتماعي ندارد و شما مي توانيد در بسياري از پژوهش ها و موضع گيري هاي سازمان هاي مختلف سياسي اين ديدگاه را ملاحظه كنيد . اين نظريه ، موضع وعملكرد تاريخي را منعكس مي كند كه در طول تاريخ با پديده حج درهم آميخته اند . ليك اين گونه نگرش به پديده حج نتوانست تمامي اين پديده را بپوشاند و آن را فراگيرد ، مگر در دوره هاي معيّني از تاريخ و اين پديده همچنان زنده باقي ماند كه به زندگي تحرك مي بخشد و به انتظار فضايي مناسب است ، تا به عنوان يكي از اركان جامعه توحيد ، سرشت نخستين خويش را باز يابد .

2 ـ موضوع دوم ، موكول كردن حج به يك كنفرانس سياسي سالانه بر طبق روشي است كه ما در عملكردهاي جديد سياسي شاهد آن هستيم ؛ يعني در گردهمايي و يا كنفرانس حزبي و امثال آن . خطاي اين نظرگاه در اين نهفته است كه برداشت جديد از سازمان هاي سياسي را بر پديده حج افكنده اند ، در حالي كه حج ، اصول و انديشه خاص خود را دارد و اين اصول و انديشه در پديده حج خود را نشان مي دهند و ابعاد عقيدتي ، فكري ، رواني اقتصادي و سياسي همزمان در آن گنجانده شده است و همين امر به حج برجستگي ويژه اي مي دهد ، چنان كه به هر كدام از ابعاد آن برجستگي خاصي مي بخشد كه اصول ، قوانين و منطق مخصوص به خود را دارد .

از اين رو ، ما تأكيد مي كنيم كه بايد يك انديشه كلي راجع به پديده حج به دست آورد و بر شيوه هاي فراگير و انعطاف پذير تكيه كرد كه به پژوهش گر اجازه مي دهد به واقعيت و داده هاي آن را پيدا كند ، بدون اين كه به عقايد و نظرگاه هاي مختلف اجازه دهد كه به صورت يك قالب خشك و ناتوان از درهم آميختن مفاهيم و ابعاد اين سازمان در آيد . در اين حالت ، مي بايد مفاهيم و روش هاي اعتقادي و فكري و ديدگاه هاي علمي را متحول ساخت به گونه اي كه با سرشت موضوع مورد بحث همخواني پيدا كند و در اين رابطه بايد از ارزش ها و ديدگاه هاي جامعه شناسي به ويژه روش هاي جامعه جديد غربي چشم پوشي كرد .

به عنوان مثال مفهوم توحيد ، گروه ، فطرت ، عبادت ، شريعت و ديگر موضوعات اعتقادي و فكري همچون مفهوم نژاد پرستي ، قبيله گرايي و ملّي گرايي ، همگي مفاهيمي


30


است كه در پژوهش هاي تاريخي و واقعي جامعه توحيدي به شمار مي روند كه پژوهش گران مي توانند مفاهيم اجتماعي دقيقي را كه با واقعيت و برداشت هاي محيط هاي مختلف اجتماعي آنان سازگاري دارد متبلور سازند .

مشكلي كه ملت هاي اسلامي گرفتار آن هستند و به اوج خود رسيده است ، به زودي راه را به روي شخصيت فكري اسلامي باز خواهد كرد تا پس از فرسايش در يك دوران طولاني و حركت انحرافي ، دوباره حركت خويش را از سرگيرد . به بياني روشن تر : ژرفاي زخم و ستبر بودن بندها ضرورت يك حركت فراگير را ايجاب مي كند كه پا برجاماندن هر كدام از بنيادهاي اين حركت جز از طريق پيوند و همكاري با ديگر بنيادها امكان پذير نخواهد بود .

اين حركت ، قدرت مسلمانان در رويارويي با تمدن فراگير در ميدان هاي مختلف جهاد را به آزمايش مي گذارد .

* پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 83266