تحقیقی جدید در باره رمی
جمرات
29 میقات حج - سال دهم - شماره سی و نهم - بهار 1381 فقه حج 30 تحقیقی جدید در باره « رمی جمرات » آیة الله ناصر مکارم شیرازی از مشکلات مهم حاجیان در سفر حج ، رمی جمره عقبه ، در صبح روز دهم ذی حجّه است که صدها هزار حاجی ، به خصوص
29 |
ميقات حج - سال دهم - شماره سي و نهم - بهار 1381
فقه حج
30 |
تحقيقي جديد در باره « رمي جمرات »
آية الله ناصر مكارم شيرازي
از مشكلات مهم حاجيان در سفر حج ، رمي جمره عقبه ، در صبح روز دهم ذي حجّه است كه صدها هزار حاجي ، به خصوص شيعيان ـ كه بر اساس فتاواي مراجع عظام تقليد بايد با چشم خود نظاره گر اصابت سنگ به ستون جمره باشند ـ يكباره به آن سو حركت مي كنند و با مشكل ازدحام جميعت روبرو مي گردند و ناگزير مي شوند جمعيت را بشكافند و تا نزديكي جمره پيش روند و اقدام به رمي نمايند كه اين خود دشواري هاي فراواني را به وجود مي آورد .
چاره انديشي اين معضل حج ، سال هاست كه مورد توجّه محافل علمي و حوزوي و حتّي مسؤولان اجرايي دو كشور ايران و عربستان قرار گرفته ولي تاكنون راه حلّ عملي براي آن ارائه نشده است . اخيراً حضرت آية الله آقاي ناصر مكارم شيرازي دامت بركاته فتوايي در اين رابطه صادر نموده و نيز در رساله اي با استناد به روايات و اقوال فقها به اين نتيجه رسيده اند كه : « اصابت در رمي شرط نيست » .
ضمن تشكّر از معظّم له كه رساله مذكور را جهت نشر در اختيار فصلنامه « ميقات حجّ » قرار داده اند ، از دانشمندان و فرهيختگان انتظار داريم آن را با دقّت ملاحظه و ديدگاه هاي خود را براي فصلنامه ارسال نمايند . اميد آنكه بتوان براي حلّ معضلات و مشكلات حاجيان چاره انديشي نمود .
« ميقات حجّ »
31 |
راه حلّ يكي از مشكلات مهمّ حج
يكي از مشكلات مهمّ حجّاج ، مسأله رمي جمرات است ؛ به خصوص در روز عيد قربان ، كه همه براي رمي « جمره عقبه » هجوم مي آورند و در بسياري از سال ها ضايعات جانيِ بسياري رخ داده و عدّه زيادي در اطراف جمرات مجروح ، يا كشته شده اند و بسياري از اوقات سر و صورت ها يا چشم ها آسيب ديده است !
بيشتر اين ضايعات به خاطر آن است كه تصوّر عموم ، به دنبال فتاوي ، بر اين مي باشد كه در رمي جمرات واجب است سنگ ها به آن ستون مخصوص اصابت كند ، حال آن كه دليل روشني بر اين امر وجود ندارد ؛ بلكه دلايلي بر خلاف آن داريم كه نشان مي دهد همين اندازه كه سنگ ها به سوي جمره پرتاب شود و در همان دايره اي كه محلّ اجتماع سنگ هاست بيفتد ، كافي است . در واقع « جمره » همان « محلّ اجتماع سنگريزه » هاست ؛ نه آن « ستون » ها !
اين رساله به اين منظور تنظيم شده است كه دلايل علميِ اين مسأله روشن شود و در معرض ملاحظه انديشمندان اسلام قرار گيرد و بدانيم كه اين ستون ها نه در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وجود داشته و نه در اعصار ائمه ( عليهم السلام ) ؛ بلكه نشانه هايي است كه بعداً براي محلّ جمرات گذاشته شده است ، و گاه چراغي بر بالاي آن نصب مي شد ، براي آن ها كه به حكم ضرورت در شب رمي مي كردند .
از همه عزيزان خواننده خواهش مي كنيم تا تمام اين رساله را با دقّت مطالعه نكرده اند ، قضاوتي نكنند .
جمره چيست ؟
اصل وجوب رمي جمرات ، به عنوان يكي از مناسك حج ، از مسلّمات و ضروريات اسلام است و همه علماي اسلام بر اين اتّفاق نظر دارند .
امّا مسأله مهم در باب رمي جمرات اين است كه بدانيم جمره چيست ، كه بايد سنگ ها را به سوي آن پرتاب كرد ؟ آيا جمره همين ستون هاست كه امروز به آن سنگ مي زنند ؟ يا آن قطعه زميني است كه اطراف ستون ها قرار دارد ؟ يا هر دو ؟ يعني سنگ به
32 |
سوي هر كدام پرتاب شود كافي است .
بسياري از فقها از شرح اين مطلب سكوت كرده اند ، ولي گروهي از آنها تعبيراتي دارند كه به خوبي نشان مي دهد « جمره » همان زمين اطراف ستون هاست ؛ همان قطعه زميني كه سنگريزه ها به هنگام رمي در آن جمع مي شود .
دركتب ارباب لغت وروايات معصومين ( عليهم السلام ) نيزاشارات گويايي براين امر وجود دارد .
بلكه قراين نشان مي دهد كه در عصر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و در ايّام ائمّه معصوم ( عليهم السلام ) ستوني در محلّ جمرات وجود نداشته و حاجيان سنگ هاي خود را بر آن قطعه زمين مي انداختند و سنگ ها روي هم انباشته مي شد و بدين جهت آن را جمره ؛ يعني « مجتمع الحصي » ( = محل جمع شدن سنگريزه ها ) گفته اند .
براي پي بردن به اين حقيقت ، نخست به سراغ عبارات فقهاي شيعه و اهل سنّت مي رويم ، بعد كلمات ارباب لغت و سپس روايات اسلامي را بررسي مي كنيم :
عبارات گروهي از فقهاي شيعه در معناي جمره
همان گونه كه پيشتر اشاره شد ، بسياري از فقها در توضيح معناي جمره سكوت اختيار كرده اند ؛ ولي گروهي از آن ها تعبيراتي دارند كه نشان مي دهد جمره همان قطعه زمين اطراف ستون هاست .
در اينجا قول چهارده كتاب از فقهاي معروف ( هفت كتاب از فقهاي شيعه و هفت كتاب از فقهاي اهل سنّت ) را مي آوريم كه نشان مي دهد جمره در عصر آنها به همان قطعه زمين اطلاق مي شده است ، كه سنگ بر آن مي انداختند :
1 ـ مرحوم سيد ابوالمكارم ابن زهره در كتاب « غُنيه » چنين مي گويد :
« وإذا رمي حصاة فوقعت في محمل أو علي ظهر بعير ، ثمّ سقطت علي الأرض أجزأت . . . كلّ ذلك بدليل الإجماع المشار إليه » .
هنگامي كه سنگي بيندازد و آن سنگ در محمل يا روي پشت شتر بيفتد ، سپس روي زمين ( جمره ) قرار بگيرد ، كافي است . . . تمام اينها به دليل اجماعي است كه قبلاً اشاره كرده ايم ! » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . غنيه ، قسم الفروع ، ص 189
33 |
2 ـ مرحوم علاّمه حلّي ، در كتاب « منتهي » مي فرمايد :
« إذا رمي بحصاة فوقع علي الأرض ثمّ مرّت علي سَنَنها ( 1 ) أو أصابت شيئاً صلباً كالمحمل و شبهه ثمّ وقعت في المرمي بعد ذلك أجزأه ، لأنّ وقوعها في المرمي بفعله و رميه »
« هنگامي كه سنگريزه اي بيندازد و روي زمين بيفتد و سپس بغلتد ، يا به چيز محكمي مانند محمل يا شبه آن بخورد ، سپس در داخل محلّ رمي بيفتد ، كافي است ؛ زيرا افتادن در محلّ رمي ، با فعل او و به وسيله او بوده است . » ( 2 )
اين تعبير نشان مي دهد كه محلّ رمي كمي گود بوده و اگر سنگ نزديك آن مي افتاده و غلط مي خورده و در آن محل مي افتاد ، كفايت مي كرده است . اين دليل بر آن است كه ستوني در آنجا به عنوان « مرمي » ( محلّ رمي ) وجود نداشته است .
3 ـ در كتاب فقه الرضا چنين آمده است :
« فَإِنْ رَمَيْتَ وَوَقَعَتْ فِي مَحْمِل وَانْحَدَرَتْ مِنْهُ اِلَي الاَْرْضِ أَجْزَأَ عَنْكَ » . وفي ذيله عن بعض النسخ : « وَإِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَي الاَْرْضِ أَجْزَأَهُ » .
« اگر رمي كردي و سنگ تو در محمل افتاد و از آنجا روي زمين ( جمرات ) قرار گرفت ، كافي است . » و در ذيل آن ، از بعضي نسخ چنين نقل شده : « اگر سنگ به انساني كه در آنجاست اصابت كند يا به شتري ، سپس بر زمين ( جمرات ) بيفتد كافي است . » ( 3 )
فقه الرضا خواه مجموعه اي از روايات باشد و يا يك كتاب فقهيِ متعلّق به بعضي از قدما ، عبارت بالا شاهد زنده مدّعاي ماست ، كه جمرات ستون هايي نبوده است ؛ بلكه آن قسمت خاص از زمين بوده است . ( البتّه قرائن بسياري در فقه الرضا ديده مي شود كه نشان مي دهد فقه الرضا يك كتاب فقهي است و مربوط به بعضي از بزرگان قدماي ماست ) .
4 ـ مرحوم علاّمه در « تذكره » مي فرمايد :
« و لو رمي بحصاة فوقعت علي الأرض ثمّ مرّت علي سَنَنها ، أو أصابت شيئاً صلباً كالمحمل و شبهه ثمّ وقعت في المرمي بعد ذلك أجزأه ، لأنّ وقوعها في المرمي بفعله و رميه . . . و أمّا لو وقعت الحصاة علي ثوب إنسان فنفضها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سَنَن ( بر وزن بدن ) به معناي « طريق » است و « امض علي سَنَنك » ؛ يعني به راه خود ادامه بده . بنابراين ، معناي جمله چنين مي شود : سنگريزه به زمين افتاد و به راه خود ادامه داد و در جمره افتاد .
2 . منتهي ، ج2 ، ص731 ، چاپ قديم .
3 . مستدرك الوسائل ، ج10 ، ابواب رمي جمرة العقبة ، باب 6 ، حديث 1
34 |
فوقعت في المرمي فإنّه لايجزئه » .
« اگر سنگ را پرتاب كرد و بر زمين افتاد و غلتيد يا اصابت به چيز محكمي ؛ مانند محمل و شبه آن كرد ، سپس در محل رمي افتاد ، كافي است ؛ چون افتادن در محل رمي ، با فعل و رمي او بوده است ، و امّا اگر سنگ بر لباس انساني بيفتد و او لباسش را تكان بدهد و سنگ در محل رمي بيفتد كافي نيست . ( چون به فعل ديگري بوده است ) . » ( 1 )
تعبيرات مختلفي كه در عبارت بالا آمده است ، بعضي صراحت دارد ( مانند وقعت علي الأرض ) و بعضي ظهور در مدعا دارد ( مانند وقعت في المرمي ) و نشان مي دهد كه محلّ رمي ، همان قطعه زمين است .
5 ـ مرحوم شيخ بزرگوار ، شيخ طوسي ، در كتاب پرارزش مبسوط مي گويد :
« فإن وقعت علي مكان أعلي من الجمرة و تدحرجتْ إليها أجزأه » .
« هرگاه سنگريزه بر محلّي بالاتر از جمره بيفتد و به سوي جمره بغلتد ، كفايت مي كند ! » ( 2 )
6 ـ مرحوم يحيي بن سعيد حلّي در كتاب « الجامع للشرائع » مي فرمايد :
« و اجعل الجمار علي يمينك ولا تقف علي الجمرة » .
« جمرات را در طرف راست خود قرار بده و روي جمره نايست . » ( 3 )
اگر جمره ستون مخصوصي بود ، ايستادن روي آن معني نداشت ؛ چون كسي بالاي ستون نمي ايستد . اين نشان مي دهد جمره آن قطعه زميني است كه محل اجتماع سنگ هاست ، كه بايد بيرون آن ايستاد و رمي كرد ؛ نه روي آن .
7 ـ مرحوم صاحب جواهر ، از كساني است كه به سراغ معناي جمره رفته و احتمالات متعدّدي درباره جمره ذكر مي كند و عبارتش در پايان بحث نشان مي دهد كه انداختن سنگ در محل جمرات را كافي مي داند . عبارت چنين است :
« ثمّ المراد من الجمرة البناء المخصوص ، أو موضعه إن لم يكن ، كما في كشف اللثام ، و سمّي بذلك لرميه بالحجار الصغار المسمّاة بالجمار ، أو من الجمرة بمعني اجتماع القبيلة لاجتماع الحصي عندها . . . و في الدروس : إنّها اسم لموضع الرمي و هو البناء ، أو موضعه ، ممّا يجتمع من الحصي ، و قيل :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تذكره ، ج8 ، ص221
2 . مبسوط ، ج1 ، صص369 و 370
3 . الجامع للشرائع ، ص210
35 |
هي مجتمع الحصي لا السائل منه و صرح عليّ بن بابويه بأنّه الأرض ، و لايخفي عليك ما فيه من الإجمال ، و في المدارك بعد حكاية ذلك عنها قال : « و ينبغي القطع باعتبار إصابة البناء مع وجوده ، لأنّه المعروف الآن من لفظ الجمرة ، و لعدم تيقّن الخروج من العهدة بدونه ، امّا مع زواله فالظاهر الاكتفاء بإصابة موضعه » و اليه يرجع ما سمعته من الدروس و كشف اللثام إلاّ أنّه لاتقييد في الأول بالزوال ، و لعله الوجه لاستبعاد توقّف الصدق عليه » .
« منظور از جمره ، بناي مخصوص ( ستون ) ، يا محلّ آن است ، در صورتي كه آن بناي مخصوص وجود نداشته باشد ، همان گونه كه در كشف اللثام آمده است . و از اين جهت جمره ناميده شده كه با سنگ هاي كوچك ، كه نامش « جمار » است رمي مي شود ، يا از جمره به معناي اجتماع قبيله گرفته شده ، چون محلّ اجتماع سنگ هاست . . . و در كتاب « دروس » آمده است كه « جمره » اسم است براي محلّ رمي ، كه همان بناي مخصوص يا محلّ آن است ؛ يعني همان جايي كه سنگ ريزه ها جمع مي شود . و بعضي گفته اند : « جمره » به معناي محلّ اجتماع سنگريزه است ، نه محلّي كه سنگريزه ها جريان پيدا مي كند . و مرحوم « صدوق » تصريح كرده كه جمره همان زمين است ، و كلام او خالي از اجمال نيست . و در كتاب « مدارك » بعد از نقلِ اين مطلب از صدوق ، مي گويد : سزاوار است يقين داشته باشيم به لزوم اصابت سنگ به آن بناي مخصوص ، در صورتي كه بنا وجود داشته باشد ؛ زيرا آنچه امروز به عنوان جمره معروف است ، همان بنا است ، به علاوه يقين به اداي تكليف بدون آن حاصل نمي شود ، امّا اگر اين بنا از بين برود ظاهر اين است كه اصابت سنگ به محلّ آن كافي است . »
مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل اين عبارات مي فرمايد :
« آنچه از دروس و كشف اللثام نقل شد ، به همان مطلبي كه مدارك گفته برمي گردد ، ولي شهيد در دروس مقيّد به زوال نكرده ( يعني اصابت به ستون ها و زمين هردو را كافي مي داند ، حتّي اگر ستون ها وجود داشته باشد ) صاحب جواهر سپس مي گويد :
شايد صحيح همين باشد ؛ زيرا بعيد است كه صدق جمره مشروط به وجود ستون ها باشد ( بنابراين هر دو كافي است ) . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جواهر الكلام ، ج19 ، صص106 ، 107
36 |
از سخنان پربار مرحوم صاحب جواهر چند نكته به خوبي استفاده مي شود :
الف ) خود ايشان تمايل به اين دارد كه اصابت به ستون ها و زمين ، هر دو كافي است ، و اين سخن با مقصود ما كه همان كفايت انداختن سنگ در حوضچه اطراف ستون هاست موافق است .
ب ) از كلامي كه از صاحب مدارك نقل كرده ، معلوم مي شود كه ايشان براي اصابت سنگ به ستون ها ، به دو چيز تمسّك جسته است ؛ نخست اصل اشتغال و احتياط ، و ديگر اينكه در زمان ايشان معروف از لفظ جمره همان ستون بوده است ، ولي هيچ يك از اين دو دليل قانع كننده نيست ؛ زيرا وجود ستون ها در عصر ايشان ، دليل بر اين نيست كه در عصر معصومين ( عليهم السلام ) نيز وجود داشته است و قاعده احتياط در اينجا ايجاب مي كند كه هم ستون را رمي كند و هم در محلّ سنگريزه ها بيفتد . بنابراين ، سنگ هاي زيادي كه به ستون مي خورد و به بيرون پرتاب مي شود كافي نيست و اين مشكل عظيم ديگري براي حجاج فراهم مي كند كه اصابت به هر دو محل را رعايت كنند ، به علاوه رجوع به اصل احتياط هنگامي است كه دليلي بر وجوب رمي به محل سنگريزه ها نداشته باشيم ، در حالي كه دليل كافي داريم ؛ زيرا هيچ گونه دليلي بر اينكه « منظور از رمي جمرات ستون هاست » در دست نداريم ، بلكه شواهدِ روشن نشان مي دهد كه در اعصار پيشين ستوني وجود نداشته و تنها همان محلّي بوده كه سنگريزه ها روي آن انباشته مي شدند .
عبارات گروهي از فقهاي اهل سنت در معناي جمره
تعبيرات برخي از فقهاي اهل سنت نيز گواه بر اين است كه در عصر آنها ستوني وجود نداشته و جمره همان قطعه زميني بوده است كه سنگ ها را بر آن پرتاب مي كردند :
1 ـ شافعي يكي از امامان چهارگانه اهل سنّت مي گويد :
« فإنْ رمي بحصاة فأصابت إنساناً أو محملاً ثمّ استنت حتّي أصابت موضع الحصا من الجمرة أجزأت عنه » .
« اگر به هنگام رمي ، سنگي پرتاب كند و به انسان يا محملي برخورد نمايد ، سپس بغلتد تا به محلّ سنگريزه ها از جمره اصابت كند ، كافي است ! » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كتاب الأم ، ج2 ، ص213 ، نشر مكتبة الكليات الازهرية ، چاپ اوّل ، 1381
37 |
در اينجا به روشني مي بينيم كه او مسأله غلتيدن سنگ به روي زمين و اصابت آن به محلّ سنگريزه ها را مطرح مي كند و همان را كافي مي داند و اين دليل بر آن است كه ستوني در كار نبوده است .
2 ـ مالك ، يكي ديگر از پيشوايان معروف اهل سنّت ، در اين زمينه چنين مي گويد :
« و إن وقعت في موضع حصي الجمرة و إنْ لم تبلغ الرأس أجزأ » .
« هرگاه سنگ در محل سنگ ريزه هاي جمره بيفتد ، هرچند به بالاي آن نرسد ( به بالاي سنگريزه ها نرسد ) كافي است . » ( 1 )
روشن است كه منظور از « رأس » همان « رأس الحصي » و بالاي سنگريزه هاست .
3 ـ محيي الدين نَوَوي ، از فقهاي عامّه ، در كتاب « روضة الطالبين » مي گويد :
« و لا يشترط كون الرامي خارج الجمرة ، فلو وقف في الطرف و رمي إلي الطرف الآخر جاز » .
« شرط نيست كه رمي كننده بيرون از جمره بايستد ، بلكه اگر در يك طرف جمره بايستد و به طرف ديگر رمي كند كافي است . » ( 2 )
اين تعبير به خوبي نشان مي دهد كه جمره دايره اي است كه سنگ ها را بر آن مي اندازند و او لازم نمي داند كه انسان در بيرون اين دايره بايستد ، بلكه اگر در يك طرف دايره بايستد و به طرف ديگر دايره سنگ بزند كافي است .
4 ـ نامبرده در كتاب ديگرش « المجموع » مي گويد :
« و المراد ( مِن الجمرة ) مجتمع الحصا في موضعه المعروف و هو الذي كان في زمان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) . . . و لو نحي الحصا من موضعه الشرعي و رمي الي « نفس الأرض » اجزأ ، لأنّه رمي في موضع الرمي . هذا الّذي ذكرته هو المشهور و هو الصواب » .
« مراد از جمره همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست در همان محل معروف و اين همان چيزي است كه در زمان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است ( دقّت كنيد ) . سپس مي افزايد : اگر سنگريزه ها را از آن محل كنار بزنند و سنگ را به آن زمين بيندازند كافي است ؛ زيرا محلّ رمي « همان زمين » است ، و اين مطلبي را كه من ذكر كردم در ميان فقها مشهور است و حق نيز همين است . » ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المدونة الكبري ، ج1 ، ص325 ، دارالفكر ، 1411
2 . روضة الطالبين ، ج3 ، ص115 ، چاپ سوّم ، 1412
3 . المجموع ، ج8 ، ص175 ، مكتبة الارشاد ، جدّه .
38 |
اين عبارت با صراحت كامل ، جمره را همان قطعه زمين مي داند و حتّي ادعاي شهرت مي كند و مي گويد : در زمان پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز همين بوده است .
5 ـ شهاب الدين احمد بن ادريس ، يكي ديگر از فقهاي عامّه ، مي گويد :
« فإنْ رمي بحصاة . . . وقعت دون الجمرة و تدحرجت إليها أجزأ » .
« اگر سنگريزه اي بيندازد . . . و پايين تر از جمره بيفتد ، ولي بغلتد و به جمره برسد كافي است ! » ( 1 )
6 ـ در كتاب « عمدة القاري في شرح صحيح البخاري » چنين آمده است :
« و الجمرة اسم لمجتمع الحصي ، سمّيت بذلك لاجتماع الناس بها » .
« جمره نام محلّ اجتماع سنگريزه هاست و به خاطر اجتماع مردم در نزد آن ، به اين اسم ناميده شده است . » ( 2 )
اين سخن نيز صراحت دارد كه جمره همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست .
7 ـ در كتاب « الفقه علي المذاهب الأربعة » اينگونه آمده است :
« الحنابلة قالوا : و لو رمي حصاة و وقعت خارج المرمي ثمّ تدحرجت حتّي سقطت فيه أجزأته و كذا إن رماها فوقعت علي ثوب إنسان فسقطت في المرمي » .
« هرگاه سنگريزه اي پرتاب كند و در خارج محلّ رمي بيفتد ، سپس بلغطد و به داخل محل رمي سقوط كند ، كافي است . همچنين اگر رمي كند و بر لباس انساني بيفتد و از آنجا در محلّ رمي سقوط كند ، آن هم كافي است . » ( 3 )
* * *
اين فتاوي كه نمونه هاي متعدّدي از آن ذكر شد ، به قول معروف « ينادي بأعلي صوتها » ( با صداي رسا ) مي گويد : جمره ، به شكل ستون نبوده ، بلكه همان گودالي بوده كه سنگ ها را بر آن مي انداخته اند .
در تعبيرات فقهاي معروف ؛ اعمّ از عامّه و خاصّه ، تعبير به « علي الجمرة » و « في الجمرة » و « في المرمي » فراوان ديده مي شود كه نقل همه آنها به درازا مي كشد و اين تعبيرات مؤيّد خوبي است بر اينكه : جمره ، به معناي ستوني كه در اعصار متأخّر پيدا شده ، نبوده است ؛ بلكه همان قطعه زميني بوده كه سنگ بر آن مي انداخته اند ؛ زيرا تعبيربه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الذخيره ، ج3 ، ص276
2 . عمدة القاري في شرح صحيح البخاري ، ج10 ، ص90
3 . الفقه علي المذاهب الأربعه ، ج1 ، ص667
39 |
« في الجمرة » يا « علي الجمرة » تناسب باهمان قطعه زمين دارد ؛ نه ستون ها ( دقّت فرماييد ) .
دو يادآوري لازم
1 ـ به نظر مي رسد بناي ستون فعلي در زمان قدماي اصحاب مطلقا وجود نداشته ؛ زيرا عبارت « مبسوط » ( 1 ) به وضوح دلالت بر عدم وجود آن دارد . و كلامي كه از يحيي بن سعيد حلّي در « الجامع للشرائع » در دست داريم نيز به خوبي شهادت بر اين معني مي دهد ؛ زيرا مي گويد : « و لا تقف علي الجمرة » ؛ « روي جمره نايست . » ( 2 )
به يقين اگر جمره ستوني بود ، ايستادن روي آن مطلب مضحكي است ، بلكه منظور اين است كه در يك طرف گودال ، يا محلّ اجتماع سنگ ها نايست ؛ زيرا بعضي از فقها عقيده داشته اند كه مي توان در يك گوشه آن ايستاد و گوشه ديگر را رمي كرد ، ولي بعضي عقيده دارند اين كار جايز نيست .
از كلام « مدارك » نيز استفاده مي شود كه اعتقاد قطعي و باور ايشان هم بر اين بوده كه ستون ها در زمان هاي گذشته وجود نداشته اند ؛ زيرا مي گويد :
« چون در زمان ما لفظ جمره به همين بنا گفته مي شود ، احتياط ايجاب مي كند كه حجاج سنگ را به ستون ها بزنند . » ( 3 )
و شايد او از اوّلين كساني باشد كه چنين فتوايي داده است .
در كلمات بعضي از فقهاي عامّه ، يا زيدي مذهب ( البتّه فقهاي متأخّر آنها ) نيز اشاره اي به وجود ستون در زمان آنها شده است ؛ از جمله امام احمد مرتضي ، كه از فقهاي زيدي قرن نهم است ، عبارتي دارد كه نشان مي دهد ستون در زمان او بوده ؛ ولي جالب اينكه تصريح مي كند بعضي از فقها گفته اند : زدن سنگ به ستون ها كافي نيست ، بايد به موضع جمره ( محلّ سنگريزه ها ) اصابت كند . عبارت او چنين است :
« فإنْ قصد إصابة البناء فقيل لايجزي ، لأنّه لم يقصد المرمي ، و المرمي هو القرار لا البناء المنصوب » .
« هرگاه قصد كند كه ريگ ها را به ستون بزند ، بعضي گفته اند كافي نيست ؛ چون قصد « محلّ رمي » نكرده ، در حالي كه محلّ رمي همان زميني است كه ستون ها بر آن قرار گرفته اند ؛ نه بنايي كه بر آن نصب شده است . » ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مبسوط ، ج1 ، صص369 و 370
2 . الجامع للشرائع ، ص210
3 . مدارك ، ج8 ، ص9
4 . شرح الازهار ، ج2 ، ص122
40 |
آري ، در كلمات فقهاي خاصّه و عامّه هرچه بيشتر كاوش مي كنيم ، بيشتر به اين نتيجه مي رسيم كه محلّ رمي ، آن قطعه زمين است و ستون را بعداً به عنوان يك علامت و نشانه ساخته اند .
* * *
2 ـ توجّه به اين نكته نيز لازم است كه جمعي از فقهاي متأخّر ، رمي محل را كافي دانسته اند ؛ از جمله آنهاست مرحوم شهيد اوّل در كتاب دروس . سخن ايشان چنين است :
« و الجمرة اسم لموضع الرّميِ ، و هو البناء أو موضعه ممّا يستجمع من الحصي ، و قيل : هي مجتمع الحصي لا السائل منه ، و صرّح علي بن بابويه بأنّه الأرض » . ( 1 )
ديگر مرحوم فاضل اصفهاني در كشف اللثام است ، كه در تفسير « جمره » مي گويد :
« و هي الميل المبني ، أو موضعه »
« جمره عبارت از ستوني است كه بنا شده ، يا محلّ آن ستون . » ( 2 )
شهيد ثاني در شرح لمعه نيز در تعريف جمره مي گويد :
« و هي البناء المخصوص أو موضعه و ما حوله ممّا يجتمع من الحصي ، كذا عرّفه المصنف في الدروس ، و قيل هي مجمع الحصي . . . و قيل هي الأرض » .
« جمره همان بناي مخصوص يا محلّ و اطراف آن است كه سنگريزه ها در آن جمع مي شود ، همان گونه كه مرحوم شهيد اوّل در دروس آن را تفسير كرده است . بعضي نيز گفته اند : جمره همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست و بعضي گفته اند : همان قطعه زمين است . » ( 3 )
در بحث هاي گذشته ، در آخر كلام صاحب جواهر نيز خوانديم كه اين فقيه ماهر ، تمايل به كفايت اصابت به هر يك از اين دو ( محل و بنا ) پيدا كرده است . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دروس ، ج1 ، ص428 ، چاپ جديد .
2 . كشف اللثام ، ج6 ، ص114
3 . شرح لمعه ، ج2 ، ص282
4 . جواهر الكلام ، ج19 ، ص106
41 |
جمرات در كتب ارباب لغت
در متون معروف و مشهور لغت ، براي جمره چهار معني گفته اند :
1 ـ جمره در اصل به معناي اجتماع قبيله است و چون جمرات محلّ اجتماع سنگ هاست ، آن را جمره ناميده اند .
2 ـ جمره به معناي سنگريزه است و چون جمرات محلّ سنگريزه است ، به آن جمرات گفته اند .
3 ـ جمره از « جِمار » به معناي « به سرعت دور شدن » است ؛ زيرا هنگامي كه حضرت آدم ( عليه السلام ) ابليس را در اين محل يافت ، او را به وسيله سنگ رمي كرد و شيطان به سرعت از آنجا دور شد .
4 ـ جمره به معناي قطعه سوزاني از آتش است ( شايد اشاره به قطعه هاي كوچكي است كه گاهي از ميان شعله آتش پرتاب مي شود و شبيه سنگريزه است ) .
در اينجا بخشي از كلمات لغويّين را از نظر خوانندگان عزيز مي گذرانيم :
الف : در « مصباح المنير » ( نوشته فيّومي متوفّاي 770 ) مي خوانيم :
« كلّ شيء جمعته فقد جمّرته ، و منه الجمرة و هي مجتمع الحصي بمني ، فكلّ كومة من الحصي جمرة و الجمع جمرات » .
« هر چيزي كه آن را جمع كني ، نام جمره دارد و جمره معروف ، همان محلّ جمع سنگريزه ها در منا است و هر توده اي از سنگريزه « جمره » ناميده مي شود و جمع آن جمرات است . »
ب : مرحوم طريحي ( متوفّاي سال 1087 ) در « مجمع البحرين » مي نويسد :
« و الجمرات مجتمع الحصي بمني ، فكلّ كومة من الحصي جمرة و الجمع جمرات و جمرات مني ثلاث » .
« جمرات محلّ اجتماع سنگريزه ها در منا است . هر توده اي از سنگريزه ، جمره اي است و جمع آن جمرات است و جمرات منا سه عدد است . »
ج : ابن منظور ( متوفّاي سال 711 ) در « لسان العرب » مي نويسد :
« و الجمرة اجتماع القبيلة الواحدة . . . و من هذا قيل لمواضع الجمار الّتي
42 |
ترمي بمني جمرات ، لأنّ كلّ مجمع حصي منها جمرة ، و هي ثلاث جمرات » .
« جمره به معناي اجتماع يك قبيله است و به همين جهت به محلّ اجتماع سنگ هايي كه در منا پرتاب مي شود ، جمرات گفته شده ، چون هر توده سنگريزه اي از آن ، جمره اي است و آنها سه عدد هستند . »
د : ابن اثير ( متوفّاي سال 606 ) در « نهايه » مي گويد :
« الجمار هي الأحجار الصغار و منه سمّيت جمار الحجّ للحصي التي يرمي بها و أمّا موضع الجمار بمني فسمّي جمرة لأنّها ترمي بالجمار و قيل لأنّها مجمع الحصي ، الّتي يرمي بها » .
« جمار سنگ هاي كوچك است و به همين جهت به سنگريزه هايي كه در رمي در حج استفاده مي شود « جمار » گفته اند و امّا محلّ سنگريزه ها را در منا به اين جهت « جمره » مي گويند كه سنگريزه ( جمار ) بر آن مي اندازند . بعضي گفته اند به خاطر آن است كه محلّ جمع شدن سنگريزه هاست . »
هـ : زبيدي ( متوفّاي سال 1205 ) در « تاج العروس في شرح القاموس » مي گويد :
« و جمار المناسك و جمراتها الحصيات الّتي يرمي بها في مكّة . . . و موضع الجمار بمني سمّي جمرة لأنّها ترمي بالجمار ، و قيل لأنّها مجمع الحصي » .
« جمار مناسك و جمرات سنگ هايي است كه در مكّه رمي مي شود . . . و محلّ سنگريزه ها در منا را جمره گفته اند ؛ چون با « جمار » ( سنگريزه ) رمي مي شود و بعضي گفته اند : به خاطر اين است كه محلّ جمع سنگريزه هاست . »
از مجموع كلمات فوق و تعبيرات گروه ديگري از ارباب لغت ، استفاده مي شود كه « جمرات » را از اين جهت جمرات گفته اند كه محلّ اجتماع سنگريزه ها بوده است و يا از اين جهت كه « جمار » ( سنگريزه ) در آنجا انباشته مي شده ، و همان گونه كه مي بينيم آنها جمره را به معناي « ستون » نگرفته اند ، بلكه به معناي زميني كه سنگريزه ها در آن جمع مي شود ، مي دانند .
اين سخنان علاوه بر اينكه نشان مي دهد در عصر بسياري از آنها هنوز ستوني ساخته نشده بوده ، وجه تسميه جمرات و ريشه لغوي آن را ، مسأله اجتماع سنگريزه ها مطرح مي كند .
43 |
اين نكته نيز گفتني است كه به يقين جمرات جزو الفاظي نيست كه داراي حقيقت شرعيّه يا متشرّعه بوده باشد . بنابراين ، بايد در فهم معناي آن به كتب لغت مراجعه كرد و اطلاق آن بر محل هاي سه گانه ؛ از قبيل اطلاق كلّي بر فرد است و كم كم اين واژه براي آن اماكن « علم » شده است .
اين ستون ها از چه زماني ساخته شده است ؟
اين سؤال مهمّي است كه كمتر كسي به جواب آن پرداخته و شايد نتوان پاسخ دقيقي براي آن يافت ؛ ولي قرائن فراواني كه از كلمات فقهاي خاصّه و عامّه و همچنين از سخنان ارباب لغت استفاده مي شود ، نشان مي دهد كه اين ستون ها در عصر پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه ( عليهم السلام ) و قدماي اصحاب وجود نداشته و در اعصار بعد به وجود آمده است ، و ساختن آنها به احتمال قوي براي اين بوده كه نشانه و علامتي بر آن محل باشد ، امّا به تدريج تصوّر بر اين شده كه بايد ستون ها را رمي كنند و با گذشت زمان اين پندار تقويت شده است .
ولي همان گونه كه در بحث هاي پيشين ديديم ، در كلمات بسياري از فقها آمده است كه رمي بايد به آن زمين باشد و در اين اواخر بعضي به تخيير ميان رمي ستون و رمي زمين قائل شده اند و كم كم بعضي ستون را متعين دانسته اند !
* * *
گواهي روايات
روايات رمي جمرات در كتاب « وسائل الشيعه » در دو قسمت نقل شده است :
نخست در ابواب « رمي جمره عقبه » است ، كه در ضمن هفده باب روايات زيادي درباره احكام جمرات ذكر شده است ؛ ولي در هيچ يك از آنها تفسير و توضيحي درباره جمره و اينكه : جمره ستون است يا محلّ اجتماع سنگريزه ها ؟ ديده نمي شود .
و آنگاه ، بعد از ابواب ذبح و تقصير ، بار ديگر با عنوان « أبواب العود إلي مني
44 |
ورمي الجمار . . . » ، احاديث فراوان ديگري ، طي هفت باب ، درباره رمي هر سه جمره با عنوان « اعمال روز يازدهم و دوازدهم ذيحجه » بيان فرموده ، كه در هيچ يك از اين روايات نيز سخني درباره تفسير جمرات ديده نمي شود .
ولي با بررسي دقيقي كه در مجموع اين ابواب بيست و چهارگانه به عمل آمد ، در روايات متعدّدي اشارات پرمعنايي ديده مي شود كه نظر ما را تأييد مي كند و نشان مي دهد جمره همان محلّ سنگريزه هاست .
به هفت روايت زير توجّه كنيد :
1 ـ در حديث معتبري از معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) مي خوانيم كه فرمود :
« فَإِنْ رَمَيْتَ بِحَصَاة فَوَقَعَتْ فِي مَحْمِل فَأَعِدْ مَكَانَهَا وَإِنْ أَصَابَتْ إِنْسَاناً أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَي الْجِمَارِ أَجْزَأَكَ » .
« اگر سنگريزه اي پرتاب كردي و در محملي افتاد ، يكي ديگر به جاي آن رمي كن . و اگر به بدن انسان و يا شتري خورد ، سپس روي جمرات افتاد ، كفايت مي كند . » ( 1 )
تعبير به « علي الجمار » نشان مي دهد كه جمره همان قطعه زميني است كه محلّ سنگ هاست ؛ كه سنگ ها روي آن مي افتد ، در ضمن توجّه داشته باشيد كه بسياري از ارباب لغت « جمار » را به معناي سنگ هاي ريز تفسير كرده اند ؛ از جمله :
ابن اثير در « نهايه » مي گويد « الجمار هي الأحجار الصغار » .
و فيّومي در « مصباح المنير » مي گويد : « و الجمار هي الحجارة » .
همچنين ابن منظور در « لسان العرب » مي گويد : « الجمرات و الجمار الحصيات الّتي ترمي بها في مكّة » .
بنابراين ، افتادن سنگ بر جمار ؛ يعني افتادن روي سنگريزه ها و همين امر طبق روايت بالا كفايت مي كند .
افزون بر اين ، سنگي كه به بدن انساني يا شتري بخورد ، در برگشت ، چنان قوّتي ندارد كه به ستون ها اصابت كند ( اگر به فرض آنجا ستوني باشد ) ، حدّاكثر آن است كه روي سنگريزه ها مي افتد .
2 ـ در حديث بزنطي ( احمدبن محمّدبن ابي نصر ) از ابوالحسن ( علي بن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، ج10 ، ابواب رمي جمرة العقبه ، باب6 ، ح1
45 |
موسي الرضا ( عليه السلام ) ) مي خوانيم :
« وَاجْعَلْهُنَّ عَلَي يَمِينِكَ كُلَّهُنَّ وَلا تَرْمِ عَلَي الْجَمْرَةِ » .
« تمام جمرات را هنگام رمي در طرف راست خود قرار بده و به هنگام رمي روي جمره نايست . » ( 1 )
اين حديث به خوبي نشان مي دهد كه جمره همان محلّ سنگريزه هاست ؛ زيرا بعضي روي يك طرف آن مي ايستادند و طرف ديگر را رمي مي كردند . امام ( عليه السلام ) از اين كار نهي مي كند وگرنه كسي روي ستون به هنگام رمي جمره نمي ايستد .
در كلمات فقهاي عامّه ، در بحث گذشته نيز به اين معني برخورد كرديم كه بعضي از آن ها مي گويند : ايستادن روي جمره جايز نيست .
3 ـ در حديث معتبر ديگري از معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) مي خوانيم كه فرمود :
« خُذْ حَصَي الْجِمَارِ ثُمَّ ائْتِ الْجَمْرَةَ الْقُصْوَي الَّتِي عِنْدَ الْعَقَبَةِ فَارْمِهَا مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَلا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا » .
« سنگريزه هاي جمرات را برگير و به سراغ آخرين آنها كه در نزد عقبه ( گردنه ) واقع است بيا و آن را از طرف مقابل رمي كن ، نه از طرف بالا . » ( 2 )
اين تعبير و تعبيرات فقها نشان مي دهد جمره عقبه قطعه زميني بوده است كه يك طرف آن بلند و طرف ديگرش پايين بوده و به تعبير ديگر ، يك طرف آن وادي ( درّه ) و طرف ديگرش تپّه بوده است . دستور داده شده آن را از طرف وادي ، كه در واقع پشت به مكه بوده ، رمي كنند ، نه از طرف تپّه ؛ ( زيرا از روايات ديگري استفاده مي شود كه پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) چنين كرد ) .
و اگر جمره به معناي ستون باشد ، جمله « وَلا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا » نامفهوم خواهد بود زيرا كسي براي رمي ، بالاي ستون نمي رود .
4 ـ در كتاب فقه الرضا آمده است :
« وَإِنْ رَمَيْتَ وَدَفَعْتَ فِي مَحْمِل وَانْحَدَرَتْ مِنْهُ إِلَي الاَْرْضِ أَجْزَأَتْ عَنْكَ »
هرگاه رمي كردي و در محمل افتاد و از آنجا به روي زمين غلتيد ، كافي است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، ج10 ، ابواب رمي جمرة العقبه ، باب 10 ، ح3
2 . وسائل الشيعه ، ج10 ، ابواب رمي جمرة العقبه ، باب3 ، ح1
46 |
و در نسخه ديگري آمده است :
« إِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَي الاَْرْضِ أَجْزَأَهُ » .
« هرگاه به انسان يا شتري كه در آنجاست اصابت كند ، سپس بر زمين افتد ( و در مرمي قرار گيرد ) كفايت مي كند . » ( 1 )
پرواضح است كه مراد از اين عبارت ، غلتيدن و افتادن در زمين محلّ رمي است . بنابراين ، اشكال مرحوم صاحب جواهر كه مي گويد : « حديث مبهم است » ، موجّه به نظر نمي رسد .
5 ـ در حديث ديگري در فقه الرضا ، درباره چگونگي رمي جمره عقبه چنين آمده است :
« وَتَرْمِي مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَلا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا . . . » .
آن را از طرف مقابل رمي كن ، و از طرف بالاي جمره رمي مكن ! » ( 2 )
اگر جمره به معناي ستون باشد ، معني ندارد كسي روي آن برود و آن را رمي كند ، بلكه به قرينه اينكه مي گويد : « از روبرو رمي كن ، نه از بالا » مفهومش اين است كه : اين قطعه زمين ـ همان گونه كه گفتيم ـ در يك سراشيبي بوده و مستحب اين است كه از طرف پايين آن را رمي كنند نه از بالا ، همانگونه كه از فعل پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده است .
* * *
پرسـش : شايد منظور اين است كه قسمت بالاي ستون را نزن ، بلكه پايين آن را رمي كن ، چه مي گوييد ؟
پاسـخ : اوّلاً : اگر منظور اين بود ، بايد تعبير چنين باشد : « و لا ترم أعلاها » نه « و لا ترم من أعلاها » ( دقّت فرماييد ) .
ثانياً : تقابل در ميان « ترمي من قبل وجهها » و « وَلا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا » دليل آشكاري است بر اينكه منظور آن قطعه زميني بوده ، از يك طرف پايين بوده و از طرف ديگر بالا ؛ يعني از طرف پايين ( از طرف وادي ) رمي كن ، نه از طرف بلندي .
و فقه الرضا خواه حديث باشد يا فتوي ، شاهد خوبي بر اين مدّعاست .
6 ـ در كتاب « دعائم الاسلام » از امام صادق ( عليه السلام ) شبيه به همين معني آمده كه فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المستدرك ، ج10 ، ابواب رمي جمرة العقبه ، باب 6 ، ح1 ـ در مصدر آمده : و إن رميت و دفعت .
2 . المستدرك ، ج10 ، ابواب رمي جمرة العقبه ، باب 3 ، ح1
47 |
« وَتَرْمِي مِنْ أَعْلَي الْوَادِي . . . وَتَجْعَلُ الْجَمَرَةَ عَنْ يَمِينِكَ » .
« از قسمت بلند درّه رمي كنيد و از بالاي جمره رمي نكنيد . » ( 1 )
اين تعبير نيز نشان مي دهد كه جمره همان قطعه زمين است كه يك طرف آن بلندتر بوده ، و در اين روايت نهي شده است كه از آن طرف رمي كنند ، وگرنه كسي روي ستون براي رمي نمي ايستد .
7 ـ در سنن بيهقي از عبدالله بن يزيد نقل مي كند و مي گويد : با عبدالله بن مسعود بودم ، هنگامي كه به جمره عقبه رسيد ، از سمت پايين آن را رمي كرد ، به او گفتم :
« النّاس يرمونها مِن فوقها » ؛ « مردم از بالا آن را رمي مي كنند ! »
او گفت سوگند به خداوند يكتا ، اين جاي كسي است كه سوره بقره بر او نازل شد . ( 2 )
يعني پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از طرف پايين آن را رمي مي كرد و در سمت بالاي جمره نايستاد .
در اينجا حديثي وجود دارد كه ممكن است تصوّر شود اشاره بر وجود ستون براي جمرات مي كند .
« عَنْ أَبِي غَسَّانَ حُمَيْدِ بْنِ مَسْعُود ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ( عليه السلام ) عَنْ رَمْيِ الْجِمَارِ عَلَي غَيْرِ طَهُور ، قَالَ : الْجِمَارُ عِنْدَنَا مِثْلُ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ حِيطَانٌ إِنْ طُفْتَ بَيْنَهُمَا عَلَي غَيْرِ طَهُور ، لَمْ يَضُرَّكَ وَالطُّهْرُ أَحَبُّ إِلَيَّ فَلا تَدَعْهُ وَأَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ » .
« ابو غسّان حميد بن مسعود مي گويد : از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيديم : آيا مي توان رمي جمرات را بدون وضو انجام داد ؟ امام فرمود : جمرات در نزد ما مانند صفا و مروه حيطاني بيش نيست ، اگر بدون وضو سعي صفا و مروه كني ضرري ندارد ( اگر جمرات را هم بدون وضو رمي كني مانعي ندارد ) امّا با وضو بودن نزد من بهتر است ، تا مي تواني آن را ترك نكن . » ( 3 )
بعضي ازفقهاي متأخّرتصوّركرده اندحيطان ( جمع حائط به معناي ديوار ) نشان مي دهد كه در آنجا ديواري وجود داشته و اين ديوار احتمالاً همان ستون هاي جمرات بوده است .
ولي اين استدلال از چند جهت قابل مناقشه است ؛ زيرا :
اوّلاً : سند حديث ضعيف است ؛ زيرا حميد بن مسعود از مجاهيل است . بنابراين ، با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المستدرك ، ج10 ، ابواب رمي جمرة العقبه ، باب3 ، ح2
2 . بيهقي ، السنن الكبري ، ج5 ، ص129
3 . وسائل الشيعه ، ابواب رمي جمرة العقبه ، باب2 ، ح5
48 |
حديث مزبور ، كه خبر واحد ضعيفي است ، نمي توان چيزي را اثبات كرد ، در حالي كه روايات سابق ، متضافربودند ؛ به علاوه درميان آنها حديث صحيح و معتبر نيز وجود داشت .
ثانياً : از نظر دلالت هم اگر برخلاف مطلوب آنها دلالت نكند ، بر وفق مطلوب نيست ؛ زيرا :
1 ـ « حيطان » جمع « حائط » به معناي ديواري است كه دور چيزي را مي گيرد و اين كلمه از ماده « حوط » و « احاطه » گرفته شده است . لذا به باغ هاي محصوري كه اطراف آن را ديوار كشيده اند « حائط » مي گويند .
ابن منظور در « لسان العرب » مي گويد « و الحائط : الجدار لاَِنَّهُ يحوط ما فيه ، و الجمع حيطان » . « حائط » به معناي ديوار است ؛ زيرا آنچه را در وسط آن قرار دارد ، احاطه مي كند و جمع آن حيطان است .
جالب اينكه معني اصلي « حوط » حفظ و نگهداري چيزي است و به ديوارهايي كه گرداگرد چيزي را مي گيرد حائط گفته اند ؛ زيرا آن را حفظ مي كند .
بنابراين ، معني ندارد كه به ستوني شبيه ستون فعلي جمرات ، حائط بگويند ، و اگر ديواري در آنجا بوده ، ديواري شبيه ديوار حوضچه فعلي جمرات بوده كه اطراف آن قطعه زمين مخصوص كشيده شده است ، و ارتباطي به ستون ندارد ( دقّت بفرماييد ) .
2 ـ تشبيه به صفا و مروه معني خاصّي را در اينجا القا مي كند ؛ زيرا صفا و مروه دو كوه است ؛ يكي كوچك و ديگري كمي بلندتر و در آنجا ديواري وجود نداشته است . وانگهي ديوار بودن چه ارتباطي به مسأله وضو دارد ، كه مي فرمايد اين هر دو ( صفا ومروه و جمرات ) حيطان هستند و نيازي به وضو ندارد .
تصوّر ما اين است كه منظور از حديث بالا اين است كه : صفا و مروه يك محوّطه معمولي است ؛ مانند جمرات و حكم خانه كعبه و مسجدالحرام را ندارد ، كه براي انجام طواف ، وضو گرفتن واجب باشد و براي دخول در مسجد مستحب باشد .
بنابراين حديث مزبور هيچ گونه دلالتي بر وجود ستون در جمرات ندارد ، اگر دلالت بر خلاف نداشته باشد . به علاوه ، همان گونه كه گفته شد ، حديث مزبور حديث ضعيفي است كه چيزي را ثابت نمي كند .
* * *
49 |
نتيجه بحث روايي
گرچه در هيچ يك از رواياتي كه در بالا آورديم ، سخني ازماهيّت « جمره » به ميان نيامده بود ، ليكن از تعبيرات موجود در آنها مي توان اطمينان يافت كه در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) چيزي جز محلّ اجتماع سنگريزه ها در آن قطعه زمين معيّن از منا وجود نداشته و در زمان فقهاي پيشين خاصّه و عامّه نيز وضع به همين منوال بوده است .
و به تعبير ديگر ، ستوني به نام جمره در منا نبوده كه به آن سنگ بزنند ؛ بلكه حجاج سنگ ها را به همان محلّي كه امروز به صورت حوضچه هايي در اطراف جمرات بنا شده است ، پرتاب مي كردند .
نكته :
از تواريخ معروف ؛ مانند تاريخ « مروج الذهب » مسعودي و « تاريخ كامل » ابن اثير استفاده مي شود كه در عصر جاهليّت ، قبر بعضي از افراد منفور و خيانتكار را رجم مي كردند .
مسعودي در مروج الذهب مي گويد : هنگامي كه « ابرهه » همراه لشكر فيل براي خراب كردن كعبه آمد ، نخست به « طائف » رفت .
قبيله « بني ثقيف » شخصي به نام « ابورغال » را همراه او فرستادند تا راه آسان به سوي مكّه را به او نشان دهد . ابورغال در اثناي طريق ، در محلّي به نام « مغمّس » ( ميان طائف و مكه ) از دنيا رفت و او را در همان محلّ دفن كردند و بعد از آن ، عرب « قبر او را ( همه ساله ) به خاطر خيانتش سنگسار مي كرد » . حتّي اين كار به صورت ضرب المثل درآمد چنان كه يكي از شعرا ، كه با فرزدق مخالف بوده ، مي گويد :
« إذا مات الفرزدق فارجموه * * * كما ترمون قبر أبي رغال
« هنگامي كه فرزدق از دنيا مي رود ( قبر ) او را رجم كنيد ، همان گونه كه قبر « ابورغال » را رمي مي كنيد . »
همان مورّخ در نقل ديگري مي گويد :
بعضي گفته اند : ابورغال كسي بود كه در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مأموريّتي كه از سوي آن حضرت در امر جمع آوري زكات پيدا كرده بود ، خيانت كرد . قبيله اش ( بني ثقيف ) او را
50 |
كشتند و هر سال قبرش را رجم مي كردند و در اين زمينه اين شاعر گفته است :
و ارجم قبره في كلّ عام * * * كرجم الناس قبر أبي رغال » ( 1 )
اين احتمال نيز وجود دارد كه آنها دو نفر بودند ؛ يكي در زمان « ابرهه » و ديگري در دوران حكومت اسلامي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مدينه .
« ابن اثير » نيز در كتاب معروف « تاريخ كامل » داستان ابرهه و ابورغال را نقل كرده ، بعد از ذكر مرگ او در محلّي به نام « مغمّس » ، مي گويد :
« فرجمت العرب قبره فهو القبر الّذي يُرجم » . ( 2 )
در سفينة البحار ، در داستان ابولهب ( واژه لهب ) آمده است :
بعد از مرگ ابولهب جسد او سه روز گنديده به روي زمين بود . تا اينكه آن را در بعضي از ارتفاعات مكّه ( سر راه عمره ) زير سنگي دفن كردند و بعد از نشر اسلام قبر او را سنگباران مي كردند !
از اين تعبيرات استفاده مي شود كه عرب ، قبل و بعد از اسلام ، قبور افراد منفور را رمي مي كردند و ظاهراً آن را از رمي جمرات گرفته بودند و در اين تواريخ نوشته نشده است كه ستوني بر بالاي قبور مزبور ساخته باشند و آن را « رمي » كنند .
اگر واقعاً در آن زمان در جمرات ستوني وجود داشت ، مناسب بود كه عرب به همان صورت تقليد كنند .
نمي خواهيم اين مطلب را به عنوان دليلي مطرح كنيم ؛ بلكه تنها به صورت يك مؤيّد محسوب مي شود .
* * *
نتيجه نهايي بحث
از مجموع بحث هاي گذشته چنين مي توان نتيجه گرفت كه :
1 ـ نه تنها دليلي بر لزوم اصابت سنگريزه ها به ستون ها از نظر فقه اسلامي ؛ اعم از فقه شيعه و اهل سنّت در دست نيست ؛ بلكه كفايت رمي ستون ها اگر سنگريزه ها در دايره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مروج الذهب ، ج2 ، ص78 ـ ذكر اليمن ملوكها ـ
2 . تاريخ كامل ، ج1 ، ص284 ـ ذكر امر الفيل ـ
51 |
اطراف ستون ها نيفتد ، محل تأمّل است . ( دقّت شود ) .
آنچه مسلّم است كفايت انداختن سنگريزه ها در همان دايره اطراف ستون هاست .
2 ـ بنا بر آنچه در بالا آمد ، حُجّاج محترم نبايد به خود زحمت دهند و به استقبال خطرات مختلف بروند و ستون ها را رمي كنند ، بلكه به راحتي مي توانند هفت سنگ كوچك به دائره اطراف ستون ها پرتاب كنند و بي درنگ از محل دور شوند و راه را براي بقيّه بگشايند .
3 ـ اگر سنگ ها احياناً به ستون ها بخورد و در پاي آن بيفتد كافي است ؛ ولي تحمّل اين مشقّت لازم نيست .
4 ـ هرگاه از طبقه بالا رمي كنند و سنگ را به حوضچه هايي كه در طبقه بالا قرار دارد پرتاب كنند ، كافي است ؛ زيرا حوضچه هاي بالا به صورت قيفي ساخته شده و سنگ ها را به حوضچه هاي پايين منتقل مي كند .
5 ـ سزاوار است همه محقّقان اسلامي اين مسأله را مورد بررسي قرار دهند و هرگاه علماي اعلام شيعه و بزرگان اهل سنّت ، پس از بررسي لازم ، بر اين مسأله توافق كنند ، يكي از مشكلات عظيم حج ، كه سبب ازدحام شده و بارها موجب از بين رفتن و يا مجروح شدن گروه زيادي از حجاج عزيز گرديده است ، ان شاء الله حل خواهد شد ، در عين اينكه عملشان هماهنگ با اعمال رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمّه هدي ( عليهم السلام ) خواهد بود .
حوزه علميّه قم
ربيع الاوّل 1423 ـ خرداد 1381
* پي نوشتها :