بخش 7
موقعیت جغرافیایی غدیر خم
111 |
ميقات حج - سال يازدهم - شماره چهل و دوم - زمستان 1381
اماكن و آثار
112 |
موقعيت جغرافيايي غدير خم
سيد محمد باقر نجفي
بكري اندلسي جغرافي دان ( متوفّاي 487 هجري ، در معجم ما استعجم ، جلد1 ، صفحه 492 ) به گفته سكوني استناد كرده كه : « مَوضِع غدير خم يقال له الخرّار » .
وادي « الخرّار » كه امروزه به « الظهر » شهرت دارد ، در امتداد « وادي الخانق » است . پس ، از خود پرسيدم چگونه مي توان موقعيت جُحفه را در اين وادي شناخت ؟ تا براساس چنين موقعيّتي ، مكان تاريخيِ غدير خم را پيدا كرد ؟ !
مدّت ها به پژوهش پرداختم و در عبارات متناقض و نامفهوم سرگردان شدم ، هرچه بيشتر مي رفتم از زبان علميِ جغرافيا دور مي شدم و در واژه هاي راويان و سياق عبارات مورّخان به دور مي افتادم .
هيچ محقّقي را نيافتم كه در پژوهش هاي خود در باره سخنان پيامبر در غدير خم ، با ديد جغرافيايي ، اين واقعه تاريخيِ اسلام را بررسي كرده باشد . راهي نداشتم جز آن كه خود بار سفر بر دوش كشم ، بيابان هاي حجاز را طي كنم تا تاريخ را در مكانش بخوانم . . . راهي نداشتم جز آن كه در منطقه جغرافيايي رابُغ فرود آيم و در پيِ منزلگاه غدير ، اين سوي و آن سوي بگردم و بجويم ، ببينم و بخوانم تا با دل ، جاي پاي پيامبر را بيابم و بر آن بوسه زنم .
چون در عرض جغرافيايي 47 . /22
113 |
و طول 58 . /038 بيابان هاي رابغ را طي كردم تا به سوي ميقات جحفه در عرض 42 . / 022 و طول 8 . / 039 جغرافيايي ره سپارم . نخستين پرسشي كه به ذهنم رسيد ، اين بود كه : آيا مكان فعليِ ميقات در همان مكاني است كه در تاريخ به جُحفه شهرت دارد ؟ اگر آري است ، دليل آن چيست ؟ و اگر نيست ، فاصله ميان آن دو مكان چقدر است ؟
براي رسيدن به پاسخ ، مسجدِ ميقات جُحفه را به سوي شمال شرقي طي كردم تا بر تلّي كه در برقاء القطيعا قرار داشت رفته ، به مشاهده بيابان هاي اطراف پردازم . وقتي بر فراز اين تلّ نيمه سنگي رسيدم و به اطراف نگريستم ، در شمال غربي ، آثار بناي تاريخي عظيمي را ديدم كه در ميان رمل ها فرو رفته بود .
در آن لحظه ، هم بنا را بقاياي قصري ديدم و هم شبيه قلعه اي مرتفع كه دقيقاً در آغاز وادي الحلق قرار دارد و هر بيننده اي را در شكوه خاموش خود مبهوت مي سازد .
موقعيت چنين بنايي را حدّ ميان حرّه شرقي كه آن را « ابوبره » مي گويند و حرّه جنوبي كه به « العزوريه » شهرت داشت ، ديدم . دقيقاً در مسيري كه به الخرّار مي رود .
چون خواستم موقعيت جغرافيايي اين حصن يا به گفته مردمِ آن حوالي ، قصر عُليا را مشخص كنم ، به نزديك ترين مقياس ها در عرض جغرافيايي 44 . / 22 و طول 7 . / 39 رسيدم . دقيقاً 16 كيلومتريِ شهر رابغ ، در كنار بحر احمر و 9 كيلومتريِ شرق جاده ساحليِ مدينه ، جده و مكه .
با توجه به اين كه مسير « وادي مر » و « وادي الخانق » به « وادي الخرار » و از آنجا به طرف « وادي الحلق » تغيير مسير داده و به « وادي الغائضه » متصل مي شود ، وجود چنين بناي برافراشته اي از قرون گذشته نشانگر مركزيت كدام وادي در جحفه است ؟ آيا غير از اين است كه دقيقاً محلّ تجمع مردم جحفه را در تقاطع اين وادي ها مشخص مي كند ؟ اگر چنين است پس بايد محل ميقات دورتر از مركز شهرك جحفه بوده باشد .
اجازه دهيد با حوصله و رعايتِ امانتِ تمام در استناد و منابع ، موضوع پژوهش را بكاويم تا بتوانيم درباره موقعيت محل غدير خم ابهام هاي تاريخي را بشناسيم و پاسخ هاي تاريخي
114 |
را بجوييم .
بقاياي بناي تاريخي با ديوارهايي به ارتفاع هشت متر و طول سي و سه متر ، مجموعاً داراي 1089 متر مساحت است و در يك مجتمع كم سكنه اي مانند جُحفه در قرن 3 و 4 نمي تواند صرفاً يك دژ نظامي بوده باشد . بايد قسمتي از يك حصاري به نظر آيد كه اهل جحفه درآن به سر مي بردند و در آن از مصريان و مغربيانِ راهيان حج و عمره پذيرايي مي شده تا تداركات سفر آنان را از ميقات جحفه تا مكه فراهم سازند .
چنين برداشتي از جغرافياي تاريخي جُحفه ، مطابق است با سخن امام حربي كه در اواخر قرن سوم مي زيسته و نوشته است : « جُحفة . . . عَليها حِصْن و بابان ، و المنازل في السّوق داخل الحصن » . ( 1 ) از خود پرسيدم چرا محدوده چنين حصاري در فاصله 4/5 كيلومتري مسجد ميقات جحفه ساخته شده است ؟ ! به بررسي پرداختم تا به يك سند معتبر تاريخي و جغرافيايي رسيدم و آن گفته البكري اندلسي است كه نوشت : « و في أوّل الجُحفة مسجدالنّبي ( صلي الله عليه وسلم ) به موضع يُقال لَهُ عَزوَر » . ( 2 )
اين چه مسجدي است كه به نام پيامبر ساخته شده و در مجاورت سمت شمال شرقيِ همين محدوده حصارهاي فعليِ جحفه قرار داشته است ؟
آنچه مسلّم است ، دو موقعيت مهم تاريخي اسلام به جحفه اهميت خاصي بخشيد ، يكي انتخاب محلّ به عنوان ميقات و دوم واقعه اي كه در جريان بازگشت پيامبر از حجّة الوداع به وقوع پيوست .
درباره اين واقعه معنوي ، در سيره ، از ميان چند مأخذ اصيل ، تنها به گفته يك تاريخ نگار بزرگ بسنده مي كنيم :
ابن واضح يعقوبي مي نويسد : پيامبر اسلام ، « خرج ليلاً منصرفاً الي المدينة ، فصار الي موضع بالقرب من الجُحفة يقال له : غدير خم ، لثماني عشرة ليلة خلت من ذي الحجّة ، و قام خطيب ، فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ . . . » . ( 3 )
به اعتبار چنين واقعه تاريخي ، از توقّف پيامبر و ايراد خطبه ، مسجدي بنا شد كه در نظر تابعين و ديگر مسلمانانِ قرون نخستينِ اسلام ، از اهميت ويژه اي برخوردار بود . وقتي البكري اندلسي مي گويد : « . . . غدير خمّ علي ثلاثة أميال من الجحفة . . . و هي الغيضة الّتي تسمّي خمّ » معلوم مي گردد كه محلّ غدير دورتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزيره ، ص457
2 . معجم مااستعجم ، ج1 ، ص368
3 . الكافي ، ج1 ، ص293
115 |
از محلّ ميقات ( جحفه ) بوده است . اسدي هم بنا به تصريح سمهودي در « وفاء الوفا » ( صفحه 1204 ) ، همان فاصله 3 ميل را نوشته اند ، نبايد ما را به اشتباه اندازد ؛ زيرا تعيين محدوده جنوبي جُحفه در هر قرني تفاوت داشته است . بدين لحاظ ، اگر فاصله 3 ميل را از كانون ميقات جحفه محاسبه كنيم ، حدوداً محلّ بناي تاريخي ، در محدوده مسجد غدير خم بوده است ؛ زيرا وقتي فاصله ميان مسجد ميقات تا بقاياي بناي تاريخي را اندازه گرفتند ، حدود 4000 ـ 5000 متر است ، با توجه به اين كه هر ميل عربي حدود 1700 متر است ، با نشاني امام حربي ، البكري و زمخشري و نووي تطبيق اصولي دارد .
پس از اطمينان از حصول اين نتايج ، پژوهشي بر نظرياتي كه مغاير اين دستاوردها بود تعمّق كردم ، پس از جمع بندي با دو نظر در خور توجه روبرو شدم :
نخست بر نظريه عرام ، مبني بر يك ميلي فاصله جحفه و غدير ، تأمّلي داشتم ، يافتم كه اين نظريه بدان جهت كه معلوم نكرده مبدأ اندازه گيري از حصن جحفه بوده يا از محلّ ميقات ، نمي تواند يك نظريه مغاير با نظريه ما باشد ، به خصوص آن كه اگر فاصله يك ميل را از مركز حصن جحفه در نظر آوريم ، همان نتيجه 3 ميل بين محدوده ميقات تا غدير خم به دست مي آيد .
نظر ديگر ، احتمالي است كه عاتق بن غيث بلادي ، پژوهشگر مكّي دورانِ ما داده است . او مي نويسد : در اثناي بررسي موقعيت جغرافيايي جحفه ، مردي را در بيابان ديده و از او محلّ غدير خم را پرسيده است . آن باديه نشين : « أشار الي نخلات مطلع الشمس فقال : هذيك الغُربة ، و يقع شرق رابغ بما يقرب من 26 كيلا » ( 1 )
اولا : در هيچ مأخذي نيافتم كه مورّخ يا سيّاح و جغرافي دان و اديبي ، غدير خم را در غربه دانسته باشد . آن چه ما از مسير كاروان ها ميان مكه و مدينه دانسته ايم و بانقشه هاي تاريخي آن ها آشناييم ، هيچ جا مسير قوافل ، شرق وادي مر نبوده است ، آن چه كه وجود دارد و مي توان به آن اطمينان داشت ، مسيرجحفه رو به شمال از طريق العزرويه بوده است و نه از كنار حره ذويبان و در همين مسير ، بناي مسجد غدير محلّ عبادت راهيان حج بوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عاتق بلادي ، طريق الهجره ، ص61
116 |
ثانياً : اگرحصن جحفه را مركز جحفه بدانيم ، محل غدير خم به زعم عاتق بلادي ، در 8 كيلومتري ؛ يعني 17 ميلي شمال شرقي جحفه است و اين فاصله را در هيچ مدرك تاريخي نمي توانيم بيابيم ، هر چه هست سخن از 1 تا 3 ميل ، يعني حدّ اكثر 2 تا 5 كيلومتر است .
ثالثا : اگر محلّ ميقات را مركز جحفه بگيريم ، فاصله غدير خم تا ميقات ، 14 كيلومترمي شود و اين در راه هاي كارواني كاروان هاي حجاج راه كمي نيست كه جغرافي دانان ومورّخان را به اشتباه اندازد تا بنگارند : « غدير خم ، عند جحفة . . . »
رابعا : چگونه مي توان به گفته فردي اعتماد كرد كه نشاني غديرخم را بعد از قرن ها به عنوان چاهي در نظر مي آورد كه چند نخل در اطراف آن روييده شده است ! حال آن كه همه محقّقان از محل غدير خم به عنوان بناي مسجدي به نام غدير خم ياد كرده اند كه لا اقل 5 قرن در معرض ديد جغرافي دانان و محل عبادت راهيان مكه و مدينه بوده است .
اكنون اجازه دهيد سند تاريخيِ ذيل را مورد مطالعه قرار دهيم :
كليني در « الفروع من الكافي » ( 1 ) تحت عنوان « كتاب الحج » ، بابي را به مسجد غديرخم اختصاص داده . اين سند تاريخي قرن 2/4 را ذيل آن ثبت كرده است :
عَنْ أَبان عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ( عليه السلام ) قَالَ : « يُسْتَحَبُّ الصَّلاةُ فِي مَسْجِدِ الْغَدِيرِ لاَِنَّ النَّبِيَّ ( صلّي الله عليه وآله ) أَقَامَ فِيهِ » . ( 2 )
و از عبدالرحمن الحجاج آورده است كه گفت : « سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ( عليه السلام ) عَنِ الصَّلاةِ فِي مَسْجِدِ غَدِيرِ خُمّ بِالنَّهَارِ وَأَنَا مُسَافِرٌ فَقَالَ صَلِّ فِيهِ فَإِنَّ فِيهِ فَضْلاً . . . » ( 3 ) و 7 قرن بعد ، سمهودي در وفاء الوفا ( 4 ) محل غدير خم را مسجدي به نام غديرخم دانسته ، مي گويد : « وَأخبرني مُخبر أنّه رأي هذا المسجد علي نحو هذه المسافة من الجحفة ، و قد هدم السيل بعضه » .
به شك ديگري افتادم كه شايد كساني كه خطبه پيامبر را در غديرخم روايت كرده اند ، مكان ديگري غير از جحفه را نشان داده اند . به بررسي پرداختم ، در مجموعه چنين اسنادي ، همه نظرها به غديري است كه در جحفه وجود داشته و از زمان هاي دور به آن « مَهْيَعَه » مي گفتند .
تأكيد مي كنم : جحفه يا مهيعه اي كه در منابع متعدّد به آبگيرهاي آن در مسير ارتباطي ميان مكه و مصر و عراق و شام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ج4 ، ص566
2 . الكافي ، ج4 ، ص567
3 . الكافي ، ج4 ، ص566
4 . ج2 ، ص1018
117 |
اشاره شده ، در مسير بازگشت پيامبر از مكه به سوي مدينه قرار داشته است . براي اين منظور به ذكر چند مدرك تاريخي مورد اعتماد بسنده مي كنيم :
در حديث جابربن عبدالله از واقعه اي كه ابن عقده آن را در « حديث الولايه » آورده مي خوانيم : « كُنّا مَعَ النَّبِيّ في حَجّةِ الْوداع فَلَمّا رَجَعَ اِليَ الُْجْحَفة نَزَلَ ثُمَّ خَطب النّاس . . . » و به سند حذيقة بن اُسيد در « الفصول المهمه » ابن الطباغ المالكي مي خوانيم : « لَمّا صَدَرَ رَسُولُ اللهِ مِنْ حَجَّةِ الْوَداعِ وَلَمْ يَحُجَّ غَيرها أَقْبَل حَتّي اِذا كان بالجُحفةِ . . . » و در گفته زيدبن ارقم كه ابن طلحه شافعي آن را در كتاب « مطالب السئول » ( ص 16 ) ثبت كرده ، عبارت : « نَزَلَ رَسُولُ الله الجُحفة ثُمَّ أقْبل عَلَي النّاسِ . . . » را مي خوانيم و . . . جز تصريح راويان از صحابه پيامبر ، به : اذا كان بالجحفة و ذلك يوم غدير خم من الجحفة و له بها مسجد معروف » . . . « لمّا خرج النّبيّ الي حَجّة الوَداعَ نَزل بالجحفة » . . . اشاره به مكاني ديگر نيافتم و هيچ مدركي در اسناد تاريخي سفر الهي حجة الوداع نديدم كه به جز جحفه به خرار و يا وادي مر و يا . . . تصريح كرده باشد .
پس به خود گفتم : چرا بايد مانند عاتق بلادي به دنبال سخن فردي ناشناخته ، حدود 18 ميل از جحفه دور شويم ؟ ! وآن هم به جاي بررسي محدوده آثار مخروبه ، بناي مسجدي مشهور در تاريخ ، دنبال چاه و چشمه غدير در مكان ناشناخته اي به نام « الغُرُبة » بگرديم ؟ !
عاتق كه براي من دانشمندي دوست داشتني است ، از چنين احتمالي نامطمئن بوده كه در كتاب « معجم معالم الحجاز » ( 1 ) اصلاً به جايگاه اين غدير در الغربه اشاره اي نكرده و به همان اقوال قدما بسنده كرده كه زمخشري گفته است : « بالجحفة ، و قيل : هو علي ثلاثة اميال من الجحفة . . . و قال عرام و دون الجحفة علي ميل » و « قال الحازمي خمّ واد . . . عند الجحفة بغدير » ( صفحه هاي 156 ـ 158 ) در حالي كه عاتق كتاب « علي طريق الهجره » خود را در سال 1393 هجري برابر 1973 م . بوده ، چرا از چنين كشف و نتيجه اي ذيل واژه خمّ در كتاب « معجم معالم الحجاز » يادي نكرده است ؟ با آن كه چاپ اول آن را پنج سال بعد ، از كتاب « علي طريق الهجره » درسال 1979م . برابر 1399 هجري ارائه داده است ؟ !
فكر مي كنم كه در زمان هجرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ج3 ، چاپ اول 1979 م . ذيل واژه خمّ .
118 |
پيامبر اسلام ، جحفه جز به عنوان محلّ تلاقي كاروان ها شهركي نبوده و الاّ در مسير هجرت ، از موقعيت آن نام برده مي شد و بعدها در قرن دو كه به صورت شهركي درآمد ؛ چرا آبادي هاي آن را در محدوده محل مسجد غدير خم ندانيم كه هم در قرن هاي دوم تا پنجم مورد توجه حكومت هاي علوي در مدينه و مغرب بوده و هم خلفاي فاطمي مصر .
قبول اين نظر مستلزم آن است كه بتوانيم يك دليل تاريخي موثقي ، مبني بر دور بودنِ محلّ مسجد غدير خم ، در 3 ميلي مسجد ميقات ، ارائه دهيم كه بعدها به مركز جحفه ، در محل بقاياي تاريخي دژ مسكوني ياد شده تبديل شده است و عمران و آباداني آن منطقه هم به انگيزه حفظ خاطره غدير در مسير بازگشت از حجّة الوداع و هم به دليل اهميت به اهتمام سفر حج مصريان و مغربيان ، مورد توجه خاص ادارسه مراكش در فاصله 172 تا 310 هجري و خلفاي فاطمي قرار گرفته است .
نبايد فراموش كرد كه منطقه حرمين مكه و مدينه جزء لاينفك حكومت مصر بود و پس از سقوط فاطمي هاست كه ضميمه متصرفات صلاح الدين گرديد و نبايد فراموش كرد كه بناي تاريخي به جاي مانده در جحفه ، به لحاظ هنر معماري متعلّق به قرن 3 ـ 4 هجري است و در اين دوران گرچه خلفاي عباسي بر اريكه حكومت جاي داشتند ولي نمي توان اسنادي ارائه داد كه بناي آن را مربوط به همت خلفاي عباسي دانست .
همه اين نظريه ها بر مي گردد به ارائه شواهد تاريخي جغرافيايي كه اثبات كند محل مسجد ميقات از مركز جحفه به دور بوده است .
ماه ها در خلال پژوهش هاي خود ، اين موضوع را مد نظر داشتم ، به هر كتابي كه در تاريخ ، جغرافيا ، حديث و . . . مراجعه مي كردم ، با حوصله با مفاد آن تعمق و دقت مي كردم ، شايد پاسخ ابهام خود را بيابم ، ليكن نيافتم تا اين كه در ديار غربت ، بر حسب اتفاق به سندي برخوردم كه فكر مي كنم مي تواند دليل تاريخي موثّقي محسوب شود :
اين سند را محمدبن عمر واقدي ( متوفاي 207 هجري ) در كتاب « المغازي » ( ج3 ، ص839 ) ترجمه فارسي از افلح بن حُمَيد ، از پدرش ، از ابن عمر نقل كرده كه : « پيامبر در مسجدي كه پايين گردنه اراك در راه جحفه است نماز
119 |
گزارد و روز جمعه در جحفه فرود آمد و هنگام عصر حركت كرد و در مسجدي كه بيرون جحفه است و از آن محرم مي شوند نماز گزارد . » پس مسجد ميقات ، بنايي بيرون جحفه بوده است . متن عربي ؛ « فَحَدَّثني أفلح بن حُمَيد ، عن أبيه ، قال : « . . . وَنَزَل يَوم الجُحفة ، ثمّ راح منها فصلّي في المسجد الَّذي يحرم منه مشرفاً خارجاً من الجحفة . . . » . دليل تاريخي تأكيد اين سند بر جمله « خارجاً من الجحفة » مي باشد . ( 1 )
مفهومجغرافيايي « خارجاًمن الجحفة » ؛ يعنيخارجازمحدوده مسكوني جحفه است كه بعدها داراي حصاري شد و بقاياي آخرين بناي آن تاكنون باقي است . ازاين روي ، چاه غدير به دوراز مكان ميقات و در كنار بناهاي مركز جحفه قرون دوم و سوم جاي داشته است .
اكنون اجازه دهيد اين موضوع را بيشتر مورد پژوهش قرار دهيم و به جاي برهم نهادن اسناد و اقوال تاريخي ، بر مفهوم جغرافياي واژه ها در مستندات تاريخي ، عميق شويم و آن را با موقعيت جغرافياي فعلي منطقه جحفه تطبيق دهيم :
الحربي مي نويسد : « و بين مسجد و العين ، الغيضة ، و هي غدير خم » ( 2 )
سمهودي نيز همين عبارت را به نقل از اسدي در صفحه 1204 « وفاء الوفا » ثبت كرده است . ولي از اسدي نپرسيده كه مفهوم عين در اين عبارت چيست ؟ وقتي بررسي كردم ديدم حربي درباره آن گفته است : « عين في بطن الوادي عليها حصن و بابان و المنازل في السوق داخل الحصن » ، ( ص457 ) . پس اگر ميان مسجد ميقات وچشمه ( = عين ) الغيضه قراردارد و بنا به دلايل و مستندات ارائه شده ، در فاصله 4 ـ 5 كيلومتري مسجد ميقات ، ترديدي نيست كه محل الغيضه كه به تصريح امام حربي در قرن 3 هجري : « و هي غدير خم » در همين مجموعه بقاياي بناهايي است كه در كنار جحفه است . پس اين كه البكري در « معجم ما استعجم » ( ص492 ) مي نويسد : « موضع غدير خمّ يقال له الخرار » اشاره به يك فاصله دوري از اين بناها نيست ؛ زيرا البكري در همان منبع ولي در صفحه 368 نوشته است كه : « و هي الغيضة التي تسمّي خمّ » . و اين گفته صاحب المشارق كه : « انّ خمّا اسم غيضة هناك و بها غدير » مورد استناد عاتق بلادي در صفحه156 « معجم معالم الحجاز » قرار گرفته ولي از اهميت و استناد به سنديت آن در تعيين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كتاب المغازي ، تحقيق : مارسدن جونس ، جزء ثالث ، ص 1096 ، چاپ 1966 م . مصر : دارالمعارف .
2 . المناسك و اماكن طرق الحج و معالم الجزيرة ، ص458
120 |
محل غدير غافل مانده است . لذا مي توان گفت محلي كه به نام الخرار در منطقه جحفه آمده ، همان محل غدير است و الاّ سمهودي در « وفاء الوفا » ( ص 1200 ) تصريح نمي كرد : « الخرار : انّه بالجحفة » در اينجا يك ابهام اساسي وجود دارد و آن اشاره الحربي به دو مسجد در جحفه است ؛ بي آن كه نامي از مسجد غدير خم برده باشد : ذيل الجحفه نوشته است : « و في اوّلها مسجد للنبي و يقال له عزور و في آخرها عند العلمين مسجد للنبيّ ، يقال له مسجد الائمة » ( ص 457 ) .
أوّلاً : اين نشاني مربوط به قرن سوّم هجري است و به درك حقير دليل آن نمي شود كه در قرن 4 و 5 هجري همين نام ها باقي مانده باشد .
ثانيا : جحفه تا قرن 5 آباد مانده و در قرن ششم هجري به ويرانه اي تبديل شده است و آن چه جغرافي دانان قرن ششم به بعد گفته اند ، اوصاف جحفه قرن 1 تا 3 مي باشد و نه اوصاف جحفه عصر فاطمي ها و سلطه آن ها بر حجاز در قرن 4 تا اواخر قرن 5 هجري قمري است .
براي اطمينان بيشتر تلاش كردم تا دقيقاً منابع تاريخي جغرافيايي را مورد بازنگري قرار دهم و آن ها را با پژوهش هاي نوين مراكز تحقيقاتي و دانشگاهي عربستان سعودي مقايسه كنم :
نام عَزوَر با نام حرّه عزور ( امروزه با نام العزورية ) كه دقيقاً در شمال بناي تاريخي جحفه قرار درد ، مطابق است . دقيقاً منطقه آبادي كه پس از ويراني آثار حصارها در برابر ديدگانم قرار داشت . بنابراين ، بناي اين مسجد كه در زمان الحربي به عزور شهرت داشته ديگر وجود ندارد ، ولي مسجدي به نام « الائمه » بوده كه از نظر جغرافي دانان دانشگاه ملك عبدالعزيز جده ، همان مسجد جنوبي است و در رساله « امارة رابغ » به صراحت نوشته اند : « مسجد الائمة هو في موضع ميقات » ص17 .
با توجه به اين كه به تصريح همه محقّقان قديم ، دو مسجد در جحفه به نام پيامبر ساخته شده بود ، يكي ميقات براي احرام و ديگري غدير ، به ياد خطبه غدير ، ترديدي نيست كه مسجد عزور كه الحربي آن را « مسجد للنبي » دانسته ، نمي تواند غير از مسجد غدير خم باشد .
بناي اين مسجد را سمهودي در فاصله نيمه آْر قرن نهم هجري ، خود نديده است ولي گفته است كه : فردي به او اطلاع داده كه « أنّه رأي هذا المسجد
121 |
علي نحو هذه المسافة من الجحفة ، قد هدم السيل بعضه » ، « وفاء الوفا » ( ص1018 ) . اين نظر با دليل تاريخي ديگري روشن تر مي شود . توجه كنيد :
سمهودي ذيل فصل سوّم « فيما ينسب اليه ( صلّي الله عليه وآله ) من المساجد التي بين مكّة و المدينة » ( ص 1001 ) از همه مساجد ميان اين راه چهارصد كيلومتري نام برده ، ولي چون به منطقه جحفه رسيده ، فقط نامي ازمسجدالجحفه برده و موقعيت آن را بسيار اجمال وصف و سپس دنباله آن مسجد غدير خم را نام برده است و بعد از آن مسجد قديد كه همين خيمه امّ معبد است . پس مسجد الائمه و عزور كجاست ، اگر « الائمه » را ميقات ندانيم و عزور را غدير خم نخوانيم ؟ . . . مسلّماً نام عزور در زمان الحربي همان مسجد غدير خم در منابع تاريخي جغرافيايي قرن هاي سه تا اوايل ششم است كه از همان قرن ويران شده و سمهودي از ويراني آن خبري يافته و تا به امروز در كنار ويرانه هاي جحفه نام و نشاني ندارد . اهم مداركي كه در اين خصوص يافته ام نظر نصر است كه گفته است :
« عَزوَر ثنية الجحفة عليها الطريق بين مكة و المدينة » . ( 1 )
به عنوان يك محقّق در بيابان هاي حجاز ، از خود پرسيدم : چرا جحفه آباد ويران شد و امروزه جز يك صحراي خشك ، نشاني از آن آباداني ها نيست ؟ ! جحفه اي كه در اقوال بزرگان تحقيق ، اشارات صريحي به آباداني آن شده است . از آن جمله : اين رسته صاحب اثر جغرافيايي « الاعلاق النفيسه » در قرن سوم هجري كه نوشته بود : « و آن قريه بزرگي است كه در آن بازاري است و آب مشروبش از چاه است » . و مقدسي جغرافي داني دگر در « احسن التقاسيم » ( ص 11 ) آن را « شهريست آباد » وصف كرده است و استخري كه در نيمه اول قرن 4 هجري از آن به عنوان : « منزل عامر » ياد كرده و ابن خلدون در « تاريخ العبر » ( ج3 ، ص52 ) نوشت : « عامرة في عهد المأمون » و حميري در « الروض المعطار » به عنوان : « قرية جامعة ، لها منبر » ياد كرده است . و البكري در قرن 5 با همين مضمون و . . . ولي چطور شد كه جحفه به سرنوشتي دچار شدكه ياقوت حموي ( متوفاي 616 ق . ) در كتاب « معجم البلدان » از آن همه اهميت در يك عبارت كوتاه نوشت : « و هي الآن خراب » ( ج 2 ، ص111 ) ، اين ويراني با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حمد الجاسر ، پاورقي ص457 ؛ كتاب المناسك ، امام حربي .
122 |
ويراني مسجد غدير خم همدوره بوده و محققان جغرافيا در دانشگاه ملك عبدالعزيز جده قبول دارند كه : « و لقد دثر المسجد الشمالي مع اندثار الجحفة » ( ص 17 ) . و در صفحه 33 قبول دارند كه از عوامل اين ويراني ، هجرت قبايلي از بنو سليم بوده ؛ « اضطراب ظروف المنطقة في العصر العباسي الثاني . . . الي بلاد المغرب العربي » .
در نتيجه اگر اين ويراني را بدان جهت بدانيم كه عباسيان تمركز مردمي را حولمكانغديرخمپراكندهكردند ؟ درك صحيحي از منابع تاريخي ارائه نداده ايم ؟ آيا طرح كردن عوامل جغرافياييمانندتغيير مسير وادي مر عُنيب مي تواند آن اهميتي را داشته باشد كه تغيير مسير قوافل حج از جحفه به رابغ داشت ؟
هجرت قبايل در منازعات مذهبي فاطمي ها و عباسيان ؟ !
مراجعه شود به كتاب « بنو سليم » ، تأليف : عبدالقدوسي الأنصاري ، چاپ عربستان و كتاب « صبح الأعشي » اثر : القلقشندي در نيمه قرن پنجم هجري ، كه نوشته است در زمان او : « و من الجحفة و حولها الي ثنية المعروفة بعقبة السويس لسليم » ( ج4 ، ص385 ) .
وقتي تحقيق كردم كه مصريان و مغربيان كشتي نشين چگون مي توانستند در سفر حج محرم شوند ، بي آن كه در ميقات جحفه توقف كنند ؟ توقّفي كه به هرحالمي توانستموجبرونقو بازسازي خرابي ها شود ، پي بردم كه آنان هنگام رسيدن كشتي به رابغ ، در ساحل شرقي بحر احمر توقّفي براي اين منظور به جاي مي آوردند ، بي آن كه عازم جحفه شوند معيار را بر حد حرم مي نهادند . حتي در بسياري از موارد بي آن كه در ساحل رابغ پياده شوند ، چون كشتي مقابل رابغ مي رسيده مسافران رسم احرام را به جاي مي آوردند .
ابراهيم رفعت پاشا در « مرآة الحرمين » ( ج1 ، ص15 ) ، ضمن شرح سفر حج مصريان در سال 1318 هجري برابر با مارس 1901 م . به آن اشاره كوتاهي كرده است .
پس به عنوان يك محقق از خودم پرسيدم : چرا بايد قرن ها اين ميقات ويرانه بماند تا رخداد توقف پيامبر در مكاني به نام غدير خم ، مزاحم جمعي و وسيله جمعي ديگر نشود ؟ !
سقوط فاطمي ها در سال 567
123 |
هجري به دست صلاح الدين ايّوبي و روي كار آمدن ايّوبيان مصر 564 ـ 648 هجري برابر با 1169 ـ 1250 م . است كه متأسفانه باعث شد تا رونق دادن به بندر جده ، جحفه رو به ويراني نهد و خوشحال باشند از اين كه به جاي فهم درست تاريخ ، توانسته اند تاريخ را حذف كنند !
اكنون كه بناي مسجد ميقات نوسازي شده و امكانات رفاهي براي مردمي كه مي خواهند از اين ميقات ، ترك خود كنند تا خود را در برابر او نهند ، فرصتي است كه با احياي بناي مسجد غدير در سمت شمال شرقي بقاياي بناي تاريخي ، تاريخ مهمترين مكان در مسير بازگشت پيامبر از حجّة الوداع را زنده نگهدارند . به همان اعتبار تاريخي و شرعي كه به همت نوسازان مسجد ميقات ، بناي مسجد بدر را در بدر و بناي مسجدالعقبه را در منا و مسجد عمر و مسجد علي ( عليه السلام ) را در مدينه بازسازي و مرمّت كردند .
شايد جحفه بار ديگر موقعيت تاريخي ـ فرهنگي خود را در كنار اين دو مسجد تاريخي اسلام باز يابد .
كلن ، آلمان ، دسامبر1999 ـ بهمن 1378
* پي نوشت ها :