قبله عاشقان حق
201 میقات حج - سال دوازدهم - شماره چهل و ششم - زمستان 1382 حج در آیینه ادب فارسی 202 قبله عاشقان حق محسن صافی شکر ایزد ، که حج نصیبم شد * * * چشم دل ، شاهد حبیبم شد شد نصیبم ، حیات عرفانی * * * جلوه های فروغ یزدانی روزگار و
201 |
ميقات حج - سال دوازدهم - شماره چهل و ششم - زمستان 1382
حج در آيينه ادب فارسي
202 |
قبله عاشقان حق
محسن صافي
شكر ايزد ، كه حج نصيبم شد * * * چشم دل ، شاهد حبيبم شد
شد نصيبم ، حيات عرفاني * * * جلوه هاي فروغ يزداني
روزگار وصال يار آمد * * * دلِ سرگشته را قرار آمد
دامنم پر ز مشك و عنبر شد * * * جسم و جانم ز گل معطّر شد
در مسيرم ملائك استادند * * * در درون حرم ، رهم دادند
خيل آنان ، خوش آمدم گفتند * * * جملگي ، خير مقدمم گفتند
ديدم الطاف سرمدي را فاش * * * سايه لطف ايزدي را فاش
تا كه مُحرم شوم به جامه نور * * * شُستم آلوده پيكر مغرور
دور كردم ز خود من و مايي * * * جامه دل فريب دنيايي
تا شوم ميهمان به بزم حضور * * * بستم احرام را به عزم حضور
طاقتم رفت و بي قرار شدم * * * رهسپار ديار يار شدم
به به از آن زمان روحاني * * * لحظه هاي قشنگ عرفاني
درِ رحمت به روي ما باز است * * * وقت تسبيح و ناله و راز است
لرزه افتاد بر تن و جانم * * * از چه افتاد من نمي دانم
گرچه شوق وصال دارم من * * * ترس و فكر و خيال دارم من
203 |
در درونم كشاكش و غوغا * * * من كجا و وصال دوست كجا
بايد از حال خود ، دگرگون شد * * * از گذرگاه جسم ، بيرون شد
آسماني شويم و افلاكي * * * وارهيم از سراچه خاكي
گفتن تلبيه ، چه شيرين است * * * بانگ توحيديانِ حق بين است
بايد آواي عشق را سرداد * * * بانگ لبّيك را مكرّر داد
اي خداوند مهربان ، لبّيك * * * آفريننده جهان ، لبيك
اي تو بخشنده خطا ، لبيك * * * صاحب سفره عطا ، لبيك
اي سزاوار هر ثنا ، لبيك * * * واي اگر بشنوم ، كه لا لبيك
مكّه شهر پيمبر خاتم * * * سرزمين مقدس عالم
خانه كعبه ، خانه نور است * * * خانه عشق و بيت معمور است
رو به كعبه بايست با تكريم * * * در برِ خالقت نما تعظيم
اين بناي عظيم ، بيت خداست * * * قبله عاشقان حق ، اينجاست
آستان مبارك يزدان * * * مركز وحدت مسلمانان
دل ز انوار حق مصفّا كن * * * خانه ايزدي ، تماشا كن
جايگاه فرشتگان ، اينجاست * * * زادگاه علي ، وليّ خدا است
دور كعبه ، طواف بايد كرد * * * بر گنه ، اعتراف بايد كرد
توبه بايد نمود و استغفار * * * از خدا خواست ، رحمت بسيار
پا نهادم ، به حجر اسماعيل * * * روي كردم ، به سوي ربّ جليل
پشت ديوار ناودان طلا * * * دست بردم به خواهش و به دعا
باز كردم دريچه سينه * * * گفتم از سوز و راز ديرينه
گشتم آنجا رها ز محنت من * * * مست گشتم ، زجام رحمت من
خواستم از خداي استمداد * * * گاه با زمزمه گهي فرياد
ريختم اشك و ناله ها كردم * * * عاشقانه ، خدا خدا كردم
سركشيدم ، شراب روحاني * * * سير كردم ، به شهر سبحاني
كعبه را يك نشانه زيباست * * * حجر الاسود است و روح افزاست
خانه را چون طواف بنمودم * * * صاحب خانه بود ، مقصودم
204 |
با دل پاك و همّت والا * * * از صفا تا به مروه سعي نما
دل صد رنگ خويش ، يك دله كن * * * با شكست غرور هروله كن
ياد بنما در اين مكان ز خليل * * * يادي از هاجر و ز اسماعيل
يادي از تشنگي و گريه و اشك * * * يادي از كربلا و اصغر و مشك
مكّه را چاهي از جنان باشد * * * آب زمزم در آن روان باشد
تا رهاني دل پر از غم را * * * نوش جان كن ، تو آب زمزم را
عرفاتست ، وادي ايمن * * * نيست جاي كمند اهريمن
بايد آن جا وقوف بنمايي * * * سرِ تسليم بر زمين سايي
خلوت عشق كن در اين صحرا * * * مي دهد بوي يوسف زهرا
اي خداوند عالِم و دانا * * * دل گمراه ما نما بينا
جان مولا و جان پيغمبر * * * از گناهان و جرم ما بگذر
تا كه جانت شود خدايي تر * * * قصد بيوته كن ، شب مشعر
شب مشعر رها كن آن و اين * * * بر سر خوان ايزدي بنشين
دست بر عجز و التجا بردار * * * راز دل را بگو تو با دادار
شور و شوق و صفا سراپا شو * * * از براي منا مهيّا شو
شب و روز مني كه ممتاز است * * * روح انسان به حال پرواز است
چون كه ديدي ، ستون شيطاني * * * سرزنش كن ، تو نفس حيواني
جمره رمي كردن آسان است * * * هر كه تسليم حق شد ، انسان است
پس هماره تو خصم شيطان باش * * * بنده حق شو و مسلمان باش
با خدا عاشقان ، هم آوا باش * * * حكم حق را ، ز جان پذيرا باش
پاي مگذار در ره عصيان * * * دور شو از تباهي و طغيان
فرد تسليم خالق سبحان * * * مي نهد سر به طاعت يزدان
حج اگر هست ، حج ابراهيم * * * من و امثال من ، چه مي خواهيم ؟
در منا ، درس زندگي آموز * * * رسم و آداب بندگي آموز
لحظه امتثال فرمان است * * * سرنهادن به امر يزدان است
داده فرمان ، خداي سبحاني * * * تا كه اهدا كني ، تو قرباني
205 |
تا رسي در مقام ربّاني * * * بر زمين زن ، هواي نفساني
تا كني ديو نفس در زنجير * * * حلق بايد نمود ، يا تقصير
سفر حج ، همايش دين است * * * بازتاب نمايش دين است
مكّه يك سرزمين جاويد است * * * وادي نور و عشق و توحيد است
در زمين كويرسان حُجون * * * غم دل مي شود بسي افزون
كن زيارت موحّد صائب * * * پدر شير حق ، ابوطالب
بر مزار خديجه كبري * * * امّ محبوب حضرت زهرا
بنشين و ادب كن و تعظيم * * * از خدايش بگير اجر عظيم
منزل بدر ، وادي والاست * * * بين راه مدينه و بطحاست
ياد كن از نبيّ و يارانش * * * اوّلين غزوه و شهيدانش
اي مسلمان ، وفاق بايد داشت * * * وحدت و اتفاق ، بايد داشت
مكّه يك غار ديدني دارد * * * غار جاويد و ماندني دارد
آري اين غارِ نور ، غارِ حِراست * * * جايگاه نزول وحي خداست
ديده اين غار ، نور احمد را * * * راز او ، با خداي سرمد را
اي خدايي كه دل نوازي تو * * * رهگشايي و چاره سازي تو
شكر گويم كه با ترانه عشق * * * راه دادي مرا به خانه عشق
سفر عشق گرچه كوته بود * * * ليك راه تو را به دل بگشود
اي خدا ، هجر كعبه آسان نيست * * * درد ما را به جز تو درمان نيست
لحظه هاي وداع آخر بار * * * سخت اشك آور است و دل آزار
بار الها ! اگر گنهكارم * * * شرمسارم ، ز جرم بسيارم
* * *
طبعم اينك كه غنچه سان بشكفت * * * سخني از مدينه بايد گفت
در مدينه ، دلم هوايي شد * * * مست صهباي آشنايي شد
شهر خورشيد عشق را ديدم * * * جبهه بر خاك مِهر ساييدم
گنبد سبز احمدي زيباست * * * دل ربا ، غم زُدا و شادي زاست
آستان مقدّس نبوي * * * بارگاه شريف مصطفوي
206 |
طرب انگيز و دلكش و زيبا * * * با صفا هست و نيكو و والا
آن معمّا كه عقده دل هاست * * * قبر پنهان حضرت زهراست
كيست زهرا ، عزيز پيغمبر * * * همسر دل شكسته حيدر
گلشن هستي اش ثمر دارد * * * چون حسين و حسن پسر دارد
پرورانده به دامنش زينب * * * دختري پاك و شيردل چون اب
فاطمه ، دختر رسول خدا * * * مادر يازده امام هدي
آن دياري كه خاكش عنبرساست * * * جاي جايش نشانه گل هاست
سالكاني كه دُرّ مكنونند * * * در بقيع مدينه مدفونند
لحظه اي برفراز عرفان شو * * * زائر مضجع امامان شو
حسن اينجا نهاده سر در خاك * * * با دل خسته و تن صد چاك
مجتبي ، اُسوه شكيبايي * * * ماه رخشان برج زيبايي
بر سر قبر حضرت سجّاد * * * اشك ريزان ، ز كربلا كن ياد
التجا كن به حضرت باقر * * * كوه علم است و نطق من قاصر
بوسه بر تربت شقايق زن * * * سر به خاك امام صادق زن
بانواني مزارشان اينجاست * * * كه يكايك مقامشان والاست
خفته در خاك ، دختران نبي * * * نازنينانِ بوستانِ نبي
خواهران ، همسران پيغمبر * * * تربت اين مكانشان بستر
عمّه هاي رسول خوبي ها * * * عاتكه با صفيّه در يك جا
مادر بو تراب ، بنت اسد * * * بانوي با فضيلت و امجد
خفته در اين حديقه پر ياس * * * مادرِ سرو كربلا ، عباس
ميوزد از بهشت تازه نسيم * * * بر سر خاك پاك ابراهيم
نور چشم پيمبر است اين گل * * * شافع صبح محشر است اين گل
از دگر قبرهاست ، قبر عقيل * * * قبر فرزند صادق ، اسماعيل
قبر بانو ، حليمه اطهر * * * دايه مهربان پيغمبر
در زيارتگه اُحد بنگر * * * قبر حمزه ، عموي پيغمبر
صد تحيّت به يادگار اُحد * * * به شهيدان نامدار اُحد
207 |
رَبَذه وادي غم افزون است * * * بوذر آن جا به خاك مدفونست
با وفا يار حضرت خاتم * * * راستگو و مقاوم و محكم
در مدينه وداع پاياني * * * با بقيع و رسول يزداني
تلخ تلخست و آتش افروز است * * * دردناك و بلاي جان سوز است
بارگاه محمّدي ، نور است * * * دل بريدن مگر كه ميسور است ؟
مي شود از بهشت بيرون رفت ؟ * * * با دو چشمانِ چشمه خون رفت ؟
يا ربّ از لطف خود روا گردان * * * آرزوي جميع مشتاقان
« محسن صافيِ » سراپا شور * * * باز خواهد ز تو جواز حضور
25 مهرماه 1382
208 |