شنیدنیهای حج از زبان آیت
الله اشتهاردی

209 میقات حج - سال دوازدهم - شماره چهل و ششم - زمستان 1382 گفتگو 210 شنیدنی های حج از زبان آیت الله اشتهاردی تهیّه کننده : رحیم کارگر حضرت آیت الله آقای علی پناه اشتهاردی از فقها و اساتید برجسته و فرهیخته حوزه علمیه قم هستند که


209


ميقات حج - سال دوازدهم - شماره چهل و ششم - زمستان 1382

گفتگو


210


شنيدني هاي حج از زبان آيت الله اشتهاردي

تهيّه كننده : رحيم كارگر

حضرت آيت الله آقاي علي پناه اشتهاردي از فقها و اساتيد برجسته و فرهيخته حوزه علميه قم هستند كه مكرر توفيق تشرّف به حج و عمره را يافته و زائر حرمين شريفين بوده اند . فصلنامه « ميقات حجّ » براي بهره مندي خوانندگانِ خود ، از مطالب و خاطرات شنيدني استاد ، مصاحبه اي را با ايشان ترتيب داده است كه ضمن تشكّر از معظم له جهت شركت در اين گفتگو ، توجّه خوانندگان عزيز را به مشروح اين مصاحبه جلب مي نماييم :

ميقات حج : حضرت عالي سفرهاي متعددي به حج مشرّف شده ايد ؛ لطفاً بفرماييد نخستين سفر شما در چه سالي بود و چگونه انجام شد ؟

آقاي اشتهاردي : در سفر اوّل ، كه به سال 43 مشرف شدم ، خودم استطاعت داشتم . در آن سال ، مجموع مخارج حج ، سه هزار تومان يا اندكي بيشتر بود و من كتاب هايي داشتم كه برايم محل شبهه بود آيا مستطيع هستم يا نه ؟ بررسي هايي شد و به دنبال راه حلّ شرعي آن بودم كه آيت الله گلپايگاني ( رحمه الله ) فرمودند : مبلغي قرض كنيد و به من ببخشيد . قرض كردم و به ايشان دادم . ايشان بلافاصله برگرداند و گفت : اين مبلغ را به شما مي بخشم به اين شرط كه به حج برويد . پول را گرفتم و به قرض دهنده دادم .

در چگونگي سفر حج ، آن هم سال اوّل ، بايد گفت كه انسان وقتي در نخستين


211


سفرش به مكّه مشرّف مي شود ، چشمش كه به كعبه معظمه مي افتد ، حال خاصي پيدا مي كند ، اين حالت غير از حالات سفرهاي بعد است كه تا حدّي معمولي به نظر مي رسد .

يك حالاتي پيدا مي شود ، شبيه اعجاز . ميان صفا و مروه كه سعي مي كرديم ، چند نفر با هم بوديم ( از ولايت خودمان اشتهارد ) . به دور چهارم كه رسيديم ، يك لحظه تنم خورد به تن يكي از بانوان سعي كننده كه به صورتش نقاب داشت . شوهر او كه در كنارش بود و ناخن هاي تيزي داشت ، با انگشتانش به سينه من زد و آه از نهادم بلند شد ! با دستهايم سينه ام را محكم گرفتم ، تا دور يا شوط هفتم به آخر رسيد .

وقتي دقت كرديم ، ديديم كه ناخن هاي او در سينه ام فرو رفته و خون جاري شد و به لباس هايم سرايت كرد . همراهان و دوستان گفتند بايد نزد جرّاح برويم . در آن هنگام روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) به ذهنم رسيد كه مي فرمايد : « مَاءُ زَمْزَمَ لِمَا شُرِبَ لَهُ » . ( 1 ) « آب زمزم به هر قصدي استعمال شود ، ( استعمال كننده ) به آن قصد و نيت مي رسد . »

اين معنا كه به ذهنم رسيد ، گفتم : سرِ چاه زمزم برويم . در آن زمان لوله كشي نبود و با ظرف و دلوي از چاه آب مي كشيدند . دوستانم دلوي از آب كشيدند و روي بدنم ريختند و به بدنم ماليدند . وقتي برگشتيم ديدم جراحت خوب شده است ! اين را بايد جزو معجزات آب زمزم حساب كنيم ؛ يعني از بركات مكّه معظمه بود كه بلافاصله مصداق پيدا كرد . در حالي كه عده اي مي گفتند : بايد برويم جرّاحي و . . .

در سفر بعدي ( سال 49 ) وقتي وارد مدينه شدم ، عظمتي از پيغمبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) به نظرم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك الوسائل ، ج9 ، ص348


212


رسيد كه بسيار بزرگ و عظيم بود و از آن زمان تا كنون ، هر نمازي كه مي خوانم ؛ چه واجب و چه مستحب و چه كار داشته باشم يا نداشته باشم ، « السَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ . . . » را ترك نمي كنم ؛ جز در جايي كه دستور شرع است كه « السلام عليك . . . » ندارد .

ميقات حج : مناسك حج ، ازميان ديگر فرايض ديني ، از چه ميزان اهميت برخوردار است ؟

آقاي اشتهاردي : با يك يا چند سؤال ، نمي شود اهميت حج را بيان كرد . اهميت حج به حدّي است كه طبق آنچه در آيات قرآن آمده ، شايد اثر خارجي اش براي پيشرفت اسلام و مسلمين و بيداري آنها ، بيش از نماز باشد !

اهميت حج به حدّي است كه طبق آنچه در آيات قرآن آمده ، شايد اثر خارجي اش براي پيشرفت اسلام و مسلمين و بيداري آنها ، بيش از نماز باشد !

ميقات حج : ميقات جحفه در آن زمان چه وضعتي داشت ؟

آقاي اشتهاردي : در باره جحفه بايد بگويم مسجدي كه الآن درست كرده اند ، در آن زمان نبود و چيزي در آنجا وجود نداشت ، فقط آب كمي بود كه با سطل مي فروختند . هركس مي خواست غسل كند ، از آن آب مي خريد و غسل مي كرد و مُحرم مي شد .

ما ، هم در سفر اوّل و هم در سفر دوّم از جحفه مُحرم شديم .

ميقات حج : از اماكن تاريخي مكه مكرمه و مدينه منوره ، چه چيزهايي به ياد داريد كه اكنون تغيير كرده است ؟ و آيا از خصوصيات بقيع ، كوچه بني هاشم ، خانه امام صادق و امام سجاد ( عليهما السلام ) و . . . چيزي به خاطر داريد ؟

آقاي اشتهاردي : بسياري از اماكن را ، كه در گذشته وجود داشت ، خراب كرده اند . با همسفران به زيارت قبر حضرت عبدالله پدر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي رفتيم كه الآن همه آنها تخريب شده است .

قبر اسماعيل هم در جاي بلندي بود و در سفر اوّل آن را ديده بوديم ، سال دوّم كنار زده بودند . در بقيع هم آن آثار پيشين ديگر وجود ندارد .


213


در سفر اول مقام ابراهيم ( عليه السلام ) به صورت اتاقكي بود كه علامت پاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) را در آن ديديم . اما اكنون تنها جاي پا هست و ايوانش را برداشته اند .

اوضاع مكّه و مدينه نسبت به سال هاي گذشته ، بسيار تفاوت پيدا كرده است . « محل استقرار » در سالهاي حدود 43 نزديك مكّه معظمه بود و منزل ما هم در آنجا قرار داشت . الآن همه آن آثار را محو كرده اند .

در پشت مدرسه طيبه ( مدينة النبي ) كتابخانه اي بود به نام منزل امام حسن ( عليه السلام ) كه در سال 1343 به آنجا رفتيم . آقاي شيخ عبدالحسين فقيه ، نماينده بعثه آقاي خويي را در آن كتابخانه ديدم كه داشت مطالعه مي كرد و جز او كسي در آنجا نبود .

دفتر بزرگ و قطوري روي ميز گذاشته بودند و پير مرد ريش سفيدي به من گفت اين دفتر را مطالعه كن و هر يك از اين كتاب ها را كه خواستي شماره اش را به من بگو تا برايت بياورم .

من دفتر را مطالعه كردم تا ببينم ميان كتاب هاي ايشان ، كتاب شيعه هم يافت مي شود يا نه ؟ ديدم ابداً ، هيچ اثري از كتب شيعه نيست ؛ اين در حالي است كه كتابخانه فيضيه ما پر است از كتاب هاي اهل سنت . من تعجب كردم كه اينها چه اندازه تقيّد دارند كه مبادا كتاب هاي شيعه در حجاز وجود داشته باشد و بر جوان هايشان اثر بگذارد ! اين وضع كتابخانه شان بود .

اين كتابخانه ، خيلي بزرگ و مفصل نبود . مي گفتند كه منزل حسن بن علي ( عليهما السلام ) بوده و آن را تبديل به كتابخانه كرده اند . اكنون آن كتابخانه به هم خورده و جزو مسجد النبي شده است .

در سال 1349 منزل پدر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، حضرت عبدالله هم رفتيم .

مرحوم كافي با هيأت انصار المهدي ( حدود 70 نفر ) در آنجا بودند و دعاي ندبه مي خواندند .

ايشان پيشتر اعلام كرده بودند كه در مسجد دعاي ندبه مي خوانيم ، و به دنبال آن ، شيعه ها در مسجد اجتماع كردند . تعدادي مأمور سيه چرده آورده ، دم در مستقر كردند .

آقاي كافي وقتي وضع را چنين ديد ، به ايراني هايي كه به مسجد آمده بودند ، گفت : پول خُرد جمع كنيد ( البته اسكناس نباشد ) . مردم همگي پول دادند ( دو دستمال پر ) . من


214


دور بودم كه آقاي كافي اشاره كردند نزدكتر بياييد و از نزديك ببينيد كه من چه مي كنم .

نزد ايشان رفتم . مرحوم كافي گفت :

به مأموراني كه جلو در ايستاده اند بگوييد بيايند .

ايشان براي هر يك مأمور ، يك كيسه درست كرده بود ، وقتي مأموران نزديك آمدند ، به آنان گفت : بگوييد : « علي حبّ علي » تا اين كيسه ها را به شما بدهم .

هر چه اصرار كرد كه بگويند « علي حبّ علي » آنان نگفتند . آخرش گفتند : « علي حبّ الصحابة كلّهم » آقاي كافي گفت : چه كنيم ؟ بعد گفت : همان كافي است و پول ها را داد .

حكومت در برخورد با متخلفان شدّت عمل به خرج مي داد تا مأموران عادت به گرفتن رشوه نكنند .

من در اينجا سماجت آنان را در مذهبشان ديدم . هركسي بايد اينگونه در مذهب خود استقامت داشته باشد . از شكل ظاهري و قيافه شان هم مشخص بود كه وضع اقتصادي خوبي هم نداشتند ؛ با اين حال ، نگفتند « علي حبّ علي » تا پول ها را بگيرند .

ميقات حج : از چگونگي تهيه غذا اگر مطلب خاصي به ياد داريد براي ما و خوانندگان مجله بفرماييد ؟

آقاي اشتهاردي : در باره وضع خوراكي هاي غير ايرانيان نكته گفتني كه اكنون به نظرم رسيد ، اين است كه در سال 1349 در مكاني بوديم كه هفت طبقه داشت و ما ، در طبقه هفتم ساكن بوديم .

چند نفر غير ايراني هم در آن ساختمان مسكن اختيار كرده بودند كه نمي دانم اهل كدام كشور بودند ، آنها وقتي مي خواستند ناهار بخورند ، آفتابه اي آب و سپس كاسه اي بزرگ آوردند و گَردي در كيسه داشتند كه با مشت به هم مي زدند ، قاشق هم نداشتند . بعد ، از آن آفتابه ، درون آن آب ريختند و سپس 5 يا 6 نفري آن را خوردند !

رفيقي داشتيم به اسم حاج مختار كه مي گفت : به مردم بگوييد كه ما خيال مي كنيم تخم دو زرده كرديم كه آمديم مكّه ؛ در حالي كه اينها با اين وضع به مكّه آمده اند !


215


ميقات حج : مديريت دست اندركاران و كارگزاران حج در عربستان چگونه بود ؟

آقاي اشتهاردي : كنترل خوبي بر اوضاع داشتند . فراموش نمي كنم كه روزي ( 29 ماه ذي حجه ) تمام دوستان و همسفران آماده مي شدند تا به ايران برگردند . هركسي كاري انجام مي داد و قرار بود براي ايران بليت تهيه كنند . همه دوستان جمع شدند و هركدام يك يا دو ريال جمع كردند تا به شخصي به نام عزيز ـ كه در فرودگاه كار مي كرد ـ بدهند و او براي ما بليت بگيرد و كار ما زودتر انجام شود . او پول ها را گرفت ، امّا بعد از دو روز همه را پس داد و گفت : اگر حكومت بفهمد كه من از شما پول گرفته ام ، بيچاره مي شوم ! مرا از كار اخراج مي كنند و مي گويند از حجاج رشوه گرفته اي ! هر چه اصرار كرديم و گفتيم به كسي نمي گوييم و اين را خود ما به عنوان حقّ زحمت به شما مي دهيم ، قبول نكرد و پول ها را ريخت و رفت . بعد هم بليت ها را گرفت و آورد !

حكومت در برخورد با متخلفان شدّت عمل به خرج مي داد تا مأموران عادت به گرفتن رشوه نكنند .

ميقات حج : از برخوردها و مناظرات خود با علماي اهل سنت ، اگر مطالب گفتني و خاطره اي داريد لطفاً بفرماييد .

آقاي اشتهاردي : يكي از خاطراتم مربوط به سفر دوّم من به حج است كه با دوستانم مي خواستيم به ايران تلگراف بزنيم ؛ گفتند نوبتي است . به نوبت اينجا بمانيد تا نوبت شما برسد . چند تن از ائمه جمعه اهل تسنّن آنجا بودند ؛ دوستان از من خواستند كه اگر مطلب و سخني دارم ، در آنجا مطرح كنم . از مطالبي كه از درس هاي مرحوم آيت الله بروجردي يادم بود ، به آنان گفتم و آن اين بود كه : آيت الله بروجردي مي فرمود : بر اساس حديث « ثقلين » ، مسأله خلافت ، غير از مسأله بيان احكام است و مسلمين از صدر اسلام اشتباه كردند كه هر كس خلافت و حكومت اسلامي را به دست گرفت ، بيان احكام را هم حق خود دانست ! اين اشتباهي است كه در صدر اسلام آغاز و رسم شد . خلفاي اموي و بني عباس هم ، همگي چنين بودند و بيان حلال و حرام را از اختيارات و وظايف خود مي دانستند ! اين اشتباه است و حديث « ثقلين » اشاره به خلافت نيست ؛ بلكه اشاره به


216


احكام است ، چون در كنار كتاب الله آمده است . چگونه است كه حديث ثقلين را كه ميان فريقين اتفاقي است ، به نام خلافت بنا گذاشتند و احكام را هم از ائمه ( عليهم السلام ) گرفتند ؟ ! مسلّم است كه احكام الهي را بايد از ائمه فرا گرفت و تنها آنان هستند كه بايد احكام را بگويند . مسأله خلافت را با مسأله تبيين احكام الهي اشتباه كردند و خيال كردند هركس حكومت را در دست گرفت ، حلال و حرام را هم بايد در دست بگيرد !

مطلب دوّم كه باز از آيت الله بروجردي ( رحمه الله ) بود ، اين بود كه ايشان مي فرمود : چگونه است كه سخن علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ، كه بدون واسطه مطالب را از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شنيده ، حجيّت ندارد ، اما ابو حنيفه كه در سال 148 ( زمان امام صادق ( عليه السلام ) ) بوده ، قول و سخنش سند و حجّت است ؟ ! اين مطلب عميقي است !

مطلب سوّمي هم از مرحوم آقاي بروجرودي گفتم و آن اين بود كه : الآن ، نه علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) در كار است نه معاويه . انسان بنشيند و خودش قضاوت كند و ببيند كه حق با كيست و چه بايد كرد ؟ !

عصبيت هاي عباسي و هاشمي ، اموي و . . . را بايد كنار گذاشت تا ديد كه حق با كيست ؟

من آلوده به گناهم ، چگونه گام به اين مكان مقدس و پاك بگذارم ؟ منِ گنه كار كجا و اين مكان آسماني كجا ؟

اين نكته ها را در حضور آنان گفتم و بيرون آمديم . دو ـ سه روز بعد ، آگاه شديم كه اين مطالب ، تأثير خوبي در آنها ( امام جماعت هاي اهل سنت ) گذاشته بود . و ما اين را هم از بركات مكّه معظمه دانستيم ؛ يعني اگر اين حرف ها را در ايران مي گفتيم شايد آنگونه اثر نمي گذاشت !

ميقات حج : زائران ايراني مي توانستند همراه خود كتاب هاي دعا ، مناسك و كتابهاي آموزشي ببرند ؟

آقاي اشتهاردي : كساني كه در آن روزگار به حج مشرف شده اند ، مي دانند كه وضع خيلي فرق كرده است . آن موقع مسأله تقيه زياد مطرح بود و شرطه ها تمام كتاب هاي دعا و


217


مفاتيح را در دست هركس كه مي ديدند ، مي گرفتند . الآن به آن شدّت نيست . آن زمان اگر كسي زيارتنامه حضرت فاطمه ( عليها السلام ) را مي خواند و مثلا مي گفت : « السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ . . . » ، فوراً شرطه اي با مشت مي زد و مي گفت : خبيث ! مَن ظَلَمها ؟ مَن قَتَلها ؟ زيارت نامه را از دستش مي گرفت و به دور مي انداخت .

ميقات حج : توجّه به اسرار و معارف حج ، در آن زمان بيشتر بود يا در دوران ما ؟

آقاي اشتهاردي : از مجموع اخبار و روايات به دست مي آيد كه مكّه معظمه و حرم را بايد زياد تعظيم كرد و به آن احترام فراوان گذاشت . بزرگان ، عارفان ، عالمان و . . . آن را مهم و بزرگ مي شمردند .

يكي از كساني كه اهل عرفان بود ، مي گفت :

« وقتي به مكّه معظمه مشرّف شدم و به مسجدالكرام رسيدم ، نزديك به يك ساعت ، داشتم فكر مي كردم و جرئت نمي كردم پايم را داخل مسجد الحرام بگذارم ! با خود مي گفتم :

من آلوده به گناهم ، چگونه گام به اين مكان مقدس و پاك بگذارم ؟ منِ گنه كار كجا و اين مكان آسماني كجا ؟

عظمت خدا را در نظر آوردم و با خود گفتم ، صاحب خانه خودش اجازه داده كه


218


بيايم ، پس مي توانم وارد خانه اش شوم . اينجا بود كه جرئت پيدا كردم و پا به مسجدالكرام گذاشتم و به سوي كعبه رفتم . »

و همچنين نكته مهمّ ديگر اين است كه زائران محترم بايد ، پيش از آمدن به اين سرزمين ، در جلسات آموزشي حضور يابند و مناسك حج را فرا بگيرند و وقتي به مكه مشرف شدند ، فكر خود را مشغول تهيه سوغات نكنند و قبل از هر چيز ، اعمال را انجام دهند . چون در تمام عمر يك بار مشرّف مي شوند و خيال نكنند كه اينجا هم امام زاده اي است ! و زيارت ساده اي را انجام مي دهند !

حج و زيارت خانه خدا آداب و مناسكي دارد . زائران بايد همانگونه كه اموالشان را پاك مي كنند ، نفس و دل خويش را پاك گردانند . بايد از حقد ، كينه ، حسد ، نفاق ، اختلاف و ديگر صفاتي كه انسان را هلاك مي كند ، دوري نموده و آنها را از قلب خود بزدايند . البته افراد به حسب اختلاف مراتب ، در فراگيري و انجام اعمال و طي كردن مراحل معنوي ، مختلف هستند و همه بايد اميدوار به رحمت پروردگار باشيم .



| شناسه مطلب: 83365