بخش 2
حج چیست ؟ حاجی کیست ؟
24 |
حج چيست ؟ حاجي كيست ؟
مباني روان شناختي و تربيتي
غلامعلي افروز
« حج » ، در مقايسه با برنامه هاي تربيتيِ ديگر ؛ چون « نماز » و « روزه » ، دو قيد زمان و مكان به همراه دارد ؛ به بيان ديگر ، در هر روز و هر ماه و در هر مكان و سرزميني نمي توان اعمال حج را به جاي آورد و حاجي شد .
در برنامه تربيتي و تهذيبي « حج » ، پيوند تاريخ و جغرافيايِ هستي را شاهديم . به همين دليل ، « حج » ، همانند روزه ، به جاي يك ماه ، بايد در چند روز خاص و زمان هاي تعيين شده انجام پذيرد . ( 1 )
« حج » ، متفاوت از نماز و روزه ، فقط در مناطقي مشخص ، در سرزميني مقدس ، در ميعادگاه توحيد ، در حريم امن و آرامشگه تاريخ انجام مي گيرد .
« حج » ، تطهير وجود در اقيانوس هستي است ، شرك ستيزي و وحدت جويي است ، پالايش وجود و شست و شوي جان و روان در باران رحمت خداوندي است .
« حج » ، گسستن همه زنجيرهاي وابستگي ، رها شدن از انانيت ها و تشخيص ها و تمرين و تجربه زندگي توحيدي است .
« نماز » و « روزه » براي همه ايمان آورندگان خداجو و رهروان طريق حق ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روزه در يك ماه تمام ( ماه رمضان ) مقرر گرديد و حج سه روز در ماه ذيحجه و فقط در منطقه مكه .
25 |
امري است لازم ، اما انجام « حج » ، بيش از همه بر افراد متمكّن واجب است . در نظام الهي ، هركس كه امكان حضور در همايش عظيم حج را داشته باشد و بتواند از عهده انجام برنامه ها و هزينه هاي آن در نهايت سادگي برآيد ، مكلف به عزيمت به خانه امن و هجرت از خويشتن خويش به سوي خالق منّان است .
واقع امر اين است كه همواره كساني كه از تموّل و تمكّن بيشتري در زندگي شخصي و اجتماعي برخوردارند ، بيش از ديگران در معرض آسيب پذيري هاي رفتاري و كژ روي هاي اجتماعي قرار مي گيرند .
به كلامي ديگر ، اگر تموّل و تمكّن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد ، مي تواند زمينه اي براي تمرّد و طغيان شود . انسان متمكّن بيش از ديگران تكليف دارد . ( 1 ) آن كس كه از نعمت هاي الهي نصيب بيشتري دارد ، از قدرت بدني ، ظرفيت فكري و امكانات اقتصادي فوق العاده اي برخوردار است ، بدون ترديد مي بايست احساس مسؤوليت بيشتري كند و همواره با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 285 ، { لاَ يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا . . . } ؛ « خداوند بر كسي ، بدون توجه به توانايي ها و وسعت وجودش تكليف نمي كند . »
26 |
تهذيب نفس و صفاي درون ، در ايفاي رسالت هاي فردي و اجتماعي توفيقات افزون تري كسب نمايد .
از اين رو « حج » امري واجب بر انسان هاي متمكن است تا مبادا اين تمكّن و برخورداري ، در زندگي اجتماعي براي آنان مايه تشخّص و تفاخر ، خودنمايي و برتري طلبي ، تمرّد و طغيان گري باشد . و « حج » برنامه جامعي است براي زدودن همه آفات شخصيتي و ايمن شدن در برابر محرك هاي شيطاني . اگر به ديده تأمل بر سير مناسك و اعمال « حج » و احكام آن ، از آغاز تا پايان بنگريم ، به نيكي در مي يابيم كه « حج » ، پالايش نفس از همه آسيب هاي رواني و كژ روي هاي اجتماعي و پردازش و پديدآوريِ شخصيتي است قابل اعتماد ، مصون از هر فساد ، متواضع و آرام ، غالب و حاكم بر كشش هاي نفساني و محرّك هاي اجتماعي ، بي نياز از آزمندي ها ، فزون خواهي ها و به دور از نشانه هاي خودنمايي و برتري جويي و عبدي است صالح و آزاده ، حليم و امين در خانه و اجتماع ، و « حاجي » چنين است .
ازاين رو ، كسي كه به سفر عرشيِ « حج » مي انديشد ، احساس مي كند كه به دنياي ديگري عزيمت مي كند و مي بايد از وابستگي هاي دنيوي رها شود ، از دغدغه هاي خاطر ، نگراني ها و اضطرابات حاصل از پيوندهاي اجتماعي و تعامل و دادوستدهاي بين فردي آزاد گردد تا با دلي آرام و قلبي مطمئن راحلِ ديار توحيد شود . لذا نزد اين و آن مي رود و از خويشان و ياران ، همسايگان و همشهريان و همكاران و همقطاران ، حلاليت مي طلبد و از رفتار ناخوشايندي كه احتمالاً با برخي از آنان در شرايط و موقعيت خاصي داشته و از غيبتي كه نموده است ، عذرخواهي مي كند و با اين كار ، كدورت ها و غبارها را مي شويد .
اگر تموّل و تمكّن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد ، مي تواند زمينه اي براي تمرّد و طغيان شود .
همچنين تلاش مي كند قبل از سفر ، همه ديون شرعي و قانوني خود را بپردازد و تصوير روشني از وضع مالي و تسويه حساب ها و تعهّدات اخلاقي و اجتماعي خود ترسيم نمايد و به خانواده و وصيّ خود ارائه كند ؛ چراكه « حج » سفري نيست كه بي توجه به وضعيت گذشته و حال و غافل از حلال ها و حرام ها ، رضامندي ها و
27 |
نارضايتي هاي اين و آن بتواند عبادتي مقبول باشد و « حاجي » صفتي نيست كه به آساني زينت بخش شخصيت هر مسافر سرزمين وحي گردد . « حاجي » شدن ؛ يعني متّصف شدن به همه فضيلت هاي اخلاقي و ارزش هاي انساني و مصون بودن از همه رذيلت هاي اخلاقي و رها شدن از اسارت هاي نفساني .
براي اتصاف به صفت « حاجي » و دست يابي به چنين مقام والايي ، بايد زحمت ها كشيد و رنج ها متحمّل شد . از خود به درآمد و با خدا يكي شد . ناخالصي هاي وجود را در آتش عشق سوزاند و مصفّا شد . دل را از هرآنچه غير حق است ، خالي كرد و بذرهاي محبت محبوب را در آن نشاند . جسم و جان را در درياي رحمت پروردگار ، تغسيل و تطهير كرد . لباس نشان را از تن به در آورد و با تن پوشي از « سفيدي » بي نشان شد . ( 1 ) در برابر همه وسوسه ها و تمايلات دروني و كشش هاي نفساني ، عافيت جويي ها و راحت طلبي ها ايستادگي كرد و با ايمان استوار و توكّل راسخ ، نيتي خالص و انگيزه اي مقدس ، لحظه اي از تلاش ( 2 ) در عرصه هاي صدق و صفا و مروّت و ايثار غافل نماند . ( 3 )
اگر به حقيقت به « حج » آمده اي و مي خواهي به منزلت و مقام « حاجي » مفتخر شوي و نشان عزّت ارزشي را درون سينه ات جاي دهي ، مي بايد تمرين و تجربه ديگري را آغاز كني .
تو خود نيك مي داني كه { بَلِ الاِْنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ } ( 4 ) و ديگران نيز مي دانند و همه روان شناسان و روان درمانگران نيز بيان مي دارند كه اساسي ترين آسيب هاي شخصي و مهم ترين آفات اخلاقي و مستعدترين زمينه هاي كژ روي و انحرافات رفتاري انسان در همه زمان ها و مكان ها ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بخشي از هويت فردي انسان با « لباس » مشخص مي شود . وقتي گروهي از انسان ها لباس يك شكل به تن مي كنند ، مثل بيماران بيمارستان ها ، سربازان پادگان ها و يا آنگاه كه همه انسان هايي كه به حج آمده اند كفن پوش مي شوند ، تمامي فرديّت ها ، هويت ها و تشخص ها از ميان مي رود . به همين دليل است كه بعضي از بيمارانِ متمكّن دوست دارند در بيمارستان نيز لباس شخصي به تن داشته باشند !
2 . النجم : 39 ، { وَأَنْ لَيْسَ لِلاِْنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَي } .
3 . سعي ميان صفا و مروه .
4 . قيامت : 14 ، « همانا انسان بر كشش هاي نفساني خود آگاه است . »
28 |
ريشه در برخي ويژگي ها و عقده هاي رواني و عدم مهار بعضي از تمايلات نفساني دارد .
و خداوند منّان ، صورت گر شاكله آدمي و عليم بر همه قوانين حاكم بر نفسانيات و ويژگي ها و نيازهاي فطريِ انسان ، مي خواهد كه انسان متمكّن در فرايند « حاجي شدن » در يك ابتلا و امتحان عظيم ، خانه دل را زير و بم كند و بر همه كشش هاي درون و محرك هاي بيرون و آسيب هاي رشد و تعالي شخصيت چيره و حاكم شود .
از همين روست كه در طريق « حاجي شدن » ومصونيت يافتن از آسيب پذيري هاي رواني و اجتماعي ، انسان بايد آنگاه كه لباس بي نشان احرام بر تن مي كند و تيرگي ها را زدوده ، با سپيدي همراه مي شود ، مقابله و مبارزه با آفت هاي شخصيت متعادل و متعالي را تمرين و تجربه كند ، آنكه مي خواهد « حاجي » شود ، بايد :
ـ از خودبيني و خودآرايي پرهيز كند . ( 1 )
ـ از راحت طلبي و عافيت جويي به دور باشد . ( 2 )
ـ از خود آزاري و ديگرآزاري اجتناب ورزد . ( 3 )
ـ از انديشه تخريب و تهاجم و پرخاشگري آزاد باشد . ( 4 )
ـ از خود ارضايي و غليان هوس ها و كشش هاي جنسي رها باشد . ( 5 )
ـ از تفاخر و برتري طلبي و خودبزرگ بيني مبرّا باشد . ( 6 )
ـ از زبان و رفتار تظاهر و تزوير و تحقير و توهين جدا باشد . ( 7 )
چرا كه غالب بودن اين ويژگي ها در زندگي فردي و اجتماعي ، اصلي ترين آفات رشد و اساسي ترين آسيب هاي شخصيت انسان است .
و « حاجي » كسي است كه با تمرين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در حال احرام ، نگاه كردن در آيينه ، عطر زدن و استفاده از انگشتري زينتي و . . . ممنوع است .
2 . در حال احرام ، پوشاندن سر و سايبان بر سر قرار دادن ممنوع است .
3 . در حال احرام خون انداختن بدن ، كشتن حشراتي كه در بدن سكني گزيده اند و . . . ممنوع است .
4 . در حال احرام ، كندن درخت و هر روييدني ، كشتن حيوانات و جدال و مسلح شدن به سلاح هاي گرم و سرد ممنوع است .
5 . در حال احرام ، خود ارضايي ، معاشقه و ارتباط با همسر ممنوع است .
6 . در حال احرام ، تفاخر و مباهات و . . . حرام است .
7 . در حال احرام ، دروغ گفتن ، تهمت زدن و فحاشي حرام است .
29 |
وافي در وادي زدودن آفات رشد و استيلا بر كشش هاي نفساني و محرك هاي اجتماعي و تجربه برادري و برابري ، صفا و پاكي ، مروت و ايثار ، زندگي هدفمند و خدا محور ، ستيز با شياطين سركش نفس و دشمن معنويت ، انزجار و تبرّي جستن از مشركان و ظالمان و طاغيان عصر ، آماده قرباني كردن عزيزترين هستي خويش مي گردد .
« قرباني كردن » ، مرحله اي با شكوه از فرايند پرعظمت « حج » است .
اكنون كه مي خواهي « حاجي » شوي و به مقام والاي ابراهيمي نايل گردي ، در صف مناديان راستين لا إِلهَ إلاَّ الله قرار گيري و از سويداي دل لبّيك حق گويي ، تو نيز بايد به نشانه توفيق در پالايش وجود و غلبه بر همه كشش هاي نفساني و محرك هاي رواني و اجتماعي ، صيقل دادن جسم و جان و اخلاص و يكتاپرستي ، « اسماعيلت » را قرباني كن ؛ كه ابراهيم چنين كرد .
عزيزترين هستي ابراهيم ( عليه السلام ) ، در پايان يك عمر انتظار و يك قرن تلاش و رنج و محنت ، فرزندي دلبند و پسري زيباروي و نيكوسيرت بود كه او در صحنه امتحان ، به رغم همه دلبستگي ها ، آماده شد تا ريشه ها و رگه هاي وابستگي را قطع كند كه ندا آمد : اي ابراهيم ، تو پيروزي ، به جاي اسماعيلت ، گوسفندي قرباني كن .
طَبق اخلاص بگذار ، هرچه و هركه باشد : سرمايه ات ، فرزندانت ، همسرت ، مقامت ، آبرويت ، شغلت ، شهرتت ، فزون خواهي ات ، خودكامگي ات و . . . .
حال تو كه مي خواهي « حاجي » شوي و به برترين منزلت و مقام در جامعه مسلمانان نايل شوي ( 1 ) و عزّت اسلامي نصيبت گردد ، به اسماعيلت بينديش ، خالصانه و مخلصانه تأمل كن .
آري ، اسماعيل خود را ، هرآنچه هست ، در هيئت گوسفندي و شتري ، در مسلخ عشق و ايثار قرباني كن .
اكنون با توفيق در اين آزمون سترگ ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در بعضي از كشورهاي اسلامي ، آن كس كه از سفر حج به موطن خود بازمي گردد ؛ يعني « حاجي » ، از منزلت والايي در ميان مردمان خود برخوردار است . مردم او را امين مي دانند و مصون از آسيب ها و كژانديشي ها . به همين دليل است كه وقتي يك پزشك متخصص از كشوري مثل مالزي « حاجي » مي شود ، ابتدا كارت ويزيت و تابلوي مطب خود را عوض مي كند و نام خود را با كلمه مقدس « الحاج دكتر . . . » مزيّن مي نمايد . اما جاي بسي تأسف و تأثر است ، هنگامي كه از منزلت « حاجي » در ايران اسلامي سخن مي گوييم !
30 |
به سان بندگان ناب خدا ، آرام دل و سبك بال ( 1 ) چون پروانه ، براي ايفاي نقشي تازه و رسالتي نو ، گام در سرزمين خود نِه و به ميان جمع مردمان خويش بازگرد .
اكنون رفتار و منش تو ، به گونه اي است كه گويا تولّدي دوباره يافته اي و قلبت براي خدا مي تپد و بس . جز حق نمي گويي ، جز حق نمي جويي و جز به صراط حق گام نمي گذاري و همه مردم از كوچك و بزرگ و زن و مرد انتظار دارند و دوست مي دارند كه همه ارزش هاي والاي قرآني و الگوي متعالي شخصيت اسلامي را در منش و رفتارهاي فردي و اجتماعي تو مشاهده و تجربه نمايند .
و « حاجي » ؛ يعني مظهر مقاومت در برابر طوفان سركش نفس ، تفسير درستي و صداقت ، تجسم گذشت و ايثار ، تبلور محبت و منطق و تجلّي صفا و مروت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فرقان : 63 ، { وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الاَْرْضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمْ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً } .