بخش 6
حکایت دو بیت بر دیواره بیت النبی ( صلی الله علیه وآله )
106 |
ميقات حج - سال سيزدهم - شماره پنجاه و دوم - تابستان 1384
حكايت دو بيت بر ديواره بيت النبي ( صلّي الله عليه وآله )
علي گودرزي
بر نيمه آشكار دو ستون از ستون هاي جانبِ قبله مسجد نبوي ، دو بيت شعر نوشته شده كه چون از نظر معني و محتوي ، زبان حال همه كساني است كه به جهت حرمت صاحب حرم از راه دور و نزديك در آنجا گرد مي آيند ، قابل توجه است . گرچه سراينده آن ناشناخته و گمنام است ولي گويا چون زبان حال همه را گفته ، گفتارش به سنگ ستون حرم نقش بسته است .
به هر حال ، اگر سراينده را يك اعرابي باديه نشينِ بي نام و نشان دانسته اند ، داستانش آنچنان در كتب قوم مشهور و معروف گشته است كه مي تواند جبران آن بي نام و نشاني را بنمايد و شهرت و كثرت نقل داستان به قدري زياد است كه در مرحله نخست ، چنين به نظر مي رسد كه صفاي باطن و صدق اعتقاد آن باديه نشين ، موجب جاودانه شدن شعر او گشته است . آن حكايت ابتدا از زبان چند نفر نقل شده كه خود ، شاهدانِ اوّليه واقعه بوده اند وسپس در طول تاريخ نقل كتاب ها گشته ، تا آنجا كه بر ستون مسجد نبوي نيز نقش بسته است و چون جزئيات آن داستان متفاوت و شخصيت ناقلان مختلف مي باشد ، ابتدا لازم است نقل ها را يادآوري كنيم و سپس مسائل پيرامون آن را مورد بررسي قرار دهيم :
1 . عتبي ؛ كهن ترين سند تاريخي كه اين داستان را از « عتبي » نقل مي كند ، « ماوردي » ( متوفاي 545 . ق . ) است . ماوردي مي نويسد :
« عتبي » حكايت كرده كه نزد قبر پيامبرخدا نشسته بودم ، مردي اعرابي آمد و پيش رفت و
107 |
سلام داد و نيك سلام و درود فرستاد ، سپس ( خطاب به قبر پيغمبر ) گفت : در قرآن چنين يافته ام :
{ . . . وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً } . ( 1 )
« هنگامي كه مرتكب گناهي شدند ، اگر نزد تو آمده ، از خدا آمرزش خواسته بودند و پيامبر بر ايشان آمرزش خواسته بود ، خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند . »
اكنون به حضور شما رسيدم و از گناهانم توبه كردم و تو را شفيع نزد پروردگارم قرار دادم و سپس اشگي ريخت و چنين گفت :
يا خير من دفنت بالقاع أعظمه * * * فطاب من طيبهنّ القاع و الأكم
نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه * * * فيه العفاف و فيه الجود و الكرم
« اي بهترين كسي كه استخوان هايش در زمين هموار دفن گشته و از بوي خوش آن دشت و دمن خوشبو شده است .
جانم فداي قبري كه تو در آن آرميده اي ، كه عفاف جود و كرم در آن است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء : 64
108 |
و سپس سوار بر مركب خود شد و بازگشت ، « عتبي » مي گويد : خوابي سبك مرا فرا گرفت و پيامبرخدا را ديدم كه فرمود : اي عتبي ، آن اعرابي را درياب و به او بگو كه خداوند او را آمرزيد . ( 1 )
2 . داستان به گونه اي ديگر و با توضيحي بيشتر از محمدبن حرب هلالي نقل شده كه گفته است : مردي اعرابي حج گزارد ، چون ( به مدينه آمد ) به درِ مسجد رسيد ، افسار مركب خود را بست و به مسجد رفت ، روبه روي قبر پيامبر ايستاد و گفت : پيامبرخدا ! پدر و مادرم فداي تو باد ، با بار سنگين گناه آمده ام كه تو را شفيع نزد پروردگارم قرار دهم ، چون در قرآن آمده است :
{ . . . وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ . . . } . ( 2 )
« هنگامي كه مرتكب گناهي شدند ، اگر نزد تو آمده ، از خدا آمرزش خواسته بودند و پيامبر بر ايشان آمرزش خواسته بود ، خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند . »
بر خويشتن ستم كردم ، اكنون آمده ام . پدر و مادرم فداي تو گردند . با بار سنگين گناه آمده ام . نزد پروردگارت شفاعتم كن كه گناهانم را ببخشد و بعد از آن ، در حالي كه در جمع مردمان گم شد ، مي گفت : « يا خير من دفنت في القاع أعظمه . . . » . ( 3 )
3 . برخي اين واقعه را مشهور و معروف يافته اند و بي آن كه از گوينده نخستينِ آن نامي ببرند ، به عنوان ارسال مسلّمات شمرده و به نقل آن پرداخته اند . ( 4 ) كثرت نقل اين داستان و تمسّك به اين آيه و ترنّم به اين شعر ، در دل و جان و انديشه نسل هاي بعد ، چنان تأثيري نهاد كه به مرور و اندك اندك ، در كتب ادعيه جا باز كرد و نويسندگان براي خوانندگان كتب خويش آن را به عنوان شيوه گفتگوي با پيامبر و آداب زيارت او معرفي كردند و از آن جمله گفته اند :
الف : چون به حرم پيامبر رسيدي روبه روي قبر پيامبر ايستاده و در حقّ خويش توسّل جسته ، او را شفيع پروردگار خود قرار ده و از بهترين سخناني كه رسيده ، آن است كه « مارودي » نقل كرده ( 5 ) و سپس داستان را به عنوان الگوي ادب زيارت نقل كرده است .
ب : بهترين سخني كه زائر ( قبر پيامبر ) مي تواند بگويد ، اين است كه : « يا خير من دفنت في القاع أعظمه . . . » . ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابو الحسن علي بن محمدبن حبيب البصري البغدادي الماوردي ، احكام السلطانيه ، چاپ تهران ، مكتب الاعلام السلامي ، صص191 ـ 190
النووي 676 ، الاذكار ، چاپ بيروت ، دار احيا التراث ، صص176 ـ 175
ابن كثير ـ 774 ، تفسير قرآن العظيم ، چاپ بيروت ، دار المعرفه ، 1412 ، ج1 ، ص522
النووي 676 ، المجموع في شرح المهذب ، لبنان ، بيروت ، دار الفكر ، ج8 ، ص274
ابن قدامه 620 ، المغني ، لبنان ، بيروت ، دار الكتاب العربي ، ج2 ، ص590
عبد الرحمان بن قدامه 682 ، الشرح الكبير ، بيروت دار الكتاب العربي ، ج2 ، ص494
البهوتي 1051 ، كشاف القناع ، بنان ، بيروت ، دار الكتب العلميه ، ج2 ، ص601
2 . نساء : 64
3 . جلال الدين السيوطي ، الدار المنثور ، بيروت ، دار المعرفه ، چاپ 1365 ، ج1 ، ص228
4 . النووي ، المجموع في شرح المهذّب ، همان مدرك .
محمد الشربيني الخطيب م 977 ، مغني المحتاج ، بيروت ، دار احياء التراث العربي ، چاپ 1377 ، ج1 ، ص512
5 . النووي ، همان مدرك .
6 . محمد الشربيني الخطيب ، همان مدرك .
109 |
ج : برخي اصل داستان را به عنوان يك ادب مسلّم و قطعي در زيارت پيامبر نقل كرده اند . ( 1 )
داستاني از زبان امير المؤمنين علي ( عليه السلام )
علي ( عليه السلام ) فرمود : سه روز از دفن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نگذشته بود كه عربي باديه نشين آمد و خود را به قبر پيامبر افكند و از خاك آن بر سر مي ريخت و مي گفت : اي پيامبرخدا ، گفته هاي تو را گوش كردم . شما سخن خدا را حفظ كرديد و ما گفته هاي تو را پاس داشتيم ؛ از جمله آياتي كه بر تو نازل شده ، اين بود :
{ . . . وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ . . . } .
« بر خويشتن ستم كردم و اكنون نزد تو آمده ام تا برايم طلب بخشش كني ، از قبر ندا آمد كه بخشيده شدي . » ( 2 )
و در گفتار منقول از علي ( عليه السلام ) ، سخني از آن دو بيت شعر نيست و هم چنين سخني از خواب ديدن پيامبرخدا به ميان نيامده ، بلكه ندايي از قبر بيرون آمد كه آمرزيده شده است .
حقيقت داستان چيست ؟
از اين جهت كه اهل تسنن خود را از ثقل اصغر دين و نيمه مكمّل آن ؛ يعني ولاي اهل بيت پيامبر محروم كرده اند ، از منابع مهم معرفت شناسي و درياي معارف امامان معصوم ، محروم شده اند .
آنچه قابل توجه و دقت است ، اين است كه بايد دانسته شود كه آيا يك واقعه رخ داده و هر سه نفر شاهد آن بوده اند و هريك جداگانه به آن پرداخته اند ؟ يا سه واقعه جداگانه بوده و براي هريك از آنان ، به طور جداگانه رخ داده و هركدام مشاهده خويش را چنانكه رخ داده ، نقل كرده است ؟ ولي از آنجاكه هر سه ناقل معاصرِ هم نبوده اند ، نمي تواند يك واقعه باشد كه همه آنها شاهد آن باشند ؛ زيرا علي ( عليه السلام ) در سال 40هـ . ق . به شهادت رسيده ( 3 ) و عتبي در سال 228 فوت كرده است . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الرمياطي ، همان مدرك .
2 . المتقي الهندي ، كنز العمال ، لبنان ، بيروت ، مؤسسة الرساله ، ج14 ، ص260
الصالحي الشامي ، سبل الهدي في سيرة خير العباد ، بيروت ، دار الكتب العلميه ، ج12 ، ص282
3 . محمدبن خاوند شاه ، روضة الصفا ، چاپ تهران ، انتشارات علمي ، ص317
4 . ابن كثير ، تفسير كبير ، بيروت ، دارالمعرفه ، ج1 ، ص522
110 |
محمدبن حرب هلالي را نيز از شاگردان امام صادق ( عليه السلام ) دانسته اند ( 1 ) و او را از اصحاب آن حضرت در علم رجال شمرده اند ، معلوم است كه امام صادق ( عليه السلام ) در سال 148 وفات يافت ، ( 2 ) پس ناگزير بايد گفت حوادث متعدّدي رخ داده است ؛ چنانكه برخي از اهل تحقيق هنگام نقل داستان منقول از علي ( عليه السلام ) گفته اند : و اين داستان ، غير از داستان « عتبي » است در توسّل بر پيامبر كه قصه آن در نهايتِ شهرت است . ( 3 )
عتبي كيست ؟
نام او « محمد » ، پدرش عبيدالله ، كنيه اش « ابو عبد الرحمان » و « اموي » است . او معروف به « عتبي » منسوب به جدش « عتيبة بن ابي سفيان » است . بيشتر كارش نقل تاريخ بوده و اخبار را بيشتر از بني اميّه نقل كرده است و تاريخ و ايام و جنگ هاي آنان را گزارش مي داده است . ( 4 ) او شاعر بود و در مورد جدش « عتبه » شعر مي گفت . به بغداد رفته ، حديث نقل مي كرد و حديث فرا مي گرفت و شهرت به شراب خواري داشته است . ( 5 ) و به جهت اديب بودنش ، او را از مردمان بليغ دانسته اند و نيز كاتب و ديوان دار خليفه مخلوع ـ المقتدر بالله عباسي ـ شمرده اند . ( 6 )
آيا عتبي كه از نوادگان ابو سفيان است و تمام همت خود را مصروف نقل تاريخ آنان كرده و شعرش را در استخدام توصيف جدش عتبه قرار داده كه دشمن سر سخت پيامبر و خاندان او بوده است ، مي توان چنين حالتي روحاني توقّع داشت كه پيامبر را در خواب ببيند و پيام رسان او به اعرابي باشد ؟ !
فقر منابع ديني و نياز معنوي :
از آنجاكه بشر براي تأمين نيازهاي معنويِ خويش ناگزير از توجه به اماكن مقدس و زمان هاي ارزشمند و شخصيت هاي بزرگوار و مكرّم است و خويشتن را در ساحت آن اماكن و ازمنه و بزرگان قرار مي دهد تا بدانوسيله تقرّب به حق پيدا كند ، حضور پيدا كردن در آن ساحت مقدس ، يك نياز است و طريقه مناسب گفتگو و راز و نياز و بيان خواسته ها ، نيازي ديگر است و اگر ادب مناسب را نداشته باشد ، گاهي نقض غرض و خلاف هدف و مقصد پيش مي آيد و از اين جهت كه اهل تسنن خود را از ثقل اصغر دين و نيمه مكمّل آن ؛ يعني ولاي اهل بيت پيامبر محروم كرده اند ، از منابع مهم معرفت شناسي و درياي معارف امامان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن داود ، رجال ، تهران ، دانشگاه تهران ، ص303
اردبيلي ، جامع الرواة ، چاپ قم ، منشورات مكتبة آيت الله العظمي النجفي المرعشي ، ج2 ، ص88
2 . محمد بن خاوند شاه ، همان مدرك .
3 . الحصني الدمشقي ، دفع الشبهه عن الرسول و الرساله ، قاهره ، دار احياء الكتب العربي ، ص829
4 . حاج شيخ عباس قمي ، الكني و الألقاب ، چاپ تهران ، مكتبه صدر ، ج2 ، ص464 ، نقل از ابن خلكان .
5 . ابن قتيبه ، المعارف ، تحقيق ثروت عكاشه ، چاپ قم ، منشورات شريف رضي ، ص538
6 . ابن نديم ، الفهرست ، ترجمه تجدد ، چاپ تهران بانك بازرگاني ، ص207
111 |
معصوم محروم شده اند ، چون از جهان عرفان آنان بركنارند ، لذا براي مناجات با خدا يا زيارت پيامبرخدا دستي خالي دارند و نمي دانند چه بگويند و چگونه خواسته هاي خود را بيان كنند ، دردهاي خويش را با چه زباني بازگو نمايند ، محبت و عشق خود را با چه كلماتي اظهار كنند ، چون هيچ منبع موثقي ندارند ، ناچار دست به دامن « عتبي » مي زنند و كتاب هاي دانشمندان نيز گفته او را يادآوري مي كنند . آري ، آن نياز معنوي و اين فقر منابع ، كار را به آنجا مي كشاند كه سخن و شعر يك شرابخوار ورد زبان مسلمانان شود و شعرش بر ستون ديوار حرم پيامبر نقش بندد . بنابراين ، عتبيِ شرابخوار نمي تواند چنين حال روحاني پيدا كند كه چنان واقعه معنوي براي او رخ دهد و پيام رسان پيامبر به اعرابي و در نتيجه بر همه مسلمانان باشد ، بلكه شايد اين واقعه را از زبان علي ( عليه السلام ) خوانده است و چون اديب و شاعر بوده ، شعري نيز براي آن سروده است .
نتيجه :
اگرچه حكايتي كه در كتب قوم ، از علي ( عليه السلام ) نقل شده ، در منابع شيعه نيامده است ، ليكن صحّت آن بعيد نيست ؛ زيرا مضمون آن نه تنها مورد انكار شيعه نيست بلكه مورد تأييد نيز مي باشد و لذا علما و دانشمندان شيعه در مورد مسأله جواز زيارت قبر پيامبر ، آن را به عنوان تأييد از كتب اهل تسنن ذكر كرده اند كه چون اين واقعه در حضور علي ( عليه السلام ) رخ داده ( 1 ) و خود آن حضرت ناقل آن مي باشد ، نوعي تقرير بر جواز زيارت است و ديگري نيز آن را يكي از بيست دليل بر جواز زيارت قبر پيامبر دانسته ، كه كتب اهل سنت به هشت طريق آن را ذكر كرده اند . ( 2 )
پي نوشت ها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . السيد ابو القاسم الخوئي ، البيان ، عراق ، مطبعه آداب النجف الأشرف ، ص599
2 . الأميني ، الغدير ، تهران ، مكتبة الامام امير المؤمنين ، ج5 ، ص148