بخش 9

سفر حج مرحوم آیت الله محمد یزدی اصفهانی


159


ميقات حج - سال سيزدهم - شماره پنجاه و دوم - تابستان 1384

خاطرات


160


سفر حج مرحوم آيت الله محمد يزدي اصفهاني

حسين يزدي

مطالبي كه در پيش روي شماست ، گزارش سفر حجّي است كه گروهي از اهالي اصفهان ، همراه عالم ربّاني ، مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد يزدي اصفهاني ، در سال 1322 هـ . ش . = 1362 هـ . ق . مشرّف شده اند ؛ سالي كه يكي از حجاج ايراني به نام ابوطالب ، از اهالي اردكان يزد ، به دست وهابيان در مكه معظّمه ـ بلد امن ـ { وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً } ( 1 ) به شهادت رسيد .

اين گزارش ، به نقل از آن عالم وارسته و ربّاني است .

همراه با گروهي از اهالي اصفهان ، به عزم حج گزاري و زيارت حرمين شريفين ، راهيِ بندر بوشهر شديم و از آنجا به وسيله يك كشتي 70 نفري ، به طرف كويت راه افتاديم . كشتي از نوع بَلَم بود و به وسيله پرده و باد حركت مي كرد . مقداري از مسير را رفتيم تا به محلّي از دريا ، به نام خور عبد الله رسيديم . امواج دريا از چهار طرف مي آمد . ناگهان ديديم كه طوفاني شديد ايجاد شد ؛ به گونه اي كه پرده كشتي از پايين به بالا پاره شد و كشتي از حركت ايستاد !

با توجّه به شدّت طوفان و هجوم امواج ، تعادل كشتي به هم خورد ؛ به طوري كه در تلاطم افتاد و به راست و چپ مي غلتيد و از هر طرف آب و ماهي به درون كشتي مي آمد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران : 97


161


خدمه و كاركنان كشتي ، آب ها را بيرون مي ريختند . هر لحظه بر وحشت و اضطراب مسافران و ساكنان كشتي افزوده مي شد ، تا آنجا كه فريادها به استغاثه و ياري بلند شد ، صداي ضجّه و شيون به آسمان رفت . حتي برخي مي گفتند : كاش نيامده بوديم !

مناظري عجيب در كشتي پديد آمد . يكي از مسافران ترك زبان ، فرزند خود را در آغوش گرفت و داشت با وي وداع مي كرد . . .

و من ( مرحوم آيت الله يزدي ) كه نمي توانستم بنشينم ، سر بر سجده گذارده و در آن حال ، نماز حضرت زهرا ( عليها السلام ) را خواندم و بعد از نماز به حضرت مهدي ـ صلوات الله عليه ـ متوسّل شده و استغاثه به آن جناب نمودم . خطاب به آن حضرت گفتم :

اي حجّت خدا ، اگر ما غرق شويم مسأله اي نيست . عمري از ما گذشته و تسليم مرگيم . تو مي داني كه ما روحانيون و اهل علم ، همواره مردم را مخاطب قرار داده ، به آنان گفته ايم : اي مردم شيعه ، در گرفتاري ها ، مصيبت ها ، پيش آمدهاي ناگوار ، هنگام ابتلا به مرض هاي بي درمان و صعب العلاج و سختي هاي دوران و در مسافرت ها ، در بيابان ها و در برخورد با ناملايمات ، دست توسّل به ذيل عنايتِ آقا امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ بزنيد و بدانيد كه حتماً آن حجّت خدا فريادرس شما خواهد بود .

اكنون ما ، در اين طوفان ، اگر غرق شويم و از ميان برويم . مردم خواهند گفت كه عالمان همواره به ما مي گفتند كه در شدايد و گرفتاري ها به امام عصر ( عج ) توسّل بجوييد كه آقا شما را نجات مي دهد . اكنون چرا خودشان توسل نجستند و از حضرت نخواستند كه ما را نجات دهند ؟ ! در پاسخ اين پرسش چه جوابي خواهيد داد ، اي حجت خدا ؟ !

وقتي مناجات و حرف هايم را با امام زمان ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ در ميان گذاردم ، ديدم كه از شدت طوفان كاسته شد و دريا آرام گرفت . اضطراب و وحشت مسافران كشتي كمتر شد و آرامش به كشتي بازگشت . خدمه كشتي چادر كشتي را دوختند و كشتي به حركت خود ادامه داد و ما به ياري خداوند ، در سلامت به كويت رسيديم .

در كويت ، به انتظار وسيله نقليه بوديم كه هر لحظه بر مسافران عازم بيت الله الحرام افزوده مي شد و از سوي ديگر وسيله نقليّه به قدر كافي وجود نداشت . برخي ناگزير از ماشين هاي باري ، كه براي حمل مصالح ساختماني ؛ مانند گچ و آجر به كار گرفته مي شد ، استفاده مي كردند . ساعت به ساعت بر كرايه ها افزوده مي شد .


162


سرانجام ما نيز ماشيني را اجاره كرده ، از دروازه شهر كويت ، به طرف عربستان حركت كرديم . در راهي كه نه آسفالت بود و نه جادّه معيّني داشت و شن زاري بيش نبود ، مقداري از مسافت را طيّ كرديم . ناگهان ماشين از حركت ايستاد . افراد خبره مقداري بررسي كردند اما نتوانستند به آن سامان دهند و به راه بيندازند . در نتيجه ، در آن بيابان ماندگار شديم !

ماشينهاي ديگري نيز در اين مسير از حركت مي ايستادند و دچار نقص فنّي مي شدند . اما خوشبختانه نزديك اين منطقه بي آب و علف ، يك آبادي وجود داشت به نام « مُراد » كه قلعه آن به خوبي نمايان بود . مردماني در آنجا زندگي مي كردند . در ميان آنان روحاني و عالمي بود كه ريش بلندي داشت . تمام امور مردم به دست او اداره مي شد و مردم به امامت او نماز مي گزاردند .

به ديدن او رفته ، پس ازسلام و احول پرسي ، مشكل خود را برايش شرح داديم و كم كم طرح دوستي و رفاقت با او ريخته شد . . .

پيوسته آيه شريفه { وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ } ( 1 ) را زمزمه مي كردم ؛ زيرا ما نخستين گروهي بوديم كه به اين مكان رسيديم و همچنان در انتظار وسيله ايم كه ما را به مكّه معظّمه برساند .

عالم آباديِ مراد به ما قول داد كه با رسيدن وسيله ، شما را در اولويت قرار خواهيم داد . . .

سرانجام ماشيني بسيار مجهّز رسيد كه حامل ريال هاي سعودي بود كه از مكّه به مقصد رياض مي رفت . شيخ به آنان پيشنهاد كرد كه پول ها را به او دهند و ابتدا حجّاج را به مكّه برسانند و سپس بازگشته ، پول ها را به رياض ببرند .

آنان گفتند : ما اجازه چنين كاري را نداريم .

شيخ تلگرافي به مقامات سعودي زد و از آنان اجازه تحويل پول ها را گرفت و مسؤولان ماشين پول ها را شبانه تحويل شيخ دادند و تصميم گرفتند اوّل صبح زائران خانه خدا سوار كرده ، حركت خود را آغاز كنند .

حجاج كه منتظر بودند ، به مجرّد آماده شدن ماشين ، هجوم آورده ، داخل ماشين شدند و ماشين پر از جمعيت شد و جايي براي ما نماند ! نزد شيخ رفته ، ماجراي خواندن آيه شريفه : { وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ } ( 2 ) را مطرح كردم و به او گفتم ، ماشين از افراد متفرّقه پر شد و جاي خالي براي ما نماند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . واقعه : 10 و 11

2 . واقعه : 10 و11


163


شيخ بي درنگ به سوي ماشين آمد و با چوب خيزراني كه در دست داشت سرنشينان را پياده كرد و دستور داد ماشين را به درون قلعه بردند و درِ قلعه را بستند و به ما ( آيت الله يزدي و جمعيّت همراه ) گفت : از سمت ديگر قلعه به درون قلعه بياييد و سوار شويد و ما از آن در آمده سوار ماشين شديم و به طرف مكّه معظّمه راه افتاديم . شب هفتم يا هشتم ذي حجّة الحرام از مسير رياض وارد مكّه شديم و توفيق انجام اعمال عمره و حج را يافتيم .

امّا جريان و داستان ابوطالب يزدي

در اين سال ( 1322ش . ) و در اين سفر بود كه ماجراي تلخ ابوطالب يزدي رخ داد . ماجرا چنين بود كه در حين طواف كعبه ، از شدّت گرما و فشار جمعيّت ، حالت تهوّع ( و قي كردن ) به ابوطالب يزدي اردكاني دست مي دهد و او به ناچار دامن لباس احرامش را بالا مي گيرد و در آن استفراغ مي كند تا مسجدالحرام ملوّث و آلوده نشود . گروهي از از اهل سنت متعصّب مصري ، نزد قاضي رفته و شهادت مي دهند اين شخص ( ابوطالب ) تصميم داشت خانه خدا و كعبه معظّمه را ملوّث و نجس كند !

قاضي ، بدون تحقيق و بررسي در كيفيّت واقعه ، حكم اعدام اين مسلمان مظلوم و زائر خانه خدا را صادر مي كند و بي درنگ حكم اعدام در مقابل مسجدالحرام به اجرا در مي آيد .

ماجرا از سوي مقامات كشور ايران پي گيري شده ، پس از تحقيق و بررسي ، معلوم مي شود كه قضيه عمدي نبوده و هيچ گونه تصميمي جهت تنجيس مسجدالحرام در كار نبوده است . و مرحوم ابوطالب يزدي صد در صد بي گناه بوده و شهادت شاهدان و گواهان ، بي اساس و از روي غرض بوده است .

و اين سرگذشت تلخ زائري است كه ميهمان خدا بود و از ضيوف الرحمان . با اين كه قرآن كريم مي فرمايد : {  إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ } ( 1 ) كه حق تعالي كليّه مسلمين جهان را نسبت به يكديگر برادر خوانده است و در جاي ديگر مي فرمايد : {  أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ } ( 2 )

اكنون جا دارد به مناسبت اين واقعه و رخ داد تلخ ، كه شهادت و گواهي ناحق موجب شد خون مسلمان و زائري در سرزمين امن خدا ريخته شود ، روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجرات : 10

2 . فتح : 29


164


ابن ابي عمير از هشام بن سالم از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود :

« شاهِدُ الزُّورِ لا تَزال قَدَماهُ حَتّي تَجِبَ لَهُ النّارُ » ؛ « آن كه شهادت بر دروغ دهد سرانجام گام هايش به سوي آتش كشيده خواهد شد . » ( 1 )

و نيز مرحوم صدوق ( محمدبن عليّ بن الحسين ) در كتاب « عقاب الأعمال » از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود :

« وَمَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ زُور عَلَي رَجُل مُسْلِم أَوْ ذِمِّيّ أَوْ مَنْ كَانَ مِنَ النَّاسِ عُلِّقَ بِلِسَانِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَهُوَ مَعَ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الاَْسْفَلِ مِنَ النَّارِ » ( 2 )

« هر آن كه به ناحق و دروغ بر ضدّ مسلماني و يا بر ضدّ يكي از اهل كتاب ( يهودي ، مسيحي و زردشتي ) گواهي دهد و يا شهادت ناحق بر ضدّ كسي دهد كه از هيچ كدام از گروه ها نيست ، او را در روز قيامت به زبانش آويزان كنند و جايگاهش در جهنم با منافقين ، يعني در قعر جهنم خواهد بود . »

اللَّهُمَّ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّ وَتَرْضَي ، وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ

28 ربيع الاوّل 1426 = مطابق با 17 ارديبهشت 1384

پي نوشت ها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ، وسائل الشيعه ، ج18 ، ص236 ، ح1

2 . وسائل الشيعه ، ج27 ، ص325



| شناسه مطلب: 83420