آسیب شناسی معنوی در حج
میقات حج - سال هفدهم - شماره شصت و پنج- پاییز 1387 آسیب شناسی معنوی در حج امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «فَإِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ آفَةٌ».1 و نیز در روایات متعددی این مضمون وارد شده است که: «آفَةُ الدِّینِ الْهَوَی، و آفَةُ
ميقات حج - سال هفدهم - شماره شصت و پنج- پاييز 1387
آسيب شناسي معنوي در حج
امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «فَإِنَّ لِكُلِّ شَيءٍ آفَةٌ».1
و نيز در روايات متعددي اين مضمون وارد شده است كه: «آفَةُ الدِّينِ الْهَوَي، و آفَةُ الْعِلْمِ النِّسْيانُ، و آفَةُ الْحِلْم الذُّلّ، و آفَةُ الْعِبَادَة الـرِّيا ...» 2
بر اين اساس، اكنون پرسش اين است كه حجگزار با ارتكاب چه اموري بر اعمال و مناسك خود در حج آفت وارد ميكند و از ارزش حج خويش ميكاهد و بهره وثمرة اندك عايدش ميشود؟
برخي از زائران خانة خدا، گاهي در تحقّق اعمال حج رنجها ميبرند و چنين ميانديشند كه آنها را تمام و كامل به انجام رساندهاند، در حالي كه چنين نبوده و از آفات عمل خويش غافلاند.
اينجا است كه بايد گفت: آسيب شناسي در اعمال حج، از مهمترين تكاليف و مشكلترين عبادات است؛ زيرا چه بسا با نشناختن آسيبها، اعمال آدمي باطل و حبط گردد و هدر رود! در حالي كه آرزوي هر حاجي بعد از مدتها انتظارِ تشرّف اين است كه حجي مبرور و محفوظ از هر نوع آسيب و گزند در صحيفة اعمالش ثبت شود.
بحث «آفات حج» در اينجا شامل همة مبطلات حج و نيز هر امري است كه موجب تـضييـع و يا نقـصان در بركات آن ميشود؛ بهطوري كه حاجي از اعمال خويش احساس نا رضايتي ميكند و پس از انجام اعمال ميگويد: تازه متوجه شدهام كه حج مبرور چيست و حج مقبول كدام است و من انجـامش ندادهام!
ـ ايكاش پيش از اعمال، از تعليمات مناسكآگاه و ازآفـت جـهـل وبيخبري مصـون ميشدم.
ـ ايكاش در حين اعمال، كسي با تذكراتش از خواب غفلت بيدارم ميكرد.
اين آسيبها به حدّي مهم وحساس استكه بايد از ماهها پيش از تشرفِ حاجيان، براي مصونيت از آنها برنامهريزي كرد؛ از يك سو آگاهيهاي لازم را به حاجيان منتقل كرد و از سوي ديگر آمادگي روحي و اخلاقي در آنان به وجود آورد تا از فرصت به دست آمده، بهترين بهره برداري را بنمايند.
آسيب هاي حج:
1. عدم آگـاهـي از منـاسك
حج، عبادتي بيبديل و داراي فلسفهها، حكمتها و معنويتها است و حجگزار با آگاهي و شناختِ آنها ميتواند حجّي عارفانه، عاشقانه و حكيمانه بهجا آورد، به شرط آنكه با حضور در جلسات آموزشي و مطالعات شخصي، از آنها آگاه شود تا وظايف خويش را بهتر انجام دهد.
در روايات آمده است: عبادتيكه يك بار با علم و آگاهي انجام گيرد بهتر است از عبادتيكه هفتاد هزار بار با نا آگاهي و ناداني به جا آورده شود.3
و به قول حافظ :
به كوي عشق مَـنِـه بـي دليلِ راه، قـدم كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد
درخواست ارائة مناسك
حضرت ابراهيم عليه السلام پس از بناي كعبه و نصب حجر الأسود، دو چيز از خدا خواست:
1. مقام تعبّد و تسليم 2. ارائة مناسك حج (وَ أَرِنا مَناسِكَنَا)، نه تعليم مناسك، كه تنها در ذهن نقش ببندد. پس زائر بايد مناسك را چنان بياموزد كه مانند ديدنِ با چشم باشد وارائة مناسك به تنهايي در تحقّق حج كافي نيست بلكه بايد توأم با تسليم و تعبد به آن باشد؛ ( رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَينِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا).4
2. عدم تسـليم در مناسك
مهمتر از آگاهي به مناسك، داشتن روحية تعبّد وتسليم در برابر فرامين و دستورات شرع مقدس اسلام است. انقياد و تسليمِ محض در تمام عبادات، بهخصوص در حج لازم است؛ چرا كه، بسا ما با اعمال ديگر عبادات مأنوسيم وحكمت آنها را درك ميكنيم اما با مناسك حج، كه عبادتي است عظيم و پيچيده، انس و آشنايي نداريم و اسرار و حـكـمتش را نمي شناسيم و در اين ميان، آنچه انسان را به انجام اين اعمال وا ميدارد تنها امـر خداوند است و قصد امتثال حكمِ او.
انقياد و تسليم در حج و مطيع اوامر الهي بودن، نوعي آزمايش است و بدينوسيله آنان كه پايبند به قوانين و دستورات دين و احكام حج نيستند، از همديگر تميز داده ميشوند؛ زيرا آنانكه در قلبشان مرض و نفاق ريشه دوانيده، اگر چه با جماعت مسلمانان در اعمال حج شركت كردهاند، ليكن چون در باطن بصيرتي ندارند، بي مبالاتي در انجام احكام حج مينمايند و اين اعمال را بي معني و هجو ميپندارند.
در روايات آمده است، شخص فاسقي از امام كاظم عليه السلام پرسيد: اي ابوالحسن، نظر شما در مورد استـظـلال مردِ مُحرم چيست؟ در حاليكه سوار بر مركب شده، جايز است در سايه قرار گيرد؟ حضرت فرمودند: حرام است.
مرد فاسق پرسيد: همين مُحرم وقتي ميخواهد به مكان مستور و بيت الخلا رود، آيا جايز است استـظـلال كند؟
امام عليه السلام فرمودند: آري، استـظـلال در اين حال جايز است.
شخص فاسق در اين هنگام پوزخندي زد و بار ديگر همين پرسش را با حالت استهـزا و تمسخر طرح كرد و پرسيد: چـه فرقـي است ميان اين دو حالت كه يكي حرام است و ديگري جايـز؟!
امام عليه السلام فرمودند: اي ابا يوسف، احكام الهي و دستورات ديني را با قياسهاي بچهگانه نميتوان به دست آورد. شما دين را به بازي ميگيريد اما رفتار و عمل ما همان عمل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است. كلام ما نيز كلام همان حضرت است. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در حال احرام، آنگاه كه سوار بر مركب بودند، استـظلال نميكردند و هرگاه تابش خورشيد موجب آزارشان ميگرديد، قسمتي از بدنشان را با قسمتي ديگر مي پوشاندند و يا صورت مبـارك خويش را با دستـشان استـتار ميكردند، اما وقتي از مركب پياده ميشدند، استـظلال ميكردند و به بيت الخلا و يا به خانه وارد ميشدند و يا در ساية ديوار مينشستند. 5
در كافي از امام صادق عليه السلام نقل شده اگر جماعتي از مسلمانان تنها خدا را عبادت كنند و شريكي براي او نگيرند و نماز هم به پا دارند و زكات بدهند و حج خانة خدا بگزارند و روزة ماه رمضان بگيرند، ولي در يك عمليكه خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم انجام داده، چون و چرا كنند كه:
چرا اين عمل اينگونه است
يا چرا اين دستور چنان است؟
اگر خلاف اين را ميكرد بهتر بود و...
و يا حتي اگر اين چون و چرا را به زبان نياورند و فقـط از دل آنها بگذرد، به همين مقدار مشرك شدهاند. آنگاه حضرت فرمودند: «عَلَيكُمْ بِالتَّسْلِيم»؛ «بر شما باد كه هميشه در مقابل احكام و اوامر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم تسليم باشيد.» 6
بدين جهت، روح تعبّد و انـقياد، علاوه بر تعليم وآموزش مناسك، دو ركن اساسي در محفوظ ماندن حج از آفات است و بايد حاجي بداند خداوند كه اعمال حج را تشريع كرده، همة اعمال آن به سود اوست و توجه به اين حقيقت روح انضباط و تسليم در برابر اوامر الهي را در انسان پرورش ميدهد.
تعظيم مناسك نمادي از تقوا
خداوند متعال در تبيين اعمال و مناسك حج فرموده است:
(ذلِكَ وَ مَنْ يعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ).7
«مناسك و برنامههاي حج اين بود كه بر شمرديم و هركس از روي رضا و رغبت شعائر دين خدا و مناسك حج را تعظيم و احترام نمايد و در مشاعر معظم اعمال لازم را مو به مو و با كمال انقياد رعايت كند، در حقيقت اين كار او حاكي از پاكي دل و مقام پرهيزكاري و خوف از خدا در دل اوست.»
نكته اينجا است كه خداوند نفرمود «هركسكه مناسك حج را به جا آورد» بلكه فرمود: «(مناسك حج) اين است! و هركس برنامههاي الهي را بزرگ دارد...» و اين همراه با نوعي تعظيم و احترام و مطيع فرمان خدا بودن است؛ همانطوركه سربازان، در پادگان، به پرچم كشور خود احترام ميكنند. روشن است كه پرچم پارچهاي بيش نيست و احترام به آن، از آن رو است كه نماد وطن است و تنها در اين صورت است كه حس وطن پرستيِ سرباز جلوه و نمود پيدا ميكند.
اگر قرآن كريم فرموده: {وَ مَنْ يعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ...} و در آية ديگر فرموده است: { وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ الله...}؛8 «و (قرباني كردن) شترهاي چاق و فربه را (در مراسم حج) براي شما از شعائر الهي قرار داديم و...» در واقع مقصود از تعظيم قرباني حج در اينجا، تعظيم و بزرگداشت مقام و موقعيت دين خدا و آداب حج است و بدين ترتيب، ارتباط و نشـأت اين عمل از تقواي دلهـا است.
3. تـوجـه به غير صاحب البيت
از امام صادق عليه السلام در بارة آداب حج نقل شده كه فرمود: «هرگاه ارادة حج كردي، پيش از سفر، قلبت را براي خداوند ـ عزّ وجلّ ـ از هر مشغول كننده و تاريكي حجاب پاكيزه ساز و همة امور را به آفرينندهات واگذار و در همة حركات و سكنات بر او توكّل كن و بر قضا و حكم و تقدير تسليم شو و دنيا و راحتي مخلوق را واگذار...».9
توجه به خدا، آن هم در كنار بيت الله الحرام، كه از هر نظر آمادگي براي راز و نياز و حضور قلب فراهم است و عوامل اشتغال فكر و انصراف ذهن، به حد اقلّ ميرسد، از فيضها و مواهب معنوي حج است؛ لذا تمام تلاش حاجي بايد اين باشد كه از هرچه او را غافل ميكند و از توجه و ارتباط روحي با خداوند باز ميدارد، بپرهيزد، هر چند آن مانـع، از امور مـبـاح باشد؛ چه رسد به انجام مـحرّمات، آنهم در حرم امن الـهي!
همانطوركه در نماز شب، كه بارزترين مظهر پيوند با خدا و طريق وصل به مقام محمود است، ممكن است نمازگزار مشغول غير خدا شود. در اينصورت فرقي نيست ميان صلاة الـليل او و صـلاة النهارش .
در نهج البلاغه آمده است: «كَمْ مِنْ صَائِمٍ لَيسَ لَهُ مِنْ صِيامِهِ إِلاَّ الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيسَ لَهُ مِنْ قِيامِهِ إِلاَّ السَّهَرُ وَ الْعَنَاء». 10
امام صادق عليه السلام در مورد نماز،كه معراج مؤمن و ماية چشم روشني اوست، به اسم جلاله سوگند ميخوردند كه: ممكن است شخصي پنجاه سال نماز بخواند اما خداوند حتي يك نماز او را قبول نكند؛ «فَأَي شَيءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا !؟»11
بزرگترين سعادت و موفقيت حاجي، داشتن حالت دعا و رسيدن به مقام اُنس با خدا و احساس شيريني مناجات با او است. اگر اين ارتبـاط روحـي و توجّه قـلبي به صورت مؤثر ونافذ حاصل شود و رابطهاي ميان حاجي و صاحب البيت برقرار گردد و به رؤيت و شهود قلبي صاحب خانه نايل شود؛ يعني همان كشف و شهودي كه نيازمند سالها تهذيب نفس و عبادت و رياضت است، براي حاجيِ با اخلاص يك شبه به دست آيد و در اثر اين شهود عرفاني ، نور حج در دل او بتابد، اثر آن در مرتبة اول در موافقت و اطاعت اوست، و به سبب اين اطاعت، از هرگونه مخالفت در افكار و اخلاق و صـفات و اعمال و گفتار و رفتار دوري خواهد كرد و به عـبارت ديگر، نـور حـج در دل او تابيده ميشـود. اين معرفت عرفاني ضيوف الرحمان تا حدي شبيه است به رؤيت قلبي خدا توسط طوفان زدگان دريا كه در بين امواج متلاطم و در اثر قطع اميدها و برطرف شدن غفلت ها دلشان ناگزير متوجه خداوند ميگردد. 12
به گفتة مرحوم شيخ بـهايـي:
حـاجـي به ره كـعبه و من طالب ديدار او خانه همي جويد و من صاحب خانه
هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو مقصود من از كعـبه و بتـخانه تـويي تو
مقصود تويي كـعبه و بتـخانه بهـانه
اما در اين ميان، غفلت زدگي و كاهلي كم نيست، هستند كسانيكه در اعمال حجشان مبتلا به آفت جبران ناپذيري ميشوند و از ذكر و توجه به صاحب البيت منحرف ميگردند، جهتش هم روشن است؛ هر چه اشتغال و سرگرمي به امور مادي متراكمتر شود دلها كمتر فراغت به دست ميآورندكه به معنويات بپردازند وديگر در دلها جاي تهي براي توجه بهخدا كمتر ميشود و در واقع اين افراد از حج، تنها به پوستهاي از آن قناعت كرده و مـغـزش را به دور افكندهاند و حج را وسيلهاي براي تفريح و سير وسياحت وكسب ماديات وعنـاوين ميدانند و هرگز بهروح حـج واقـف نميشوند.
امام صادق عليه السلام فرمودند: در حج و مشاعر، براي خودت هر دعايي را كه دوست داري، با تمام جدّ و جهد مطرح كن؛ چرا كه روز عرفه روز دعا و مسألت است و پناه به خدا ببر از وسوسههاي شيطان و فريب خوردن از آن؛ چرا كه بـهترين محليكه شيطان ميكوشد انسان را به غفلت و كاهلي و نسيان بكشاند، همين بيـت الله الـحرام و مشـاهد مشرفـه است و بر حذر باش از مشغول شدن به اموري مانند تماشا كردن مردم و يا امـوري كه چندان مهم نيست و پيوسته بگو: خدايا! من از مـيهمـانهايت بـي بـهره نباشم و بر من كه از راه دور آمدهام رحم كن! 13
البته يادآوري اين نكته لازم است كه ويژگي ضيافت الهي و حج اين است كه كسي از اين ضيـافـت خانه با دست تـهي و بي پاداش بر نميگردد، هر چند با بهرهاي قـليل ومنـافـع دنيوي، اما اين بـهـره كـجا و مرتبة عالـي حج مبرور كه به منزلة تـولّـد ثـانـوي است كـجا؟ برگشت اين حاجي خائـب و خاسـر كجا و برگشت حـاجي عارف و ذاكـر بـا بـرات بـهـشت كـجا؟{ذلِكَ فَضْلُ اللهِ يؤْتيهِ مَنْ يشاء}.
ادب تشرّف در حضور با توجه
سزاوار است در كنار بيت الله الحرام و مشاعر، كه محلّ نزول فيوض الهي است، متوجه اين مطلب باشد كه اين مشاهد شريفه، قدمگاه و مطاف و مـصلاّي انبـيا و ائـمه عليهم السلام و صلحا و محل آمد و شد پاكيزگان است و كسي كه گام در اين مكان ميگذارد، بايد خود را از سـنـخ آنان كند.
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: 14 «هرگاه به درِِ مسجدي رسيدي، بدان كه سلطان بزرگي را قصد كردهاي و به بارگاه او گام ننهند، مگر پاكيزگان و همنشين او نشوند، مگر تصديق كنندگان. مـتـوجـه بـاشكه او قادر است عملي را قبول كند و از راه تفـضل اجر و مزد عطا فرمايد، هر چند كه عمل كم باشد و يا اين كه از روي عـدل و حسـاب، عمل را رد كند، هر چند بسيار باشد. پس بنگر كه نامت از كدامين دفـتـر بيرون ميآيد.
اگر شيريني و حلاوت مناجات پـروردگار را چشيدي ، پس داخل مسجد شو كه اذن ورود به تو دادهاند، وگرنه درنــگ كـن و داخل مسجـد مـشـو، مانند توقـفِ شخص مضـطر و بيچارهاي كه اسباب و وسايل از وي منقطع شده است. پس آنگاه كه خداوند اذنت داد به مسجد در آي؛ زيرا كه خداوند اجابت كنندة مضطر و بيچاره است.
آري، هرگاه حالت توجه در تو نبود و شيريني لذت حضور و ارتباط با خدا را در خود احساس نكردي، كنار درِ مسـجد بنشين و از هـمانجـا دست به دعا بردار و بگو:
(أَمَّنْ يجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يكْشِفُ السُّوء).15
« وَ لْيكُنْ فِيمَا تَقُولُهُ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ فَلاَ تَجْعَلْنِي مِنْ أَخْيبِ وَفْدِكَ وَ ارْحَمْ مَسِيرِي إِلَيكَ مِنَ الْفَجِّ الْعَمِيق» . 16
«پيوسته بگو: خدايا ! من عبد تو هستم. پس از نا اميدترين اين جماعت و كم بهرهترين شان قرارم مده. خدايا ! خائـب و حاجـت نگرفته نباشم. پروردگارا ! به من كه از راه دور آمدهام، رحـم، شفقت و ملاطفت فـرما !»
به يقين آنانكه خداوند منت نهاده و امكان عشق ورزي به ذات خويش را ارزانيشان كرده، حتي لحظهاي از مناجات و زمزمة محبتآميز با او را به هستي دنيا نميفروشند.
افـلـح، غلام امام جواد عليه السلام در بارة حالات معنوي آن حضرت، هنگام ورود به مسجد الحرام ميگويد: با حضرت براي انجام حج به مكه رفتيم. پس آنگاه كه داخل مسجد الحرام شديم، امام عليه السلام در حال ذكر و مناجات بودند، لحظهايكه چشمش به بيتالله الحرام افتاد، با صداي بلند گريست؛ بهطوري كه مردم را متوجه خود ميكرد. عرض كردم: مولاي من! پدر و مادرم به فدايت. آرامتر، وقتي صدايت را بلند ميكني مردم متوجه تو ميشوند! حضرت فرمودند: واي بر تو! چرا گريه نكنم؟ شايد از جانب صاحب اين خانه بر من نظر رحمتي شود و موجب فوز و رستگاريام گردد.
امام عليه السلام طواف كردند و براي نماز طواف، پشت مقام ابراهيم عليه السلام ايستادند و سرانجام سر برسجده نهادند. آنگاه كه سر از سجده برداشتند، ديدم محلّ سجدهاش از اشك چشمانش خيس شده است.17
چنانكه در مثنوي آمده:
تـا نگريـد طـفلك حلوا فـروش بحر رحمت در نمي آيد به جوش...
***
تـا نگريد ابر كـي خنـدد چمـن تا نگريد طفل كي جـوشـد لـبن
گـفت «وَ لْيبْكُوا كَثيراً» گوش دار تا بـريزد شـيـر فـضـل كـردگار
آري، نشانة حج توأم با اشتياق وتوجه به خدا اين استكه زائر بيت الله احساس لذت و حـلاوت وسهولت در انجام اعمال حج ميكند، بهخلاف حـج توأم با غفـلت ونسيان ياد خدا كه علامتش احساس مـرارت و شـدت در سفر حج است.
حضرت موسي عليه السلام دركوه طور، در انتظار شنيدن كلام حق و در شوق مناجات با خدا چنان بودكه چهل شبانه روز فكر طعام وآب را از خاطر برده بود، اين حال وهواي خوش، نتيجة عشق وشوق به خداستكه قلب بهطور كامل در اختيار توجه به خدا قرار ميگيرد.
راوي (يحيي الكاهلي) گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه در يادآوري حج ميفرمود: تا آنجا كه توان داري، هرگز خودت را از آمدن به حج محروم نكن؛ آيا نمي بينيكه در اينجا حال و هواي خوشي داري؟ بهطوريكه با سر و وضع ژوليده و غبار آلودي و پوست بر بدنت جمع شده و ميلرزد و از توجه و نگاه كردن به زنان خود داري ميكني؛ آنچنانكه گويي در اثر تشرف بهپيشگاه الهي از خود بيخود و مبهوت گشتهاي و به غير از پروردگارت و حلاوت مناجات با او به هيچ چيز ديگر توجه نداري.18
4. حـج و مـال نـامـشـروع
مال دنياكه از راه حلال و بيشبهه به دست آيد و مصرف در عبادات مالي وكسب آخرت شود، بـهترين مالها است.
در روايتي از امام موسي كاظم عليه السلام نقل است كه: اطيب اموال خود را در سه مورد به مصرف رسانيد؛ الف) مـهرية زنان ب) انجام حَجّـة الاسـلام ج) تـهية كفن.19
حج عبادتي است هزينهبر كه نياز به انفاقات مالي دارد و از اين رو، آن را در رديف عبادات مالي ديگر؛ مانند زكات، خمس و انفاقات مستحبي شمردهاند.
اين ويژگي در حج اقتضا ميكند هزينههايي كه در راه تحقق اين عبادت صورت مي گيرد، همگي از يك منبع مالي حلال و بي شبهه است و فقط در اين صورت است كه در پاسخ«لَبَّيكَ، اَلَّـلـهُمَّ لَبَّيكَ» او، نداي «لَبَّيكَ وَ سَعـدَيكَ» ميشنود ، اما كسيكه حجش با مال غير طيب باشد، پاسخي جز «لاَ لَبَّيكَ وَ لاَ سَعدَيكَ» نخواهد شنيد و با حجي مردود برخواهد گشت.
امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «امواليكه از طريق كسبهاي حرام؛ مانند غش در معامله، ربا، خيانت و يا سرقت به دست آيد، نميتوان از آن زكات و صدقه داد و يا در راه حج و عمره صرف كرد؛ صرف آن در چنين اموري، نزد خدا به اندازة پرِ پشهاي ارزش ندارد و اين اموال كه از حرام به دست آمده، علاوه بر اينكه خود معصيت بزرگي است، هر چه در آن تصرف شود، معصيت روي معصيت است.» 20
مراجع عظام تقليد، در مورد پولهاييكه در راه حج؛ مانند ثبت نام، لباس احرام، قرباني و... هزينه ميشود، دستور به لزوم حسابرسي و تخميس قبل از سفر حج ميدهند.
5 . حجّ همراه با كـبر و غرور
از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: «كسيكه قصد تشرّف به بيت الله الحرام؛ براي گزاردن حج يا عمره دارد، اگر با دوري از كبر و خود بزرگ بيني باشد، از گناهان گذشته پاك ميشود؛ مانند روزيكه از مادر زاده شده است. بزرگ پنداشتنِ خود، جهل به حق و خرده گرفتن بر اهل حق است. هركس چنين كند، منازعه و مجادله با خدا كرده است.» 21
تكبر و خود بزرگ بيني؛ نسبت به خداي سبحان باشد (كه أدنـي الإلـحاد است) و يا تكبر به مردم (كه «لاَ يعْرِفْ لأَحَدٍ الْفَضْل»)، از بـدترين رذايل اخلاقي است و موجب آسيب ديدگي اعمال حج ميشود؛ چرا كه در حج روح بندگي وشكستگي نفس نـهفـته است.
روشن است كه يكي از حكمتها و اسرار حج، تعيين عـيـار بندگي و تسليم حاجي است. بايد واقـعاً عبـد الله و بندة خدا باشي تا آنگاه كه در مقابل بـاب بيت الله الحرام ايستادهاي بگويي: « سَيدِي! عَبْدُكَ بِبَابِك» وبلكه بگويي: بندة كوچك و ذليلي هستم در پيشگاه تو؛«عُبَيدُكَ بِفِنَائِكَ، فَقِيرُكَ نَزَلَ بِسَاحَتِك». بلكه امام سجاد عليه السلام گفت: «وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ اْلأَقَلِّينَ ، وَ أَذَلُّ اْلأَذَلِّينَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا».22
آري، حاجي بايد اثبات كند كه عبد الله است نه عبد الهوي و الدنيا و بايد عبد بود تا به حريم كبريايي مولا راه يافت.
6 . سستي و كاهـلي در طـول سفر حج
پيامبرخدا صلي الله عليه و آله و سلم در وصايا و سفارشهاي خود به امير مومنان عليه السلام ميفرمايند : «آفَةُ الْعِبَادَةِ الْفَتْرَة». 23 واژة «فَتْرَة» به معناي سستي و بيحالي بعد از شور و نشاط است و نيز احساس ضعف روحي و كم همتي بعد از قـوت اراده و پايداري را «فَتْرَة» گويند. در اين حديث نبوي، از آن به عنوان «آفت عبادات» ياد شده است.
ديده ميشود برخي از افراد كه رنج سفرِ حج را بر خود هموار ميكنند، به اعمال ظاهري و صوري و چند طواف مستحبي دلخوش ميشوند و به همين مقدار از اعمال قناعت ميكنند و ازباقي ماندة سفرخود غافل ميشوند و و از فرصتهاي ارزشمندشان بهرهاي نميبرند وآنرا در پـرسه زدن درخيابانها و مغـازهها و بازار و يا با گفتـگوهاي لـهـو و سرگرم كننده ميگذرانند. در حالي كه بايد حضور در اين مشاهد مشرفه را توفيقي بزرگ براي خود بشمارند و در اين انديشه باشند كه ممكن است ديگر توفيق حضور در اين سرزمين را نيابند.
امير مومنان عليه السلام ميفرمايد: «اْلإِعْجَابُ يَمْنَعُ مِنَ اْلازْدِيَادِ».24
پي نوشت ها:
1. غرر الحكم ، ص431
2. ميزان الحكمه ، ج 1، ص84
3. بحارالأنوار ، ج2 ، ص19، «عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ رَكْعَةٌ يُصَلِّيهَا الْفَقِيهُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفَ رَكْعَةٍ يُصَلِّيهَا الْعَابِدُ».
4. بقره : 128
5. بحار الانوار، ج48 ، ص171؛ اصول الكافي ، ج4 ، ص350
«قَال الراوي دَخَلَ هَذَا الْفَاسِقُ ( ابو يوسف ) آنِفاً فَجَلَسَ قُبَالَةَ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِي الْمُحْرِمِ أَ يَسْتَظِلُّ عَلَي الْمَحْمِلِ فَقَالَ لَهُ لاَ قَالَ فَيَسْتَظِلُّ فِي الْخِبَاءِ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْقَوْلَ شِبْهَ الْمُسْتَهْزِئِ يَضْحَكُ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَمَا فَرْقُ بَيْنِ هَذَا وَ هَذَا فَقَالَ يَا أَبَا يُوسُفَ إِنَّ الدِّينَ لَيْسَ بِقِيَاسٍ كَقِيَاسِكُمْ أَنْتُمْ تَلْعَبُونَ بِالدِّينِ إِنَّا صَنَعْنَا كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله و سلم وَ قُلْنَا كَمَا قَالَ رَسُولُ الله صلي الله عليه و آله و سلم كَانَ رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله و سلم يَرْكَبُ رَاحِلَتَهُ فَلاَ يَسْتَظِلُّ عَلَيْهَا وَ تُؤْذِيهِ الشَّمْسُ فَيَسْتُرُ جَسَدَهُ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ وَ رُبَّمَا سَتَرَ وَجْهَهُ بِيَدِهِ وَ إِذَا نَزَلَ اسْتَظَلَّ بِالْخِبَاءِ وَ فَيْءِ الْبَيْتِ وَ فَيْءِ الْجِدَارِ».
6. اصول الكافي ، ج1 ، ص390 ، «عَنْ عَبْدِ اللهِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ عليه السلام لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ وَحْدَهُ لاَشَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْءٍ صَنَعَهُ اللهُ أَوْ عليه السلام صَنَعَهُ رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله و سلم أَلاَّ صَنَعَ خِلاَفَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ الآيَةَ فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ عليه السلام عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ».
7. حج : 32
8. حج : 36
9. مصباح الشريعة ، ص47 ، «قال الصادق عليه السلام إذا أردت الحج فجرد قلبك لله عز و جل من قبل عزمك من كل شاغل و حجب عن كل حاجب و فوض أمورك كلها إلي خالقك و توكل عليه في جميع ما يظهر من حركاتك و سكونك و سلم لقضائه و حكمه و قدره و تدع الدنيا و الراحة و الخلق ...»
10. نهج البلاغه ، ص 495
11. اصول الكافي ، ج3 ، ص269 ، «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ عليه السلام وَ اللهِ إِنَّهُ لَيَأْتِي عَلَي الرَّجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللهُ مِنْهُ صَلاَةً وَاحِدَةً فَأَيُّ شَيْءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا وَ الله».
12. قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ عليه السلام : «يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ دُلَّنِي عَلَي اللهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَيَّ الْمُجَادِلُونَ وَ حَيَّرُونِي؟ فَقَالَ لَهُ: يَا عَبْدَ اللهِ، هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَةً قَطُّ ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيْثُ لاَ سَفِينَةَ تُنْجِيكَ وَ لاَ سِبَاحَةَ تُغْنِيكَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ : فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيْئاً مِنَ الأَشْيَاءِ قَادِرٌ عَلَي أَنْ يُخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام فَذَلِكَ الشَّيْءُ هُوَ اللهُ الْقَادِرُ عَلَي الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لا مُنْجِيَ وَ عَلَي الإِغَاثَةِ حَيْثُ لاَ مُغِيثَ».
13. تهذيب الأحكام ، ج 5 ، ص182 ، «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ... وَ تَخَيَّرْ لِنَفْسِكَ مِنَ الدُّعَاءِ مَا أَحْبَبْتَ وَ اجْتَهِدْ فَإِنَّهُ يَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ وَ تَعَوَّذْ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لَنْ يُذْهِلَكَ فِي مَوْطِنٍ قَطُّ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَنْ يُذْهِلَكَ فِي ذَلِكَ الْمَوْطِنِ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَشْتَغِلَ بِالنَّظَرِ إِلَي النَّاسِ وَ أَقْبِلْ قِبَلَ نَفْسِكَ وَ لْيَكُنْ فِيمَا تَقُولُهُ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ فَلاَ تَجْعَلْنِي مِنْ أَخْيَبِ وَفْدِكَ وَ ارْحَمْ مَسِيرِي إِلَيْكَ مِنَ الْفَجِّ الْعَمِيقِ».
14. مصباح الشريعة ، ص130، «قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام إِذَا بَلَغْتَ بَابَ الْمَسْجِدِ فَاعْلَمْ أَنَّكَ قَدْ قَصَدْتَ بَابَ مَلِكٍ عَظِيمٍ لَمَا يَطَأُ بِسَاطَهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ وَ لاَ يُؤْذَنُ لِمُجَالَسَتِهِ إِلاَّ الصِّدِّيقُونَ فَهَبِ الْقُدُومَ إِلَي بِسَاطِهِ هَيْبَةَ الْمَلِكِ فَإِنَّكَ عَلَي خَطَرٍ عَظِيمٍ إِنْ غَفَلْتَ فَاعْلَمْ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَي مَا يَشَاءُ مِنَ الْعَدْلِ وَ الْفَضْلِ مَعَكَ وَ بِكَ فَإِنْ عَطَفَ عَلَيْكَ بِرَحْمَتِهِ وَ فَضْلِهِ قَبِلَ مِنْكَ يَسِيرَ الطَّاعَةِ وَ أَجْزَلَ لَكَ عَلَيْهَا ثَوَاباً كَثِيراً وَ إِنْ طَالَبَكَ بِاسْتِحْقَاقِ الصِّدْقِ وَ الإِخْلاَصِ عَدْلاً بِكَ حَجَبَكَ وَ رَدَّ طَاعَتَكَ وَ إِنْ كَثُرَتْ وَ هُوَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ وَ اعْتَرِفْ بِعَجْزِكَ وَ تَقْصِيرِكَ وَ انْكِسَارِكَ وَ فَقْرِكَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَإِنَّكَ قَدْ تَوَجَّهْتَ لِلْعِبَادَةِ وَ الْمُؤَانَسَةِ بِهِ وَ اعْرِضْ أَسْرَارَكَ عَلَيْهِ وَ لْتَعْلَمْ أَنَّهُ لاَ يَخْفَي عَلَيْهِ أَسْرَارُ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ وَ عَلاَنِيَتُهُمْ وَ كُنْ كَأَفْقَرِ عِبَادِهِ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَخْلِ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ شَاغِلٍ يَحْجُبُكَ عَنْ رَبِّكَ فَإِنَّهُ لاَ يَقْبَلُ إِلاَّ الأَطْهَرَ وَ الأََخْلَصَ وَ انْظُرْ مِنْ أَيِّ دِيوَانٍ يُخْرَجُ اسْمُكَ فَإِنْ ذُقْتَ حَلاَوَةَ مُنَاجَاتِهِ وَ لَذِيذَ مُخَاطَبَاتِهِ وَ شَرِبْتَ بِكَأْسِ رَحْمَتِهِ وَ كَرَامَاتِهِ مِنْ حُسْنِ إِقْبَالِهِ عَلَيْكَ وَ إِجَابَتِهِ فَقَدْ صَلَحْتَ لِخِدْمَتِهِ فَادْخُلْ فَلَكَ الإِذْنُ وَ الأَمَانُ وَ إِلاَّ فَقِفْ وُقُوفَ مَنِ انْقَطَعَ عَنْهُ الْحِيَلُ وَ قَصَرَ عَنْهُ الأَمَلُ وَ قَضَي عَلَيْهِ الأَجَلُ فَإِنْ عَلِمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَلْبِكَ صِدْقَ الالْتِجَاءِ إِلَيْهِ نَظَرَ إِلَيْكَ بِعَيْنِ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اللُّطْفِ وَ وَفَّقَكَ لِمَا يُحِبُّ وَ يَرْضَي فَإِنَّهُ كَرِيمٌ يُحِبُّ الْكَرَامَةَ لِعِبَادِهِ الْمُضْطَرِّينَ إِلَيْهِ الْمُحْتَرِقِينَ عَلَي بَابِهِ لِطَلَبِ مَرْضَاتِهِ قَالَ تَعَالَي أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ».
15. نمل : 62
16. وسائل الشيعه، ج 13، ص 538
17. بحار الأنوار، ج46 ، ص290، «عَنْ أَفْلَحَ مَوْلَي أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ خَرَجْتُ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ حَاجّاً فَلَمَّا دَخَلَ الْمَسْجِدَ نَظَرَ إِلَي الْبَيْتِ فَبَكَي حَتَّي عَلاَ صَوْتُهُ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ فَلَوْ رَفَعْتَ بِصَوْتِكَ قَلِيلاً فَقَالَ لِي وَيْحَكَ يَا أَفْلَحُ وَ لِمَ لاَ أَبْكِي لَعَلَّ اللهَ تَعَالَي أَنْ يَنْظُرَ إِلَيَّ مِنْهُ بِرَحْمَةٍ فَأَفُوزَ بِهَا عِنْدَهُ غَداً قَالَ ثُمَّ طَافَ بِالْبَيْتِ ثُمَّ جَاءَ حَتَّي رَكَعَ عِنْدَ الْمَقَامِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ فَإِذَا مَوْضِعُ سُجُودِهِ مُبْتَلٌّ مِنْ كَثْرَةِ دُمُوعِ عَيْنَيْهِ وَ كَانَ إِذَا ضَحِكَ قَالَ اللَّهُمَّ لاَ تَمْقُتْنِي».
18. وسائل الشيعه ، ج11 ، ص110 ، «عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ يَحْيَي الْكَاهِلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ عليه السلام يَقُولُ وَ يَذْكُرُ الْحَجَّ فَقَالَ... لاَ تَدَعِ الْحَجَّ وَ أَنْتَ تَقْدِرُ عَلَيْهِ أَ مَا تَرَي أَنَّهُ يَشْعَثُ فِيهِ رَأْسُكَ وَ يَقْشَفُ فِيهِ جِلْدُكَ وَ تَمْتَنِعُ فِيهِ مِنَ النَّظَرِ إِلَي النِّسَاءِ».
19. من لا يحضره الفقيه ، ج1 ، ص189 ، «رُوِيَ أَنَّ السِّنْدِيَّ بْنَ شَاهَكَ قَالَ لأَبِي الْحَسَنِ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام أُحِبُّ أَنْ تَدَعَنِي عَلَي أَنْ أُكَفِّنَكَ فَقَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ حَجُّ صَرُورَتِنَا وَ مُهُورُ نِسَائِنَا وَ أَكْفَانُنَا مِنْ طَهُورِ أَمْوَالِنَا».
20. وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 145 ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عليه السلام قَالَ : «مَنْ أَصَابَ مَالاً مِنْ أَرْبَعٍ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ فِي أَرْبَعٍ مَنْ أَصَابَ مَالاً مِنْ غُلُولٍ أَوْ رِبًا أَوْ خِيَانَةٍ أَوْ سَرِقَةٍ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ فِي زَكَاةٍ وَ لاَ صَدَقَةٍ وَ لاَ حَجٍّ وَ لاَ عُمْرَةٍ».
21. من لا يحضره الفقيه ، ج2 ، ص 205 ، قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام : «مَنْ أَمَّ هَذَا الْبَيْتَ حَاجّاً أَوْ مُعْتَمِراً مُبَرَّأً مِنَ الْكِبْرِ رَجَعَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ وَ الْكِبْرُ هُوَ أَنْ يَجْهَلَ الْحَقَّ وَ يَطْعُنَ عَلَي أَهْلِهِ وَ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ نَازَعَ اللهَ رِدَاءَهُ».
22. الصحيفة السجاديه ، دعاي روز عرفه.
23. من لا يحضره الفقيه ، ج4 ، ص371
24. نهج البلاغه، ص500