از کعبه گل تا کعبه دل

میقات حج - سال هجدهم - شماره هفتاد - زمستان 1388 از کعبة گِل تا کعبة دِل (بررسی دیدگاه­های عارف بزرگ، شیخ محمد بهاری دربارة حج و آداب آن) دکتر لیلا هاشمیان چکیده حج، گردهمایی بزرگ مسلمانان جهان، همواره یکی از جذاب­ترین و بحث

ميقات حج - سال هجدهم- شماره هفتاد - زمستان 1388

از كعبة گِل تا كعبة دِل

(بررسي ديدگاه­هاي عارف بزرگ، شيخ محمد بهاري دربارة حج و آداب آن)


دكتر ليلا هاشميان

چكيده

حج، گردهمايي بزرگ مسلمانان جهان، همواره يكي از جذاب­ترين و بحث انگيزترين عبادات بوده است. بسياري از عارفان و شاعران بزرگ با تعبيرهاي مناسب، به توصيف آداب و مناسك حج پرداخته و هدف از آن را تشريح نموده­اند.

نوشتار حاضر تلاشي است براي بيان ديدگاه­هاي عارف بزرگ، شيخ محمد بهاري دربارة حج و آداب آن و مقايسة اين ديدگاه­ها با ديدگاه­هاي شاعران و عارفان بزرگ پارسي گوي و به دست آوردن نقاط و نكات مشترك ميان آن­ها.

واژگان كليدي:

حج ـ آداب و رسوم عبادت ـ شيخ محمد بهاري ـ كعبة دِل ـ تذكرة المتقين

غرض ز كعبه طواف خانة گِل نيست كه خانة دِل آرامگاه جانان است

حج همواره در نگاه عارفان، از با ارزش­ترين عبادات است. به اين جهت كه موجب رسيدن انسان به كمال مي­گردد. اين عبادت پرمعنا، در درون خود ظرافت­هايي دارد كه انسان در خلال انجام آن­ها، پخته­تر مي­گردد. تحمّل سختي­هاي مسير، دوري از خانواده، انجام مناسك راحت ودشوار، نظم موجود در برنامه­هاي حج و... همگي درس­هايي است آموزنده براي كسي كه بخواهد از اين سفر روحاني بيشترين بهره را ببرد. بيشتر عارفان و شاعران پارسي­گوي كه خود نيز تجربة طي مسير و قدم نهادن در راه حج را داشته­اند در متون خود عباراتي زيبا و آموزنده و نكاتي مفيد از تجربيات خود آورده­اند كه هر يك از آن­ها نيازمند تفكر و تعمّق بيشتر و دقيق­تر است.

امّا در خلال مطالعة نظريات اين بزرگواران، آنچه به دست مي­آيد اين است كه در بسياري از مطالبي كه عارفان و شاعران درخصوص حج گفته­اند و به­ويژه در قسمت­هايي كه به اين عبادت بزرگ، از ديدگاه عرفاني توجه كرده­اند، وجوه اشتراك بسياري يافت مي­شود. در اين مقاله تلاش شده تا برخي نظريات آيت الله شيخ محمد بهاري، عارف بزرگ، در باب حج و آداب آن، كه در كتاب گران سنگ خود «تذكرة المتقين» آورده­اند با آراي ديگر عارفان و شاعران از جهت يافتن وجوه اشتراك آن­ها مقايسه گردد.

آيت الله بهاري، همچون بسياري از عارفان بزرگ، طواف را در حج منحصر به طواف جسماني ندانسته‌ و زيارتي را كامل شمرده­اند كه طواف قلبي نيز در آن انجام گرفته باشد. از اين رو، ايشان دو طواف را برشمرده­اند: يكي طواف جسماني و ديگري طواف حقيقي كه همان طواف قلبي است. ايشان نوشته­اند:

«چون شروع به طواف نمايد، بايد هيبت عظمت و خوف و خشيت و رجاء عفو و رحمت شراشر وجود او را بگيرد... بايد ملتفت باشد كه طواف منحصر به طواف جسماني نيست بلكه يك طواف ديگري هم هست كه طواف حقيقي آن است و آن را «طواف قلبي» گويند به ذكر ربّ البيت و اصيل بودنِ آن براي اين است كه اعمال جسمانيه را امثله آن­ها قرار داده­اند كه انسان از اين­ها پي به آن­ها ببرد، چنانكه مضمون روايت است...» (تذكرة المتّقين، ص11)

بسياري از عارفان و شاعران بزرگ، حج دل را مقدم بر حج گِل دانسته­اند. به عبارت ديگر بر اين باورند كه هدف فقط رفتن حاجي به سرزمين عربستان و انجام پاره­اي عبادات نيست، بلكه آنچه مهم است اين است كه انسان با تمام وجود و با دل و قلب خود به عبادت بپردازد و راه رسيدن به خدا را از درون دل بداند. از پيامبر بزرگوار اسلام نيز نقل شده كه: «القَلب، بيت الربّ» (دل خانة خداست) عين القضات همداني نيز در كتاب «تمهيدات» خود به همين مطلب اشاره مي­كند و حجّ دل را مقدم بر حجّ گِل مي­داند:

«اي عزيز، بدان كه راه خدا نه از جهت راست است و نه از جهت چپ، و نه بالا و نه زير، و نه دور و نه نزديك. راه خدا در دل است و يك قدم است. دَع نَفسَكَ و تَعال، مگر از مصطفي ـ عليه السلام ـ نشنيده­اي كه او را پرسيدند: «اَين الله؟ فَقال: في قُلوب عِبادِهِ المُومنينِ»؛ «خدا كجاست؟ گفت: در دل بندگان خود». «قَلبُ المُومن بَيتُ الله» اين باشد. دل طلب كن كه حج، حج دل است. دائم كه گويي دل كجاست؟ دل آنجاست كه «قَلبُ المُؤمِنُ بَينَ اِصبَعينِ مِن أصابِعِ الرَحمنِ»؛ «دل مؤمن ميان دو انگشت از انگشتان خداوند است. (تمهيدات، صص92 و93)

«اي عزيز، حجّ صورت، كار همه كس باشد؛ اما حج حقيقت نه كار هر كسي باشد. در راه حج زر و سيم بايد فشاندن، در راه حق جان و دل بايد فشاندن. اين كه را مسلّم باشد؟ آن را كه از بند جان برخيزد. (مَنِ اِستطاع اِليه سَبيلاً) اين باشد. (تمهيدات، ص93)

به عبارت ديگر، كعبة گِل وقتي ارزش دارد كه ما را به كعبة دل برساند. بانوي بزرگِ شعر فارسي، پروين اعتصامي نيز در مناظره­اي زيبا كه ميان «خانة كعبه» و «دل» برپا كرده، به اين امر اشاره مي كند و از قولِ دل در پاسخ به كعبه چنين مي­گويد:

بدو خنديد دل آهسته كاي دوست ز نيكان، خود پسنديدن نه نيكوست

چنان راني سخن زين تودة گِل كه گويي فارغي از كعبة دل

تو را چيزي برون از آب و گِل نيست مبارك كعبه­اي مانند دل نيست

تو را گر ساخت ابراهيم داور مرا بفراشت دست حيّ داور...

تو را در عيدها بوسند درگاه مرا باز است در، هرگاه و بيگاه

تو را گر بنده اي بنهاد بنياد مرا معمار هستي كرد آباد..

در اينجا نيست شمعي جز رخ دوست و گر هست انعكاس چهرة اوست...

(ديوان پروين اعتصامي، ص207)

ـ ملاحسين كاشفي، عارف بزرگ سده­هاي نهم و دهم هجري نيز در لبّ لباب مثنوي در رشحة پنجم در بيان حج آورده:

«... چنانچه در ظاهر كعبه­اي است قبلة خلق و آن از آب و گ ِ ل است؛ در باطن نيز كعبه­اي است منظور نظر حق و آن دل صاحبدل است. اگر كعبة گِل محلّ طواف خلايق است؛ كعبة دل مطاف الطاف خالق است، آن مقصود زوّار است و اين، مهبط انوار. آنجا خانه است و اينجا خداوند خانه. » (لب لباب مثنوي، ص55)

آيت الله بهاري هم در ابتداي آداب حج و پيش از پرداختن به هر موضوع ديگري، به همين مورد اشاره كرده و نوشته­اند:

«وَ بَعدَ، فاَعلَم أيهَا الطَالبُ لِلوُصولِ إلي بَيتِ اللهِ الحَرام ، اين­كه حضرت احديت را ـ جَلّ شأنُهُ العَظِيم ـ بيوتات مختلفه مي­باشد؛ يكي را كعبة ظاهري گويند،كه تو قاصد او هستي، و ديگري را بيت المقدس، و ديگري را بيت المعمور، و ديگري را عرش، و هكذا تا برسد به جايي كه خانة اصلي است كه او را قلب نامند، كه اعظم از همه اين خانه هاست وَلاشَكّ و لارَيبَ فِي اَنّهُ لِكُلِ بَيتِ مِنَ البُيوتِ لِطالِبِه رُسومً و آداب. »

(تذكرة المتقين، ص2)

يكي ديگر از مواردي كه آيت الله بهاري در سفر حج بر آن تأكيد نموده­اند، خوش خُلقي حاجي و تواضع او نسبت به ديگران و پرهيز از دشنام­گويي است.

ايشان فرموده­اند:

« الخامس اين كه: بايد خوش خُلق باشد وتواضع بورزد از رفيق و مكاري و غيره كوچكي بنمايد و از لغو و فحش و درشت گويي و ناملايم در حذر باشد، نه حُسن خُلق ، تنها آن است كه اذيتش به كسي نرسد، بلكه از جمله اخلاق حسنه آن است كه از غير، تحمل اذيت بنمايد. ..» (تذكرة المتقين، ص6)

- شيخ اجل سعدي شيرازي نيز در حكايتي از گلستان به اين موضوع اشاره كرده است:

- «سالي نزاعي در پيادگان حجيج افتاده بود و داعي در آن سفر هم پياده. انصاف در سر و روي هم فتاديم و داد فسوق و جدال بداديم، كجاوه نشيني را شنيدم كه با عديل خود مي­گفت: يا للعجب! پياده عاج چون عرصة شطرنج به سر مي­برد، فرزين مي­شود ـ يعني به از آن مي­گرددكه بود ـ و پيادگان حاج (در) باديه به سر بردند و بَتَر شدند.»

از من بگوي حاجي مردم گزاي را كاو پوستين خلق به آزار مي­درد

حاجي تو نيستي شتر است از براي آنك بيچاره خار مي­خورد و بار مي­برد

(كليات سعدي، ص253)

از ديگر مواردي كه معمولاً عارفان بزرگ دربارة سفر حج متذكر شده­اند، اين است كه برخي افراد صرفاً به ديدار خانة خدا مي­روند اما گروهي ديگر هدفشان زيارت صاحب آن خانه و رسيدن به قرب اوست. آيت الله بهاري در اين باره آورده­اند:

«... در همه حال، بالنسبه به همه چيز بايد اعتماد او به صاحب بيت باشد... بايد تأمل كند و بداند كه اين سفر جسماني، الي اللّه‏ است و يك سفر ديگري هم روحاني، الي الله بايد بكند.» (تذكرة المتقين، ص7)

ـ مولانا نيز در شعر معروف خود با مطلع:

اي قوم به حج رفته كجاييد، كجاييد معشوق همين­جاست بياييد بياييد

معشوق تو همسايه و ديوار به ديوار در باديه سرگشته شما در چه هواييد

بيان مي كند كه:

آن خانه لطيف است، نشان­هاش بگفتيد از خواجة آن خانه، نشاني بنماييد

ملاحسين كاشفي، هم در لباب مثنوي مي­گويد:

«و آن (حج) دو نوع است؛ يكي قصد كوي دوست و آن حج عوام است و يكي ميل روي دوست و آن حجِ خاصِ انام است.» (لب لباب مثنوي، ص55)

باز مولانا در جايي ديگر مي­گويد:

حج زيارت كردنِ خانه بود حج ربّ البيت، مردانه بود

به عبارت ديگر به اعتقاد بسياري از عارفان، آنچه اهميت بيشتري دارد زيارت صاحب خانه است نه خانه. جامي هم در شعري كه در توصيف كعبه دارد آورده:

نهاده خلق حرم سوي كعبه روي عبادت من از ميان همه روي دل به سوي تو كردم

مرا به هيچ مقامي نبود غير تو نامي طواف و سعي كه كردم به جستجوي تو كردم

به موقف عرفات ايستاده خلق دعا خوان من از دعا لب خود بسته گفتگوي تو كردم

فتاده اهل منا در پي منا و مقاصد چو جامي از همه فارغ، من آرزوي تو كردم

نكتة ديگر آن است كه عارفان هدف نهايي انواع عبادات و از آن جمله حج را شناخت خداوند به وسيلة رسيدن به كُنهِ عبادات و دوري از هواي نفس دانسته­اند. انسان بايد آگاه باشد كه منظور از انجام هر طاعت، چيست و هر عبادتي چه هدفي را دنبال مي­كند.

آيت الله بهاري آورده­اند:

«بدان غرض از تشريح اين عمل شريف (حج)، لَعَلّ اين باشد كه مقصود اصلي از خلقت انسان «معرفة الله والوصول إلي درجة حبّه والأنس به، ولا يمكن حصول هذين الأمرين إلاّ بتصفية القلب...» است. (تذكرة المتقين، ص2)

هم ايشان فرموده­اند:

«...كسي­كه ارادة حج دارد، اوّلاً بايد قدري تأمل در نيت خود بنمايد. هواي نفس راكنار گذارد، ببيند غرضش از اين سفر، امتثال امر الهي و رسيدن به ثواب و فرار از عقاب اوست يانه...؟»

(تذكر ة المتقين، صص3 و 4)

ـ حكيم ناصر خسرو قبادياني نيز در قصيده­اي بسيار زيبا با مطلع:

«حاجيان آمدند با تعظيم شاكر از رحمت خداي رحيم»

به اين مورد اشاره كرده است و در بيت­هايي متعدد، رسيدن به كُنه عبادات و اعمال حج را شرطِ اصلي پذيرفته شدنِ حجِ انسان دانسته. وي با بيان مناظره­اي كه بين خودش و يكي از دوستانش كه از سفر خانة خدا بازگشته، به راه انداخته اين موارد ظريف را يادآوري نموده و چهرة حقيقي حج را به نمايش گذارده است:

بازگو تا چگونه داشته اي حرمت آن بزرگوار حريم؟

چون همي خواستي گرفت احرام چه نيت كردي اندرآن تحريم؟

جمله بر خود حرام كرده بُدي هرچه مادون كردگار قديم؟

گفت: ني، گفتمش زدي لبيك از سر علم و از سرت تعظيم،

مي شنيدي نداي حقّ و، جواب باز دادي چنان كه داد كليم؟

گفت: ني، گفتمش چو در عرفات ايستادي و، يافتي تقديم،

عارف حق شدي و مُنكِر خويش؟ به تو از معرفت رسيد نسيم؟

گفت: ني، گفتمش چو مي كُشتي گوسفند از پي يسير و يتيم

قرب خود ديدي اول و كردي قتل و قربان نفس شوم لئيم

گفت: ني، گفتمش چو مي رفتي در حرم همچو اهل كهف و رقيم،

ايمن از شر نفس خود بودي و ز غم فرقت و عذاب جحيم؟

گفت: از اين باب هر چه گفتي تو من ندانسته ام صحيح و سقيم

گفتم: اي دوست، پس نكردي حج نشدي در مقام محو مقيم

رفته اي مكه ديده، آمده باز محنت باديه خريده به سيم

گر تو خواهي كه حج كني، پس از اين اين چنين كن كه كردمت تعليم

(ديوان ناصر خسرو، ص300)

از ديگر مواردي كه آيت الله بهاري بر آن تأكيد كرده­اند، بريدن از تعلّقات و به­ويژه اهل و عيال در هنگام رفتن به سفر حج است.

ايشان فرموده­اند:

«الثامن، اين­كه از خانة خود حركت نكند مگر اين كه نفس خودش را در هرچه با خودش برداشته با جميع رفقاي خود و اهل خانه و هرچه تعلق به او دارد، امانتاً به خالق خود جلّ شَأنه بسپارد و با كمال اطمينان دل از خانه بيرون رود...» (تذكرة المتقين، ص7)

پيدا است با شرايط دشوار سفرهاي آن زمان، كسي­كه عازم سفرحج مي­شد، براي مدتي طولاني از وضعيت خانوادة خود كاملاً بي اطلاع مي­ماند امّا چنين وضعي را به خاطر زيارت خانة خدا تحمل مي­كرد.

سنايي نيز به همين مورد اشاره كرده و در قصيده­اي كه دربارة اشتياق به سفر حج سروده با مطلع:

گاهِ آن­كه آمد با مردان سوي ميدان شويم يك­ره ازايوان برون آييم و بركيوان شويم

مي گويد:

طبل جانبازي فروكوبيم­و در ميدان دل بي زن وفرزند وبي­خان و سرو وسامان­شويم

هم او در ادامه­ي شعرش آورده:

گاه بر فرزندگان، چون بيدلان واله شويم گه ز عشق خانمان چون عاشقان، پژمان شويم...

وز پدر، وز مادر و فرزند و زن يادآوريم ز آرزوي آن جگر بندان، جگر بريان شويم...

(ديوان سنايي، صص415-414)

از آنچه گفته شد در مي­يابيم كه عارفان و ازآن جمله شيخ محمد بهاري از حج و آداب و رسوم مرتبط با آن، به عنوان وسيله­اي براي پاك شدن دل از آلودگي­ها، توجه بيشتر به خداوند، توجه و كمك به اطرافيان، اتحاد و همبستگي و در يك كلام كاملتر شدن انسان ياد كرده­اند تا ديگران بدانند اين سفر طولاني، در اصل، سفري در خود، به سوي ايمان كاملتر است. آنان با موشكافي و دقت هنرمندانه و عارفانة خود اسرار و رموز واقعي مناسك حج را به ديگران يادآور شده­اند تا بدين وسيله شناخت بهتر و دقيق­تري را به دست دهند و چراغي فرا راه مشتاقان رسيدن به قرب الهي روشن كرده باشند.

منابع

1. تذكر ة المتقين، به اهتمام احمد فرهومند، تهران، 1329

2. ديوان حافظ، به تصحيح محمد قزويني، انتشارات فجر ولايت، تهران، 1386

3. ديوان سنايي، به اهتمام مدرس رضوي، انتشارات سنايي، تهران، چاپ چهارم، بي تا.

4. ديوان ناصر خسرو، حكيم ناصر خسرو قبادياني، به تصحيح مجتبي مينوي و مهدي محقق، انتشارات دانشگاه تهران، بي تا.

5 . كليات سعدي، مصلح الدين سعدي، به تصحيح محمدعلي فروغي، انتشارات هرمس، تهران، 1385

6 . لبّ لباب مثنوي، ملاحسين كاشفي، به اهتمام سيد نصرالله تقوي، انتشارات اساطير، بي­تا.

7. مثنوي معنوي، جلال الدين محمد بلخي، به اهتمام رينولدالين نيكلسون، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ يازدهم، 1371

8 . ديوان پروين اعتصامي، به كوشش محمد عالمگير تهراني، چاپ اول، نشر محمد، 1368

9. تمهيدات، عين القضا ة همداني، انتشارات منوچهري، تهران، چاپ پنجم، 1377


 


| شناسه مطلب: 83609