در مدینه و مکه

میقات حج - سال هجدهم - شماره هفتاد - زمستان 1388 در مدینه و مکه حسن مروّجی بازم نگرداند از درگهِ خود! نی‌نی مرا خواند با این بدی‌هام کوکان لطف است کوکان اکرام بازم نگرداند از درگهِ خود با این معاصیم، با این بدی‌هام مأیوس بودم ز اعمال

ميقات حج - سال هجدهم- شماره هفتاد - زمستان 1388

در مدينه و مكه

حسن مروّجي

بازم نگرداند از درگهِ خود!

ني‌ني مرا خواند با اين بدي‌هام كوكان لطف است كوكان اكرام

بازم نگرداند از درگهِ خود با اين معاصيم، با اين بدي‌هام

مأيوس بودم ز اعمال پيشين وز آنچه كردم در طول ايّام

گفتم محالست زي خود بخواند بر حضرت خويش آن جوّ پدرام

گفتم به خواريم از در براند من باز مانم با كوه آلام

گفتم محالست با اين غلق­ها يابم كنارش يك لحظه آرام

***

نه راند از خود، نه باز گرداند بل سوي خود خواند، چون باب و چون‌مام

باب‌اند و مام اند يا ديگري كه چون او دل آرا، چون او دل آرام

تنها نه بنمود با من چنين لطف لطفش عميم است فيضش بود عام

اكنون من از شرم چون سر برآرم در پيش رويش با اين بدي‌هام

صلوات بي­حد بر او و آلش از شام تا صبح، از صبح تا شام

مدينه منوره 12/2/88

من كجا و طواف خانة دوست ؟! (در مكة مكرمه)

من كجا مسجدالحرام كجا! من كجا اين بهين مقام كجا!

من كجا و غمان اندك و بيش من كجا وين نشاط تام كجا!

من كجا وصوامع ملكوت من كجا جوّ بي غمام كجا!

من كجا و طواف خانة دوست من كجا و وين بلند بام كجا!

ما گدايان بار يافته‌ايم بخت بين، ما و بار عام كجا!

او كجا، آن زمام جمله به دست وين به هر سوي بي زمام كجا!

من كجا و خرابيي اين سان من كجا و رحيق و جام كجا!

در جهاني كه بنگه خطر است من كجا امن اين كنام كجا!

نيست اين خواب و هست بيداري يقظت است اين همه، نيام كجا!

خود بود مسجدالحرام بهشت من كجا، مسجدالحرام كجا!

مكة مكرمه 16/2/88



[1] . (قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنتُمْ فَاعِلِينَ). انبيا : 68

[2] . (قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي‌ بَرْداً وَسَلاَماً عَلَي‌ إِبْرَاهِيمَ). انبيا : 69

[3] . ر.ك. به: صافات، آيات 139 به بعد.

[4] . خوشگذران.

[5] . هر قبيله‌اي دركعبه بتي داشتند. شمار اين بت­ها از سيصد بيش بود. بعضي از آن­ها شكل انسان، بعضي شكل حيوان و پاره‌اي شكل گياه داشتند. جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام. ج1، صص18 و 19

[6] . روگردان.

[7] . تاريك.

[8] . عكس و تصوير.

[9] . بوي خوش.

[10] . به سوي.

[11] . لباس، تنپوش.

[12] . يك راهبر.

[13] . چون چهار ديوار مسجدالحرام داراي اضلاع مساوي و مستقيم نيست، به نظر چنين مي‌رسد. ر.ك. به: «نخبة الدهر» دمشقي.

[14] . مادر فداكار، از جان گذشته و خدا پرست اسماعيل?

[15] . در مورد اين دو واژه، به تعبيرات دكتر شريعتي در كتاب «حج» رجوع شود.

[16] . همان.

[17] . (إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ...) آل عمران : 96

[18] . صافّات: 93 ـ 90

[19] . (جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً... ) بقره : 125 ؛ (وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً ). آل عمران : 97 (مثابه يعني مرجع).

[20] . سنگ آسماني يا بهشتي كه عموم مؤلفان فارسي نويس، آن­را حجرالاسود مي‌‌نويسند كه نادرست است. در اين بيت، ميان سنگ آسماني و چشمة زميني صنعت لفّ و نشر مراعات شده است.

[21] . چشمة آبي كه پس از هروله‌هاي هاجر، به روي او گشوده شد. دربارة فوران چشمه‌هاي آب در خشكزارهاي عربستان براي ساره [همسر ابراهيم و مادر اسحاق] رجوع شود به كتاب: سقوط قسطنطنيه، ترجمة مصطفي مقربي، ص38

[22] . راه خماخم ترجمه‌اي است از فجّ عميق كه به شرح زير در قرآن آمده است:

( وَأَذِّنْ فِي‌ النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَي‌ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ). حج : 27

[23] . مَعْلَم يعني نشاني، راهنما. علي? در خطبة اوّل ذكر حجّ (نهج‌البلاغه) مي‌فرمايد: «جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعَالي لِلاسْلامِ عَلَماً». همچنين مراجعه شود به سورة بقره: 125 و سورة آل عمران: 96

[24] . دربارة ميقات و پنج موضع آن، مراجعه شود به: احكام القرآن برقعي، ص400

[25] . سوگند به هستي‌ام كه شيفتگي من به ديدارت روز افزون است. (مصراع عربي از سراينده است)

[26] . (فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللهَ...) بقره: 198، شريعتي مي‌گويد: عرفات، آخرين منبر پيامبر اسلام بود. ابن اثير، بيانات حضرتش را با عنوان «بيان حج و وداع» آورده است. رجوع شود به: الكامل في التاريخ، ج1. ص372.

عرفات، موقف حجاج در روز نهم ذي‌الحجه و در واقع شهر يك روزه است. اين منطقه در چند كيلومتري مكه قرار دارد و از طريق تنگه‌اي كه به سوي منا كشيده شده به زيارتگاه ختم مي‌شود. حاجيان نماز ظهر و شب را در آن صحراي فراخ مي‌گزارند و به ادعيه مي‌پردازند. شريعتي مي‌گويد: مفرد و جمع اين واژه [عرفه ، عرفات] به يك معني است.

[27] . در مورد هبوط آدم? در فراخناي عرفات و آشنايي او با حوّا در آن محل، به منابع فراوان مي‌توان مراجعه كرد.

[28] . تصوير و تجسمّي است از انبوه سفركردگان حج در وادي با پوشش احرام، بنابر: (فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ...) (دنبالة آيه مذكور ذيل شمارة 20)

[29] . من و منا به صورت جناس ناقص آمده است. در بارة منا، خاصه توقف حضرت ختمي مرتبت در شب حجةالوداع به منابع مختلف قديم و جديد مي‌توان مراجعه كرد؛ از جمله: التّفهيم ابو ريحان بيروني. ص253. سفرنامة ناصر خسرو. مواضع متعدد. تاريخ انبيا. سيد نبي الدّين اوليايي. صص707 و 708

[30] . جمرات سه جمره است و يكي از اعمال سه گانة منا است. پس از مراجعت از عرفات و مشعر به منا، در روز عيد اضحي، نخستين كاري كه بايد به جاي آورد، اين است كه حاجي نزديك عقبه ـ كه نام يكي از آن سه محل است ـ بايد از صبح تا غروب روز عيد سنگ به آن پرتاب كند سپس از منا به مكه نرود.

[31] . اشاره است به عبارت: «يَدُ اللهِ مَعَ آلجماعَةِِ».

[32] . (إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ) بقره : 158. دربارة سعي ميان صفا و مروه و هيبت و عظمت آن، به نوشتة جلال آل احمد و تجسّم رعب انگيز او از اين مراسم، مراجعه شود به: خسي در ميقات: صص 198 ـ 94

[33] . اسم جمع «الناس» كه در قرآن كريم 241 بار آمده، فاقد مفرد است.

[34] . «گم شدن فرد در جمع» به تعبير آل احمد (همانجا) و «همديگر شدن همه» به تعبير شريعتي، كتاب حج. ص42

[35] . درنگي استحبابي، پس از انجام آخرين و اجبات حج. بقره : 203 ( تشريق در لغت به معناي طلوع آفتاب براي قرباني است).

[36] . صّفّ : 13 ، (نَصْرٌ مِنَ اللهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرْ الْمُؤْمِنِينَ).

[37] . جاودانه.

[38] . استوار.

[39] . آل عمران :59

[40] . آماده.

[41] . هميشگي.


| شناسه مطلب: 83610