آیا گفتوگو با درگذشتگان میتواند ملاک توحید و شرک باشد؟
می‌گویند ما باید فقط از خدا بخواهیم نه از انسان‌ها، اگر بگوییم یا امام حسن یا امام حسین (ع)، این شرک است، چون از غیر خدا خواسته‌ایم. پاسخ: ملاک توحید و شرک را به دست شما و ما نداده‌اند که هرچه را بخواهیم عین تو
ميگويند ما بايد فقط از خدا بخواهيم نه از انسانها، اگر بگوييم يا امام حسن يا امام حسين (ع)، اين شرك است، چون از غير خدا خواستهايم.
پاسخ:
ملاك توحيد و شرك را به دست شما و ما ندادهاند كه هرچه را بخواهيم عين توحيد و هرچه را نخواهيم عين شرك قرار دهيم. بلكه توحيد و شرك معيار و ميزاني دارند كه آن هم مأخوذ از كتاب، سنّت و عقل است. اينك مطالبي را به ترتيب يادآور ميشويم تا روشن شود كه درخواست دعا از انبيا و اوليا عين توحيد است.
۱. اگر درخواست چيزي از انسانها شرك باشد پس بايد تمام مردم روي زمين حتي وهابيها مشرك باشند چون همه انسانها در زندگي از يكديگر چيزي ميخواهند! پدر از پسر و فرمانده از فرمانبر و مريض از پزشك و... .
اگر بگويند اين نوع خواستهها چون از زنده است شرك نيست ولي خواستن از مرده شرك است اين پاسخ بدتر از مطلب پيشين است زيرا مرگ و زندگي ملاك شرك و توحيد نيست كه درخواست از زنده عين توحيد و همان درخواست از مرده شرك باشد بلكه موت و حيات ميتواند ملاك مفيد و غير مفيد بودن يا مؤثر بودن و نبودن درخواستها باشد. نه ملاك توحيد و شرك. بنابراين بايد بگوييد: درخواست از «ميت» (البته اگر ميت باشد) فائده ندارد نه اينكه شرك است.
۲. اگر درخواست از انسانها شرك است و بايد از خدا خواست، پس چرا مسلمانان به حكم قرآن مأمورند به حضور پيامبر (ص) برسند و از او بخواهند تا درباره آنها دعا كند تا گناهان آنها بخشوده شود. چنانكه ميفرمايد:
{وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً} (نساء: 64)
اگر آنان كه به خود ستم كردند، اي رسول خدا به حضور تو برسند و خود استغفار كنند و از تو هم بخواهند كه براي آنان طلب مغفرت كني، مطمئناً خدا را آمرزنده و مهربان مييابند.
در اين آيه خدا دستور ميدهد كه ما مسلمانان از غير او بخواهيم كه براي ما دعا كند، حتي قرآن منافقان را نكوهش ميكند كه هرگاه به آنان گفته شود به حضور رسول خدا (ص) برسيد تا در حق شما استغفار كند آنان از اين مطلب سرپيچي ميكنند و كبر ميورزند.
فرزندان يعقوب پس از روشن شدن گناهشان به پدر ميگويند: {يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ}، پدر هم در پاسخ ميگويد: {سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي} (يوسف: 98) اين ميرساند كه در فطرت انساني اين مسئله نهفته است كه اگر انساني از مقام بالاتر چيزي بخواهد كه او واسطه بين وي و خدا باشد عين توحيد است.
۳. ممكن است گفته شود تمام اين درخواستها از زندههاست ولي پاسخ آن روشن است. كساني كه انبيا و اوليا را كه برتر از شهدا هستند مرده ميپندارند و معتقدند كه هيچ نوع درك و آگاهي ندارند برخلاف قرآن سخن گفتهاند. از نظر قرآن نه تنها انبيا و اوليا حتي فردي كه به كمك رسولان مسيح (حواريون) پرداخته است زنده ميباشد چنانكه ميفرمايد: {قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ} (يس: 26و27) به اين فرد گفته شود: به بهشت در آي، او پس از انتقال از اين دنيا پيامي به مردم دنيا فرستاد و گفت: اي كاش مردم من ميدانستند كه خدا مرا بخشيد و مرا از عزيزان قرار داد. گوينده اين كلام حبيب نجّار است. پس از آنكه قوم وي او را سنگسار كردند پس از رخت بربستن از دنيا اين جمله را گفت: من اينك در بهشتم و از گرامي داشتگان هستم.
۴. اگر واقعاً افرادي كه از اين جهان رخت برميبندند حياتي نداشته باشند پس معني تلقين كه يكي از مراسم عبادي تدفين ميت است چيست؟ ميّت درحاليكه زير خاك قرار ميگيرد به او خطاب ميكنند كه اگر دو فرشته سراغ او آمدند بگويد: «الله جلّ جلاله ربّي...».
۵. بخاري در صحيح خود بابي دارد به نام «الميت يسمع خفق النعال» يعني مرده صداي كفش تشييعكننده را ميشنود و در اين مورد روايت نقل ميكند. اگر واقعاً مرگ پايان زندگي است، شنيدن ميت صداي كفشهاي تشييع كنندگان چه معني دارد؟!
۶. همه مسلمانان در تشهد خود به پيامبر (ص) خطاب ميكنند و ميگويند: «السلام عليك أيها النّبي» اگر خطاب مرده به تعبير شما شرك است پس خود وهابيان هم مشرك هستند.
۷. مشكل وهابيان اين است كه هنوز براي توحيد و شرك ملاكي معين نكردهاند و لذا هر نوع ندا و درخواست يا خضوع و فروتني را در برابر غير خدا پرستش (عبادت) تلقي ميكنند و اگر ملاك آن را روشن ميكردند تمام مشكل آنها حل ميشد. اينك ما به صورت فشرده يادآور ميشويم:
حقيقت عبادت اين است كه انسان در برابر موجودي خضوع كند يا از او درخواست چيزي كند درحاليكه معتقد باشد كه او خداست و يا اينكه مخلوق خداست اما كارهاي خدايي به او تفويض شده است مانند آفرينشگري، تدبير جهان، رازقيّت؛ امّا اگر ندا و درخواست انسان از موجودي خالي از چنين عقيدهاي باشد، پرستش تحقق نميپذيرد، بالأخص اگر او در برابر بندگان صالح خدا قرار بگيرد و از آنها بخواهد كه چون نزد خدا مقام و تقربي دارند، درباره او دعا كنند، چنين كاري جز توحيد، چيز ديگري نيست.
۸. اينكه ميگوييد آنها زندهاند، اما رابطه ما با آنها قطعشده است، برخلاف گفتار پيامبر (ص) است. او وقتي كه در جنگ بدر اجساد مشركان را در گودالي ريخت با آنها شروع به سخن گفتن كرد. مسلماناني كه تازه شرك را ترك كرده بودند اعتراض كردند كه با اجساد مردگان سخن ميگويي؟ حضرت فرمود: «والذي نفس محمد بيده والله ما أنتم بأسمع لما أقول منهم».
با توجه به اين، شفيع بودن قطعي پيامبر (ص) و درخواست دعا از او و كليه كساني كه شفيع مأذون هستند، عين توحيد است.
۹. گفتار آقايان درست مخالف عمل و سيره ابوبكر است؛ وقتي وي از درگذشت پيامبر (ص) آگاه شد وارد خانه حضرت گرديد آنگاه خود را به روي او افكند و بوسيد و گريه كرد. و با او چنين گفتوگو نمود: «بأبي أنت وأُمّي يا نبي الله...»، چه ندا و درخواستي بالاتر از «يا نبي الله» است؟ چه شد گفتن يا نبي الله عين ايمان شمرده ميشود ولي نداي يا حسين شرك.
۱۰. درخواست دعا از اولياي الهي چه در حال حيات و چه در حال ممات مورد اذن بلكه امر الهي است؛ زيرا آيه ۶۴ سوره آلعمران كه به مسلمانان دستور ميدهد از پيامبر (ص) درخواست كنند تا درباره آنان از خدا مغفرت بطلبد مقيد به حال حيات دنيوي نيست و همه مسلمانان جهان از اين آيه معني عام و مطلق فهميدهاند و لذا در كنار قبر او با او سخن ميگويند و درخواست دعا ميكنند و خود صحابه پيامبر عملاً پس از درگذشت او به اين آيه تجسم ميبخشيدند. همه مسلمانان جهان از دور و نزديك به زيارت قبر رسول خدا (ص) ميشتابند و از او درخواست دعا و شفاعت ميكنند، آيا اين اجماع مسلمانان در طول چهارده قرن حجّت نيست؟
بخاري نقل ميكند كه پيامبران بزرگوار از آدم گرفته تا نوح تا برسد به ابراهيم و موسي و عيسي(ع) در روز قيامت از پيامبر (ص) ميخواهند كه شفاعت كند و به او ميگويند:
يا محمد أنت رسول الله وخاتم الأنبياء اشفع لنا إلي ربّك ألاتري ما نحن فيه.
اي محمد! تو رسول خدا و خاتم پيامبراني در درگاه خداوند ما را شفاعت كن آيا نميبيني كه ما گرفتاريم.
اين گواه بر آن است كه او شفيع مأذون است و خدا اين اذن را به او داده است {وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَـضي}؛ «و جز براي كساني كه او بپسندد و خشنود باشد شفاعت نميكنند». (انبياء: ۲۸)
بنابراين درخواست دعا و شفاعت از شفيع مأذون است درحاليكه وهابيان درخواست شفاعت از پيامبر (ص) را ممنوع و شرك اعلام ميكنند.
مراجعه شود: جدال احسن ص ۵۸