ماجرای  «افک» ماجرای  «افک» ماجرای  «افک» بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ماجرای  «افک» ماجرای  «افک» ماجرای  «افک» ماجرای  «افک» ماجرای  «افک»

ماجرای «افک»

داستان «افک» درباره کدام یک از همسران پیامبر (ص)  بوده است؟   پاسخ: واژه «افک» بر وزن فکر بنابر گفته «راغب»، به هر چیزی گفته می‏شود که وضع اصلی و طبیعی‌اش دگرگون شده باشد؛ برای نمونه

داستان «افك» درباره كدام يك از همسران پيامبر (ص)  بوده است؟
 
پاسخ:
واژه «افك» بر وزن فكر بنابر گفته «راغب»، به هر چيزي گفته مي‏شود كه وضع اصلي و طبيعي‌اش دگرگون شده باشد؛ براي نمونه بادهاي مخالف را «مؤتفكه» مي‌نامند؛ زيرا از مسير اصلي‌شان منحرف مي‌شوند. سپس به هر سخن منحرف از حق و متمايل به خلاف واقع و دروغ و تهمت، «افك» مي‌گويند.[1]
«مرحوم طبرسي» در «مجمع‌البيان» مي‌نويسد:
افك، هر دروغ ساده‏اي نيست بلكه دروغ بزرگي است كه صورت اصلي مسئله را دگرگون مي‏سازد. بنابراين خود كلمه افك نشان‌دهنده اهميت اين حادثه و دروغ و تهمتي است كه در آن زمينه مطرح بود.[2]
خداوند در آيه يازدهم سوره نور درباره تهمت زدن به شخص بي‌گناهي در عمل منافي عفت سخن مي‌گويد. درباره شأن نزول آيه نظرهاي گوناگون وجود دارد. بنابر پاره‏اي از روايات شيعي آيه درباره «ماريه قبطيه» است كه «مقوقس» فرمانرواي مصر آن‌را به عنوان كنيز به پيامبر (ص)  اهدا كرد.[3] ولي بر پايه روايات بسياري كه اهل سنت نقل كرده‏اند مقصود آيه عايشه است. عايشه بنابر برخي از اين روايت‌ها در يكي از جنگ‏ها همراه پيامبر (ص)  بود. پس از جنگ لشكر اسلام به‌سوي مدينه به راه افتاد و هنگامي كه شب فرا رسيد عايشه براي برآوردن حاجتي از لشكر جدا شد. هنگامي كه بازگشت لشكر را نديد و سرانجام همان‏جا خوابيد. صبح هنگام يكي از سپاهيان به نام «صفوان» او را يافت و بدون آنكه با وي سخني بگويد او را بر مركب نشاند و به شهر رساند. همين رويداد موجب شد كه به عايشه افترا ببندند. آنكه بيش از ديگران به اين ناهنجاري دامن زد «عبدالله بن ابي بن ‌سلول» منافق بود.[4]
«سيوطي» در اين زمينه چند روايت نقل كرده و در همه آنها شأن نزول آيه را ماجراي عايشه دانسته است.[5]
پيامبر (ص)  از اين موضوع سخت برآشفت و رفتارش را با عايشه تغيير داد و از همين روي نزديك بود كه جنگي ميان «اوس» و «خزرج» برپا شود كه رسول خدا (ص)  آرامش را بدانان باز گرداند و سرانجام آياتي نازل شد كه نشان‌دهنده پاكي عايشه و بي‏پايه بودن آن افترا بود.[6]
بنابراين روايات كساني چون «عبدالله بن ابي» به عايشه افترا بستند كه سرانجام با نزول وحي برائت وي ثابت شد. هرچند برخي از بزرگان هر دو دسته اين روايات را ‏با شأن و مقام پيامبر (ص)  ناسازگار و با آيات آمده در اين‌باره ناهم‌سو دانسته‌اند ‌نكته مهمي كه از آنها مي‌توان استنباط كرد ‌ناپذيرفتني بودن اين افترا نزد شيعه و سني است؛‌ يعني هر دو گروه به پيراستگي عايشه از آن عمل اعتراف مي‌كنند.
شيعه نه تنها دامان زنان رسول الله‏ (ص)  كه دامان زنان همه پيامبران را از فحشا پيراسته مي‌داند. «علامه طباطبايي» با نقد روايات افك مي‏گويد:
ورود فحشا به اهل و خانواده پيامبر (ص) موجب انزجار قلب‏هاي مردم از او مي‏شود. لذا بر خداوند واجب است كه ساحت همسران انبيا را از لوث زنا و فحشا پاك بدارد و الّا دعوت آنان لغو خواهد بود.[7]
بر پايه همين برهان عقلي عفت و پاكدامني واقعي و نه تنها ظاهري همسران پيامبران ثابت مي‌شود. البته اين سخن به معناي عصمت همسران رسول خدا (ص)  از هر گناه و جرم و خطا نيست.
 
 
مراجعه شود: شكست اوهام، ص ۲۱۳.


[1]. مفردات، راغب اصفهاني، ص 19.
[2]. مجمع البيان، ج 7، ص 231.
[3]. ترجمه تفسير الميزان، ج 15، ص 127.
[4]. مجمع الزوائد، ج7، ص 74؛ معجم الكبير، طبراني، ج23، ص 124.
[5]. الدر المنثور، ج 6، صص 140 ـ 150.
[6]. تفسير الميزان، ج 15، ص 103.
[7]. تفسير الميزان، ج 15، ص 103.
 


| شناسه مطلب: 83903







نظرات کاربران