تقیه چیست؟

تقیه چیست؟ آیا مبنای دینی دارد؟ چرا ائمه (ع) با داشتن علم غیب تقیه می‌کردند؟   پاسخ:  کلمه تقیه از ریشه‌ی تقوا و اتّقا و به معنای پرهیزکردن و خویشتنداری است. بنابراین مفهوم تقیه از دیدگاه لغت به عمل کسی گفته می‏شو

تقيه چيست؟ آيا مبناي ديني دارد؟ چرا ائمه (ع) با داشتن علم غيب تقيه مي‌كردند؟
 
پاسخ:
 كلمه تقيه از ريشه‌ي تقوا و اتّقا و به معناي پرهيزكردن و خويشتنداري است. بنابراين مفهوم تقيه از ديدگاه لغت به عمل كسي گفته مي‏شود كه كارش با گونه‌اي از مراقبت، پرهيز و خويشتنداري آميخته است. مرحوم شيخ مفيد عالم و دانشمند شهير اسلام  تقيه را چنين تعريف مي‏كند:
التَّقية سِرُّ الاعتقادِ و مكاتمة المخالفِينَ و تركُ مظاهرتِهم بما يُعقَّبُ ضرراً في الدينِ أو الدنيا.
تقيه مستور داشتن اعتقاد باطني و كتمان آن در برابر مخالفان به خاطر اجتناب از زيان‏هاي ديني يا دنيوي است.
پس تقيه دو ويژگي دارد: كتمان اعتقاد باطني و پيشگيري از زيان‌هاي معنوي و مادي. بايد اين موضوع را بررسي كرد كه هدف از اين پيشگيري رعايت مصالح و منافع شخصي و مقدم داشتن آنها بر مصالح اجتماعي است يا جلوگيري از نابودي نيروها و امكانات و ذخيره كردن آنها براي مبارزه‌اي سامان‌مند با مخالفان و دشمنان است.
 قرآن مجيد در چندجا به مسئله تقيه اشاره مي‌كند:
الف) نجات يافتن حضرت موسي (ع)  از دست فرعون
خداوند متعال مي‌فرمايد:
(قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللهُ...) (غافر: 28)
مرد باايماني از كسان فرعون كه ايمان خود را نهان مي‌داشت گفت: آيا مي‏كشند مردي را كه مي‏گويد پروردگار من خداست؟
خداوند در اين آيه كتمان عقيده (تقيه) را كار خوبي دانسته است؛ زيرا با اين كار جان رهبر انقلابي بزرگ حفظ مي‏شود و اگر مؤمن آلفرعون تقيه نمي‌كرد  حضرت موسي آسيب مي‌ديد. او ايمان خودش را مكتوم داشت و هنگامي كه جان حضرت موسي با خشم شديد فرعون به خطر افتاد، پا پيش نهاد و با سخنان مؤثرش آن حضرت را نجات داد.
ب) سرگذشت حضرت ابراهيم (ع)
خداوند سبحان مي‏فرمايد: (فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ * فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ)؛ «گفت كه من بيمارم و [نمروديان] از او روي برتافتند». (صافات: 89 و90)
حضرت ابراهيم (ع) انگيزه خود را براي شكستن بت‏ها مكتوم داشت و هنگامي كه از او خواستند در مجلس جشن شركت كند چنين گفت: «من بيمارم». مقصود او كسالت روحي بود و با اين كار زمينه شكستن بت‏ها و آزادي مردم بابل را از چنگال جباران فراهم ساخت.
با درنگ درباره پاسخ حضرت ابراهيم مي‏توان دانست كه آن حضرت و فرستادگان الهي براي رسيدن به هدف‌هايشان از تقيه بهره مي‌برده‌اند.
ج) آمدن رسولان حضرت مسيح (ع) بهسوي مردم انطاكيه
خداوند متعال مي‌فرمايد:
{إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ} (يس: 14)
هنگامي كه [به سوي مردم انطاكيه] دو تن را فرستاديم پس آن دو را تكذيب كردند و آنگاه آنان را با رسول سومي نيرو بخشيديم.
دو تن از فرستادگان مسيح پس از مبارزه با بت‏پرستي در «انطاكيه» كاري از پيش نبردند و به زندان افتادند. اما نفر سومي كه با آنها بود به كمكشان شتافت و روش مبارزه را تغيير داد. اوعقيده باطني‌اش را مكتوم ‏داشت تا بتواند به دستگاه حاكم نفوذ كند. سپس در هنگام مناسبي هم ياران را از زندان نجات داد و هم انقلابي فكري ـ اجتماعي در شهر به راه ‏انداخت كه قرآن از آن با {عَزَّزْنا بِثالِثٍ} ياد كرد؛ يعني با نفر سوم آن دو را ياري كرديم و عزت و قوتشان بخشيديم.
اگر نفر سوم نيز به جاي تقيه از همان روش دوستانش استفاده مي‌كرد مانند آنها شكست مي‌خورد و نمي‌توانست به هدفش برسد.
برخي از كارها در زندگي پيامبر اسلام (ص)  كه دوست و دشمن در شهامت و شجاعت و تدبيرش شك ندارند در كمال پنهان‏كاري سامان مي‌يافت. براي نمونه او سه سال مردم را مخفيانه دعوت كرد. همچنين هجرت آن حضرت در كمال استتار صورت گرفت؛ يعني پيامبر در كمال پنهان‏كاري از حلقه محاصره دشمن گذشت و بدون اينكه متوجه او شوند از مكه بيرون رفت. او شب‏ها در راه مدينه پيادهروي مي‏فرمود و روزها با همراهانش پنهان مي‏شد. حتي اختفا در غار ثور نيز از نمونه‌هاي تقيه و كتمان اعتقاد يا عمل است.
پيامبر(ص)  براي فتح مكه در كمال اختفا نقشه‏اي كشيد كه حتي نزديك‏ترين اصحاب آن حضرت از آن اطلاع نداشتند. نمونه‌هاي ديگري مانند اينها دليلي روشن بر استفاده آن حضرت از تقيه است و نمي‏توان گفت كه تنها ائمه تقيه و به آن امر مي‏كرده‏اند.
تقيه از مؤثرترين روش‏ها براي رسيدن به اهداف و پيروزي است و به دليل وجود اختناق، زور، جبر و سفاكي در دوران امامان معصوم (ع) آنان براي پيشبرد اهدافشان و زنده ماندن اسلام و محفوظ ماندن ياران مؤمن خود به تقيه كردن فرمان مي‌داده‌اند.
شايد پنهانكاري با دو هدف متفاوت صورت پذيرد:
يك ـ كتمان عقيده از روي ترس و وحشت و پرهيز از صراحت بيان براي جلوگيري از آسيب رسيدن به سودهاي شخصي و زودگذر؛
دو ـ جلوگيري از استهلاك نيروها و ذخيره كردن آنها در قالب روشي كارآمد براي زدن ضربه پاياني.
تقيه نخست نشانه ضعف ايمان و عدم رشد كافي و تقيه دوم دليل بر هوشياري، بيداري و آشنايي به اصول مبارزه و رسيدن به اهداف است.
تقيه اسلامي و آنچه در سيره ائمه هست، از تقيه دوم يعني تقيه از روي عقل و در قالب روشي براي رسيدن به اهداف است؛ نه از روي ترس و به انگيزه از دستدادن منافع. قرآن كريم مي‏فرمايد:
{لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ... إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللهِ الْمَصِيرُ} (آلعمران: 28)
افراد با ايمان نبايد به جاي مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند... مگر اينكه از آنها تقيه كنيد [و به خاطر هدف‌هاي مهم‌تري كتمان نماييد]. خداوند شما را از [نافرماني] خود برحذر مي‌دارد و بازگشت [شما] به سوي خداست.
اين آيه روشن مي‌سازد كه تقيه در عصر پيامبر در ميان مسلمانان بوده است. همچنين خداوند مي‏فرمايد:
{مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ} (نحل: 106)
كساني كه بعد از ايمانشان، به خدا كافر شوند [مجازات مي‌شوند]، بهجز آنها كه تحت فشار واقع شده‌اند. درحاليكه قلبشان باايمان، آرام است.
نام افرادي مانند «عمار»، پدر او «ياسر»، مادرش «سميه»، «صهيب» و «بلال» در شأن نزول اين آيه ديده مي‏شود. اين آيه از تقيهكردن مسلمانان در صدر تاريخ اسلام حكايت مي‏كند و نشان مي‏دهد كه مسلمانان بدون تقيه كردن كشته مي‏شدند و قدرت و جمعيّت آنان كم و كمتر مي‏شد. پدر و مادر عمار در برابر دشمن ايستادند و شهيد ‏شدند اما عمار تقيه كرد و سپس گريهكنان خدمت پيامبر رسيد. آن‌گاه اين آيه درباره او نازل ‏شد و كار وي را تأييد كرد. تاريخ زندگي عمار گواهي مي‌دهد كه او ابرمردي بود كه براي حفظ اسلام از هيچ چيزش دريغ نمي‏كرد. اما آنجا كه مصالح در كار بود به تقيه دست ‏زد و جان خود را حفظ كرد.
 علي بن ابيطالب نيز كه پيامبر (ص)  درباره‏اش مي‏فرمايد: «عَليٌ مَعَ الحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَليٍّ» درباره تقيه چنين مي‏فرمايد:
التَّقِيَّةُ مِنْ أَفْضَلِ أَعْمَالِ الْمُؤْمِنِينَ يَصُونُ بِهَا نَفْسَهُ وَ إِخْوَانَهُ عَنِ الْفَاجِرِين‏...
تقيه از بهترين اعمال افراد با ايمان است كه به كمك آن، هم خود و هم برادران خويش را از چنگال فاجران رهايي مي‏بخشند [نيروها را براي مبارزه بنيادي ذخيره مي‏كنند].
حضرت امام محمد باقر (ع) نيز در اينباره مي‏فرمايد: «اَيُّ شَيْءٍ اَقَرُّ لِلْعَينِ مِنَ التَّقيَّةِ اِنَّ التَّقيَّةَ جُنُّ الْمؤمنِ»؛ «چه چيز از تقيه بهتر است؟ تقيه سپر انسان با ايمان است».
همچنين حضرت امام جعفر صادق (ع) مي‏فرمايد: «التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَالتَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِن‏»؛ «تقيه سپر فرد با ايمان و وسيله حفظ و نگاهداري او به هنگام مبارزه است».
بنابراين تقيه دروغگويي، ترس، ضعف، زبوني و گريز از زير بار مسئوليت‏ نيست بلكه پوشاندن فكر و عقيده براي رسيدن به اهداف ويژه است.
«كميت» شاعر روزي به خدمت امام موسي بنجعفر (ع) رسيد و چهره امام را درهم ديد. امام (ع) به او فرمود: تو درباره بنياميه گفته‏اي: «فَالانَ صِرْتُ إلي اُميَّةَ وَالاُمُورُ لَها إلي مَصائِرُ»؛ «من اكنون به دودمان اميه متوجه شدم وكارهاي آنها متوجه من است».
كميت گفت: «من اين سخن را از روي تقيه سرودم. اما به خدا سوگند من به شما ايمان دارم و دوست شمايم». امام فرمود: «اگر تقيه مجوز هر كاري باشد شرابخواري نيز از روي تقيه جايز خواهد بود».
بنابراين تقيه ائمه (ع)  براي حفظ و نگاه‌باني از اسلام در برابر حاكمان ستمگر بوده است نه از سر ترس از مرگ تا گفته شود كه چرا آنان با داشتن علم غيب تقيه مي‌كردند؟ پيامبر (ص)  و ائمه اطهار (ع) در كارهاي عادي، فردي و اجتماعي، به استفاده از علم عادي موظف بوده و از اينرو همواره در چنين كارها از شيوه‌هاي عادي براي كسب آگاهي بهره مي‌برده و بر پايه برآيندهاي آن عمل مي‏كرد‌ه‌اند.
 
 
مراجعه شود: شكست اوهام، 1667.
 


| شناسه مطلب: 83935







نظرات کاربران