آستان مقدس سید محمد بن امام علی النقی
آستان مبارک سید محمد، فرزند امام هادی(علیه السلام)، در پنجاه کیلومتری جنوب سامرا و در شمال بغداد و نزدیک قریه‌ای به نام بلد در استان صلاح‌الدین، واقع شده است که به سبب وجود این قبر، به «بلد سید محمد» معروف است. این قریه که تا بغداد،
آستان مبارك سيد محمد، فرزند امام هادي(عليه السلام)، در پنجاه كيلومتري جنوب سامرا و در شمال بغداد و نزديك قريهاي به نام بلد در استان صلاحالدين، واقع شده است كه به سبب وجود اين قبر، به «بلد سيد محمد» معروف است. اين قريه كه تا بغداد، هشتاد كيلومتر فاصله دارد ـ از نواحي دُجَيل، بين راه بغداد و سامرا، واقع شده است. وي از بزرگان و مبارزان عصر خود بود و ميان شيعيان و دوستداران اهلبيت: به سبع الدجيل (شير دجيل)، معروف بود. (تصوير شماره 279 و 280)
شيعيان عربزبان، براي اين بزرگوار، درست همان احترامي را قائل و معتقدند كه شيعيان فارسيزبان، بهويژه ايرانيان، براي حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام) قائلاند. وي نه تنها نزد شيعه، بلكه نزد اهلسنت و اعراب باديه، از جايگاه رفيعي، برخوردار است. آنان نيز احترام او را دارند و از ايشان ميترسند. ازاينرو هرگز قسم دروغ به او نميخورند و پيوسته از اطراف براي او، نذر ميبرند. مرقدش، محل پايان يافتن بسياري از اختلافها و مشاجرات است؛ چراكه وقتي كار به قسم خوردن به امامزاده محمد، كشيده ميشود، منكر، از قسم خوردن خودداري مينمايد و حق را به طرف دعوا ميدهد؛ مبادا مورد خشم و نفرين آن بزرگوار، قرار گيرد.
تولد
سيد محمد، بنابر برخي از منابع، حدود سال ۲۲۸ه .ق، متولد شد.[1] بنابراين قول، سيد محمد، فرزند اول امام است. ولي طبق برخي روايات، سيد محمد فرزند دوم و از امام حسن عسكري(عليه السلام) كوچكتر بود. علي بن مهزيار نقل ميكند: «به امام هادي(عليه السلام) گفتم: اگر شما از دنيا برويد، به چه كسي رجوع كنيم؟» امام فرمود: «عهدي الى الاكبر من ولدي»[2].
سيد محمد، بهاندازهاي جليلالقدر و عظيمالشأن بوده است كه شيعيان خيال ميكردند او، امام بعدي است. ياران امام هادي(عليه السلام) نيز درباره امامت وي، از امام سؤال ميكردند. «علي بن عمرو نوفلي» ميگويد:
همراه ابيالحسن(عليه السلام) در حياط منزلشان بوديم كه پسرش محمد، از جلوي ما گذشت. گفتم: «فدايت شوم!» آيا امام ما بعد از شما، ايشان است؟» امام در جواب من فرمود: «نه. امام شما بعد از من، حسن است».[3]
علاقه امام به سيد محمد
امام هادي(عليه السلام) و فرزندش امام حسن عسكري(عليه السلام)، به محمد، بسيار ابراز علاقه ميكردند؛ به طوري كه امام براي او، مجلس ختم برگزار كرد. جمعي از بنيهاشم، از جمله حسن بن حسن افطس، نقل كردهاند:
روز وفات سيد محمد، به خانه امام هادي(عليه السلام) رفتيم و ديديم در صحن خانه، بساط گستردهاند و مردم دور تا دور، نشستهاند. جمعيت را تخمين زديم، غير از موالي و ساير مردم، ۱۵۰ نفر از آل ابيطالب، بنيهاشم و قريش، حضور داشتند. ناگهان امام حسن عسكري (عليه السلام) در حاليكه گريبان خود را در مرگ برادر، چاك كرده بود، وارد شد و كنار پدر ايستاد. ما حضرت را نميشناختيم. پس از ساعتي، حضرت امام هادي (عليه السلام) رو به او كرده و فرمود: «يا بُنَي أَحْدِثْ لِلهِ شُكْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِيكَ أَمْراً». امام حسن(عليه السلام) گريه كرد و گفت: «اَلْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، اِياهُ نَشْكُرُ نِعَمَهُ عَلَينا وَ إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ». پرسيدم: «او كيست؟» جواب داد: «حسن(عليه السلام) فرزند امام علي النقي(عليه السلام)». در آن هنگام، بيستساله به نظر ميرسيد. ما فهميديم كه پس از پدر، او امام است.[4]
ويژگيهاي اخلاقي
ابوجعفر، سيد محمد، داراي اخلاق والا، گستردگي علوم و ادب بسيار برجسته بود و اين كمالات، او را از ديگران متمايز ميساخت؛ تا آنجا كه بسياري از شيعيان، معتقد بودند كه پس از امام هادي(عليه السلام)، منصب امامت به او ميرسد.
عارف بزرگ، الكلاني، درباره شخصيت ايشان چنين ميگويد:
خدمت ابوجعفر، محمد بن علي الرضا (لقب امام هادي)، در آغاز شكوفايي و سن كم رسيدم و از او باوقارتر، بزرگوارتر، جليلتر و پاكيزهتر نديدم. در آن هنگام امام حسن عسكري(عليه السلام) در حجاز، كودك بود و ابوجعفر، او را بسيار ميستود. ابوجعفر، همواره ملازم برادرش، امام حسن عسكري بود و از او جدا نميشد. حضرت نيز آموزش و تربيت او را برعهده گرفته بود و از علوم، معارف و آداب خويش، او را بهرهمند ميساخت.
علماي شيعه، اتفاق نظر دارند كه امام هادي(عليه السلام)، سيد محمد، برادر بزرگتر امام حسن عسكري(عليه السلام)، را حتي با اشاره و دلالت، امام بعدي، معرفي نكرده است. اما از آنجا كه سيد محمد، شايستگيهايي داشت، شيعيان تصور ميكردند وي، امام بعدي است. ولي پس از درگذشت وي، سه سال پيش از رحلت امام هادي(عليه السلام)، شيعيان با راهنمايي امام هادي(عليه السلام)، از جانشيني امام حسن عسكري(عليه السلام)، آگاه شدند.[5]
وفات
سيد محمد، در سال 252ه .ق، براي زيارت خانه خدا، قصد سفر كرد. هنگامي كه به قريه بلد رسيد، مريض شد و درگذشت. شيعيان، او را در همانجا دفن كردند. علت بيماري ايشان، معلوم نيست و نميدانيم آيا خلفاي عباسي، ايشان را مسموم كردند يا آنكه بيماري و مرگ ايشان، طبيعي بود.[6]
كرامات
كرامات زيادي از اين فرزند بزرگوار امام هادي(عليه السلام)، ديده شده است. ميرزا حسين نوري در «النجم الثاقب» مينويسد:
سيد محمد، صاحب كرامات متواتر است و حتي نزد اهلسنت هم معروف است. مردم عراق، حتي اعراب باديهنشين هم ميترسند به نام او، قسم ياد كنند. اگر آنها را به برداشتن مالي متهم كنند، آن را برميگردانند؛ ولي به سيد محمد، قسم نميخورند؛ زيرا عذاب آن را ديدهاند.[7]
تعدادي از علما، درباره كرامات سيد محمد، كتابهايي نوشتهاند؛ از جمله مهدي آل عبدالغفار كشميري، رسالهاي را در كرامات سيد محمد بن علي الهادي، نوشته است. در اينجا ما به نمونهاي از كرامات ايشان، اشاره ميكنيم:
علامه سيد هادي خراساني بجستاني[8] از سيد حسن آل خوجه، از خدام آستانه عسكريين(عليهما السلام)، نقل ميكند:
در صحن شريف ابيجعفر سيد محمد، نشسته بودم. متوجه شدم شخصي عرب در حالي كه يكي از دستهايش را به گردن بسته بود، وارد آستانه شد. نزديك رفتم و از علت مريضي او سؤال كردم. در جوابم گفت: «سال گذشته، روزي به منزل خواهرم رفتم. ديدم در حياط، گوسفندي بسته است. خواستم ذبح كنم و بخورم؛ خواهرم اجازه نداد و گفت كه اين گوسفند نذر سيد محمد است.
من به حرف او توجه نكردم و آن را ذبح كردم. پس از سه روز، آثار شلي در دستم، نمايان گشت و روز به روز، بدتر شد. من متوجه علت آن نبودم؛ تا اينكه در اين اواخر متوجه عملم شدم. حالا هم پشيمانم و براي شفا به آستانه سيد محمد آمدم». سپس با همراهيان، وارد حرم شد و شروع به گريه و زاري كرد. پس از ساعتي، ديدم دستش را حركت ميدهد. سجده شكر بهجا آورد و نذر كرد هرسال، گوسفندي بياورد و به نيت سيد محمد، ذبح كند.[9]
محمدعلي اردوبادي (1312-1380ه .ق)، فقيه و پژوهشگر ساكن نجفاشرف، تصميم گرفت براي هديه به امام زمان[، كتابي درباره عموي ايشان، امامزاده سيدمحمد، فرزند امامهادي(عليه السلام) مدفون در شهر دجيل در شمال بغداد، تأليف كند. از اينرو كتاب «حياة و كرامات ابوجعفر محمد بن الامام علي الهادي(عليه السلام)» را به زبان عربي نوشت. ترجمه فارسي اين كتاب نيز با مقدمه علياكبر مهديپور، منتشر شده است.
همچنين وي در پايان كتاب، ضمائمي را مشتمل بر زندگينامه مؤلف كتاب و نيز فرزندان، كتابنامه و زيارتنامه امامزاده سيد محمد، نوشته است. اين كتاب در دو بخش، تدوين شده است. مؤلف در بخش اول، مراحل زندگاني امامزاده سيد محمد را تشريح كرده و در بخش دوم، كرامات وي را ذكر نموده است. گفتني است 32 كرامت از اين مجموعه، به عقوبت ستمكاران و 28 كرامت، به شفاي دردمندان به دست امامزاده سيدمحمد، اشاره كرده است.
آستانه سيد محمد
عمارت اول: اين آستانه مبارك، چون در مسير اصلي راه سامرا نبوده و با راه اصلي، فاصله داشته است، بر اثر ناامن بودن آن منطقه تا عصر صفويه، متروك مانده بود. ازاينرو بهطور دقيق، از تاريخ بناي آن، اطلاعي در دست نيست؛ جز اينكه در تعميرات اساسي كه در سالهاي ۱۳۷۹-۱۳۸۴ه .ق، در اين آستانه، انجام گشت و از قرائني كه مشاهده شد، بعضي از اهل اطلاع، اظهار ميدارند كه عمارت اول اين آستانه، متعلق به قرن چهارم است كه عضدالدوله ديلمي، آن را ساخته است. (تصوير شماره 281)
عمارت دوم: در قرن دهم هجري، شاه اسماعيل صفوي، آن را پس از فتح بغداد، انجام داد كه در آن هنگام، قسمتي هم براي سكونت زائراني در نظر گرفته شد كه قصد زيارت سامرا را داشتند و از اين آستانه هم زيارت ميكردند و در آنجا، توقف مينمودند.
عمارت سوم: در سال ۱۱۹۸ه .ق، ملا محمد رفيع، فرزند محمد شفيع خراساني تبريزي، به هزينه احمد خان دنبلي، آن عمارت را ساخت. سيد حسن امين در دائرة المعارف الاسلامية الشيعة، به نقل از كتاب «تحفة العالم»، اثر ميرزا عبداللطيف تستري، آن را عمارت اول، ثبت كرده است.
عمارت چهارم: حدود سال ۱۲۰۸ه .ق، شيخ زين العابدين كاظمي آل سلماسي، آن را ساخت و گنبدي از گچ و آجر بر قبر شريف بنا كرد. همچنين كاروانسراي بزرگي را در جهت شرقي آستانه، براي سكونت زائران ايجاد نمود كه قسمتي از هزينه آن را احمد خان دنبلي، پرداخت. اين عمارت را شيخ ذبيحالله محلاتي در كتاب «تاريخ سامرا»، عمارت اول دانسته و ثبت كرده است. اما سيد حسن امين به نقل از «مآثر الكبراء»
شيخ ذبيحالله محلاتي، در دايره المعارف الاسلاميه الشيعه، عمارت سوم آستانه سيد محمد، ثبت نموده است.
شيخ ذبيحالله محلاتي، در دايره المعارف الاسلاميه الشيعه، عمارت سوم آستانه سيد محمد، ثبت نموده است.
عمارت پنجم: در سال ۱۲۴۴ه .ق، ملا محمد صالح برغاني قزويني حائري، با نظارت سردار حسن خان و حسين خان قزويني، آن را انجام دادند كه تمامي عمارت سابق را خراب نمودند و آستانه مجللي با گنبد بزرگ كاشيكاري، بنا كردند كه شروع آن، در
سال ۱۲۴۴ه .ق، و پايان آن عمارت، در سال ۱۲۵۰ه .ق، بود. تاريخ مذكور بر سنگ مرمر، به خط ثلث، در دو طرف ايوان آستانه، نصب است.
سال ۱۲۴۴ه .ق، و پايان آن عمارت، در سال ۱۲۵۰ه .ق، بود. تاريخ مذكور بر سنگ مرمر، به خط ثلث، در دو طرف ايوان آستانه، نصب است.
سيد حسن امين معتقد است كه در سال ۱۲۵۰ه .ق، سردار حسين خان آن را تعمير نموده است و اين عمارت را در سال ۱۳۱۰ه .ق، ميرزا حسين نوري، تعمير كرد و قسمتهايي از كاشيكاري گنبد را كه ريخته بود، بازسازي نمود كه تاريخ آن در پيشاني گنبد، ثبت شده است. هشت حجره نيز در جنوب صحن شريف، براي سكونت زائران بنا گرديده بود.
پس از هجرت ميرزاي شيرازي به سامرا، در يكي از مسافرتهاي ميرزا كه همراه شاگردانش، پياده از سامرا به آستانه سيد محمد مشرف گشتند، تعميراتي انجام دادند و چند حجره به حجرات صحن، افزودند. سپس ميرزا محمد تهراني عسكري، صحن شريف را توسعه داد و حجراتي بدان اضافه نمود. در عصر مرجعيت آيتالله حاج آقا حسين قمي، جمعي از مردم ايران، اموال زيادي را براي تعمير آستانه سيد محمد، ارسال داشتند و به همت فرزندشان حاجآقا محمد طباطبايي آستان كنوني طراحي شد.
اين آستانه، بين سالهاي ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ه .ق، به شكل باشكوهي، تكميل شد. عمارت جديد، داراي صحن مربع شكل به ضلع ۱۵۰ متر است و وسط صحن شريف، حرم مطهر واقع است كه گنبد كاشيكاري آن، نظر هر بيننده را به خود جلب ميدارد. محيط گنبد، حدود پنجاه متر و ارتفاع آن، ۴۵ متر است و كنار آن، منارهاي به ارتفاع چهل متر، در سال ۱۳۷۹ه .ق، برافراشتهاند. مقابل حرم نيز يك ايوان مسقف، با ستونهاي باشكوه، خودنمايي ميكند. حرم مطهر با كاشيكاري و آينهكاري هنرمندان ايراني، تزيين شده و نشانهاي از هنر اسلامي را به نمايش ميگذارد. قبر مطهر، وسط حرم واقع است و روي آن، صندوق نفيس و ضريح نقره، نصب است.[10]
كتيبهاي بدين صورت، بر ضريح شريفش نوشته شده است:
هذا مرقد السيد الجليل ابي جعفر محمد بن الامام ابي الحسن علي الهادي(عليه السلام) عظيم الشأن جليلالقدر كانت الشيعة تزعم انه الامام بعد ابيه(عليه السلام) فلما توفى نص ابوه على اخيه ابي محمد الزكي وقال له احدث الله شكراً فقد احدث فيك امراً خلفه ابوه في المدينة طفلاً وقدم عليه في سامرا مشتداً و نهض الى الرجوع الى الحجاز ولمّا بلغ بلد على تسعة فراسخ مرض و توفى و مشهده هناك ولما توفى شق ابومحمد عليه ثوبه و قال في جواب من عابه عليه قد شق موسى على اخيه هارون وكانت وفاته في حدود اثنين و خمسين بعد المأتين.
اين مرقد سيد جليل، ابوجعفر محمد، فرزند امام هادي(عليه السلام) است كه فردي عظيمالشأن است و شيعيان را اين گمان بود كه او پس از امام هادي(عليه السلام)، به امامت خواهد رسيد و چون درگذشت امام هادي(عليه السلام) به امامت حسن عسكري(عليه السلام) اشاره فرمود. هنگاميكه امام هادي(عليه السلام)، از مدينه به سامرا ميرفت، سيد محمد، كودكي بيش نبود و بعدها چون به بلوغ رسيد، راهي سامرا شد و چندي در سامرا بود، تا آنكه تصميم گرفت به مدينه برگردد و چون نُه فرسنگي از سامرا دور شد و به «بلد» رسيد، در همينجا بيمار شد و درگذشت و چون اين خبر به امام حسن عسكري(عليه السلام) رسيد، از شدت اندوه، گريبان خود را چاك كرد و چون بر اين كار او خرده گرفتند، فرمود كه حضرت موسي نيز در مرگ برادرش هارون، گريبان خود را پاره كرد.
فرزندان سيد محمد
درباره تعداد فرزندان سيد محمد، بين مورخان و علماي انساب اختلاف است. عدهاي او را صاحب فرزند نميدانند. برخي نيز براي او، دو فرزند بهنامهاي حسين و علي، معروف به صاحب العسكر، ميدانند.[11]
شيخ عباس قمي، فرزند ديگري را بهنام احمد، براي سيد محمد برشمرده است كه اين نام، مقتضاي كنيه او ميباشد كه ابواحمد است. مرحوم قمي، تداوم نسل او را از اين فرزند، قائل است و سلسله يكي از سادات بعاج را به او ختم ميكند و مينويسد: «سادات آل بعاج، نسب شريف خود را به
سيد محمد بن احمد بن محمد بن امام هادي ميرسانند».[12]
سيد محمد بن احمد بن محمد بن امام هادي ميرسانند».[12]
نويسنده كتاب «بحرالانساب» كه كتابش از اعتبار خاصي برخوردار نيست، تعداد فرزندان محمد را نُه تن برشمرده است كه عبارت اند از:جعفر، عبدالله، احمد، علي، محمود، اسكندر، لطفالله، عنايتالله و هدايتالله. وي اضافه ميكند كه برخي از فرزندان آنان، در خوي و سلماس ميزيستهاند[13]. گفتهاند برخي از سادات اصفهان نيز به آن جناب ميرسند.[14]
173. زيارتگاه اربعين
شهر تكريت، كنار رود دجله، در 160 كيلومتري شمال بغداد، واقع است و پيشينه آن به دوره آشوري برميگردد. در دوره اسلامي نيز به علت وقوع آن بر سر راه كاروانهاي تجاري، مورد توجه قرار گرفته است.[15] از شخصيتهاي مشهوري كه از اين شهر برخاستهاند، ميتوان به صلاحالدين ايوبي (مؤسس دولت ايوبيان) و نيز صدام حسين، ديكتاتور خونخوار عراق در دوران حاكميت رژيم بعثي،
اشاره كرد. (تصوير شماره 282)
اشاره كرد. (تصوير شماره 282)
برخي از آثار تاريخي موجود در اين شهر، عبارتاند از:
1. قلعه: ميان شهر واقع است و در آغاز سده نهم هجري، به دستور تيمور لنگ، ويران شده است؛
2. برج و بارو و دروازههاي شهر؛
3. كليساي سبز كه در سال 639 م، ساخته شده و داراي نقوش و تزيينات معماري فراواني است.[16]
اما مهمترين اثر تاريخي اين شهر، بنايي است كه نزد اهالي، به نام زيارتگاه اربعين (چهل تن)، شناخته ميشود. اين بنا در فاصله 300 متري از حصار تاريخي اين شهر و در سمت چپ جاده بغداد ـ موصل، قرار دارد. وجه تسميه اين زيارتگاه، آن است كه به اعتقاد اهالي منطقه، در اين مكان، چهل شهيد كه در جريان نبرد فتح تكريت، در زمان خلافت عمر بن خطاب در سال 16ه .ق، به شهادت رسيدند، به خاك سپرده شدهاند. (تصوير شماره 283)
يكي از اين شهدا را عمرو بن جندب يا عمرو بن جناده غفاري، به شمار آوردهاند كه براي وي، قبري داخل بنا وجود دارد. براساس باور محلي، او از صحابه پيامبر اسلام9 و از موالي خليفه دوم عمر بن خطاب، بوده است. اما در منابع تاريخي معتبر، نامي از چنين شخصيتي كه در نبرد فتح اسلامي نيز كشته شده باشد، به ميان نيامده است. تنها در برخي منابع، از شخصي به نام «عمرو بن جندب ازدي» ياد شده است كه در جنگي كه ميان عبيدالله بن حر و مهلّب بن ابيصفره (از فرماندهان نظامي مصعب بن زبير) در سال 68ه .ق، در تكريت رخ داد، فرمانده جناح راست لشكر ابنحر بوده و به تعبير ابن اعثم: «كان فارساً بطلاً لا يصطلي له بنارٍ».
عمرو بن جندب، در همين جنگ كشته شد و اصحاب ابن حر، شبانه، وي را به همراه ديگر كشتههايشان در اين جنگ، نزديك رود فرات، مقابل شهر تكريت، دفن كردند.[17] بنابراين قبر موجود در زيارتگاه اربعين تكريت، قابل انطباق با قبر عمرو بن جندب ازدي است و افسانه شهادت چهل تن در فتح تكريت، احتمالاً داستان تحريف يافته واقعه نبرد ميان ابن حر و مهلّب بن ابيصفره است.
زيارتگاه اربعين، افزونبر اهميت زيارتي آن براي مردم تكريت، امروزه مهمترين بناي معماري اسلامي در اين شهر، به شمار ميآيد. درباره تاريخچه و كاربري واقعي آن، شواهد قطعي وجود ندارد. اما برخي پژوهشگران با بررسي نماي بنا و مقايسه آن با بناهاي ديگر، كاربري آن را مدرسه علوم ديني، تشخيص دادهاند.[18] برخي نيز با توجه به شواهد معماري و تزيينات بنا، قدمت آن را از اواخر قرن پنجم هجري، تعيين كردهاند.[19] در صورت پذيرفتن اين دو نظريه، بايد اين بنا را قديميترين نمونه مدارس دوره اسلامي بدانيم كه ساختمان آن، تا به امروز باقي مانده و در گذر حوادث زمان، از بين نرفته است.[20]
ساختمان زيارتگاه، از سنگ و گچ و بخشهايي از آن، با خشت و گچ ساخته شده است. نماي بنا، مربعي به طول 47 متر است كه وسط آن، صحن مستطيلي به ابعاد 5/36 × 5/30 متر قرار دارد. در ضلع جنوبي بنا، شبستان يا نمازخانه مدرسه واقع است و در غرب آن، يك اتاق وجود دارد كه از سمت شمال به اتاق ديگري، متصل است. هريك از اين دو اتاق، داراي گنبدي نيمكرهاي است كه در دوره اخير، از بيرون با رنگ سبز، نقاشي شدهاند.
داخل اتاق اول، قبر منسوب به عمرو بن جندب وجود دارد كه به ارتفاع حدود 5/1 متر از كف زمين، برجسته و طول و عرض آن، 3×2 متر است. در ضلع جنوبي اين اتاق، محرابي از آجر و گچ وجود دارد كه از نمونههاي بسيار قديمي و زيباي محرابهاي اسلامي در بناهاي تاريخي عراق، به شمار ميآيد.