چرا وهابیّت بر خلاف معیارهای حدیث شناسی در ردّ یا قبول یک حدیث، حب و بغض خودشان را نسبت به راویان، ملاک قرار میدهد؟
چرا وهابیّت بر خلاف تمام معیارهای حدیث شناسی در ردّ یا قبول یک حدیث حب و بغض خودشان را نسبت به راویان، و همچنین پندارهای خودشان را از اسلام ملاک صحت و سقم حدیث تلقی نموده اند؟ به این معنا که هر حدیثی که بر خلاف عقیده شان باشد آن را بدون هیچ دلی
چرا وهابيّت بر خلاف تمام معيارهاي حديث شناسي در ردّ يا قبول يك حديث حب و بغض خودشان را نسبت به راويان، و همچنين پندارهاي خودشان را از اسلام ملاك صحت و سقم حديث تلقي نموده اند؟ به اين معنا كه هر حديثي كه بر خلاف عقيده شان باشد آن را بدون هيچ دليلي تضعيف و هرچه موافق با پندارهاي شان باشد آن را صحيح ميدانند؟ چرا رهبران وهابي بر خلاف ديدگاه محدثان بزرگ وعلماي علم رجال ، احاديثي مربوط به فضايل اهلبيت به خصوص علي(ع) كه در متون معتبر اهل سنت نقل شده را احاديث موضوع و غير قابل اعتماد مي دانند و نيز رواياتي كه در ذم و طعن مخالفين اهل بيت مانند معاويه بن ابي سفيان، عمرسعد، و بني اميه و بني مروان و عمرو عاص و يزيد بن معاويه و امثال آنان نقل شده باشد به طور قطع و يقين و بدون اقامه هيچگونه دليلي ميگويند اينگونه روايات همگي دروغ و كذب اند؟[1]
اين گروه بدون هيچ دليل عقلائي و رجالي هر حديثي كه در ذمّ و نكوهش افراد معلوم الحال مانند «معاويه»«يزيد بن معاويه» و «مروان بن حكم» و... باشند، بدون تآمل در سند و يا محتوا آن ميگويند: كذب و دروغ است.
آنان به طور كلي حكم نموده اند كه هر حديثي كه در مذمت افراد ياد شده وارد شده باشد محكوم به كذب است! در حالي كه افعال و كردار ناشايست نامبردگان بهترين دليل بر صحت احاديثي است كه در مذمت آنها وارد شده است.
اينان با چه انگيزهاي تمام احاديثي را كه در فضيلت اهلبيت نقل شده يا سندا مورد مناقشه قرار ميدهند و يا دلالت آنها را مردود مي شمارند. ازباب نمونه حديثي كه در كتابهاي معتبر اهل سنت از جمله صحيح مسلم توسط عايشه در شأن نزول آيه تطهير نقل شده كه پيش ازين به آن اشاره شد، ودر نقل ديگري كه از امسلمه نقل شده بعد از نزول اين آيه پيامبر(ص) فرمود: «خدايا اينها اهل بيت من هستند پليدي را از آنان دور كن و آنان را پاك گردان»[2]، ابن تيميه بعد از اينكه در سند اين حديث نتوانسته خدشه كند با تمام صراحت ميگويد نه اين آيه كه در شأن اهلبيت نازل شده و نه دعاي پيامبر در باره آنان هيچ مزيت و فضيلتي براي هيچكدام از اهلبيت شمرده نميشود[3] اما به جاي آن براي دشمنان اهلبيت به خصوص دشمنان علي(ع) مثل معاويه بن ابي سفيان و پسرش يزيد به نام « فضائل معاويه و في يزيد و انه لايسب » كتاب مي نويسند. آناني كه نسائي در جواب دوستدارن معاويه ميگويد: من فضيلتي در باره معاويه نميدانم جز نفرين معروف پيامبر در حق او كه فرمود:«لااشبع الله بطنه».[4]
[1] . ابن قيم، محمد بن ابي بكر، نقدالمنقول، ص108، بيروت، دارالقاري، اول، 1411ق.
[2] . احمد بن حنبل، مسند احمد، ج1ص331، بيروت، دارالصادر، بيتا.
[3] . منهاج السنه، ج3ص4، مطبعه كبري اميريه، اول، 1322ق.
[4] . نسائي، احمدبن شعيب، خصائص ايرالمؤمنين(ع)، ص23، مكتبه نينوي الحديثه؛ ابي داود، سليمان، مسند ابي داود، ص359. بيروت، دارالحديث.