چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟ چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟ چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟ چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟ چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟ چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟ چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟

چرا ابن تیمیه حدیث غدیر را غیر معتبر می­داند؟

   ابن تیمیه به جهت موضع­گیری خصمانه­ای که در برابر اهل بیت دارد با یک نوع دست پاچگی و اضطراب سعی کرده است حدیث غدیر خم را از اعتبار ساقط کند. او یک بار می گوید: این حدیث هیچ ارزشی ندارد چون در امهات ذکر نگردیده و فقط ترمذی آن را نقل

 
 ابن تيميه به جهت موضع­گيري خصمانه­اي كه در برابر اهل بيت دارد با يك نوع دست پاچگي و اضطراب سعي كرده است حديث غدير خم را از اعتبار ساقط كند. او يك بار مي گويد: اين حديث هيچ ارزشي ندارد چون در امهات ذكر نگرديده و فقط ترمذي آن را نقل كرده است . و در نقل ترمذي بيشتر از « من كنت مولاه فعلي مولاه » وجود ندارد.[1] و بار ديگر مي گويد اين حديث را فقط ترمذي و احمد نقل كرده­اند و زائد بر «من كنت مولاه فعلي مولاه» كذب و دروغ است و در ادامه مي گويد اين حديث اصلا در صحاح نيامده است .[2] و بالاخره در جاي ديگر مي گويد: پيامبر خدا (ص) حديث موالات را فقط يك مرتبه در غدير خم گفته است و در هيچ مجلس ديگري به آن تصريح نفرموده است .[3]
بسياري از علماي اهل سنت در علم حديث ، تفسير و تاريخ اين حديث را ذكر نموده و بر صحت آن اذعان دارند كه به طور نمونه به بعضي از آنها اشاره مي شود.
عسقلاني در فتح الباري در مورد حديث غدير چنين مي گويد: حديث « من كنت مولاه فعلي مولاه» را ترمذي و نسائي ذكر كرده­اند. اين حديث جدا از طرق زيادي نقل شده و بيتشر اسانيد آن صحيح و حسن مي­باشد[4].
حاكم نيشابوري پس از ذكر حديث از طرق مختلف مي گويد: «ان هذا الحديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه بطوله» اين حديث با طول و تفصيلي كه از طرق متعدد نقل شده است بر معيار مسلم و بخاري صحيح بود ه است و آن را با طولش در صحيحين ذكر نكرده اند.»[5]
ترمذي در صحيحش پس از آن كه حديث را ذكر مي كند مي گويد: « قال ابو عيسي هذا الحديث حسن صحيح».[6]
احمد بن حنبل مي گويد: روزي علي(ع) مردم را قسم مي داد كه هر كسي در روز غدير اين سخن را  كه پيامبر فرمود: « من كنت مولاه فعلي مولاه» از پيامبر(ص) درباره من شنيده است شهادت بدهد. عبدالرحمن مي گويد كه دوازده نفر بدوي از جاي برخاستند- و گويي يكي از آنها را دارم مي بينم- و شهادت دادند كه ما از پيغمبر اسلام (ص) در روز غدير خم شنيديم كه فرمود : « الست اولي بالمومنين من انفسهم و ازواجي امهاتهم فقلنا بلي يا رسول الله قال: فمن كنت مولا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».[7]
هيثمي در مجمع الزوائد پس از نقل حديث ميگويد: «رجاله ثقات».[8]
همچنين اين روايت را عده ديگري از محدثين در كتب شان ذكر كرده اند كه عبارتند از: ابن ماجه در سنن[9]، و نسائي در السنن الكبري[10] و ابن شيبه در مصنف[11] و ابويعلي در مسندش[12] و طبراني در المعجم الكبير.[13]
و نيز در كتابهاي ديگر اين حديث بطور گسترده ذكر شده كه در اينجا مجال براي بيان همه آنها نيست.
بنابر اين باتوجه به اينكه اكثر علما علم حديث روايت غدير را بدون هيچ گونه حساسيتي ذكر كرده اند و از نظر سند هم آن را صحيح دانسته و هيچ گونه خدشه­اي در آن ننموده­اند، چرا ابن تيميه نسبت به اين حديث، اين همه دست و پا زده و با حساسيت خاص و حرف هاي مملو از اضطراب با آن برخورد نموده است. اينگونه برخورد با روايات رسول الله(ص) جز اين است كه ملاك ابن تيميه در پذيرش روايات پيامبر(ص) حب و بغض و خواهش هاي نفساني اوست؟


[1] .  ابن تيميه، احمد عبدالحليم، مجموع الفتاوي،ج 4 ص417، بي جا ، بي تا
[2] . ابن تيميه، احمد عبدالحليم، منهاج السنه، ج 7ص319، موسسه قرطبه ، اول، 1406ق
[3] . ابن تيميه، احمد عبدالحليم، منهاج السنه، ج 7 ص360، موسسه قرطبه، اول، 1406ق
[4] . فتح الباري، ج7 ص74، بيروت دار المعرفه، 1379ق
[5] .  المستدرك علي الصحيحين،ج 3 ص118، بيروت دارالكتب العلميه، اول 1411ق
[6] . سنن الترمذي، ج 5 ص633، بيروت دار الحياء التراث العربي، بي تا.
[7] . مسند احمد بن حنبل: ج 1ص119 بيروت، دار الصادر، بي تا
[8] . مجمع الزوائد، ج 9ص107، بيروت دار الكتب العربي.
[9] . سنن ابن ماجه، ج 1ص45، بيروت دارالفكر، بي تا.
[10] . السنن الكبري، ج 5 ص118، بيروت، دار الكتب العلميه، اول 1411ق
[11] . مصنف ابن شيبه، ج 6 ص366، رياض، مكتبه الرشد، اول 1409ق
[12] . مسند ابو يعلي، ج1ص429، دمشق، دارالمامون التراث، اول 1404ق
[13] . المعجم الكبير، ج 5 ص166، موصل، مكتبه العلوم و الحكم، دوم، 1404ق.
 


| شناسه مطلب: 84357







نظرات کاربران