چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟ چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟ چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟ چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟ چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟ چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟ چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟

چرا وهابیت برخلاف همه مسلمانان معتقدند، که خداوند (العیاذ بالله) دارای کتف، کمر، انگشتان و کفشهایی از جنس طلا می باشد!؟

  ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه[1] و کتب دیگر و ابن قیم شاگردش در«حادی الارواح»[2]می گوید خداوند دارای پا است , به این بیان که در روز قیامت جهنم پر نمی شود و مرتب از خداوند می خواهد که چیزی در آن بریزد , خداوند هرچه از انسانها داخل جه

 
ابن تيميه در كتاب منهاج السنه[1] و كتب ديگر و ابن قيم شاگردش در«حادي الارواح»[2]مي گويد خداوند داراي پا است , به اين بيان كه در روز قيامت جهنم پر نمي شود و مرتب از خداوند مي خواهد كه چيزي در آن بريزد , خداوند هرچه از انسانها داخل جهنم مي افكند بازهم پر نمي شود و فرياد«هل من مزيد»جهنم بلند است تا اينكه خداوند پايش را داخل جهنم مي گذارد و آنگه جهنم پر مي شود و مي گويد: «قط قط» بس است بس است ؟!
  و در كتاب دقايق التفسير و كتب ديگر مي گويد: كه خداوند داراي ساق مي باشد و در اين رابطه روايتي بدين گونه نقل مي كند: در روز قيامت ساق خود را نشان مي دهد و تمام مردان وزنان با ايمان در مقابل خدا به سجده مي افتند،[3] ابن تيميه در مقابل كسانيكه گفته اند ائمه حديث از اين روايت اعراض كرده اند به شدت مخالفت نموده و گفته است : اينكه ائمه از اينگونه روايات اعراض نموده اند بهتان عظيم است[4]
 تقي الدين حصني دمشقي عالم بزرگ اهل سنت متوفاي 829 ق در كتاب «دفع الشبهه عن الرسول و الرساله »از ابن تيميه نقل مي كندكه وي معتقد بوده است كه خداوند درحالي كه كفشهايي از طلا در پايش است به آسمان دنيا فرود مي آيد «وفي رجليه نعلان من الذهب[5]» 
آيا در مواجه با اين پندارها جز تمسك به سخن ملانا جلال الدين بلخي باقي مي­ماند كه گفت:
گند كفر تو جهان را گنده  كرد              كفر تو ديباي دين را ژنده  كرد
چارق و پاتابه لايق مر  توراست             آفتابي را چنينها  كي  رواست
گرنبندي زين سخن تو حلق   را              آتشي  آيد    بسوزد    خلق   را
آتشي گرنامدست اين دود چيست           جان سياه گشته روان مردود چيست
دوستي بي خرد خود دشمني است            حق تعالي زين چنين خدمت غني است
شير او نوشد كه در نشو و نماست            چارق او پوشد كه اومحتاج پا ست
با كي مي گويي تو اين باعم و خال           جسم و حاجت در صفات ذوالجلال[6]
 آيا براي يك مسلمان كه آگاهي نسبي از اصول و مباني اسلام دارند، قابل قبول است كه  مقلب القلوب بودن خداوند كه در ادعيه و روايت آمده است  به اين معنا باشد كه خداوند (العياذ بالله) قلب­هاي مؤمنين را با دو انگشت خود گرفته است؟ ابن تيميه در كتاب تلبيس الجهميه مي گويد: ما ايمان داريم به اينكه خداوند مقلب القلوب است و قلب ها بين دو انگشتان او قرار دارد «ان االقلوب بين اصبعين من اصابعه و انه يضع السموات علي اصبع و الارضين علي اصبع[7]»


[1] . منهاج السنه، ج 5 ص100، بيان تلبس الجهميه، ج 2، ص167؛ اجتماع الجيوش الاسلامي، ج 1، ص100؛  مجموع الفتاوي، ج3 ص 139؛  الفتاوي الكبري، ج 5 ص96.
[2] . حادي الارواح، ج 1، ص278 ؛ روضه المحبين،ج 1 ص427 ؛ شرح قصيده ابن قيم، ج 1، ص131.
[3] . دقايق التفسير، ج 2، ص171، الفتاوي الكبري، ج  5 ص302؛ مجموع الفتاوي، ج 7 ص275 ، اجتماع الجيوش ااسلامي، ج 1ص34 ؛ الصواعق المرسله، ج 1ص252؛ حادي الارواح، ج 1ص212.
[4] . دقايق التفاسير، ج 2، ص171.
[5] . الحصني الدمشقي، ابوبكر بن محمد، دفع الشبهه عن الرسول والرساله، ص 99.
[6] . مثنوي معنوي، ص 249.
[7] . بيان تلبيس الجهميه، ج 2، ص17.
 


| شناسه مطلب: 84381







نظرات کاربران