کوه ثبیر
کوهی که قربانگاه اسماعیل نشد، ثبیر همان کوهی است که ابراهیم (ع) اسماعیل را برای قربانی کردن در راه خدا به آن جا برد و سپس خداوند قوچی برای قربانی کردن فرستاد. بعدها در دامنه این کوه، مسجدی به نام مسجد کبش (قوچ) به یادبود این رویداد ساختند. ثبیر ن
كوهي كه قربانگاه اسماعيل نشد، ثبير همان كوهي است كه ابراهيم (ع) اسماعيل را براي قرباني كردن در راه خدا به آن جا برد و سپس خداوند قوچي براي قرباني كردن فرستاد. بعدها در دامنه اين كوه، مسجدي به نام مسجد كبش (قوچ) به يادبود اين رويداد ساختند.
ثبير نام كوهي در شرق مكه و روبهروي غار حرا است كه در امتداد منا قرار دارد. به سبب تعدد مكانهاي شناخته شده با اين نام، اين كوه به ثبير الاثبره نيز شهرت دارد.
درگذشت مردي از قبيله هُذيل به نام «ثبير» در اين كوه را سبب نامگذاري آن دانستهاند.
بازداشتن ثبير از ديدار غار حراء و يا خورشيد و تناسب آن با معناي لغوي ثبير (بازداشتن و ايجاد مانع) از ديگر وجوه نامگذاري آن بيان شده است. بخشي از كوه ثبير به كوه رَخَم مشهور است. علت اين شهرت، نشستن پرندههايي به همين نام در شامگاهان بر اين كوه ياد شده است. برخي از محققان «رخم» را نام امروزين ثبير دانستهاند. ثبير را از مكانهاي استجابت دعا دانستهاند.
بر پايه برخي گزارشها، ثبير همان كوهي است كه ابراهيم (ع) اسماعيل را براي قرباني كردن در راه خدا به آن جا برد و سپس خداوند قوچي براي قرباني كردن فرستاد. بعدها در دامنه اين كوه، مسجدي به نام مسجد كبش (قوچ) به يادبود اين رويداد ساختند.
به گزارشي، هنگامي كه ابراهيم (ع) بناي كعبه را با سنگهايي از اين كوه به پايان برد، بر فراز آن ايستاد و مردم را به حجگزاري فراخواند. بعدها قريش نيز در بازسازي كعبه از سنگهاي اين كوه استفاده كردند.
در برخي روايتها، ثبير يكي از شش قطعه كوه شمرده شده كه هنگام تجلي قدرت خداوند به درخواست قوم موسي، از هم پاشيده شدند.
از طلب باران به دست عبدالمطلب بر بالاي اين كوه و اجابت آن گزارش دادهاند. نيز از لرزش اين كوه هنگام صعود پيامبر (ص) بر آن و دستور پيامبر به آرامش، گزارش نمودهاند. گويا عايشه روزهايي را در غاري در ثبير بالاتر از مسجد كبش به اعتكاف مشغول بوده و بعدها مسجدي در آن مكان برايش ساختهاند.
خالد بن عبدالله قَسري، امير مكه، به فرمان سليمان بن عبدالملك (حك: ۹۶-۹۹ق.) با ساختن سدي در ثَقبه در دامنه ثبير، آب چشمهاي را با بهرهگيري از آبراههايي از مس، به مسجدالحرام رسانيد كه به بركه قسري* شهرت يافت.
براي هفت مكان ديگر نيز نام ثبير به كار رفته است كه عبارتند از: ثبير الزنج، ثبير الاعرج، ثبير الاحدب، ثبير الخضراء، ثبير النصع، ثبير غيناء در مكه، و ثبير ديگري در مُزينه. نام ثبير در سرودههاي شاعران عرب و فارسيگوي بهكار رفته است. همچنين اين واژه به عنوان نمادي از عظمت و افزوني در روايات متعدد به كار رفته است.
درگذشت مردي از قبيله هُذيل به نام «ثبير» در اين كوه را سبب نامگذاري آن دانستهاند.
بازداشتن ثبير از ديدار غار حراء و يا خورشيد و تناسب آن با معناي لغوي ثبير (بازداشتن و ايجاد مانع) از ديگر وجوه نامگذاري آن بيان شده است. بخشي از كوه ثبير به كوه رَخَم مشهور است. علت اين شهرت، نشستن پرندههايي به همين نام در شامگاهان بر اين كوه ياد شده است. برخي از محققان «رخم» را نام امروزين ثبير دانستهاند. ثبير را از مكانهاي استجابت دعا دانستهاند.
بر پايه برخي گزارشها، ثبير همان كوهي است كه ابراهيم (ع) اسماعيل را براي قرباني كردن در راه خدا به آن جا برد و سپس خداوند قوچي براي قرباني كردن فرستاد. بعدها در دامنه اين كوه، مسجدي به نام مسجد كبش (قوچ) به يادبود اين رويداد ساختند.
به گزارشي، هنگامي كه ابراهيم (ع) بناي كعبه را با سنگهايي از اين كوه به پايان برد، بر فراز آن ايستاد و مردم را به حجگزاري فراخواند. بعدها قريش نيز در بازسازي كعبه از سنگهاي اين كوه استفاده كردند.
در برخي روايتها، ثبير يكي از شش قطعه كوه شمرده شده كه هنگام تجلي قدرت خداوند به درخواست قوم موسي، از هم پاشيده شدند.
از طلب باران به دست عبدالمطلب بر بالاي اين كوه و اجابت آن گزارش دادهاند. نيز از لرزش اين كوه هنگام صعود پيامبر (ص) بر آن و دستور پيامبر به آرامش، گزارش نمودهاند. گويا عايشه روزهايي را در غاري در ثبير بالاتر از مسجد كبش به اعتكاف مشغول بوده و بعدها مسجدي در آن مكان برايش ساختهاند.
خالد بن عبدالله قَسري، امير مكه، به فرمان سليمان بن عبدالملك (حك: ۹۶-۹۹ق.) با ساختن سدي در ثَقبه در دامنه ثبير، آب چشمهاي را با بهرهگيري از آبراههايي از مس، به مسجدالحرام رسانيد كه به بركه قسري* شهرت يافت.
براي هفت مكان ديگر نيز نام ثبير به كار رفته است كه عبارتند از: ثبير الزنج، ثبير الاعرج، ثبير الاحدب، ثبير الخضراء، ثبير النصع، ثبير غيناء در مكه، و ثبير ديگري در مُزينه. نام ثبير در سرودههاي شاعران عرب و فارسيگوي بهكار رفته است. همچنين اين واژه به عنوان نمادي از عظمت و افزوني در روايات متعدد به كار رفته است.