حدیبیه (بیعت رضوان) حدیبیه (بیعت رضوان) حدیبیه (بیعت رضوان) بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
حدیبیه (بیعت رضوان) حدیبیه (بیعت رضوان) حدیبیه (بیعت رضوان) حدیبیه (بیعت رضوان) حدیبیه (بیعت رضوان)

حدیبیه (بیعت رضوان)

1.     وجه تسمیه حدیبیه نام این منطقه برگرفته از درخت حدباء است، همان درختى که مسلمانان زیر آن با پیامبر بیعت کردند و بعدها عمر دستور قطع آن را داد. 2.     موقعیت این منطقه در 24 کیلومترى غرب مسجد الحرام اس

1.     وجه تسميه حديبيه

نام اين منطقه برگرفته از درخت حدباء است، همان درختى كه مسلمانان زير آن با پيامبر بيعت كردند و بعدها عمر دستور قطع آن را داد.

2.     موقعيت

اين منطقه در 24 كيلومترى غرب مسجد الحرام است و در حال حاضر به آن شُمَيْسى گفته مى‏ شود.

1.     مسجد شجره در حديبيه‏

سه مسجد با اين نام شهرت دارد. نخست مسجد شجره در مدينه كه ميقات است. دوم مسجد شجره در داخل مكه نزديك پل سليمانيه؛ سوم مسجدى با همين نام كه در منطقه حُدَيبيه در نزديكى مكه بوده است. در جاى اين درخت، مسجدى با نام مسجد شجره بنا شده بود كه دولت سعودى آن را خراب كرد. خليفه دوم نيز در زمان حكومت خود، اين درخت را از ريشه كَند!

فاكهى از مسجدى در حديبيه ياد كرده كه نامش مسجد آل‏كُرْز بوده و مردم بر اين باور بوده‏ اند كه رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم در آنجا نماز خوانده است.

2.     حضور پيامبر در حديبيه

پيامبرخدا صلى الله عليه و آله در ذى ‏قعده سال ششم هجرت، همراه گروهى از مسلمانان، براى انجام فريضه حج، از مدينه خارج شدند و پس از پوشيدن احرام در ذو الحليفه، با هفتاد شتر، براى قربانى راهى مكه شدند. در ميان راه، كفار قريش به هراس افتاده و با اعزام سپاهيانى مسلّح، تصميم گرفتند تا از ورود آن حضرت به مكه جلوگيرى كنند. با اين‏كه پيامبر صلى الله عليه و آله به نمايندگان مشركان اطمينان دادند كه قصد جنگ ندارند و تنها براى انجام حج آمده‏اند، ليكن آنان نپذيرفتند و آن حضرت را تهديد كردند و مانع ورود مسلمانان به مكه شدند. پيامبر صلى الله عليه و آله عثمان بن عفان را به عنوان نماينده خود براى گفتگو با سران مكه فرستاد اما تا سه ‏روز از وى‏ خبرى نشد ومسلمانان گمان كردند كه كفار قريش او را كشته ‏اند. چون صحابه به نيّات مشركان واقف نبودند، در كنار درختى به نام «سمره» تا پاى جان با پيامبر صلى الله عليه و آله پيمان ‏بستند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «هيچ يك از كسانى كه در كنار اين درخت با من پيمان بستند به آتش جهنم نخواهند سوخت». در اين هنگام خداوند نيز با نزول آياتى بر پيمان مسلمانان صحّه گذاشت و از كسانى كه در آن حضور داشتند، اظهار رضايت كرد: لَقَدْ رَضِىَ الله عَنْ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ....

بدين سبب بود كه اين پيمان «بيعت رضوان» نام يافت. سرانجام قريش وقتى اطمينان يافت كه پيامبر صلى الله عليه و آله قصد درگيرى ندارد، به نمايندگى سهيل بن عمرو و عمرو بن عاص با آن حضرت پيمان صلحى بستند؛ بدان شرط كه امسال بازگردند و در سال ديگر براى انجام حج به مكّه بيايند؛ لذا پيامبر صلى الله عليه و آله و همراهان ايشان نيز بناچار شتران را قربانى كرده و پس از آن كه سرهاى خود را تراشيدند، به مدينه بازگشتند.

اين صلح چون در منطقه حديبيه به وقوع پيوست، به همان نام مشهور شد. يكى از نتايج پرثمر اين صلح، فتح مكّه بود كه خداوند در ادامه آيه بالا، آن را وعده داد.

3.     چاه حديبيه

در معجزات رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده است كه چاهى در حديبيه بود كه در ايام اقامت سپاه آن حضرت، آب را كشيدند و قطره‏اى در آن نماند. حضرت بر لب چاه آمد، و به معجزه حضرت چاه سرشار از آب شد.

4.     مسجد كنوني حديبيه

درخت ياد شده تا دوران خلافت عمر بن خطاب مورد توجه مردم بود. خليفه دوم دستور داد آن را قطع كردند و در جايش مسجدى ساختند تا يادآور خاطره اين حادثه عظيم باشد. هم‏اكنون بقاياى آن مسجد كه نام «مسجد رضوان» بر خود گرفت، باقى است، اما در مجاورت آن در دوره سعودى، مسجد ديگرى ساختند كه به آل شُمَيسى معروف است. مسجد يادشده، حدود 200 متر مساحت دارد و داراى ديوارهاى سفيد و يك مناره است و در سمت راست جاده‏اى واقع شده كه به سوى مكه منتهى مى‏ شود.

امروزه تابلويى بر بالاى آن، با عنوان مسجد شميسى ديده مى‏شود كه نام چاهى «بئر شميس» در منطقه است. كمى پايين‏تر از حديبيه، حدود دو كيلومترى آن، موزه حرم مطهر و نيز كارگاه‏هاى بافت پرده كعبه قرار دارد.

آنچه كه در منطقه حديبيه به عنوان محل مُحْرم شدن وجود دارد، همين مسجد است. كسانى كه از مسير جده قديم به شهر مكه وارد مى‏ شوند، در فاصله حدودا 20 كيلومترى شهر مكه، در اين مسجد محرم مى ‏شوند.

5.     حديبيه در حال حاضر

در حال حاضر، شهركى به نام حديبيه هست كه مركز تفتيش ماشينهاى عبورى به سمت جده يا مكه در آنجاست، با دو مسجد خراب شده، شمارى چاه، و باغاتى چند. چندين مؤسسه دولتى هم در آنجا هست، با يك بقالى، يك چاه قديمى، و يك سبيل (اهداى آب) كه از زمان عثمانى‏ ها مانده و زمان عبدالعزيز به سال 1362 ق تجديد بنا شده است.

درسنامه آشنايى با تاريخ اسلام، ج‏2، ص: 66

6.     ارزيابى پيمان حديبيه‏

1. بزرگ‏ترين نتيجه اين صلح كه خداوند حكيم نيز بدان لحاظ آن را «فتح مبين» ناميد و پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم هم در پاسخ به اعتراض برخى به آن اشاره كرد، به رسميت شناختن حكومت اسلامى مدينه از سوى مشركان قريش بود.

2. به جهت فضاى امن و قدرتى كه اين صلح به بار آورد، رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم به پادشاهان بزرگ جهان نامه نوشت و آنان را به اسلام دعوت نمود و جهانى بودن دين اسلام را اعلان كرد.

3. صلح مزبور به رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم و مسلمانان فرصت داد تا خيبر، آخرين دژ يهود را فتح كنند و هم‏چنين زمينه ‏اى شد براى فتح مكه و سركوبى سران شرك و برچيدن بساط بت و بت ‏پرستى.

4. پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم با انعقاد صلح حديبيه از ناحيه جنوب آسوده خاطر گرديد. لذا فشار تبليغى و نظامى را در شمال جزيرة العرب متمركز نمود و در نتيجه اسلام در مرز روم شرقى پيشرفت خوبى كرد.

5. عظيم‏ترين دستاورد صلح مذكور اين بود كه در مدت كمتر از دو سال از اين قرارداد، بر اثر رفت و آمدهاى مسلمانان به مكه و گفتگو با يكديگر و روشن شدن جوانب اسلام عده بسيار زيادى اسلام آوردند. تعداد اين‏ها بيش از عده‏ اى بود كه از آغاز اسلام تا به آن روز مسلمان شده بودند.

به روايت طبرسى از امام صادق عليه السلام «هنوز مدت صلح تمام نشده بود كه نزديك بود اسلام سراسر مكه را فرا گيرد». از اين ‏روست كه به روايت كلينى امام صادق عليه السلام فرمود: «هيچ حادثه ‏اى بابركت ‏تر از صلح حديبيه نبود».

7.     پيامدهاى صلح حديبيه‏

الف.

واقدى گويد: بعد از آن‏كه قرارداد حديبيه بين رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و مشركان به امضا رسيد و آن حضرت به مدينه بازگشت، ابوبصير كه از مسلمانان گرفتار در مكه بود از حبس گريخت و رهسپار مدينه شد. اخْنَس بن شَريق و ازْهَر بن عبدعوف به پيامبر نامه نوشتند و طبق مفاد قرارداد خواستار استرداد ابوبصير شدند. نامه را به دو نفر به نام خُنَيس و كوثر دادند و آنان با يك شتر راهى مدينه شدند و نامه را تقديم حضور رسول خدا نمودند. حضرت ابوبصير را خواست و به او فرمود: «مى‏ دانى كه ما با اينان پيمان بستيم و از نظر دينمان شايسته نيست كه پيمان‏ شكنى كنيم. به ‏زودى خداوند براى تو و ديگر مسلمانان دربند فرج و گشايشى عنايت خواهد كرد، پس به سوى قبيله خويش بازگرد».

ابوبصير گفت: اى رسول خدا مرا نزد مشركان باز مى‏ گردانى تا شكنجه‏ ام دهند و از دين خارج كنند؟! پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «ابوبصير برو، همانا به ‏زودى خدا براى تو و ديگر مسلمانان گرفتار گشايشى قرار خواهد داد». آن‏گاه ابوبصير همراه آن دو مأمور راهى مكه شد تا به ذوالحليفه رسيدند در آن‏جا منزل گرفتند و به استراحت پرداختند. ابوبصير يكى از آن دو را كشت و ديگرى فرار كرد و نزد پيامبر رفت. ابوبصير اثاث و شتر آنان را برداشت و به مدينه آمد. خدمت حضرت رسيد و گفت: اى رسول خدا به پيمان شما وفا شد و خدا آن را ادا كرد. شما مرا به دشمن تسليم كردى ولى من از خود دفاع كردم تا دينم را از دست ندهم. پيامبر فرمود: «واى بر مادرش! اگر مردانى همراه داشت آتش جنگ را شعله ‏ور مى ‏ساخت». ابوبصير از حضرت درخواست نمود تا خمس لباس و شمشير و شتر خُنَيس را كه همراه آورده بود بردارد ولى ايشان قبول نكرد و فرمود: «اگر من خمس اين مال را بپذيرم، قريش تصور خواهند كرد كه به پيمانم وفا نكرده ‏ام. تو هستى و آن‏ها، به هر كجا مى‏ خواهى برو». چون خبر قتل خُنَيس به سهيل بن عمرو رسيد سخت ناراحت شد و از پيامبر تقاضاى ديه كرد. قريش و ابوسفيان به او گفتند محمد در اين حادثه نقشى ندارد و تبرئه است، بيش از آن‏چه كرده است برعهده او نيست، او ابوبصير را در اختيار فرستادگان شما قرار داده است.

بارى، ابوبصير از مدينه بيرون رفت و راهى ساحل دريا شد و در منطقه عِيص كه راه كاروان قريش از مكه به شام بود منزل گرفت. ابوبصير كاروانيان قريش را كه از آن‏جا عبور مى‏ كردند به قتل مى ‏رساند و مال ‏التجاره آنان را مصادره مى ‏كرد. وقتى مسلمانان دربند در مكه از جمله ابوجَنْدَل از داستان ابوبصير و سخنى كه پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم درباره او فرموده بود باخبر شدند، به هر نحوى بود از حبس گريختند و در عيص به ابوبصير پيوستند. ابوبصير يك واحد نظامى هفتاد و يا به روايت طبرسى سيصد نفرى از آن‏ها تشكيل داد و ابوجندل را به معاونت خود برگزيد. كار سختگيرى بر كاروان قريش شدت يافت. وى در حقيقت حكومت خودمختارى را تأسيس كرد كه نه به ظاهر تابع حكومت مدينه بود و نه تابع قريش و طوايف مكه. از اين‏ رو بدون هيچ‏گونه منع قانونى و محذورات سياسى مى‏ توانست ضربات شكننده خود را بر پيكر قريش وارد سازد.

ابوبصير براى يارانش نماز جماعت مى‏ خواند و جلسه درس برقرار مى ‏كرد و قرآن، احكام و معارف اسلامى مى ‏آموخت. وقتى قريش ديدند راه ارتباط تجارى‏شان با شام قطع شد و امنيت از آن رخت بربست، به روايت دياربكرى در تاريخ الخميس 2/ 25 ابوسفيان را نزد پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم فرستادند و از ايشان عاجزانه درخواست كردند تا ابوبصير و يارانش را به مدينه فرا خواند و از اين پس نيز هر كس از مسلمانان مكه به مدينه بگريزد پيامبر او را نگه دارد و تحويل قريش ندهد. بدين‏سان طولى نكشيد كه اين ماده جنجالى به درخواست خود قريش لغو گرديد. آن‏گاه رسول خدا نامه ‏اى به ابوبصير نوشت تا همراه يارانش به مدينه بازگردد.

فرستاده حضرت در حالى نامه را تسليم ابوبصير كرد كه وى در حال احتضار بود. ابوبصير نامه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را بوسيد و شروع به خواندن كرد و در حالى ‏كه نامه در دستش بود مرغ روحش به جنت پركشيد. ابوجندل و ياران وى پيكر مقدس فرمانده خود را غسل داده، بر او نماز گزارده و در همان‏جا به خاك سپردند و بر سر مقبره او به عنوان يادبود و سپاس از زحماتش مسجدى ساختند. سپس عده ‏اى از آنان به سرپرستى ابوجندل به مدينه آمدند و خدمت رهبر محبوب و پيامبر گراميشان رسيدند و تعداد ديگر نزد قبيله و عشيره خود رفتند.

ب.

به روايت تاريخ الخميس پس از انعقاد قرارداد حديبيه چند تن از زنان مسلمان كه تحت شكنجه به سر مى ‏بردند به مدينه هجرت كردند و به پيامبر پناه بردند. آن‏گاه همسران و سرپرست آنان به مدينه آمدند و از پيامبر خواستند تا طبق مفاد صلحنامه ايشان را تحويل دهد. اما خداوند رحمان با نزول آيه دهم سوره مُمْتَحَنَه دستور داد تا زنان مهاجر را امتحان كنند، اگر واقعاً مسلمان هستند از بازگرداندن آنان به كفار خوددارى شود، زيرا زن مسلمان نمى ‏تواند در حباله مرد كافر باشد. وانگهى زنان طاقت و تحمل شكنجه و آزار مشركان را نداشتند. از اين رو بود كه به روايت مجمع البيان پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «قرارداد درباره مردان است و شامل زنان نمى‏ شود».

 

ادعاي رضايت دائمي خداوند از بيعت كنندگان با سرگذشت و رفتار برخي از آن‌ها سازگار نيست، مانند ابوالغاديه كه در نبرد صفين كنار معاويه قرار گرفت و عمار ياسر را به شهادت رساند[25]، در حالي كه پيامبر قاتل او را ستمكار و اهل آتش خوانده بود.[26]

 

حضور برخي حاضران در بيعت رضوان در جريان‌هاي بعد مانند شورش بر ضد عثمان و قتل او، مدعيان عدالت صحابه را با مشكل روبه‌رو مي‌كند. عبدالرحمن بن عديس بلوي از بيعت كنندگان زير درخت سمره[27]و نيز از سران شورشيان بر ضد عثمان[28]بود. اينان از يك سو حاضران در بيعت رضوان را عادل مي‌شمرند و از سوي ديگر، قاتلان عثمان را فاسق مي‌دانند.[29]

 

نكته مهم در اين بيعت، حضور برخي زنان مسلمان و بيعت آن‌ها با رسول خدا بود. ام سلمه، ام عماره، ام منيع و ام عامر اشهليه همراه پيامبر بودند.[30]به گفته شيخ مفيد، امام علي(ع) به نيابت از رسول خدا، از زنان بيعت گرفت.[31]

 

درباره نخستين بيعت كننده، اختلاف است. برخي امام علي(ع) و پس از او عمار را نخستين بيعت كنندگان دانسته‌اند.[32]شماري ابوسنان بن وهب اسدي[33]يا پسرش سنان بن ابي‌سنان را نخستين فرد شمرده‌اند

 

8.     منابع جهت مطالعه بيشتر:

  1. آثار اسلامى مكه و مدينه،
  2. تاريخ و آثار اسلامى مكه و مدينه،
  3. فرازهايي از تاريخ اسلام،
  4. درسنامه آشنايى با تاريخ اسلام،


| شناسه مطلب: 85165







نظرات کاربران