ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند! ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند! ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند! بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند! ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند! ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند! ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند! ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند!

ابن تیمیه احادیث فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را جعلی می داند!

زیاده‌روی ابن‌تیمیه درباره انکار فضائل اهل بیت به حدّی رسیده که حدیث «موالاة» متواتر را ضعیف شمرده است و در کتاب (الردّ علی الرافضی ج4، ص104 ) روایتِ «إنّ وَلی فی کلِّ مؤمنٍ» را دروغ دانسته است. با اینکه روایت مزبور بنا ب

زياده‌روي ابن‌تيميه درباره انكار فضائل اهل بيت به حدّي رسيده كه حديث «موالاة» متواتر را ضعيف شمرده است و در كتاب (الردّ علي الرافضي ج4، ص104 ) روايتِ «إنّ وَلي في كلِّ مؤمنٍ» را دروغ دانسته است. با اينكه روايت مزبور بنا به شرط مسلم، روايتي صحيح است و پيشوايش احمد بن حنبل آن را در مسند خود، ج4، ص437، طيالسي در ص829 كتاب خود، ترمذي در ج5، ص269 سنن خويش آورده‌اند و ابن حبّان در ص6929 آن را صحيح دانسته و حاكم در ج3، ص110 كتابش آن را بيان كرده است.                                             

  ابن‌تيميه در ج4، ص 228 كتاب خويش در مورد حديث ابن عمر كه گفته است: «ما كُنّا نَعرفُ المنافقينَ علي عهد رسول الله الاّ بِبُغضِهِم عَليًاً»؛ يعني: «در دوران رسول خدا، منافقان فقط با بُغض و كينه‌اي كه از علي به دل داشتند، براي ما قابل شناسايي بودند»، مي‌گويد: آشنايان به حديث، ترديدي ندارند كه اين روايت، ساختگي و دروغ است.

 

- حديث ياد شده، روايتي صحيح و در صحيح مسلم، ‌ص 78 و ديگر كتب با اين عبارت آمده است كه: «إنّه لعهد النّبي الامّي الاّ يُحبُّني الاّ مؤمن و لا يُبغضني إلاّ منافق»؛ «يعني رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مرا آگاه ساخت كه جز اهل ايمان كسي مرا دوست ندارد و جز اهل نفاق، كسي بغض و كينه مرا در دل ندارد».

همين روايت را پيشواي او احمد بن حنبل در كتاب «الفضائل» خود، ص979 به اسنادي بنا به شرط بخاري، از ابوسعيد خُدري آورده كه گفت: «إنّما كُنّا نَعرفُ منافقي الأنصار بِبُغضِهِم عَلياً»؛ يعني: «ما منافقان انصار را با بُغض و كينه‌اي كه از علي به دل داشتند، مي‌شناختيم».

روايت فوق در مسند بزّار و زوائد او، ج4، ص169 به اسنادي حسن، از جابر نقل شده كه گفت: «ما كُنّا نَعرفُ منافقينا مَعشر الانصار إلاّ بِبُغضِهِم لعلّي»؛ «ما جمعيت انصار، منافقين خود را با بُغض و كينه‌اي كه از علي به دل داشتند، مي‌شناختيم».

شخصي به سلمان (فارسي) گفت: «علي را چقدر زياد دوست داري» سلمان در پاسخ گفت: «از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)  شنيدم مي‌فرمود: «مَن أحبَّهُ فَقَد أحبّني»؛ «كسي كه علي را دوست داشته باشد، در حقيقت مرا دوست داشته است»؛ ولي ابن‌تيميه در كتاب خود ج3، ‌ص9 اين حديث را دروغ مي‌داند.

آري، نه تنها اين حديث دروغ نيست؛ بلكه نزد غير ابن‌تيميه، حديثي صحيح است و در مستدرك، ج3، ص130 داراي طريقي حَسَن است. در معجم الكبير، طبراني، ج 23، ص 380، نيز از ام‌سلمه نقل شده است. هيثمي آن را در المجمع، ج9، ص132 آورده و اسنادش صحيح است. ابن‌تيميه در مورد حديث «يا علي حربي حربُك و سِلمي سِلمُك»، مي‌گويد: «اين روايت دروغ است و آن را به رسول خدا (صلي الله عليه و آله)  بسته‌اند و در هيج يك از كتب روايي مشهوري نيامده است و به اسناد معروفي نقل نشده است».

اين سخن، گستاخي است، با اينكه پيشوايش احمد بن حنبل آن را در كتاب «فضائل الصحابة» ص1350 و حاكم در ج3، ص149 از طريق امام احمد، روايت كرده است و ترمذي آن را در سنن خود، ج5، ص 699 و طبراني، در ج3، ص149 آورده است. حديث: «إنّ الله أوحي  إلي أنَّهُ يُحِبُّ أربعةً مِن أصحابي و أمَرني بِحُبّهِم. فقيل له: مَن هُم يا رسول الله؟ قال: علي سيّدهم و سلمان والمقداد و ابوذر» را در صورت تمايل مي‌توانيد در كتاب «هدية الصغري بتصحيح حديث التوسعة يوم عاشورا» از آقاي احمد بن صديق الغماري،‌ ملاحظه كنيد. همچنين آن را در كتاب «القول الفصل فيما لبني هاشم و قريش والعرب من الفضل» نوشته آقاي «علوي بن عبدالله هدار حدّاد علوي حسيني» ببينيد كه هر دو كتاب به زيور چاپ آراسته شده‌اند. همچنين «شيخ محمد زاهد كوثري» آن را در كتاب «التعقّب الحثيث لما يُنفيه ابن تيمية من الحديث» آورده و كتاب وي هنوز به چاپ نرسيده و شايد مفقود نيز شده باشد.

ابن‌تيميه اين حديث را در كتاب خود «الردّ علي الرافضي» انكار كرده و تصريح نموده است كه از چنين روايتي نه به صورت مرفوع و نه موقوف، ذكري به ميان نيامده است، با اينكه حديث «ابدال» روايتي صحيح است و بنا به شرط بخاري و مسلم در سنن ابو داوود داراي طريقي است و در بخشي جداگانه در سنن آمده است. سپس ابن‌تيميه برخي از طُرق حديث «ابدال» را در كتاب خود «صارم المسلول» زير سؤال برده است؛ به همين دليل بعضي از حُفّاظ متأخّر از او پيروي كرده و وي را نسبت به ديدگاهش در مورد رواياتي كه مخالفين ابن‌تيميه به آنها استناد مي‌كنند، از افراط‌گرايان شمرده‌اند. به هر حال ابن‌تيميه در كتاب خود ج3، ص173 مي‌گويد: «حديث مزبور، ضعيف؛ بلكه ساختگي است و از إسناد پابرجايي برخوردار نيست»، با اينكه روايت مذكور را پيشوايش احمد بن حنبل در مسند خود، ج5، ص351 و ترمذي در سنن، ص3718 و ابن‌ماجه، ص149 نقل كرده‌اند و ترمذي آن را حديثي حَسَن دانسته و شاهدي نيز برايش آورده است.

ثابت شده رسول خدا (صلي الله عليه و آله)  به حضرت علي(عليه السلام) فرموده است: «تو را دوست نمي‌دارد، مگر مؤمن و دشمن نمي‌دارد، مگر منافق».[1] در جايي ديگر نيز مي‌فرمايد: «هركسي علي را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هركس علي را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است».[2] يا:

«هركس علي را دشنام دهد، مرا دشنام داده و هركس مرا دشنام دهد، خداوند را دشنام داده است».[3] افزون بر اينها، احاديث درست بسياري وجود دارد كه از مسلمانان مي‌خواهد حضرت علي (عليه السلام) را دوست داشته باشند و از دشنام به او و كينه و جنگ و ستيز با وي بپرهيزند.

آنچه روشن است اينكه آنان اين اشخاص را مجتهدان اهل تأويلي شمرده‌اند كه از دشنام و نفرين حضرت علي (عليه السلام) تنها يك پاداش مي‌برند؛ زيرا اينان حكم داده‌اند كساني كه با علي (عليه السلام) جنگيده‌اند، مجتهد و مأجور هستند و كسي كه او را به قتل رسانده، اهل تأويل است. پس كساني كه او را به اين بهانه دشنام داده و نفرين كرده‌اند، از كساني كه در قتل وي شركت جسته يا در خونش شريك گشته‌اند، به مجتهدبودن سزاوارترند.

 

 
[1]. مسند احمد بن حنبل، ج6، ص262؛ ج1، صص84 و 95؛ صحيح مسلم، ج1، ص86؛ سنن ترمذي، ج5، صص635 و 643؛ سنن ابن‌ماجة، ج1، ص42؛ خصائص اميرالمؤمنين(عليه السلام)؛ نسائي، صص187، 191 و 192؛ مشكاةالمصابيح، ج3، ص1719 و 1722؛ حليةالأولياء، ج4، ص185؛ تاريخ بغداد، ج2، ص255؛ ج8، ص417؛ ج14، ص426؛ صفةالصفوة، ج1، ص312؛ جامع‌الاصول، ج9، ص473؛ الإحسان بترتيب صحيح ابن‌حبّان، ج9، ص40؛ كنزالعمّال، ج11، ص622؛ مجمع‌الزوائد، ج9، ص133؛ كتاب‌السنة، ص584؛ شرح‌السنة: ج14، صص113 و 114؛ سلسلة الاحاديث الصحيحه، ج4، ص298؛ مجمع‌الزوائد، ج9، ص133؛ صحيح سنن ابن‌ماجة، ج1، ص25؛ صحيح سنن‌النسائي، ج3، ص133؛ فضائل‌الصحابة، ج2، صص564، 570، 619، 622، 648 و650، رجال آن را توثيق كرده‌اند.

[2]. المستدرك على الصحيحين، ج3، ص130؛ ذهبي او را تأييد و با او موافقت كرده است. كنزالعمال، ج11، صص601 و 622؛ الجامع‌الصغير، ج2، ص554؛ نويسنده از او به عنوان شخصي مورد تأييد ياد كرده است. صحيح الجامع الصغير، ج2، ص1034؛ سلسلة الاحاديث الصحيحه، ج3، ص287؛ مجمع‌الزوائد، ج9، ص132؛ وي گفته كه اسناد او نيكو است.

[3]. المستدرك على الصحيحين، ج3، ص121؛ مسند احمد بن حنبل، ج6، ص323؛ مجمع‌الزوائد، ج9، ص130؛ كنز‌العمّال، ج11، ص602؛ مشكاةالمصابيح، ج3، ص1722؛ خصائص أمير المؤمنين (عليه السلام)، ص17؛ مجمع الزوائد، ج9، ص130، وي رجالش را توثيق كرده است.

 

منبع: اتباع اهل بيت ، علي آل محسن؛ ترجمه عبدالحسين بينش ، ص14.


| شناسه مطلب: 85234







نظرات کاربران