چرا توسل به اولیای الهی مشروع است؟

پاسخ حضرت آیت الله سبحانی حضرت آیت الله العظمی سبحانی در پاسخ به این پرسش که آیا توسل به اولیای الهی صحیح و مشروع است و ریشه در کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) دارد؟،این گونه جواب داده است: پاسخ: توسل به اولیای الهی نوعی تمسک به «وسیله» اس

پاسخ حضرت آيت الله سبحاني

حضرت آيت الله العظمي سبحاني در پاسخ به اين پرسش كه آيا توسل به اولياي الهي صحيح و مشروع است و ريشه در كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) دارد؟،اين گونه جواب داده است:

پاسخ: توسل به اولياي الهي نوعي تمسك به «وسيله» است كه در قرآن به آن دعوت شده است و قرآن پيوسته به جامعه با ايمان و با تقوا دستور مي‌دهد كه به دنبال وسيله بروند، چنان كه مي‌فرمايد:

«يا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا اتَّقوا اللّه وابتَغُوا إِليهِ الوَسيلَة وجاهِدُوا في سَبيلهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون».[1]

«اي افراد با ايمان، تقـواي الهي را پيشـه كنيـد و براي رسيدن به او، وسيله‌اي فـراهـم آوريد (توسل جوييد) و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد».

اكنون بايد ديد مقصود از تحصيل وسيله چيست؟ تدبّر در آيه مي‌رساند كه مقصود از آن، سبب تقرّب و وسيلة نزديكي به خداست. براي تقرّب به خدا وسايل و اسباب گوناگوني هست كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم:

 

1. انجام فرايض

انجام واجبات يكي از اسباب تقرب به درگاه الهي است. اميرمؤمنان(ع) در يكي از سخنان خود چنين مي‌گويد:

«بهترين چيزي كه متوسّلان به خدا بدان توسل مي‌جويند، ايمان به خدا و به رسول و جهاد در راه خدا و به پا داشتن نماز ـ كه اساس طريقت و شريعت است ـ و دادن زكات مي‌باشد».[2]

 

2. توسل به اسما و صفات خدا

يكي از اقسام توسل، خواندن خداوند به اسما و صفات اوست. اين نوع توسل در روايات، به خصوص در ادعية اهل بيت^، فوق العاده بارز و چشمگير است.

در اين مورد به دو حديث بسنده مي‌كنيم:

الف. ترمذي در سنن خود از «بريده» نقل مي‌كند، پيامبر (ص) شنيد مردي چنين مي‌گويد:

«خدايا! من از تو درخواست مي‌كنم به گواهي‌ام بر اين كه تو آن خدايي هستي كه جز تو خدايي نيست، تو احد و صمد هستي كه نه مي‌زايد و نه زاييده شده است و نه براي او مانندي يافت مي‌شود...

پيامبر (ص) فرمود: تو خدا را به وسيله اسم اعظم او خواندي، كه اگر او به آن اسم خوانده شود، اجابت مي‌كند و اگر از او چيزي خواسته شود، عطا مي‌نمايد.»[3]

ب. در دعايي از امام باقر (ع) وامام صادق(ع) (معروف به دعاي سمات) چنين وارد شده است :

«خدايا! من از تو سؤال مي‌كنم به نام بزرگ و بزرگتر، گرامي‌تر و برترت، نامي كه اگر به آن نام براي باز شدن درهاي بسته آسمان خوانده شوي باز مي‌شود، واگر به آن نام، بر گشايش درهاي زمين خوانده شوي گشوده مي‌گردد، و اگر به آن نام براي آساني خوانده شوي آسان گردد».[4]

دعاي جوشن كبير نمونه‌اي بارز از اين نوع توسل است كه در شب‌هاي قدر مي‌خوانيم.

 

3. توسل به قرآن كريم

يكي از راه‌هاي توسل اين است كه انسان قرآن را بخواند و به وسيلة آن ، از خدا حاجت بطلبد. در حقيقت، اين نوع توسل، توسل به فعل خدا است؛ زيرا قرآن كلام خداست كه بر قلب رسول الله (ص) نازل شده است.

احمد بن حنبل از عمران بن حصين نقل مي‌كند كه از پيامبر (ص) شنيدم كه مي‌فرمود:

«قرآن را بخوانيد و از خدا به وسيلة آن سؤال كنيد، پيش از آنكه گروهي بيايند و به وسيلة آن از مردم سؤال كنند».[5]

دقت و امعان نظر در حديث فوق، نكته‌اي را روشن مي‌سازد و آن اينكه: توسل به هر موجودي كه نزد خدا منزلت و كرامت داشته باشد جايز است، لذا در شب‌هاي قدر مستحب است انسان قرآن را باز كند واين دعا را بخواند:

«پروردگارا! من از تو به وسيلة اين كتابي كه فرو فرستاده‌اي و آنچه در آن است سؤال مي‌كنم. پروردگارا! نام بزرگت و اسماي زيبايت در اين كتاب هست...».[6]

 

4.توسل به دعاي برادر مؤمن

يكي از اسباب توسل و جلب مغفرت خدا، اين است كه انسان از برادر مؤمن خود بخواهد در حق او دعا كند و اين نوع توسل مورد اتفاق همه موحدان جهان است و در اين مورد كافي است كه بدانيم

حاملان عرش الهي دربارة افراد با ايمان، طلب مغفرت مي‌كنند «يَسْتَغْفِرونَ لِلّذينَ آمَنُوا».[7]

اين تنها فرشتگان نيستند كه دربارة آنان طلب آمرزش مي‌نمايند، بلكه مؤمنان نيز درباره گذشتگان چنين كاري انجام مي‌دهند «رَبّنا اغْفِرْ لَنا وَ لإِخوانِنا الَّذين سَبَقُونا بِالإِيمان»[8]، «پروردگارا! بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفته‌اند ببخشاي».

پيامبر گرامي از امت اسلامي مي‌خواهد كه در حق او دعا كنند و مي‌فرمايد:

«براي من از خدا وسيله بطلبيد و آن مقامي است در بهشت كه جز بر يكي از بندگان خدا شايسته نيست و اميدوارم كه من همو باشم. هر كس براي من چنين مقامي بطلبد، شفاعت من بر او حلال مي‌گردد».[9]

 

5.توسل به دعاي پيامبر(ص) در زمان حيات

رسول گرامي (ص) شريف‌ترين و گرامي‌ترين انساني است كه خدا آفريده است. آيات قرآني به مقام و منزلت پيامبر(ص) اشارات فراواني دارند كه نقل آنها در اين مختصر نمي‌گنجد.

در منزلت پيامبر(ص) كافي است كه بدانيم خدا او را مايه مصونيت مردم از عذاب مي‌شمارد و تصريح مي‌كند كه تا او در ميان مردم است خدا آنان را با نزول عذاب مجازات نمي‌كند:

«وَما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فيهِمْ وَمَا كانَ اللّهُ مُعذِّبَهم وهُمْ يَسْتَغْفرون».[10]

«تا تو در ميان آنان هستي، خداوند هرگز آنان را مجازات نمي‌كند، هم چنان كه ايشان را تا زماني كه طلب آمرزش مي‌كنند، عذاب نمي‌كند».

در عظمت پيامبر(ص) كافي است كه خدا نام او را در كنار نام خود و اطاعت او را در كنار اطاعت خويش قرار داده است:

«وَمَنْ يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوزاً عَظيماً».[11]

اين آيات وآيات ديگر، همگي از كرامت و منزلت آن حضرت حكايت مي‌كند; منزلتي كه براي آن نظيري در عرصة آفرينش نيست.براي همين مقام قدسي پيامبر در پيشگاه خدا ، دعاي او رد نمي‌شود، لذا به گنهكاران دستور داده شده كه به محضر پيامبر بروند و از او درخواست كنند كه در حقّ آنان استغفار كند:

فراتر از اين، حتي خودداري از طلب استغفار از پيامبر را نشانه نفاق مي‌داند.[12]

«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاستَغْفَرُوا اللّه وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً».[13]

«هرگاه آنان زماني كه بر خويش ستم كرده‌اند نزد تو بيايند و از خدا طلب مغفرت كنند و پيامبر نيز براي آنان طلب مغفرت كند، خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت».

از برخي آيات استفاده مي‌شود كه امت‌هاي پيامبران پيشين نيز از آنان درخواست استغفار مي‌كردند. به عنوان نمونه فرزندان يعقوب آنگاه كه خطاي آنان آشكار گشت به پدر گفتند:

«يَا أَبانَا استَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئين * قالَ سَوفَ أسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي إنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيم».[14]

«پدرجان! براي مغفرت گناهان ما از خداوند طلب آمرزش كن; ما خطاكار بوديم. ]يعقوب[ گفت: (سوف) از پروردگارم طلب مغفرت خواهم كرد، همانا او آمرزنده و رحيم است».

در جواز اين نوع توسل، جاي هيچ بحث و گفتگو نيست و مخالفتي با آن به چشم نمي‌خورد. چيزي كه مهم است آگاهي از سبب استجابت دعاي پيامبران است و آن، منزلت و جايگاه قدسي آنهاست.

 

6. توسل به دعاي پيامبر (ص) پس از رحلت

با توجه به اصول چهارگانه، كه در سؤال مربوط به امكان ارتباط مطرح گرديد، ثابت شد كه انسان‌هاي والا در جهان برزخ، حي و زنده هستند، و ارتباط ما با آنان برقرار است، در اين صورت درخواست دعا از آنان در هر دو حالت; حيات دنيوي و برزخي، كاملاً منطقي خواهد بود و آيه مربوط به درخواست استغفار، هر دو حالت را دربرمي‌گيرد،آنجا كه مي‌فرمايد:

«وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤوكَ فَاسْتَغفَرُوا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً».[15]

«و اگر آنان هنگامي كه بر خود ستم كرده‌اند به نزد تو بيايند، و خود از خدا آمرزش بخواهند و پيامبر نيز براي آنان طلب آمرزش كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت».

مسلّماً ريشه استجابت دعاي پيامبر را بايد در روح پاك و نفس كريم و قرب ايشان نسبت به خداوند جستجو كرد. به پاس اين كرامت معنوي است كه خداوند دعاي او را مي‌پذيرد؛ زيرا دعاي برخاسته از روح پاك و قلب مملوّ از مهر الهي، بدون چون و چرا به هدف اجابت مي‌رسد و در اين مورد، فرقي بين حيات مادّي و حيات برزخي نيست.

گواه بر اين كه آية ياد شده اختصاص به زمان حيات رسول خدا(ص) ندارد، اين است كه مسلمانان جهان از عصر صحابه و تابعان تا به امروز، عملاً اين باب رحمت را باز مي‌دانند و زائران روضة مطهّر نيز اكنون پس از تقديم سلام و درود به پيشگاه ارجمند پيامبر، آية ياد شده را تلاوت مي‌كنند و ضمن استغفار به درگاه الهي، از پيامبر مي‌خواهند كه براي آنان طلب آمرزش كند و هر فردي در هر زماني كه به حرم آن حضرت مشرف شود ، زائران را در اين حالت مي‌يابد.

اكنون نمونه‌هايي از گفتار بزرگان اهل سنّت، دربارة اين آيه و درخواست دعا و توسّل به آن حضرت، پس از رحلت ايشان را ذكر مي‌كنيم:

 

1. محيي الدين نووي كه از محدثان برجستة اهل سنت و شارح صحيح مسلم است، مي‌نويسد: زائر رو به رسول خدا كند و دربارة خويش به او متوسل شود و به وسيلة او به سوي خدا شفاعت جويد و از زيباترين چيزها همان است كه ماوردي، قاضي ابوالطيب و ديگر اساتيد ما از عتبي نقل كرده‌اند.

عتبي مي‌گويد: روزي كنار قبر رسول خدا(ص) بودم، مردي از بيابان آمد و گفت:

«السلام عليك يا رسول اللّه سمعت اللّه يقول: «وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤكَ فَاسْتَغفروا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً» و قد جئتك مستغفراً من ذنبي مستشفعاً بِكَ إلي ربّي».[16]

«سلام بر تو اي فرستادة خدا. شنيدم كه خداوند مي‌فرمايد: «هرگاه آنان بر خويش ستم كنند و نزد تو بيايند و از خدا طلب آمرزش كنند و رسول خدا نيز براي آنان درخواست مغفرت كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت. اي رسول خدا، اكنون به نزد تو آمدم، از گناهم استغفار مي‌كنم و تو را شفيع به نزد پروردگارم قرار مي‌دهم».

 

2. ابن قدامه حنبلي صاحب كتاب «مغني» در آداب زيارت پيامبر خدا(ص) ضمن طرح اين مطلب كه زيارت آن حضرت مستحب است، از پيامبر(ص) نقل مي‌كند كه فرمود: هر كس به من سلام كند، من پاسخ سلام او را مي‌گويم. سپس از «عتبي» سرگذشت عرب ياد شده را كه از «نووي» آورديم، نقل مي‌كند و هدف وي از نقل اين داستان آن است كه زيارت آن حضرت، به اين شيوه مستحبّ است.

 

3. غزالي (متوفاي 505) در بخش مربوط به فضيلت زيارت مدينه، چگونگي زيارت آن حضرت را به تفصيل آورده و مي‌گويد:

«پس از به پايان رساندن درودها، رو به قبر پيامبر ايستاده، خدا را حمد و ثنا بگويد و درود فراواني به پيامبر بفرستد. سپس آيه «ولو أنَّهم...» را تلاوت كند وبگويد: «اللّهم انّا سَمِعْنا قولك وأطَعْنا أمْرَك وقَصَدْنا نبيّك، متشفعين به إليك في ذنوبنا، ومٰا أثقل ظهورنا من أوزارنا...»؛[17] «پروردگارا، سخن تو را شنيديم و امر تو را اطاعت كرديم و نزد پيامبر تو آمديم، در حالي كه او را شفيع خود نزد تو براي آمرزش گناهانمان قرار داده‌ايم و پشت ما از بار گناهان سنگين است».

علاوه بر عالمان بزرگ اهل سنت كه شيوة زيارت آن حضرت را به نحو ياد شده مورد تأكيد قرار مي‌دهند، گروهي ديگر نيز در اين مورد، با آنان همصدا مي‌باشند كه براي رعايت اختصار، از نقل آنها خودداري شد.

 

پرسش‌هايي دربارة توسّل

در ميان اعمالي كه مسلمانان در حرم پيامبر(ص) و يا نقاط ديگر انجام مي‌دهند، توسل بيش از همه مورد انتقاد وهابيان قرار مي‌گيرد. آنان در اين مورد اعتراض‌هايي دارند كه در اين بخش به تحليل آنها مي‌پردازيم:

 

1. آيا درخواست دعا از ميّت، پرستش او نيست؟

آنها بر اين عقيده‌اند كه: درخواست دعا از انسان زنده كه قادر بر انجام خواسته اوست، جايز است و پرستش نيست، ولي درخواست دعا و يا هر عمل ديگر از فرد درگذشته كه قادر بر انجام آن نيست، نوعي پرستش ميّت به شمار مي‌رود و طبعاً انجام دهندة آن در شمار مشركان قرار مي‌گيرد.

پاسخ: أوّلاً، هيچگاه حيات و موت و يا زنده و مرده بودن درخواست شونده، ملاك عبادت و پرستش و شرك و توحيد نيست. چگونه ممكن است درخواست دعا از فرد زنده عين توحيد باشد، ولي درخواست همان دعا از فرد درگذشته عين شرك به شمار رود، در حالي كه ماهيت عمل يكي است، جز اين كه طرف (درخواست شونده) در يكي در قيد حيات است، و در ديگري رخت از جهان بربسته است و هرگز هيچ موحّدي، حيات و موت را ميزان توحيد و شرك معرفي نكرده است. آري، حيات و موت مي‌تواند در مفيد بودن و نبودن اين درخواست مؤثر باشد، امّا در توحيد و شرك تأثيري ندارد.

ثانياً: اساس استدلال كساني كه درخواست دعا از ميت را شرك مي‌دانند، اين است كه مرگ انبيا و اوليا را پايان زندگاني آنان مي‌دانند و براي آنان، حيات برزخي قائل نيستند، در حالي كه در سؤال نخست اين فصل به روشني ثابت شد كه شهيدان، انبيا، اوليا و حتّي مجرمان، پس از مرگ در حال حيات‌اند.

ثالثاً: هر نوع دعوت و درخواست هنگامي رنگ شرك به خود مي‌گيرد كه‌انسان درباره درخواست‌شونده، نوعي‌الوهيت و خداوندگاري و تفويض امور به وي قائل شود، در چنين حالتي است كه درخواست از آن فرد؛ زنده باشد يا مرده، پرستش وي به شمار مي‌رود، ولي درخواست دعا از يك شخص، با اين عقيده كه او يك انسان وارسته است و خدا پذيراي دعا و درخواست اوست، ارتباطي به شرك ندارد و تمام مسلمانان جهان، در محضر پيامبر(ص) او را به اين وصف مي‌ستايند.

 

2. آيا درخواست دعا از ميت بي‌فايده نيست؟

برخي معتقدند كسي كه از دنيا رفته و قادر به اجابت درخواست متوسل نيست، هر نوع توسل و درخواست دعا از او عمل لغو و بيهوده‌اي مي‌باشد.

پاسخ: منشأ اين سؤال يك نوع جهان ‌بيني مادّي است كه مرگ اوليا را پايان زندگي دانسته و براي آنان حيات و زندگي برزخي قائل نيست، ولي با توجه به اصولي كه در گذشته يادآور شديم، ثابت شد كه آنان از حيات بالايي برخوردارند، سخن ما را مي‌شنوند و ارتباط ما با آنان قطع نشده است، بنابراين درخواست دعا امري عقلايي بوده و لغو و بيهوده نيست، امّا اين كه آنان به درخواست ما پاسخ مثبت مي‌گويند يا نه، به وجود وضعيت درخواست‌كننده وموضوع درخواست بستگي دارد.

 

3. آيا ميان ما و كساني كه از دنيا رفته‌اند، مانعي وجود دارد؟

عده‌اي بر اين باورند كه ميان ما و افرادي كه از جهان رخت بربسته‌اند، حائلي وجود دارد كه مانع از ارتباط ما با آنان مي‌شود، به گواه اين كه قرآن مي‌فرمايد:

«وَمِنْ وَرائهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوم يُبْعَثُون».[18]

«در پيش روي آنان، تا روز قيامت مانعي وجود دارد».

پاسخ: برزخ در لغت عرب به معني حائل و مانع است، ولي اين مانع مربوط به بازگشت مجدد رفتگان، به حيات دنيوي است، نه مانع از ارتباط با آنان، شاهد اين مطلب ما اين آيه است:

«حَتّى إِذا جاءَ أَحدهُمُ المَوتُ قَالَ رَبِّ ارجعُون * لعلّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكتُ كَلاّ إِنّها كَلمَةٌ هُوَ قائِلُها».[19]

«تا آنگاه كه مرگ يكي از ايشان فرا رسد مي‌گويد: پروردگارا! مرا به دنيا بازگـردان، باشد كه من در آنچه كه وانهـاده‌ام، كـار نيكي انجـام دهـم. ]خـطاب مي‌رسد:[ هرگز چنين نيست، اين سخني است كه او گويندة آن است».

با توجه به اين كه گنهكار، خواهان بازگشت به اين دنياست، قرآن در رد درخواست او مي‌فرمايد:

«وَمِنْ وَرائهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوم يُبْعَثُون».

«پيش روي آنان حائل و مانعي وجود دارد كه از بازگشت به اين دنيا و تحقق آرزوي آنان جلوگيري مي‌كند».

بنابراين ، حائل ، مانع از بازگشت به دنيا است، نه مانع از آگاهي و ارتباط ميان زندگان و رفتگان .

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . مائده/35.

[2] . نهج البلاغه، خطبه 110.

[3] . سنن ترمذي:5/515، شماره 3475.

[4] . طوسي، مصباح المتهجد:374.

[5] . مسند احمد بن حنبل:4454.

[6] . ابن طاووس: اقبال:41.

[7] . غافر/7.

[8] . حشر/10.

[9] . مستدرك بحارالأنوار، ج4، ص 61.

[10] . انفال/33.

[11] . احزاب/71.

[12] . منافقون/5.

[13] . نساء/64.

[14] . يوسف/97 و 98.

[15] . نساء/64.

[16] . نووي، مجموع، شرح مهذب شيرازي و شرح بر صحيح مسلم، ج8، ص 256، چاپ مكتبة الارشاد.

[17] . احياء العلوم:1/259، چاپ دارالمعرفه.

[18] . مؤمنون/100.

[19] . مؤمنون/ 99ـ100.

منع:پايگاه اطلاع رساني حضرت آيت الله سبحاني

 

 


| شناسه مطلب: 85257







نظرات کاربران