حاضر جوابی سیّد شرف الدین!

مرحوم آیت الله سیّد شرف الدین (صاحب کتاب ارزشمند المراجعات) در عصر حکومت « ملک عبد العزیز » برای زیارت خانه خدا به مکه رفت . در عید قربان کنار سایر علما به کاخ پادشاه سعودی دعوت شد ، تا طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند . او به کاخ

مرحوم آيت الله سيّد شرف الدين (صاحب كتاب ارزشمند المراجعات) در عصر حكومت « ملك عبد العزيز » براي زيارت خانه خدا به مكه رفت .

در عيد قربان كنار ساير علما به كاخ پادشاه سعودي دعوت شد ، تا طبق معمول در عيد قربان به او تبريك بگويند . او به كاخ رفت ، هنگامي كه نوبت به او رسيد ، دست شاه را گرفته و هديه اي به او داد ، آن هديه يك جلد قرآن بود كه داراي جلدي پوستين بود .

شاه عربستان آن هديه را گرفت و بوسيد و به عنوان تعظيم و احترام ، بر پيشاني خود گذاشت .

سيّد شرف الدين ناگهان گفت : « اي پاشاه ! چرا اين جلد را مي بوسي و به آن تعظيم مي كني با اينكه اين جلد چيزي جز پوست بز نيست؟ »

شاه گفت غرض من از بوسيدن جلد ، قرآني است كه در داخل آن قرار دارد ، نه خود جلد .

آقاي شرف الدين ، بي درنگ فرمود : احسنت اي پادشاه ! ما شيعيان نيز وقتي پنجره يا درب اتاق پيامبر (ص) را مي بوسيم ، مي دانيم كه آهن هيچ كاري نمي تواند بكند ولي غرض ما آن كسي است كه ماوراي اين آهن ها و چوب ها قرار دارد. ما مي خواهيم رسول خدا (ص) را تعظيم و احترام كنيم ، همان گونه كه شما با بوسه زن بر پوست بز مي خواستي قرآن را تعظيم كني كه در درون آن پوست قرار دارد .

حاضران تكبير گفتند و او را تصديق كردند ، در اين هنگام ملك عبد العزيز ناچار شد تا به حاجيان اجازه دهد كه به آثار رسول الله (ص) تبرك بجويند ، ولي وليعهد او كه بعد از او آمد ، به قانون گذشته شان برگشت .


| شناسه مطلب: 85299







نظرات کاربران