مقابر علمای مدفون در نجف مقابر علمای مدفون در نجف مقابر علمای مدفون در نجف بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
مقابر علمای مدفون در نجف مقابر علمای مدفون در نجف مقابر علمای مدفون در نجف مقابر علمای مدفون در نجف مقابر علمای مدفون در نجف

مقابر علمای مدفون در نجف

16. مقبره سید عبدالاعلی سبزواری آیت‌الله العظمی سید عبدالاعلی، فرزند سید علیرضا سبزواری از مراجع تقلید بزرگ شیعه در دوره معاصر است. او در سال 1288 ه‍ .ش، در شهر سبزوار متولد شد و به مدت ده سال در حوزه علمیه مشهد به تحصیل مشغول بود؛ تا اینکه در

16. مقبره سيد عبدالاعلي سبزواري

آيت‌الله العظمي سيد عبدالاعلي، فرزند سيد عليرضا سبزواري از مراجع تقليد بزرگ شيعه در دوره معاصر است. او در سال 1288 ه‍ .ش، در شهر سبزوار متولد شد و به مدت ده سال در حوزه علميه مشهد به تحصيل مشغول بود؛ تا اينكه در سال 1302 ه‍ .ش، به نجف مهاجرت كرد و در محضر استاداني، چون سيد ابوالحسن اصفهاني، ضياءالدين عراقي، ميرزاي نائيني و شيخ محمدحسين غروي به درجه اجتهاد رسيد. فلسفه و حكمت را از آيت‌الله بادكوبه‌اي و تفسير و اخلاق را از آيت‌الله بلاغي آموخت.

او از سال 1325 ه‍ .ش، حدود نيم قرن به تدريس خارج فقه و اصول مشغول بود. از وي، آثار فراواني به‌جاي مانده است كه از آن جمله، مي‌توان از كتاب‌هاي مواهب الرحمان في تفسير القرآن در 30 جلد، مهذب الاحكام در 30 جلد، لباب المعارف، حاشيه بر جواهر الكلام، حاشيه بر عروة الوثقي و حاشيه بر وسيله، ياد كرد. آيت‌الله سبزواري در 27 صفر 1414ه‍ .ق، 1372 ه‍ .ش از دنيا رفت. پيكر وي، تحت نظارت شديد امنيتي مأموران بعثي، براي طواف به حرم مطهر برده شد و سپس كنار مسجدي كه در آنجا نماز مي‌خواند و درس مي‌گفت، به خاك سپرده شد.[1] مرقد ايشان، در خيابان باب القبله حرم (شارع الرسول)، در محله حويش واقع است. (تصوير شماره 62)

17. مقبره سيد محسن حكيم

آيت‌الله العظمي سيد محسن حكيم، فرزند سيد مهدي طباطبايي، از مراجع تقليد شيعيان بود. او در سال 1306ه‍ .ق، در شهر «بنت‌جبيل» لبنان به دنيا آمد و در نجف اشرف در محضر علماي بزرگواري، مانند آخوند خراساني، سيد كاظم يزدي، ميرزا حسين نائيني و ضياءالدين عراقي، به درجه اجتهاد رسيد. او پس از وفات آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، مرجع تقليد جمعي از شيعيان عراق گرديد و پس از درگذشت آيت‌الله العظمي بروجردي در سال 1340ه‍ .ق، مرجعيت شيعيان جهان را به‌عهده گرفت.

آيت‌الله حكيم، خدمات فرهنگي و اجتماعي زيادي براي شيعيان انجام داد و آثار و تأليفاتي نيز از خود به‌جاي گذاشت. سرانجام در 27 ربيع‌الاول سال 1390ه‍ .ق، در بغداد درگذشت و جنازه‌اش را به كربلا و از آنجا به نجف تشييع كردند و در زاويه مسجد هندي به خاك سپردند.[2] مرقد اين مرجع بزرگ در محله حويش، ابتداي خيابان باب القبله، كنار كتابخانه مسجد هندي قرار دارد. (تصوير شماره 63)

18. مقبره شهيد سيد محمدباقر حكيم

او فرزند آيت‌الله العظمي سيد محسن حكيم بود و در روز 20 جمادي‌الاول 1358ه‍ .ق، در شهر نجف متولد شد. نزد پدرش رشد يافت و علوم ديني را از وي فراگرفت. در سال 1375ه‍ .ق، به سطوح عالي حوزه راه يافت و نزد برادران بزرگ‌تر خود، سيد يوسف و سيد محمدحسين حكيم و همچنين نزد آيت‌الله العظمي سيد ابوالقاسم خوئي و شهيد
سيد محمدباقر صدر به تحصيل پرداخت. ايشان در سن 25 سالگي، از آيت‌الله شيخ مرتضي آل‌ياسين، درجه اجتهاد دريافت كرد.

دولت وقت عراق، بارها به ايشان سوء قصد نمود. وي پس از شهادت سيد محمدباقر صدر در سال 1980م و چند ماه پيش از آغاز جنگ تحميلي عراق، به ايران مهاجرت كرد و در ايران، مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را تأسيس كرد و از سال 1986م تا پايان عمر به عنوان رئيس اين تشكل فعاليت داشت. او همچنين در تأسيس نيروهاي داوطلب نظامي «سپاه بدر»، نقش مؤثري داشت.

شهيد حكيم همچنين به تأسيس مؤسسه‌هاي خيريه، از جمله مؤسسه شهيد صدر، مؤسسه‌هاي پزشكي ـ درماني و مركز مستند حقوق بشر در عراق اقدام كرد. سرانجام او در روز جمعه، نخستين روز ماه رجب سال 1424ه‍ .ق، پس از اقامه نماز جمعه، هنگام خروج از حرم اميرمؤمنان(عليه السلام) بر اثر انفجار خودروي بمب‌گذاري شده، به همراه 83 نفر از همراهانش به شهادت رسيد.

پس از شهادت وي، برادرش سيد عبدالعزيز حكيم، به رياست مجلس اعلاي شيعه عراق برگزيده شد. اما وي نيز چند سال بعد، در روز پنجم رمضان 1431ه‍ .ق، بر اثر بيماري سرطان، در تهران از دنيا رفت. جنازه‌اش را به نجف انتقال دادند و كنار قبر برادرش سيد محمدباقر، در ميدان ثورة العشرين، به خاك سپردند.[3]

اكنون روي قبر اين دو برادر از خاندانِ حكيم، ساختمانِ مقبره و مجتمع فرهنگي بزرگ و باشكوهي در حال ساخت است كه داراي گنبد و گلدسته عظيم و مرتفع مي‌باشد و از بخش‌هاي مختلفي نيز تشكيل شده است.

19. مقبره شهيد سيد محمدباقر صدر

آيت‌الله سيد محمدباقر، فرزند سيد حيدر صدر، در 25 ذي‌القعده 1353ه‍ .ق، در كاظمين ديده به جهان گشود. خاندان صدر، همگي از چهره‌هاي سرشناس، وارسته، دانشمند و باتقوا محسوب مي‌شوند. شهيد صدر كه در چهارده سالگي، پدرش را از دست داد، از همان دوران كودكي، تحصيلات ديني خود را آغاز كرد و از محضر اساتيدي، مانند شيخ محمدرضا آل‌ياسين و سيد ابوالقاسم خوئي بهره برد و به درجه اجتهاد رسيد. او به فراگيري دانش فقه و اصول كه در آن زمان، در حوزه نجف اشرف متداول بود، بسنده نكرد. بلكه به ساير موضوعات فكري اسلامي نيز، چون فلسفه، اقتصاد، منطق، اخلاق، تفسير و تاريخ پرداخت و در هريك از اين زمينه‌ها، آثاري ارائه كرد. از تأليفات مهم ايشان، مي‌توان به كتاب‌هاي فلسفتنا، اقتصادنا، غاية الفكر في علم الاصول، فدك في التاريخ و بحث حول المهدي اشاره كرد.

پس از رحلت مرحوم آيت‌الله حكيم، شهيد صدر به دنبال فعاليت‌هاي سياسي خود، به تدريج همچون يك رهبر شناخته شده، مورد توجه ويژه مردم قرار گرفت و به علت مبارزه خستگي‌ناپذير خود با رژيم بعثي عراق و همچنين حمايت بي‌دريغ از حركت امام خميني و انقلاب اسلامي، بارها در عراق، دستگير، زنداني و شكنجه شد. بعثي‌ها براي مدتي نيز او را در خانه‌اش زنداني نمودند و از رفت‌وآمد مردم به آنجا جلوگيري كردند. سرانجام در تاريخ 19 جمادي‌الاول 1400ه‍ .ق، او را دستگير كردند و به بغداد بردند و پس از شكنجه فراوان، او را در تاريخ 22 جمادي‌الاول 1400ه‍ .ق- 19 فروردين 1359ه‍ .ش، به همراه خواهرش بنت‌الهدي، به شهادت رساندند. «بنت‌الهدي»، خواهر شهيد صدر، بانويي بافضيلت و نويسنده‌اي پرتوان بود.[4]

جنازه شهيد صدر را به نجف منتقل كردند و در نقطه دورافتاده‌اي، در انتهاي قبرستان وادي‌السلام به خاك سپردند. اما پس از سقوط رژيم بعثي عراق، بدن وي را از آنجا خارج كردند و به نقطه ديگري ميان شهر نجف انتقال دادند تا براي وي مقبره‌اي باشكوه و لايق شخصيت اين عالم بزرگ و انديشمندِ شهيد مسلمان، بنا كنند.

20. مقبره سيد مهدي بحرالعلوم

سيد مهدي بحرالعلوم، فرزند سيد مرتضي طباطبايي، از سادات بروجرد، شخصي دانشمند، فقيه، محدث، اديب، حكيم، فيلسوف، ستاره‌شناس و رياضي‌دان بود. وي در شوال 1155ه‍ .ق، در كربلا متولد شد. ابتدا مقدمات علوم را نزد پدر و شيخ يوسف بحراني آموخت. آن‌گاه در سن پانزده سالگي، به نجف رفت و در خدمت شيخ محمدتقي دورقي و هزار جريبي، به تحصيل مشغول شد. سپس در كربلا، در محضر درس وحيد بهبهاني، به درجه اجتهاد رسيد و در نجف بر مسند تدريس نشست.

عده‌اي از علماي شيعه، مانند شيخ جعفر كاشف‌الغطاء، سيد جواد عاملي، ملا احمد نراقي و سيد محسن كاظمي، از وي روايت كرده‌اند. چون وحيد بهبهاني درگذشت، زعامت شيعه و رياست حوزه علميه، به وي رسيد. سرانجام در 1212ه‍ .ق، در نجف اشرف درگذشت و در جوار مرقد شيخ طوسي، نزديك حرم امام علي(عليه السلام)، به خاك سپرده شد. برخي از آثار مهم وي، عبارت‌ است از: كتاب المصابيح، القواعد الاصوليه و الفوائد الرجالية. خاندان وي در نجف، به «آل بحرالعلوم» شهرت يافتند و تعدادي از افراد اين خاندان تا دوره اخير، از علماي برجسته شيعه بوده‌اند.[5]

مرقد وي در جوار مرقد شيخ طوسي قرار دارد و داراي گنبد كاشي‌كاري آبي‌رنگ است و كنار وي، فرزندانش به خاك سپرده شده‌اند. (تصوير شماره64)

21. مقبره شيخ جعفر كاشفالغطاء

شيخ جعفر، فرزند شيخ خضر بن شيخ يحيي كه نسبش به مالك اشتر مي‌رسد، ملقب به «كاشف‌الغطاء»، از مشاهير علما و فقهاي نجف اشرف بود. او در سال 1154
يا 1156ه‍ .ق، در نجف متولد شد و در محضر علماي بزرگ آنجا، از جمله محمدباقر بهبهاني و سيد مهدي بحرالعلوم بهره برد و به درجه اجتهاد رسيد. كتاب وي، «كشف الغطاء»، از كتب فقهي مهم شيعه در دوره اخير است كه آن را به فتحعلي‌شاه قاجار هديه كرد و بعد از تأليف اين كتاب، به لقب «كاشف‌الغطاء» ملقب شد. برخي از آثار وي، عبارت‌ است از: منهج الرشاد، القواعد الجعفرية، مشكاة المصابيح، مناسك الحج، غاية المأمول، بغية الطالب و الحق المبين. سرانجام در سال 1227 يا 1228ه‍ .ق، در نجف درگذشت و در مقبره‌اي كه از قبل براي خود آماده كرده بود، به خاك سپرده شد.[6] مقبره وي، كنار مسجد و مدرسه‌اش، در محله عماره نجف واقع است. (تصوير شماره 65)

22. مقبره شيخ خضر شلاّل

شيخ خضر، فرزند شلال نجفي، از علماي معروف عراق و مراجع تقليد شيعه در سده سيزدهم هجري است. او پس از طي مقدمات و سطوح، در محضر وحيد بهبهاني و شيخ جعفر كاشف‌الغطاء، در سن جواني به درجه عالي اجتهاد رسيد و در شمار استادان و علماي فاضل و محدثان ماهر درآمد. او در عبادت و بندگي و مراتب ايمان و يقين به مدارجي از كمال رسيده بود كه به وي كراماتي نسبت مي‌دادند.

از آثار وي، مي‌توان از «تحفة غرويه» (در شرح لمعه دمشقيه) و «ابواب الجنان» ياد كرد. شيخ خضر شلال، در سال 1255ه‍ .ق، در نجف اشرف درگذشت.[7] مقبره او در يكي از اتاق‌هاي خانه وي، در بازار عماره شهر نجف قرار دارد و داراي پنجره مشبك آهني به كوچه مجاور است. او اين مقبره را در زمان حيات خود آماده كرد و آن را از خانه‌اش جدا ساخت و به جز همسر خواهرش، سيد هاشم رفيعي (متولي حرم اميرمؤمنان(عليه السلام، به كس ديگري، اجازه دفن شدن در اين مقبره را نداد.[8]

23. مقبره شيخ طوسي

ابوجعفر محمد بن حسن بن علي طوسي، معروف به «شيخ طوسي» و ملقب به «شيخ الطائفه»، از علماي بزرگ اماميه، در سال 385 ه‍ .ق، در طوس متولد شد. او در سال 408ه‍ .ق، در سن 23 سالگي به بغداد آمد و در محضر «شيخ مفيد»، شاگردي نمود. پس از وفات شيخ مفيد در 413ه‍ .ق، 23 سال از محضر سيد مرتضي، كسب علم نمود. شيخ طوسي پس از وفات سيد مرتضي، تا دوازده سال، رياست و مرجعيت شيعيان را برعهده داشت و از سوي «القائم» خليفه عباسي (خلافت: 422-467ه‍ .ق) كرسي كلام به وي اختصاص يافت و در طول اين مدت، تعداد زيادي از فقها و دانشمندان شيعه و حتي اهل‌سنت، از محضر وي بهره بردند.[9]

در سال 448ه‍ .ق، به دنبال بروز اختلافات مذهبي ميان شيعه و اهل‌سنت و حمله سنيان به كرخ و تاراج دكان‌هاي اماميه و هجوم به خانه شيخ و سوزاندن كتابخانه وي، شيخ طوسي از بغداد به نجف رفت و با ورود وي به اين شهر، حوزه علميه شيعه در اين شهر، رونق گرفت. بنابراين بايد شيخ طوسي را مؤسس حوزه علميه نجف به شمار آورد. او سرانجام در 22 محرم 460ه‍ .ق، درگذشت و در خانه مسكوني‌اش، در صدمتري حرم مطهر امام علي(عليه السلام) به خاك سپرده شد.[10] برخي‌ از آثار مهم وي، عبارت‌ است از: التبيان في تفسير القرآن (از تفاسير مهم استدلالي شيعه)، الاستبصار فيما اختلف من الاخبار
(از اصول اربعه شيعه)، تهذيب الاحكام (از اصول اربعه شيعه)، رجال و الغيبة.[11]

مرقد شيخ طوسي در بيست متري شمال آستان مقدس علوي، ابتداي خيابان «طوسي»، در مسجدي كه به نام وي ناميده شده، واقع است و داراي گنبد كاشي‌كاري جديد است. (تصوير شماره 66)

24. مقبره شيخ عبدالحسين اميني

علامه شيخ عبدالحسين اميني نجفي تبريزي، معروف به «علامه اميني»، صاحب الغدير، فرزند حجت‌الاسلام حاج ميرزا احمد اميني، از علماي حامي تشيع در قرن اخير، در سال 1320ه‍ .ق، در تبريز متولد شد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي و سطوح عالي، به نجف رفت و در محضر علماي آنجا، مانند آقايان نائيني، عراقي، سيد ابوالحسن اصفهاني، حائري يزدي و كمپاني به درجه عالي اجتهاد رسيد.

ايشان به كشورهاي هند، پاكستان و سوريه مسافرت كرد و كتابخانه‌هاي مهم آنجا را ديد و كتاب الغدير را در يازده جلد در اثبات ولايت اميرمؤمنان(عليه السلام) نوشت. از ديگر آثار وي، مي‌توان از «شهداء الفضيله» و «تعليقه بر كامل الزيارات ابن قولويه قمي» نام برد. علامه اميني چند سال براي معالجه، در تهران اقامت كرد؛ تا اينكه در سال 1390ه‍ .ق، درگذشت. جنازه‌اش را پس از تشييع باشكوهي، به نجف بردند و در كتابخانه اميرمؤمنان(عليه السلام) كه خود ساخته بود، به خاك سپردند.[12] (تصوير شماره 67)

25. مقبره شيخ محمدحسن، صاحب جواهر

شيخ محمدحسن، فرزند شيخ باقر نجفي، معروف به صاحب جواهر، از مراجع بزرگ شيعه بود كه در خدمت بزرگان، مانند وحيد بهبهاني، شيخ جعفر صاحب كشف‌الغطاء و فرزندش شيخ موسي، سيدمحمدجواد عاملي، صاحب رياض و سيد محمد مجاهد، علم آموخت. او تحقيقات فقهي خود را در كتابي به نام «جواهر الكلام»، در شش جلد تدوين كرد كه پس از تأليف آن، به «صاحب جواهر» شهرت يافت. علما و مراجع ديني، از آن زمان تاكنون، از اين كتاب، بهره‌هاي علمي بسياري استفاده برده‌اند. او در روز چهارشنبه، اول شعبان 1266ه‍ .ق، درگذشت و كنار مسجدي كه در آن نماز مي‌گذارد، دفن گرديد.[13] (تصوير شماره 68)

مقبره وي در محله عماره نجف، كنار مسجد صاحب جواهر قرار دارد و تعدادي از فرزندان و نوادگانش نيز كنار وي، دفن شده‌اند. اين مسجد و مقبره را يكي از نوادگان صاحب جواهر به نام شيخ جواد بن شيخ علي، بازسازي و توسعه داده است كه داراي گنبد كاشي‌كاري نيز مي‌باشد.[14]

 

 
[1]. نجف كانون تشيع، صص 166 و 167. براي آگاهي بيشتر، ر.ك: گلشن ابرار، ج5، صص 513 ـ 521.

 

[2]. نجف كانون تشيع، صص 162 و 163.

 

[3]. راهنماي مصور سفر زيارتي عراق، ص524.

 

[4]. راهنماي مصور سفر زيارتي عراق، ص525.

 

[5]. نجف كانون تشيع، صص 159.

 

[6]. همان، صص 175 و 176.

 

[7]. نجف كانون تشيع، صص 182 و 183.

 

[8]. مراقد المعارف، ج1، صص 276 و 277.

 

[9]. نجف كانون تشيع، ص172؛ «تشيع بغداد از نيمه قرن چهارم تا نيمه قرن پنجم هجري قمري»، مصطفي سلطاني، تشيع در عراق در قرون نخستين، جمعي از نويسندگان، صص 245 و 246.

 

[10]. نجف كانون تشيع، ص172.

 

[11]. «تشيع بغداد از نيمه قرن چهارم تا نيمه قرن پنجم هجري قمري»، تشيع در عراق در قرون نخستين، ص247.

 

[12]. نجف كانون تشيع، ص158.

 

[13]. همان، صص 156.

 

[14]. مراقد المعارف، ج1، صص 401 و 402.

 


| شناسه مطلب: 85860







نظرات کاربران