زیارتگاههای استان بغداد
آستان مقدس سلمان فارسی در مدائن (سلمان پاک) مدائن (شهرها)، مجموعه‌ای از هفت شهر نزدیک به یکدیگر بوده که میان آنها، «تیسفون»، از همه مهم‌تر به‌شمار می‌آمده است. اشکانیان پس از تصرف عراق در سال 141 پیش از میلاد، به ساختن ا
آستان مقدس سلمان فارسي در مدائن (سلمان پاك)
مدائن (شهرها)، مجموعهاي از هفت شهر نزديك به يكديگر بوده كه ميان آنها، «تيسفون»، از همه مهمتر بهشمار ميآمده است. اشكانيان پس از تصرف عراق در سال 141 پيش از ميلاد، به ساختن اين شهر اقدام نمودند. در اواخر دوره ساساني، انوشيروان، مدائن را پايتخت خود قرار داد و در آن، كاخ معروف خود را بنا كرد.[1]
اين شهر در صدر اسلام، همچنان شهر مهمي بود. اما به تدريج، اهميت خود را از دست داد و به روستا يا شهر كوچكي، تبديل شد. امروزه اين شهر در حدود چهل كيلومتري جنوب شرقي بغداد واقع است و با توجه به اينكه مرقد سلمان فارسي در آن قرار دارد، به «سلمان پاك» شناخته ميشود.
مهمترين اثر باستاني بهجا مانده در مدائن، بناي معروف به «ايوان مدائن» است كه بقاياي كاخ عظيم انوشيروان، پادشاه ساساني، به شمار ميآيد و امروزه بيشتر بخشهاي آن، از بين رفته است. در منابع تاريخي دوره اسلامي، از اين كاخ به نامهاي طاق كسري، ايوان كسري و قصر ابيض (قصر سفيد) نيز ياد شده است. اين ايوان با ارتفاع 31 متر، از آثار برجسته معماري اسلامي، از دوره پيش از اسلام و از طاقهاي بزرگ شناخته شده در جهان باستان، به شمار ميآيد.[2]
همچنين مدائن دربرگيرنده تربت مطهر دو تن از ياران عظيمالشأن پيامبر9 و اميرمؤمنان علي(عليه السلام)، يعني سلمان محمدي (فارسي) و حذيفة بن يمان است كه كنار آنها، دو قبر ديگر نيز منسوب به عبدالله بن جابر انصاري و طاهر بن امام محمد باقر(عليه السلام) وجود دارد. همه اين قبور، در يك مجموعه ميباشد كه به آستان سلمان فارسي شناخته ميشود؛ با اين حال، مرقد هريك از اين شخصيتها، داراي گنبد و ضريح جداگانه است. اين بارگاه مطهر امروزه از زيارتگاههاي مهم اسلامي عراق به شمار ميآيد. در ادامه، به معرفي اجمالي دفن شدگان در آن ميپردازيم: (تصوير شماره 255 و256)
163. مرقد سلمان محمدي (فارسي)
سلمان فارسي، مكنا به ابوعبدالله و معروف به سلمان الخير يا سلمان محمدي، آزاد شده رسول خدا9 است. او ايراني و اصالتاً از رامهرمز يا جي اصفهان بود كه پيش از اسلام، نامش مابه يا ماهويه بود.[3] به گزارشي، او در فارس از فرزندان يكي از دهقانهاي توانگر فارس و از محافظان معبد آتش بود. هنگامي كه از نسب وي ميپرسيدند، ميگفت: «من سلمان فرزند اسلام از بنيآدم هستم».[4] به گزارش ديگري، پدر سلمان يك اصفهاني بود كه در رامهرمز زندگي ميكرد و سلمان در رامهرمز از توابع اهواز به دنيا آمد.[5]
او پس از آشنا شدن با دين مسيحيت و مقايسه آن با زرتشتيگري، مسيحي شد و سپس دوراني طولاني را در خدمت راهبان صومعهنشين در نقاط مختلفي، چون شام، موصل و عموريه، سپري كرد. آخرين راهبي كه سلمان، او را درك كرد، به وي بشارت نزديكي ظهور پيامبر اسلام9 را داد. از اينرو او، در جستوجوي پيامبر9، به سمت حجاز رفت.
سلمان در راه حجاز، به اسارت گرفته شد و بهصورت بردهاي ميان مالكان، دست به دست ميشد؛ تا اينكه او را به حجاز بردند و به يك يهودي از بنيقريظه، به نام عثمان بن اشهل، در مدينه فروختند.[6] او پس از هجرت پيامبر9 به مدينه، در قبا به خدمت ايشان رسيد و نشانههاي پيامبري را كه شنيده بود، در آن حضرت يافت. اما به علت بردگي، نتوانست در نبردهاي بدر و احد، كنار آن حضرت باشد. پس از نبرد احد، به فرمان پيامبر9 با مالكش قرارداد مكاتبه بست و خود را در ازاي سيصد اصله نخل و چهل اوقيه طلا كه با كمك پيامبر اكرم9 توانست تأمين كند، آزاد كرد و به پيامبر9 و اهلبيت آن حضرت، موالات ورزيد.[7]
سلمان در نبرد خندق، توانست براي نخستين بار، كنار پيامبر9 باشد و پيشنهاد كندن خندق را براي دفاع از مدينه ارائه داد كه مورد موافقت قرار گرفت. در حفر خندق ميان مهاجران و انصار بر سر كمك گرفتن از سلمان كه از قدرت بدني بالايي برخوردار بود، رقابتي درگرفت و هر گروه تلاش داشت تا سلمان را از خود بداند كه در اين هنگام پيامبر9 فرمود: «سلمان از ما اهلبيت است».[8] (تصوير شماره 257)
براساس روايتي از پيامبر9، بهشت مشتاق سه نفر، يعني علي، عمار و سلمان است. به روايت ديگري نيز، او يكي از چهار نفري است كه بهشت، مشتاق آنهاست.[9] او پيشرو فارس است؛ در حاليكه پيامبر9، پيشرو عرب است.[10]
سلمان را از بهترين و زاهدترين و داناترين اصحاب و نزديكان پيامبر9 دانستهاند. از عايشه نقل شده است كه سلمان، شبانگاهان آنقدر از محضر پيامبر9 كسب فيض ميكرد كه نزديك بود، زمان اختصاصي همسران پيامبر9 را نيز به خود اختصاص دهد. امام علي(عليه السلام) نيز او را دريايي بيانتها و داراي علم اولين و آخرين و از جمله اهلبيت و همانند لقمان حكيم خواند.[11]
سلمان از معدود كساني بود كه بعد از پيامبر اكرم9، به بيعت روز غدير، وفادار ماند و از شيعيان پيشگامي بود كه به ماجراي سقيفه و خلافت ابوبكر، اعتراض كرد.[12] او در زمان خلافت عمر، در فتح مدائن شركت نمود و نقل شده است در فتوحات ايران، براي صلح و تسليم شدن ايرانيان، تلاش و مذاكره كرد.[13] در پايان عمر نيز به اميري مدائن، انتخاب شد. او از راه حصيربافي، روزگار ميگذراند و حاضر به ساختن خانه براي خود نشد.[14]
سلمان در سال 35ه .ق، در آخر خلافت عثمان، در حاليكه بيش از 250 يا 350 سال سن داشت، در مدائن از دنيا رفت. به گزارشي، پس از وفات سلمان، اميرمؤمنان علي(عليه السلام) با طيالارض، از مدينه به مدائن آمد و غسل، تكفين، نماز بر جنازه و دفن وي را انجام داد.[15] از او، دختري در اصفهان و دو دختر در حجاز، باقي ماند و جماعتي از اهل اصفهان، خود را از نسل دختر سلمان ميدانستند.[16]
164. مرقد حذيفة بن يمان
حذيفة بن حِسْل يا حُسَيل بن جابر، از تيره بني عَبْس بن بَغيض از عرب عدناني است.[17] كنيه او ابوعبدالله[18] و يَمان، لقب پدرش بوده است. زمان تولد حذيفه، مشخص نيست. اما ابنحجر، مكان آن را مدينه دانسته است.[19] او و پدرش با هجرت رسول خدا9 به يثرب، مسلمان شدند. اما زمان دقيق آن، مشخص نيست.
مطابق گزارشي، يمان به اتفاق ده نفر از بنيعَبْس در سال دهم هجري، خدمت پيامبر9 رسيد و مسلمان شد.[20] اما از گزارشهاي مبني بر حضور حذيفه در پيمان برادري، برميآيد كه مسلمان شدن او، بايد سال اول هجرت باشد.[21] براساس قول مشهور، پيامبر9 هنگام عقد برادري ميان مهاجران و انصار، ميان حذيفه و عمار ياسر، پيمان برادري بست.[22]
حذيفه در همه غزوههاي رسول خدا، بهجز بدر، حضور داشت.[23] او و پدرش، پيش از نبرد بدر، در مسير بازگشت به يثرب، از سوي قريش دستگير و به شرط همراهي نكردن با پيامبر در نبرد، آزاد شدند.[24] او در نبرد اُحد، همراه پدر سالخورده و برادرش، صفوان، شركت كرد و پدرش به اشتباه، به دست يكي از مسلمانان، كشته شد.[25] (تصوير شماره 258)
در زمان بازگشت از غزوه تبوك در سال 9ه .ق، زماني كه برخي منافقان در پي ترور پيامبر9 بودند و ميخواستند با نزديك شدن به آن حضرت، شتر ايشان را رَم دهند، حذيفه به دستور رسول خدا9، آنان را دور كرد و از قول آن حضرت گفت: «اگر كنار نروند، پيامبر آنها را با نامهاي پدران ايشان، صدا خواهد زد». ازاينرو توطئهگران از ترس شناخته شدن، خود را ميان سپاه انداختند و به ظاهر، رد گم كردند.[26] مشهور است كه پيامبر9 نامهاي اين منافقان را به حذيفه گفت. اما او به دستور آن حضرت، از افشاي آن خودداري ميكرد.[27]
حذيفه از آنجاييكه منافقان را ميشناخت، به صاحب سرّ پيامبر9 معروف گرديد.[28] براساس گزارش واقدي، عُمَر هرگاه ميخواست بر جنازهاي نماز بگزارد، براي دانستن نفاق داشتن يا نداشتن آن شخص، نظر حذيفه را جويا ميشد و از نماز بر هر جنارهاي كه حذيفه حضور نمييافت، خودداري ميكرد.[29]
با گسترش فتوحات در عصر عمر، حذيفه نقش بارزي، بهويژه در فتوحات شرق و ايران ايفا كرد؛ از جمله در نبرد نهاوند در سال 20 يا 21ه .ق، به دستور عُمر، وي را جانشين نعمان بن مقرن، فرمانده سپاه مسلمانان قرار دادند و پس از شهادت نعمان، حذيفه پرچم را به دست گرفت و موفق به فتح نهاوند گرديد.[30] او به هنگام مرگ عثمان، كارگزار او در مدائن بود[31] و كارگزاري وي بر آن شهر، تا هنگام وفاتش كه پس از بيعت با امام علي(عليه السلام) رخ داد، ادامه داشت.[32]
به گزارش مسعودي، حذيفه در سال 36ه .ق، در كوفه بيمار بود و چون قتل عثمان و بيعت مردم با علي(عليه السلام) را شنيد، به مسجد رفت و بر منبر، خدا را شكر كرد كه تا اين روز، زنده مانده است و به پسرانش سعد و صفوان، سفارش كرد كه از ياري آن حضرت، دست بر ندارند.[33] او پس از هفت يا چهل روز، در مدائن درگذشت.[34] اما برخي، وفات وي را در كوفه دانستهاند.[35]
165. مرقد عبدالله بن جابر انصاري
از فرزندان جابر بن عبدالله انصاري است كه از جزئيات زندگي وي، اطلاع زيادي در دست نداريم. تنها بخاري در تاريخ خود، از وي ياد كرده و نوشته است كه او از پدرش، حديث شنيده و سعيد مقبري نيز از وي، روايت كرده است و دو برادر، به نامهاي محمد و عمر دارد.[36] (تصوير شماره 259)
166. مزار امامزاده طاهر بن امام زينالعابدين(عليه السلام)
اين زيارتگاه، بين مرقد حضرت سلمان فارسي و حذيفة بن يمان، قرار دارد و به يكي از فرزندان امام زينالعابدين(عليه السلام)، به نام طاهر، منسوب است؛ حال آنكه ميان فرزندان امام سجاد(عليه السلام)، اين نام به ثبت نرسيده است.[37] بعضي ديگر، شخص مدفون در اين مكان را طاهر بن امام محمد باقر(عليه السلام) معرفي كردهاند.[38] اين در حالي است كه امام محمدباقر(عليه السلام) نيز فرزندي به نام طاهر، نداشته است.[39] البته برخي علي بن امام باقر(عليه السلام) را ملقب به طاهر دانستهاند[40] كه همانگونه كه اشاره شد، قبر وي در جعفريه، از توابع بغداد، آشكار شد. [41]
گفتني است، اين قبر در اصل، در زيارتگاهي به نام «امام طه» در محلهاي به همين نام و در ميدان امين شهر بغداد، قرار داشته است كه در جريان توسعه خيابان الرشيد در سال 1940 م، خراب گرديد و استخوانهاي شخص مدفون در آن، به آستانه سلمان فارسي منتقل گرديد و در اتاق شرقي مقبره وي، به خاك سپرده شد.[42]
تاريخچه آستانه سلمان فارسي: در سال 680ه .ق، ناصرالدين قتلغشاه صاحبي، رباطي براي دراويش، كنار زيارتگاه سلمان بنا كرد و جماعتي را در آن ساكن و روستاهايي را در واسط و جاهايي را در بغداد براي آن، وقف كرد.[43] او در سال 688ه .ق، در تبريز به قتل رسيد و جنازهاش را به بغداد منتقل كردند و در همين رباطي كه كنار زيارتگاه سلمان ساخته بود، به خاك سپردند.[44] افزونبر قتلغشاه، برادر وي عزالدين دولتشاه صاحبي علائي نيز كه در سال 699ه .ق، در لرستان درگذشت، جنازهاش به اين مقبره انتقال يافت و در اينجا دفن گرديد.[45]
در دوره صفوي، شاه اسماعيل، زيارتگاه سلمان فارسي را بازسازي كرد و در دورههاي اخير، صحن آن را پدر آقاخان محلاتي، بنا كرد.[46] تا نيمه اول قرن چهاردهم هجري، بيستم ميلادي، قبر حذيفة بن يمان و عبدالله انصاري در زيارتگاه مستقلي، كنار رود دجله قرار داشت. اما به علت جريان سيلابها و از بين رفتن ساحل غربي اين رودخانه دولت عراق در سال 1350ه .ق- 1931 م، اجساد اين دو را به زيارتگاه سلمان فارسي منتقل كرد و براي هريك، قبر جديدي ساخت.[47]
گفته ميشود كه در زمان انتقال قبر حذيفه، خاكهاي لحد وي فرو ريخت و جسد مطهر و كفن وي رؤيت شد كه بعد از حدود 1300 سال، همچنان سالم و تازه باقيمانده بود.[48]
زيارتگاههاي ناحيه راشديه
167. زيارتگاه محمد بن سكران
اين زيارتگاه، در قبرستان جديد رصافه، در منطقه راشديه در شرق بغداد، نزديك جاده بغداد به خالص، واقع است. صاحب اين زيارتگاه، يكي از صوفيان و زاهدان بزرگ عراق در قرن هفتم هجري است كه ذهبي، نام و نسب وي را محمد بن سكران ابن ابيالسعادات بن معمّر ذكر كرده و او را با القابي همچون قدوه، بقية السلف، شيخ العراق و ابوالفقراء، ستوده است.[49]
شيخ محمد سكران، عمر خود را به زهد و تقوا و تربيت و پرورش صوفيان سپري كرد و مريدان و طرفداران زيادي داشت. او در منطقه «مباركيه»، از نواحي خالص كه منطبق با محل كنوني زيارتگاه وي است، سكونت گزيد و زاويه و رباطي ساخت كه در آنجا، دراويش را پناه ميداد. او با دست خود، زراعت ميكرد. گويند خواجه نصيرالدين طوسي، به ديدار وي آمد و از او پرسيد: «ما حدّ الفقر؟». او پاسخ داد: «الذي اعرفه ان زيق الففر ضيق لا يدخله رأس كبير».[50]
شيخ سكران در 9 شعبان سال 667ه .ق، درگذشت و كنار رباط خود، دفن شد. بر مزار وي، گنبد مرتفعي ساختند[51] و بر قبرش، صندوقچهاي چوبي قرار دادند.[52] بر سردر مقبره وي، كتيبهاي آجري وجود دارد كه محتواي آن، با اقوال مورخان توافق دارد. براساس اين كتيبه، اين زاويه را شيخ محمد سكران بنا كرده و خادم و وصي او، شيخ خميس، گنبد قبر وي را ساخته است. يونس السامرائي، متن كتيبه را چنين بازخواني كرده است:
بسم الله الرحمن الرحيم.(الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ). هذه التربة للشيخ الصالح قطب العارفين اوحد عصره وفريد دهره محييالدين محمد بن السكران رحمة الله عليه وانشأ هذه الزاوية واوقفها على الفقراء والمقيمين والواردين واليتامى والمساكين والغرباء وابناء السبيل وانشأ هذه القبة خادمه ووصيه الشيخ خميس. توفى رحمة الله عليه يوم الجمعة سبع وستين وستمائة وصلى الله على محمد النبى وآله.[53]
168 و 169. مزار لقمان حكيم و مزار كمون، خادم وي
لقمان از حكمايي است كه قرنها پيش از اسلام، ميزيسته است. خداوند در قرآن كريم، به نيكي از وي ياد نموده و برخي از وصاياي او را نقل كرده است. سورهاي نيز در قرآن، به نام وي است. اطراف ناحيه راشديه در استان ديالي، در شمال بغداد، مزاري براي وي وجود دارد كه داراي گنبد و مقبره، با ساختماني نسبتاً جديد است. نزديك آن، مزار ديگري قرار دارد كه در آن، قبري منسوب به خادم لقمان كه نام وي را «كمون» ميدانند، وجود دارد. ساختمان اين مزار، شامل اتاق تقريباً مربع، با يك گنبد كمخيز است