مسیّب مسیّب مسیّب بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
مسیّب مسیّب مسیّب مسیّب مسیّب

مسیّب

228. آستان طفلان مسلم بن عقیل زیارتگاه طفلان مسلم که نزد اهالی منطقه، به «اولاد مسلم» شهرت دارد، از زیارتگاه‌های مشهور شیعیان عراق و نیز مهم‌ترین زیارتگاه منطقه مسیب می‌باشد. این زیارتگاه، مدفن دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل،

228. آستان طفلان مسلم بن عقيل

زيارتگاه طفلان مسلم كه نزد اهالي منطقه، به «اولاد مسلم» شهرت دارد، از زيارتگاه‌هاي مشهور شيعيان عراق و نيز مهم‌ترين زيارتگاه منطقه مسيب مي‌باشد. اين زيارتگاه، مدفن دو تن از فرزندان مسلم بن عقيل، به شمار مي‌آيد كه گفته مي‌شود در اين مكان، كنار رود فرات، به شهادت رسيده‌اند. (تصوير شماره 25-27)

داستان شهادت دو فرزند مسلم، در تعدادي از منابع متقدم و متأخر، نقل شده است. اما جزئيات آن و نحوه گرفتار شدن دو برادر، به اختلاف، ذكر شده است. يكي از نخستين كساني كه اين داستان را گزارش كرده، شيخ صدوق است كه آن را در امالي خود به سندي كه به يكي از شيوخ كوفه مي‌رسد، روايت كرده و خلاصه آن چنين است كه پس از واقعه عاشورا، دو فرزند مسلم بن عقيل، از كاروان اهل‌بيت(عليهم السلام)، به اسارت گرفته شدند.

سپس به دستور ابن زياد، آنها را به زندان تنگ و تاريكي انداختند. آنها پس از حدود يك سال اسارت در زندان، خود را به زندانبان معرفي كردند و از او خواستند حرمت شرافت نسب و قرابت آنها را با پيامبر(صلي الله عليه و آله) نگه دارد و زندانبان نيز آنها را آزاد كرد. آنها در تاريكي شب فرار كردند و به منزل پيرزني پناه بردند تا شب را در آنجا به‌سر ببرند. از سوي ديگر، ابن‌زياد نيز براي كشتن هريك از فرزندان مسلم، هزار درهم جايزه تعيين كرد. همان شب نيز داماد پيرزن كه از سربازان لشكر عمر سعد در واقعه كربلا بود، از بيرون رسيد تا شب را آنجا بخوابد. اما نيمه‌هاي شب، متوجه حضور دو فرزند مسلم در خانه شد و از آنها پرسيد كه كيستند؟ آنها از وي، براي معرفي خود امان خواستند و او، به آنها امان داد. اما پس از اينكه خود را معرفي كردند، آن مرد كتف آنها را بست و هنگام صبح، از غلام خود خواست تا اين دو را كنار فرات، گردن بزند. (تصوير شماره 28)

اما او از كشتن آنها، خودداري كرد و آن مرد نيز اين كار را به فرزند خود، واگذار كرد. او نيز از اين كار، سرباز زد و براي همين، آن مرد شمشير در دست گرفت و خود به كشتن آنها اقدام كرد و التماس و توسل آنها، هيچ تأثيري در وي نگذاشت. سپس گردن اين دو برادر را زد و سر آنها را نزد ابن‌زياد برد. ابن‌زياد از او پرسيد كه اينها را كجا يافتي؟ او نيز پاسخ داد كه در خانه پيرزني از ما، مهمان بودند. بر ابن‌زياد گران آمد كه وي، حرمت ميهمان بودن آن دو را رعايت نكرده بود. ازاين‌رو به يكي از حاضران در مجلس دستور داد تا آن شخص را ببرد و در همان نقطه‎اي كه دو كودك را كشته بود، به قتل برساند.[1]

برخي پژوهشگران، در درستي اين داستان، ترديد كرده و آن را فاقد اعتبار تاريخي دانسته‌اند؛ زيرا مورخان به فرار دو فرزند مسلم به كوفه پس از واقعه عاشورا، اشاره نكرده‌اند و از طرف ديگر، محمد در كربلا به شهادت رسيد و نام ابراهيم نيز ميان فرزندان مسلم، به چشم نمي‌خورد.[2] (تصوير شماره 29)

شيخ عباس قمي نيز پس از نقل اين داستان، مطابق روايت شيخ صدوق مي‌گويد:[3]

شهادت اين دو طفل به اين كيفيت، نزد من مستبعد است. اما چون شيخ صدوق كه رئيس محدثان شيعه و مروّج اخبار و علوم ائمه(عليهم السلام) است، آن را نقل فرموده و در سند آن، جمله‌اي از عُلما و اجلاء اصحاب ما واقع است، لاجرم ما نيز متابعت ايشان كرديم و اين قضيه را ايراد نموديم.

از سوي ديگر، ابن سعد، گزارشي شبيه داستان شهادت طفلان مسلم را به‌صورت مختصر نقل كرده است؛ با اين تفاوت كه داستان را متعلق به فرزندان عبدالله بن جعفر طيار، دانسته است.[4]

«بلاذري» نيز در روايتي تقريباً يكسان، خلاصه روايت ابن سعد را نقل كرده است:[5] «ولجأ ابنان لعبدالله بن جعفر الي رجل من طيء فضرب اعناقهما، وأتي ابن‌زياد برؤوسهما، فهمّ بضرب عنقه، وأمربداره فَهُدِمَت».

به باور نگارندگان اين سطور، اصل اين داستان متعلق به فرزندان عبدالله بن جعفر طيار است كه مورخان اهل‌سنت، آن را نقل كرده‌اند و بعدها در منابع شيعه، با افزودن جزئياتي، آن را به فرزندان مسلم بن عقيل، منسوب داشته‌اند. (تصوير شماره 30)

229. مزار امامزاده قاسم بن امام حسن(عليه السلام)

اين زيارتگاه باشكوه، حدود چهار فرسخي كربلا، در منطقه «عتيكات»[6] نزديك شهر «مسيّب»[7] قرار دارد كه بين اهالي، به «ابوجاسم»[8] و قاسم بن حسن عتيكاوي، شهرت دارد.[9] ساختمان قبلي آرامگاه كه براساس برخي باورها، از آثار دوره آل‌بويه بوده است، سال 1950 م خراب شد و به‌جاي آن، آرامگاه باشكوهي، شامل ايوان، رواق، گنبد، صحن و حجره‌ها، ساخته شد؛ تا جايي‌كه به يكي از زيارتگاه‌هاي مشهور و بزرگ منطقه، تبديل گرديد. به گفته متولي زيارتگاه، آقاي حميد فواز، از خاندان آل‌جعفر، از اين قبر، كرامات فراواني، ديده شده است.[10] (تصوير شماره 31)

درباره شخص مدفون در اين بقعه، چند ديدگاه وجود دارد؛ برخي تصور كرده‌اند كه اين مكان، مدفن قاسم بن امام حسن مجتبي(عليه السلام) است؛ در حالي‌كه به اجماع همه مورخان و ارباب تراجم، قاسم بن حسن(عليه السلام)، در كربلا به شهادت رسيد و به نوشته بيهقي، مقابل عمويش در كربلا در سن 16 سالگي كشته شد و قاتل وي، «عمرو بن سعيد ابن نفيل» بود. او كنار ساير شهدا، در كربلا به خاك سپرده شد.[11]

اما «سيد مهدي قزويني» مي‌نويسد كه صاحب اين مزار، قاسم اكبر بن امام حسن مجتبي(عليه السلام) است[12] كه در ركاب جدش امام علي(عليه السلام) و پدرش امام حسن(عليه السلام) در نهروان، شركت كرد و پس از زخمي شدن در اين مكان، وفات يافت و به خاك سپرده شد.[13]

حرزالدين پس از بازگويي اين سخن قزويني، مي‌نويسد:[14]

مخفي نماند كه سيد مهدي قزويني، تنها كسي است كه اين ادعا را كرده است و ما بر منبع سخن ايشان، دست نيافتيم. مؤلف گويد: حالِ صاحب قبر، براي ما روشن نيست و نمي‌دانيم كه قاسم بن حسن كيست؟ آيا حسني است يا حسيني؟

سيد عبدالرزاق كمونه نيز با صراحت مي‌گويد:[15]

من اطلاعي به دست نياوردم كه حسن بن علي بن ابي‌طالب(عليه السلام)، به جز قاسم كه در كربلا با عمويش امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيد، پسري به نام قاسم، داشته باشد و بر منبع سخن سيد مهدي قزويني، دست نيافتم.

سيد حسين ابوسعيده مي‌نويسد:[16] «شايد يكي از نوادگان و ذريه ائمه(عليهم السلام) در اين مكان، مدفون باشد كه متأسفانه قائل اين قول را نمي‌دانم». ثامر عبدالحسن عامري نيز معتقد است كه وي، فرزند بلافصل امام حسن(عليه السلام) نيست. بلكه يكي از نوادگان اوست كه به اختصار، به قاسم بن حسن(عليه السلام)، شهرت يافته است.[17] (تصوير شماره 32)

به هرحال، از آنجايي كه زائران، اين مكان را به عنوان مزار قاسم بن امام حسن(عليه السلام)، زيارت مي‌كنند، ما نيز در اينجا، مختصري از زندگي قاسم را بيان مي‌كنيم:

قاسم بن امام حسن مجتبي(عليه السلام): در كتب تاريخ، تراجم و انساب، براي امام حسن مجتبي(عليه السلام) از 15 تا 31 فرزند، ذكر شده است.[18] با مروري اجمالي به مقاتل و منابع تاريخي، ‌چنين به دست مي‌آيد كه چهار تا شش تن از فرزندان امام حسن مجتبي(عليه السلام)، به نام‌هاي حسن مثنّي، قاسم، عبدالله، عمرو، عبدالرحمان و ابوبكر، به همراه امام حسين(عليه السلام) به سوي كربلا، حركت كردند.[19] عبدالرحمان در مسير حج و با لباس احرام، در منطقه ابواء از دنيا رفت[20] و قاسم، عبدالله و ابوبكر نيز در روز عاشورا، به شهادت رسيدند.[21]

قاسم از همسر امام حسن(عليه السلام)، به نام «رمله» كه ام‌ولد‌ بود، به دنيا آمد.[22] شواهدي وجود دارد كه اين بانو،‌ مادر ابوبكر بن حسن(عليه السلام) نيز بوده و در كربلا، به همراه فرزندانش، حضور داشته است.[23]

برخي از منابع، سال ولادت قاسم را 47 هجري ذكر كرده‌اند.[24] بنابراين او در زمان شهادت پدر بزرگوارش، سه ساله و در واقعه كربلا سيزده يا چهارده ساله بوده است.[25] اما به گفته بيهقي، او در زمان شهادت، شانزده ساله بود.[26]

قاسم، نوجواني بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود. وقتي به منظور اجازه گرفتن براي به ميدان رفتن، نزد امام حسين(عليه السلام) آمد، امام نظر بر او افكند و دست بر گردنش انداخت و هر دو گريه كردند. آن‌گاه براي مبارزه، از امام اذن خواست. ولي امام(عليه السلام) نپذيرفت. قاسم آنقدر اصرار نمود؛ تا حضرت، به او اجازه داد. پس به ميدان آمد؛ در حالي‌كه اشكش بر گونه‌هايش جاري بود و اين رجز را مي‌خواند:

ان تنكروني فأنا ابن الحسن
 
سبط النبي المصطفي المؤتمن
 
هذا الحسين كالاسير المرتهن
 
بين اناس لاسقوا صوب المزن
 
 

 

اگر مرا نمي‌شناسيد، من فرزند حسن هستم كه او، فرزند پيامبر برگزيده و مؤتمن خدا است. اين حسين است كه همانند اسير ميان گروهي است كه خدا آنها را از بارانش، سيراب نكند.

نوشته‌اند كه صورت او، همانند قرص ماه بود. پس جنگ شديدي كرد و با همان سن پايينش، 35 نفر را كشت.[27]

حميد بن مسلم مي‌گويد:‌

من در سپاه كوفه، ايستاده بودم و به اين نوجوان، نظر مي‌كردم كه پيراهني بر تن و نعلين، به پا داشت. پس بند يكي از آنها پاره شد و فراموش نمي‌كنم كه بند نعلين پاي چپ او بود. عمرو بن سعد ازدي به من گفت: «بر او حمله كنم». به او گفتم: «سبحان الله! چه منظوري داري؟! به خدا قسم كه اگر او مرا بكشد، من دست خود را به‌سوي او دراز نمي‌كنم. اين گروه كه اطراف او را گرفته‌اند، براي او بس است!». او گفت: «پس من به او حمله مي‌كنم».

پس به قاسم، حمله كرد و ضربه‌اي بر فرق او زد كه با صورت، بر زمين افتاد و فرياد برآورد: «يا عمّاه!». حسين، شتابان نزد وي آمد و از ميان صف دشمنان، گذشت و به بالين قاسم رسيد و ضربه‌اي بر قاتل قاسم بن حسن(عليه السلام) زد. او، دست خود را پيش آورد و دستش از مرفق، جدا گرديد و كمك طلبيد. سپاه كوفه براي نجات او شتافتند و جنگ شديدي درگرفت و سينه او، زير سم اسبان خرد شد.[28] غبار، فضاي ميدان را پر كرده بود. چون غبار نشست، امام حسين(عليه السلام) را ديدم كه بر سر قاسم ايستاده بود و قاسم، پاهاي خود را بر زمين مي‌كشيد. امام(عليه السلام) فرمود: «چقدر بر عموي تو سخت است كه او را به كمك، بخواني و از دست او، كاري برنيايد يا اگر هم بتواند انجام دهد، براي تو سودي نداشته باشد. از رحمت خدا دور باشند قومي كه تو را كشتند».[29]

حميد بن مسلم مي‌گويد:

من به پاهاي آن نوجوان نظر مي‌كردم و مي‌ديدم كه بر زمين كشيده مي‌شود و امام، سينه خود را به سينه او، چسبانيده بود. با خود گفتم كه او را به كجا مي‌برد؟ ديدم او را آورد و كنار بدن فرزندش علي بن حسين و ساير شهداي خاندان خود، قرار داد.[30]

در «كفاية الطالب» آمده است: وقتي قاسم از روي اسب بر زمين افتاد و عمو را صدا زد، مادرش ايستاده بود و نظاره‌گر صحنه بود و حسين(عليه السلام) در حالي‌كه قاسم را به سينه گرفته بود، اين اشعار را مي‌خواند:

از خانه‌ها و وطن‌هايشان دور افتاده‌اند و وحوش در بيابان‌ها بر آنها نوحه مي‌كنند. چگونه چشم‌ها نگريد بر گروهي كه شمشيرهاي دشمنان، آنان را دربرگرفته است؟! ماه‌هايي كه خود آنان، خاموش و بدن‌هاي زيباي آنان را خاك بيابان، دگرگون كرد.[31] (تصوير شماره 33)

230. مزار محمد بن عقيل بن ابي‌طالب

اين زيارتگاه در منطقه مسيب، نزديك آستان طفلان مسلم بن عقيل قرار دارد و به باور اهالي، مدفن محمد، فرزند عقيل بن ابي‌طالب و برادر مسلم بن عقيل است. گفته مي‌شود كه او در ركاب امام علي(عليه السلام) در جنگ نهروان، شركت داشته و در آنجا مجروح شده و در مسير بازگشت امام(عليه السلام) از جنگ، در اين محل، از دنيا رفته است.[32]

 


[1]. الامالي، الشيخ الصدوق، صص 143 و 148.

 

[2]. شهيدان جاويد، صص 253 و 254.

 

[3]. منتهي الآمال، ج1، ص598.

 

[4]. الطبقات الكبري، ج5، صص 106 و 107.

 

[5]. انساب الاشراف، ج3، ص424.

 

[6]. عتيكات يا عتيكيات جمع عُتيكي، منسوب به عُتَيك (صيغة تصغير) است و به روزهاي بسيار گرم گفته مي‌شود و شاخه‌اي از قبيلة اَ.زدي‌ها در آنجا سكونت دارند.

 

[7]. شهر مسيّب نزديك رود فرات قرار دارد و شايد ريشه لغوي نام آن ماده «سيب» باشد كه نام نهري در منطقه ذنابة الفرات بوده است. در گذشته در اين ناحيه شهري قرار داشت كه صباح بن هارون، يحيي بن احمد مقري، هبة الله بن عبدالله مؤدب مقتدر عباسي و احمد بن عبدالله مؤدب مقتدر عباسي از آنجا برخاسته بودند.

 

[8]. مراقد المعارف، ج2، ص194.

 

[9]. المشاهد المشرّفة، ج4، ص145.

 

[10]. معجم المراقد والمزارات في العراق، ص319.

 

[11]. لباب الانساب، ج1، ص401.

 

[12]. فلك النجاة، ص22.

 

[13]. آرامگاه‌هاي خاندان پاك پيامبر، ص303؛ معجم المراقد، ص319.

 

[14]. مراقد المعارف، ج2، صص 194 و 195.

 

[15]. مشاهد العترة الطاهرة، ص237؛ كتاب المزار، صص 143 و 144.

 

[16]. المشاهد المشرفة، ج4، ص146.

 

[17]. معجم المراقد والمزارات في العراق، ص319.

 

[18]. الارشاد، ج2، ص20؛ اعلام الوري، ص212؛ مناقب آل ابي‌طالب، ج4، ص29؛ الشجرة المباركة، ص3؛ كشف الغمّة، ج2، ص198؛ تاريخ الائمة، ص18؛ انيس المؤمنين، ص92؛ تاج المواليد، ص103؛ كاشف الغمّة، صص 66 و 67؛ التتمة في
تواريخ الائمة، ص69.

 

[19]. مناهل الضرب، ص23.

 

[20]. الارشاد، ج2، ص26.

 

[21]. پژوهشي پيرامون شهداي كربلا، صص 100، 102 و 105.

 

[22]. ابصار العين، ص36.

 

[23]. لباب الانساب، ج1، ص401.

 

[24]. كاشف الغمه، ص33.

 

[25]. پژوهشي پيرامون شهداي كربلا، ص109.

 

[26]. لباب الانساب، ج1، ص401.

 

[27]. بحار الانوار، ج45، ص34.

 

[28]. در اينكه بدن قاسم، زير سم اسبان رفت يا بدن قاتل او، اختلاف‌نظر وجود دارد. ولي از ظاهر عبارت شيخ مفيد، چنين بر مي‌آيد كه بدن قاتل او، زير سم اسبان رفته است.

 

[29]. الارشاد، ج2، صص26، 107 و 108؛ مقاتل الطالبيين، ص58؛ بحار الانوار، ج34، ص45.

 

[30]. نفس المهموم، ص323؛ مقتل الحسين(عليه السلام)، مقرّم، ص265.

 

[31]. وسيلة الدارين، ص252.

 

[32]. معجم المراقد والمزارات في العراق، ص353.

 


| شناسه مطلب: 85877







نظرات کاربران