آیا توسل به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندان مطهرشان شرک است؟

مبلغان وهابی توسل جستن شیعیان و دیگر پیروان اسلام به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه‌ بقیع: و همچنین دیگر بزرگان مذهبی و حاجت خواستن از آنها را شرک به خداوند می‌دانند و از این کار برآشفته می‌شوند و با تندی برخورد می‌کنند. ازا

مبلغان وهابي توسل جستن شيعيان و ديگر پيروان اسلام به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و ائمه‌ بقيع: و همچنين ديگر بزرگان مذهبي و حاجت خواستن از آنها را شرك به خداوند مي‌دانند و از اين كار برآشفته مي‌شوند و با تندي برخورد مي‌كنند. ازاين‌رو، براي برخي دانشجويان اين پرسش مطرح مي‌شود كه آيا با توجه به مباني ديني، توسل و حاجت خواستن از پيامبران و اولياي الهي، شرك است؟

×  پاسخ

توسل به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و خاندان مطهر ايشان: نه‌تنها شرك نيست، بلكه آيات و روايات بسياري بر اين كار دلالت دارد. توسل به معناي استفاده از چيزي براي تقرب به ديگري است.[1] توسل به پروردگار نيز به معناي استفاده از اموري مشروع براي تقرب به اوست كه با انجام دادن كارهاي نيك به خداوند تقرب مي‌جوييم. روشن است كه توسل به اولياي الهي، به معناي مستقل دانستن آنها در رفع مشكلات نيست، بلكه از آنها مي‌خواهيم به سبب آبرومندي و بندگي شايسته نزد خداوند، از خداوند بخواهند مشكل ما را مرتفع كند يا گناهان ما را بيامرزد. گاه نيز از خود آنان مي‌خواهيم با اجازه تكويني پروردگار، دعاي ما را مستجاب كنند. آنچه نادرست است و ممكن است به شرك بينجامد، اين است كه كسي آنها را در تأثير و تصرف مستقل و اولياي الهي را در عرض پروردگار، رافع مشكلات و برآورنده حاجات بدون كمك خواستن از خداوند، بداند.

طبيعي است كه هر فرد مسلمان زماني مي‌تواند اولياي الهي را واسطه قرار دهد و در دشواري‌ها از آنها كمك بخواهد كه خداوند، چنين اذني را بدهد. درحقيقت، اذن خداوند، به اين كار مشروعيت مي‌بخشد.

در قرآن كريم درباره حضرت عيسي(عليه السلام) آمده است: آن حضرت با اذن الهي مشكلاتي را مرتفع مي‌كرد، بيماراني را شفا مي‌داد و حتي مردگاني را زنده مي‌كرد.

در آيه 110 سوره مائده، خداوند خطاب به حضرت عيسي(عليه السلام) مي‌فرمايد:

{وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِي}

و با اذن من، از گِل چيزي به صورت پرنده مي‌ساختي و در آن مي‌دميدي و به اذن من پرنده‌اي مي‌شد و كور مادرزاد و مبتلا به بيماري پيسي را به اذن من شفا مي‌دادي و مردگان را به اذن من زنده مي‌كردي.

بنابراين، اگر كسي نزد حضرت عيسي(عليه السلام) مي‌آمد و مي‌گفت: «فرزند مرا به اذن خدا شفا بده يا اين مرده را به اذن خداوند زنده كن»، هرگز شرك نبود و مجاز بود؛ زيرا هم شخص درخواست كننده و هم حضرت عيسي(عليه السلام) مي‌دانست كه با اذن الهي چنين كاري صورت خواهد گرفت. در نتيجه، اگر كسي، از اوليا و مقربان درگاه الهي بخواهد، با اذن پروردگار مشكل وي را برطرف كند، كار خلافي مرتكب نشده است.

هنگامي‌كه فرزندان حضرت يعقوب(عليه السلام) به خطاي خويش پي بردند، خطاب به آن حضرت گفتند: (يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ)؛ «اي پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم». حضرت يعقوب(عليه السلام) نيز در پاسخ درخواست آنان گفت: (سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[2] «به زودي براي شما از پروردگارم آمرزش مي‌طلبم كه او آمرزنده و مهربان است».

بنابراين، گناهكاران مي‌توانند از اولياي الهي درخواست كنند تا براي آنها از خداوند طلب مغفرت كنند.

خداوند در قرآن كريم، به افراد گناهكار مي‌گويد اگر نزد رسول خد(صلي الله عليه و آله) بروند و افزون بر استغفار از گناهان خويش، از آن حضرت بخواهند براي آنان استغفار كند، خداوند آنها را مي‌بخشد:

(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً)

و اگر آنان، هنگامي‌كه [با گناه و نافرماني] به خود ستم مي‌كردند، به نزد تو مي‌آمدند و از خدا طلب آمرزش مي‌كردند و پيامبر(صلي الله عليه و آله) هم براي آنها استغفار مي‌كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مي‌يافتند.[3]

بنابراين، يكي از راه‌هاي بخشايش گناهان، اين است كه از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درخواست كنيم براي ما استغفار كند؛ چراكه خداوند ما را به اين كار سفارش فرموده است.

در روايات نيز به توسل به پيامبر(صلي الله عليه و آله) سفارش شده است. نقل است: مردي نابينا به محضر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمد و عرض كرد:

اي رسول خدا! از خدا بخواه مرا شفا دهد. حضرت فرمود: «إن شئتَ دعوتُ، و إن شئتَ صبرتَ فهو خير لك»؛ «اگر بخواهي برايت دعا مي‌كنم و اگر صبر كني، براي تو بهتر است». مرد گفت: «مي‌خواهم برايم دعا كني». رسول خد(صلي الله عليه و آله) به او دستور داد وضوي كامل و خوبي بگيرد و آن‌گاه اين دعا را بخواند: «أللّهم إنّي أسألك وأتوجّه إليك بنبيك محمّد نبي الرّحمة؛ يا محمّد! إنّي توجّهت بك إلى ربّي في حاجتي هذه لتقضـي لي، أللّهم فشفّعه في»[4]؛ «خدايا! من تو را مي‌خوانم و به واسطه پيامبرت محمد(صلي الله عليه و آله) كه پيامبر رحمت است، به سويت توجّه مي‌كنم. اي محمّد! من به واسطه تو به پروردگارم براي برآوردن حاجتم توجّه كردم تا حاجتم برآورده شود. پس خداوندا! او را شفيع من [براي برآوردن حاجتم] قرار ده».

در صحيح بخاري نقل شده است:

سالي در مدينه قحطي و خشكسالي شد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود كه مردي عرب، ايستاد و عرض كرد: «يا رسول الله هلك المال وجاع العيال، فَادْعُ الله لنا»؛ «اي رسول خدا! اموال ما نابود شد و خانواده ما گرسنه‌اند، در پيشگاه خدا براي ما دعا كن».

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دستان مباركش را به سوي آسمان بلند كرد و در آن حال، هيچ اثري از ابر در آسمان نبود. به خدا سوگند! هنوز دستانش را پايين نياورده بود كه ابر‌هايي مانند كوه، آشكار شد و هنوز آن حضرت از منبر پايين نيامده بود كه باران شروع كرد به باريدن؛ تا آنجا كه آب باران از محاسن شريف پيامبر(صلي الله عليه و آله) سرازير شد. بارش باران تا يك هفته ادامه داشت و در جمعه بعد، از آن حضرت خواستند دعا كند تا باران بازايستد».[5]

حاكم نيشابوري، در كتاب «مستدرك» خود از عمر بن خطاب، از رسول خد(صلي الله عليه و آله) نقل مي‌كند كه آن حضرت(صلي الله عليه و آله) فرمود:

هنگامي‌كه حضرت آدم(عليه السلام) مرتكب خطا شد، به خداوند عرض كرد: «پروردگارا! از تو مي‌خواهم به حق محمد(صلي الله عليه و آله) گناه مرا ببخشي». خداوند به آدم(عليه السلام) فرمود: «اي آدم! چگونه محمد(صلي الله عليه و آله) را شناختي درحالي‌كه هنوز او را نيافريدم؟!» آدم(عليه السلام) عرض كرد: «پروردگارا! هنگامي‌كه مرا آفريدي، به بالاي سرم نگاه كردم، ديدم بر ستون‌هاي عرش نوشته است: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله» و من دريافتم كه محمد(صلي الله عليه و آله) بهترين مخلوق نزد توست كه نام او، در كنار نام تو جاي گرفته است.

خداوند فرمود: «اي آدم! راست گفتي، به‌يقين، محمد(صلي الله عليه و آله)، محبوب‌ترين خلق نزد من است و چون مرا به حق او خواندي، تو را بخشيدم و اگر محمد(صلي الله عليه و آله) نبود، تو را نمي‌آفريدم».

حاكم نيشابوري پس از نقل اين حديث مي‏گويد: «اين حديث، سندش صحيح است».[6]

با توجه به مستندات قرآني و روايي كه برخي از آنها بيان شد، نتيجه مي‌گيريم: اگر ما مسلمانان به يكي از اولياي خداوند متوسل مي‌شويم و از آن ذوات مقدس چيزي را طلب مي‌كنيم، درحقيقت، از خداوند مي‌خواهيم و خداست كه حاجت‌هاي ما را برآورده مي‌‌كند و انبيا و اوليا درحقيقت، مجاري فيض الهي هستند.

 
[1]. لسان العرب، واژه وسل.

[2]. يوسف: 97 و 98.

[3]. نساء: 64.

[4]. سنن ترمذى، ج5، ص229، ح3649 (ترمذى پس از نقل حديث مى‌گويد: هذا حديث حسن صحيح)؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص441 (مطابق نقل ابن ماجه، پيامبر9 به او فرمود: «وضو بگيرد و سپس دو ركعت نماز و آن‌گاه اين دعا را بخواند». ابن ماجه نيز از ابواسحاق نقل مى‌كند: هذا حديث صحيح).

[5]. صحيح بخارى، ج1، ص224؛ كتاب الجمعه. اين ماجرا با تفاوت‌هايى در صحيح مسلم، ج3، ص24 و 25 نيز آمده است.

[6]. مستدرك حاكم، حاكم نيشابوري، ج2، ص615.


| شناسه مطلب: 85897







نظرات کاربران