حقیقت شفاعت چیست؟
یکی از آموزه‌های قرآنی، بحث شفاعت است که از مسلمات میان مذاهب اسلامی است، ولی وهابیت با این اصل مخالفت کرده و در قالب شبهه می‌گوید ما نباید کسی را شفیع خود قرار دهیم و باید هر چه می‌خواهیم، از خود خداوند بخواهیم. بر این اساس، این پرسش پیش م
يكي از آموزههاي قرآني، بحث شفاعت است كه از مسلمات ميان مذاهب اسلامي است، ولي وهابيت با اين اصل مخالفت كرده و در قالب شبهه ميگويد ما نبايد كسي را شفيع خود قرار دهيم و بايد هر چه ميخواهيم، از خود خداوند بخواهيم. بر اين اساس، اين پرسش پيش ميآيد كه شفاعت چيست؟
× پاسخ
شفاعت از ماده (شفع) است كه در مقابل كلمه وتر(تك) بهكار ميرود. در حقيقت، شخصي كه به شفيع متوسل ميشود، نيروي خود را به تنهايي، براي رسيدن به هدفش كافي نميداند. ازاينرو، نيروي خود را با نيروي شفيع همراه و در نتيجه، آن را دو چندان ميكند تا به آنچه ميخواهد، نائل شود. ممكن است اگر اين كار را انجام ندهد و فقط از نيروي خود استفاده كند، به مقصود خود نرسد؛ زيرا نيروي خود فرد به تنهايي ضعيف و اندك است.[1]
شفاعت اقسامي دارد كه برخي از آنها نادرست و ستمگرانه است و در دستگاه الهي وجود ندارد؛ ولي برخي، صحيح و عادلانه و الهي است. شفاعت نادرست، برهمزننده قانون و ضد آن است؛ ولي شفاعت صحيح، حافظ و تأييد كننده قانون است. شفاعت نادرست آن است كه كسي بخواهد از راه پارتيبازي، جلوي اجراي قانون را بگيرد. بر اساس چنين ديدگاهي از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و هدف قوانين اقدام ميكند و از راه توسل به پارتي، بر اراده قانونگذار و هدف قانون چيره ميشود. اينگونه شفاعت در دنيا، ستمگري است و در آخرت، غير ممكن. ايرادهايي كه بر شفاعت بيان ميشود، بر همين نوع از شفاعت وارد است و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفي كرده است. شفاعت صحيح، نوعي ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثنا و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است. خداوند در قرآن، اين نوع شفاعت را به صراحت، تأييد كرده است. شفاعت صحيح كه تأييد كننده قانون و حافظ نظام است و آيات و روايات بسياري از شيعه و سني، وجود آن را اثبات ميكند، بر دو گونه است: «شفاعت رهبري يا شفاعت عمل و شفاعت مغفرت يا شفاعت فضل».
شفاعت رهبري
نوع اول، شفاعتي است كه شامل نجات از عذاب و نيل به حسنات و حتي بالا رفتن درجات است و نوع دوم، شفاعتي است كه در از بين بردن عذاب و در مغفرت گناهان تأثير دارد و ممكن است سبب دستيابي به حسنات و ثوابها نيز شود، ولي موجب ترفيع مقام شخص نخواهد شد. اين همان است كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) درباره آن فرموده است:
ادّخرت شفاعتي لاهل الكبائر من امّتي، امّا المحسنون فما عليهم من سبيل.[2]
من شفاعتم را براي گناهكاراني از امّت كه مرتكب گناه كبيره شدهاند، ذخيره كردهام، اما نيكوكاران مؤاخذه نميشوند.
شفاعت رهبري: روابط معنوياي كه در اين جهان ميان مردم برقرار است، در آن جهان، صورت عيني و ملكوتي پيدا ميكند. زماني كه يك انسان سبب هدايت انساني ديگر ميشود، رابطه رهبري و پيروي در ميان آنان در رستاخيز به صورت عيني در ميآيد و «هادي» به صورت پيشوا و امام و «هدايت يافته»، به صورت پيرو و مأموم ظاهر ميشود. درباره گمراه كردن و اغواي ديگران نيز همينطور است. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: (يوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم)[3]؛ «روزي كه همه مردم را با پيشوايشان ميخوانيم»؛ يعني هركس با پيشواي خود، و كسي كه الگو و الهامبخش او بوده است، محشور ميشود.
كساني كه از نور هدايت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) و شريعت آن وجود مبارك، بهرهمند شدهاند، به دنبال او خواهند بود و او پرچمدار نيكوكاران است كه در قيامت «پرچم سپاس» (لواء الحمد) در دست دارد.
رسول اكرم(صلي الله عليه و آله)، شفيع اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) و حضرت زهرا۳ است و آنها شفيع حسنين8 و هر امامي، شفيع امام ديگر و شفيع شاگردان و پيروان خويش است و سلسله مراتب محفوظ است. ديگر امامان معصوم: هر چه دارند، از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) دارند و حتي علما از شاگرداني كه آنها را تعليم و هدايت كردهاند، شفاعت ميكنند. در شريعت، سلسلهاي مرتبط و پرشاخه بهوجود ميآيد كه در آن، گروههاي كوچك به بزرگتر ميپيوندند و در رأس سلسله، حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) پيشاپيش همه ايستاده است.
در روايتها آمده است كه امام حسين(عليه السلام)، از خلق كثيري شفاعت ميكند. اين شفاعت گسترده به اين علت است كه در اين جهان، مكتب امام حسين(عليه السلام) بيش از هر مكتبي، موجب زنده شدن دين و هدايت مردم شده است.
شفاعت مغفرت
دومين نوع شفاعت، وساطت در مغفرت و عفو و بخشوده شدن گناهان است. گفتني است براي رسيدن به سعادت، افزون بر جريان اعمال و گامهايي كه خود انسان بر ميدارد، جريان ديگري نيز در جهان وجود دارد و آن جريان رحمت سابقه پروردگار است. در متون ديني از خداوند چنين يادشده است: «يا من سبقت رحمته غضبه»[4]؛ «اي كسي كه رحمت او بر غضبش تقدّم دارد».
به هر حال اين حقيقتي است كه در نظام هستي، اصالت از آن رحمت و سعادت و رستگاري است و كفرها و فسقها و شرارتها، عارضي و غير اصيل است و همواره آنچه كه عارضي است، به سبب جاذبه رحمت، تا حدي كه ممكن است، برطرف ميشود. وجود امدادهاي غيبي و غايتهاي رحماني، از شواهد غلبه رحمت بر غضب است. مغفرت پروردگار و از بين بردن عوارض گناه، از ديگر شواهد تسلط رأفت و مهرباني خداوند بر غضب و قهر است.
همانگونه كه در ماديات و قوانين عالم طبيعت، مظاهري از تطهير و تصفيه وجود دارد، در معنويات نيز مصاديقي براي تطهير و شستوشو وجود دارد. مغفرت و محو عوارض سوء گناه، از اين قبيل است. مغفرت، عبارت است از شستوشو دادن دلها و روانها، به گونهاي كه از پيامدها و آثار گناهان قابل شستوشو باشند.
اصل مغفرت، پديدهاي استثنايي نيست؛ فرمولي كلي است كه از غلبه رحمت در نظام هستي گرفته شده است. از اين اصل در مييابيم كه مغفرت الهي، عام است و همه موجودات را در حدود امكان و قابليت آنها فرا ميگيرد. اين اصل در رسيدن به سعادت و نجات از عذاب، براي همه رستگاران مؤثر است.
مغفرت الهي، مانند هر رحمت ديگر، نظام و قانوني دارد. محال است هيچيك از جريانهاي رحمت پروردگار بدون نظام صورت گيرد؛ به همين دليل، مغفرت پروردگار نيز بايد از راه نفوس و ارواح بزرگ انبيا و اوليا به گناهكاران برسد و اين لازمه نظام داشتن جهان است.
از آنجا كه رحمت وحي بدون واسطه صورت نميگيرد، خداوند در قرآن ميفرمايد:
(وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ).[5]
شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن گويد مگر از راه وحي يا از پشت حجاب، يا رسول بفرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد، وحي كند.
همچنين، همه مردم از جانب خدا به نبوت برانگيخته نميشوند و هيچ رحمت ديگري نيز بدون واسطه شامل حال آنها نميشود. مغفرت نيز بيواسطه تحقق پيدا نميكند.
اگر انساني مغفرت خدا را بپذيرد، براساس مباني محكم عقلي، جريان مغفرت را نيز از مجراي عقل يا نفسي كلي ميداند؛ يعني عقل و نفسي كه مقام ولايت كليه الهيه دارد. محال است فيض الهي بيرون از قانون و حساب به موجودات برسد.
شفاعت همان مغفرت الهي است كه وقتي به خداوند كه منبع و صاحب خيرها و رحمتهاست، نسبت داده ميشود، «مغفرت» ناميده ميشود و هنگاميكه به وسائط و مجاري رحمت منسوب ميشود، نام «شفاعت» به خود ميگيرد.[6]