چرا شیعه هستی؟
در فرودگاه عربستان، مأمور کنترل گذرنامه از من پرسید: چرا شیعه هستی؟ ساکت ماندم و پاسخی به ذهنم نرسید. به این پرسش، چگونه باید پاسخ می‌دادم؟ × پاسخ در پاسخ به چنین پرسشی باید گفت: به دلایل زیر من مذهب شیعه را برگزیده‌ام: 1. م
در فرودگاه عربستان، مأمور كنترل گذرنامه از من پرسيد: چرا شيعه هستي؟ ساكت ماندم و پاسخي به ذهنم نرسيد. به اين پرسش، چگونه بايد پاسخ ميدادم؟
× پاسخ
در پاسخ به چنين پرسشي بايد گفت: به دلايل زير من مذهب شيعه را برگزيدهام:
1. مذهب شيعه، به اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) منتسب است كه براساس آيه 33 سوره احزاب، با اراده تكويني خداوند، معصوم و از هر گونه خطا و اشتباه دورند. بنابراين، عقل سليم حكم ميكند كه در امور ديني، بايد مطمئنترين راه را انتخاب كرد؛
زيرا مذاهب ديگر، غير معصوم و آموزههاي دين را بر اساس رأي و اجتهاد خويش تبيين ميكنند.
زيرا مذاهب ديگر، غير معصوم و آموزههاي دين را بر اساس رأي و اجتهاد خويش تبيين ميكنند.
2. پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله)، در حديث نوراني ثقلين، راه درست هدايت را به مسلمانان نشان داده است. اين راه نوراني، قرآن و عترت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است:
إِنِّي تَارِك فِيكمُ الثَّقَلَينِ مَا إِنْ تَمَسَّكتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا، كتَابَ الله وَ عِتْرَتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يفْتَرِقَا حَتَّى يرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.[1]
من در بين شما دو چيز گرانبها و با ارزش گذاشته ام كه اگر به آن تمسك كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد، آن دو چيز قرآن و عترت من هستند. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
اي مردم! قرآن و ولايت، دو ثقل گرانبها و از هم جدانشدني هستند و اگر زماني جدا شدند، بدانيد اسلام حقيقي وجود ندارد.
3. پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله) درباره اهل بيت(عليهم السلام) فرمود:
إِنَّمَا مَثَلُ اهل بيتي فِيكمْ كمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَى، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ.[2]
مَثَل اهل بيت من در ميان شما، مثل كشتي نوح است. هر كس به اين كشتي داخل شود، نجات مييابد و هر كس جا بماند، غرق ميشود.
شيعه، براساس دستور پيامبر(صلي الله عليه و آله)، وارد اين كشتي شدهاند تا به سلامت به مقصد برسند. حكيم ابوالقاسم فردوسي در اين باره در شاهنامه سروده است:
منم بنده اهل بيت نبي
|
|
ستاينده خاك و پاي وصي
|
حكيم، اين جهان را چو دريا نهاد
|
|
برانگيخته موج ازو تندباد
|
چو هفتاد كشتي برو ساخته
|
|
همه بادبانها برافراخته
|
يكي پهن كشتي بسان عروس
|
|
بياراسته همچو چشم خروس
|
محمد بدو اندرون با علي
|
|
همان اهل بيت نبي و ولي
|
خردمند كز دور دريا بديد
|
|
كرانه نه پيدا و بن ناپديد
|
بدانست كو موج خواهد زدن
|
|
كس از غرق بيرون نخواهد شدن
|
به دل گفت اگر با نبي و وصي
|
|
شوم غرقه دارم دو يار وفي
|
همانا كه باشد مرا دستگير
|
|
خداوند تاج و لوا و سرير
|
خداوند جوي مي و انگبين
|
|
همان چشمه شير و ماء معين
|
اگر چشم داري به ديگر سراي
|
|
به نزد نبي و علي گير جاي
|
گرت زين بد آيد، گناه منست
|
|
چنين است و اين دين و راه منست
|
برين زادم و هم برين بگذرم
|
|
چنان دان كه خاك پي حيدرم
|