دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید. دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید. دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید. بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید. دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید. دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید. دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید. دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید.

دلایل حقانیت شیعه نسبت به سنی را بیان کنید.

با توجه به اینکه مسلمانان، پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)، به فرقه‌ها و مذاهب گوناگون و متعددی تقسیم شده‌اند و هر یک از این مذاهب، ادعای حقانیت و در صراط مستقیم بودن را دارند، این سؤال پیش می‌آید که حقانیت شیعه نسبت به دیگ

با توجه به اينكه مسلمانان، پس از رحلت رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله)، به فرقه‌ها و مذاهب گوناگون و متعددي تقسيم شده‌اند و هر يك از اين مذاهب، ادعاي حقانيت و در صراط مستقيم بودن را دارند، اين سؤال پيش مي‌آيد كه حقانيت شيعه نسبت به ديگر مذاهب اسلامي چيست.

×  پاسخ

پيش از آنكه به دلايل حقانيت شيعه اشاره كنيم، لازم است به معنا و كاربرد مذهب اشاره شود. مذهب به معناي راه است.[1] كسي كه مي‌خواهد از شهري به شهري ديگر برود، مسيري را براي رسيدن به مقصد در نظر مي‌گيرد. ممكن است اين راهي را كه انتخاب كرده، به راحتي و به سرعت، وي را به مقصد برساند و ممكن است با دشواري‌هايي همراه باشد. همچنين ممكن است وي را هرگز به مقصد نرساند و از هدف دور كند. به قول شاعر:

ترسم نرسي به كعبه اي اعرابي
 
اين ره كه تو مي‌روي به تركستان است
 
 

بنابراين مذاهب در اسلام، يك قرن پس از رحلت رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) ايجاد شدند و همه مدعي‌اند كه راه رسيدن به اسلام حقيقي را نشان مي‌دهند. گاه نيز اين مذاهب، در زمينه موضوع‌هاي مهم اسلامي، اختلاف‌هاي شديدي با هم دارند. يكي به جبر معتقد است و ديگري راه اختيار را برگزيده است. يكي به عقل بها مي‌دهد و ديگري آن را تخطئه مي‌كند. يكي خدا را جسم مي‌داند و ديگري در نفي جسمانيت خداوند سخن گفته است. همچنين در مسائل احكام عملي، اختلاف‌هاي بسياري با هم دارند و گاهي نيز يكديگر را تكفير مي‌كنند. حال در اين گيرودار و بازار آشفته، كدام‌يك از اين راه‌ها مسلمانان را به اسلام حقيقي هدايت مي‌كند؟

عقل و شرع حكم مي‌كند كه مطمئن‌ترين راه را بايد برگزيد. قرآن و سنت مي‌گويد: مسير اهل بيت(عليهم السلام) نه‌تنها ما را به اسلام حقيقي و ناب رهنمون مي‌‌كند، بلكه خودش، عين دين و اسلام است. يكي از علماي بزرگ اهل سنت به اين نكته مهم و اساسي اشاره و اعتراف كرده است.[2]

با توجه به اين مسئله، دلايل حقانيت شيعه را در چند نكته، به صورت فشرده مي‌توان بيان كرد:

1. همان‌گونه كه اشاره شد، مذاهب اهل سنت يك قرن پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) به وجود آمدند و هيچ‌‌يك از آنها در زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله) حضور نداشتند، ولي اهل بيت(عليهم السلام) كه مصداق برجسته آنها، امام علي(عليه السلام) است، از آغاز بعثت تا رحلت رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله)، در كنار رسول وحي حضور داشته است. امام علي(عليه السلام) در اين باره مي‌فرمايد:

و من پيوسته به دنبال او بودم و مانند بچه شتري كه او را از شير گرفته‏اند و دائم به دنبال مادرش مي‏دود، از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پيروي مي‏‌كردم و براساس آداب و اخلاق و روش او رفتار مي‏كردم و او هر روز براي من از اخلاق ستوده و شيم پسنديده، پرچمي را برمي‏افراشت و مرا در آن خُلق و صفت، به پيروي خود امر مي‏كرد. هر سال مدتي در كوه حراء مجاورت و اقامت مي‌كرد. من نزد او بودم و او را مي‏ديدم و هيچ‌كس غير از من، او را نمي‏ديد و از او خبري نداشت و در آن روز، در تمام عالم اسلام، يك خانه مسلمان نبود؛ غير از خانه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) كه در آن سه مسلمان بودند؛ يكي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و دوم خديجه و من سومين آنها بودم. من در آن هنگام، نور وحي و رسالت را مي‏ديدم و بوي خوش نبوت را استشمام مي‏كردم و وقتي وحي بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) نازل شد، صداي ناله شيطان را شنيدم. عرض كردم: «اي رسول خدا! اين ناله چيست؟» رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: «اين شيطان است؛ چون مأيوس شده كه ديگر او را عبادت كنند، اين چنين ناله مي‏زند. اي علي! تو مي‏شنوي آنچه را من مي‏شنوم و مي‏بيني آنچه را من مي‏بينم. تفاوتي كه ميان من و توست اين است كه فقط تو پيامبر نيستي، ولي وزير من هستي».[3]

همچنين ديگر ائمه(عليهم السلام) آموزه‌هاي ديني اصيل را از پيامبر(صلي الله عليه و آله) گرفته و فرد ديگر ميان آنان واسطه نبوده است. اين مطلب يكي از حقانيت‌هاي شيعه است و هيچ مذهب ديگري از اين ويژگي برخوردار نيست: «اَهْلُ الْبَيتِ اَدْرَى بِما فِي الْبَيتِ»؛[4] «اهل خانه بهتر مي‌دانند كه در خانه چيست».

2. بديهي است كه ما براي رسيدن به حقيقت دين اعم از احكام، عقايد و اخلاق، افزون بر قرآن، بايد از سنت صحيح رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) استفاده و براي رسيدن به آن، بايد مطمئن‌ترين راه را انتخاب كنيم. پس از رحلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، حاكميت وقت به بهانه‌هاي گوناگون، به سنت‌ستيزي پرداخت و تا حدود صد سال، ثبت و ضبط و نقل حديث از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) ممنوع بود تا اينكه در زمان عمر بن عبدالعزيز اين ممنوعيت برداشته شد.[5] بديهي است كه در اين مدت طولاني بر سر حديث كه همان سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است، چه آمده است.

ازاين‌رو، ابوحنيفه به احاديثي كه در منابع غير شيعي تدوين يافت، اعتماد نداشته و بيش از 17 حديث را صحيح نمي‌دانسته است[6] و براي استنباط احكام به قياس، استحسان و مصالح مرسله روي آورده است.

گفتني است روايت‌ها يا تراث حديثي شيعه، همه از ائمه معصوم(عليهم السلام) نقل شده كه به اعتراف همه، معتبرترين راه براي رسيدن به سنت رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) است و طريق اهل بيت(عليهم السلام) در ميان محدثان، به سلسلة الذهب معروف است.[7]

3. دليل سومي كه مي‌توان براي مذهب شيعه بيان كرد، «مرجعيت علمي» اهل بيت(عليهم السلام) است كه همه فرقه‌ها و مذاهب اسلامي به اين حقيقت، اذعان و اعتراف كرده‌اند. دلايل مرجعيت علمي اهل بيت(عليهم السلام) را مي‌توان از «حديث ثقلين» و «حديث سفينه» و همچنين ميراث گران‌بهاي علمي اهل بيت(عليهم السلام) مانند نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و هزاران روايتي كه در موضوع‌هاي گوناگون از آن بزرگواران به ما رسيده و اكنون در اختيار شيعه است، استفاده كرد. اعتراف پيشوايان مذاهب اسلامي كه درباره امامان معصوم(عليهم السلام) سخن گفته‌اند نيز مفيد است. ابوحنيفه درباره جايگاه علمي امام صادق(عليه السلام) مي‏گويد: «لولا السنتان لهلك النعمان»؛[8] «اگر آن دو سال شاگردي امام صادق نبود، هلاك مي‌شدم».

4. چهارمين و مهم‌ترين دليل حقانيت شيعه، پيروي از امامان معصوم(عليهم السلام) است؛ عصمتي كه پشتوانه قرآني و روايي معتبر دارد.

براي اثبات عصمت ائمه(عليهم السلام) نيز به دو آيه و دو حديث متواتر و مورد قبول همه مذاهب اشاره مي‌كنيم.

شيعه براي اثبات عصمت ائمه(عليهم السلام)، افزون بر دلايل عقلي، از دلايلي نقلي از قرآن و سنت نيز استفاده كرده است. يكي از آيات كه بر عصمت ائمه(عليهم السلام) دلالت دارد، آيه مباركه ابتلا است. {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيتِي قَالَ لاَ ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}[9] اين آيه به زماني اشاره دارد كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) از آزمايش‌هاي الهي سربلند بيرون آمد. ايشان كه پيش از اين آزمايش‌ها، منصب نبوت داشت و از پيامبران اولوالعزم بود، به مقام امامت رسيد. استدلال متكلمان و مفسران اماميه اين است كه كسي كه مرتكب گناه شود، ستمگر است؛ زيرا حدود الهي را نقض كرده است: {...وَمَن يتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}[10] منصب امامت به كسي كه ستم كرده باشد، نمي‌رسد: {...قَالَ لاَ ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}[11] ظلم در اين آيه، ظلم به خود، ظلم به ديگران و ظلم در حق خدا را شامل مي‌شود. همچنين فردي را كه حتي در يك لحظه از عمر خود، ستم كرده باشد، دربر مي‌گيرد. بنابراين كسي كه معصوم نباشد، ستم كرده است و ستمگر به مقام امامت نمي‌رسد.

از ديگر آيات كه بر عصمت ائمه معصوم(عليهم السلام) دلالت دارد، آيه تطهير است كه به صراحت، عصمت و پاكي ائمه(عليهم السلام) را از هرگونه پليدي و ناپاكي، به اثبات مي‌رساند. خداوند در اين آيه مي‌فرمايد: {... إِنَّما يريدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً}.[12]

استدلال به اين آيه شريفه، چند مقدمه دارد:

اول: خداوند فقط اراده كرده است كه اهل بيت(عليهم السلام) را تطهير كند.

دوم: اراده تشريعي خداوند درباره تطهير و پاك كردن بندگان، به كسي منحصر نمي‌شود.

سوم: وقتي اراده تشريعي، اختصاصي نيست، بنابراين، خداوند با اراده تكويني خود، خواسته است كه برخي بندگانش پاك باشند.

چهارم: اراده تكويني خداوند نيز حتما محقق مي‌شود و تخلف‌پذير نيست.

پنجم: تطهيري كه در اين آيه بيان شده، هيچ قيدي ندارد و به صورت مطلق است و هرگونه پليدي و ناپاكي را نفي مي‌كند.

ششم: هيچ طايفه‌اي از مسلمانان، به جز شيعه، به عصمت هيچ‌يك از منسوبان پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) اعتقاد ندارند و فقط شيعه به عصمت حضرت زهرا3 و دوازده امام(عليهم السلام) معتقد است. بنابراين اين آيه، عصمت و مصونيت امامان شيعه از گناه و خطا را اثبات مي‌كند.[13]

حديث ثقلين

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

انّي قد تَرَكتُ فِيكمْ ما ان أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بعدي الثَّقَلَينِ وَ أَحَدُهُمَا أَكبَرُ مِنَ الآخَرِ كتَابُ الله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلى الأَرْضِ وعترتي اهل بيتي الا وانهما لَنْ يفْتَرِقَا حتي يرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.[14]

اين روايت از چند جنبه، عصمت اهل بيت(عليهم السلام) را ثابت مي‌كند كه عبارت است از:

در اين روايت، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اطاعت مطلق و بدون قيد و شرط از قرآن و
اهل بيت(عليهم السلام) را براي همه مسلمانان واجب مي‌كند. دستور به اطاعت مطلق، نشانه عصمت فرد مورد اطاعت است؛ زيرا محال است كه خداوند، به اطاعت مطلق از كسي دستور بدهد كه مي‌داند احتمال خطا و اشتباه در گفته‌هاي آن شخص، وجود دارد و ممكن است با كتاب خدا و سنت رسولش مخالفت كند.

در اين روايت، به جدايي‌ناپذيري اهل بيت(عليهم السلام) از قرآن و مخالفت نكردن آنان با قرآن اشاره شده است. در صورتي كه اگر اهل بيت(عليهم السلام)، مرتكب گناه و اشتباه شوند، در همان لحظه از قرآن جدا شده‌اند و اعتقاد به جدا شدن آن‌ها از قرآن، به تكذيب سخن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) خواهد انجاميد. بنابراين اين جمله نيز نشان‌دهنده عصمت امامان است.

در اين روايت، تمسك به كتاب خدا و اهل بيت(عليهم السلام)، سبب نجات از گمراهي معرفي شده است. بنابراين همان‌‌گونه كه اطاعت از قرآن، سبب هدايت و نجات از گمراهي مي‌شود، اطاعت از اهل بيت(عليهم السلام) نيز همين ويژگي را خواهد داشت و اين امر در صورتي محقق مي‌شود كه امامان، از خطا و گناه مصون باشند.

 در نتيجه، شيعه براي اثبات حقانيت خويش، دلايل و مستندات زيادي دارد كه به برخي از آنها اشاره شد.

 
[1]. مصباح المنير، ج1، ص210.

[2]. مختصر تحفة اثني عشريه، عبدالعزيز دهلوي، ص35.

[3]. نهج البلاغه، ضمن خطبه قاصعه.

[4]. بحار الأنوار، ج78، ص274.

[5]. تدوين السنة الشريفة، سيد محمدرضا جلالي، ص287.

[6]. فرهنگ فرق اسلامى، ص171.

[7]. عبقات الأنوار في إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج14، ص21.

[8]. مختصر تحفة اثني عشريه، ص8.

[9]. بقره: 124.

[10]. بقره: 229.

[11]. بقره: 124.

[12]. احزاب: 33.

[13]. ر.ك: تفسير الميزان، طباطبايي، ج16، صص310 ـ 312.

[14]. مسند احمد، ج17، ص172.


| شناسه مطلب: 85927







نظرات کاربران