دیدگاه شیعه درباره عدالت صحابه چیست؟
وهابیت به بهانه دفاع از صحابه رسول الله(صلی الله علیه و آله)، می‌کوشد شیعیان را مخالف صحابه معرفی کند. آنها در همه آثار و کتاب‌هایی که علیه شیعه می‌نویسند، بحث مخالفت و دشمنی شیعه با صحابه را به میان می‌آورند و از عدالت همه صحابه دفاع
وهابيت به بهانه دفاع از صحابه رسول الله(صلي الله عليه و آله)، ميكوشد شيعيان را مخالف صحابه معرفي كند. آنها در همه آثار و كتابهايي كه عليه شيعه مينويسند، بحث مخالفت و دشمني شيعه با صحابه را به ميان ميآورند و از عدالت همه صحابه دفاع ميكنند. ازاينرو، اين پرسش براي برخي از زائران به ويژه دانشجوها پيش ميآيد كه ديدگاه شيعه نسبت به عدالت همه صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) چيست.
× پاسخ
از ديدگاه شيعه، عدالت همه صحابه با عملكرد برخي از آنها متناسب نيست. هر چند بگوييم و بنويسيم كه همه صحابه عادلاند، وقتي به كارها و اعمال برخي از آنها مينگريم، ميبينيم كه چنين چيزي حقيقت ندارد. از برخي از آنها كارهاي عجيبي سر زده كه از يك فرد معمولي نيز سر نميزند.
ازاينرو، شيعه بنابر مستندات مسلم تاريخي كه بيشتر در منابع اصيل و معتبر
اهل سنت وجود دارد، ميگويد: تمام اصحاب رسول الله(صلي الله عليه و آله) مانند هم نبودهاند و ايمان و عمل آنها شدت و ضعف داشته است. برخي از آنها مانند سلمان، ابوذر عفاري، مقداد و عمار ياسر از مراتب بالاي ايمان برخوردار بودند و در عمل نيز هيچگاه از صراط حق منحرف نشدند و به عهدي كه با خدا و رسولش بسته بودند، پايبند ماندند و تا پاي جان، از آرمانهاي والاي دين دفاع كردند. تعداد اين صحابه، بسيار است و شهداي بدر، احد و حنين همه از اين تبارند كه جان خود را در راه دين فدا كردند. اين تعداد گر چه زيادند، ولي نسبت به كل صحابه اندك هستند. خداوند در قرآن ميفرمايد:
اهل سنت وجود دارد، ميگويد: تمام اصحاب رسول الله(صلي الله عليه و آله) مانند هم نبودهاند و ايمان و عمل آنها شدت و ضعف داشته است. برخي از آنها مانند سلمان، ابوذر عفاري، مقداد و عمار ياسر از مراتب بالاي ايمان برخوردار بودند و در عمل نيز هيچگاه از صراط حق منحرف نشدند و به عهدي كه با خدا و رسولش بسته بودند، پايبند ماندند و تا پاي جان، از آرمانهاي والاي دين دفاع كردند. تعداد اين صحابه، بسيار است و شهداي بدر، احد و حنين همه از اين تبارند كه جان خود را در راه دين فدا كردند. اين تعداد گر چه زيادند، ولي نسبت به كل صحابه اندك هستند. خداوند در قرآن ميفرمايد:
{وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيم}[1]
از آن گروه نخستين از مهاجران و انصار كه پيشقدم شدند و آنان كه به نيكي از پيشينيان رفتند، خدا خشنود است و ايشان نيز از خدا خشنودند. [و خداوند] برايشان بهشتهايي كه در آنها نهرها جاري است و هميشه در آنجا خواهند بود، آماده كرده است. اين است رستگاري بزرگ.
در عين حال، در ميان صحابه كساني بودند كه وقتي به آنها گفته ميشد به جهاد برويد، اين كار براي آنها دشوار بود؛ چنانكه در قرآن آمده است:
{يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَي الْأَرْض}[2]
اي كساني كه ايمان آوردهايد! چيست كه چون به شما گويند كه براي جنگ در راه خدا بسيج.شويد، گويي به زمين چسبيدهايد؟
برخي ديگر از صحابه نيز پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) را به هنگام نماز جمعه رها كردند و براي خريد از قافله تازه وارد به شهر، به بازار شتافتند. اين دسته از طرف خداوند به شدت ملامت شدند:
{وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَيهَا وَتَرَكُوك قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّه خَيرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيرُ الرَّازِقِينَ}[3]
هنگاميكه آنها تجارت يا سرگرمي و لهوي را ببينند، پراكنده ميشوند و به سوي آن ميروند و تو را ايستاده [در حالي كه خطبه نماز جمعه ميخواني]، به حال خود
رها ميكنند.
رها ميكنند.
فخر رازي در تفسير اين آيه ميگويد: همه رفتند، جز دوازده نفر. پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) فرمود: «اگر اين دوازده نفر نميماندند، خداوند بر آنها از آسمان سنگ نازل ميكرد».[4]
حتي با توجه به آيات قرآن كريم، در ميان صحابه، افرادي فاسق نيز بودهاند، آنجا كه تأكيد ميكند، مؤمنان از پذيرفتن خبر انسان فاسق بپرهيزند و بدون تحقيق و بررسي سخن او را نپذيرند:
{يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ}[5]
اي كساني كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما آورد، درباره آن تحقيق كنيد. مبادا به گروهي از روي آگاهي آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.
مفسران شيعه و سني گفتهاند كه اين آيه درباره «وليد بن عُقبه» نازل شده و خداوند، او را فاسق خوانده است. همچنين قرآن كريم از وجود افراد فاسق و فاجري در ميان صحابه خبر ميدهد كه به همسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) تهمت زدند: {إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ}[6]؛ «به يقين كساني كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند، گروهي [متشكّل و توطئهگر] از شما بودند».[7]
افزون بر اين، انسانهاي منافق و رياكاري در ميان اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) بودند كه در حقيقت، به اسلام و پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) ايمان نداشتند؛ اما به ظاهر از اصحاب شمرده ميشدند؛ چنانكه در قرآن درباره آنها ميخوانيم:
{وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لَاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَينِ ثُمَّ يرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظِيمٍ}[8]
و از [ميان] اعراب باديهنشين كه اطراف شما هستند، جمعي منافقاند و از اهل مدينه [نيز]، گروهي سخت به نفاق پايبندند. تو آنها را نميشناسي، ولي ما
آنها را ميشناسيم. بهزودي آنها را دوبار مجازات ميكنيم؛ [مجازاتي در زمان
حيات و مجازاتي به هنگام مرگ]. سپس بهسوي مجازات بزرگي [در قيامت]
فرستاده ميشوند.
آنها را ميشناسيم. بهزودي آنها را دوبار مجازات ميكنيم؛ [مجازاتي در زمان
حيات و مجازاتي به هنگام مرگ]. سپس بهسوي مجازات بزرگي [در قيامت]
فرستاده ميشوند.
روشن است وقتي رسولخدا(صلي الله عليه و آله) منافقان را نميشناخت، مسلمانان نيز آنان را نميشناختند و آنها را از صحابه راستين و حقيقي به شمار ميآوردند.
رسولخدا(صلي الله عليه و آله) بر پايه روايتي كه از اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)، «امسلمه»، «عبدالله بن عباس»، «ابوذر غفاري»، «انس بن مالك» و «عمران بن حصين» نقل شده است، ملاك شناخت «مؤمن» از «منافق» را، دوستي «علي(عليه السلام)» دانسته و فرموده است: «علي(عليه السلام) را دوست نميدارد؛ مگر مؤمن [و] دشمن نميشمارد مگر منافق».[9] اين حديث در زمان پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) زبانزد همه مردم بود.
ابوذر غفاري ميگويد:
مَا كُنَّا نَعْرِفُ المنافقينَ اِلّا بِتَكْذيبهِمُ اللهَ وَ رَسولَه وَ التخلُّفِ عَنِ الصَّلواتِ وَ الْبُغضِ لِعَلي بْنِ أبيطالب.[10]
ما منافقين را از راه تكذيبشان به خدا و پيغمبر و تخلف از نماز و دشمني با علي بن ابيطالب(عليه السلام) ميشناختيم.
بنابراين كساني در ميان صحابه و مسلمانان زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، زندگي ميكردند كه دوچهره، بيماردل و فاسق بودند. ازاينرو، همه صحابه را نميتوان عادل و الگوي عملي خود دانست و مقصود آيهها و روايتهايي كه به ستايش صحابه ميپردازند، صحابه راستين و حقيقي پيامبر(صلي الله عليه و آله) است، نه همه آنها.
اگر به تاريخ و متون روايي اسلامي به دقت و بدون جانبداري بنگريم، درمييابيم كه صحابه همديگر را لعن و نفرين كردهاند.
محمد بن ابيبكر در ضمن نامهاش به معاويه، او و پدرش را ملعون و نفرينشده ميداند و خطاب به او ميگويد: «تو ملعون و نفرينشده و پسر نفرين شدهاي. همواره تو و پدرت عليه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) طغيان و براي خاموشي نور خدا تلاش ميكرديد».[11]
درباره نعيمان يا نعمان نيز آمده است وي شراب مينوشيد؛ چنانكه چندين مرتبه بر او در مجلسي كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) حضور داشت، حد جاري كردند و نقل شده است: «برخي از اصحاب او را براي اين زيادهروي لعن ميكردند».[12]
پس از جريان حكميت نيز، ابوموسي اشعري به عمروعاص گفت:[13] «خداوند تو را لعنت كند! تو مانند سگي ميماني كه اگر تحت فشار قرار گيرد، زبان از كام درآورد و اگر رهايش كني، زبان از كام درآورد». عمرو گفت: «خدا تو را لعنت كند! تو مانند الاغي هستي كه كتابها را حمل ميكني». همچنين نقل است كه عمر بن خطاب، خالد ابن وليد را براي كشتن مالك بن نويره لعنت كرد.[14]
«جاحظ» نقل ميكند:
معاويه در پايان خطبه نماز، با كلماتي زشت، علي(عليه السلام) را سبّ و لعن ميكرد. سپس همين جملهها را در بخش نامهاي به همه سرزمينهاي اسلامي فرستاد تا خطباي جمعه نيز مانند او، آن حضرت را لعن كنند.[15]
همچنين نقل شده است: «معاويه در قنوت نماز خويش علي، حسن و حسين(عليهم السلام) را لعن ميكرد».[16]
ابن ابيالحديد معتزلي مينويسد: «به دستور معاويه، خطبا در هر آبادي و بر فراز منبرها، علي(عليه السلام) را لعن ميكردند و به او و خاندان پاكش ناسزا ميگفتند»[17]
طبري، مورخ معروف، مينويسد: «وقتي معاويه، مغيرة بن شعبه را والي كوفه كرد، به وي گفت: «از ناسزاگويي و مذمت نسبت به علي(عليه السلام) پرهيز نكن».[18]
جاحظ ميگويد: گروهي از بني اميه با توجه به آثار منفي اين كار به معاويه گفتند: «تو به آنچه خواستي رسيدي، ديگر از لعن علي(عليه السلام) دست بردار». وي پاسخ داد: «نه به خدا سوگند! بايد آن قدر اين كار ادامه يابد، تا كودكان با آن بزرگ و بزرگسالان با آن پير شوند و هيچ كس فضيلتي براي علي(عليه السلام) نگويد».[19]
بيترديد، شديدترين جنگها و نبردهاي تاريخ در ميان صحابه صورت گرفت كه در هر يك از اين جنگها، هزاران نفر كشته شدند و بيرحمانهترين و خشنترين برخوردها در اين جنگها گزارش شده است. جنگ جمل كه به هدايت و سرپرستي بزرگان اصحاب مانند طلحه و زبير و عايشه در مقابل امام علي(عليه السلام) اتفاق افتاد، از خونينترين جنگهاي تاريخ اسلام است كه در آن هزاران نفر كشته و زخمي شدند. جنگ صفين را نيز صحابه، عليه امام علي(عليه السلام) راه انداختند. در اين جنگ، صد و ده هزار نفر از دو طرف كشته شدند[20] كه سنگينترين و پرتلفاتترين جنگ در تاريخ اسلام به شمار ميآيد.
بنابرآنچه گذشت، چگونه ميتوان تمام صحابه را عادل دانست؟ مگر اينكه بر حقيقتهاي خارجي چشم بربنديم و بگوييم همه عادلاند.
[1]. توبه: 100.
[2]. توبه: 38.
[3]. جمعه: 11.
[4]. مفاتيح الغيب، فخر رازي، ج30، ص544.
[5]. حجرات: 6.
[6]. نور: ١١.
[7]. روح المعاني، آلوسي، ج ١ ، ص ١۴۴ .
[8]. توبه: 101.
[9]. فضائل الصحابة، ج3، صص563 و 648؛ بناء المقالة الفاطمية، صص64-66.
[10]. مستدرك حاكم، ج ٣ ، ص ١٢٩ ؛ كنزالعمال، متقي هندي، ج ١۵ ، ص ٩١ .
[11]. مروج الذهب، مسعودي، ج1، ص352.
[12]. احياء العلوم، ابوحامد غزالي، ج3، ص162.
[13]. تاريخ طبري، ج3، ص313.
[15]. شرح نهج البلاغه، ابن ابيالحديد، ج4، ص56.
[16]. تاريخ طبري، ج4، ص52.
[17]. شرح نهج البلاغه، ابن ابيالحديد، ج11، ص44.
[18]. تاريخ طبري، ج4، ص188.
[19]. شرح نهج البلاغه، ابن ابيالحديد، ج4، ص57.
[20]. مروج الذهب، مسعودي، ج2، صص404 و 405.