چرا شیعیان تکتّف ندارند؟
مقدمه مسئله تکتف[1]، تکفیر و یا تکتیف ـ که هرسه به یک معنا است ـ از بحث‌های رایج بین فرقه‌های اسلامی است. چرا عده‌ای از مسلمانان نماز را با دستِ بسته و عده‌ای دیگر با دستِ باز می‌خوانند؟ این مسئله از جهتی بین اهل تسنن و شیعی
مقدمه
مسئله تكتف[1]، تكفير و يا تكتيف ـ كه هرسه به يك معنا است ـ از بحثهاي رايج بين فرقههاي اسلامي است. چرا عدهاي از مسلمانان نماز را با دستِ بسته و عدهاي ديگر با دستِ باز ميخوانند؟
اين مسئله از جهتي بين اهل تسنن و شيعيان و از جهت ديگر بين مذاهب اربعه اهل سنت بحث انگيز و اختلافي است.
اهلسنت غير از مذهب مالكي، بستن دستها را در نماز مستحب ميدانند. در كتاب «بداية المجتهد» تاليف عالم معروف اهل سنت «ابن رشد» چنين آمده است:
المسالة الخامسه: اختلف العلماء في وضع اليدين على الاخرى في الصلوة فكره ذلك مالك في الفرض و اجاز في النفل.[2]
عالمان در قرار دادن يك دست روي دست ديگر، اختلاف دارند، «مالك» آن را در نمازهاي واجب مكروه و در نماز مستحبي جايز دانسته است.
گرفتن دست چپ با دست راست و گذاشتن آن روي سينه به نشانه خضوع در نماز، از مواردي است كه استحباب آن ميان فقيهان اهل سنت شهرت دارد. مستند اين حكم تعداد اندكي از روايات اهل سنت است كه افزون بر ضعف سند، دلالت روشني بر استحباب ندارند. ميان روايات اهلبيت: حديثي اين حكم را تاييد نميكند، بلكه برخي از احاديث آن را بدعت دانستهاند. بنابراين حكم قبض در نماز، مردد ميان سنت و بدعت است و به دليل ضعف دلايل مشروعيت آن، مقتضاي احتياط، ترك اين عمل است.
تفصيل آراء مذاهب فقهي در تكتف
ـ حنفيه در اين زمينه گفتهاند كه تكتف (دستها را به نشانه خضوع به سينه چسباندن در نماز) مستحب است و بهتر است مردان، كف دست راست را بر پشت دست چپ و زير ناف خود بگذارند و زنان دستان خود را روي سينه قرار دهند.
ـ شافعيه معتقدند كه تكتف، بر مرد و زن، مستحب و بهتر است در نماز، كف دست راست بر پشت دست چپ، زير سينه و بالاي ناف و متمايل به سمت چپ بدن قرار گيرد.
ـ حنابله نيز گفتهاند كه تكتف، سنت و بهتر است نمازگزار، كف دست راست خود را بر پشت دست چپ گذاشته، آن را زير ناف قرار دهد.
ـ مالكيه در اين مسئله از ديگر مذاهب اهل سنت جدا شده و گفتهاند كه در نمازهاي واجب، رها كردن دستها مستحب است.
گروهي نيز پيش از مالكيه مانند «عبداللهبن زبير»، «سعيدبن مسيب»، «سعدبنجبير»، «عطاء»، «ابنجريج»، «نخعي»، «حسن بصري»، «ابنسيرين» و برخي ديگر از فقيهان بر اين اعتقاد بودند.
«ليثبن سعد» نيز اين عقيده را دارد، با اين تفاوت كه گفته است: «مگر اينكه قيام طول بكشد و نمازگزار به زحمت افتد كه در اين صورت، قبض جايز است». از امام «اوزاعي» نقل شده است كه نمازگزار بين قبض و رها كردن دستها مخير است.[3]
«محمد عابد» مفتي مالكيه در «حجاز» عقيده دارد كه رها كردن و بستن دستها در نماز، هر دو سنت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است و اگر قيام كسي در نماز طولاني شد، درصورتيكه دستهايش رها باشد، ميتواند يك دست را با دست ديگرش بگيرد. اين مفتي مالكي گفته است كه در نماز رها كردن دستها، اصل و قبض فرع آن است.[4]
قول مشهور ميان شيعه اماميه اين است كه قبض حرام و مبطل نماز است و از ميان آنها، معدودي از فقيهان مانند «حلبي» در كافي به كراهت آن نظر دادهاند.[5]
قبض بدعت است يا سنت؟
مذاهب اهل سنت ـ در اين مسئله ـ بسيار تلاش كردهاند اما دليلي بر استحباب يا جواز قبض در نماز نيافتهاند. رواياتي كه از شيعه و اهل سنت در باب كيفيت نماز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل شده است، اشارهاي به قبض نكردهاند. ممكن نيست پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در تمام يا بيشتر زندگي خود چنين عمل مستحبي را ترك كرده باشد.
در ادامه دو نمونه از رواياتي كه چگونگي نماز خواندن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را بيان ميكند، نقل ميكنيم: يكي از طريق اهل سنت و ديگري از طريق شيعه اماميه؛ اما قبل از آن مهمترين دليل تكتف كه به آن استناد شده اين روايت است كه «بخاري» ميگويد:
فروي عن عَبْداللهِ بن مَسْلَمَةَ، عَنْ مَالِكٍ، عَنْ أَبِي حَازِمٍ، عَنْ سَهْلِ بن سَعْدٍ، قَالَ كَانَ النَّاسُ يؤْمَرُونَ أَنْ يضَعَ الرَّجُلُ الْيدَ الْيمْنَى عَلَى ذِرَاعِهِ الْيسْرَى فِي الصَّلاَةِ . قَالَ أَبُو حَازِمٍ لاَ أَعْلَمُهُ إِلاَّ ينْمي ذَلِكَ إِلَى النَّبِي(صلي الله عليه و آله) قَالَ إِسْمَاعِيلُ ينْمَى ذَلِكَ. وَلَمْ يقُلْ ينْمِي.[6]
از ابي حازم از سهلبنسعد كه گفت : مردم امر ميشوند كه نمازگزار در نماز دست راست را بر ساعد دست چپ بگذارد (يعني خلفا به مردم دستور ميدادند كه دست بسته نماز بخوانند. يعني اين كار دستوري از مقامات بالا بود)، ابوحازم ميگويد: مطلبي درباره اين روايت نميدانم جز اينكه به پيامبر(صلي الله عليه و آله) نسبت داده شده است. اسماعيل ميگويد : اين مطلب نسبت داده شده و نميگويد خود او به پيامبر(صلي الله عليه و آله) نسبت داده است.
در اين روايت، بخاري به «الناس يؤمرون» تصريح ميكند؛ بنابراين روايتي كه اثبات كند پيامبر(صلي الله عليه و آله) دست بسته نماز ميخواند و يا به آن دستور داده است، نداريم.
قبض، بدعتي است كه پس از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) گذاشته شد. سند ما، دو حديث صحيح است كه يكي از طريق اهل سنت و ديگري از طريق شيعه روايت شده است و هر دو، دليل قطعي است بر اينكه سيره پيامبر و اهلبيت: بر رها كردن دستها در نماز بوده است و تكتيف به نشانه خضوع در نماز، پس از رحلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به وجود آمده است.
1. حديث «ابوحميد ساعدي»: اين حديث را بسياري از محدثان اهل سنت روايت كردهاند و ما بنابر نقل «بيهقي» نقل ميكنيم:
اخبرنا ابوعبدالله الحافظ فقال ابوحميد الساعدي: انا اعلمكم بصلاة رسول الله(صلي الله عليه و آله) قالوا: لم، ما كنت اكثرنا له تبعا و لا اقد مناله صحبة؟! قال: بلى، قالوا: فاعرض علينا، فقال: كان رسول الله(صلي الله عليه و آله) اذا قام الى الصلاة رفع يديه حتى يحاذي بهما منكبيه، ثم يكبر حتى يقر كل عضو منه في موضعه معتدلا، ثم يقرا، ثم يكبر و يرفع يديه حتى يحاذي بهما منكبيه، ثم يركع و يضع راحتيه على ركبتيه، ثم يعتدل و لاينصب راسه و لايقنع، ثم يرفع راسه فيقول: سمع الله لمن حمده، ثم يرفع يديه حتى يحاذي بهما منكبيه حتى يعود كل عظم منه الى موضعه معتدلا، ثم يقول: الله اكبر، ثم يهوي الى الارض فيجافي يديه عن جنبيه، ثم يرفع راسه فيثني رجله اليسرى فيقعد عليها ويفتح اصابع رجليه اذا سجد، ثم يعود، ثم يرفع، فيقول: الله اكبر، ثم يثني برجله فيقعد عليها معتدلا حتى يرجع او يقر كلعظم موضعه معتدلا، ثم يصنع في الركعة الاخرى مثل ذلك، ثم اذا قام من الركعتين كبر و رفع يديه حتى يحاذي بهما منكبيهكما فعل او كبر عند افتتاح الصلاة، ثم يصنع مثل ذلك في بقية صلاته حتى اذا كان في السجدة التي فيها التسليم اخر رجله اليسـرى و قعد متوركا على شقه الايسـر. فقالوا جميعا: صدق هكذا كان يصلي رسول الله(صلي الله عليه و آله).[7]
ابوعبداللّه حافظ براي ما نقل كرد كه ابوحميد ساعدي گفت: من داناترين شما به كيفيت نماز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هستم. به او گفتند: چگونه چنين چيزي ممكن است در حاليكه تو بيشتر از ما با پيامبر نبودهاي؟ گفت: آري. به او گفتند: پس آنچه را ديدهاي بر ما عرضه كن. گفت: وقتي رسول خدا ميخواست نماز بخواند، دستان خود را تا شانههايش بالا ميبرد، آنگاه تكبير ميگفت تا اينكه هر عضوي از او در جايگاه خود آرام ميگرفت، سپس قرائت را آغاز ميكرد و پس از پايان قرائت، تكبير ميگفت و دستانش را تا شانههاي خود بالا ميبرد، آنگاه ركوع ميكرد و كف دستان خود را بر زانوانش قرار ميداد و آرام ميگرفت و سرش را نه بالا ميگرفت و نه فرو ميانداخت، آنگاه بلند ميشد و ميگفت: «سمع اللّه لمن حمده»، سپس دستان خود را تا شانههايش بالا ميبرد تا اينكه هر عضوي از او در جايگاه خود آرام ميگرفت و ميگفت: اللّه اكبر، آنگاه فرود ميآمد و دستانش را مقداري با فاصله از دو پهلو بر زمين ميگذاشت، سپس سرش را از زمين برداشته، پاي چپش را تا ميكرد و روي آن مينشست و هنگامي كه به سجده ميرفت، انگشتان پاها را از يكديگر باز ميكرد، سپس بر ميگشت و پس از آن، سر را از زمين برمي داشت و ميگفت: اللّه اكبر. سپس پايش را تا ميكرد و روي آن آرام مينشست، به گونهاي كه هر عضوي به آرامي در جايگاه خود قرار گيرد، سپس همين روند را در ركعت دوم انجام ميداد، آنگاه وقتي ركعت دوم تمام ميشد، بر ميخواست و تكبير ميگفت و دستانش را تا شانههايش همچون آغاز نماز بالا ميبرد و همين اعمال را تا آخر نماز ادامه ميداد تا اينكه سجده آخر را انجام ميداد و سپس از سجده آخر به صورت تورك بر نيم تنه چپ مينشست. (پس از بيان كيفيت نماز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به وسيله ابوحميد ساعدي) همگي[8] گفتند: راست گفت. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) چنين نماز ميخواند.
درستي اين گفتار با دلايل زير روشن ميشود:
الف) ابوحميد صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و مورد تصديق است، اين خود نشان قوت حديث و ترجيح آن بر ادله ديگر است.
ب) ابوحميد ساعدي واجبات و مستحبات نماز را گفته اما به قبض اشارهاي نكرده است. از حاضران هم كسي با او مخالفت نكرده است. آنها در آغاز نپذيرفتند كه ابوحميد، داناترين آنها به كيفيت نماز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است و آماده مخالفت با او بودند. اما در پايان گفتند: «راست گفتي، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اين چنين نماز ميخواند». بسيار بعيد است آنها كه ده نفر و در مقام بحث بودهاند، فراموش كرده باشند.
ج) اصل، رها كردن دستها است؛ زيرا رها بودن آنها طبيعي است، پس حديث هم از آن حكايت دارد.
د) نميتوان گفت كه اين حديث مطلق است و احاديث قبض آن را مقيد ميكند؛ زيرا اين حديث كه در معرض تعليم و بيان است كيفيت كامل نماز را بيان ميكند و حذف موردي در آن، خيانت است و از راوي و حاضران چنين حذفي بسيار بعيد است.
ه) برخي از صحابهاي كه كه حديث قبض از آنها نقل شده است در اين جمع حضور داشتند، اعتراض نكردند؛ بنابراين روشن ميشود كه قبض، يا منسوخ شده است يا از باب تكيهدادن براي كسي است كه نمازش طولاني شده است، نه اينكه از مستحبات نماز باشد. عقيده ليثبن سعد و اوزاعي و مالك نيز اين است.[9] «ابن رشد» گفته است: «علت اختلاف صحابه در اين مسئله رواياتي است كه در آنها نماز پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) وصف شده است، ولي ذكر نشده است كه وي در نماز، دست راست را روي دست چپ ميگذاشته است.[10]
اكنون به حديثي كه شيعه اماميه نقل كردهاند ميپردازيم:
2. «حماد بن عيسي» از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه ايشان فرمود:
قالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) يوْماً تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّي يا حَمَّادُ قَالَ ـ قُلْتُ يا سَيدِي أَنَا أَحْفَظُ كِتَابَ حَرِيزٍ فِي الصَّلَاةِ ـ قَالَ فَقَالَ(عليه السلام) لَا عَلَيكَ قُمْ صَلِّ ـ قَالَ فَقُمْتُ بَينَ يدَيهِ مُتَوَجِّهاً إِلَى الْقِبْلَةِ ـ فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلَاةَ وَ رَكَعْتُ وَ سَجَدْتُ ـ فَقَالَ(عليه السلام) يا حَمَّادُ لَا تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّي ـ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ أَنْ يأْتِي عَلَيهِ سِتُّونَ سَنَةً ـ أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَمَا يقِيمُ صَلَاةً وَاحِدَةً ـ بِحُدُودِهَا تَامَّةً قَالَ حَمَّادٌ ـ فَأَصَابَنِي فِي نَفْسِي الذُّلُّ فَقُلْتُ ـ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَعَلِّمْنِي الصَّلَاةَ ـ فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ ـ مُنْتَصِباً فَأَرْسَلَ يدَيهِ جَمِيعاً عَلَى فَخِذَيهِ ـ قَدْ ضَمَّ أَصَابِعَهُ وَ قَرَّبَ بَينَ قَدَمَيهِ ـ حَتَّى كَانَ بَينَهُمَا ثَلَاثَةُ أَصَابِعَ مُفَرَّجَاتٍ ـ وَ اسْتَقْبَلَ بِأَصَابِعِ رِجْلَيهِ جَمِيعاً ـ لَمْ يحَرِّفْهُمَا عَنِ الْقِبْلَةِ بِخُشُوعٍ وَ اسْتِكَانَةٍـ فَقَالَ الله أَكْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ بِتَرْتِيلٍ ـ وَ قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ ـ ثُمَّ صَبَرَ هُنَيئَةً بِقَدْرِ مَا تَنَفَّسَ وَ هُوَ قَائِمٌ ـ ثُمَّ قَالَ الله أَكْبَرُ وَ هُوَ قَائِمٌ ـ ثُمَّ رَكَعَ وَ مَلَأَ كَفَّيهِ مِنْ رُكْبَتَيهِ مُفَرَّجَاتٍ ـ وَ رَدَّ رُكْبَتَيهِ إِلَى خَلْفِهِ حَتَّى اسْتَوَى ظَهْرُهُ ـ حَتَّى لَوْ صُبَّ عَلَيهِ قَطْرَةُ مَاءٍ أَوْ دُهْنٍ ـ لَمْ تَزُلْ لِاسْتِوَاءِ ظَهْرِهِ وَ تَرَدَّدَ رُكْبَتَيهِ إِلَى خَلْفِهِ ـ وَ نَصَبَ عُنُقَهُ وَ غَمَّضَ عَينَيهِ ـ ثُمَّ سَبَّحَ ثَلَاثاً بِتَرْتِيلٍ وَ قَالَ ـ سُبْحَانَ رَبِّي الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ـ ثُمَّ اسْتَوَى قَائِماً فَلَمَّا اسْتَمْكَنَ مِنَ الْقِيامِ ـ قَالَ سَمِعَ الله لِمَنْ حَمِدَهُ ـ ثُمَّ كَبَّرَ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ رَفَعَ يدَيهِ حِيالَ وَجْهِهِ ـ وَ سَجَدَ وَ وَضَعَ يدَيهِ إِلَى الْأَرْضِ قَبْلَ رُكْبَتَيهِ فَقَالَ ـ سُبْحَانَ رَبِّي الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ـ وَ لَمْ يضَعْ شَيئاً مِنْ بَدَنِهِ عَلَى شَيءٍ مِنْهُ ـ وَ سَجَدَ عَلَى ثَمَانِيةِ أَعْظُمٍ الْجَبْهَة ِـ وَ الْكَفَّينِ وَ عَينَي الرُّكْبَتَينِ ـ وَ أَنَامِلِ إِبْهَامَي الرِّجْلَينِ وَ الْأَنْفِ ـ فَهَذِهِ السَّبْعَةُ فَرْضٌ ـ وَ وَضْعُ الْأَنْفِ عَلَى الْأَرْضِ سُنَّةٌـ وَ هُوَ الْإِرْغَامُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُودِ ـ فَلَمَّا اسْتَوَى جَالِساً قَالَ الله أَكْبَرُـ ثُمَّ قَعَدَ عَلَى جَانِبِهِ الْأَيسَرِـ وَ وَضَعَ ظَاهِرَ قَدَمِهِ الْيمْنَى عَلَى بَاطِنِ قَدَمِهِ الْيسْـرَى ـ وَ قَالَ أَسْتَغْفِرُ الله رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيهِ ـ ثُمَّ كَبَّرَ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ سَجَدَ الثَّانِيةَـ وَ قَالَ كَمَا قَالَ فِي الْأُولَى وَ لَمْ يسْتَعِنْ بِشـَيءٍ مِنْ بَدَنِهِ ـ عَلَى شَيءٍ مِنْهُ فِي رُكُوعٍ وَ لَا سُجُودٍ ـ وَ كَانَ مُجنِّحاً وَ لَمْ يضَعْ ذِرَاعَيهِ عَلَى الْأَرْضِ ـ فَصَلَّى رَكْعَتَينِ عَلَى هَذَا ثُمَّ قَالَ ـ يا حَمَّادُ هَكَذَا صَلِّ وَ لَا تَلْتَفِتْ ـ وَ لَا تَعْبَثْ بِيدَيكَ وَ أَصَابِعِكَ ـ وَ لَا تَبْزُقْ عَنْ يمِينِكَ وَ لَا يسَارِكَ وَ بَينَ يدَيكَ».[11]
روزي امام صادق(عليه السلام) به من فرمود كه خوب نماز ميخواني، گفتم: من كتاب حريز در نماز را از حفظ دارم. حضرت فرمود بر تو چيزي نيست بايست و نماز بگذار؛ حضرت فرمود: اي حماد به طور عالي نماز به جا نياوردي، خوب نيست براي مرد كه شصت يا هفتاد سال از سن او گذشته و يك نماز با تمام حدود آن اقامه نكرده باشد. حماد ميگويد: با اين سخن، احساس حقارتي به من دست داد، از اينرو گفتم: فدايت شوم! نماز با تمام حدود آن را به من بياموز. پس امام صادق(عليه السلام) برخاست و مقابل قبله راست ايستاد و دو دستش را بر رانهايش گذاشت. انگشتان دست را به هم چسبانده، پاها را به هم نزديك كرد، به طوريكه فاصله بين آنها به اندازه سه انگشت باز بود. تمام انگشتان پاها را باخضوع و خشوع رو به قبله قرار داد، آنگاه گفت: اللّه اكبر، سپس سوره حمد و توحيد را با ترتيل قرائت كرد، آنگاه درحاليكه ايستاده بود، مقدار كمي به اندازه يك نفس كشيدن صبر كرد و گفت: اللّه اكبر، پس از آن، به ركوع رفته، تمام كف دستانش را با انگشتان باز روي زانوانش قرار داد و زانوانش را به عقب راند، به گونهاي كه پشتش صاف شد، چنانكه اگر قطرهاي آب يا روغن روي آن ريخته ميشد، به سبب صاف بودن كمر و تمايل زانوها به عقب، حركت نميكرد و گردنش را كشيد و چشمانش را بست، سپس سه بار با ترتيل گفت: «سبحان ربي العظيم و بحمده» بعد بلند شد و وقتي به خوبي ايستاد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده»، سپس ايستاده تكبير گفت و دستانش را تا مقابل صورت بالا برد و سجده كرد و دستانش را قبل از زانوان بر زمين نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربي الاعلي و بحمده» و در حال سجده فقط هشت موضع از بدنش را بر زمين قرار داد؛ پيشاني، دو كف دست، دو زانو، دو انگشت بزرگ پاها، بيني كه از اين هشت موضع، هفت موضع اول واجب و قراردادن بيني بر زمين كه به آن ارغام (بيني به خاك ماليدن) ميگويند، مستحب است. آنگاه سر از سجده برداشت و چون راست شد، گفت: «اللّه اكبر» سپس بر طرف چپ بدن نشست و روي پاي راست را بر كف پاي چپ قرار داده، گفت: «استغفراللّه ربي و اتوب اليه» و در همان حاليكه هنوز نشسته بود، تكبير گفت و به سجده دوم رفت و آنچه را در سجده اول گفته بود، در اين سجده هم گفت. نه در ركوع و نه در سجده هيچ قسمتي از بدنش را تكيهگاه قسمت ديگر آن قرار نداد و در اين دو حال، دستانش از بدن باز بود و در سجده، آرنجهايش را بر زمين نگذاشت و به همين ترتيب، دو ركعت نماز خواند، سپس فرمود: اي حماد! اينچنين نماز بخوان و هنگام نماز به اطرافت نگاه و با دستان و انگشتانت بازي مكن و به اطرافت آب دهان نينداز.
در اين روايت كيفيت نماز واجب بيان نشده است، اما هيچ اشارهاي به مسئله قبض با اقسام گوناگون آن نيز نشده است. اگر تكتف، سنت بود، امام آن را ترك نميكرد. او با عمل خود، نماز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را براي ما نمايش داده است؛ زيرا اين كيفيت را از پدرش، امام باقر(عليه السلام) و او هم از پدرانش از اميرمؤمنان(عليه السلام) و از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) دريافت كرده است؛ بنابراين قبض بدعت است؛ زيرا بدعت يعني وارد كردن چيزي در شريعت كه از آن نيست.
احاديث ديگري غير از اين حديث در منابع اهل سنت و شيعه است كه به ذكر آنها ميپردازيم:
حديث كسي كه نمازش درست نبود
محدثان روايت كردهاند كه مردي نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) نماز ميخواند. وقتي نمازش تمام شد، به حضرت سلام كرد و پيامبر(صلي الله عليه و آله)، پاسخ سلام او را داد و فرمودند كه برگرد و نمازت را اعاده كن كه تو نماز نخواندهاي. آن مرد برگشت و دوباره نمازش را خواند، هنگاميكه نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد پيامبر فرمودند كه برگرد و نمازت را اعاده كن كه تو نماز نخواندهاي. اين ماجرا براي بار سوم هم اتفاق افتاد. آن مرد سوگند خورد بهتر از آنچه انجام داده است، نميتواند نماز بخواند. وقتي مرد مشتاق يادگيري شد، پيامبر(صلي الله عليه و آله) به او آموخت كه چگونه نماز بخواند. «ابوهريره» چنين نقل كرده است:
اذا قمت الى الصلاة فاسبغ الوضوء ثم استقبل القبلة فكبر بهثم اقرا ما تيسر معك من القرآن ثم اركع حتى تطمئن راكعا ثمارفع حتى تعتدل قائما ثم اسجد حتي تطمئن ساجدا ثم ارفعحتى تطمئن جالسا ثم اسجد حتى تطمئن ساجدا ثم افعل ذلك في صلاتك كلها.[12]
پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: وقتي خواستي نماز بخواني، وضوي كامل بگير، سپس رو به قبله بايست، آنگاه تكبير بگو و آنچه برايت ميسر است، از قرآن بخوان، پس از آن به ركوع برو تا آرامگيري، سپس بايست تا راست شوي. بعد به سجده برو تا آرامگيري، آنگاه بنشين تا آرام گيري، سپس به سجده برو تا آرامگيري و پس از آن، همينكار را در تمام نمازت انجام ده.
اين حديث را هفت كتاب حديثي معتبر اهل سنت روايت كردهاند[13] و آنچه نقل كرديم، عبارت بخاري بود كه در چهار باب با سندهاي مختلف آمده است هرچند جمله (فاسبغ الوضوء ثم استقبل القبلة) در دو مسند آن ذكر نشده است. به هرحال اگر قبض، سنت مؤكد يا امري استحبابي بود، بايد پيامبر(صلي الله عليه و آله) به آن اشاره ميفرمود.
وصف عايشه از نماز رسول خدا(صلي الله عليه و آله)
«مسلم» از «عايشه» روايت كرده كه گفت:
عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ كَانَ رَسُولُ الله(صلي الله عليه و آله) يسْتَفْتِحُ الصَّلاَةَ بِالتَّكْبِيرِ وَالْقِرَاءَةَ بِ (الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) وَكَانَ إِذَا رَكَعَ لَمْ يشْخِصْ رَأْسَهُ وَلَمْ يصَوِّبْهُ وَ لِكَنْ بَينَ ذَلِكَ وَ كَانَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّكُوعِ لَمْ يسْجُدْ حَتَّى يسْتَوِي قَائِمًا و َكَانَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السَّجْدَةِ لَمْ يسْجُدْ حَتَّى يسْتَوِي جَالِسًا و َكَانَ يقُولُ فِي كُلِّ رَكْعَتَينِ التَّحِيةَ و َكَانَ يفْرِشُ رِجْلَهُ الْيسْـرَى وَ ينْصِبُ رِجْلَهُ الْيمْنَى وَ كَانَ ينْهَى عَنْ عُقْبَةِ الشَّيطَانِ و َينْهَى أَنْ يفْتَرِشَ الرَّجُلُ ذِرَاعَيهِ افْتِرَاشَ السَّبُعِ وَ كَانَ يخْتِمُ الصَّلاَةَ بِالتَّسْلِيم».
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نماز را با تكبير و قرائت سوره حمد آغاز ميكرد و هرگاه به ركوع ميرفت، سرش را نه بالا ميگرفت و نه فرو ميانداخت، بلكه سرش بين اين دو حالت بود و هنگاميكه از ركوع بلند ميشد، تا راست نميايستاد، به سجده نميرفت، و وقتي سر از سجده برمي داشت، تا راست نمينشست، به سجده بعدي نميرفت و بعد از هر دو ركعت، تشهد ميگفت و پاي چپش را بر زمين پهن ميكرد و پاي راست را مستقيم نگاه ميداشت و از اينكه نمازگزار روي پاشنه بنشيند و مردان هنگام سجده، بازوها را همچون مواضع هفتگانه بر زمين بگذارند، نهي ميكرد نماز را با سلام به پايان ميبرد.[14]
به خلاف روايت پيشين، در اين روايت از برخي مستحبات و مكروهات نماز، ياد شده است؛ مثل آنجا كه ميفرمايد: «و پاي چپش را بر زمين پهن ميكرد و پاي راست را مستقيم نگاه ميداشت و از اين كه نمازگزار روي پاشنهها بنشيند و مردان هنگام سجده، بازوها را همچون مواضع هفتگانه بر زمين بگذارند، نهي ميكرد»، بنابراين، اگر قبض، سنت مؤكد يا مستحب بود، بايد پيامبر آن را ذكر ميكرد؛ زيرا استحباب قبض (در نظر كسانيكه به استحباب آن معتقدند)، كمتر از پهن كردن پاي چپ روي زمين و مستقيم نگاهداشتن پاي راست نيست. رواياتي كه كيفيت نماز پيامبر(صلي الله عليه و آله) را بيان ميكند و ما به اندكي از آنها بسنده كرديم، بهترين دليل است بر اينكه قبض، سنتي مؤكد نيست.
روايت «قاضي نعمان مصري» قاضي ابوحنيفه، «نعمان تميمي مصري مغربي» از امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:
اذا كنت قائما في الصلاة فلا تضع يدك اليمنى على اليسرى و لااليسـرى على اليمنى فان ذلك تكفير اهل الكتاب و لكن ارسلهما ارسالا فانه احرى ان لاتشغل نفسك عن الصلاة.[15]
در نماز هنگام قيام دست راستت را روي دست چپ و دستچپت را روي دست راست خود قرار مده؛ زيرا اين كار، تكفير [گذاشتن دست روي دست] اهل كتاب است، بلكه دستانت را آزاد بگذار؛ زيرا آزاد گذاشتن دستها سزاوارتر است كه تورا از نماز غافل نكند.
روايت معاذ بن جبل: «طبراني» از «عبدالرحمن بن غنم» از معاذ بن جبل چنين روايت كرده است:
كان النبي(صلي الله عليه و آله) اذا كان في صلاته رفع يديه قبالة اذنيه فاذا كبر ارسلهما ثم سكت و ربما رايته يضع يمينه على يساره.[16]
هنگامي كه پيامبر نماز ميخواند، دستانش را تا برابر گوشهايش بالا ميبرد و وقتي تكبيرة الاحرام ميگفت، آنها را رها ميساخت، سپس سكوت ميكرد و گاهي او را ديدم كه دست راستش را روي دست چپش قرار داده است.
اين حديث نشان ميدهد كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) به ندرت اين كار را انجام ميداد و سيره حضرت بر رها كردن دستها بوده است.
در ادامه به نقل رواياتي از امامان معصوم: ميپردازيم كه در آن رها كردن دستها در قيام نماز را واجب، و قبض يا تكفير را بدعت ميدانند. در اينجا به نقل برخي از اين احاديث بسنده ميكنيم:
«محمد بن مسلم» از امام صادق(عليه السلام) يا امام باقر(عليه السلام) چنين نقل كرده است: «درباره مردي كه در نماز، دست راستش را روي دست چپ ميگذارد، پرسيدم. در پاسخ فرمودند: ذلك التكفير، لايفعل؛ اين عمل، تكفير است و نبايد انجام شود».[17]
«زراره» از امام باقر(عليه السلام) روايت كرده است كه ايشان فرمودند: «و عليك بالاقبال على صلاتك، و لاتكفر، فانما يصنع ذلك المجوس»[18]؛ «برتو است كه به نماز روي آوري و تكفير نكني كه اين كار را مجوسيان انجام ميدهند».
«شيخ صدوق» با سند خود از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: «و عليك بالاقبال على صلاتك و لاتكفر فانما يصنع ذلك المجوس»[19]؛ «بر تو است كه به نماز روي آوري و تكفير نكني كه اين كار را مجوسيان انجام ميدهند».
شيخ صدوق با سند خود از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: «لايجمع المسلم يديه في صلاته و هو قائم بين يدي الله عزوجل، يتشبه باهل الكفر يعني المجوس»[20]؛ «مسلمان نبايد در نماز و درحاليكه در مقابل خداوند عزوجل، ايستاده است، دستانش را جمع كند، اين عمل تشبه به اهل كفر (يعني مجوسيان) است».
«دكتر علي سالوس» در كتاب خود بعد از نقل آراي فقيهان شيعه و سني، درباره قائلان به تحريم تكتف و باطل شدن نماز چنين ميگويد: «و آنها كه به تحريم قبض يا تحريم و باطل شدن نماز به واسطه آن معتقدند، نمونه بارز كساني هستند كه براي ايجاد تفرقه بين مسلمانان تعصب مذهبي دارند و عاشق مخالفتاند».[21]
شيعه با اجتهاد و پژوهش در قرآن و سنت، اين حقيقت را دريافته است كه مسئله قبض پس از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پديد آمده است و در دوران خلفا مردم را به انجام دادن آن مامور كردهاند. كسيكه بپندارد قبض، جزء واجب يا مستحب نماز است، چيزي را در دين ايجاد كرده است كه از دين نيست.
آيا پاداش مجتهد اين است كه به تعصب مذهبي و عشق به مخالفت، متهم شود؟ اگر پاسخ اين سؤال مثبت باشد، آيا ميتوان درباره «مالك» كه قبض را بهطور مطلق يا در نمازهاي واجب، ناپسند ميشمرد، همينگونه داوري كرد؟ آيا ميتوان امام مالك را نيز متهم كرد كه عشق به مخالفت داشته است؟
نتيجه آنكه در دَوَران امر بين استحباب يا بدعت قبض در نماز، مقتضاي احتياط، ترك آن و اولي انجام ندادن آن است؛ زيرا اگر عمل مستحب، ترك شود تنها از پاداش آن محروم ميشويم ولي نتيجه انجام دادن عملي كه احتمال بدعت بودن آن وجود دارد، احتمال عقاب و بطلان نماز را به دنبال دارد و با عملي كه مبغوض خداست نميتوان به او تقرب جست.
منابع
1. بداية المجتهد و نهاية المقتصده مصدر الكتاب، طتقي اهل الحديث، ابوالوليد محمد بن احمد بن رشد القرطبي، بيجا، بيتا.
2. الجامع الصحيح [صحيح مسلم]، ابن الحجاج ابوالحسن القشيرى النيسابوري [مسلم]، موقع الاسلامة، بيجا، بيتا.
3. الجامع الصحيح سنن الترمذي، أبو عيسى محمد بن عيسى الترمذي السلمي، أحمد محمد شاكر وآخرون، دار إحياء التراث العربي، بيروت، بيتا.
4. جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسن بن باقر نجفي، شيخ عباس قوچاني، هفتم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، بي تا.
5. دعائم الاسلام، نعمان بن محمد بن منصور تميمي مغربي، چاپ قاهره، 1385 ه . ق.
6. سنن ابن ماجه، محمد بن يزيد القزويني، محمد فواد عبدالباقي، دارالفكر، بيروت، بيتا.
7. سنن أبي داود، ابو داود سليمان بن اشعث الجستاني، بيروت، دار الكتاب العربي، بيتا.
8. السنن البيهقي الكبري، ابوبكر احمد بن الحسين بن علي البيهقى، مجلس دائرة المعارف النظامية الكائنة في الهند ببلدة حيدر آباد، 1344ه . ق.
9. صحيح بخارى، محمد بن اسماعيل بخارى، دار ابنكثير، اليماية، بيروت، 1407ه . ق.
10. فقه الشيعة الامامية و مواضع الخلاف بينه و بين المذاهب الاربعة، علي سالوس، بىنا، بىجا، بىتا.
11. الفقه على المذاهب الخمسة، محمد جواد مغنيه، بىنا، بىجا، بىتا.
12. فهارس المصنف في الاحاديث و الآثار، ابن أبي شيبة الكوفي، أبوبكر عبدالله بن محمد، كمال يوسف الحوت، الرياض، مكتبة الرشد، 1409ه .ق.
13. المجتبى من السنن [سنن النسائي]، احمد بن شعيت ابوعبدالرحمن، عبدالفتاح أبو غدة، مكتب المطبوعات الإسلامية، الطبعة الثانية، حلب، 1406 ه . ق/ 1986م.
14. مسند احمد بن حنبل ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل، السيد ابوالمعاطي النوري، عالم الكتب، بيروت، 1409ه . ق.
15. معجم الكبير، ابوالقاسم سليمان بن احمد طبراني، احياء التراث، بيروت، 1404ه . ق.
16. وسائل الشيعه، محمد بن حسن بن علي العاملي، گروه پژوهش مؤسسه آل البيت:، قم، 1409 ه . ق.
[1]. دستبسته نماز خواندن.
[2]. بداية المجتهد ج1، ص140.
[3]. الفقه علي المذاهب الخمسة، محمد جواد مغنيه، ص110.
[4]. ر.ك: رسالة مختصرة في السدل، دكتر عبدالحميد بن مبارك، ص۵.
[5]. جواهر الكلام، محمد حسن نجفي، ج۱۱، ص۱۵.
[6]. صحيح البخاري، ج1 ، ص181.
[7]. السنن، بيهقي، ج۲، صص۷۲، ۷۳، ۱۰۱ و ۱۰۲؛ السنن، ابوداوود، ج۱، ص۱۹۴، باب افتتاح الصلاة، ح ۷۳۰ ـ۷۳۶؛ السنن، ترمذي، ج۲، ص۹۸، باب صفة الصلاة؛ مسنداحمد، ج۵، ص۴۲۴؛ ابن خزيمه در صحيحش باب الاعتدال في الركوع، شماره ۵۸۷٫.
[8]. از جمله، ابوهريره، ابواسيد ساعدي، ابوقتاده حارث بن ربعي و محمد بن مسلمه.
[9]. ر.ك: رسالة مختصر في السدل، دكتر عبدالحميد بن مبارك، ص711.
[10]. بداية المجتهد، ج۱، ص99.
[11]. وسائل الشيعه، حر عاملي، ج۵، صص 459 و 460.
[12]. صحيح بخاري، ج1، ص263.
[13]. مسند احمد، ج19، ص303؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص336؛ سنن بيهقي، ج2، ص311؛ سنن ترمزي، ج2، ص100؛ مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص257؛ سنن نسائي، ج2، ص124.
[14]. صحيح مسلم، ج1، ص357.
[15]. دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۶۱.
[16]. المعجم الكبير، ج۲۰، ص74.
[17]. وسائل الشيعه، ج۷، ص۲۶۶.
[18]. وسايل الشيعه، ج 7، ص 266، ح2.
[19]. همان، ح3.
[20]. همان، ج۷، ص۲۶7؛ فقه الشيعة الامامية و مواضع الخلاف بينه و بين المذاهب الاربعة، ص183.
[21]. فقه الشيعة الامامية و مواضع الخلاف بينه و بين المذاهب الاربعة، ص183.