چرا شیعیان در نماز از «مُهر»استفاده میکنند؟
مقدمه یکی از سؤالاتی که برادران مسلمان از شیعیان می‌پرسند، این است که چرا شیعیان در نماز از «مُهر» استفاده می‌کنند؟ گاهی به دلیل عدم اطلاع از سنت نبوی(صلی الله علیه و آله) بر اثر تبلیغات تفرقه افکنانه، برخی این موضوع را از متفردات
مقدمه
يكي از سؤالاتي كه برادران مسلمان از شيعيان ميپرسند، اين است كه چرا شيعيان در نماز از «مُهر» استفاده ميكنند؟ گاهي به دليل عدم اطلاع از سنت نبوي(صلي الله عليه و آله) بر اثر تبليغات تفرقه افكنانه، برخي اين موضوع را از متفردات شيعه و نقطه ضعفي براي شيعيان ميدانند. با مراجعه به منابع اسلامي، به ويژه منابع اهلسنت موضوع به طور كامل عوض ميشود؛ يعني نه تنها استفاده از مهر بد نيست، بلكه مطابق سنت شريف پيامبر(صلي الله عليه و آله) و عمل صحابه و نقطة قوتي براي شيعيان است.
در اين مقاله سعي ميكنيم بعد از ذكر چند نكته، سنت نبوي(صلي الله عليه و آله) را در قالب پاسخ به چند سؤال بيان كنيم و حقيقت را آشكار كنيم.
دليل استفاده شيعيان از مُهر چيست؟
سجده كردن بر مهر ميتواند از مسايلي باشد كه موجب اتفاق و وحدت بين مسلمانان شود؛ زيرا مسلمانان از شيعه و سني و عالمان آنها در صحت سجده بر خاك، سنگ و آنچه فقهاي شيعه سجده بر آن را صحيح ميشمارند، اتفاق نظر دارند و بين مذاهب اسلامي در اين مسئله اختلافي نيست. البته تبعيت از عقل و سنت صريح نبوي نيكوست و آنچه مذموم است، پيروي از تعصبات كور و بيمنطق است.
مسئله ديگري كه همه مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه سجده فقط براي خدا جايز است و سجده كردن «بر روي چيزي» غير از پرستش و سجده كردن براي آن چيز است. سجده بر خاك، سجده براي خاك نيست و سجده بر فرش نيز پرستش فرش نيست. برخي پيشاني را فقط بر روي زمين و يا روييدنيهاي غير خوردني و پوشيدني ميگذارند و برخي گذاشتن پيشاني را بر روي غير اينها نيز جايز ميدانند. كسيكه پيشاني را بر روي زمين، سنگ و مهر (تربت) ميگذارد، آن را نميپرستد؛ همان طوري كه سجده بر روي فرش و پارچه پرستش آنها نيست. مهم اين است كه به سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) تمسك كنيم و سجده را كه از واجبات نماز است، صحيح انجام دهيم.
از حيث اسم و جنس «تربت» از تراب گرفته شده است؛ يعني كلمه «تربت» از كلمه «تراب» و جنس «تربت» نيز از تراب است. تربت خاكي است كه با آب مخلوط و خشك ميكنند و به دليل طهارت، پاكيزگي و آسان بودن حمل آن، جهت استفاده در مسافرت يا جايي كه «ما يصح السجود عليه» يافت نميشود و يا يافتن آن دشوار است، از آن استفاده ميكنند.
آنچه در تاريخ آمده است و در آن اتفاق نظر است اين است كه زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله) خانهها و مساجد مفروش به فرشهاي پشمي و نخي نبود و كف آنها خاك، ماسه و يا حصير بود. گاهي پوست گوسفند و امثال آن را هنگام نشستن خود يا مهمان روي زمين پهن ميكردند؛ از اينرو براي سجده كردن نيازي به گذاشتن مُهر نبود و بر همان خاك، ماسه و يا حصير كف اتاق سجده ميكردند.
با گذشت زمان، كف خانهها و مساجد با فرشهاي ماشيني، نمدي، نخي، پشمي و موكت فرش شد و استفاده از سنگ و خاك براي سجده متداول گشت. همراه داشتن خاك به دليل احتمال ريختن و خاكيشدن لباسها، خانهها و مساجد مشكل بود. برخي از مسلمانان مقداري خاك پاك را پس از گِل كردن خشك ميكردند تا حمل آن آسان شود و محيط زندگي نيز تميزتر باشد. عربزبانان به آن «تربت» ميگويند و در ميان فارسي زبانان به «مُهر» معروف است.
اينك برآنيم تا حقيقت سنت شريف نبوي(صلي الله عليه و آله) را در قالب چند پرسش و پاسخ بيان كنيم:
1. شيوه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و اصحاب آن حضرت درسجده چه بوده است؟
مسلم است در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرشهاي ماشيني و مانند آن وجود نداشت و نسبت دادن اين مطلب به سنت، تحريف آشكار سنت نبوي است، بلكه بدعت است.[1] {ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}. (حشر:7)
در روايات شيعه و سني نقل شده است كه پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله) بر زمين يا بر اشياي ساخته شده از گياهان مانند حصير سجده ميكردند.
در اينجا چند روايت كه بيان كننده سنت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و شيوه اصحاب آن حضرت است را نقل ميكنيم:
حديث مشهور بين شيعه و سني كه مستفيض و نزديك به متواتر است: «جُعِلتْ لي الارض مسجداً و طهورا»؛ «زمين براي من محل سجده و پاككننده قرار داده شده است».
«وائل بن حجر» ميگويد: «پيامبر(صلي الله عليه و آله) را ديدم كه هرگاه سجده ميكرد پيشاني و بينياش را بر زمين ميگذاشت».[4]
«ابوحُميد الساعدي» در توصيف سجده پيامبر(صلي الله عليه و آله) ميگويد: «هنگاميكه سجده مينمود، پيشاني و بيني خود را بر زمين مينهاد».[5]
«أبوسعيد خدري» در حديثي ميگويد: «پيامبر(صلي الله عليه و آله) براي ما نماز خواند و من ديدم آثار گِل و آب را بر پيشاني و اطراف بيني او».[6]
«عايشه» همسر آن حضرت ميگويد: «هرگز نديدم پيامبر(صلي الله عليه و آله) هنگام سجده پيشانياش را با چيزي [از گذاشتن مستقيم بر زمين] محافظت كند».[7]
و در حديث ديگر ميگويد: «آن حضرت حصيري داشتند كه آن را پهن ميكردند و بر روي آن نماز ميخواندند».[8]
«ام سلمه» همسر پيامبر(صلي الله عليه و آله) از آن حضرت نقل ميكند كه فرمودند: «صورتت را به خاطر خدا خاكي كن».[9]
«خالد الخذاء» گويد: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) صهيب را ديدند كه سجده ميكند، اما مواظب است خاكي نشود (از خاك فاصله ميگيرد) به او فرمودند: اي صهيب صورتت را خاكي كن (بر خاك بگذار)».[10]
«ابن عباس» ميگويد: «پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر سنگ سجده ميكرد».[11]
«جابربن عبدالله» ميگويد: «زمانيكه هنگام ظهر، با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نماز ميخواندم، مشتي سنگريزه بر ميداشتم تا سرد شود و بر آنها سجده كنم».[12]
«انسبن مالك» ميگويد: «ما با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در شدت گرما نماز ميخوانديم، پس هر يك از ما مقداري سنگريزه با دست خود برميداشت تا سرد شود و بگذارد و بر آن سجده كند».[13]
از «ابن عمر» نقل شده است كه گفت: «شبي باران آمد و زمين خيس شده بود، پس هر كس سنگريزهها را در دامن لباسش جمع مينمود [و هنگام نماز خواندن] زير خود پهن ميكرد [و بر آن نماز ميخواند].[14]
«عمر بن خطاب» ميگويد:
شبي باران آمد، پس براي [اقامه] نماز صبح بيرون آمديم، هر كه از مسيل در دامن لباس خود سنگريزهها را جمع مينمود، سپس بر روي آنها نماز ميگزارد. هنگاميكه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) اين امر را مشاهده كردند، فرمودند: چه خوب بساطي است (فرشي است). پس اين اول قضيه سنگريزهها بود.[15]
«عياض بن عبدالله قرشي» گويد: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مردي را ديدند كه [در حال نماز] بر گوشه عمامهاش سجده ميكرد، حضرت به او اشاره كردند كه عمامهات را بالا ببر و اشاره كردند به پيشانياش».[16]
امام علي(عليه السلام) فرمودند: «هرگاه يكي از شما نماز ميخواند، عمامه را از پيشاني بالا بزند [تا بر زمين سجده كند]».[17]
«نافع» گويد: «هرگاه عبداللهبن عمر ميخواست سجده كند و در آن حال عمامه به سر داشت، عمامهاش را بالا ميزد تا پيشانياش را بر زمين بگذارد».[18]
«صالح بن حيوان سبائي» گويد: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مردي را ديدند كه در كنار ايشان سجده ميكرد و عمامهاش را بر روي پيشانياش آورده بود، سپس رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عمامه او را از پيشانياش بالا زد».[19]
در «سنن» آمده است: «عبادة بن صامت زماني كه به نماز ميايستاد پيشاني را از عمامه برهنه ميكرد».[20]
«ابو عبيده» گويد: «ابن مسعود نماز نميخواند يا سجده نميكرد، مگر بر زمين».[21]
«انس بن مالك» گفته است:
جدهام مليكه، پيامبر(صلي الله عليه و آله) را براي تناول طعامي كه براي آن حضرت درست كرده بود دعوت نمود، حضرت از آن غذا ميل كرد و سپس فرمود: برخيزيد تا برايتان نماز بخوانم. انس گويد: حصيري داشتيم كه از استفاده زياد سياه شده بود، به وسيله آب آن را تمييز نمودم، سپس رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بر روي آن ايستاد و من و پسر بچه پشت آن حضرت و پيرزن پشت سر ما.[22]
ابن عباس گفته است: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بر خمره نماز ميخواندند».[23]
«خمره» به زيراندازي گفته ميشود كه از الياف درخت خرماي نر بافته ميشود.
«ابوسيعد خدري» گفته: «بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وارد شدم، ديدم آن حضرت را كه بر روي حصيري نماز ميخواند و بر همان سجده ميكند».[24]
همسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) «ميمونه» ـ امالمؤمنين ـ گويد: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نماز ميخواند و من كنار او ميايستادم و چه بسا لباسش هنگام سجده به من ميخورد و آن حضرت بر روي خمره نماز ميگزارد».[25]
«عبدالله بن عمر» گويد: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) همواره بر روي خمره نماز ميخواند و بر آن سجده مينمود».[26]
«انس بن مالك» نيز گفته است: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) همواره بر روي خمره نماز ميخواند و بر آن سجده مينمود».[27]
«ام سلمه» ـ امالمؤمنين ـ گويد: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) حصير و خمرهاي داشت كه بر روي آن نماز ميخواند».[28]
«بيهقي» از «خباب بن أرت» چنين روايت ميكند: «از شدت گرما و سوزش پيشاني و كف دستهايمان به پيامبر(صلي الله عليه و آله) شكايت كرديم، ولي آن حضرت شكايت ما را نپذيرفت».[29]
اينها برخي از رواياتي است كه بر جواز (يا بهتر است بگوييم سنت بودن) سجده بر زمين، سنگ و آنچه از زمين ميرويد و مأكول و ملبوس نيست، دلالت دارد. روايت صحيحي بر جواز سجده به غير از آنچه ذكر شد، وجود ندارد، مگر در صورت حرج كه شيعه و سني سجده بر غير اينها را جايز ميدانند.
نتيجهگيري از اين روايات
با توجه به مجموع اين روايات كه عمده روايات در اين موضوع است اين نتايج بهدست ميآيد:
ـ پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اصحاب آن بزرگوار بر زمين سجده ميكردند حتي در هواي باراني كه زمين مسجد گِلي بود يا در هواي گرم و سوزان كه بر اثر آن پيشاني مردم اذيت ميشد.
ـ پيامبر(صلي الله عليه و آله)، بر سنگ، سنگريزه حصير و خمره (كه از ليف خرما درست ميشد) سجده ميكردند.
ـ پيامبر(صلي الله عليه و آله) و امام علي(عليه السلام) از پوشاندن پيشاني با عمامه در هنگام نماز نهي كردهاند و نيز پيامبر(صلي الله عليه و آله) از سجده بر گوشه عمامه آشكارا نهي فرموده است؛ ازاينرو اصحاب آن حضرت بر عمامه خود سجده نميكردند.
در مجموع دليلي بر جواز سجده بر غير زمين و آنچه از آن ميرويد و مأكول و ملبوس نيست، نداريم؛ از اينرو مشروع نيست و بدعت خواهد بود. هيچ شكي نيست كه در زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اصحاب و تابعين، فرشهاي ماشيني و مانند آن وجود نداشته است و سجده بر آنها مخالف سنت است؛ بنابراين حرام و خود بدعتي آشكار است.
2. استفاده از مُهر از چه زماني رايج شده است؟
با بررسي منصفانه منابع اسلامي مشخص ميشود كه استفاده از مُهر در صدر اسلام بوده و بعدها به اقتضاي زمان، استفاده آن گسترده شده است. براي نمونه به دو روايت اشاره ميكنيم:
ـ «ابن ابي شيبه» در كتاب «المصنف» آورده «مسروق بن اجدع» (كه يكي از تابعين، شخصيتهاي علمي، جزء رجال برجسته و از راويان حديث است و نزد علما مقام و منزلتي ويژه دارد) از خاك مدينه خشتي ساخته بود و هرگاه سفر ميكرد آن خشت را همراه خود به داخل كشتي ميبرد تا به هنگام نماز بر آن سجده كند.[30]
ـ «ازرقي» از «رزين» غلام ابن عباس نقل كردهاند كه او ميگفت: «علي بن عبدالله بن عباس»، براي من نوشت، كه قطعه سنگ صافي از سنگهاي مروه براي من بفرست كه روي آن سجده كنم.[31]
3. نظر فقهاي شيعه درباره آنچه ميتوان بر آن سجده نمود چيست؟
نكته: فقهاي شيعه ميگويند هرگاه به هنگام نماز، نمازگزار پيشاني خود را بر روي زميني كه خاك پاك و يا سنگ پاك است بگذارد، نيازي به گذاشتن مهر نيست.
در ديدگاه فقهاي شيعه، تنها سجده بر زمين و روييدنيهاي آن (به غير از خوردنيها و پوشيدنيها) جايز است، اما سجده بر خاك كه از اجزاء زمين است، فضيلت بيشتري دارد؛ زيرا حكمت سجده، اظهار تواضع و فروتني در برابر خداوند است و سجده بر خاك، موجب خضوع و فروتني بيشتر در برابر پروردگار جهان است. اين همان حكمي است كه از احاديث و سيره رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و صحابه آن حضرت استفاده ميشود (مجموعه احاديث سنت و سيره رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و صحابه آن حضرت در پاسخ سؤال اول بيان شد).
بعد از رواياتي كه از پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اصحاب آن حضرت نقل شد، چند نمونه از روايات اهلبيت آن حضرت: را نقل ميكنيم:
در كتاب «وسايل الشيعه»، چنين ميخوانيم:
«اسحاقبن فضيل» از امام ابيعبدالله(عليه السلام) (جعفربنمحمد صادق(عليه السلام، درباره سجده بر حصير و بوريا سؤال كرد، آن حضرت در پاسخ فرمود: اشكال ندارد، اما اگر بر زمين سجده شود براي من خوشايندتر است؛ زيرا رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دوست داشت چنين كند و پيشاني خود را بر زمين نهد. من نيز همان را براي تو دوست دارم كه پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) براي خود دوست داشت.[32]
در جاي ديگر ميفرمايد: «سجده بر زمين، حكم الهي و فريضه است و سجده بر خمره (نوعي حصير)، سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است».[33]
4. نظر فقهي ساير فرق اسلامي دراينباره چيست؟
اهلسنت سجده بر زمين و آنچه از آن ميرويد (غير از خوردني و پوشيدني) را صحيح ميدانند و از اين جهت با شيعه اشتراك نظر دارند، اما آنها، سجده بر پوشيدنيها، فرشهاي ماشيني و امثال آن را نيز صحيح ميدانند. با دقت در ادلة قول به صحت سجده بر فرش و لباس، مشخص ميشود كه سجده بر اينگونه چيزها غير از زمان اضطرار صحيح نيست؛ زيرا ادله آن بسيار ضعيف و سست است.
از رواياتي كه بيان شد، سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) و نظر اهلبيت: و عمل اصحاب به وضوح روشن شد كه سجده بر زمين و آنچه از آن ميرويد (به غير از مأكول و ملبوس) صحيح است. و اما بيشتر از آن نياز به دليل دارد.
ادله ارائه شده اهلسنت مربوط به حالت عذر است و از آنها مطلق جواز را نميتوان اثبات كرد؛ مانند:
«انسبنمالك ميگويد: به هنگام گرماي شديد با پيامبر(صلي الله عليه و آله) نماز ميخوانديم، پس هرگاه يكي از ما نميتوانست پيشاني خود را بر زمين قرار دهد لباس خود را پهن ميكرد و بر آن سجده مينمود».[34]
البته اين روايت بيانگر فعل پيامبر(صلي الله عليه و آله) و يا تقرير و تأييد آن حضرت نيست و از سوي ديگر روشن شد كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) به شكايت «خباب بن أرت» درباره گرماي زياد توجه نفرمودند[35]؛ بنابراين اگر چنين كاري صحيح بود پيامبر(صلي الله عليه و آله) به او ميفرمود چنين انجام دهد و يا خود خباب اين كار را انجام ميداد و به پيامبر شكايت نميكرد. اين روايت با روايت ديگر انس متعارض است، آنجا كه نقل ميكند: «ما با رسولخدا(صلي الله عليه و آله) در شدت گرما نماز ميخوانديم، پس هر يك از ما مقداري سنگريزه با دست خود برميداشت تا سرد شود و بگذارد تا بر آن سجده نمايد».[36]
همچنين با چند روايت ديگر كه حاكي از نهي پيامبر(صلي الله عليه و آله) از اين كار است تعارض دارد از جمله: روايت «عياض بن عبدالله قرشي» كه گفته است: «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مردي را ديدند كه [در حال نماز] بر گوشه عمامهاش سجده ميكرد، حضرت به او اشاره كردند كه عمامهات را بالا بزن و به پيشانياش اشاره كردند».[37]
و روايت «صالح بن حيوان» كه گفته است: «رسول خدا مردي را ديدند كه در كنار ايشان سجده ميكرد و عمامهاش را بر روي پيشانياش آورده بود، پس رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عمامه او را از پيشاني بالا زد».[38]
همچنين با روايت امام علي(عليه السلام)[39] و روايت نافع درباره عمل «عبدالله بن عمر»[40] و نيز عمل «عبادة بن صامت»[41] تعارض دارد.
در نتيجه روايت انس (كه ميگويد بر گوشه عمامه سجده ميكردند)، توان معارضه با ساير روايات صريح را ندارد و در نهايت بايد آن را به زمان اضطرار يا عذر حمل كرد.
رواياتي كه اهل سنت براساس آنها فتوا دادهاند با روايت انس كه در مجموع دوازده روايت است و مفهوم برخي از آنها مشابه با هم هستند، توان معارضه ندارد. با دقت در اين روايات ميتوان گفت، اين روايات يا در حال اضطرار و عذر بوده است و يا مشكل سند و دلالت دارد؛ از اينرو توان معارضه با مجموع روايات سابق را ندارد.
مرحوم استاد «احمدي ميانجي=» بعد از نقل اين روايات دلايلي را بر رد آنها بيان كرده است كه خلاصه آن چنين است:
اين همه رواياتي بود كه قائلين به جواز سجده بر لباس و فرش به آنها استناد نمودهاند، لكن تدبر در ساير ادله و آنچه پيامبر(صلي الله عليه و آله) و صحابه بدان عمل نمودهاند، اقتضاء ميكند كه نميتوان بر اين روايات اعتماد نمود. اشكال در اين روايات از چند جهت روشن است:
1. اين روايات بر فرض قبول آنها از جهت سند و دلالت، توان مقابله با روايات متواتر و متضافر كه دلالت بر حصر جواز سجده را بر زمين داشت، ندارد.
2. بزرگان فقهاي اهل سنت جواز سجده بر غير زمين را منحصر به حال اضطرار ميدانند؛ مانند: امام شافعي، امام مالك، بخاري، نسائي، دارمي، ابن ماجه، شوكاني، ابن حجر و ...
3. بيهقي حديث سجده بر گوشه عمامه را رد كرده است و نووي گفته است: «ان العلماء مجمعون على ان المختار مباشرة الجبهة للارض و أما المروي عن النبي(صلي الله عليه و آله): انه سجد على كور عمامته فليس بصحيح...».
4. آنچه از رواياتي را كه بر نماز و سجده بر بساط دلالت مينمايند، نميتوان به لباس تعميم داد زيرا روايات فراواني دلالت دارند بر اينكه بساط در آن زمان از حصير و برگ درخت خرما بوده است و در اينكه بر نباتات ميتوان سجده نمود، اشكالي نيست.[42]
5. علت عدم جواز سجده بر خوردنيها و پوشيدنيها از نظر شيعيان چيست؟
براي آشنايي با علتي كه براي سجده نكردن بر خوردنيها و پوشيدنيها ذكر شده است، فرمايش امام صادق(عليه السلام) را نقل ميكنيم:
هشام بن حكم از حضرت امام صادق(عليه السلام) پرسيد: سجده بر چه چيزهايي جايز است و بر چه چيزهايي جايز نيست؟ آن حضرت پاسخ دادند: سجده جايز نيست مگر بر زمين يا آنچه از زمين ميرويد و خوردني و پوشيدني نيست.
هشام عرض كرد: جانم به فدايت علت و رمز اين حكم چيست؟
امام صادق(عليه السلام) پاسخ دادند: چون سجده خضوع و فروتني براي خداوند است، سزاوار نيست بر روي خوردنيها و پوشيدنيها انجام شود؛ زيرا طرفداران دنيا، بنده خوردنيها و پوشيدنيها هستند [در واقع اين بندگان دنيا هستند كه خضوع در برابر خوردنيها و پوشيدنيها ميكنند] و سجدهكننده در حال عبادت خداوند است و سزاوار نيست بر معبود و مسجود اهل دنيا، سجده كند».[43]
سجده بر خاك روشنترين مصداق تواضع و اظهار كوچكي در برابر خداوند است و شايد حكمت آن دور شدن انسان از تكبر است.
«طريحي» از علماي شيعه و «ابن اثير» از علماي اهل سنت روايتي از پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) نقل ميكنند كه فرمودند: «هرگاه فردي از شما نماز خواند! پيشاني و بينياش را به زمين بچسباند تا تكبّر از او بيرون رود».[44]
6. دليل سجده بر تربت حضرت امام حسين(عليه السلام) چيست؟
شيعيان به پيروي از سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) سجده بر خاك را افضل از چيزهاي ديگر ميدانند و بنابراين سجده بر تربت «صعيداً طيبا» كه به پاكي آن يقين داشته باشد، در اولويت است و تفاوتي بين خاكها نيست؛ مهم اين است كه پاك باشد. همان طوري كه مسلمان به طهارت بدن و لباس خود اهميت ميدهد، بايد به پاكيزگي و طهارت سجدهگاه خود نيز در حضر و سفر توجه كند، اما ممكن است در سفر يا برخي مكانها خاك طاهر يافت نشود؛ از اينرو همراه داشتن خاك اهميت پيدا ميكند.
بعد از آنكه وجوب سجده بر زمين يا چيزي كه از زمين ميرويد، روشن شد و از طرفي دانستيم در همهجا خاك طاهر به راحتي در دسترس نيست، عقل سليم به رجحان همراه داشتن تربت پاك حكم ميكند و از طرفي مانعي شرعي بر اين كار نيست.
و اين همان كاري است كه «مسروق بن اجدع» هنگام مسافرت انجام ميداد و كسي او را به شرك متهم و تكفير نكرد.
سجده بر تربت سيدالشهداء امام حسين(عليه السلام) به دلايل زير مستحب است:
الف) عقل ميپذيرد كه برخي سرزمينها و مكانها فضيلت بيشتري به سرزمينها و مكانهاي ديگر داشته باشد، همچنانكه مكانهاي مختلف احكام مختلفي دارند؛ مانند: موقوفات، مسجد محل، مسجد جامع، مسجد الحرام و... . همچنانكه جايگاه افراد مختلف از جهت فضليت متفاوت است؛ مانند: انبيا، اوصيا، اوليا، شهدا، صديقين، مؤمنين و... .
ب) فضيلت حرم مكه، مسجدالحرام، مسجدالنبي و كعبه معظمه، به دليل آيات و روايات درباره جايگاه آنها و منسوب بودن اين اماكن مقدس به خداي سبحان، بر همگان روشن است.
ج) يكي از سرزمينهاي مقدس از ديدگاه روايات اسلامي، سرزمين كربلا است كه قربانگاه فرزندان پاك رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و در رأس آنها، سبط پيامبر(صلي الله عليه و آله)، جگرگوشه علي(عليه السلام) و زهرا(عليه السلام)، از اصحاب كسا، از ابناء در قرآن كريم در قصه مباهله، از مصاديق «هل أتي» مصباح الهدي و سفينة الجناة؛ يعني حسينبن علي(عليه السلام) است. خاكي كه رمز عبوديت و نشانههاي توحيد و فنا شدن در راه خداست.
در اينجا برخي از روايات معتبري را كه درباره جايگاه ويژه كربلا در كتب روايي مسلمانان، به ويژه برادران اهل سنت، وارد شده است، بيان ميكنيم تا ارزش و قداست كربلا و خاك آن روشن شود:
الف) «ابن حجر هيثمي» در «الصواعق المحرقة» چنين روايت كرده است:
حسين(عليه السلام) بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وارد گرديد و به سرعت به جانب آن حضرت شتافت و پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) او را بوسيد. يكي از ملائكه (احتمالاً جبرئيل كه در آنجا حضور داشت) پرسيد: آيا او (حسين) را دوست ميداري؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: آري. آن فرشته گفت: امت تو او را به شهادت خواهند رساند و اگر بخواهيد جايگاه شهادت وي را به شما نشان خواهم داد. سپس مقداري از ريگ و يا خاك قرمز رنگ آورد، و امّسلمه (همسر رسول خدا) آن خاك را گرفت و در لباس خود قرار داد.
«ثابت» گفته است: آن سرزمين را كربلا ميناميديم.
در حديث ديگري آمده است كه پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) آن خاك را بوييد و فرمود: «اين خاك، بوي كرب (اندوه) و بلا ميدهد».[45]
ب) همچنين «ابن حجر» از «ابن سعد» و او از «شعبي» چنين روايت ميكند:
عليبن ابيطالب(عليه السلام) در راه صفين، از سرزمين كربلا عبور كرد و حوالي نينوا كه روستايي بر ساحل فرات است، رسيد، در آنجا توقف نمود و از اسم آن سرزمين سؤال كرد؛ در پاسخ آن حضرت گفته شد: نام آن كربلا است. آن حضرت چنان گريست كه زمين از اشك او مرطوب گشت، آنگاه فرمود: روزي به محضر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وارد شدم، درحاليكه آن حضرت گريان بود. پرسيدم: سبب گريه شما چيست؟ فرمود: چند لحظه قبل، جبرئيل نزد من بود و به من خبر داد كه فرزندم حسين، در كنار شط فرات، در محلي كه كربلا ناميده ميشود، كشته خواهد شد. آنگاه جبرئيل يك مشت از آن خاك را به من داد تا ببويم؛ از اين رو نميتوانم چشمانم را از گريستن بازدارم.[46]
ج) ابنحجر در جاي ديگر چنين حكايت ميكند:
جبرئيل به پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) خبر داد كه امت شما او را خواهند كشت. پيامبر(صلي الله عليه و آله) پرسيدند: فرزند مرا؟ جبرئيل پاسخ داد: آري و اگر بخواهيد، سرزميني را كه در آن شهيد خواهد شد به شما نشان خواهم داد، سپس به سرزمين «طف» (كربلا) در عراق اشاره نمود و از آنجا تربت سرخ رنگي را آورد و به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نشان داد و گفت: اين خاك، محل شهادت اوست.[47]
د) در «وسائل الشيعه» نيز آمده است: ابوعبدالله (امام جعفربن محمد صادق(عليه السلام كيسهاي زرد رنگ از جنس ديبا داشت كه مقداري از تربت امام حسين(عليه السلام) در آن كيسه بود و هنگام نماز، آن را بر روي سجّاده مينهاد و بر آن سجده ميكرد.[48]
اينها نمونههايي از احاديث بود كه جايگاه و فضيلت خاك پاك كربلا را نشان ميدهد.
پيشتر گذشت كه مسروقبن اجدع، فقيه تابعي، از خاك مدينه براي خود خشتي ساخته بود و در مسافرت همراه خود ميبرد و نيز عليبنعبدالله بن عباس براي سجده كردن از سنگ مروه طلب كرد. سؤال اين است خاك مدينه و سنگ مروه چه خصوصيتي دارند كه براي سجده انتخاب شدهاند؟
شيعه سجده بر تربت كربلا را با تمسك به اين دلايل مستحب ميداند.
براي مطالعه بيشتر ميتوانيد به اين منابع مراجعه كنيد:
1. السجود علي التربة الحسينية، محمدمهدي السيد حسن الموسوي الخرسان، موسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان، 1420ه. .ق.
2. حول المسح علي الرجلين و السجود علي الارض، خليفة عبيد الكلباني العماني، دارالعصمة، سنابس، بحرين، 1428ه .ق.
3. السجود علي الارض، علي احمدي، مؤسسه در راه حق، قم، بيتا.
4. سجده بر تربت يا نهايت تواضع در ...، سيدرضا حسيني نسب، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، قم، 1388ه .ش.
5. حكمت سجده بر تربت پاك سيدالشهداء، روح الله عباسي، (برگزيده كتاب سيرتنا و سنتنا، علامه اميني)، زائر، قم، 1387ه .ش.
6. مُهرِ نماز، محمد عباس عطايي اصفهاني، انتشارات حضرت عباس(عليه السلام)، قم، 1387ه .ش.
[1]. ترجيعبند سلفيها در هر چيزي كه آن را بدعت ميشمارند اين است كه «إن كل محدثة بدعة و كل بدعة ضلالة» يا مىگويند «البدعة كل ما احدث على غير مثال سابق» و مسلم است كه فرشهاي ماشيني و نظاير آن، چيزهاي جديدي هستند كه هرگز زمان پيامبر9 وجود نداشتهاند.
[2]. اصول كافي، كليني، ج1، ص14؛ من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج1، ص155؛ الخصال، شيخ صدوق، ج1، ص188؛ بشارة المصطفي، عماد الدين الطبري، ص103؛ دعائم الإسلام، قاضي نعمان، ج1، ص120؛ وسايلالشيعه، ج3، ص350.
[3]. صحيح بخاري، ج1، ص435، ج6، ص22؛ سنن ابي داود، ج1، ص118؛ سنن الترمذي، ج1، ص199؛ سنن النسائي، ج2، ص56؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص103؛ سنن الدارمي، في الصلاة، ص111؛ السنن الكبري، ج1، ص222، ج2، ص433؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، صص 250 و 307، ج2، صص204، 222، 250، 412. و... .
[4]. روي وائل بن حجر الحضرمي، قال: «رأيت النبي صلى الله عليه [و آله] و سلم، اذا سجد وضع جبهته و أنفه على الأرض». مسند احمد، ج4، ص317؛ احكام القرآن، للجصاص، ج5، ص26.
[5]. ابوحُميد الساعدي، فقد روي في حديثه الذي وصف به صلاة النبي9 فقال و هو يصف سجوده: «كان إذا سجد أمكن جبهته و أنفه من الأرض». سنن الترمذي، ج2، ص59؛ قال الترمذي، حسنٌ صحيح.
[6]. ابوسعيد الخدري، قال في حديث له جاء في آخره: «فصلى بنا رسول الله صلى اله عليه [و آله] و سلم رأيت الطين و الماء على جبهته صلى الله عليه [و آله] و سلم و أرنبته». صحيح بخاري، ج1، ص162؛ الموطأ لمالك برواية الشيباني، ص167.
[7]. عن عايشه: «ما رأيتُ النبي صلى الله عليه [و آله] و سلم متقياً وجهه بشي، تعني في السجود». كنز العمال، السجود و ما يتعلق به؛ مسند عبدالله بن عباس، ج8، ص130، ح 22241.
[8]. عن عايشه: «ان النبي صلى الله عليه [و آله] و سلم كان له حصير يبسطه و يصلّي عليه». فتح الباري، كتاب الصلاة، باب 20، الصلاة علي الحصير، ج1، ص491.
[9]. «تربّ وجهك لله تعالى»؛ كنز العمال، متقي هندي، ج7، ص465، ح 19809.
[10]. عن خالد الخذاء قال: «رأى النبي9 صهيباً يسجد كأنّه يتقي التراب فقال له النبي9: تربِّ وجهك يا صهيب»؛ المصنف، عبدالرزاق بن همّام، باب الصلاة علي الصفا و التراب،ج 1، ص391، ح 1528؛ كنز العمال، ج7، ص465، ح 19810.
[11]. عن ابن عباس: «إن النبي9 سجد على الحجر». مستدرك، حاكم، ج3، ص473؛ ذهبي، ج1، ص646.
[12]. عن جابر بن عبدالله قال: «كنتُ اُصلّي مع رسول الله9 فآخذ قبضة من حصى في كفّي لتبرد حتى أسجد عليه من شدة الحر». سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص327.
[13]. عن انس بن مالك قال: «كنّا نصلي مع رسول الله9 في شدة الحر فيأخذ أحدنا الحصاء في يده فإذا برد وضعه و سجد عليه». سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص106.
[14]. سنن ابيداوود، ج1، ص75؛ سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص440.
[15]. قال عمربنخطاب: «مطرنا من الليل فخرجنا لصلاة الغداة، فجعل الرّجل يمرّ على البطحاء فيجعلُ في ثوبه من الحصباء فيصلّي عليه، فلمّا رأى رسول الله9 ذاك، قال: ما احسن هذا البساط، فكان ذلك أوّل بدء الحصباء».
[16]. عن عياض بن عبدالله قرشي قال: «رأى رسول الله9 رجلاً يسجد على كورعمامته، فأومأ بيده: ارفع عمامتك، و أومأ إلى جبهته». سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105.
[17]. قال علي اميرالمؤمنين7: «إذا كان أحدكم يصلي فليحسر العمامه عن جبهته». سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105.
[18]. قال النافع: «إن عبدالله بنعمر كان إذا سجد و عليه العمامة يرفعها حتّى يضع جبهته بالأرض». سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105.
[19]. عن صالح بن حيوان السبائي قال: «إن رسول الله9 رأى رجلاً يسجد بجنبه و قد اعتم على جبهته، فحسر رسول الله9 عن جبهته». سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105.
[20]. «كان عبادة بن الصامت إذا اقام إلى الصلاة حسرالعمامة عن جبهته». سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105.
[21]. عن ابيعبيده قال: «إنّ ابن مسعود كان لا يصلّي أو لا يسجد إلا على الارض». مجمع الزوائد، ج2، ص57.
[22]. عن انس بن مالك، قال: «إن جدّته مليكة دعت رسول الله9 لطعام صنعته له. فأكل منه ثم قال: قوموا فلأ صلّي لكم. قال انس: فقمت إلى حصير لنا قد اسودّ من طول ما لبس فنضحته بماء . فقام رسول الله9 و صففت و اليتيم و راءه، و العجوز من ورائنا». صحيح بخاري، ج1، ص101.
[23]. عن ابنعباس قال: «كان رسول الله9 يصلّي على الخمرة»؛ صحيح ترمذي، ج2، ص126. ايشان از امام ابن عربي المالكي نقل كرده كه: «خمره، حصير نماز است».
[24]. عن ابيسعيد الخدري قال: «إنه دخل على النبي، فرأيته يصلّي على حصير يسجد عليه»؛ صحيح مسلم، ج2، صص62 و 128؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص321.
[25]. عن ميمونه ـ ام المؤمنين ـ قالت: «كان رسول الله9 يصلي و أنا حذائه، و ربّما اصابني ثوبه إذا سجد، و كان يصلي على خمرة»؛ صحيح بخاري، ج1، ص101؛ صحيح مسلم، ج2، ص182؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص320؛ سنن نسائي، ج2، ص57؛ سنن بيهقي، ج2، ص421.
[26]. عن ابنعمر قال: «كان رسول الله9 يصلي على الخمرة و يسجد عليها».
[27]. عن انس بن مالك قال: «كان رسول الله9 يصلي على الخمرة و يسجد عليها»؛ الاوسط، للطبراني، مجمع الزوائد، ج2، ص57.
[28]. عن امسلمه ـ ام المؤمنين ـ قالت: «كان لرسول الله9 حصير و خمرة يصلّي عليها»؛ همان.
[29]. عن خباب بن أرت قال: «شكونا إلى رسول الله9 شدة الرمضاء في جباهنا و أكفّنا فلم يشكنا»؛ سنن بيهقي، ج1، ص438 و ج2، صص105 ـ 107؛ صحيح مسلم، ج1، ص433.
[30]. المصنف، لابن ابي شيبه... عن ابن سيرين، قال: «نبئت أن مسروقاً كان إذا سافر حمل معه في السفينة لبنة يسجد عليها»؛ المصنف، ابنابيشيبه، ص270. لبنه يعني خشت خام، مقداري خاك به هم چسبيده، گل خشكيده كه به شكل مكعب مربع يا مستطيل و در اندازههاي گوناگون ساخته ميشود.
[31]. عن أبي عيينه، قال: سمعت رزين، مولي ابنعباس يقول: «كتب إلّي علي بن عبدالله بن عباس ـ أن إبعث إلي بلوح من حجارة المروة أسجد عليه»؛ أخبار مكه، محمدبنعبدالله ازرقي، ج2، ص151.
[32]. «و عن اسحاق بن الفضيل انّه سأل أباعبدالله7 عن السجود على الحصير و البواري، فقال: لا بأس و ان يسجد على الأرض أحب إلي فان رسول الله9 كان يحبّ ذلك ان يمكنّ جبهة من الأرض، فانا أحب لك ما كان رسول الله9 يحبّه»؛ وسايل الشيعه، ج2، ص609.
[33]. «السجود على االارض فريضة و على الخمرة سنّة»؛ وسايل الشيعه، ج3، ص593.
[34]. «.... عن انس بن مالك قال كنا نصلي مع رسول الله في شدة الحر فإذا لم يستطع أحدنا أن يمكن جبهته من الأرض بسط ثوبه فسجد عليه»؛ صحيح مسلم،ج 1، ص433؛ همچنين اين روايت با همين مضمون در صحيح بخاري، ج1، ص404 آمده است. و نيز با همين مضمون در صحيح ابن خزيمه، ج1، ص336؛ سنن البيهقي الكبري، ج2، ص105 وارد شده است.
[35]. صحيح مسلم، ج1، ص433؛ سنن الكبري، ج1، ص438 و ج2، صص105 ـ 107.
[36]. عن انسبنمالك قال: «كنّا نصلي مع رسول الله9 في شدة الحر فيأخذ أحدنا الحصباء في يده فإذا برد وضعه و سجد عليه»؛ سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص106.
[37]. عن عياض بن عبدالله قرشي قال: «رأى رسول الله9 رجلاً يسجد على كور عمامته، فأومأ بيده: ارفع عمامتك، و أومأ إلى جبهته»؛ سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105.
[38]. عن صالح بن حيوان السبائي قال: «إن رسول الله9 رأى رجلاً يسجد بجنبه و قد اعتم على جبهته، فحسر رسول الله9 عن جبهته»؛ سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105.
[39]. سنن الكبري، بيهقي، ج2، ص105.
[40]. همان.
[41]. همان.
[42]. السجود علي الارض، علي احمدي، صص91 ـ 98.
[43]. عن هشام بن الحكم انّه قال لأبي عبدالله7: «أخبر ني عمّا يجوز السجود عليه و عمّا لا يجوز. قال: السجود لا يجوز الّا على الأرض، أو على ما أنبتت الأرض الّا ما أكل أو لبس فقال: جعلت فداك ما العلة في ذلك؟ قال: لأنّ السجود خضوع لله عزّوجلّ، فلا ينبغي ان يكون على ما يؤكل و يلبس لأنّ أبناء الدنيا عبيد ما يأكلون و يلبسون و الساجد في سجوده في عبادة الله عزّوجلّ، فلا ينبغي أن يضع جبهته في سجوده على معبود أبناء الدنيا الّذين اغتروا بغرورها الحديث»؛ وسايل الشيعه، ج3، ابواب ما يسجد عليه باب1، ص591.
[44]. «اذا صلّى احدكم فليلزم جبهته و انفه الأرض حتى يخرج منه الرّغم»؛ مجمع البحرين، طريحي، ماده رغم، ج6، ص74؛ النهاية في غريب الحديث و الأثر، ابن اثير، ماده رغم، ج2، ص239.
[45]. الصواعق المحرقة، ص192.
«... إذ دخل الحسين فاقتحم فوثب على رسول الله9 فجعل رسول الله9 يلثمه و يقبّله، فقال له الملك: أتحبّه؟ قال: نعم، قال: انّ امّتك ستقتله و إن شئت أريك المكان الذي يقتل به فأراه فجاء بسهلة أو تراب أحمر، فأخذته أم سلمه فجعلته في ثوبها.
قال ثابت: كنّا نقول انّها كربلاء.
واخرجه أيضاً أبو حاتم في صحيحه. وروى أحمد نحوه. و روى عبدالله بن حميد و ابن احمد نحوه أيضاً... و زاد الثاني أيضاً أنه9 شمّه و قال: «ريح كرب و بلاء».
[46]. الصواعق المحرقة، ص193.
«مرّ علي رضي الله عنه بكربلاء عندِ مسيره إلى صفين و حاذى نينوى ـ قرية على الفرات ـ فوقف وسأل عن اسم هذه الأرض فقيل: كربلاء، فبكى حتّى بلّ الأرض من دموعه ثمّ قال: دخلت على رسول الله9 و هو يبكي فقلت: ما يبكيك؟ قال: كان عندي جبرئيل آنفاً و أخبرني انّ ولدي الحسين يقتل بشاطئ الفرات بموضع يقال له كربلاء، ثم قبض جبرئيل قبضة من تراب شمّني اياه، فلم أملك عيناي أن فاضتا».
[47]. الصواعق المحرقة، ص193.
«... فقال جبرئيل: ستقتله أمّتك. فقال9: ابني؟ قال: نعم و إن شئت اخبرتك الأرض الّتي يقتل فيها فأشار جبرئيل بيده إلى الطّف بالعراق، فأخذ منها تربة حمراء فأراه اياه و قال: هذه من تربة مصرعه».
[48]. وسائل الشيعه، ج3، ص608.
«كان لأبي عبدالله ـ جعفر بن محمد7 خريطة من ديباج صفراء فيها من تربة أبي عبدالله7 فكان إذا حضرته الصلاة صبّه على سجّادته و سجد عليه».