آیا عزاداری و قمه زنی جایز است؟

مقدمه اسلام بر تعبد و تعقل تأکید دارد و حوزه‌های تعبد و تعقل را از هم جدا می‌کند. تعبد به معنی پذیرش دیدگاه پیشوایان دین در تبیین وحی است. دوری از این پیشوایان، برخی را به سمت قواعد عقلی و عقلایی چون قیاس، استحسان و... کشانده است. آنها سیره ر

مقدمه

اسلام بر تعبد و تعقل تأكيد دارد و حوزه‌هاي تعبد و تعقل را از هم جدا مي‌كند. تعبد به معني پذيرش ديدگاه پيشوايان دين در تبيين وحي است. دوري از اين پيشوايان، برخي را به سمت قواعد عقلي و عقلايي چون قياس، استحسان و... كشانده است. آنها سيره را در عزاداري انكار و گاهي عزاداري را تحريم كرده‌اند. در اين مقاله سعي شده با واهي نشان دادن اين ديدگاه، با استفاده از منابع اهل سنت، اثبات شود كه عزاداري، بين مذاهب اسلامي اتفاقي است.

طرح بحث

موضوع اصلي اين بحث، سوگواري بر مردگان و شهيدان و چرايي آن است. مطالب اين مقاله در محورهاي ذيل ارائه مي‌شود:

اول، منش پيامبر(صلي الله عليه و آله) در برپايي عزاداري و گريه‌ بر مرده و شهيد؛

دوم، تشويق‌هاي پيامبر(صلي الله عليه و آله) براي سوگواري بر شهيد و غير شهيد؛

سوم، منش صحابه در اين زمينه؛

چهارم، سيره مسلمانان در مراسم عزاداري براي اموات؛

پنجم، بررسي روايات تحريم گريه بر اموات.

سيره و روش پيامبر(صلي الله عليه و آله)

نمونه اول

«نسائي» در كتاب خود از «اسامة‌بن زيد» نقل مي‌كند:

روزي فرزند يكي از دختران پيامبر(صلي الله عليه و آله) رحلت كرد. او كودك بود. به پيامبر(صلي الله عليه و آله) خبر دادند. حضرت تشريف آوردند و كودك را كه مرده بود، بغل گرفتند و به ‌شدت گريه كردند؛ به گونه‌اي كه اشك‌هاي مبارك ايشان سرازير گشت. اطرافيان از اين كار تعجب كردند. «سعد» پرسيد: چرا گريه مي­كنيد؟ پيامبر فرمود: «هذا رحمة يجعلها في قلوب عباده»[1]؛ «اين [ترحم بر اين كودك] از رحمت الهي است كه خداوند آن را در دل‌هاي بندگان خود قرار مي‌دهد».

نمونه دوم

مورد دوم، جريان جنگ احد بود كه افراد زيادي در آن شهيد شدند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) هنگام بازگشت از جنگ احد از هر كوچه كه مي‌گذشتند خانواده شهدا را گريان مي‌ديدند تا اينكه به خانه حمزه‌ رسيدند. اما صداي گريه از خانه حمزه نمي‌آمد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) با ديدن اين وضعيت فرمودند:‌ «لكن حمزه لابواكي له»[2]؛ «[همه شهدا گريه‌كننده دارند] اما عموي من حمزه، گريه‌كننده‌اي ندارد». چون اين خبر در مدينه پخش شد، زن‌هاي خانواده شهدا از گروه انصار به خانه حمزه آمدند و عزاداري كردند. «ابن عبدالبر قرطبي» (متوفاي430 هجري)، مي‌گويد: «تا به امروز بين زنان انصار در مدينه چنين رسم است؛ هنگامي كه مي‌خواهند بر مرده‌هايشان اِقامة عزا و گريه كنند، نخست بر حمزه گريه مي‌كنند و براي او اقامه عزا مي‌كنند». مانند اين ماجرا، براي حضرت جعفر نيز نقل شده است. پيامبر(صلي الله عليه و آله) با شنيدن خبر شهادت جعفر فرمودند: «على مثل جعفر فلتبك البواكي»[3]؛ «مناسب است براي شهيدي چون جعفربن‌ابي­طالب، گريه‌كنندگان گريه‌كنند».

نمونه سوم

مسلماني از دنيا رفته بود. پيامبر(صلي الله عليه و آله) در مراسم تشييع شركت كردند و خليفه دوم نيز آنجا بود. عمربن خطاب با شنيدن صداي گريه زن‌ها برآشفت و آنان را از گريه‌ نهي كرد. رسول‌الله(صلي الله عليه و آله) به او فرمودند: «يا عمر دعهنّ فان العين دامعة و النفس مصابة و العهد قريب»[4]؛ «اي عمر! كاري به آنان نداشته باش. بگذار بگريند؛ چه اينكه چشم، گريان است و روح مصيبت‌زده است و پيوند و قرابت با تازه‌گذشته و ارتباط با او بسيار نزديك بود.» بنا بر اين روايت، حضرت مانع كسي شدند كه مردم را از گريه بر مرده نهي مي‌كرد.

نمونه چهارم

مورد ديگر، گريه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر حضرت ابوطالب است. مؤلف «طبقات الكبري» نقل مي‌كند:

حضرت علي(عليه السلام) فرمودند: «چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پيامبر(صلي الله عليه و آله) دادم، ايشان گريست. سپس فرمود: «اذهب فاغسله وكفنه غفرالله له و رحمه»[5]؛ «غسلش بده و كفنش كن خداوند او را بيامرزد و رحمت كند».

اين روايت، افزون‌ بر جواز گريه بر ميت، بر مسلمان بودن ابوطالب نيز دلالت مي‌كند؛ زيرا غسل و كفن و دفن غير مسلمان جايز نيست.

نمونه پنجم

«حاكم نيشابوري» در «مستدرك» نقل مي‌كند:

پيامبر(صلي الله عليه و آله) هنگامي كه براي زيارت قبر مادرشان به ابواء رفتند، كنار قبر مادرشان قرار گرفتند و گريه كردند؛ «بكى و ابكى من حوله»[6]؛ «ايشان گريه كردند و كساني هم كه از اصحاب، خدمت ايشان بودند، آنها هم گريه كردند.

اين ماجرا بعد از هجرت و در 53 سالگي پيامبر(صلي الله عليه و آله)، يعني با گذشت مدتي طولاني از رحلت اين بانو، رخ داد.

نمونه ششم

نمونه ديگر، گريه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر ابراهيم است. اين ماجرا در «عقدالفريد» اندلسي نقل شده. «اندلسي» از متعصبين و كتاب او به ظاهر ادبي است، ولي به گفته مرحوم «علامه اميني»، مؤلف، ادب را به خصوص نسبت به پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) رعايت نمي‌كند.

به پيامبر(صلي الله عليه و آله) خبر دادند فرزندش ابراهيم، كه يك ساله بود، رحلت كرده است. پيامبر(صلي الله عليه و آله) در ماتم فرزندش گريست و در برابر اين پرسش ياران كه چرا گريه مي‌كنيد، فرمود: «يحزن القلب»[7]؛ «دل غمگين مي‌شود» و اشك جاري مي‌شود؛ البته ما راضي به رضاي خداوند عزّوجلّ هستيم و كلام كفرآميز نمي‌گوييم.

نمونه هفتم

وقتي خبر رحلت «فاطمه بنت اسد»، مادر بزرگوار اميرالمؤمنين(عليه السلام) و همسر حضرت ابوطالب، به پيامبر(صلي الله عليه و آله) رسيد، آن حضرت قبل از اينكه ايشان را دفن كنند، كنار قبر آمدند و در قبر ايشان خوابيدند و بدن مبارك را به خاك‌ها ساييدند و بعد گريستند.[8]

نمونه هشتم

«حاكم نيشابوري» و «بيهقي» در كتاب‌هاي خود نقل كرده‌اند:

پيامبر(صلي الله عليه و آله) براي شهدا مجلس عزا گرفتند و شخصاً سخنراني كردند، و زن و مرد گريه كردند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به همراه چند نفر از صحابه بعد از «حمراء‌الاسد» به منزل يكي از شهداي احد به نام «سعدبن ربيع» رفتند. خانواده ‌شهيد در گوشه‌اي پشت پرده نشسته بودند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) شروع كردند از رشادت‌ها، فداكاري‌ها و جانبازي‌هاي سعد سخن گفتن و طوري نحوه شهادت سعد را نقل‌كردند و از نيزه‌هايي كه به بدن ايشان اصابت كرد و او را به شهادت رساند، صحبت كردند كه صداي گريه زن‌ها شنيده شد. اصحاب گريه كردند و خود پيامبر(صلي الله عليه و آله) هم گريستند. در اين هنگام پيامبر(صلي الله عليه و آله) به هيچ وجه از گرية زن‌ها و اصحاب ممانعت نكردند و خودشان هم گريه كردند؛ چرا كه اصولاً خودشان مجلس عزا را در خانه شهيد برپا كرده‌ بودند.[9]

نتيجه‌گيري

از مجموع روايات ياد شده استفاده مي‌شود كه سوگواري بر شهيد و مرده، منش پيامبر(صلي الله عليه و آله) بوده و حضرت، هرگز از آن ممانعت نكرده‌اند.[10]

سيره و روش صحابه و تابعين

نمونه اول

«احمد بن حنبل» و ديگران، روايت كرده‌اند كه اولين كسي كه براي پيامبر(صلي الله عليه و آله) عزاداري كرد، بر سر و صورت خودش ‌زد و زن‌هاي ديگر را هم به اين كار تشويق كرد عايشه بود[11].

نمونه دوم

از حضرت علي‌بن‌ابي‌طالب(عليه السلام) نقل شده است كه هنگامي كه طرفداران معاويه «محمدبن ابي‌بكر» و «مالك اشتر» را در مصر، به طرز فجيعي به شهادت رساندند و خبر به اميرالمؤمنين رسيد، «ولما بلغ عليا قتل محمد بن ابي بكر و الاشتر جزع عليهما جزعاً شديداً و تفجع»[12]؛ «هنگامي كه خبر شهادت محمدبن ابي‌بكر و مالك اشتر به علي(عليه السلام) رسيد. بر مرگ آنها شديداً ناله كرد».

نمونه سوم

«ابن‌عبد»، به نقل از «حسن بصري» مي‌گويد:

هنگامي‌كه امام حسين(عليه السلام) و شانزده نفر از اهل بيت گرامي ايشان به شهادت رسيدند و بعد از آن خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) را به عنوان اسير، به طرف شام بردند، «فاطمه بنت الحسين» نقل مي‌كند (اين عبارت عين عبارتي است كه از «حسن بصري» نقل شده است): ما را بر زنان بني‌اميه وارد كردند: «قد خلت اليهن و ماوجدت فيهن سفيانية الا بكت»[13]؛ «در اين هنگام نديدند زني از بني‌سفيان را مگر اينكه به سينه خودش مي‌زد و نسبت به عمق فاجعه گريه مي‌كرد» و از شهادت امام حسين(عليه السلام) متأثر بود. بنابراين سوگواري و گريه در اصحاب و تابعين امري رايج بود.

نمونه چهارم

نمونه بعدي گريه اهل مكه بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) است. «سعيدبن‌المسيب» نقل مي‌كند: «هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) رحلت كردند، «ارتجت مكه»[14]، يعني؛ مكه به گريه افتاد و از گريه مردم، گو اينكه مكه لرزيد.

نمونه پنجم

طبري مي­گويد:

وقتي خبر [شهادت امام حسين(عليه السلام)] به مدينه رسيد، اصلاً خانه‌اي نبود كه اهل آن گريه نكند. «لم اسمع والله واعية قط مثل واعية نساء بني‌هاشم»: «مدينه يكپارچه گريه شد، اما به خدا قسم گريه‌هايي كه از خانه‌هاي بني‌هاشم شنيده مي‌شد، از هيچ‌كجا شنيده نمي‌شد». طبري دوباره نقل مي‌كند: وقتي به دختر عقيل‌بن‌ابي‌طالب خبر رسيد، در جمع حاضر شد و اين اشعار را سر داد: «ماذا تقولون اذ قال النبي لكم ... ماذا فعلتم و أنتم آخر الامم».[15] اطرافيان نيز گريه كردند و نوحه‌سرايي نمودند.

نمونه ششم

«ذهبي» از «عبدالله‌بن عمر» نقل مي‌كند:

هنگامي كه خبر رحلت برادر عبدالله بن عمر، «عاصم بن عمر» در هفتاد سالگي به ايشان رسيد، خيلي از اين خبر نارحت شد و مرثيه خواند: «ليت المنايا كن خلفن  عاصما/ فعشناجميعا او ذهبن بنا معاً»[16]؛ «اي كاش اين مرگ سراغ برادرم نمي‌آمد، پس همه با هم بوديم، يا همه با هم مي‌مرديم».

نمونه هفتم

ذهبي در جلد دوم «سير اعلام النبلاء» و «عسقلاني» در «فتح‌الباري» نقل مي‌كند:

هنگامي كه فاطمه زهرا(عليه السلام) كنار قبر پدر بزرگوارشان آمدند، خاك قبر ايشان را برداشتند، به طرف صورت‌شان بردند، آن را بوييدند و بوسيدند و بعد اين ابيات را با حالت گريه خواندند:

ماذا على من شم تربة احمد
الا يشم مدى الزمان غواليا
 

«كسي كه بوي خوش خاك قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) را بوييده است، چه مي­شود، اگر در زمان طولاني بوي خوش ديگري نبويد.» سپس فرمودند: مصيبت­هايي بر من وارد شد كه اگر بر روز وارد مي‌شد، روز به شب تبديل مي‌شد.[17]

سيره و روش مسلمين

نمونه اول

وقتي شخصيتي از اهل سنت از دنيا مي­رفت، بازار تعطيل مي‌شد، مراسم عزاداري مي‌گرفتند، طبل و شيپور مي‌زدند و در خيابان راهپيمايي مي‌كردند. در اين بخش، به چند نمونه اشاره مي‌كنيم. «عبدالمؤمن» فقيه اهل ظاهر و مخالف قياس بود كه در سال 336 ه‍ .ق از دنيا رفت. ذهبي نقل مي‌كند: هنگام وفات او مردم طبل و سنج زدند و پيشاپيش جنازه، گروه‌هايي بودند كه طبل مي‌زدند[18]. «نسفي» مي‌نويسد:

خودم در تشييع جنازه‌اش حاضر بودم؛ چنان صداي طبل و دهل شنيده مي‌شد كه گوش را كر مي‌كرد. «مثل مايكون في عساكر»؛ «درست مانند طبل‌هايي كه در ارتش زده مي‌شد». نسفي مي‌گويد: «اين طبل‌ها گوش فلك را كر كرده بود؛ وقتي مردم براي نماز جمع شدند، جمعي از ما گمان كرديم لشكري وارد بغداد شده است»؛ «جيشاً قد قدم».[19]

بنابراين سوگواري، عزا و استفاده از طبل پيش از شيعه بين اهل سنت، رسم بوده است. در زيارت معصومين: ثواب‌ها و آثار متعددي براي گريه وارد شده است؛ اگرچه اهل سنت، ‌امامان شيعه را امام نمي‌دانند، اما براي آنها قدر و عظمت قائل­اند؛ و بر مبناي «و تواتر البكاء علي مصابكم» گريه ناپسند نيست.

نمونه دوم

ذهبي درباره درگذشت «جويني» (478 ه‍ .ق) مي‌نويسد: «وقتي او درگذشت، مردم شعر مي‌خواندند و در خيابان‌ها نوحه و مرثيه سر مي‌دادند». گفتني است: او را در خانه دفن كردند و مدتي بعد، جنازه را به كربلا بردند. انتقال جنازه‌هاي اموات به اماكن متبركه، مرسوم بوده و اختصاص به شيعه نداشته است. ذهبي مي­گويد:

وقتي او درگذشت، اصحابش منبرش را شكستند، تا ديگر كسي به منبر او نرود و اين به سبب احترام ايشان به آن شخص بود. همچنين بازارها تعطيل شد «براي او مراثي خوانده شد و اشعاري گفته شد. او چهارصد شاگرد داشت كه همه قلم‌هايشان را شكستند. يك سال عزاداري كردند و يك سال، به خاطر احترام به استاد، عمامه و پارچه‌اي كه بر سر مي‌گذاشتند، ديگر بر سر نگذاشتند و در شهر، كوچه و بازارها راهپيمايي مي‌كردند. نوحه‌خوان‌ها نوحه مي‌خواندند و فرياد مي‌زدند و جزع مي‌كردند.

ذهبي مي‌گويد: «اين كار اگر انجام نشود، بهتر است». اما در ايام «معزالدوله»، به عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) كه مي‌رسد (در سال 352 اولين عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) برگزار شد) شديداً موضع مي‌گيرد. «اللهم ثبت علينا عقولنا». حال آنكه قبل از عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) در سال 352 ه‍ . ق خود او نقل مي‌كند كه در سال 346 ه‍ . ق، يعني 7 يا 8 سال قبل از آن، براي عبدالمؤمن عزاداري برپا شده و از طبل و مانند آن، استفاده شد. جالب اينجاست كه او در مقابل عزاداري بر عبدالمؤمن موضع نمي‌گيرد. «سبكي» مي‌گويد: «او شب جمعه ماه مبارك رمضان از دنيا رفت. بازار تعطيل شد و جمعي براي تشييع جنازه آمدند.» او ادامه مي‌دهد:

مردم كنار قبرش بودند و هرچه از ماه رمضان مانده بود، كنار قبر او ماندند. قرآن مي‌خواندند و شمع مي‌آوردند. در روز شنبه نيز، بنا به قولي «اصبحنا يوم‌السبت»: مجلس سوگواري و مجلس ختم برپا شد و در كل، سخنراني‌هايي انجام شد و مداح‌ها، مداحي و نوحه‌سرايي كردند.[20]

بنابراين سخنراني، نوحه‌سرايي، نواختن طبل، تعطيلي بازار، راهپيمايي و عزاداري در خيابان مختص به شيعه نيست.

نمونه سوم

«ابن كثير» كه به تعصب معروف است، از «سبط‌‌ابن جوزي» نقل مي‌كند:

در دوران «ملك ناصر»، حاكم حلب، جمعه روزي عاشورا بود. ايشان آمدند تا سخنراني كنند. مردم به او گفتند: راجع به امام‌حسين‌(عليه السلام) صحبت كن. جمعيت زيادي آمده بودند. وقتي او به منبر رفت، سكوت طولاني‌اي كرد و دستمالي از جيب درآورد و بر‌ صورت خود گذاشت و گريه سرداد و اين دو بيت را بيان كرد: «تقول ويل لمن شفعائه خصمائه ... والصور في يوم‌القيامة ينفخ».[21]

واي بر كسي كه شفيعانش دشمنان اويند ... در روز قيامت بر صور دميده مي­شود.

بررسي ادله اهل سنت در تحريم عزاداري

دليل اول

عمده ادله اهل سنت، رواياتي است با اين مضمون كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: «مرده در قبر، بر اثر گريه اهل و فاميلش عذاب مي‌كشد». البته اين روايت از عمربن‌خطاب و از فرزند او عبدالله بن عمر و از بعضي ديگر و با عبارات گوناگون نقل شده است. گاهي قيد «به سبب نوحه‌سرايي و اقامه ماتم بر او» آمده است؛ «ان الميت ليعذب ببكاء اهله»[22]؛ «مرده به سبب گريه اهلش بر او، در قبر عذاب مي‌كشد» و گاهي نيز چنين آمده: «ان الميت يعذب ببعض بكاء اهله»[23]؛ «مرده بر اثر بعضي از گريه‌هاي اهلش عذاب مي­شود».

اشكال اول

در نقد اين استدلال مي‌توان گفت كه راوي در نقل، اشتباه كرده يا نقل را فراموش كرده است؛ يعني خليفه يا فرزند خليفه، عبدلله بن عمر در نقل روايت از پيامبر(صلي الله عليه و آله) اشتباه كرده ‌است كه از عايشه، در صحيح بخاري به آن اشاره كرده است. ابن عباس مي‌گويد:

خليفه دوم درگذشت. من اين روايت را براي عايشه نقل كردم كه خليفه دوم چنين‌ نقل‌كرده است كه پيامبر فرمودند: مرده را بر اثر گرية اهل و فرزندانش عذاب مي‌دهند. عايشه گفت: «ما حدث رسول الله ان الله ليعذب المؤمن ببكاء اهله»؛ به خدا قسم پيامبر(صلي الله عليه و آله) اين طور نفرمودند كه مؤمن را به سبب گرية اهل و فرزندانش در قبر عذاب مي‌دهند، ولي پيامبر فرمودند: «ان‌الله ليزيد الكافر عذاباً ببكاء اهله».[24] خداوند عزوجل بر اثر گريه زن و بچه كافر عذابش را زياد كند.

جريان منع خليفه دوم از گريه بر ميت، بدين قرار است: عايشه در مرگ خليفه اول مجلس سوگواري به‌پا كرد. خليفه دوم مأمور فرستاد كه آنها را پراكنده كند و عايشه موافقت نكرد و بر برپايي مراسم اصرار داشت. خليفه دوم به زور متوسل شد و جمعيت پراكنده شدند. بعد، عمر گفت: آيا مي‌خواهيد ابوبكر در قبر معذب شود و خدا او را به سبب گريه شما عذاب دهد؟ از به كار بردن «ان الميت ليعذب» در اين مورد، معلوم مي‌شود برداشت خليفه از ميت در روايت، مسلمان است؛ يعني پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود كه مؤمن در قبر، بر اثر گرية اهل و فاميل او مورد عذاب الهي قرار مي‌گيرد و اين درحالي است كه عايشه مي‌گويد: خليفه دوم اشباه كرده است و پيامبر(صلي الله عليه و آله) اين طور نفرموده است، بلكه ايشان گفتند: گريه اهل و عيال ميت، كافر را عذاب مي‌دهد. بعد عايشه مي‌گويد: حَكَم بين ما قرآن است. قرآن مي‌فرمايد: {وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى)[25]؛ «گناه كسي را به گردن كس ديگر نمي‌اندازند». فرض كنيد گريه زندگان گناه باشد، چرا مرده را عذاب دهد. بنابراين مضمون روايت آن نيست كه خليفه از پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل كرده است.

همچنين، نقل شده عايشه با شنيدن كلام ابن عمر كه: «الميت يعذب ببكاء الحي»؛ «مرده، بر اثر گريه زنده‌ها عذاب مي‌كشد»، گفت: «يغفرالله لأبي عبدالرحمن»؛ «خدا ابن عمر را بيامرزد». «لم يكذب»؛ «او دروغ نمي‌گويد»، اما اشتباه كرده است؛ زيرا حرف پيامبر(صلي الله عليه و آله) اين نيست كه مرده را بر اثر گريه زنده‌ها عذاب مي‌دهند.

روزي پيامبر(صلي الله عليه و آله) از كنار قبر يك يهودي مي‌گذشت. خويشانش بر او گريه مي‌كردند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «انما يبكي عليه»؛ «بر اين مرده گريه مي‌كنند»؛ «و انها لتعذب في القبر»؛ «درحالي‌كه اين مرده در قبر عذاب خواهد ديد». طبق نقل دوم عايشه موضوع اين روايت، مؤمن نيست. موضوع يهودي است و يهودي‌ها را عذاب مي‌دهند. به علاوه، معلوم نيست عذاب مرده بر اثر گريه زنده‌ها باشد؛ زيرا ممكن است روايت اشاره به هم زماني آنها با همديگر داشته باشد؛ يعني عذاب او بر اثر اعتقادات فاسد و كارهاي خلاف اوست. پس دليل اول اهل سنت، مردود است.[26]

اشكال دوم

توجيه اول

در جواب، «ان الميت ليعذب ببكاء اهله» را توجيه كرده‌اند. عمده توجيهات را «نووي» در «شرح مهذب» ـ كه بالغ بر بيست مجلد است ـ بيان كرده است.

توجيه اول مربوط به روايات درباره كارهاي زشت كفار است. اين احاديث مختص به مواردي است كه اطرافيان مرده به خيال خودشان كارهاي ارزشي اين مرده را نقل مي‌كردند، درحالي‌كه اين كارها از نظر شرع ضد ارزش بود. خداوند هم بر اثر همين كارها او را عذاب مي‌كرد؛ مثلاً مي‌گفتند: اي كسي كه زن‌ها را بيوه مي‌كردي؛ يعني به جنگ قبيله­اي مي­رفتي و مردهاي آنها را مي­كشتي و زن­هايشان را بيوه مي­كردي، و يا اي كسي كه آبادي‌ها و باغات را از بين مي‌بردي؛ «يا مخرب العمران». البته مقصودشان ابراز شجاعت و مفاخر مرده، بود، اما اين كارها از نظر شرع حرام بود. بنابراين مراد اين است كه خداوند بر اثر كارهاي بد اين مرده كه خويشان او، آنها را به عنوان مفاخر نقل مي‌كنند، عذابش مي‌دهد.[27]

توجيه دوم

وقتي مرده در قبر صداي گريه مي‌شنود، از آنجا كه عالم برزخي وجود دارد و روح از بين نمي‌رود، از گريه خانواده‌اش ناراحت مي‌شود. «يعذب»، يعني دچار عذاب روحي مي‌شود. طبري و ديگران گفته‌اند: اين توجيه بهترين توجيهات است؛ روح ميت معذب مي‌شود، نه اينكه خدا عذابش دهد.[28]

توجيه سوم

از عايشه نقل شده است كه: عذاب كافر به‌خاطر گريه خويشان او نيست، بلكه معلول گناه خودش است و فقط با گريه اطرافيان ميت هم­زمان شده است. مرحوم «مجلسي» در «بحارالانوار» مي‌فرمايد: در «ان الميت ليعذب به»، باء به معناي مع است؛ يعني «مع بكاء اهله»؛ مقارن با گريه اطرافيانش، او را عذاب مي‌دهند.[29]

دليل دوم

استدلال دوم اهل سنت نقلي است كه از رفتار عمربن خطاب نقل شده است: وقتي خليفه دوم فهميد زن‌ها در خانه‌اي جمع مي‌شوند و زني از مدينه برايشان نوحه مي‌خواند، به خانه حمله كرد و زن‌ها فرار كردند. او چوب به دست گرفت و آن نوحه‌خوان را به گونه‌اي زد كه چادر و عبا از روي سرش كنار رفت و موهاي سرش معلوم شد. به عمر گفتند: اي خليفه! از او كشف حجاب شد. او گفت: «لاحرمة لها»[30] اين زن ـ با اين كاري كه كرد ـ ديگر حرمتي ندارد.

اشكال

بعيد به نظر مي‌رسد عمر اين­گونه به خانه اين زن حمله، و از او كشف حجاب كرده باشد. بر فرض كه اين كار از عمر سر زده باشد، آيا فعل عمر حجت است؟ مگر ايشان معصوم بوده است؟ نه عمر ادعاي عصمت كرده و نه ديگران او را معصوم دانسته‌اند. پس در فرض پذيرش اينكه او اين كار را كرده باشد بايد گفت، اشتباه كرده است.

 قمه­زني

قمه‌زني در عزاداري مورد تأييد بسياري از علما و مراجع تقليد شيعه نيست. نظر چند نفر از مراجع بزرگ شيعه در مورد عدم جواز قمه‌زني:


سؤال 1460: در روز عاشورا مراسمي مانند قمه زني و پابرهنه وارد آتش و ذغال روشن شدن برگزار مي‏شود كه علاوه بر اينكه باعث بدنام شدن مذهب شيعه اثنا عشري در انظار علما و پيروان مذاهب اسلامي و مردم جهان مي‏شود، ضررهاي جسمي و روحي هم به اين اشخاص وارد مي‏كند و همچنين موجب توهين به مذهب مي‏گردد. نظر شريف حضرتعالي در اين‌باره چيست؟

پاسخ: هر كاري كه براي انسان ضرر داشته و يا باعث وهن دين و مذهب گردد حرام است و مؤمنين بايد از آن اجتناب كنند و مخفي نيست كه بيشتر اين امور باعث بدنامي و وهن مذهب اهل‌بيت: مي‏شود و اين از بزرگ­ترين ضررها و خسارت‌هاست.[31]

سؤال 1461: آيا قمه زدن به‌طور مخفي، حلال است يا اينكه فتواي شريف حضرتعالي عموميت دارد؟

پاسخ: قمه زني علاوه بر اينكه از نظر عرفي از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمي‏شود و سابقه‏اي در عصر ائمه: و زمان­هاي بعد از آن ندارد و تأييدي هم به شكل خاص يا عام از معصوم(عليه السلام)، در مورد آن نرسيده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب مي‏شود، بنابراين در هيچ حالتي جايز نيست. [32]


سؤال2173: آيا قمه زني جايز است؟ چنانچه در اين مورد نذري وجود داشته باشد، وظيفه چيست؟

جواب: با توجه به گرايشي كه نسبت به اسلام و تشيع، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در اكثر نقاط جهان پيدا شده و ايران اسلامي به عنوان امّ القراي جهان اسلام شناخته مي‌شود و اعمال و رفتار ملت ايران به عنوان الگو و بيانگر اسلام، مطرح است، لازم است در رابطه با مسائل سوگواري و عزاداري سالار شهيدان، حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، به گونه‌اي عمل شود كه موجب گرايش بيشتر و علاقمندي شديدتر به آن حضرت و هدف مقدس وي گردد. پيداست در اين شرايط، مسئله قمه زدن، نه تنها چنين نقشي ندارد، بلكه به علت عدم قابليت پذيرش و نداشتن هيچ‌گونه توجيه قابل‌فهم مخالفين، نتيجه سوء بر آن مترتب خواهد شد. لذا لازم است شيعيان علاقمند به مكتب امام حسين(عليه السلام) از آن خودداري كنند و چنانچه در اين‌مورد نذري وجود داشته باشد، نذر، واجد شرايط صحت و انعقاد نيست.[33]


سؤال: حكم ضرب و جرح بدن در عزاداري اباعبدالله چيست؟ لطفاً نظر خود را راجع به سينه زني، زنجير زني و قمه زني به طور مجزا و شفاف بيان كنيد.

پاسخ: عزاداري خامس آل‌عبا از مهم­ترين شعائر ديني و رمز بقاي تشيع مي‌باشد ولي بر عزاداران عزيز لازم است از كارهايي كه موجب وهن مذهب مي‌گردد و يا آسيبي به بدن آنها وارد مي‌كند خودداري كنند.[34]


سؤال 597: آيا قمه زدن جايز است؟ چنانچه در اين مورد نذري وجود داشته باشد، وظيفه چيست؟

پاسخ: اشكال دارد.


سؤال: قمه و زنجير چاقويي زدن و تيغ كشيدن در مجلس عزاي اهل‌بيت، چه حكمي دارد؟ اگر خصوصي باشد و عمومي، چه حكمي دارد؟

پاسخ 1: چيزي كه در شرايط كنوني مايه وهن اسلام است؛ مانند قمه زدن و...، جايز نيست.

پاسخ 2: چيزي كه مايه تعظيم شعائر اسلام يا سبب هتك نيست؛ مانند زنجيرزدن، جايز است.[35]


سؤال: آيا مي‌شود در خفا و دور از چشم بقيه، قمه زد؟

پاسخ: چون در جمهوري اسلامي ممنوع است، بايد عمل نشود. [36]

سؤال: قمه‌ زدن‌، از نظر فقهي‌ چه‌ حكمي‌ دارد؟

پاسخ: چون‌ ولايت‌ فقيه‌ نهي‌ از آن‌ كرده‌اند همه‌ بايد از اين‌ كار پرهيز كنند، گرچه‌ مقلد كسي‌ باشند كه‌ جايز بداند.[37]

 

 
[1]. سنن نسايي، ج4، ص22؛ الاستذكار، عبدالرب القرطبي، ج3، ص67.

[2]. الاستيعاب، ج1، ص275؛ مسند احمد، ج2، ص40.

[3]. انساب‌الاشراف، ص42.

[4]. مستدرك، حاكم نيشابوري، ج1، ص381؛ مسند احمد، ج2، ص323.

[5]. الطبقات الكبري، ج1، ص105.

[6]. مستدرك، حاكم نيشابوري، ج1، ص18.

[7]. همان، ج4، ص43؛ عقدالفريد؛ ج3، ص19.

[8]. ذخائرالعقبي، محمد طبري، ص56.

[9]. مستدرك، ج1، صص 361 و 365؛ سنن الكبري، ج3، ص207.

[10]. المستدرك علي‌الصحيحين، ج1، ص357؛ تاريخ‌المدينه، ج1، ص118؛ مسند احمد، ج2، ص441.

[11]. مسند احمد، ج6، ص274؛ مسند ابويعلي، ج8، ص63.

[12]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص194.

[13]. العقد الفريد، ج4، ص283.

[14]. الطبقات الكبري، ابن سعد، ج3، ص184.

[15]. تاريخ الطبري، ج4، ص357.

[16]. سير اعلام النبلاء، ج4، ص97

[17]. همان، ج2، ‌ص134.

[18]. همان، ج15، ص48

[19]. ارشادالساري، ج3، ص352؛ المواهب اللدنيه، ج3، ص40.

[20]. سير اعلام النبلاء، ج18، ص476.

[21]. البداية و النهاية، ج13، ص207

[22]. صحيح البخاري، ج2، ص80.

[23]. همان.

[24]. صحيح البخاري، ج2، ص80.

[25]. اسراء: 15.

[26]. براي اطلاع بيشتر دربارة روايت «ان الميت ليعذب» ر.ك به: علامه اميني، الغدير؛ جزء ششم، صص 43، 44، 159ـ 167.

[27]. شرح مهذب، نووي، ج5، ص308.

[28]. همان.

[29]. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج79، ص109.

[30]. كنزالعمال، ج15، ص732؛ مصنف ابن ابي‌ شيبه، ج3، ص265.

[31]. سايت مقام معظم رهبري (Khamenei.ir)؛ استفتائات، مسئله 1460 و 1461.

[32]. همان.

[33]. شبكه اطلاع رساني امام حسين Imamhossein.net.

[34]. پايگاه اطلاع رساني دفتر آيت الله مكارم شيرازي (makarem.ir).

[35]. بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء (esra.ir)؛ استفتاء 1/12/80 .

[36]. پايگاه اطلاع رساني دفتر آيت الله مظاهري (almazaheri.com).

[37]. همان.


| شناسه مطلب: 86016







نظرات کاربران