کمک گرفتن از کفار ذمی علیه دشمنان
وقتی عراق درصدد حمله به عربستان بود، وقتی علمای عربستان فتوا دادند که کمک گرفتن از کافران در برابر بعثی‌های مرتد در حال ضرورت جایز است، شیعیان، علمای اهل سنت را تقبیح کردند، اما عالم معروف آنها ابن مطهر حلی در کتاب منتهی‌ الطلب می‌گوید
وقتي عراق درصدد حمله به عربستان بود، وقتي علماي عربستان فتوا دادند كه كمك گرفتن از كافران در برابر بعثيهاي مرتد در حال ضرورت جايز است، شيعيان، علماي اهل سنت را تقبيح كردند، اما عالم معروف آنها ابن مطهر حلي در كتاب منتهي الطلب ميگويد: «كمك گرفتن از ذميها براي جنگيدن با شورشيان جايز است». اين تناقض بيانگر چيست؟
پاسخ
1. چگونه است كه وقتي بعثيها با ايران شيعي ميجنگيدند با تمام امكانات مادي و تبليغي، به آنها كمك ميكرديد و صدام را سردار قادسيه لقب داديد، اما چه شد كه صدام سني در حمله به عربستان مرتد شد؟
شما در پرسش 1 عليه السلام 0 ايراد گرفتهايد كه شيعه، علي عليه السلام را مقياس قرار داده است، هر كدام از اصحاب در كنار او باشد خوب و هركدام مخالف ايشان باشد، بد است.... ، در حالي كه شيعه بنا بر روايتهاي رسول خدا صلي الله عليه و آله كه علي عليه السلام را معيار حق معرفي كرده است، چنين ديدگاهي دارد، اما شما وهابيان، معيار زشتي انتخاب كرديد و آن هم اينكه هركس با شيعه مبارزه كند، مؤمن و هركس عليه شما اقدامي كند مرتد ميدانيد!
2. اعتراض علماي شيعه اين بود كه چرا شما يك حزب منحرف (بعث) را به سبب دشمني با شيعه، آن قدر تقويت كرديد كه همان حزب منحرف گريبانگير خودتان شود و مجبور به استمداد از كفار شويد؟
عليها السلام . در آغاز حمله بعثيها به ايران كه اهل سنت (به خصوص وهابيهاي عربستان) با تمام توان از آنها حمايت ميكردند، امام خميني= در يك هشدار تاريخي و آگاهانه به شما اعلان فرمود: «اين شخص [صدام] را اينقدر كمك نكنيد، يك روز پاچه خود شما را خواهد گرفت».
4. شيعه كمك گرفتن از كافر ذمي را اگر جايز ميداند به دليل آن است كه وي تحت ولايت مسلمين عمل ميكند، اما كمك گرفتن از آمريكا، كمك از كافر ذمي
نبود، بلكه پذيرش ولايت كافرين بر عليه مسلمين بود و حال آنكه خداوند اجازه
نداده كه كفار بر مسلمين مسلط باشند؛ چنانكه ميفرمايد: {وَ لَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرِينَ
عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً}؛ «خداوند هرگز راهي براي تسلّط كافران بر مؤمنان قرار نداده
است». (نساء: 141)
نبود، بلكه پذيرش ولايت كافرين بر عليه مسلمين بود و حال آنكه خداوند اجازه
نداده كه كفار بر مسلمين مسلط باشند؛ چنانكه ميفرمايد: {وَ لَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرِينَ
عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً}؛ «خداوند هرگز راهي براي تسلّط كافران بر مؤمنان قرار نداده
است». (نساء: 141)