نذر برای غیر خداوند
نویسنده در صفحه 8 به بیان نذر عمه‌اش می‌پردازد و می‌گوید که تمامی فرزندان عمه‌اش در همان دوران بارداری از دنیا می‌رفتند به‌گونه‌ای که دیگران از بچه‌دار شدنش ناامید شدند. خانواده ایشان برای امام علی(علیه السلام) نذر
نويسنده در صفحه 8 به بيان نذر عمهاش ميپردازد و ميگويد كه تمامي فرزندان عمهاش در همان دوران بارداري از دنيا ميرفتند بهگونهاي كه ديگران از بچهدار شدنش نااميد شدند. خانواده ايشان براي امام علي(عليه السلام) نذر كردند كه اگر او بچهدار شود و از هر آسيبي محفوظ ماند، هر سال در روز عاشورا، كودك را در كفني بپيچند و او را از خون عزاداراني كه با زنجير و چماق به سر و سينه خود ميزنند آغشته كنند. سپس او را بر اسبي كه شبيه اسب امام حسين(عليه السلام) است سوار كنند. سرانجام، ايشان صاحب فرزند شد. نام او را عقيل نهادند؛ و خانوادة عقيل به نذر خود نيز عمل كردند، تا اينكه عقيل بعد از سالها متوجه شد كه فقط بايد براي خدا نذر كرد. امام نيز يك انسان است و هيچ انساني سزاوار پرستش نيست. نذر كردن و ياري خواستن از هيچ انساني جايز نيست؛ بنابراين پدرش را قانع كرد كه چنين نذري حرام و نامشروع است.
همچنين نويسنده در پاورقي همان صفحه اظهار ميدارد كه برآورده شدن اتفاقي نذر، دليل بر مشروع بودن نذر براي غير خداوند نيست؛ زيرا گاهي فرد مسيحي به كليسا ميرود و از حضرت مريم، شفا و روزي ميطلبد و خداوند نيز براي آنكه او دچار فتنه شود، خواستهاش را برآورده ميكند.
او در ادامه ميگويد كه مسلمان، باور و يقين دارد كه دعا و ياري خواستن، عبادت است و عبادت بايد فقط براي خدا انجام شود همانگونه كه در قرآن آمده است: {وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً} (جن: 18). نذر هم عبادتي است كه بايد فقط براي خدا انجام شود و در روايت است كه امام صادق(عليه السلام) از نذر كردن براي غير خدا نهي كرده است.
پاسخ
نويسنده در فراز مذكور، مطالب مختلفي را به گونهاي نامرتب و غيرمنطقي ذكر كرده است كه تحليل آن نياز به دستهبندي دارد:
الف) نذر و احكام آن
يك ـ نذر بدون ذكر نام خدا
بين فقها اجماعي است كه در نذر بايد «نام خدا» ذكر شود وگرنه صحيح نخواهد بود؛ يعني نذركننده بايد خود را مديون خداوند بداند و لفظ «الله» را بگويد. اما اگر خود را مديون خدا نداند و لفظ «الله» را ذكر نكند و قصد قربت ننمايد يا نام ديگري را ذكر كند، نذر او صحيح نيست.
با اين حال، دليلي وجود ندارد كه نذر، عبادتي همانند قرائت قرآن باشد كه گوينده به قصد قربت، آن را انجام دهد؛ بنابراين اگر براي سلامتي و بهداشت يا تقويت اراده خود، نذر كند كه فلان عمل را
انجام ندهد، مثلاً سيگار نكشد، نذر او صحيح است. نذر از اين جهت، مثل خريد و فروش است كه ميتواند انگيزههاي مختلف داشته باشد.
در واقع نذركردن، عمل استحبابي نيست كه نياز به قصد قربت داشته باشد.
انجام ندهد، مثلاً سيگار نكشد، نذر او صحيح است. نذر از اين جهت، مثل خريد و فروش است كه ميتواند انگيزههاي مختلف داشته باشد.
در واقع نذركردن، عمل استحبابي نيست كه نياز به قصد قربت داشته باشد.
دو ـ مورد نذر
آيا عملي كه مورد نذر قرار ميگيرد، بايد با قصد قربت انجام
شود، مثلاً اگر شخصي چنين نذر كند كه براي خدا بر عهده من است خانهاي براي زيد تهيه كنم؛ آيا هنگام تهيه خانه، بايد قصد قربت داشته باشد؟
شود، مثلاً اگر شخصي چنين نذر كند كه براي خدا بر عهده من است خانهاي براي زيد تهيه كنم؛ آيا هنگام تهيه خانه، بايد قصد قربت داشته باشد؟
اين شخص بايد نيت كند براي وجوب عمل به نذر، خانه را تهيه ميكنم كه اين نيز ميان فقها محل ترديد است؛ زيرا همگي قبول ندارند كه مورد نذر بايد يك عمل عبادي باشد، بلكه ميتواند از امور دنيوي باشد. ازاينرو بسياري معتقدند كه در نذر به ترك سيگار، همينكه سيگار را ترك كند، هرچند به نيت غير الهي، مثل رعايت مسائل بهداشتي يا حياي از ديگران و... به نذرش عمل كرده است. پس مورد نذر و عمل به آن در واقع عمل عبادي نيست كه انجام دادنش با نيت غير الهي، حرام يا شرك باشد. بر فرض اينكه قصد قربت هم لازم باشد، عمل چنين شخصي فقط باطل است، نه حرام و شركآلود. ما بايد ميان بطلان عمل و حرمت آن فرق بگذاريم؛ مثل اينكه كسي به نيت رعايت مسائل بهداشتي روزه بگيرد كه در اين صورت روزه او باطل است، نه حرام.
سه ـ نذر براي غير خداوند
از «ابنتيميه» نقل شده است:
هر كه براي پيامبر يا ديگري، چيزي را نذر يا قرباني كند، مثل مشركان است كه براي بتها قرباني يا نذر ميكردهاند. پس او غير خدا را ميپرستد و با اين كار، كافر ميگردد.[1]
اگر مقصود آن است كه نذر كردن براي خداوند در قالب خدمت به ديگري شرك است، سخني باطل و دور از حقيقت است؛ زيرا شرك آن است كه براي خدا شريكي گرفته شود؛ چنانچه شخصي بگويد براي خدا بهعهده من است كه براي فلان فقير خانهاي تهيه كنم، آيا خدمت به خلق، كه امري پسنديده نزد خدا است، شرك است؟
و اگر مقصود آن است كه در نذر تبديل لفظ «الله» به لفظ ديگري و گفتن اينكه فلان چيز را نذر فلان امام كردم، شرك است، بايد گفت: اگر به قصد پرستش نام امامي را به زبان آورد، قطعاً حرام و شرك است ولي اگر ميخواهد مورد نذر را معين كند، يعني بفهماند كه مثلاً بايد گوسفند در عزاداري سيدالشهدا(عليه السلام) مصرف شود، نه جاي ديگر، مورد نذر منظور است نه نيت نذر و اين عمل نه شرك است و نه حرام.
ممكن است گفته شود نذر براي اولياي الهي، مشابه نذر مشركان براي بتهاست. پس بهتر است از آن اجتناب شود، ما ميگوييم كه اين تشابه ظاهري، هرگز منشأ كراهت نيست؛ زيرا اعمال بسياري از مسلمانان صدر اسلام مشابه اعمال مردم زمان جاهليت و بتپرستي بوده است؛ اما چون نيت آنها الهي بود، نه تنها مانعي نداشت، بلكه مستحب يا واجب شمرده شد؛ مثل طواف خانه خدا، قرباني در مِنا و بوسيدن حجرالاسود و... درحاليكه مشركان، آن اعمال را براي بتها انجام ميدادند. بنابراين، مهم نيت و انگيزه انجام عمل است.
چهار ـ چگونگي نذر شيعيان
نذر شيعيان براي ائمه: براي تقرب به خداوند، و ذكر كردن نامشان براي مشخص شدن مورد نذر است. منظور از نذركردن براي امام علي(عليه السلام)، هديه كردن ثواب اين عمل، براي آنجناب است. اگر كسي به طور صريح بگويد كه من براي خدا به عهده ميگيرم كه صد هزار تومان به فقرا بدهم و ثواب آن براي حضرت امير(عليه السلام) باشد، آيا اين كار، شرك است؟
ذكر محافل ائمه: در نذر هم براي آن است كه بدانند در كجا مصرف شود؛ مثلاً براي عزاداري سيدالشهدا(عليه السلام) نذر ميكند تا در اينگونه محافل خرج شود، نه آنكه براي پرستش سيدالشهدا(عليه السلام) باشد. همانگونه كه خواندن نماز جعفر طيّار، تسبيحات حضرت فاطمه٣ و نماز امام زمان[ براي پرستش اينان نيست. اين را هر كسي كه با شيعيان و عقايدشان آشنا باشد، درك ميكند. حداقل به حكم وظيفه اسلامي كه پرهيز از بدگماني است، حمل به صحت كند.
مطلب پاياني در مورد نذر آن است كه به فرموده فقها مورد نذر بايد داراي رجحاني هرچند دنيوي باشد. نذر كردن كاري كه رجحان و امتيازي ندارد، صحيح نيست. بنابراين برخي نذرهاي جاهلانه كه در زيارتگاهها يا عزاداريها انجام ميشود، مثل بستن نخ يا قفل و اموري شبيه اين، باطل است. اما اين نذر كه بچهاي را در كفن خونين بپوشانند و روي اسب بنشانند، نياز به تأمل دارد؛ زيرا اگر اين عمل، سبب ترويج و تحريك عزاداران و توجه دادن به مظلوميت اهل بيت: و ايجاد حُزن و رقّت قلب شود، صحيح است؛ وگرنه دليل شرعي ندارد.
ب) شبيهسازي در مراسم تعزيه
از ديگر اقدامات نويسنده تمسخر عزاداران است كه ميگويد:
كودكي را در كفن پيچيده، از خون عزاداراني كه با زنجير و چماق به سر و سينه خود ميزنند آغشته كرده و او را بر اسبي كه شبيه اسب امام حسين(عليه السلام) است مينشانند.
پاسخ
امروزه يكي از روشهاي مؤثر براي تبليغ، تحريك يا تشويق مردم، استفاده از هنر، به معناي عام آن در قالب نمايش و رفتار نمادين است.
كشورهاي بسياري هستند كه آداب و رسوم گذشته خويش را همهساله بازسازي كرده و طي مراسمي اجرا ميكنند تا موجب تقويت هويّتِ ملّي و همبستگي مردم خود گردند؛ مثلاً براي نشان دادن ظلم دولت مستكبرِ آمريكا و مظلوميت زندانيان گوانتانامو، افرادي با لباس همرنگ زندانيان، درحاليكه دست و پاي خود را با زنجير بستهاند به حركت درميآيند يا تابوتي را به نشانه مرگ بر دوش ميگيرند يا دست و پا و پيراهن خويش را خونين رنگ ميكنند تا بتوانند توجه مردم را به اين جنايات، جلب و انزجارشان را از جنايتكاران اعلام و مجسّم نمايند.
مسلماً انجام دادن اينگونه اعمال، از نظر عقل و منطق، كاري پسنديده و مؤثر است؛ گرچه ممكن است در نگاهي ساده، نامعقول و ناهنجار باشد.
برداشت جاهلانه و تعابير زننده از حقايق معنوي
ما در شرع اسلام نيز همانند چنين نمادهايي را ميبينيم؛ مثلاً اعمالي مانند طواف، قرباني، سعي صفا و مروه، رمي جمره، احرام، تراشيدن سر و... درحج ديده ميشود. اگر بنا باشد كه با نگاه سطحي به اينگونه اعمال نگريسته شود، بايد همه اينها را نامعقول و جاهلانه دانست؛ همانگونه كه برخي از گستاخان بيدين همان عصر، طوافكننده خانه خدا را الاغي ميدانستند كه دور آسياب ميگردد يا سنگ زدن به ستون را ابلهانه ميپنداشتند. امروزه نيز كساني هستند كه شهادتطلبي را جنون مرگ مينامند و آن را زشت ميدانند. زهد و مخالفت با هوي و هوس را حماقت و انفاق را جهل در اقتصاد ميشمارند. جهاد را خشونت و رزمندگان را تروريست ميخوانند.
مهم آن است كه اعمال انجام شده بتوانند با رعايت شرع، اهداف بلندي را تحقق بخشند، هرچند در ظاهر و در نظر برخي افراد كوتهبين، نامعقول جلوهكنند.
بيان جريان آموزندهاي در اين مورد بيمناسبت نيست؛ يكي از استادان بزرگوار قم ميفرمود:
در گذشته سفري به آلمان داشتم و مدتي در آنجا اقامت كردم. روزي يكي از رانندههاي آنجا به من گفت: «در شركتي به همراه فرد ديگري، راننده يك اتوبوس بوديم در يكي از سفرها كه نوبت رانندگي همكارم بود هنگام توقف در گوشهاي مشغول نماز شدم. پس از سوار شدن و هنگام تعويض راننده، همين كه خواستم حركت كنم، خانمي آمد و اعتراض كرد كه من نبايد رانندگي كنم». گفتم: «چرا؟!» گفت: «شما از اعتدال روحي برخودار نيستي؛ زيرا ديدم در گوشهاي حركات نامعقولي انجام ميدادي». هر چه خواستم او را قانع كنم كه اين حركات، وظيفه عبادي مسلمانان است نه يك حركت بيهوده، قانع نشد و گفت: «من شكايت خواهم كرد».
به هر حال، معيار در عاقلانه بودن عمل، پندار و برداشت افراد خام و سطحينگر نيست، بلكه اهداف و آثار عمل است كه به آن ارزش ميدهد.
تأثير شگرف مراسم تعزيه در ترويج مكتب و تهييج مردم
عزاداري سيدالشهدا(عليه السلام) به همراه شيون، سينهزني و اندوه از بهترين ابزار براي زنده نگهداري مكتب اهلبيت: بوده و خواهد بود؛ زيرا همواره ديدن اين صحنهها، تأثير عجيبي در اجتماع ميگذارد و سبب توجه به حقيقت مكتب اهلبيت: و مظلوميت آنها و تنفر از ظالمان ميگردد.
چه اشكالي دارد كه ملتي براي حفظ، تقويت و ترويج مكتب خويش، صحنههايي از پرشورترين رويدادهاي حماسي دنيا را به نمايش بگذارد و ميليونها نفر در سراسر جهان در آن شركت كنند و عده زيادي از آنها نيز با تماشاي آن صحنهها تحت تأثير قرار گيرند. آيا پوشاندن لباس سفيد به كودك و خونين رنگ كردن آن به نشانه احترام به خون شهدا و نفرت از ستمگران كه نشان از عمق اهداف زيباي آنان است، كاري غير منطقي است؟!
بله، ما هرگز كارهاي غير منطقي بعضي را كه در اين مراسمها مرتكب ميشوند، توجيه نخواهيم كرد؛ ولي به سبب اين موارد اندك كه لازمه طبيعي گستردگي شركت عمومي مردم و عشق و شور والاي آنهاست، هرگز نميتوان اصل منطقي آن را ناديده گرفت. از استهزاي امثال نويسنده كه براي زشت جلوه دادن مسئله، سينهزني و زنجيرزني را به چماقزني تعبير كرده است، نبايد هراسي داشت؛ زيرا كم نبودهاند كوتهفكراني كه حركات حكيمانه الهي را همچون مناسك حج، مسخره ميكردند.
البته ناگفته نماند كه مقصود از تشبيه اين محافل به حركتهاي نمادين، تنها بيان بُعد بيروني اين امور است، نه آنكه اهداف عزاداران را در آن خلاصه كنيم؛ زيرا پديدآورندگان آن صحنههاي پرشور، خود داراي شور و هيجان و ارادت و عشق هستند و خود بيشترين سود معنوي را از آن كارها ميبرند و تنها براي جلب توجه ديگران، نمايشي را اجرا نميكنند.
ج) برآورده شدن نذر، تأييدي الهي بر آن
نويسنده ميگويد كه برآورده شدن نذر، دليل بر جايز بودن آن نيست.
پاسخ
نويسنده بعد از مشاهده برآورده شدن حاجت عمهاش، براي آنكه اينگونه نذرها را باطل جلوه دهد به فكر چاره افتاده و مدعي شده است كه گاهي اينگونه مسائل براي مسيحيها، هندوها و بتپرستان نيز رخ ميدهد و خداوند نه براي درستي كارشان، بلكه براي فرو بردن آنها در فتنه، دعايشان را مستجاب ميكند.
گفتني است، هرچند براي اثبات صحت نذر، نميتوان به برآوردهشدن آن استدلال كرد، ولي ميتواند تأييد خوبي براي توجه الهي به آن باشد؛ يعني اينگونه حوادث، ميتواند مؤيد خوبي براي كساني باشد كه راه حق را شناختهاند و در مسير حق گام برميدارند؛ همچنانكه خوابها چنيناند.
اما حكمت اينكه خداوند متعال گاهي دعاي غيرمسلمانان را ميپذيرد، لزوماً مسئله استدراج و فتنه نيست، بلكه چه بسا ميان آنان، افرادي ناتوان از شناخت اسلام هستند كه لطف الهي اقتضا ميكند آنها را به طرف خويش بخواند و چه بسا در اثر همين عنايات، كمكم به حقايق اسلام نزديك شوند يا دستكم با تقويت حس خداجويي در آنها، دين و معنويت در جامعهشان ترويج گردد و از رشد ماديگري در عقيده و عملشان جلوگيري كنند. در افعال خداوند حكمتهاي فراوان و پيچيدهاي است كه منحصر در استدراج نيست.
د) رابطه كمك خواستن از غير خداوند و شرك
نويسنده ميگويد كه دعا و ياريخواستن، عبادت است و عبادت بايد فقط براي خداوند باشد و آيه مباركه {وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً} (جن: 18) را شاهد آورده است.
پاسخ
اما اينكه دعا و ياريخواستن غير خداوند، عبادت است، اگر منظور آن است كه هرگونه صدا زدن ديگران عبادت است، بطلان اين حرف، روشن است. و اگر مقصود آن است كه هرگونه درخواست از ديگري با صداي بلند، عبادت است، اين هم با طبيعت بشر كه به يكديگر نيازمندند و چه بسا از ديگران با صداي بلند كمك ميخواهند و هرگز اين كار را عبادت نميدانند، مخالف است. اگر مقصود، كمك خواستن از مردگان است و اين عمل، عبادت است، چرا دليلي بر آن ذكر نشده است؟ آيا اگر عملي عبادت باشد، ميان زنده و مرده فرق است؟ صدا زدن افراد چه ارتباطي با عبادت آنها دارد؟ اينكه گفته شود: مردگان قدرت پاسخگويي ندارند، اگر صحيح هم باشد كه نيست، دليل بر بيهوده بودن عمل است؛ نه آنكه عبادت كردن آنها حساب شده و شرك باشد و اگر مقصود، حرمت كمك خواستن از مردگان است، بايد دليل شرعي، مطرح كرد و اين ربطي به عبادت و شرك ندارد.
اما معناي آيه مباركه به قرينه كلمه {مَعَ} كه به معناي «با» است، اين است كه محل سجده براي خداست؛ بنابراين «هيچكس را با خداوند نخوانيد»؛ يعني در معابد و مساجد يا هنگام سجده، جز خدا را پرستش نكنيد؛ آنگونه كه مشركان عرب و اهل كتاب، بُتها و ديگران را همراه خداوند ميپرستيدند.
معناي آيه، نفي عبادت غيرخداوند در مساجد است، نه نهي از صدا زدن غيرخداوند و اينكه كمك خواستن از هركس در مسجد شرك باشد. اگر صدا زدن جز خداوند، شرك باشد، اختصاصي به مسجد و غيرمسجد ندارد.
آيا صدا زدن كسي براي كمك خواستن، بدون اعتقاد به الوهيت و پرستش او، عبادت است؟ مسلم است كه روش قرآن، احاديث، تاريخ و سيره مؤمنان خلاف چنين امري است.
[1]. فرقان القرآن، غرامي شافعي، ص 312.