وظیفه مسلمانان در باره شناخت جانشین امام
نویسنده در صفحه 37 می‌نویسد که احادیث زیادی به صراحت می‌گوید: «ممکن است شیعه امام را نشناسد». این احادیث، موضعی را بیان می‌‌کند که شیعه باید در آن شرایط اتخاذ کند. چنین بیانی با عقیده شیعه در مسئله امامت مغایر است؛ زیرا شیع
نويسنده در صفحه 37 مينويسد كه احاديث زيادي به صراحت ميگويد: «ممكن است شيعه امام را نشناسد». اين احاديث، موضعي را بيان ميكند كه شيعه بايد در آن شرايط اتخاذ كند. چنين بياني با عقيده شيعه در مسئله امامت مغاير است؛ زيرا شيعه امامت را منصب الهي دانسته و شناخت دوازده امام را لازم ميداند. سپس نويسنده چهار روايت در اين زمينه نقل ميكند.
پاسخ
اگر منظور اين است كه شيعه معتقد است، هر مسلماني بايد به امامان دوازدهگانه معتقد باشد، هرچند هنوز امامتشان آغاز نشده باشد، ادعاي ناصحيحي است؛ زيرا آنچه واجب است شناخت امام زمان خويش است. مثلاً كسيكه در عصر امام سجاد(عليه السلام) است، شناخت امام باقر(عليه السلام) و ديگر ائمه بعد از ايشان بر او واجب نيست. ولي اگر از امام سجاد(عليه السلام) نام دوازده امام را تفصيلاً يا اجمالاً شنيد، بايد ملتزم شود.
شيعه در مسئله امامت معتقد است كه مسلمانان بايد امام زمان خود را بشناسند و هر كس كه امام زمان خود را نشناسد و از دنيا برود به مرگ جاهليت از دنيا رفته و گمراه است. اين مطلب در احاديث فراواني آمده است كه اهل سنت نيز آن را روايت كردهاند.
اما براساس روايت اگر در شرايطي شناخت امام براي او ممكن نباشد، مثل زماني كه امام قبلي از دنيا برود و شناخت امام بعدي به هجرت كردن به مدينه و بررسي نياز داشته باشد، همچنانكه در دوران سخت بنياميه و بنيعباس، معمولاً معرفي آشكار امام بعدي پرخطر بوده است و شيعيان با فرستادن نماينده، از راه پرسش و پاسخ، ديدن دلايل و معجزات و گرفتن اخبار و نصوص از امام بعدي آگاهي يافته و معتقد ميشدند. روايت در اين موارد ضمن تأكيد بر شناخت امام(عليه السلام)، شيعه را در زمان تحقيق، معذور دانسته و همينكه اجمالاً به امامت كسي معتقد باشد كه امام قبلي او را معرفي كرده، كافي دانسته است. حكم عقل و شرع نيز همين است و رواياتي را كه نويسنده آورده است نيز دلالت بر همين ميكند.
امام صادق(عليه السلام) در جواب اين سؤال كه اگر براي امام اتفاقي افتاد، مردم چه كنند، ميفرمايد: «آنگونه باشند كه خداوند فرموده است» سپس «آيه نَفْر» را قرائت كردند كه مفاد آن، لزوم كوچ كردن عدهاي براي فهم دين است تا مردم را آگاه كنند.
خداوند در آيه نفر ميفرمايد:
{فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) (توبه: 122)
چرا از هر گروهي از آنان، طايفهاي كوچ نميكند [تا طايفهاي در مدينه بماند] كه در دين [و معارف و احكام اسلامي] آگاهي يابند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود، آنها را بيم دهند؟ شايد [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خودداري كنند.
در ادامه حضرت صادق(عليه السلام) اين جويندگاني كه در ايام تحقيق منتظر خبر هستند را معذور و كساني را كه در ميان راه بميرند مصداق آيه صد سوره نساء دانسته است كه ميفرمايد:
{وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَي اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً} (نساء: 100)
و هر كسي كه در راه خدا هجرت كند، مناطق امن فراوان و امكانات وسيعي در زمين مييابد و هر كس از خانه خود به عنوان مهاجرت به سوي خدا و پيامبر او، خارج شود سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست و خدا آمرزنده و مهربان است.
اينها همه به مقتضاي حكم عقل و شرع است كه با اعتقادات شيعه منافات ندارد.