امام زمان، حقیقت انکارناپذیر جامعه بشری

نویسنده در صفحه 53 ایمان به ظهور حضرت مهدی در آخرالزمان و اینکه او از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و از فرزندان فاطمه است را از اعتقادات شیعه و سنی می‌داند. ولی نویسنده وجود حضرت را در این زمان انکار کرده و می‌گوید: «او شخصیتی خیالی

نويسنده در صفحه 53 ايمان به ظهور حضرت مهدي در آخرالزمان و اينكه او از اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) و از فرزندان فاطمه است را از اعتقادات شيعه و سني مي‌داند. ولي نويسنده وجود حضرت را در اين زمان انكار كرده و مي‌گويد: «او شخصيتي خيالي و غير واقعي است».

پاسخ

نويسنده اين بار نيز تنها به شايعه‌پراكني و ادعاي بدون دليل پرداخته و هيچ‌گونه سندي بر انكار خود ارائه نكرده است. ما با وجود احاديث قطعي و متواتر از اهل بيت:، همچنين تصريح به نام حضرت در رواياتي كه نام ائمه دوازده‌گانه آمده است و رواياتي كه در مورد شخص حضرت و جانشيني ايشان وارد شده است كه برخي را قبلاً ذكر كرديم، نيازي به اثبات وجود حضرت نداريم. اما براي توضيح بيشتر مي‌گوييم كه شيخ صدوق= 177 حديث نقل كرده كه 37 حديث از پيامبر(صلي الله عليه و آله)، 57 حديث از امام صادق(عليه السلام) و بقيه از ساير ائمه: است. مضمون روايات اين است كه ائمه: دوازده نفرند و دوازدهمين آنها، قائم آنهاست. از جمله پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود:

يا علي! پيشوايان راشد و هدايت شده و معصوم از فرزندان تو يازده نفرند؛ تو اولين آنهايي و آخرين آنها همنام من است كه خروج مي‌كند و زمين را از عدالت پُر مي‌كند؛ همچنان‌كه از ظلم و ستم پر شده است... .[1]

اعتراف برخي از علماي اهل سنت

علماي اهل سنت نيز بر ولادت حضرت مهدي(عليه السلام) اعتراف دارند. «محدث بحراني» در كتاب «الانصاف في النص علي الائمه الاثني عشر الاشراف» متجاوز از 340 حديث از شيعه و سني در مورد ائمه دوازده‌گانه ذكر كرده كه نام دوازده امام در بسياري از آنها ذكر شده است.[2]

«محمد بن طلحه شافعي» (متوفاي 562ه‍.ق) در مورد نَسب حضرت مهدي(عليه السلام) گفته است: «محمد بن الحسن الخالص بن علي المتوكل... همه امامان شيعه را مي‌شمرد تا اميرالمؤمنين(عليه السلام) سپس مي‌گويد: المهدي الحجة الخلف الصالح المنتظر:».[3] همچنين «سبط ابن جوزي» (متوفاي 654ه‍ ‍.ق) بعد از گفتن نَسَب حضرت مهدي، محمد بن الحسن بن علي(عليه السلام) تا اميرالمؤمنين، مي‌گويد: «كنيه ايشان ابوعبدالله و ابوالقاسم، اوست همان جانشين حجت، صاحب‌الزمان القائم و المنتظر و التالي و اوست آخرين امامان».[4]

«ابن خلكان» (متوفاي 681ه‍.ق) نيز نسب حضرت حجت را ابوالقاسم محمد بن الحسن العسكري بن علي الهادي... ذكر مي‌كند كه ولادتش در روز جمعه، نيمه شعبان سال 255ه‍ .ق واقع شد.[5] ذهبي، عالم علم رجال اهل سنت (متوفاي 748ه‍ .ق) مي‌گويد:

در اين سال، يعني سال 256ه‍ .ق محمد بن الحسن بن علي
الهادي... متولد شد كه رافضه او را خلف حجت دانسته و به مهدي منتظر و صاحب الزمان ملقب كرده‌اند و او آخرين دوازده نفر است.[6]

همچنين شعراني نقل مي‌كند كه محي الدين بن عربي (متوفاي 638ه‍ .ق) از عرفاي اهل‌سنت در «فتوحات» گفته است: «آن مهدي كه زمين را از عدل و داد پر مي‌كند از عترت رسول‌الله و از فرزندان فاطمه و جدش حسين بن علي ابن ابي‌طالب و پدرش حسن عسكري، پسر امام علي نقي است».[7]

همچنين «عبدالله بن علي شافعي يافعي» (متوفاي 768ه‍ .ق) مي‌گويد: «در اين سال (260ه‍ .ق) آن مرد شريف، ابومحمد الحسن بن علي بن محمد... فوت كرد. او به اعتقاد شيعه يكي از ائمه اثنا عشريه و پدر آن منتظر در نزد ايشان است...».[8] «احمد بن حجر» (متوفاي 974ه‍ .ق) نيز مي‌گويد: «حضرت عسكري غير از پسرش ابوالقاسم محمد الحجة فرزندي نداشت و عمر او هنگام وفات پدرش پنج سال بود. ولي خداوند حكمت را به او داد و قائم منتظر ناميده مي‌شود...».[9]

«آيت‌الله صافي» تعداد 66 نفر از علماي اهل سنت را مي‌شمارد كه همگي به ولادت امام مهدي فرزند امام حسن عسكري[ اعتراف كرده‌اند. در ميان اين علما، عده‌اي از علماي انساب نيز هستند، مثل «سهل بن عبدالله بخاري» معاصر غيبت صغري، «فخر رازي شافعي» در قرن پنجم، «سيد عُمري» نسّابه معروف در قرن پنجم، «جمال‌الدين احمد» معروف به ابن عنبه و ديگران.[10]

انبوه قرائن در مورد ولادت حضرت حجت(عليه السلام) هر منصفي را به اعتراف وادار مي‌كند؛ قرائني مثل روايت ائمه دوازده‌گانه، روايات حضرت عسكري(عليه السلام)، شاهدان ولادت پنج بانويي كه در امر زايمان كمك كردند و همچنين آنهايي كه او را نزد پدر مشاهده كردند يا آنهايي كه در عصر غيبت صغرا و كبرا خدمت حضرت رسيدند، علماي انساب و ديگر علماي اهل سنت و شيعه كه به اين امر اعتراف كرده‌اند.

 

 
[1]‌. الغيبة، نعماني، صص 92 و 93.

[2]‌. پاورقي ترجمه الارشاد، ج 2، ص 448.

[3]‌. مطالب السئول، النصيبي الشافعي، ج 2، ص 79.

[4]‌. تذكرة الخواص، ابن جوزي، ص 325.

[5]‌. وفيات الاعيان، ج 4، ص 176.

[6]‌. العبر في خبر من غبر، ذهبي، ج 1، ص 381؛ ر.ك: دفاع عن التشيع، ص 288.

[7]‌. اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 562.

[8]‌. مرآة الجنان، يافعي، ج 2، ص 127.

[9]‌. الصواعق المحرقه، ابن حجر، ج 2، ص 601.

[10]‌. موعودشناسي، رضواني، ص 221.


| شناسه مطلب: 86192







نظرات کاربران