آمیزش آمیزش آمیزش بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
آمیزش آمیزش آمیزش آمیزش آمیزش

آمیزش

درآمیختن جنسی با دیگری؛ از محرمات احرام واژه «آمیزش» اسم مصدر از آمیختن به مفهوم امتزاج، اختلاط، ترکیب شدن و معاشرت‌کردن با دیگران است.[1] در کاربرد رایج، به مباشرت جنسی انسان با انسان یا حیوان دیگر، آمیزش گفته می‌شود.[2] از ا

درآميختن جنسي با ديگري؛ از محرمات احرام

واژه «آميزش» اسم مصدر از آميختن به مفهوم امتزاج، اختلاط، تركيب شدن و معاشرت‌كردن با ديگران است.[1] در كاربرد رايج، به مباشرت جنسي انسان با انسان يا حيوان ديگر، آميزش گفته مي‌شود.[2] از اين مفهوم، در قرآن و حديث و منابع فقهي با واژگان و تعابيري گوناگون مانند مجامعت، جماع، مواقعه، وَطْي، ايلاج، مسّ، لمس، تغشّي، اتيان، مباشرت، دخول، رفث، طَمْث، نكاح، اِفضاء، قضاء وطر و غِشيان ياد شده است.[3] آميزش در شريعت اسلامي بر دو‌گونه است: 1. حلال؛ يعني آميزش مرد و زن با تحقق اسباب شرعي آن كه عبارت است از: ازدواج اعم از دائم و موقت، مِلك يمين و تحليل كنيز از سوي مولا.[4] آميزش به شبهه يعني آميزش مرد با زن بيگانه به گمان اين كه همسر يا كنيز خود اوست، نيز از منظر فقيهان حلال به شمار مي‌رود.[5] 2. حرام؛ يعني آميزش انسان با ديگري بدون تحقق اسباب شرعي يا با وجود مانع شرعي. گاه اين حرمت ذاتي است؛ مانند آميزش مرد و زن بدون عقد شرعي و ملك يمين (زنا)، آميزش مرد با همجنس خود (لواط) و آميزش انسان با حيوان. گاه نيز حرمت آميزش عَرَضي است؛ مانند آميزش انسان با همسر خود در حال حيض يا نفاس، روزه واجب، اعتكاف و احرام . در چنين مواردي آميزش افزون بر حرمت، آثاري وضعي مانند بطلان عبادت[6] (روزه، اعتكاف و حج) و كفّاره و تعزير[7] نيز در پي دارد. اين مقاله تنها به احكام تكليفي و وضعي آميزش در حال احرام مي‌پردازد.

 

ƒ آميزش احرام‌گزار در متون ديني: در آيه 197 بقره/2 از آميزش در حج نهي شده است: {الحَجُّ أَشهُرٌ مَعلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدَالَ فِي الحَجِّ}. بر پايه احاديث[8] و به نظر بيشتر مفسران شيعه[9] و اهل سنت[10] «رَفث» به معناي مباشرت جنسي است. البته معاني ديگر هم براي آن ياد شده است؛ مانند سخن گفتن درباره مباشرت، قرار گذاشتن درباره آن و سخنان قبيح و بيهوده.[11] افزون بر آن، در احاديث پرشمار از آميزش در حج و عمره نهي شده است.[12] (نيز ← ادامه مقاله: حرمت آميزش در حال احرام) از آيه ياد شده مي‌توان دريافت كه حكمت تشريع اين منع، تثبيت و تقويت تقوا در انسان است: {وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِى الألبَابِ}. در احاديث شيعه نيز به اين حكمت اشاره شده است.[13] از ديگر حكمت‌هاي حرمت آميزش در حال احرام، مي‌توان به اين موارد اشاره كرد: تماميت و كمال حج[14]، دستيابي به معرفت خدا، درك فيض‌ها و جايگاه بيت الله الحرام، و آگاهي به حساسيت و اهميت مناسك حج.[15] برخي برآنند كه چون شهوت‌ها، از جمله شهوت جنسي، از مظاهر فريبنده دنيوي‌اند (آل عمران/3، 14) آميزش در حج كه عبادت و سفري معنوي و ملكوتي است، منع شده است.[16]

 

ƒ احكام فقهي آميزش

‚1. حرمت آميزش در حال احرام: به اجماع فقيهان شيعه[17] و اهل سنت[18] آميزش در حال احرام حرام است؛ خواه احرام حج باشد و خواه احرام عمره مفرده يا تمتع)[19]، واجب باشد يا مستحب[20]، با همسر باشد يا با ديگري[21]، از راه جلو باشد يا پشت[22] و همراه انزال باشد يا نه.[23] از مستندات اين حكم، آيه 197 بقره/2 است كه به طور مطلق آميزش در حج را نهي كرده است[24]: {فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الحَجَّ فَلا رَفَثَ... فِي الحَجِّ}. به استناد احاديث[25]، مراد از فرض حج در آيه، محرم شدن حج‌گزار است كه با كارهايي مانند گفتن تلبيه* يا اِشعار و تقليد* صورت مي‌گيرد.[26] (← اشعار و تقليد*) در احاديث اهل‌بيت: مراد از اتمام حج وعمره در آيه {وَأَتِمُّوا الحَجَّ وَالعُمرَةَ لِلَّهِ} (بقره/2، 196) به پايان رساندن حج و عمره بدون آميزش دانسته شده است.[27] نيز احاديثي از پيامبر9[28] و اهل‌بيت:[29] آميزش در حال احرام را حرام شمرده‌اند.[30]

 

‚2. زمان حرمت آميزش: به نظر فقيهان امامي، ممنوعيت آميزش در عمره مفرده از زمان احرام آغاز مي‌شود و پس از نماز طواف پايان مي‌يابد.[31] در عمره تمتع، پايان زمان ممنوعيت، تقصير (كوتاه‌كردن مو يا ناخن) است.[32] در حج تمتع، آميزش پس از انجام يافتن همه اركان حج و طواف نساء حلال مي‌شود.[33] مستند اين احكام، احاديث است.[34] با ترك عمدي يا سهويِ طواف نساء در عمره مفرده يا حج تمتع، حرمت آميزش همچنان باقي است.[35] حتي اگر كودك محرم اين طواف را به جا نياورد، كاميابي از همسر پس از بلوغ بر او حرام است.[36] در اين فرض، حلال شدن آميزش هنگامي صورت مي‌پذيرد كه احرام‌گزار يا نايب او در همان سال يا سال ديگر طواف نساء را به جا آورد.[37] در برابر سخن مشهور، ابن بابويه، فقيه امامي سده سوم، با استناد به حديثي بر اين باور است كه در فرض ترك طواف نساء، با انجام دادن طواف وداع نيز آميزش حلال مي‌شود.[38] ديگر فقيهان امامي سند اين حديث را ضعيف و آن را معارض با احاديث پرشماري دانسته‌اند كه آميزش را تنها با اداي طواف نساء حلال مي‌شمرند.[39]

 

به نظر بيشتر فقيهان اهل سنت از مذاهب مختلف، در عمره مفرده آميزش پس از حلق يا تقصير حلال مي‌شود.[40] برخي برآنند كه پس از سعي* آميزش حلال مي‌شود.[41] به نظر بعضي ديگر كه حلق را از مناسك اصلي شمرده‌اند، آميزش پس از حلق حلال مي‌شود.[42] در حج نيز به نظر همه فقيهان اهل سنت، آميزش پس از رمي جمره عقبه و حلق و طواف افاضه حلال مي‌گردد.[43]

 

‚3. آثار شرعي آميزش در حال احرام: آميزش در حال احرام عمره و حج، آثار شرعي گوناگون براي حج‌گزار و گاه ديگران دارد. اين آثار بسته به نوع احرام و زمان و شرايط آميزش كننده متفاوتند:

v أ. آميزش در عمره مفرده يا تمتع: به نظر فقيهان امامي، به استناد احاديث[44]، آميزش عمدي در عمره مفرده پيش از سعي بين صفا و مروه، موجب فساد عمره و وجوب كفاره است.[45] افزون بر اين، بسياري از فقيهان اتمام عمرة فاسد و قضاي آن را نيز واجب شمرده‌اند.[46] اما برخي از فقيهان به وجوب اتمام عمره فاسد قائل نشده‌اند[47]  و چنانچه آميزش پس از سعي و پيش از تقصيرصورت گيرد، به نظر بسياري از فقيهان به استناد احاديث[48]، عمره صحيح است و فقط كفاره دارد.[49] البته برخي از فقيهان آميزش قبل از تمام شدن مناسك عمره و اداي طواف نساء را به طور مطلق سبب فساد عمره دانسته‌اند.[50] براي قضاي عمره مفرده در صورت فساد، به نظر برخي از فقيهان، احرام‌گزار بايد تا ماه قمري بعد در مكه بماند[51] و با محرم شدن از يكي از مواقيت پنج‌گانه، عمره را اعاده كند.[52] ولي برخي ديگر قضاي عمره را در ماه بعد مستحب شمرده‌اند.[53] اندكي از فقيهان در صورت آميزش ميان زوجين در عمره مفرده، به وجوب جدايي آن‌ها از يكديگر تا پايان مناسك قائل شده‌اند.[54]

 

در صورت آميزش عمدي در احرام عمره تمتع، به نظر برخي از فقيهان امامي، عمره و حج محرم صحيح است؛ اما بايد كفاره نيز بپردازد.[55] اما برخي ديگر از فقيهان امامي برآنند كه حكم آميزش در عمره تمتع همانند عمره مفرده است[56]؛ يعني با وقوع آميزش قبل از سعي، عمره فاسد مي‌شود و افزون بر اداي كفاره و اتمام عمره فاسد، اعاده آن لازم است وگرنه اعاده حج در سال بعد واجب خواهد شد.[57] برخي از فقيهان اتمام عمره را از باب احتياط لازم شمرده‌اند.[58] اين گروه از فقيهان براي فساد عمره و وجوب كفاره[59] به احاديثي از امام باقر و امام صادق (عليهم السلام) استناد كرده‌اند.[60] در صورت اعاده عمره، هرگاه وقت عمره تمتع تنگ باشد، حج تمتع به حج اِفراد تبديل مي‌شود و احرام‌گزار بايد پس از مناسك حج، عمره مفرده به جا آورد و در سال بعد حج را اعاده كند.[61] چنانچه در عمره تمتع آميزش پس از سعي و پيش از تقصير صورت گيرد، به نظر همه فقيهان امامي، عمره فاسد نمي‌شود و تنها كفاره لازم است.[62] نيز اگر آميزش بر اثر جهل يا فراموشي باشد، عمره صحيح است و كفاره هم ندارد.[63]

 

به نظر فقيهان شيعه[64] و بيشتر فقيهان اهل سنت[65] به استناد احاديث، كفاره آميزش در عمره قرباني‌كردن يك شتر است؛ ولي برخي از فقيهان اهل سنت كشتن گوسفند يا ريختن خون حيواني را كافي شمرده‌اند.[66] برخي نيز برآنند كه در صورت آميزش پس از طواف وسعي و قبل از حلق، كفاره واجب نيست و تنها آمرزش خواستن از خداوند لازم است.[67]

 

بيشتر فقيهان اهل سنت به استناد احاديث، آميزش عمدي احرام‌گزار را با انسان يا حيوان در عمره قبل از تحلل، سبب بطلان عمره دانسته و افزون بر اداي كفاره، اتمام عمره و قضاي آن را واجب شمرده‌اند.[68] برخي گفته‌اند كه اگر حلق و تقصير از مناسك عمره به شمار نرود، آميزش پس از سعي موجب بطلان عمره نيست.[69]

 

به نظر حنفيان، وقوع آميزش پيش از شوط چهارم طواف موجب فساد عمره و وجوب اتمام عمره و اداي كفاره مي‌گردد؛ ولي اگر آميزش پس از شوط چهارم صورت گيرد، عمره فاسد نيست، بلكه بايد به اتمام برسد و كفاره نيز پرداخت شود.[70] به نظر برخي از فقيهان اهل سنت، در فساد عمره و پرداخت كفاره، تفاوتي ميان فرض‌هاي علم و جهل و نسيانِ مُحرم نيست.[71]

 

v ب. آميزش در حج: مهم‌ترين آثار فقهي آميزش در حج عبارتند از:

s يك. فساد حج*: به نظر مشهور فقيهان شيعه، به استناد احاديث[72] آميزش عمدي احرام‌گزار قبل از وقوف به مشعر، موجب فساد حج مي‌شود؛ ولي آميزش پس از وقوف، حج را باطل نمي‌كند.[73] ديدگاه ديگر فقه امامي به استناد احاديثي چون «الحج عرفة» آن است كه آميزش پيش از وقوف عرفات موجب فساد حج است.[74] حنفيان به استناد ادله‌اي چون آيه 197 بقره/2 كه از آميزش در حج نهي كرده، اين عمل را سبب افساد حج قبل از وقوف به عرفات دانسته‌اند؛ ولي فقيهان ديگر مذاهب چهارگانه با استناد به احاديث، آميزش در حج را قبل از تحلل اول سبب فساد دانسته‌اند؛ خواه آميزش قبل از وقوف به عرفات باشد يا پس از آن.[75] تحلل اول هنگامي صورت مي‌پذيرد كه دو كار از اين سه كار انجام شده باشد: رمي جمره عقبه، حلق و طواف افاضه (← تحلّل*) بسياري از فقيهان شيعه و اهل سنت همه گونه‌هاي آميزش، خواه با همسر يا ديگري[76]، از راه طبيعي يا از دُبُر و حتي لواط و آميزش با حيوان[77] را نيز مفسد حج دانسته‌اند؛ ولي برخي از فقيهان برآنند كه آميزش با حيوان و مباشرت از راه دُبُر موجب فساد حج نيست.[78]

 

s دو. ثبوت كفاره: فقيهان امامي با استناد به احاديث برآنند كه آميزش در حال احرام حج موجب كفاره، يعني قرباني‌كردن يك شتر است.[79] به فتواي برخي، در صورت ناتواني از قرباني‌كردن شتر، مي‌توان گاو قرباني كرد و در صورت ناتواني از آن، قرباني‌كردن گوسفند واجب است.[80] برخي نيز در صورت ناتواني از قرباني‌كردن شتر، گوسفند را كافي دانسته‌اند.[81] بعضي گفته‌اند: شخص ثروتمند شتر، شخص متوسط گاو و شخص تنگدست گوسفند را بايد كفاره دهد.[82]

 

برخي از فقيهان اهل سنت از جمله شافعيان و حنبليان، كفاره آميزش در حال احرام را خواه قبل از وقوف به عرفات و خواه پس از آن، قرباني‌كردن يك شتر شمرده‌اند؛ اما مالكيان آن را هَدْي* يعني قرباني‌كردن گوسفند دانسته‌اند.[83] حنفيان كفاره آميزش را قبل از وقوف، گوسفند و پس از آن شتر مي‌دانند.[84] برخي از فقيهان اهل سنت احرام‌گزار را ميان قرباني شتر، گاو و گوسفند مخيّر شمرده‌اند.[85]

 

به نظر فقيهان امامي، پرداخت كفاره آميزش به مردان اختصاص ندارد، بلكه بر زنان محرم نيز در صورت رضايت به آميزش، واجب است؛ ولي در صورت اكراه و راضي نبودن زن، حج او صحيح است و كفاره بر او واجب نيست. در اين صورت، همسر او بايد دو كفاره بپردازد.[86] فقيهان اهل سنت نيز پرداخت كفاره را در صورت رضايت زن بر او واجب دانسته‌اند[87]؛ اما در صورت اكراه يا خواب بودن زن، آراي مختلف دارند. برخي حج زن را فاسد و پرداخت كفاره را بر وي واجب دانسته‌اند؛ ولي بعضي ديگر، حج زن را صحيح قلمداد كرده، كفاره را بر او واجب نمي‌دانند.[88] برخي از فقيهان اهل سنت در اين فرض، پرداخت دو كفاره را بر مرد واجب شمرده‌اند.[89] به نظر بيشتر فقيهان شيعه[90] و برخي از فقيهان اهل سنت[91] در صورت تكرار آميزش، كفاره نيز تكرار مي‌شود؛ ولي برخي از فقيهان اهل سنت تنها در پاره‌اي صور آميزش مكرر را موجب تكرار كفاره دانسته‌اند؛ از جمله آن‌گاه كه در دفعات و زمان‌هاي مختلف صورت گيرد.[92] شماري گفته‌اند كه در بار نخست شتر و دربارهاي ديگر گوسفند واجب مي‌شود.[93] برخي نيز در صورت تكرار آميزش تنها پرداخت يك كفاره را واجب شمرده‌اند.[94]

 

v ج. اتمام حج فاسد و قضاي آن: به نظر برخي از فقيهان، در مواردي كه آميزش موجب فساد حج مي‌شود، آميزش‌كننده بايد حج فاسد، خواه واجب و خواه مستحب، را كامل كند و قضاي آن را در سال ديگر به جا آورد. مستند اين حكم در ديدگاه برخي از فقيهان شيعه[95] و اهل سنت[96] آيه 196 بقره/2 است كه به طور مطلق به اتمام حج و عمره دستور داده است: {وَأَتِمُّوا الحَجَّ وَالعُمرَةَ}؛ ولي برخي از فقيهان اهل سنت به استناد حديثي نبوي و نيز قياس‌كردن حج با نماز و روزه، بر اين باورند كه با فساد حج، شخص از احرام خارج مي‌شود و اتمام آن لازم نيست.[97]

 

v د. جدايي زن و مرد مُحْرم: فقيهان شيعه و اهل سنت با استناد به رواياتي برآنند كه در صورت وقوع آميزش ميان زوجين، واجب است تا پايان مناسك ميان آن دو جدايي انداخته شود؛ بدين‌ترتيب كه در مكان خلوت بدون حضور فرد ديگر حضور نيابند.[98] اگر ديگربار به همان راه روند، بر آن دو واجب است تا انتهاي مناسك از يكديگر جدا شوند.[99] در برابر، برخي ديگر از فقيهان شيعه و اهل سنت جدايي ميان زوجين را به طور كلي مستحب شمرده‌اند.[100]

 

به نظر فقيهان شيعه[101] و برخي از اهل سنت[102] در صورتي كه محرم با جهل يا بر اثر فراموشي يا جنون مرتكب آميزش شود، آثار ياد شده از جمله فساد حج و كفاره بر كار او بار نمي‌شود و تنها استغفار بر او واجب است. برخي از اهل سنت در صورت جهل، نسيان، اكراه يا سهو احرام‌گزار نيز حج وي را فاسد و كفاره را بر او واجب دانسته‌اند.[103]

 

به نظر فقيهان امامي، در صورت احصار* محرم يعني آن‌گاه كه مانعي دروني از ادامه اعمال حج مانند بيماري براي محرم پديد آيد، وي مي‌تواند با فرستادن قرباني به مكه يا منا و تقصير در محل احصار، از احرام خارج شود[104]؛ ولي از ميان محرمات احرام، حرمت آميزش با همسر همچنان باقي است تا آن كه سال بعد خود يا نايبش حج بگزارد و اين حرمت از ميان برود.[105]

 

منابع

احياء علوم الدين: الغزالي (م.505ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ الاستذكار: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم محمد و محمدعلي، دار الكتب العلميه، 2000م؛ الاقناع: الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ ايضاح الفوائد: محمد بن الحسن بن يوسف الحلي (م.771ق.)، به كوشش اشتهاردي و ديگران، قم، العلميه، 1387ق؛ بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش خالد العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، 1420ق؛ تحرير الوسيله: امام خميني قدس سره (م.1368ش.)، نجف، دار الكتب العلميه، 1390ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل‌البيت عليهم السلام، 1414ق؛ تفسير العياشي: العياشي (م.320ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، تهران، المكتبة العلمية الاسلامية؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت عليهم السلام، 1411ق؛ جامع‌البيان: الطبري (م.310ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1412ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ دانشنامه جهان اسلام: زير نظر حداد عادل و ديگران، بنياد دائرة المعارف اسلامي، تهران، 1378ش؛ دائرة المعارف قرآن كريم: مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان كتاب، 1386ش؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل‌البيت عليهم السلام؛ رسائل المرتضي: السيد المرتضي (م.436ق.)، به كوشش حسيني و رجائي، قم، دار القرآن، 1405ق؛ الروضة البهيه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، مكتبة الداوري، 1410ق؛ روضة الطالبين: النووي (م.676ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه؛ زاد المسير: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالرحمن، بيروت، دار الفكر، 1407ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ فرهنگ بزرگ سخن: حسن انوري و ديگران، تهران، سخن، 1381ش؛ فرهنگ فارسي: معين (م.1350ش.)، تهران، امير كبير، 1375ش؛ فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج: معاونت امور روحانيون، دار الحديث، 1386ش؛ الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دار الفكر، دمشق، 1418ق؛ فقه القرآن: الراوندي (م.573ق.)، به كوشش حسيني، قم، كتابخانه نجفي، 1405ق؛ قواعد الاحكام: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1413ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ كفاية الاحكام (كفاية الفقه): محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، به كوشش الواعظي، قم، النشر الاسلامي، 1423ق؛ كلمة التقوي (فتاوي): محمد امين زين ‌الدين، مهر، 1413ق؛ كنز العمال: المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش صفوة السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق؛ لغت‌نامه: دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغت‌نامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، مكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع الزوائد: الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1402ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل‌البيت عليهم السلام، 1410ق؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل‌البيت عليهم السلام، 1415ق؛ المعتمد في شرح المناسك: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دارالعلم، 1410ق؛ المغني و الشرح الكبير: عبدالله بن قدامة (م.620ق.) و عبدالرحمن بن قدامة (م.682ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ مناسك الحج: السيد الگلپايگاني، قم، دار القرآن الكريم، 1413ق؛ مناسك الحج: السيد علي السيستاني، شهيد، قم، 1413ق؛ مناسك الحج: ميرزا جواد تبريزي، قم، مهر، 1414ق؛ مناسك الحج: وحيد الخراساني؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل‌البيت عليهم السلام، 1412ق.

 

سيد جعفر صادقي فدكي

 
[1]. لغت نامه، ج1، ص163؛ فرهنگ بزرگ سخن، ج1، ص163، «آميزش».

[2]. لغت نامه، ج1، ص163؛ فرهنگ فارسي، ج1، ص93.

[3]. نك: دائرة المعارف قرآن كريم، ج1، ص323-324؛ دانشنامه جهان اسلام، ج2، ص134، «باه».

[4]. المبسوط، طوسي، ج4، ص208.

[5]. المبسوط، طوسي، ج5، ص220؛ ايضاح الفوائد، ج3، ص262.

[6]. نك: جواهر الكلام، ج16، ص219-223، 308-309؛ ج17، ‌ص207؛ الفقه الاسلامي، ج2، ص652، 661، 671، 676؛ ج3، ص1727-1929، 1762-1763.

[7]. جواهر الكلام، ج17، ص208-209.

[8]. الكافي، ج4، ص338؛ مجمع الزوائد، ج6، ص317.

[9]. مجمع البيان، ج2، ص42-43؛ فقه القرآن، ج1، ص283.

[10]. جامع البيان، ج2، ص365؛ تفسير قرطبي، ج2، ص408.

[11]. مجمع البيان، ج2، ص43؛ زاد المسير، ج1، ص192؛ تفسير قرطبي، ج2، ص408.

[12]. الكافي، ج4، ص373؛ وسائل الشيعه، ج12، ص465.

[13]. الكافي، ج4، ص338؛ تهذيب، ج5، ص296.

[14]. تفسير عياشي، ج1، ص88؛ الكافي، ج4، ص337.

[15]. احياء علوم الدين، ج1، ص265-267.

[16]. فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، ص140.

[17]. منتهي المطلب، ج2، ص808؛ الحدائق، ج15، ص339؛ المعتمد، ج4، ص63، «كتاب الحج».

[18]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص6؛ المغني، ج3، ص264؛ المجموع، ج7، ص290.

[19]. المعتمد، ج4، ص63، «كتاب الحج»؛ الاقناع، ج1، ص240.

[20]. ذخيرة المعاد، ج1، ص618؛ الحدائق، ج15، ص406.

[21]. المجموع، ج7، ص290؛ الاقناع، ج1، ص237-239.

[22]. المجموع، ج7، ص290؛ جواهر الكلام، ج20، ص351.

[23]. المجموع، ج7، ص291؛ جواهر الكلام، ج20، ص352.

[24]. فتح العزيز، ج7، ص471؛ الحدائق، ج15، ص339.

[25]. المغني، ج3، ص315؛ منتهي المطلب، ج2، ص808؛ جواهر الكلام، ج20، ص352.

[26]. المجموع، ج7، ص140؛ الحدائق، ج15، ص49؛ جواهر الكلام، ج18، ص225.

[27]. الكافي، ج4، ص337؛ وسائل الشيعه، ج12، ص466.

[28]. السنن الكبري، ج5، ص167؛ كنز العمال، ج5، ص259-260.

[29]. تهذيب، ج5، ص316-317؛ وسائل الشيعه، ج12، ص434-435.

[30]. المغني، ج3، ص265، 316؛ منتهي المطلب، ج2، ص808؛ المجموع، ج7، ص386.

[31]. السرائر، ج1، ص635؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص438؛ كلمة التقوي، ج3، ص484.

[32]. السرائر، ج1، ص521؛ مختلف الشيعه، ج4، ص159.

[33]. السرائر، ج1، ص521؛ مختلف الشيعه، ج4، ص297-300؛ جواهر الكلام، ج19، ص374-378.

[34]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص389؛ وسائل الشيعه، ج13، ص405-407.

[35]. الدروس، ج1، ص404؛ الروضة البهيه، ج2، ص257؛ المعتمد، ج5، ص356-360، «كتاب الحج».

[36]. الدروس، ج1، ص458؛ الروضة البهيه، ج2، ص258.

[37]. الحدائق، ج17، ص287؛ تحرير الوسيله، ج1، ص453؛ المعتمد، ج5، ص360، «كتاب الحج».

[38]. مختلف الشيعه، ج4، ص202؛ الدروس، ج1، ص404.

[39]. مختلف الشيعه، ج4، ص202-203؛ الحدائق، ج16، ص184.

[40]. بداية المجتهد، ج1، ص296؛ المجموع، ج8، ص81؛ بدائع الصنائع، ج2، ص220؛ مواهب الجليل، ج4، ص247.

[41]. بداية المجتهد، ج1، ص296.

[42]. فتح العزيز، ج7، ص383؛ روضة الطالبين، ج2، ص413-414.

[43]. المغني، ج3، ص467؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2290.

[44]. الكافي، ج4، ص539؛ تهذيب، ج5، ص324.

[45]. مستند الشيعه، ج13، ص263؛ جواهر الكلام، ج20، ص383.

[46]. قواعد الاحكام، ج1، ص469؛ جامع المقاصد، ج3، ص350؛ جواهر الكلام، ج20، ص383.

[47]. نك: مدارك الاحكام، ج8، ص423؛ المعتمد، ج4، ص88، «كتاب الحج».

[48]. تهذيب، ج5، ص161؛ وسائل الشيعه، ج13، ص129.

[49]. مختلف الشيعه، ج4، ص157؛ جواهر الكلام، ج20، ص380-382؛ الحدائق، ج15، ص390.

[50]. المبسوط، طوسي، ج1، ص337.

[51]. المبسوط، طوسي، ج1، ص337؛ مختلف الشيعه، ج4، ص155.

[52]. مناسك الحج، سيستاني، ص110.

[53]. قواعد الاحكام، ج1، ص469؛ ايضاح الفوائد، ج1، ص347.

[54]. مسالك الافهام، ج2، ص481.

[55]. المعتمد، ج4، ص68، «كتاب الحج»؛ مناسك الحج، تبريزي، ص108؛ مناسك الحج، سيستاني، ص109.

[56]. مختلف الشيعه، ج4، ص155؛ الحدائق، ج15، ص388، 391؛ مستند الشيعه، ج13، ص262-263.

[57]. كفاية الاحكام، ج1، ص324؛ مناسك الحج، سيستاني، ص109.

[58]. مناسك الحج، سيستاني، ص109؛ مناسك الحج، وحيد، ص95.

[59]. مختلف الشيعه، ج4، ص155-156؛ الحدائق، ج15، ص388-390.

[60]. الكافي، ج4، ص440، 539؛ تهذيب، ج5، ص323.

[61]. مستند الشيعه، ج13، ص263؛ مناسك الحج، وحيد، ص94.

[62]. الدروس، ج1، ص338.

[63]. المعتمد، ج4، ص91، «كتاب الحج»؛ مناسك الحج، سيستاني، ص111.

[64]. المبسوط، طوسي، ج1، ص337؛ مستند الشيعه، ج13، ص263؛ جواهر الكلام، ج20، ص380-383.

[65]. المجموع، ج7، ص384؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2305.

[66]. المجموع، ج7، ص422.

[67]. المجموع، ج7، ص422.

[68]. المغني، ج3، ص378-379؛ المجموع، ج7، ص384.

[69]. فتح العزيز، ج7، ص471؛ روضة الطالبين، ج2، ص414.

[70]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص45؛ بدائع الصنائع، ج2، ص228؛ فتح العزيز، ج7، ص471.

[71]. نك: المجموع، ج7، ص341.

[72]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص40؛ مختلف الشيعه، ج4، ص147-148.

[73]. المبسوط، طوسي، ج1، ص336؛ جواهر الكلام، ج20، ص352-353.

[74]. نك: رسائل المرتضي، ج3، ص70؛ مختلف الشيعه، ج4، ص147.

[75]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص57؛ المغني، ج3، ص315؛ المجموع، ج7، ص384.

[76]. المغني، ج3، ص315؛ الدروس، ج1، ص369-370؛ المجموع، ج7، ص384-388.

[77]. المجموع، ج7، ص409، 421؛ كشاف القناع، ج2، ص515.

[78]. المجموع، ج7، ص421؛ نك: تحرير الاحكام، ج2، ص58.

[79]. شرائع الاسلام، ج1، ص225؛ مختلف الشيعه، ج4، ص146-147.

[80]. مناسك الحج، گلپايگاني، ص96.

[81]. المعتمد، ج4، ص79، «كتاب الحج»؛ مناسك الحج، تبريزي، ص109.

[82]. كلمة التقوي، ج3، ص317.

[83]. الاستذكار، ج4، ص259؛ المغني، ج3، ص315؛ المجموع، ج7، ص414.

[84]. الاستذكار، ج4، ص259؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص57؛ المجموع، ج7، ص414.

[85]. المجموع، ج7، ص414.

[86]. قواعد الاحكام، ج1، ص469.

[87]. فتح العزيز، ج7، ص475.

[88]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص121؛ نك: المجموع، ج7، ص394؛ المغني، ج3، ص514.

[89]. المجموع، ج7، ص395؛ روضة الطالبين، ج2، ص416.

[90]. مختلف الشيعه، ج4، ص179؛ مسالك الافهام، ج2، ص477؛ الروضة البهيه، ج2، ص354.

[91]. نك: المغني، ج3، ص318.

[92]. نك: بداية المجتهد، ج1، ص297؛ المجموع، ج7، ص420.

[93]. المجموع، ج7، ص419-420.

[94]. الاستذكار، ج4، ص260؛ المجموع، ج7، ص420.

[95]. السرائر، ج1، ص548؛ الحدائق، ج15، ص355.

[96]. الفقه الاسلامي، ج3، ص2305.

[97]. المغني، ج3، ص377-378؛ المجموع، ج7، ص414.

[98]. بدائع الصنائع، ج2، ص216؛ الدروس، ج1، ص369؛ الحدائق، ج15، ص369.

[99]. السرائر، ج1، ص548؛ الدروس، ج1، ص369؛ الحدائق، ج15، ص369.

[100]. المجموع، ج7، ص415؛ مستند الشيعه، ج13، ص233.

[101]. مدارك الاحكام، ج8، ص455-457؛ جواهر الكلام، ج20، ص349؛ المعتمد، ج4، ص91، «كتاب الحج».

[102]. نك: المغني، ج3، ص334-336؛ روضة الطالبين، ج2، ص417.

[103]. المغني، ج3، ص335-336؛ البحر الرائق، ج3، ص31؛ كشاف القناع، ج2، ص515.

[104]. السرائر، ج1، ص638؛ الحدائق، ج16، ص39.

[105]. السرائر، ج1، ص638؛ الحدائق، ج16، ص7.

 




نظرات کاربران