ابوطالب یزدی

 حاجی ایرانی کشته شده به دست مأموران سعودی به اتهام توهین به خانه خدا   او جوانی 22 ساله از یزد و متولد 1300ش. بود که در سال 1322ش./ 1362ق. همراه همسرش به قصد انجام عبادت حج با کاروانی عازم مکه شد. آنان از مرز قصر شیرین وارد عراق و سپس کوی

 حاجي ايراني كشته شده به دست مأموران سعودي به اتهام توهين به خانه خدا

 

او جواني 22 ساله از يزد و متولد 1300ش. بود كه در سال 1322ش./ 1362ق. همراه همسرش به قصد انجام عبادت حج با كارواني عازم مكه شد. آنان از مرز قصر شيرين وارد عراق و سپس كويت شدند و از آن‌جا به عربستان رفتند و از مسير شني با تحمل سختي فراوان در روز دوم يا سوم ذي‌حجه به مكه مكرّمه رسيدند و بي درنگ اعمال عمره تمتع را آغاز كردند. شب نهم ذي‌حجه راهي عرفات شده، به ترتيب اعمال عرفات، مشعر و منا را انجام دادند و روز سيزدهم براي انجام دادن اعمال مكه به طرف مسجدالحرام رفتند.

 

ابوطالب در حال طواف بر اثر گرمي هوا و پر بودن شكم، دچار حالت تهوع شد و براي اين كه زمين مسجد آلوده نشود، گوشه جامه احرام خود را مقابل دهان گرفت و در آن استفراغ كرد و اطراف آن را گرفت تا در مسجد نريزد. اما قدري از آن مواد از گوشه جامه‌اش بر سنگ‌هاي مسجدالحرام ريخت. شُرطي‌هاي سعودي به گمان آن كه او قصد نجس‌كردن مسجد را دارد، وي را دستگير كردند و همراه چند مصري به عنوان گواه، به شرطي‌خانه بردند و از آن‌جا نزد قاضي فرستادند. مصري‌ها به ناحق گواهي دادند و قاضي به قتل آن حاجي بي‌گناه حكم كرد. وي را روز بعد 14 ذي‌حجه پيش چشم مردم در برابر مروه در خيابان با ضرب شمشير، به جرم آلوده‌كردن خانه خدا كشتند.[1]

 

بر پايه اتفاق‌نظر مذاهب چهارگانه فقهي اهل تسنن و نيز تشيع، حكم تنجيس عمدي بيت ‌الله، همانند حكم ارتداد، اعدام است. اما به اتفاق‌نظر همگان براي احراز جرم بايد شرايط فاعل از عقل و بلوغ و قصد و اختيار محقق باشد. نيز گواهي عادلان يا اقرار فاعل لازم است.[2] بر پايه گزارش هفته‌نامه ام القري، مقام‌هاي رسمي عربستان اعلان كردند كه ابوطالب فرزند حسين از اتباع ايراني و منتسب به شيعه در 12 ذي‌حجه 1362ق. با همراه داشتن نجاسات به هدف افكندن آن در محل طواف و آزار حاجيان و اهانت به اين مكان مقدس در حين ارتكاب جرم دستگير شده و پس از تحقيق، جرم وي ثابت و حكم شرعي اعدام درباره او صادر و روز شنبه 14 ذي‌حجه 1362ق. جاري شد.[3]

 

همسر ابوطالب در شرح اين رخداد مي‌گويد: پيش از ورود به حرم در رستوراني نزديك به آن‌جا نهار خورديم كه احتمالاً غذايش فاسد بود. خستگي فراوان و گرمي هوا هم در اين اتفاق تأثير داشت. روز بعد كه حكم صادر شد، مردم مقابل مروه تجمع كردند. ابوطالب دست بسته در ميان مردم و شرطي‌ها قرار داشت و چون عربي نمي‌دانست، خيره خيره به اطراف مي‌نگريست. آن‌گاه يكي از شرطي‌ها در گوشش چيزي گفت كه بعداً معلوم شد جرم او (تلويث بيت*) را به وي گوشزد و كيفر آن را اعلام كرده است. اما وي چيزي نفهميد و هيچ واكنشي از خود نشان نداد. آن‌گاه جلاد آماده شد و شمشير را از پشت به گردن او زد. وي كه اكنون به ماجرا پي برده بود، سرش را شتابان به جلو كشيد و تنها زخم كوچكي برداشت. در اين لحظه تنها توانست اين سخن را بگويد: «بالاخره كار خود ر كرديد!» آن‌گاه ضربه ديگر جلاد سرش را بر زمين انداخت.[4]

 

بر پايه نقل حاجيان ايراني، جسد ابوطالب را پس از اعدام به پزشكي قانوني بردند. چند ساعت بعد اجازه انتقال جسد به همراهانش داده شد. هنگام دريافت پيكر ديدند سرش بر عكس به بدنش دوخته شده و نيز مسئول بيمارستان هزينه دوختن سرش را طلب مي‌كند. يكي از حاجيان با ناراحتي فرياد زد: هزينه را از كسي بگير كه حكم اعدامش را داده است! سرانجام جسد تحويل حاجيان شد و آنان پس از غسل دادن و كفن كردن، او را در قبرستان ابوطالب به خاك سپردند.[5]

 

نقل شده كه گروهي در 14 ذي‌حجه همان سال در مسجدالحرام گرد آمدند و به شادي پرداخته، قتل ابوطالب را به يكديگر تبريك ‌گفتند. آنان با مشاهده هر حاجي ايراني به او اهانت كرده، وي را تهديد به قتل مي‌نمودند. بر اثر اين رخدادها، بيم و وحشت ميان حاجيان ايراني پديد آمد. آنان مي‌كوشيدند به تنهايي جايي نروند و حتي هنگام نماز اهل سنت در مسجد نباشند و هنگام نماز و طواف نيز مراقب خود باشند.[6]

 

پيش از اين رخداد نيز اختلافي درباره روز عرفه و عيد قربان ميان شيعيان و ديدگاه رسمي عربستان پديد آمده بود. به‌ رغم توصيه آيت‌ الله سيد ابوالحسن اصفهاني براي همراهي با نظر رسمي سنيان در عربستان و پرهيز از ايجاد اختلاف در مناسك حج، برخي شيعيان ايراني در نامه‌اي به پادشاه عربستان خواهان انجام مراسم عرفه و منا در ايام مورد نظر خود شده بودند. همين درخواست خشم پادشاه را برانگيخت و گويا در ايجاد يا تهييج اين فتنه و دست كم پيشگيري نكردن از آن، اثر داشته است.[7]

 

پس از رسيدن خبر قتل ابوطالب، موجي از خشم و ناراحتي و اعتراض در ميان شيعيان جهان پديد آمد. آيت‌ الله سيد ابوالحسن اصفهاني كه آن هنگام در كربلا مقيم بود، واكنشي تند نشان داد و در نامه‌اي به شاه ايران، سكوت او را ناروا دانست و خواهان واكنشي مناسب شد. اهالي نجف و كربلا اعتراضشان را در همايش‌ها و راهپيمايي‌هايي اعلان كردند.[8] در ايران عزاي عمومي اعلام و در اكثر شهرها مجالس ختم برگزار شد. دو خواهر ابوطالب در مدّتي كوتاه بر اثر اندوه آن حادثه جان باختند.[9] روزنامه‌ها و مجلات ايراني چون اطلاعات، آژير، آذربايجان، تهران مصور، اميد، رعد، وصداي ايران و نيز نشريات عربي مانند منبر الشرق به بازتاب خبر و احياناً نقد رفتار حكومت سعودي و طرح انديشه ضرورت اصلاح سازمان مديريت حج و حرمين پرداختند.[10] نيز مكاتباتي ميان دولت ايران و عربستان از جانب سفير ايران در مصر صورت گرفت كه حاوي اعتراض ايران و پاسخ عربستان بود. اين رويداد به قطع روابط ايران و عربستان به مدت پنج سال انجاميد و تا سال‌ها جز افرادي اندك، آن هم مخفيانه، كسي از ايران به حج نرفت. در سال 1327ش. به دستور نخست‌وزير، ديگر بار روابط برقرار و باب حج گشوده شد.[11] بازگشايي ارتباط و سفر حج ايرانيان بر پايه درخواست و تمايل هر دو كشور به جهت منافع مالي براي عربستان و تمايل شديد ايرانيان براي اداي مناسك حج رخ داد.[12]

 

منابع

آهنگ حجاز: سيد علي رضا حجازي، قم، فارس الحجاز، 1387ش؛ ابوطالب يزدي شهيد مروه: سيد علي ق‍اضي ‌ع‍س‍ك‍ر، تهران، مشعر، ۱۳۸۴ش؛ الرحلة الحجازيه: محمد لبيب البتنوني، مصر، المطبعة الجماليه، 1329ق؛ شرح لمعه: سيد محمد جواد ذهني تهراني، وجداني، 1366ش؛ الفقه علي المذاهب الاربعة و مذهب اهل‌ البيت عليهم السلام: سيد محمد غروي، مازج ياسر، بيروت، دار الثقلين، 1419ق؛ خاطرات صدر الاشراف: محسن صدر، وحيد، 1364ش.

 

محمد عسكري

 
[1]. ابوطالب يزدي، ص13-14.

[2]. الفقة علي المذاهب الاربعه، ج5، ص640؛ شرح لمعه، ج14، ص222.

[3]. آهنگ حجاز، ص285.

[4]. ابوطالب يزدي، ص13-14.

[5]. ابوطالب يزدي، ص125-129.

[6]. خاطرات صدر الاشراف، ص466-468.

[7]. نك: ابوطالب يزدي، ص21-23.

[8]. ابوطالب يزدي، ص82-85.

[9]. ابوطالب يزدي، ص86-89.

[10]. ابوطالب يزدي، ص90-102.

[11]. الرحلة الحجازيه، ص125.

[12]. خاطرات صدر الاشراف، ص468.

 




نظرات کاربران