ابوالقاسم اکّاف نیشابوری
از مدرسان ایرانی در مکه ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالصمد سختنی شافعی (م.549ق.) در سرزمین نیشابور در خاندان معروف به اکّاف زاده شد.[1] اِکاف پارچه مخصوص پوشش حیوانات است و چون شغل یکی از اجداد ابوالقاسم دوزندگی و فروش این پارچه بوده، به این نام خوا
از مدرسان ايراني در مكه
ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالصمد سختني شافعي (م.549ق.) در سرزمين نيشابور در خاندان معروف به اكّاف زاده شد.[1] اِكاف پارچه مخصوص پوشش حيوانات است و چون شغل يكي از اجداد ابوالقاسم دوزندگي و فروش اين پارچه بوده، به اين نام خوانده شدهاند.[2]
ابوالقاسم فقه را نزد ابونصر قُشَيْري (م.514ق.) آموخت و از علي بن عبدالله الحيري و عبدالغفار شيروي (م.510ق.) اجازه نقل حديث رفت.[3] وي افزون بر فقه و حديث به فلسفه و ديگر علوم آشنا بود.[4] پس از مدتي عازم مكه شد و از عبدالملك طبري و محمد جويني (م.438ق.) بهره گرفت.[5] فاسي در كتابش از سه ايرانيِ صاحب كرسي تدريس نام برده كه يكي از آنان اكّاف است.[6] او كتاب مختصر ابن جوزي را در مسجدالحرام تدريس ميكرد و بسياري در مجلس درس وي حضور يافته، تعليقات استاد را بر آن مينگاشتند.[7]
ابوالقاسم پس از مكه مدتي در بغداد ساكن گشت و آنگاه به نيشابور بازگشت.[8] گفتهاند كه وي در زهد و ورع يگانه روزگار بود. از او به عنوان ضرب المثل در پاكي و ترك دنيا ياد ميشد. به اندك مال حلال راضي بود. بسيار انفاق ميكرد و از كارهاي ويژهاش گرفتن بيني هنگام انفاق عطريات بود تا حتي همين اندازه نيز از بوي آن لذت نبرد.[9]
ابوالقاسم مريدان و شاگردان فراوان داشت. سلطان سنجر سلجوقي از علاقهمندان او بود كه براي ديدار با او و تبرك به وي اجازه ميگرفت.[10] از شاگردان او ميتوان به علي بن سليمان مرادي اشاره كرد.[11] ابوالقاسم در نيشابور ركن مذهب شافعي بود و نماز جمعه به امامت او برگزار ميشد. پس از نماز، دانشمندان سؤالات خود را از او ميپرسيدند.[12] در سال 549ق. در دوران حكومت سلطان سنجر سلجوقي بر خراسان، با يورش شديد تركان غُز به اين خطه، لشكر خراسان پس از شكست، به نيشابور عقبنشيني كرد. تركان غُز به نيشابور هجوم آوردند و تمام شهر را نابود و مردم را قتل عام كردند. بسياري از بزرگان از جمله ابوالقاسم اكّاف در اين هجوم كشته شدند.[13] برخي كشته شدن او را مردود شمرده و آوردهاند كه در پي شفاعت سلطان سنجر آزاد شد؛ اما در همان سال بر اثر بيماري درگذشت[14] و در حيره، محلهاي در نيشابور[15] كنار پدرش به خاك سپرده شد.[16]
منابع
الانساب: عبدالكريم السمعاني (م.562ق.)، به كوشش عبدالله عمر، بيروت، دار الجنان، 1408ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ مدينة دمشق: ابن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ التحبير في المعجم الكبير: عبدالكريم السمعاني (م.562ق.)، به كوشش منيرة ناجي، ديوان الاوقاف، بغداد، 1395ق؛ اللباب في تهذيب الانساب: ابن اثير علي بن محمد الجزري (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1400ق؛ طبقات الشافعية الكبري: تاج الدين السبكي (م.771ق.)، به كوشش الطناحي و عبدالفتاح، هجر للطباعة و النشر، 1413ق؛ العقد الثمين: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش فؤاد و سيد امين، الرساله، 1406ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير علي بن محمد الجزري (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ المنتظم: ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش نعيم زرزور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ الوافي بالوفيات: الصفدي (م.764ق.)، به كوشش الارنؤوط و تركي مصطفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق.
سيد محمد اميني
[1]. التحبير، ج1، ص395؛ الانساب، ج1، ص202؛ طبقات الشافعيه، ج7، ص151.
[2]. الانساب، ج1، ص202؛ اللباب، ج1، ص82.
[3]. الانساب، ج1، ص202؛ المنتظم، ج18، ص99؛ طبقات الشافعيه، ج7، ص152.
[4]. الانساب، ج1، ص202.
[5]. التحبير، ج1، ص398-400؛ العقد الثمين، ج5، ص363.
.[6] العقد الثمين، ج5، ص363.
[7]. طبقات الشافعيه، ج7، ص152.
[8]. طبقات الشافعيه، ج7، ص152.
[9]. المنتظم، ج18، ص99؛ التحبير، ج1، ص398-400؛ طبقات الشافعيه، ج7، ص152.
[10]. المنتظم، ج18، ص99؛ التحبير، ج1، ص398-400؛ طبقات الشافعيه، ج7، ص151-152.
[11]. تاريخ دمشق، ج41، ص515-516.
[12]. الوافي بالوفيات، ج6، ص159؛ طبقات الشافعيه، ج6، ص9.
[13]. الكامل، ج11، ص181؛ تاريخ الاسلام، ج37، ص39.
[14]. طبقات الشافعيه، ج7، ص151-152.
[15]. احسن التقاسيم، ص25.
[16]. المنتظم، ج18، ص99؛ التحبير، ج1، ص398؛ طبقات الشافعيه، ج7، ص152.